عیسی بن زید بن علی
مقدمه
از جمله کسانی که با محمد بن عبدالله بن الحسن و برادرش ابراهیم بود و در نبرد با سپاهیان منصور حضور داشت، عیسی بن زید بن علی بن الحسین (ع) است. کنیه او ابویحیی است و هنگامی که هشام بن عبدالملک پدرش زید را به شام احضار کرده بود مادرش به او حامله و همراه زید در مسیر شام بود و در بین راه در دیری فرود آمدند و او را درد زائیدن گرفت و در آن شب که مقارن با میلاد حضرت مسیح بود به دنیا آمد لذا پدرش زید او را عیسی به نام حضرت مسیح عیسی بن مریم (ع) نام نهاد[۱].
شخصیت عیسی
او در میان اهل خود از نظر دیانت و علم و پرهیزکاری برترین بود و دارای بصیرت در امر خود و مذهبش بود و علم بسیاری داشت و حدیث نقل میکرد و هم در دوران کودکی و هم در سنین بزرگی در پی تحصیل علم و دانش بود. عیسی از پدرش و از جعفر بن محمد و دیگران روایت کرده است.
عیسی بن زید در نهضت محمد بن عبدالله (نفس زکیه) شرکت کرد و فرماندهی میمنه (طرف راست) سپاهیان او را عهدهدار بود و در نهضت «باخمری» ابراهیم بن عبدالله نیز شرکت کرد و فرماندهی طرف راست سپاه را به عهده داشت[۲].[۳]
اماننامه مهدی عباسی
عتبة بن منهال گوید: جعفر احمر و صباح زعفرانی امر عیسی بن زید را عهدهدار بودند، مهدی خلیفه عباسی به وسیله یعقوب بن داود به عیسی بن زید اموال و پاداشهایی را داد و دستور داد در شهرها فریاد زنند که عیسی بن زید در امان است تا عیسی خبردار شود، چون عیسی مطلع شد و به جعفر احمر و صباح زعفرانی گفت: مهدی اموالی را به من داده است و من به خدا سوگند هنگامی که به کوفه آمدم آهنگ خروج بر او را ننمودم و اگر من در حالت ترس و بیم یک شب را سپری کنم نزد من محبوبتر از همه دنیا و از همه آنچه به من بذل کرده است[۴].
حسن بن صالح
او یکی از نزدیکان عیسی بن زید بود و با عیسی بن زید در ایام خلافت مهدی عباسی به حج آمده بودند، در آنجا شنیدند که منادی ندا میدهد: این خبر را حاضر به غایب برساند که عیسی بن زید چه ظاهر شود و یا پنهان باشد در امان است. عیسی بن زید نگاه به چهره حسن بن صالح کرد و دید آثار شادی در او نمایان شد، به او گفت: گویا به آنچه شنیدی شاد شدی. گفت: آری. عیسی بن زید گفت: به خدا سوگند یک ساعت ترساندن ایشان توسط من نزد من محبوبتر از چه و چه است[۵].[۶]
چرا عیسی قیام نکرد؟
همانگونه که ذکر شد عیسی بن زید از فرماندهان سپاه محمد بن علی (نفس زکیه) و پس از کشته شدن او از فرماندهان سپاه برادر او (ابراهیم) صاحب نهضت باخمری بود و پس از کشته شدن او عیسی بن زید متواری و پنهان شد، اما یاران این دو گرد عیسی بن زید جمع شدند.
به هر حال شرایط قیام برای عیسی بن زید فراهم بود و یارانش که بر گرد او جمع شده بودند از او میخواستند که او قیام کند، اما او از این کار امتناع نمود و قیام نکرد و علت آن این بود چنانکه ابوالفرج از علی بن جعفر نقل کرده است که او گفت: پدرم برایم حدیث کرد که: من و اسرائیل بن یونس و حسن و علی پسران صالح بن حی با گروهی از اصحابمان نزد عیسی بن زید جمع شدیم، حسن بن صالح به او گفت: تا چه زمان ما را از خروج و قیام باز میداری در حالی که در دیوان تو نام ده هزار مرد ثبت شده است؟
عیسی به او گفت: وای بر تو، آیا تو تعداد بسیار را به من یادآوری میکنی؟ من آنان را میشناسم و به ویژگیهای آنان داناترم، بدان که به خدا سوگند اگر من در میان آنان سیصد مرد را میشناختم که خدای عزوجل را قصد کردهاند و از جان خود برای او میگذرند و هنگام ملاقات با دشمن در اطاعت خدا راست میگویند، پیش از صبح خروج میکردم تا نزد خدا معلوم باشد که برای مقابله با دشمنان خدا این افراد آمادهاند و امر مسلمانان را بر سنت او و سنت پیامبرش (ص) جاری سازم ولی من کسی را که مورد وثوق من باشد و به بیعت خود برای خدای عزوجل وفا کند و هنگام روبهرو شدن با دشمن ایستادگی و مقاومت کند نمیشناسم[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۴۳۳.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۴۰۵ - ۴۰۷.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۴۳۴.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۴۳۷.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۴۱۰.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۴۳۷.
- ↑ مقاتل الطالبیین، ص۴۱۸.
- ↑ نظری منفرد، علی، نهضتهای پس از عاشورا، ص ۴۳۸.