آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-|پایان‌نامه‌شناسی علم غیب معصوم]]. {{پایان}} {{پایان}} == پانویس == +|پایان‌نامه‌شناسی علم غیب معصوم]]. {{پایان منبع‌شناسی جامع}} == پانویس ==))
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع اصلی = [[علم غیب معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب]]
| موضوع فرعی        = آیا [[غیب]] و [[شهادت]] مراتب و درجات دارند؟
| تصویر = 7626626262.jpg
| تصویر             = 7626626262.jpg
| نمایه وابسته = [[اقسام علم غیب (نمایه)|اقسام علم غیب]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[علم غیب]]
| نمایه وابسته     = [[اقسام علم غیب (نمایه)|اقسام علم غیب]]
| موضوعات وابسته =  
| مدخل اصلی         = [[علم غیب]]
| پاسخ‌دهندگان = [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]؛ پژوهشگر[[روزنامه کیهان]]
| موضوعات وابسته   =
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان       = [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]؛ پژوهشگر[[روزنامه کیهان]]
}}
}}
'''آیا [[غیب]] و [[شهادت]] مراتب و درجات دارند؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم غیب معصوم (پرسش)|علم غیب معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم غیب]]''' مراجعه شود.
'''آیا [[غیب]] و [[شهادت]] مراتب و درجات دارند؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[علم غیب معصوم (پرسش)|علم غیب معصوم]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[علم غیب]]''' مراجعه شود.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:769540432.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]]]
آیت الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]''' در کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' در این‌باره گفته است:
* «شکّی نیست که [[عالم غیب]] و [[موجودات غیبی]] درجات متعدد طولی دارند؛ درجاتی که بعضی برتر از برخی دیگر است» <ref>تسنیم، ‏ج ۳ - ص ۲۵۰.</ref>.
* «رؤیت شهودی درجاتی دارد:
 
۱. دیدن خدای سبحان که بالذات و بالاصاله است.
 
۲. رؤیت بالغیر و بالتّبع [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} که از گناه و اشتباه معصوم‌اند و برپایه احادیثی که در بحث روایی می‌آیند، مراد از "و المُؤمِنون" آنان هستند. رؤیت حقیقی و کامل، همان شهود معصومانۀ [[اهل بیت]] {{عم}} است که رؤیت، هم شهودی است نه حصولی؛ هم معصومانه و برابر با واقع. بر اساس رویاتی که یاد خواهند شد، ایشان همۀ کارهای بیرونی و درونی اشخاص را می‌بینند.
 
۳. مشاهدۀ شاگردان ویژۀ ایشان؛ مانند: [[حارثه بن مالک]] که از مرز عصمت و مقام "أنّ" نازل‌تر و در حدّ "کأنّ" است»<ref>جوادی آملی، تسنیم، ج ۳۵، ص ۲۵۴.</ref>.
 
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛
| تصویر = 1368186.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید عبدالحکیم مدقق
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید عبدالحکیم مدقق]]''' در مقاله ''«[[علم غیب از منظر قرآن و سنت (مقاله)|علم غیب از منظر قرآن و سنت]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«مفهوم علم روشن است. غیب به معنای پنهان در برابر شهادت به معنای پیداست. این واژه در مورد چیزی به کار می‌رود که نهان از ادراک ظاهری و یا ادراک باطنی بشر عادی باشد. از این رو آگاهی از غیب را که ادراک باطنی غیر عادی است، آگاهی سوم نیز گفته‌اند. [[غیب]] یک معنای نسبی دارد و دارای مراتب مختلف است:
* مرتبه اولش این است که چیزی به حس و تجربه نگنجد بلکه از راه عقل و ادراک باطنی شناخته شود از قبیل خدا قیامت [[وحی]] آسمانی و... چنانکه همین معنا در آیه کریمه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> مقصود است این مرتبه از معنای غیب موضوع بحث نیست.
* مرتبه دوم از معنای [[غیب]] که موضوع بحث را تشکیل می‌دهد این است که حتی دور از دسترس عقل و ادراک باطنی بشر عادی باشد و ازراه اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید»<ref>[http://imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D9%88_%D8%B3%D9%86%D8%AA_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب از منظر قرآن و سنت]</ref>
}}
{{پاسخ پرسش  
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین الهی؛
| تصویر = 11204.jpg
| پاسخ‌دهنده = عباس الهی
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عباس الهی]]'''، در مقاله ''«[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]»'' در این‌باره گفته است:


== پاسخ نخست ==
«[[غیب]] بر‌ دو‌ قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند‌ ذات‌ خداوند‌ که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است‌، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز [[غیب‌]] باشد‌، هرگز‌ وجود ندارد، بلکه معدوم محض است غیب نسبی آن است که در‌ برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد [[غیب]] است؛ مانند اخبار گذشتگان: {{متن قرآن|[[آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست‌. فرشته‌ نیز‌ تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }}<ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>؛ و مشاهده‌‌اش‌ میسور‌ انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت‌، بعضی‌ از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ }}<ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>.
[[پرونده:769540432.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی]]]]
::::::آیت الله '''[[عبدالله جوادی آملی]]''' در کتاب ''«[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«شكّی نیست كه [[عالم غیب]] و [[موجودات غیبی]] درجات متعدد طولی دارند؛ درجاتی كه بعضی برتر از برخی دیگر است» <ref>تسنیم، ‏ج ۳ -  ص ۲۵۰.</ref>.
:::::*«رؤیت شهودی درجاتی دارد:
::::::۱. دیدن خدای سبحان که بالذات و بالاصاله است.
::::::۲. رؤیت بالغیر و بالتّبع [[پیامبر خاتم|پیغمبر]] {{صل}} و [[ائمه]] {{عم}} که از گناه و اشتباه معصوم‌اند و برپایه احادیثی که در بحث روایی می‌آیند، مراد از "و المُؤمِنون" آنان هستند. رؤیت حقیقی و کامل، همان شهود معصومانۀ [[اهل بیت]]{{عم}} است که رؤیت، هم شهودی است نه حصولی؛ هم معصومانه و برابر با واقع.  بر اساس رویاتی که یاد خواهند شد، ایشان همۀ کارهای بیرونی و درونی اشخاص را می‌بینند.
::::::۳. مشاهدۀ شاگردان ویژۀ ایشان؛ مانند: [[حارثه بن مالک]] که از مرز عصمت و مقام "أنّ" نازل‌تر و در حدّ "کأنّ" است»<ref>جوادی آملی، تسنیم، ج ۳۵، ص ۲۵۴.</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
در‌ برابر‌ غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر‌ غیب‌ مطلق‌ است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند‌ موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان‌ است‌<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>.
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛}}
[[پرونده:1368186.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید عبدالحکیم مدقق|مدقق]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید عبدالحکیم مدقق]]''' در مقاله ''«[[علم غیب از منظر قرآن و سنت (مقاله)|علم غیب از منظر قرآن و سنت]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«مفهوم علم روشن است. غیب به معنای پنهان در برابر شهادت به معنای پیداست. این واژه در مورد چیزی به کار می‌رود که نهان از ادراک ظاهری و یا ادراک باطنی بشر عادی باشد. از این رو آگاهی از غیب را که ادراک باطنی غیر عادی است، آگاهی سوم نیز گفته‌اند. [[غیب]] یک معنای نسبی دارد و دارای مراتب مختلف است:
:::::*مرتبه اولش این است که چیزی به حس و تجربه نگنجد بلکه از راه عقل و ادراک باطنی شناخته شود از قبیل خدا قیامت [[وحی]] آسمانی و... چنانکه همین معنا در آیه کریمه {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ}}<ref>همان کسانی که [[غیب]] را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.</ref> مقصود است این مرتبه از معنای غیب موضوع بحث نیست.
:::::*مرتبه دوم از معنای [[غیب]] که موضوع بحث را تشکیل می‌دهد این است که حتی دور از دسترس عقل و ادراک باطنی بشر عادی باشد و ازراه اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید»<ref>[http://imamatpedia.com/wiki/%D8%B9%D9%84%D9%85_%D8%BA%DB%8C%D8%A8_%D8%A7%D8%B2_%D9%85%D9%86%D8%B8%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86_%D9%88_%D8%B3%D9%86%D8%AA_(%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87) علم غیب از منظر قرآن و سنت]</ref>
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین الهی؛}}
غـب‌ و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از‌ یک‌ شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، می‌تواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»<ref>[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، شماره ۲۱۶، ص٢۶.</ref>.
[[پرونده:11204.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عباس الهی|الهی]]]]
}}
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عباس الهی]]'''، در مقاله ''«[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]»'' در این‌باره گفته است:
{{پاسخ پرسش
::::::«[[غیب]] بر‌ دو‌ قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند‌ ذات‌ خداوند‌ که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است‌، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز [[غیب‌]] باشد‌، هرگز‌ وجود ندارد، بلکه معدوم محض است غیب نسبی آن است که در‌ برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد [[غیب]] است؛ مانند اخبار گذشتگان: {{متن قرآن|[[ آیا آیه ۴۴ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را اثبات می‌کند؟ (پرسش)|ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ]]}}<ref> این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.</ref>؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست‌. فرشته‌ نیز‌ تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا }}<ref> چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.</ref>؛ و مشاهده‌‌اش‌ میسور‌ انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت‌، بعضی‌ از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: {{متن قرآن|يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ }}<ref> روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۳. پژوهشگر [[روزنامه کیهان]]؛
::::::در‌ برابر‌ غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر‌ غیب‌ مطلق‌ است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند‌ موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان‌ است‌<ref>جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.</ref>.
| تصویر = 9030760879.jpg
::::::غـب‌ و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از‌ یک‌ شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، می‌تواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»<ref>[[تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود (مقاله)|تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، شماره ۲۱۶، ص٢۶.</ref>.
| پاسخ‌دهنده = مراتب حضور (مقاله)
{{پایان جمع شدن}}
| پاسخ = '''نویسنده مقاله [[مراتب حضور (مقاله)|مراتب حضور]]'''، در این باره گفته است:


{{جمع شدن|۳. پژوهشگر [[روزنامه کیهان]]؛}}
«واژه حضور بار‌ها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به کار رفته است. {{متن قرآن|وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میان‌جیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد». سوره بقره، آیه ١۳۳.</ref>. و {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران». سوره بقره، آیه ١۸۰.</ref>. و {{متن قرآن|وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا}}<ref>«و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید». سوره نساء، آیه ۸.</ref>. و {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم». سوره نساء، آیه ۱۸.</ref>. از مهم‌ترین کاربردهای آن، حضور اعمال انسانی در روز قیامت است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید». سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.</ref>.{{متن قرآن|عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ}}<ref>«هر کس بداند که چه آماده کرده است». سوره تکویر، آیه ۱۴.</ref>. واژه حضور در برابر غایب به کار می‌رود. انسان می‌بایست خود را در محضر خداوند بداند. این مفهوم از حضور را می‌توان از واژگان دیگری چون شهید به دست آورد. پس مفهوم شهود با مفهوم حضور نزدیک است. علم حضوری را بر همین اساس علم شهودی گفته‌اند؛ زیرا حاضر و مشهود آدمی است. از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان باید بداند خداوند شاهد اوست و او در برابر خداوند حاضر است.{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«خداوند میان کسانی که ایمان دارند و کسانی که یهودی‌اند و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک می‌ورزند در روز رستخیز داوری می‌کند، بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است». سوره حج، آیه ۱۷.</ref>.البته حضور واقعی آن است که انسان از آن چیز غافل نباشد؛ زیرا برخی از چیز‌ها در برابر انسان حاضر است ولی انسان از آن غافل است. از این رو، گاهی هر دو حاضرند و از هم غفلت ندارند؛ گاهی یکی حاضر و دیگری غایب است.
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
* '''حضور عندی و حضور لدنی:''' از مهم‌ترین مراتب حضور می‌توان به حضور عندی و حضور لدنی اشاره کرد. در ادبیات عربی، عندی به معنی نزد من و لدنی پیش من است. گاه انسان کتابی دارد، ولی در کتابخانه‌اش است. در این صورت می‌گوید: عندی کتاب فلان، فلان کتاب در نزدم است؛ اما این بدان معنا نیست که آن را الان در اختیار دارد، بلکه در کتابخانه اش است. اما گاهی می‌گوید: کتاب فلان لدی؛ فلان کتاب در پیش من است و الان در اختیارم است. البته از آنجایی افزایش مبانی کلمه موجب افزایش معنا و تشدید مفهومی آن می‌شود، وقتی لدنی گفته می‌شود، این حضور چیز در نزد شخص، تشدید و تقویت می‌شود. پس وقتی گفته می‌شود: لدنی، یعنی این حضور و نزد او بودن بسیار قوی و شدید است. حضور عندی، حضور لدنی دو مرتبه از مراتب حضور است که حضور لدنی قوی‌تر و شدیدتر است.
'''نویسنده مقاله [[مراتب حضور (مقاله)|مراتب حضور]]'''، در این باره گفته است:
* '''حضور عندی موسی و لدنی خضر:''' حضور [[حضرت موسی]] {{ع}} در پیشگاه خداوند یک حضور عندی است؛ یعنی او در محضر خداست، اما حضور [[خضر]] {{ع}} یک حضور لدنی و محضر خدابودن است بدون هیچ واسطه و اضافی. از این‌روست که خداوند از خضر به عنوان کسی یاد می‌کند که بی‌واسطه از علم لدنی خداوند بهره‌مند است. بر همین اساس، کارهایی که انجام می‌دهد از مقام لدنی الهی است، در حالی کارهای حضرت موسی از مقام عندی الهی است. حضرت خضر به سبب همین جایگاه است که قتلی انجام می‌دهد و نوجوانی را می‌کشد و جانش را می‌گیرد {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا}}<ref>«پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی». سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. او در این مقام همانند فرشتگانی عمل می‌کند که مأمور جان‌گیری و همانند ملک الموت و [[عزرائیل]] است؛ زیرا ولی الله است و وقتی در این مقام جان می‌گیرد گویی ملک الموت یا خدا جان شخص را گرفته است؛ زیرا ولی‌الله در مقام لدنی، عین الله و یدالله است و وقتی تیری می‌اندازد، خداوند به دست او تیری می‌افکند و او تنها واسطه است چنانکه ملک الموت یا فرشتگان گیرنده جان‌ها، واسطه هستند. {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست». سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>.»<ref>[http://m5736z.blog.ir/post/ghyb وبگاه تاریخی فرهنگی قرآنی]</ref>.
::::::«واژه حضور بار‌ها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به کار رفته است. {{متن قرآن|وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میان‌جیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد». سوره بقره، آیه ١۳۳.</ref>. و {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران». سوره بقره، آیه ١۸۰.</ref>. و {{متن قرآن|وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا}}<ref>«و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید». سوره نساء، آیه ۸.</ref>. و {{متن قرآن|وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم». سوره نساء، آیه ۱۸.</ref>. از مهم‌ترین کاربردهای آن، حضور اعمال انسانی در روز قیامت است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید». سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.</ref>.{{متن قرآن|عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ}}<ref>«هر کس بداند که چه آماده کرده است». سوره تکویر، آیه ۱۴.</ref>. واژه حضور در برابر غایب به کار می‌رود. انسان می‌بایست خود را در محضر خداوند بداند. این مفهوم از حضور را می‌توان از واژگان دیگری چون شهید به دست آورد. پس مفهوم شهود با مفهوم حضور نزدیک است. علم حضوری را بر همین اساس علم شهودی گفته‌اند؛ زیرا حاضر و مشهود آدمی است. از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان باید بداند خداوند شاهد اوست و او در برابر خداوند حاضر است.{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«خداوند میان کسانی که ایمان دارند و کسانی که یهودی‌اند و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک می‌ورزند در روز رستخیز داوری می‌کند، بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است». سوره حج، آیه ۱۷.</ref>.البته حضور واقعی آن است که انسان از آن چیز غافل نباشد؛ زیرا برخی از چیز‌ها در برابر انسان حاضر است ولی انسان از آن غافل است. از این رو، گاهی هر دو حاضرند و از هم غفلت ندارند؛ گاهی یکی حاضر و دیگری غایب است.
}}
:::::* '''حضور عندی و حضور لدنی:''' از مهم‌ترین مراتب حضور می‌توان به حضور عندی و حضور لدنی اشاره کرد. در ادبیات عربی، عندی به معنی نزد من و لدنی پیش من است. گاه انسان کتابی دارد، ولی در کتابخانه‌اش است. در این صورت می‌گوید: عندی کتاب فلان، فلان کتاب در نزدم است؛ اما این بدان معنا نیست که آن را الان در اختیار دارد، بلکه در کتابخانه اش است. اما گاهی می‌گوید: کتاب فلان لدی؛ فلان کتاب در پیش من است و الان در اختیارم است. البته از آنجایی افزایش مبانی کلمه موجب افزایش معنا و تشدید مفهومی آن می‌شود، وقتی لدنی گفته می‌شود، این حضور چیز در نزد شخص، تشدید و تقویت می‌شود. پس وقتی گفته می‌شود: لدنی، یعنی این حضور و نزد او بودن بسیار قوی و شدید است. حضور عندی، حضور لدنی دو مرتبه از مراتب حضور است که حضور لدنی قوی‌تر و شدیدتر است.
{{پاسخ پرسش
:::::* '''حضور عندی موسی و لدنی خضر:''' حضور [[حضرت موسی]]{{ع}} در پیشگاه خداوند یک حضور عندی است؛ یعنی او در محضر خداست، اما حضور [[خضر]]{{ع}} یک حضور لدنی و محضر خدابودن است بدون هیچ واسطه و اضافی. از این‌روست که خداوند از خضر به عنوان کسی یاد می‌کند که بی‌واسطه از علم لدنی خداوند بهره‌مند است. بر همین اساس، کارهایی که انجام می‌دهد از مقام لدنی الهی است، در حالی کارهای حضرت موسی از مقام عندی الهی است. حضرت خضر به سبب همین جایگاه است که قتلی انجام می‌دهد و نوجوانی را می‌کشد و جانش را می‌گیرد {{متن قرآن|فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا}}<ref>«پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی». سوره کهف، آیه ۷۴.</ref>. او در این مقام همانند فرشتگانی عمل می‌کند که مأمور جان‌گیری و همانند ملک الموت و [[عزرائیل]] است؛ زیرا ولی الله است و وقتی در این مقام جان می‌گیرد گویی ملک الموت یا خدا جان شخص را گرفته است؛ زیرا ولی‌الله در مقام لدنی، عین الله و یدالله است و وقتی تیری می‌اندازد، خداوند به دست او تیری می‌افکند و او تنها واسطه است چنانکه ملک الموت یا فرشتگان گیرنده جان‌ها، واسطه هستند. {{متن قرآن|فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست». سوره انفال، آیه ۱۷.</ref>.»<ref>[http://m5736z.blog.ir/post/ghyb وبگاه تاریخی فرهنگی قرآنی]</ref>.
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۴. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
{{پایان جمع شدن}}
| تصویر = 9030760879.jpg
| پاسخ‌دهنده = وبگاه اسلام کوئست
| پاسخ = پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:


{{جمع شدن|۴. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.}}
«در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که عالم غیب در مقابل عالم شهادت است و از آن رو که شهادت و حضور نیز دارای مراتبی همانند: ۱- حضور مکانى؛ ۲- حضور نزد حواسّ ظاهری؛ ۳- حضور در فکر و علم؛ ۴- حضور در مقام معرفت و بصیرت، است در قبال هر یک از این مراتب، نیز مرتبه‌ای از غیب قرار دارد. مراتب غیب:
[[پرونده:9030760879.jpg|بندانگشتی|right|100px|]]
# '''غیب مکانى:''' مانند آنچه قرآن در داستان حضرت یوسف بیان فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref>. یعنی : گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد.
پژوهشگران ''«[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]»  در این‌باره گفته‌اند:
# '''غیب از حواسّ ظاهری:''' قرآن در داستان حضرت سلیمان می فرماید: {{متن قرآن|وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>سوره نمل، آیه ۲۰.</ref>. یعنی: و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟ منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
::::::«در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که عالم غیب در مقابل عالم شهادت است و از آن رو که شهادت و حضور نیز دارای مراتبی همانند: ۱- حضور مکانى؛ ۲- حضور نزد حواسّ ظاهری؛ ۳- حضور در فکر و علم؛ ۴- حضور در مقام معرفت و بصیرت، است در قبال هر یک از این مراتب، نیز مرتبه‌ای از غیب قرار دارد. مراتب غیب:
# '''غیب از فکر و علم:''' قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می فرماید: {{متن قرآن|سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِرَاء ظَاهِرًا وَلا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا * قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۲۲ و ۲۶.</ref>. یعنی: گروهى خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهى مى‌‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانى بى‌ دلیل است و گروهى مى‌ گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است! جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى‌‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!
::::# '''غیب مکانى:''' مانند آنچه قرآن در داستان حضرت یوسف بیان فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ}}<ref>سوره یوسف، آیه ۱۰.</ref>. یعنی : گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد.
# '''غیب از مقام معرفت و بصیرت:''' قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|ععَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶.</ref>.
::::# '''غیب از حواسّ ظاهری:''' قرآن در داستان حضرت سلیمان می فرماید: {{متن قرآن|وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ}}<ref>سوره نمل، آیه ۲۰.</ref>. یعنی: و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟ منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
# '''غیب از غیر علم الهی:''' خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. یعنی کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسى آنها را نمى‌‌داند. او آنچه را در خشکى و دریاست مى‌‌داند هیچ برگى (از درختى) نمى‌‌افتد، مگر این که از آن آگاه است.
::::# '''غیب از فکر و علم:''' قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می فرماید: {{متن قرآن|سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِرَاء ظَاهِرًا وَلا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا * قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۲۲ و ۲۶.</ref>. یعنی: گروهى خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهى مى‌‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانى بى‌ دلیل است و گروهى مى‌ گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است! جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى‌‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!
* '''نتیجه:''' بنابراین می‌توان گفت که عالم غیب دارای مراتبی است و ممکن است یک چیز نسبت به شخصی غیب باشد و نسبت به شخص دیگر حضور. علت نسبی بودن غیب اختلاف مراتب هر انسان است که چقدر توانایی حضور دارد؛ ممکن است کسی توانایی حضور در عالم ملکوت را دارا باشد و عالم ملکوت نزدش حاضر باشد که در این صورت، عالم ملکوت برای این شخص، غیب نیست. اما همین عالم ملکوت برای کسی که به این حد نرسیده است ،غیب است. اما با این حال ما معنای غیب را با توجه به احوال خواص تعریف نمی‌کنیم و حال عموم افراد را در نظر می‌گیریم. به هر حال اگر مراد شما از موجودات عالم غیب، همان جواهر عقلیه از مجردات باشد در باره چنین موجوداتی باید بگوئیم که دلایل زیادی ضرورت وجود چنین موجوداتی را تبیین می‌کنند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
::::# '''غیب از مقام معرفت و بصیرت:''' قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|ععَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا]]}}<ref>سوره جن، آیه ۲۶.</ref>.
}}
::::# '''غیب از غیر علم الهی:''' خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>سوره انعام، آیه ۵۹.</ref>. یعنی کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسى آنها را نمى‌‌داند. او آنچه را در خشکى و دریاست مى‌‌داند هیچ برگى (از درختى) نمى‌‌افتد، مگر این که از آن آگاه است.
:::::* '''نتیجه:''' بنابراین می‌توان گفت که عالم غیب دارای مراتبی است و ممکن است یک چیز نسبت به شخصی غیب باشد و نسبت به شخص دیگر حضور. علت نسبی بودن غیب اختلاف مراتب هر انسان است که چقدر توانایی حضور دارد؛ ممکن است کسی توانایی حضور در عالم ملکوت را دارا باشد و عالم ملکوت نزدش حاضر باشد که در این صورت، عالم ملکوت برای این شخص، غیب نیست. اما همین عالم ملکوت برای کسی که به این حد نرسیده است ،غیب است. اما با این حال ما معنای غیب را با توجه به احوال خواص تعریف نمی‌کنیم و حال عموم افراد را در نظر می‌گیریم. به هر حال اگر مراد شما از موجودات عالم غیب، همان جواهر عقلیه از مجردات باشد در باره چنین موجوداتی باید بگوئیم که دلایل زیادی ضرورت وجود چنین موجوداتی را تبیین می‌کنند»<ref>[http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa3558 وبگاه اسلام کوئست]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش وابسته}}
# [[اقسام و انواع غیب کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[اقسام و انواع غیب کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)]]
# [[غیب مطلق چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)]]
خط ۷۳: خط ۸۰:
# [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)]]
# [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)]]
# [[علم غیب فعلی یا دائمی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[علم غیب فعلی یا دائمی به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[علم غیب شأنى یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[علم غیب شأنی یا استعدادی یا ارادی و اختیاری به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[فرق بین علم غیب فعلی و شأنى چیست؟ (پرسش)]]
# [[فرق بین علم غیب فعلی و شأنی چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم غیب مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم غیب مراتب و درجات دارد؟ (پرسش)]]
# [[فرق علم غیب خدا و علم غیب برگزیدگان خدا چیست؟ (پرسش)]]
# [[فرق علم غیب خدا و علم غیب برگزیدگان خدا چیست؟ (پرسش)]]
# [[فرق علم غیب پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)]]
# [[فرق علم غیب پیامبر با امام چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم غیب پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)]]
# [[آیا علم غیب پیامبران و امامان از لحاظ مرتبه یکسان یا متفاوت است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌ وابسته}}
 
== [[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم]] ==
{{منبع‌شناسی جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های علم غیب معصوم|کتاب‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های علم غیب معصوم|مقاله‌شناسی علم غیب معصوم]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های علم غیب معصوم|پایان‌نامه‌شناسی علم غیب معصوم]].
{{پایان منبع‌شناسی جامع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسمان علم غیب امامان معصوم]]
[[رده:پرسمان علم غیب امامان معصوم]]
[[رده:(اج): پرسش‌هایی با ۵ پاسخ]]
[[رده:(اج): پرسش‌هایی با ۵ پاسخ]]
[[رده:(اج): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۵ پاسخ]]
[[رده:(اج): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۵ پاسخ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۱:۳۹

آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا غیب و شهادت مراتب و درجات دارند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

پاسخ نخست

جوادی آملی

آیت الله عبدالله جوادی آملی در کتاب «تسنیم» در این‌باره گفته است:

  • «شکّی نیست که عالم غیب و موجودات غیبی درجات متعدد طولی دارند؛ درجاتی که بعضی برتر از برخی دیگر است» [۱].
  • «رؤیت شهودی درجاتی دارد:

۱. دیدن خدای سبحان که بالذات و بالاصاله است.

۲. رؤیت بالغیر و بالتّبع پیغمبر (ص) و ائمه (ع) که از گناه و اشتباه معصوم‌اند و برپایه احادیثی که در بحث روایی می‌آیند، مراد از "و المُؤمِنون" آنان هستند. رؤیت حقیقی و کامل، همان شهود معصومانۀ اهل بیت (ع) است که رؤیت، هم شهودی است نه حصولی؛ هم معصومانه و برابر با واقع. بر اساس رویاتی که یاد خواهند شد، ایشان همۀ کارهای بیرونی و درونی اشخاص را می‌بینند.

۳. مشاهدۀ شاگردان ویژۀ ایشان؛ مانند: حارثه بن مالک که از مرز عصمت و مقام "أنّ" نازل‌تر و در حدّ "کأنّ" است»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛
حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالحکیم مدقق در مقاله «علم غیب از منظر قرآن و سنت» در این‌باره گفته است:

«مفهوم علم روشن است. غیب به معنای پنهان در برابر شهادت به معنای پیداست. این واژه در مورد چیزی به کار می‌رود که نهان از ادراک ظاهری و یا ادراک باطنی بشر عادی باشد. از این رو آگاهی از غیب را که ادراک باطنی غیر عادی است، آگاهی سوم نیز گفته‌اند. غیب یک معنای نسبی دارد و دارای مراتب مختلف است:

  • مرتبه اولش این است که چیزی به حس و تجربه نگنجد بلکه از راه عقل و ادراک باطنی شناخته شود از قبیل خدا قیامت وحی آسمانی و... چنانکه همین معنا در آیه کریمه الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ[۳] مقصود است این مرتبه از معنای غیب موضوع بحث نیست.
  • مرتبه دوم از معنای غیب که موضوع بحث را تشکیل می‌دهد این است که حتی دور از دسترس عقل و ادراک باطنی بشر عادی باشد و ازراه اسباب عادی و مجاری علمی به دست نیاید»[۴]
۲. حجت الاسلام و المسلمین الهی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عباس الهی، در مقاله «تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود» در این‌باره گفته است:

«غیب بر‌ دو‌ قسم است: مطلق و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است؛ مانند‌ ذات‌ خداوند‌ که در همه مقاطع وجودی و برای همگان پوشیده و مستور است‌، گرچه برای خودش مشهود است؛ به همین جهت، غیب مطلق، که حتی برای خود همان شیء نیز غیب‌ باشد‌، هرگز‌ وجود ندارد، بلکه معدوم محض است غیب نسبی آن است که در‌ برخی مقاطع وجودی و یا برای برخی افراد غیب است؛ مانند اخبار گذشتگان: ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۵]؛ و یا قیامت و فرشتگان؛ زیرا قیامت مشهود برخی انسان‌هاست‌. فرشته‌ نیز‌ تمثلش برای برخی انسان‌ها ممکن است: فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا [۶]؛ و مشاهده‌‌اش‌ میسور‌ انبیا و اولیای الهی است. البته همگان، حتی کافران در حال احتضار و در برزخ و قیامت‌، بعضی‌ از فرشتگان را مشاهده می‌کنند: يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرَى يَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِينَ [۷].

در‌ برابر‌ غیب مطلق و نسبی، شهادت نیز بر دو گونه است: شهادت مطلق که در برابر‌ غیب‌ مطلق‌ است؛ نظیر اصل واقعیت که نسبت به هیچ موجودی، غایب و محجوب نیست، و شهادت نسبی؛ مانند‌ موجودهای محسوس و مادی که وجود و حالات برخی آنها نسبت به برخی دیگر پنهان‌ است‌[۸].

غـب‌ و شهادت متعلقات و مصادیق بسیاری دارد، به طوری که هر امری اعم از‌ یک‌ شیء و خبر و حادثه و علم مافوق طبیعت، می‌تواند موضوع غیب یا شهادت قرار گیرد»[۹].
۳. پژوهشگر روزنامه کیهان؛
نویسنده مقاله مراتب حضور، در این باره گفته است:

«واژه حضور بار‌ها در آیات قرآنی به اشکال گوناگون به کار رفته است. وَاتَّقُواْ يَوْمًا لاَّ تَجْزِي نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئًا وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ تَنفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ[۱۰]. و كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِن تَرَكَ خَيْرًا الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ[۱۱]. و وَإِذَا حَضَرَ الْقِسْمَةَ أُوْلُواْ الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينُ فَارْزُقُوهُم مِّنْهُ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا[۱۲]. و وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمْ كُفَّارٌ أُوْلَئِكَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا[۱۳]. از مهم‌ترین کاربردهای آن، حضور اعمال انسانی در روز قیامت است. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۱۴].عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ[۱۵]. واژه حضور در برابر غایب به کار می‌رود. انسان می‌بایست خود را در محضر خداوند بداند. این مفهوم از حضور را می‌توان از واژگان دیگری چون شهید به دست آورد. پس مفهوم شهود با مفهوم حضور نزدیک است. علم حضوری را بر همین اساس علم شهودی گفته‌اند؛ زیرا حاضر و مشهود آدمی است. از آیات قرآنی به دست می‌آید که انسان باید بداند خداوند شاهد اوست و او در برابر خداوند حاضر است.إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ[۱۶].البته حضور واقعی آن است که انسان از آن چیز غافل نباشد؛ زیرا برخی از چیز‌ها در برابر انسان حاضر است ولی انسان از آن غافل است. از این رو، گاهی هر دو حاضرند و از هم غفلت ندارند؛ گاهی یکی حاضر و دیگری غایب است.

  • حضور عندی و حضور لدنی: از مهم‌ترین مراتب حضور می‌توان به حضور عندی و حضور لدنی اشاره کرد. در ادبیات عربی، عندی به معنی نزد من و لدنی پیش من است. گاه انسان کتابی دارد، ولی در کتابخانه‌اش است. در این صورت می‌گوید: عندی کتاب فلان، فلان کتاب در نزدم است؛ اما این بدان معنا نیست که آن را الان در اختیار دارد، بلکه در کتابخانه اش است. اما گاهی می‌گوید: کتاب فلان لدی؛ فلان کتاب در پیش من است و الان در اختیارم است. البته از آنجایی افزایش مبانی کلمه موجب افزایش معنا و تشدید مفهومی آن می‌شود، وقتی لدنی گفته می‌شود، این حضور چیز در نزد شخص، تشدید و تقویت می‌شود. پس وقتی گفته می‌شود: لدنی، یعنی این حضور و نزد او بودن بسیار قوی و شدید است. حضور عندی، حضور لدنی دو مرتبه از مراتب حضور است که حضور لدنی قوی‌تر و شدیدتر است.
  • حضور عندی موسی و لدنی خضر: حضور حضرت موسی (ع) در پیشگاه خداوند یک حضور عندی است؛ یعنی او در محضر خداست، اما حضور خضر (ع) یک حضور لدنی و محضر خدابودن است بدون هیچ واسطه و اضافی. از این‌روست که خداوند از خضر به عنوان کسی یاد می‌کند که بی‌واسطه از علم لدنی خداوند بهره‌مند است. بر همین اساس، کارهایی که انجام می‌دهد از مقام لدنی الهی است، در حالی کارهای حضرت موسی از مقام عندی الهی است. حضرت خضر به سبب همین جایگاه است که قتلی انجام می‌دهد و نوجوانی را می‌کشد و جانش را می‌گیرد فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا[۱۷]. او در این مقام همانند فرشتگانی عمل می‌کند که مأمور جان‌گیری و همانند ملک الموت و عزرائیل است؛ زیرا ولی الله است و وقتی در این مقام جان می‌گیرد گویی ملک الموت یا خدا جان شخص را گرفته است؛ زیرا ولی‌الله در مقام لدنی، عین الله و یدالله است و وقتی تیری می‌اندازد، خداوند به دست او تیری می‌افکند و او تنها واسطه است چنانکه ملک الموت یا فرشتگان گیرنده جان‌ها، واسطه هستند. فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۸][۱۹].
۴. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در این‌باره گفته‌اند:

«در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که عالم غیب در مقابل عالم شهادت است و از آن رو که شهادت و حضور نیز دارای مراتبی همانند: ۱- حضور مکانى؛ ۲- حضور نزد حواسّ ظاهری؛ ۳- حضور در فکر و علم؛ ۴- حضور در مقام معرفت و بصیرت، است در قبال هر یک از این مراتب، نیز مرتبه‌ای از غیب قرار دارد. مراتب غیب:

  1. غیب مکانى: مانند آنچه قرآن در داستان حضرت یوسف بیان فرموده است: قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ[۲۰]. یعنی : گوینده‌ای از آنان گفت: اگر می‌خواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد.
  2. غیب از حواسّ ظاهری: قرآن در داستان حضرت سلیمان می فرماید: وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ[۲۱]. یعنی: و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه می‌شود که هدهد را نمی‌بینم یا او از غایبان است؟ منظور غیبت هدهد در این آیه، غیبت از چشم و حواس دیگر است.
  3. غیب از فکر و علم: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می فرماید: سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمَارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِرَاء ظَاهِرًا وَلا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا * قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا[۲۲]. یعنی: گروهى خواهند گفت: آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! و گروهى مى‌‌گویند: پنچ نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود. همه اینها سخنانى بى‌ دلیل است و گروهى مى‌ گویند: آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود. بگو: پروردگار من از تعدادشان آگاه تر است! جز گروه کمى، تعداد آنها را نمى‌‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ کس درباره آنها سؤال مکن!
  4. غیب از مقام معرفت و بصیرت: قرآن در رابطه با این مرتبه از غیب می فرماید: ععَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۲۳].
  5. غیب از غیر علم الهی: خداوند به خاطر علم نامحدودش، غیبی برای او وجود ندارد و چیزهایی را می داند که غیر او نمی‌دانند. قرآن در باره این مرتبه از غیب می فرماید: وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ[۲۴]. یعنی کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسى آنها را نمى‌‌داند. او آنچه را در خشکى و دریاست مى‌‌داند هیچ برگى (از درختى) نمى‌‌افتد، مگر این که از آن آگاه است.
  • نتیجه: بنابراین می‌توان گفت که عالم غیب دارای مراتبی است و ممکن است یک چیز نسبت به شخصی غیب باشد و نسبت به شخص دیگر حضور. علت نسبی بودن غیب اختلاف مراتب هر انسان است که چقدر توانایی حضور دارد؛ ممکن است کسی توانایی حضور در عالم ملکوت را دارا باشد و عالم ملکوت نزدش حاضر باشد که در این صورت، عالم ملکوت برای این شخص، غیب نیست. اما همین عالم ملکوت برای کسی که به این حد نرسیده است ،غیب است. اما با این حال ما معنای غیب را با توجه به احوال خواص تعریف نمی‌کنیم و حال عموم افراد را در نظر می‌گیریم. به هر حال اگر مراد شما از موجودات عالم غیب، همان جواهر عقلیه از مجردات باشد در باره چنین موجوداتی باید بگوئیم که دلایل زیادی ضرورت وجود چنین موجوداتی را تبیین می‌کنند»[۲۵].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. تسنیم، ‏ج ۳ - ص ۲۵۰.
  2. جوادی آملی، تسنیم، ج ۳۵، ص ۲۵۴.
  3. همان کسانی که غیب را باور می‌دارند؛ سوره بقره، آیه: ۳.
  4. علم غیب از منظر قرآن و سنت
  5. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم؛ سوره آل عمران، آیه: ۴۴.
  6. چون انسانی باندام، بر او پدیدار گشت؛ سوره مریم، آیه: ۱۷.
  7. روزی که فرشتگان را ببینند آن روز، هیچ مژده‌ای برای گناهکاران نخواهد بود؛ سوره فرقان، آیه: ۲۲.
  8. جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج۲، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲.
  9. تحلیل دیدگاه علامه طباطبایی درباره غیب و شهود، ماهنامه معرفت، شماره ۲۱۶، ص٢۶.
  10. «و از روزی پروا کنید که هیچ کاری از کسی برای دیگری بر نمی‌آید و از او جایگزینی پذیرفته نمی‌گردد و میان‌جیگری، سودی برای او ندارد و آنان یاری نخواهند شد». سوره بقره، آیه ١۳۳.
  11. «بر شما مقرر شده است که هرگاه مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر مالی بر جای نهد برای پدر و مادر و خویشان وصیّت شایسته کند؛ بنا به حقّی بر گردن پرهیزگاران». سوره بقره، آیه ١۸۰.
  12. «و چون وابستگان و یتیمان و مستمندان در تقسیم (میراث) حاضر باشند به آنها از آن روزی دهید و با آنان شایسته سخن گویید». سوره نساء، آیه ۸.
  13. «و توبه آن کسان که کارهای زشت می‌کنند تا هنگامی که مرگ هر یک از ایشان فرا رسد، می‌گوید: اکنون توبه کردم و نیز توبه آنان که در کفر می‌میرند پذیرفته نیست؛ برای آنها عذابی دردناک فراهم ساخته‌ایم». سوره نساء، آیه ۱۸.
  14. «ای مؤمنان! ربا را که (سودی) بسیار در بسیار است مخورید و از خداوند پروا کنید باشد که رستگار گردید». سوره آل عمران، آیه ۱۳۰.
  15. «هر کس بداند که چه آماده کرده است». سوره تکویر، آیه ۱۴.
  16. «خداوند میان کسانی که ایمان دارند و کسانی که یهودی‌اند و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک می‌ورزند در روز رستخیز داوری می‌کند، بی‌گمان خداوند بر هر چیزی گواه است». سوره حج، آیه ۱۷.
  17. «پس راه افتادند تا هنگامی که پسربچه‌ای دیدند و او را کشت؛ (موسی) گفت: آیا انسانی بی‌گناه را بی‌آنکه کسی را کشته باشد کشتی؟ به راستی کاری ناپسند کردی». سوره کهف، آیه ۷۴.
  18. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست». سوره انفال، آیه ۱۷.
  19. وبگاه تاریخی فرهنگی قرآنی
  20. سوره یوسف، آیه ۱۰.
  21. سوره نمل، آیه ۲۰.
  22. سوره کهف، آیه ۲۲ و ۲۶.
  23. سوره جن، آیه ۲۶.
  24. سوره انعام، آیه ۵۹.
  25. وبگاه اسلام کوئست