احدیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[نام‌های الهی|نام‌ها]]''' و '''[[صفات الهی]]''' است. "'''[[احدیت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = نام‌های الهی|نام‌ها
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احدیت در قرآن]] - [[احدیت در کلام اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل  = [[احدیت]]
| مداخل مرتبط = [[احدیت در قرآن]] - [[احدیت در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


==نام الهی احد==
== نام الهی احد ==
واژه اَحَد بر وزن فَعَل از ریشه «و ح د» مشتق و به علت تخفیف، «واو» به «الف» تبدیل شده است <ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۲ ، النهایه، ج۱، ص۲۷.</ref>
«[[أحد]]» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و‌ ح‌ د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و به‌معنای [[یکتا]] و یگانه است. <ref>تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴، «وحد»؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۶؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷.</ref> برخی، اصل آن را «أوْحَد» دانسته‌اند که «واو» در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود. <ref>الفروق اللغویه، ص‌۵۶۵.</ref> گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوت‌هایی وجود دارد؛ از‌ جمله:
#«واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار می‌گیرد؛ در‌حالی‌ که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمی‌شود؛ بنابراین ترتیب «[[احد]]» و «اثنان» درست نیست. <ref>تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴، «وحد»؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۶۰؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.</ref>
#«اَحَد» بر چیزی اطلاق می‌شود که در وجود خارجی یا [[ذهن]]، کثرت را نمی‌پذیرد؛ در‌حالی‌ که «واحد»، در خارج یا در ذهن کثرت بردار است. <ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷.</ref>
#«واحد» غالباً برای [[اثبات]]، مانند {{عربی|"رأیت رجلاً واحداً"}} و «احد» برای سلب مانند {{عربی|"ما رأیت أحداً"}} به‌کار می‌رود. <ref>تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴، «وحد»؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص۶۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۹.</ref>
#«احد» [[نفی]] عموم می‌کند؛ در‌حالی‌ که واحد، فقط یک تَن را نفی می‌نماید؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود: {{عربی|"لایقاومه أحد"}}، مقصود این است که هیچ‌کس توان [[مقاومت]] در برابر او را ندارد؛ امّا زمانی که {{عربی|"لایقاومه واحد"}} به‌کار رود، منظور این است که یک تن توان مقاومت در برابر او را ندارد؛ امّا دو تن یا بیش‌تر می‌توانند مقاومت کنند. <ref>مفردات، ص‌۶۷، «أحد»؛ التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۸؛مجمع‌البیان، ج۱۰، ص‌۸۶۰.</ref>
#«احد» اعم از «واحد» است؛ بدین معنا که هرگاه «احد» متحقق شود، «واحد» نیز در ضمن آن وجود خواهد داشت. <ref>التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص‌۱۷۸.</ref>
# لفظ «واحد» برای هر چیزی وصف قرار می‌گیرد؛ مانند [[رجل]] واحد، و ثوبٌ واحد؛ به خلاف «احد» که وقتی در جمله اثباتی قرار می‌گیرد، فقط وصف «[[اللّه]]» واقع می‌شود و در جمله نفی، برای غیر [[حق‌تعالی]] نیز صفت قرار می‌گیرد؛ مانند {{عربی|"ما رأیت احداً"}}؛<ref>مفردات، ص۶۷، «أحد»؛ تاج‌العروس، ج۹، ص‌۲۶۹، «وحد»؛ مفاهیم القرآن، ج‌۶، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳.</ref> بنابراین «[[احد]]» و واحد مانند [[رحمان]] و [[رحیم]] است که رحمان وصف ویژه [[خداوند]] است ولی رحیم، وصف غیر خداوند نیز واقع می‌شود. <ref>تسنیم، ج‌۱، ص‌۳۱۷.</ref> برخی، «احد» همراه با الف و لام (الأحد) را وصف مخصوص [[خدا]] می‌دانند؛<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۸.</ref> ولی [[فخر رازی]] این احتمال را مطرح کرده که چون احد فقط برای خداوند وصف آورده می‌شود، الف و لام معرفه از آن حذف، و ویژه [[حق‌تعالی]] شد. <ref>شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌۲۹۹؛ مفاهیم‌القرآن، ج۶، ص‌۲۹۱؛ مفردات، ص‌۶۷، «أحد».</ref> عده‌ای این دو را مترادف دانسته و به یک معنا گرفته‌اند؛ حتی برخی اصل «احد» را «واحد» دانسته و گفته‌اند: چون بعد از [[قلب]] واو به همزه، [[اجتماع]] دو همزه در زبان [[عرب]] سنگین است، یکی از دو همزه به جهت [[تخفیف]] حذف شد. <ref> روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.</ref> این [[رأی]] درست نیست؛ زیرا در این صورت جمع هر دو باید «[[آحاد]]» می‌بود؛ حال آنکه «آحاد» فقط جمع واحد است؛ مانند اشهاد و [[شاهد]]، و «احد» جمع ندارد؛ همان‌طور که ازهری گفته: از [[احمد بن‌ یحیی]] درباره «آحاد» پرسیده شد که آیا جمع «احد» است؟ در پاسخ گفت: [[معاذ]] [[اللّه]] که «احد» جمع داشته باشد. <ref>تاج العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴؛ شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌۲۹۹.</ref> بعضی گفته‌اند: وجه ترادف این دو واژه این است که «احد» در شمارش اعداد می‌تواند به جای واحد قرار گیرد؛<ref>التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۸.</ref> امّا برخی چنین جای‌گزینی را جایز‌ و‌ روا نداشته و شمارش «احد» و «اثنان» را درست‌ نمی‌دانند<ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.</ref><ref>[[رضا رمضانی|رمضانی]]، [[علی نصیری|نصیری]]، [[احد (مقاله)|مقاله «احد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>


«أحد» و «واحد» با این که در لغت بر یک معنا، یعنی اول اعداد دلالت می‌‌کنند <ref>لسان العرب، ج۱، ص۸۲ و ج۱۵، ص۲۳۰ ، الصحاح، ج۲، ص۴۴۰.</ref> فرق‌های فراوانی نیز دارند که به برخی از آنها اشاره می‌‌شود:
== احد در [[قرآن کریم]] ==
#احد به چیزی اطلاق می‌‌شود که هیچ کثرت خارجی و ذهنی را نمی‌پذیرد و به این دلیل، قابل شمارش نبوده و نمی‌توان گفت: أحد، اثنان، ثلاثة...، ولی واحد چنین نیست و ممکن است در خارج یا ذهن، دوم، سوم و... داشته باشد <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷ ، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ ـ ۳۱۱.</ref>.
«احد» ۷۴ بار در ۳۱ [[سوره]] [[قرآن]] آمده که فقط یک مورد ([[آیه]] نخست [[سوره توحید]]) با عنوان وصف و [[اسم الهی]] آمده است. در معنای آن وجوهی را ذکر کرده‌اند که عمده آنها عبارت‌اند از:
#أحد هنگامی که در نفی به کار می‌‌رود، شمول بیشتری در نفی دارد، برای مثال وقتی گفته می‌‌شود: {{عربی|"ما في الدار واحد"}} معنایش این است که در خانه یک نفر نیست، ولی ممکن است دو نفر در خانه باشد، اما هنگامی که گفته می‌‌شود: {{عربی|"ما في الدار أحد"}} معنایش این است که هیچ انسانی در خانه نیست <ref>تفسیر کبیر، ج۳۲، ص۱۷۸ ، مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۶۰.</ref>.
#«احد» بر موجودی اطلاق می‌شود که هیچ نوع کثرتی ([[ذهنی]]، خارجی،<ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷.</ref> عددی و مقداری) <ref>بیان‌السعاده، ج‌۴، ص‌۲۸۲.</ref> را نمی‌پذیرد؛ از این‌رو در اصطلاح [[عارفان]]، «[[احد]]» اسم [[مقام]] [[غیب]] است که کثرت و لحاظ کثرت در آن راه ندارد و این مقام، اسم و رسم و صفت نداشته، به هیچ وجه از آن نمی‌توان خبر داد؛ ازاین‌رو [[آیه]] نخست [[سوره توحید]] به [[نفی]] هر نوع تجزیه و ترکیب در [[ذات الهی]] ناظر بوده <ref>مفاهیم‌القرآن، ج‌۱، ص‌۲۹۳.</ref> و [[خداوند]] را از هر چیزی مانند جنس و فصل، مادّه و صورت، [[اعراض]]، اجزا، اعضا، اشکال، الوان <ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.</ref> و هر نوع ترکیب و کثرتی <ref>شرح‌الاسماء، ص۳۶۷؛ شرح‌المنظومه، ج۳، ص۵۳۶.</ref> که [[شایسته]] [[ذات باری تعالی]] نیست؛ منزّه و مبرّا دانسته است؛ همان‌طور که در [[شأن نزول]] آن آمده: گروهی از [[مشرکان]]،<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۶‌ـ‌۴۴۷.</ref> دو تن،<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۹.</ref> یا گروهی از [[یهود]]،<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۵۹.</ref> هیأتی از [[نصارای نجران]] <ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.</ref> یا رهبران‌ احزاب ۵ گانه [[مادّی]]، مشرکان، ثنویه یهود و [[نصارا]] <ref>الفرقان، ج‌۳۰، ص‌۵۱۰.</ref> نزد [[پیامبراکرم]] {{صل}} آمدند و گفتند: [[خدا]] را برای ما وصف کن و به ما بگو که خدا چه چیز و از چه ‌جنسی است؟<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.</ref> آیا از طلا، نقره، آهن، چوب است <ref>مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۹.</ref> و آیا می‌خورد و می‌آشامد؟<ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.</ref> خداوند در پاسخ آنها، [[سوره توحید]] را در‌حالی‌ که ۷۰ هزار [[فرشته]] آن را [[همراهی]] می‌کردند،<ref>جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص۶۶۲.</ref> بر [[پیامبر]] {{صل}} فرود آورد <ref>جامع‌البیان، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.</ref> و احتمال هرگونه ترکیب یا آن‌چه را به ترکیب بینجامد، مانند جسمانیت، از خداوند سلب کرد.
#واحد و أحد در نفی برای هر موجودی استعمال می‌‌شوند، ولی در اثبات با یکدیگر فرق دارند،؛ چراکه واحد صفت هر موجودی واقع می‌‌شود، ولی أحد به صورت مقیّد برای همه موجودات و به صورت مطلق، فقط برای واجب تعالی به کار می‌‌رود <ref>المیزان، ج۲، ص۳۸۷ ، لوامع البینات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.</ref>.
#«احد» جامع [[صفات سلبی]] است؛ زیرا معنای احدیّت این است که خداوند، در ذات خود از هر ترکیبی منزّه است؛ چراکه هر مرکّبی به اجزای خود نیازمند و هریک از اجزای مرکّب غیر از مرکّب است؛ بنابراین هر مرکّبی، به غیر خود نیازمند بوده، ذاتاً ممکن خواهد بود و چون امکان در [[حق‌تعالی]] راه ندارد، ترکیب نیز محال خواهد بود؛ لذا با [[اثبات]] احدیّت به‌معنای [[نفی]] ترکیب ذاتی، [[صفات سلبی]] نیز چون مکان داشتن، [[حلول]]، [[تغییر]] و‌... از [[خداوند]] نفی می‌شود؛ به این جهت گفته می‌شود که «[[احد]]» جامع صفات سلبی‌است. <ref>التفسیرالکبیر، ج۳۲، ص۱۸۰؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.</ref>
#أحد بر خلاف واحد جمع بسته نمی‌شود. [[ازهری]] نقل می‌‌کند: شخصی از [[ابن عباس]] پرسید: آیا آحاد جمع أحد است، او گفت: احد جمع ندارد. می‌‌توان گفت: آحاد جمع واحد است ، چنان که أشهاد جمع شاهد است <ref>لسان العرب، ج۵، ص۲۳۱ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.</ref>.
# خداوند در داشتن [[صفات ذات]]، یگانه است؛ به این معنا که صفاتی چون وجود، [[علم]]، [[قدرت]] و [[حیات]] فقط برای او ضروری‌است و برای غیر [[خدا]] [[واجب]] و ضروری نیست. <ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص۸۵۹.</ref>
از نظر متکلمان و فلاسفه، صفت یا اسم أحد بیان‌گر توحید أحدی و نفی هرگونه ترکیبی از واجب تعالی است <ref>شرح الاسماء الحسنی، ص۱۲۵ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۰ـ ۳۱۱.</ref>.
# خداوند در [[افعال]]، یگانه است؛ زیرا دیگران کارهای خود را بر اساس جلب [[منفعت]] و دفع [[مفسده]] انجام می‌دهند؛ در‌حالی‌ که [[خدای متعال]] کارهای خویش را فقط برای [[نیکی]] به [[آفریدگان]] انجام می‌دهد. <ref>تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۷۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۶۰؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۷۰۹.</ref>
 
# [[خدای متعال]] «احد» است؛ بدین معنا که در به وجود آوردن و اظهار اشیا [[یکتا]] و یگانه است. <ref>کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.</ref>
اقسام ترکیب عبارتند از:
#«احد» به‌معنای اوّل است؛ زیرا خداوند آغاز هر چیزی و پیشی گیرنده بر همه است. <ref>کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.</ref>
#ترکیب از مادّه و صورت خارجی در عناصر و مرکبات آنها <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰ ، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۷ ، نهایة الحکمه، ص۲۷۵.</ref>.
# خدا در [[الوهیت]] و [[ربوبیت]]، یکتا و یگانه است. <ref>روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.</ref>
#ترکیب از اجزای مقداری، مثل اجزای فرضی خط، سطح و جسم تعلیمی (حجم).
# خداوند در ذات، فاعلیّت، صفات، سرمدیّت و [[معبود]] بودن یگانه است. <ref>المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷؛ الفرقان، ج۳۰، ص‌۵۱۸؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.</ref>
#ترکیب از جنس و فصل، مانند ترکیب انسان از حیوان و ناطق <ref>شرح الإشارات، ج۳، ص۵۵ ، الحکمة المتعالیه، ج۶،ص ۱۰۰ ، شرح المنظومه، ج۳، ص۳۶ ، نهایة الحکمه، ص۲۷۵.</ref>.
#«احد» از یکتایی در ذات، و «واحد» از یگانه بودن در [[صفات]]حق‌تعالی حکایت می‌کند. <ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.</ref>
#ترکیب از ماده و صورت عقلی، مانند اعراض.
#«احد» از یگانه بودن حق‌تعالی در صفات و واحد از یکتایی در ذات خبر می‌دهد. <ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.</ref>
#ترکیب از وجود و ماهیت، که تمام ممکنات را در برمی گیرد <ref>شرح الاشارات، ج۳، ص۵۵ ، الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۰۰ ، شرح المنظومه، ج۳، ص۵۳۶ ، نهایة الحکمه، ص۲۷۵.</ref>.
#«احد» یعنی خداوند بسیط است و هیچ‌گونه جزئی ندارد، و واحد یعنی [[شریک]] و نظیر ندارد. <ref>شرح الاسماء، ص‌۳۶۷؛ شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۵۳۶.</ref>
 
