حسن بن اسباط کندی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از حسن بن اسباط)

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

الحسن بن اسباط[۱]، در سند دو روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از تفسیر العیاشی و الکافی واقع گردیده است:

  1. «فی تفسیر العیاشی: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) فِي كَمْ دَخَلَ يَعْقُوبُ مِنْ وُلْدِهِ عَلَى يُوسُفَ قَالَ فِي أَحَدَ عَشَرَ ابْناً لَهُ فَقِيلَ لَهُ أَسْبَاطٌ قَالَ نَعَمْ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ أَ كَانَ أَخَاهُ لِأُمِّهِ أَمْ ابْنَ خَالَتِهِ فَقَالَ ابْنَ خَالَتِهِ»[۲].
  2. «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)جُعِلْتُ لَكَ الْفِدَاءَ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَ النُّجُومَ لَا يَحِلُّ النَّظَرُ فِيهَا وَ هِيَ تُعْجِبُنِي فَإِنْ كَانَتْ تُضِرُّ بِدِينِي فَلَا حَاجَةَ لِي فِي شَيْءٍ يُضِرُّ بِدِينِي وَ إِنْ كَانَتْ لَا تُضِرُّ بِدِينِي فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأَشْتَهِيهَا وَ أَشْتَهِي النَّظَرَ فِيهَا فَقَالَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ لَا تُضِرُّ بِدِينِكَ...»[۳].[۴]

شرح حال راوی

از رجالیان قدمای شیعه، تنها شیخ طوسی از راوی با عنوان الحسن بن اسباط الکندی در اصحاب امام رضا(ع) یاد کرده است[۵]. بر این اساس، مراد از «ابا الحسن»(ع) در سند روایت تفسیر العیاشی، آن حضرت خواهد بود.

یادآوری: غیر از دو روایت مذکور، روایت دیگری از الحسن بن اسباط نقل نشده[۶]؛ ولی با عنوان الحسین بن اسباط دو روایت[۷] در کتب حدیثی گزارش شده[۸] که از جهت یکسانی در طبقه و تشابه در اسم پدر، احتمال اتحادش با الحسن بن اسباط و تصحیف «الحسن» به «الحسین» وجود دارد و این اتحاد و تصحیف را روایت ابن فضال از «حسین بن اسباط» تقویت می‌کند؛ لکن بعضی از محققان آن دو را مستقل از یکدیگر و از برادران علی بن اسباط دانسته‌اند[۹].[۱۰]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست؛ لکن از جهت طبقه از راویان طبقه ششم به شمار می‌آید [۱۱].[۱۲]

استادان و شاگردان راوی

حسن بن اسباط از عبدالرحمن بن سیابه روایت کرده است[۱۳] که استاد حدیثی وی شمرده می‌شود و حسن بن علی بن فضال و علی بن اسباط [۱۴] از ایشان روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی‌اش هستند.[۱۵]

مذهب راوی

علامه مامقانی با استناد به ذکر نام راوی در رجال الطوسی او را از راویان امامی به شمار آورده است [۱۶]؛ ولی علامه شوشتری موضوع رجال الطوسی را اعم از راویان امامی و غیر امامی دانسته و حسن بن اسباط را چون در سند روایات شیعه قرار گرفته، از راویان امامی قلمداد کرده است[۱۷].

مؤید دیگر بر امامی بودن راوی، مضمون روایت روضه الکافی است[۱۸] که مورد استناد و استشهاد بزرگان قرار گرفته است. سید بن طاووس پس از نقل این روایت نوشته است: وقد روي هذا الحديث من أصحابنا في المصنفات و الأصول و الروايات جملة من الثقات فممن رواه محمد بن أبي عبدالله في أماليه رأيته في نسخة تاريخها سنة تسع و ثلاث مائة و محمد بن يحيي[۱۹] أخو فعلس (مقلس؛ مغلس خ ل) عن حماد بن عثمان وجدته في كتاب أصل لعله كتب في مدة حياته[۲۰].

علامه طباطبایی نوشته است: وأما الروايات الواردة في تأثير النجوم سعدا ونحسا و تصديقا و تكذيبا فهي كثيرة... منها: ما يدل علي كونه حقا في نفسه غير أن قليله لا ينفع وكثيره لا يدرك. (سپس اشاره کرده است به روایت روضه الکافی)[۲۱].

