نظم در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نظم و امنیت، پایه اصلی در زندگی اجتماعی است و در هیچ شرایطی ضرورت آن را نمی‌توان نادیده گرفت. غفلت از این ضرورت، آرمان‌های والای حکومت را به مخاطره می‌اندازد؛ زیرا حاکمیت هرج و مرج، اجازه نیل به هیچ غایت مقدسی را نمی‌دهد. بر این اساس، امام علی (ع) حتی در شرایطی که حاکمیت سیاسی وقت را مشروع نمی‌دانست، از هر گونه اقدام ضد امنیتی که احیاناً به «ویرانی نظام» بینجامد، پرهیز می‌کرد[۱]. در آغاز حکومت خود نیز، اصحاب را از پیگیری موضوعی که نظم و آرامش را برهم زند، نهی می‌کرد و آن را به موقعیت مناسبی حواله می‌داد[۲]. اما آیا چنین شیوه‌ای به پاسداری مطلق از نظم، و در نتیجه قداست یافتن «مطلق نظم» که لازمه آن توجیه‌پذیر بودن ظلم و تخطئه اقدامات حق‌طلبانه و ظلم‌ستیزانه است، نمی‌انجامد؟ به گفته یکی از نویسندگان، اگر به حکم ضرورت «عدل» را بتوان فدای «نظم اجتماعی» کرد، به طریق اولی، «آزادی» را هم می‌توان فدای نظم کرد و محصول این طرز فکر، رسمیت دادن به «استبداد» و «بی‌عدالتی» است؛ زیرا فرمانروایان به بهانه حفظ نظم، مجال می‌یابند که عدل و آزادی را به مسلخ برند[۳]. از این رو است که برخی به اعتراض گفته‌اند: «دیدگاهی که در بین بچه مسلمان‌ها و حتی مراجع وجود دارد، این است که می‌گویند حکومت ظالم بهتر از هرج و مرج است. اینها به نهج البلاغه استناد می‌کنند که حضرت علی خطاب به خوارج می‌گوید: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ». وی سپس مفاسدی که بر این دیدگاه مترتب است می‌شمرد و می‌گوید: «اگر بگوییم حکومت ظالم بهتر از هرج و مرج است، دیگر نمی‌توانیم با ظلم در بیفتیم»[۴].

ولی در پاسخ به این شبهه، کافی است بدانیم که در مکتب امیرالمؤمنین - برخلاف نظریه اهل سنت - نظم به شکل «مقید و محدود»، دارای ارزش بوده و قابل دفاع است. اهل سنت معمولاً بر این عقیده‌اند که فسق و فجور خلیفه، نه سبب عزل او می‌گردد و نه سبب جواز خروج بر او[۵]؛ زیرا چنین کاری به هرج و مرج، خون‌ریزی و آشوب می‌انجامد[۶]. بر اساس این نگاه مطلق انگارانه به نظم، در هیچ شرایطی نظم موجود را نمی‌توان بر هم زد و اطاعت مطلق از هر حاکمی ضروری است. در حالی که از دیدگاه امام علی (ع) نه اطاعت، مطلق است «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ‌»[۷] و نه هر نظمی، قداست دارد و باید از آن حراست کرد؛ زیرا در برابر قدرت فاسد که امر و نهی زبانی را برنمی‌تابد، باید به وظیفه «انکار بالسیف» عمل کرد و «نظم مطلوب» را جانشین نظم موجود کرد. البته برای وصول به این هدف، باید مقدمات لازم را فراهم نمود تا فروپاشی نظام موجود به خلأ نظم یا جایگزینی نظمی مردود نینجامد و «کلمة الله» بر «کلمة الظالمین» فرود آید: «... مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ»[۸].

به هر روی، درباره اصل اول نباید از یاد برد که تقدم نظم و امنیت بر غایات دیگر، از نوع تقدم مقدمه بر ذی المقدمه است؛ یعنی ارزش نظم به آن است که زمینه را برای تحقق آرمان‌های دیگر بگستراند، نه آن‌که بر اثر این تقدم، از جنبه ارزشی نیز بر عدالت پیشی گیرد یا حتی با آن برابری کند.[۹]

نظم و انضباط

حضرت امیر(ع) بسیار دقیق و منظم بود و به همگان، به ویژه فرمانداران و مأموران خویش دستور می‌داد که همه کارها را به موقع انجام دهند و برنامه دقیق و منظم جهت انجام کارهایشان داشته باشند و از بی‌برنامگی بپرهیزند. در عهدنامه مالک اشتر، برای حفظ نظم و انجام کارها در وقتشان، چنین سفارش می‌کند: کار هر روز را در همان روز انجام ده؛ زیرا هر روز کاری ویژه خود را دارد... و از شتاب در مورد کارهایی که زمانشان نرسیده، یا سستی در کارهایی که امکان انجام آن فراهم است یا لجاجت در اموری که مبهم است، یا سستی در کارها هنگامی که آشکار است، برحذر باش و هر کاری را در جای خود و به موقع انجام بده[۱۰]. در نامه‌ای به مأموران مالیات می‌فرماید: «از تأخیر در کار و دور ساختن خیر بپرهیزید؛ زیرا موجب پشیمانی خواهد شد»[۱۱] و در وصیت به امام حسن و امام حسین(ع) پس از ضربت خوردن خویش می‌فرماید: «شما را و تمام فرزندان و خانواده‌ام و کسانی که پیام من به آنان می‌رسد، به پروای خداوند و نظم در کارهایتان توصیه می‌کنم»[۱۲].[۱۳]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶، در پاسخ امام به پرسش خلیفه دوم درباره شرکت خلیفه در جنگ با ایرانیان: «وَ مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ أَبَداً».
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۸، در پاسخ به درخواست رسیدگی به قتل عثمان: «فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً».
  3. ر. ک: عنایت، حمید، سیری در اندیشه سیاسی عرب، ص۱۵۸ و ۱۷۱.
  4. میثمی، لطف الله، «حکومت دینی و قانون اساسی» در مجموعه دین و حکومت، ص۱۲۸ – ۱۲۹.
  5. در میان علمای اهل سنت، دیدگاه برخی از آنان، به عقیده شیعه نزدیک است. (ر. ک: رشید رضا، تفسیر المنار، ج۶. ص۳۶۷).
  6. نووی، یحیی بن شرف، شرح صحیح مسلم، ج۱۲، ص۱۸۹.
  7. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۵.
  8. نهج البلاغه، حکمت ۳۷۳.
  9. سروش، محمد، مقاله «اهداف و آرمان‌های حکومت»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۶۰.
  10. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  11. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص١٠٨.
  12. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  13. رفیعی، علی، مقاله «سیره امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰ ص ۵۹.