الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
'''[[غدیر خم| غدیر خم]] ''' نام مکانی بین [[مکه]] و [[مدینه]] است و نام سرزمینی بود که به خاطر وجود یک برکه که در آن آب [[باران]] جمع می‌شده است، به این نام [[شهرت]] یافته بود. در [[سال دهم هجری]] زمانی که [[پیامبر خاتم]]{{صل}} از سفر [[حجة الوداع]] به [[مدینه]] باز می‌گشت، با نازل شدن [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}، [[دستور]] توقف در غدیر خم را صادر فرمود. طبق [[فرمان الهی]]، [[پیامبر]]{{صل}} باید [[علی]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود [[منصوب]] می‌کرد.
[[پرونده: حرم کاظمین. jpg|175px|بی‌قاب|چپ|جایگزین=حرم کاظمین|حرم کاظمین|پیوند=امام کاظم علیه‌السلام]]
'''[[امام کاظم علیه‌السلام| امام کاظم علیه‌السلام]] ''' [[هفتمین امام]] مسلمانان، بیستم ذی‌الحجه و به نقلی هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری به دنیا آمد. نام او "موسی" است و پدرش امام صادق{{ع}} و مادرش حُمَیدَه بربریه بود. فرزندان بسیاری برای امام کاظم{{ع}} [[ثبت]] کرده‌اند که تعدای از آنها در [[ایران]] مدفون‌اند؛ از معروف‌ترین آنها [[امام رضا]]{{ع}}، [[فاطمه معصومه]] (س) و احمد بن موسی شاهچراغ هستند.


با دستور [[پیامبر]]{{صل}} مکانی را برای اجتماع [[مسلمانان]] آماده کردند. از [[جهاز شتران]] نیز مکانی مرتفع برای سخنرانی حضرت، آماده شد. [[جبرئیل]] مدت‌ها قبل از [[غدیر]] دستور تبلیغ امر [[ولایت]] را برای پیامبر آورده بود، لکن [[زمان]] خاصی برای رساندن آن به مردم تعیین نشده بود. پیامبر در [[ابلاغ]] این دستور [[احساس]] خطر جدی می‌کرد. کسانی از منافقان درصدد بودند که نگذارند این کار به سرانجام برسد و اگر پیامبر{{صل}} در تبلیغ [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [اصرار ورزید تا پای [[انکار]] [[پیامبری]] او بروند.
امام کاظم{{ع}} به دلیل شدت [[حلم]] و [[بردباری]] و گذشت در مورد دیگران به لقب "کاظم" مشهور است. همچنین آن حضرت به دلیل آنکه واسطه در نجات [[مردم]] و حل [[مشکلات]] ایشان نزد [[خداوند]] است به باب الحوائج ملقب شده است.


پیامبر{{صل}} به همه [[حاجیان]] دستور توقف داد، منادیان در میان [[مردم]] ندا دادند: {{متن حدیث|الصَّلَاةَ جَامِعَةً}}: در [[نماز جماعت]] شرکت کنید! بعد از [[نماز]]، [[پیامبر]]{{صل}} بالای [[جهاز شتران]] قرار گرفت. نخست [[حمد]] و [[سپاس]] خداوند را به جا آورد و خود را به [[خدا]] سپرد سپس خطبه‌ای ایراد فرمودند: (...)، اکنون بنگرید با این دو چیز گرانمایه و گرانقدر که در میان شما به یادگار می‌گذارم چه خواهید کرد؟ یکی از میان جمعیت صدا زد کدام دو چیز گرانمایه یا [[رسول الله]]؟ پیامبر{{صل}} بلافاصله فرمود: اول ثقل اکبر، کتاب خداست که یک سوی آن به دست [[پروردگار]] و سوی دیگرش در دست شماست، دست از دامن آن برندارید تا [[گمراه]] نشوید و اما دومین یادگار گرانمایه، [[خاندان]] منند و [[خداوند]] [[خبیر]] به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نشوند تا در [[بهشت]] به من بپیوندند، از این دو پیشی نگیرید که هلاک می‌شوید و عقب نیفتید که باز هلاک خواهید شد.
[[امام کاظم]]{{ع}} بیست سال و به روایتی نوزده سال از [[عمر]] خود را با پدر به سر برد و پس از وی [[امامت]] [[شیعیان]] را بر عهده گرفت و سی و پنج سال در این مقام بود. دوران [[امامت امام کاظم]]{{ع}} با دوران [[خلافت]] چهار [[خلیفه عباسی]] یعنی [[منصور دوانیقی]]، مهدی، [[هادی]] و [[هارون‌الرشید]] همزمان بود. در [[زمان]] [[خلافت]] [[مهدی عباسی]]، به جهت [[شهرت]] و محبوبیت امام، توجه بیشتری از ناحیه [[اهل]] [[قدرت]] به وی معطوف شد، به گونه‌ای که مهدی عباسی [[دستور]] بازداشت حضرت و [[حکم]] [[قتل]] او را صادر کرد.


ناگهان مردم دیدند پیامبر{{صل}} به اطراف خود نگاه می‌کند گویا کسی را جستجو می‌کند. همین که چشمش به علی{{ع}} افتاد، خم شد و دست او را گرفت و بلند کرد، آن چنان که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد و همه مردم او را دیدند و شناختند، در اینجا صدای پیامبر{{صل}} رساتر و بلندتر شد و فرمود: {{متن حدیث|ایها الناس من اولی الناس بالمؤمنین من انفسهم؟}}؛ چه کسی از همه مردم نسبت به [[مسلمانان]] از خود آنها سزاوارتر است؟! گفتند [[خدا]] و پیامبر{{صل}} داناترند. پیامبر{{صل}} فرمود: خدا، [[مولی]] و [[رهبر]] من است، و من مولی و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خود شان سزاوارترم (و [[اراده]] من بر اراده آنها مقدم است) سپس فرمود: {{متن حدیث|فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}}؛ «هر کس من مولی و رهبر او هستم، علی، مولی و رهبر او است» و این سخن را سه بار تکرار کرد و به دنبال آن سر به سوی [[آسمان]] برداشت و عرض کرد: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ أَحِبَّ مَنْ أَحَبَّهُ‌، وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَيْثُ دَارَ}} (...)
در یک سالی که موسی بن مهدی مشهور به [[هادی عباسی]] خلیفه بود، روابط وی با امام کاظم{{ع}} خوب نبود و او که از [[قیام]] برخی از [[علویان]] مانند [[حسین بن علی]] مشهور به [[شهید فخ]] بسیار عصبانی بود، [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را خطری بزرگ برای خود می‌دانست.


زنده نگه داشتن این [[عید]]، از [[وظایف]] معتقدان به [[ولایت علوی]] است و برگزاری جشن در این روز، سنّتی [[دینی]] و [[مقدس]] به شمار می‌رود. [[زیارت]] [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} در این روز نیز، نوعی تجدید عهد با اوست.
آن حضرت قریب پانزده سال با [[هارون‌الرشید]] معاصر بود. [[هارون]] در ابتدای [[خلافت]] با امام کاظم{{ع}} [[دشمنی]] آشکاری اظهار نمی‌کرد. [[امام]] دیدار هارون را خوش نداشت و او را به جهت [[دنیادوستی]]، [[دوست]] نمی‌داشت و صراحتاً می‌فرمود اگر از جدّم [[رسول خدا]]{{صل}} نشنیده بودم که [[اطاعت]] از [[سلطان]] به جهت تقیه [[واجب]] است؛ هرگز او را [[ملاقات]] نمی‌کردم. هارون‌الرشید پس از مدتی از ناحیه امام [[موسی بن جعفر]]{{ع}} احساس خطر کرد و موقعیت وی را مانند خلیفه‌ای غیررسمی در کنار خود دید. امام کاظم{{ع}} در عمر خود سال‌های بسیاری در زندان هارون الرشید (خلیفه عباسی) به سر برد.
<div class="mainpage_box_more">[[غدیر خم|ادامه]]</div>
 