علامه شعرانی در تعلیقه خود بر وافی با اشاره به روایت روضه الکافی نوشته است: افتي علماؤنا بمدلول هذا الخبر و أن النظر في علم النجوم سواء كان مما يتعلق بالحساب أو بالأحكام جائز و إن لم يثبت صحة ما يتعلق منه بالأحكام، و بين ذلك السيد ابن طاووس -عليه الرحمة- في كتاب فرج المهموم بأوضح بيان و أكمله و عد جماعة كثيرة من علمائنا كان لهم بصيرة في هذا العلم... و ليس بعد كلام هذا الشيخ الإمامي العظيم مجال كلام لغيره. و حاصل البحث في علم النجوم أنهم اختلفوا أولا في صحته و بطلانه، و الحق التفصيل بين ما يتعلق بالحساب و الأحكام، فالأول صحيح، و الثاني إما باطل و إما من الأسرار و لا يطلع عليه أكثر الناس، و يظهر من بعض أنه باطل كله، و هذا قول من لم ينظر في هذا العلم أصلا، و الظاهر من بعض أنه صحيح كله و إن أفاد بي‌بعض القضايا الظن، و هذا مختار السيد ابن الطاووس ثم اختلفوا ثانيا في جواز النظر فيه و تعلمه و الحكم به علي سبيل اليقين أو الظن، و الظاهر من علمائنا جوازه مطلقا سواء كان مما يتعلق بالأحكام أو الحساب، و سواء قلنا بكونه حقا أو باطلا، إذ ليس كل باطل مما يحرم النظر فيه إلا أن المجلسي في مرآة العقول صرح بالحرمة مطلقا و لا أظن أنه وافقه أحد. ش[۲۲].[۲۳]