به [[دستور]] هارون امام کاظم{{ع}} را از [[مدینه]] به بصره بردند و نزد "عیسی بن جعفر" [[زندانی]] کردند؛ آن‌گاه او را به [[بغداد]] برده و در زندان سندی بن شاهک به شهادت رساند. خرمای مسموم را [[هارون]] برای "سندی بن شاهک" فرستاد و دستور داد به حضرت بدهد و حضرت با همان خرما در ٢٥ رجب به [[شهادت]] رسید. قبر امام کاظم {{ع}} در [[کاظمین]] است.
 
<div class="mainpage_box_more">[[ امام کاظم علیه‌السلام|ادامه]]</div>

نسخهٔ ‏۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۴

حرم کاظمین
حرم کاظمین

امام کاظم علیه‌السلام هفتمین امام مسلمانان، بیستم ذی‌الحجه و به نقلی هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری به دنیا آمد. نام او "موسی" است و پدرش امام صادق(ع) و مادرش حُمَیدَه بربریه بود. فرزندان بسیاری برای امام کاظم(ع) ثبت کرده‌اند که تعدای از آنها در ایران مدفون‌اند؛ از معروف‌ترین آنها امام رضا(ع)، فاطمه معصومه (س) و احمد بن موسی شاهچراغ هستند.

امام کاظم(ع) به دلیل شدت حلم و بردباری و گذشت در مورد دیگران به لقب "کاظم" مشهور است. همچنین آن حضرت به دلیل آنکه واسطه در نجات مردم و حل مشکلات ایشان نزد خداوند است به باب الحوائج ملقب شده است.

امام کاظم(ع) بیست سال و به روایتی نوزده سال از عمر خود را با پدر به سر برد و پس از وی امامت شیعیان را بر عهده گرفت و سی و پنج سال در این مقام بود. دوران امامت امام کاظم(ع) با دوران خلافت چهار خلیفه عباسی یعنی منصور دوانیقی، مهدی، هادی و هارون‌الرشید همزمان بود. در زمان خلافت مهدی عباسی، به جهت شهرت و محبوبیت امام، توجه بیشتری از ناحیه اهل قدرت به وی معطوف شد، به گونه‌ای که مهدی عباسی دستور بازداشت حضرت و حکم قتل او را صادر کرد.

در یک سالی که موسی بن مهدی مشهور به هادی عباسی خلیفه بود، روابط وی با امام کاظم(ع) خوب نبود و او که از قیام برخی از علویان مانند حسین بن علی مشهور به شهید فخ بسیار عصبانی بود، موسی بن جعفر(ع) را خطری بزرگ برای خود می‌دانست.

آن حضرت قریب پانزده سال با هارون‌الرشید معاصر بود. هارون در ابتدای خلافت با امام کاظم(ع) دشمنی آشکاری اظهار نمی‌کرد. امام دیدار هارون را خوش نداشت و او را به جهت دنیادوستی، دوست نمی‌داشت و صراحتاً می‌فرمود اگر از جدّم رسول خدا(ص) نشنیده بودم که اطاعت از سلطان به جهت تقیه واجب است؛ هرگز او را ملاقات نمی‌کردم. هارون‌الرشید پس از مدتی از ناحیه امام موسی بن جعفر(ع) احساس خطر کرد و موقعیت وی را مانند خلیفه‌ای غیررسمی در کنار خود دید. امام کاظم(ع) در عمر خود سال‌های بسیاری در زندان هارون الرشید (خلیفه عباسی) به سر برد.

به دستور هارون امام کاظم(ع) را از مدینه به بصره بردند و نزد "عیسی بن جعفر" زندانی کردند؛ آن‌گاه او را به بغداد برده و در زندان سندی بن شاهک به شهادت رساند. خرمای مسموم را هارون برای "سندی بن شاهک" فرستاد و دستور داد به حضرت بدهد و حضرت با همان خرما در ٢٥ رجب به شهادت رسید. قبر امام کاظم (ع) در کاظمین است.