جایگاه حدیثی راوی

علامه مامقانی، حسن بن اسباط را از راویان مجهول دانسته و پس از عنوان رجال الطوسی (الحسن بن أسباط الکندی) نوشته است: وظاهره كونه إمامياً، إلا أن حاله مجهول[۲۴] ولی به قرینه روایت ابن فضال -که از راویان ثقه[۲۵] و جلیل القدر[۲۶] بوده و از دیدگاه بعضی، از اصحاب اجماع شمرده شده است-[۲۷] از حسن بن اسباط [۲۸]، حسن حال ایشان استظهار می‌گردد و از راویان ممدوح شمرده می‌شود.[۲۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال الطوسی، ص۳۵۵، ش۵۲۵۶؛ إختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ج۲، ص۸۳۱، ش۱۰۵۰؛ منهج المقال، ج۴، ص۱۸، ش۱۳۴۵، نقد الرجال، ج۲، ص۹، ش۱۲۳۶؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۹۸؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۹۰، ش۱۵۵۴؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۹۱، ش۲۰۰۸؛ أعیان الشیعه، ج۵، ص۱۹، ش۲۷؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۳۹۴، ش۴۹۸۸؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۱۹۳، ش۱۸۴۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۷۳، ش۲۷۲۹ و ۲۷۳۰؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۵۰، ش۳۳۷۰ و ۳۳۷۱.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۳۸۱ به گزارش از تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۹۷، ح۸۴.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۱۴۳ به گزارش از الکافی، ج۸، ص۱۹۵، ح۲۳۳.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص388-389.
  5. رجال الطوسی، ص۳۵۵، ش۵۲۵۶.
  6. در بعضی کتب فقهی، روایت دیگری از حسن بن اسباط گزارش شده است: کخبر الحسن بن أسباط، عن رجل، قال: کنت مع أبی عبدالله(ع) فیما بین مکة و المدینة فی شعبان و هو صائم ثم رأینا هلال شهر رمضان فأفطر فقلت له:... (جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۳۷؛ مصباح الهدی، ج۸، ص۲۹۱) که در منبع اصلی نام راوی الحسن بن بسام ثبت شده است. (ر.ک: تهذیب الأحکام، ج۴، ص۲۳۶، ح۶۹۳؛ الاستبصار، ج۲، ص۱۰۳، ح۴).
  7. در بعضی اسناد، عنوان الحسین بن أسباط العبدی (الصیدی؛ البعدی) مشاهده می‌شود که از عمار بن یاسر روایت کرده (ر.ک: الأمالی (طوسی)، ص۱۷۶، ح۴۹؛ بحار الأنوار، ج۲۲، ص۳۳۰، ح۴۰؛ ج۳۳، ص۹، ح۳۶۷) و غیر از الحسین بن اسباط مورد بحث است؛ زیرا از جهت طبقه همخوانی ندارد.
  8. قرب الإسناد، ص۳۸۹، ح۱۳۶۶ و ۱۳۶۷: {{عربی|الحسن بن علی بن فضال قال: سمعت الرضا(ع) یقول: ما سلب أحد کریمته إلا عوضه الله منه (الجنة) قال: و سأله الحسین بن أسباط -و أنا أسمع- عن الذبیح إسماعیل أو إسحاق؟ فقال: إسماعیل، أما سمعت قول الله -تبارک و تعالی-: ﴿وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۷۶، ح۱۰۰۱: عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَمِعْنَاهُ وَ ذَكَرَ كَنْزَ الْيَتِيمَيْنِ فَقَالَ كَانَ لَوْحاً مِنْ ذَهَبٍ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ كَيْفَ يَحْزَنُ وَ عَجِبْتُ لِمَنْ رَأَى الدُّنْيَا وَ تَقَلُّبَهَا بِأَهْلِهَا كَيْفَ يَرْكَنُ إِلَيْهَا وَ يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَ اللَّهَ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ فَقَالَ لَهُ حُسَيْنُ بْنُ أَسْبَاطٍ فَإِلَى مَنْ صَارَ إِلَى أَكْبَرِهِمَا قَالَ نَعَمْ.
  9. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۵۰، ش۳۳۷۱: الحسن بن أسباط الکندی: من أصحاب الرضا(ع)، کما قاله الشیخ فی رجاله، و أخواه الحسین و علی و أبوه یأتون.
  10. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص389-390.
  11. الموسوعة الرجالیه، ج۴، ص۹۹.
  12. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص386-387.
  13. الکافی، ج۸، ص۱۹۵، ح۲۳۳.
  14. قرب الإسناد، ص۳۸۹، ح۱۳۶۶ و ۱۳۶۷؛ تهذیب الأحکام، ج۹، ص۲۷۶، ح۱۰۰۱.
  15. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص386-387.
  16. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۳۹۴، ش۴۹۸۸: ظاهره کونه إمامیا.
  17. قاموس الرجال، ج۳، ص۱۹۳-۱۹۴، ش۱۸۴۹: أقول: وقوعه فی أخبارنا یکون ظاهرا فی إمامیته، دون عنوان رجال الشیخ لکونه أعم.
  18. روایت دوم در عنوان شرح حال راوی. (ر.ک: الکافی، ج۸، ص۱۹۵، ح۲۳۳).
  19. مقصود محمد بن یحیی الخزاز است که فراوان از حماد بن عثمان روایت کرده است، نه محمد بن یحیی الخثعمی، چنان که بعضی گمان کردند. (ر.ک: بحار الأنوار، ج۵۵، ص۲۴۲، پاورقی ش۵).
  20. فرج المهموم، ص۸۶.
  21. المیزان، ج۱۹، ص۷۶.
  22. الوافی، ج۲۶، پانوشت ص۵۱۵-۵۱۶.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص391-393.
  24. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۳۹۴، ش۴۹۸۸.
  25. رجال الطوسی، ص۳۵۴، ش۵۲۴۱: ثقة.
  26. الفهرست (طوسی)، ص۱۲۳، ش۱۶۴: روی عن الرضا(ع) و کان خصیصا به. کان جلیل القدر.
  27. إختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ج۲، ص۸۳۱، ش۱۰۵۰: و قال بعضهم: مکان الحسن بن محبوب الحسن بن علی بن فضال.
  28. الکافی، ج۸، ص۱۹۵، ح۲۳۳: ...عن ابن فضال (الحسن بن علی بن فضال)، عن الحسن بن أسباط.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 393.