# برخی «احد» و «واحد» را مترادف دانسته و در معنای آن گفته‌اند: این دو، صفت خدایی است که به هیچ وجه [[شریک]] و نظیری ندارد؛ همان‌طور که در نقل از قرائت [[عبدالله بن‌ مسعود]] وارد شده: او [[آیه]] نخست [[سوره توحید]] را {{عربی|"قل هو اللّه واحد"}} قرائت کرد <ref>کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.</ref> و با توجّه به اینکه او در قرائت به جای برخی کلمات، مترادف آن را که روشنی بیش‌تری داشته، به‌کار می‌برده است، می‌توان به‌دست آورد که «واحد» در نظر او مترادف با «[[احد]]» بوده است. این قرائت از اعمشی نیز نقل شده <ref>روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.</ref> و از [[امام باقر]] {{ع}} در‌ روایتی «احد» و «واحد» به یک معنا آمده است. <ref>التوحید، ص‌۹۰؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۷۰۸.</ref> در روایتی از [[امام علی]] {{ع}} که به‌معنای «واحد» اشاره داشته، در یک معنای درست آن برای [[خداوند متعال]]، واحد را به‌معنای احدیّ المعنی که در وجود و [[عقل]] و [[قوه خیال]] قابل تجزیه و تقسیم نیست، [[تفسیر]] کرده است. <ref>التوحید، ص‌۸۳‌ـ‌۸۴.</ref> برخی نیز نتیجه دو صفت «الواحد القهّار» به شکل ترکیبی در آیه‌ {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.</ref> را صفت احدیّت [[باری‌تعالی]] دانسته‌اند <ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۷۶ و ۳۲۶.</ref><ref>[[رضا رمضانی|رمضانی]]، [[علی نصیری|نصیری]]، [[احد (مقاله)|مقاله «احد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>
صفت یا اسم واحد در خداوند به این معناست که خداوند در صفات خود یکتاست و شریک ندارد <ref>الذخیره، ص۵۸۶ ، شرح الأسماء الحسنی، ص۱۲۵.</ref> اگر چه گاهی در معنای أحد نیز به کار رفته است <ref>الذخیره، ص۵۸۶ ، الاسماء والصفات، ص۱۴.</ref>.
 
حاصل آنکه أحد و واحد هر دو ناظر به توحید ذاتی خداوند می‌‌باشد، با این تفاوت که أحد به معنای بسیط بودن ذات اقدس الهی است و واحد به معنای بی‌همتا بودن ذات خداوند، و گاهی نیز واحد در معانی بسیط بودن ذات نیز به کار رفته است.
 
عرفا برای خداوند مراتبی اعتبار می‌‌کنند، یکی از آنها مرتبه أحدیت است، که از آن به مرتبه غیب الغیوب، الهویّة الغیبیّة، الغیب المطلق نیز تعبیر می‌‌کنند. به ذات واجب تعالی به لحاظ این مرتبهأحد می‌‌گویند ، به این معنا که ذات خداوند را از حیث وجود و هویتش در نظر بگیریم که تمام تعیّنات و مفهومات، حتی مفهوم ذات، وجود و هویت، در این مرحله نفی می‌‌شود <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۲۸۴ ، جامع الأسرار، ص۵۱.</ref>. این مرتبه هیچ اسم و نشانی ندارد و معرفت و ادراک، به آن تعلق نمی‌گیرد، نه مقید به تعیّن است و نه مطلق از آن و این اطلاق، امر سلبی است که مستلزم سلب جمیع اوصاف و احکام و نعوت، از خداوند است <ref>الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
 
مرتبه دیگر خداوند مرتبه واحدیت و الاهیت است که صفات و مفاهیم در این مرتبه مورد توجه قرار گرفته و عین ذات اعتبار می‌‌شوند و به اعتبار همین مرحله می‌‌توان مفاهیم صفات را جدا از یکدیگر و جدا از ذات، در نظر گرفت و صفات، کثیر می‌‌شوند و به واسطه این کثرت، مظاهر اسما و صفات نیز کثیر گشته و عالم، خلق می‌‌شود <ref>الحکمة المتعالیه، ج۶، ص۱۸۴ و جامع الأسرار، ص۵۱ و ۷۶.</ref>.
 
گـرچه کلمه أحد در قرآن فراوان به کار رفته است، لکن تنها در یک مورد به معنای أحدیت ذات خداوند استعمال شـده و واحد نیز در آیات زیادی از قرآن به کار رفته است ، از قبیل: {{متن قرآن|وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و خدای شما خدایی یگانه است، خدایی جز آن بخشنده بخشاینده نیست» سوره بقره، آیه ۱۶۳.</ref>. در این آیه واحد علاوه بر نفی شریک از ذات الهی، اولاً، بیان کننده انحصار صفات الوهیت، خالقیت، علم، قدرت و سایر صفات کمال در خداوند بوده، و ثانیاً، عینیت هر یک از صفات کمال با ذات الهی را نیز تبیین می‌‌کند <ref>المیزان، ج۱، ص۳۹۴.</ref> وگاهی واحد برای نفی تکثر در ذات و برای بیان أحدیت و بساطت مطلقه ذات به کار رفته است، مانند قول خداوند: {{متن قرآن|لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ}}<ref>«به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است  کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید» سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>. این آیه ردّ تثلیث مسیحیت اسـت که ذات خداوند را به سه اقنوم وجود (أب)، اقنوم علم و کلمه (ابن) و اقنوم حیات (روح) تقسیم و تجزیه می‌‌کنند <ref>المیزان، ج۳، ص۲۸۶ و ج۶، ص۹۰.</ref>.
 
وحدت خداوند غیر عددی و به معنای نامتناهی بودن اوست، به همین دلیل، اکثر آیاتی که خداوند را به صفت واحد توصیف کرده، صفت قهّار بودن را نیز ذکر کرده، تا روشن شود که وحدت خداوند نه از جهت کاستی و ضعف است، بلکه از جهت غالب بودن و نامتناهی وواجب الوجود بودن اوست <ref>المیزان، ج۶، ص۹۱.</ref>. علی{{ع}} می‌‌فرماید:{{متن حدیث|كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرُهُ قَلِيلٌ}}، هر واحد و تنهایی غیر از خداوند قلیل و اندک است، ولی خداوند وحدتش بر قلّت دلالت نمی‌کند <ref>نهج البلاغه، خطبه۶۵.</ref> و این که حکما گفته‌اند: واجب الوجود حقیقت بسیط است و هر بسیط الحقیقه‌ای تمام اشیا است ، یعنی تمام کمالات را داراست، به همان حقیقت اشاره دارد <ref>الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۳۶۸.</ref>.
 
از بررسی روایات روشن می‌‌شود که أحد و واحد در برخی موارد به یک معنا به کار می‌‌روند، از این روی در برخی روایات احد به واحد تفسیر شده است. [[شیخ صدوق]] از [[امام باقر]]{{ع}}، نقل می‌‌کند {{متن حدیث| اَلْأَحَدُ اَلْفَرْدُ اَلْمُتَفَرِّدُ وَ اَلْأَحَدُ وَ اَلْوَاحِدُ بِمَعْنًى وَاحِدٍ }}، أحد موجودی است فرد تنها و أحد و واحد به یک معنا می‌‌باشند <ref>التوحید، ص۹۰.</ref> و در برخی روایات واحد به احد تفسیر شده است ، چنان که علی ({{ع}} می‌‌فرماید: واحد بودن خداوند چهار معنا دارد که دو معنای آن نادرست و دو معنای دیگر درست است، اما آن دو معنای نادرست: یکی این که کسی بگوید: خداوند واحد است و مرادش از وحدت، وحدت عددی باشد، این معنا بر خداوند جایز نیست،؛ چراکه هر موجودی که فرض دوم برایش محال است در اعداد داخل نمی‌شود ، چنان که قائل به تثلیث کافر است. معنای دیگر این که کسی خداوند را یک نوع از جنس بگیرد این نیز صحیح نیست،؛ چراکه مستلزم تشبیه خداوند است و ذات اقدس إله از مثل و مانند منزّه است. اما آن دو معنا از وحدتی که اثباتش برای خداوند صحیح است یکی نفی شبیه و شریک از او و دیگری احدیت ذات و صفات و بسیط بودن ذات خداوند از اجزا است، اعم از اجزای خارجی، عقلی، وهمی <ref>التوحید، ص۸۳ـ۸۴ ، معانی الأخبار، ص۵.</ref>.
 
در پایان ذکر این نکته ضروری است که أحد جامع جمیع صفات سلبی است؛ زیرا هر نقصی مستلزم ترکیب ذات می‌‌شود و أحد آن را نفی می‌‌کند <ref>شرح اصول کافی، ج۱، ص۱۰۵ ، لوامع البیّنات، ص۳۱۲.</ref>.<ref>[[حسین صادقی|صادقی، حسین]]، [[أحد (مقاله)|مقاله «أحد»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌های وابسته}}
 
{{پایان مدخل‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[حسین صادقی|صادقی، حسین]]، [[أحد (مقاله)|مقاله «أحد»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:000053.jpg|22px]] [[رضا رمضانی|رمضانی]]، [[علی نصیری|نصیری]]، [[احد (مقاله)|مقاله «احد»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۰: خط ۳۹:


[[رده:احدیت]]
[[رده:احدیت]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۹

نام الهی احد

«أحد» در اصل «وَحَد» و مانند واحد از ریشه «و‌ ح‌ د» مشتق شده، «واو» آن به همزه تبدیل گشته و به‌معنای یکتا و یگانه است. [۱] برخی، اصل آن را «أوْحَد» دانسته‌اند که «واو» در آن حذف شده تا میان اسم و صفت تفاوت گذاشته شود. [۲] گرچه ریشه دو واژه «واحد» و «أحد» یکی است، بسیاری معتقدند که میان آن دو تفاوت‌هایی وجود دارد؛ از‌ جمله:

  1. «واحد» پیش از «اثنان» سرآغاز شمارش عدد قرار می‌گیرد؛ در‌حالی‌ که «اَحَد» آغاز رقم شمارش واقع نمی‌شود؛ بنابراین ترتیب «احد» و «اثنان» درست نیست. [۳]
  2. «اَحَد» بر چیزی اطلاق می‌شود که در وجود خارجی یا ذهن، کثرت را نمی‌پذیرد؛ در‌حالی‌ که «واحد»، در خارج یا در ذهن کثرت بردار است. [۴]
  3. «واحد» غالباً برای اثبات، مانند "رأیت رجلاً واحداً" و «احد» برای سلب مانند "ما رأیت أحداً" به‌کار می‌رود. [۵]
  4. «احد» نفی عموم می‌کند؛ در‌حالی‌ که واحد، فقط یک تَن را نفی می‌نماید؛ مثلاً وقتی گفته می‌شود: "لایقاومه أحد"، مقصود این است که هیچ‌کس توان مقاومت در برابر او را ندارد؛ امّا زمانی که "لایقاومه واحد" به‌کار رود، منظور این است که یک تن توان مقاومت در برابر او را ندارد؛ امّا دو تن یا بیش‌تر می‌توانند مقاومت کنند. [۶]
  5. «احد» اعم از «واحد» است؛ بدین معنا که هرگاه «احد» متحقق شود، «واحد» نیز در ضمن آن وجود خواهد داشت. [۷]
  6. لفظ «واحد» برای هر چیزی وصف قرار می‌گیرد؛ مانند رجل واحد، و ثوبٌ واحد؛ به خلاف «احد» که وقتی در جمله اثباتی قرار می‌گیرد، فقط وصف «اللّه» واقع می‌شود و در جمله نفی، برای غیر حق‌تعالی نیز صفت قرار می‌گیرد؛ مانند "ما رأیت احداً"؛[۸] بنابراین «احد» و واحد مانند رحمان و رحیم است که رحمان وصف ویژه خداوند است ولی رحیم، وصف غیر خداوند نیز واقع می‌شود. [۹] برخی، «احد» همراه با الف و لام (الأحد) را وصف مخصوص خدا می‌دانند؛[۱۰] ولی فخر رازی این احتمال را مطرح کرده که چون احد فقط برای خداوند وصف آورده می‌شود، الف و لام معرفه از آن حذف، و ویژه حق‌تعالی شد. [۱۱] عده‌ای این دو را مترادف دانسته و به یک معنا گرفته‌اند؛ حتی برخی اصل «احد» را «واحد» دانسته و گفته‌اند: چون بعد از قلب واو به همزه، اجتماع دو همزه در زبان عرب سنگین است، یکی از دو همزه به جهت تخفیف حذف شد. [۱۲] این رأی درست نیست؛ زیرا در این صورت جمع هر دو باید «آحاد» می‌بود؛ حال آنکه «آحاد» فقط جمع واحد است؛ مانند اشهاد و شاهد، و «احد» جمع ندارد؛ همان‌طور که ازهری گفته: از احمد بن‌ یحیی درباره «آحاد» پرسیده شد که آیا جمع «احد» است؟ در پاسخ گفت: معاذ اللّه که «احد» جمع داشته باشد. [۱۳] بعضی گفته‌اند: وجه ترادف این دو واژه این است که «احد» در شمارش اعداد می‌تواند به جای واحد قرار گیرد؛[۱۴] امّا برخی چنین جای‌گزینی را جایز‌ و‌ روا نداشته و شمارش «احد» و «اثنان» را درست‌ نمی‌دانند[۱۵][۱۶]

احد در قرآن کریم

«احد» ۷۴ بار در ۳۱ سوره قرآن آمده که فقط یک مورد (آیه نخست سوره توحید) با عنوان وصف و اسم الهی آمده است. در معنای آن وجوهی را ذکر کرده‌اند که عمده آنها عبارت‌اند از:

  1. «احد» بر موجودی اطلاق می‌شود که هیچ نوع کثرتی (ذهنی، خارجی،[۱۷] عددی و مقداری) [۱۸] را نمی‌پذیرد؛ از این‌رو در اصطلاح عارفان، «احد» اسم مقام غیب است که کثرت و لحاظ کثرت در آن راه ندارد و این مقام، اسم و رسم و صفت نداشته، به هیچ وجه از آن نمی‌توان خبر داد؛ ازاین‌رو آیه نخست سوره توحید به نفی هر نوع تجزیه و ترکیب در ذات الهی ناظر بوده [۱۹] و خداوند را از هر چیزی مانند جنس و فصل، مادّه و صورت، اعراض، اجزا، اعضا، اشکال، الوان [۲۰] و هر نوع ترکیب و کثرتی [۲۱] که شایسته ذات باری تعالی نیست؛ منزّه و مبرّا دانسته است؛ همان‌طور که در شأن نزول آن آمده: گروهی از مشرکان،[۲۲] دو تن،[۲۳] یا گروهی از یهود،[۲۴] هیأتی از نصارای نجران [۲۵] یا رهبران‌ احزاب ۵ گانه مادّی، مشرکان، ثنویه یهود و نصارا [۲۶] نزد پیامبراکرم (ص) آمدند و گفتند: خدا را برای ما وصف کن و به ما بگو که خدا چه چیز و از چه ‌جنسی است؟[۲۷] آیا از طلا، نقره، آهن، چوب است [۲۸] و آیا می‌خورد و می‌آشامد؟[۲۹] خداوند در پاسخ آنها، سوره توحید را در‌حالی‌ که ۷۰ هزار فرشته آن را همراهی می‌کردند،[۳۰] بر پیامبر (ص) فرود آورد [۳۱] و احتمال هرگونه ترکیب یا آن‌چه را به ترکیب بینجامد، مانند جسمانیت، از خداوند سلب کرد.
  2. «احد» جامع صفات سلبی است؛ زیرا معنای احدیّت این است که خداوند، در ذات خود از هر ترکیبی منزّه است؛ چراکه هر مرکّبی به اجزای خود نیازمند و هریک از اجزای مرکّب غیر از مرکّب است؛ بنابراین هر مرکّبی، به غیر خود نیازمند بوده، ذاتاً ممکن خواهد بود و چون امکان در حق‌تعالی راه ندارد، ترکیب نیز محال خواهد بود؛ لذا با اثبات احدیّت به‌معنای نفی ترکیب ذاتی، صفات سلبی نیز چون مکان داشتن، حلول، تغییر و‌... از خداوند نفی می‌شود؛ به این جهت گفته می‌شود که «احد» جامع صفات سلبی‌است. [۳۲]
  3. خداوند در داشتن صفات ذات، یگانه است؛ به این معنا که صفاتی چون وجود، علم، قدرت و حیات فقط برای او ضروری‌است و برای غیر خدا واجب و ضروری نیست. [۳۳]
  4. خداوند در افعال، یگانه است؛ زیرا دیگران کارهای خود را بر اساس جلب منفعت و دفع مفسده انجام می‌دهند؛ در‌حالی‌ که خدای متعال کارهای خویش را فقط برای نیکی به آفریدگان انجام می‌دهد. [۳۴]
  5. خدای متعال «احد» است؛ بدین معنا که در به وجود آوردن و اظهار اشیا یکتا و یگانه است. [۳۵]
  6. «احد» به‌معنای اوّل است؛ زیرا خداوند آغاز هر چیزی و پیشی گیرنده بر همه است. [۳۶]
  7. خدا در الوهیت و ربوبیت، یکتا و یگانه است. [۳۷]
  8. خداوند در ذات، فاعلیّت، صفات، سرمدیّت و معبود بودن یگانه است. [۳۸]
  9. «احد» از یکتایی در ذات، و «واحد» از یگانه بودن در صفاتحق‌تعالی حکایت می‌کند. [۳۹]
  10. «احد» از یگانه بودن حق‌تعالی در صفات و واحد از یکتایی در ذات خبر می‌دهد. [۴۰]
  11. «احد» یعنی خداوند بسیط است و هیچ‌گونه جزئی ندارد، و واحد یعنی شریک و نظیر ندارد. [۴۱]
  12. برخی «احد» و «واحد» را مترادف دانسته و در معنای آن گفته‌اند: این دو، صفت خدایی است که به هیچ وجه شریک و نظیری ندارد؛ همان‌طور که در نقل از قرائت عبدالله بن‌ مسعود وارد شده: او آیه نخست سوره توحید را "قل هو اللّه واحد" قرائت کرد [۴۲] و با توجّه به اینکه او در قرائت به جای برخی کلمات، مترادف آن را که روشنی بیش‌تری داشته، به‌کار می‌برده است، می‌توان به‌دست آورد که «واحد» در نظر او مترادف با «احد» بوده است. این قرائت از اعمشی نیز نقل شده [۴۳] و از امام باقر (ع) در‌ روایتی «احد» و «واحد» به یک معنا آمده است. [۴۴] در روایتی از امام علی (ع) که به‌معنای «واحد» اشاره داشته، در یک معنای درست آن برای خداوند متعال، واحد را به‌معنای احدیّ المعنی که در وجود و عقل و قوه خیال قابل تجزیه و تقسیم نیست، تفسیر کرده است. [۴۵] برخی نیز نتیجه دو صفت «الواحد القهّار» به شکل ترکیبی در آیه‌ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۴۶] را صفت احدیّت باری‌تعالی دانسته‌اند [۴۷][۴۸]

منابع

پانویس

  1. تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴، «وحد»؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۶؛ المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷.
  2. الفروق اللغویه، ص‌۵۶۵.
  3. تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴، «وحد»؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۶۰؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.
  4. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷.
  5. تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴، «وحد»؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص۶۶۲؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۹.
  6. مفردات، ص‌۶۷، «أحد»؛ التفسیرالکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۸؛مجمع‌البیان، ج۱۰، ص‌۸۶۰.
  7. التفسیر الکبیر، ج۳۲، ص‌۱۷۸.
  8. مفردات، ص۶۷، «أحد»؛ تاج‌العروس، ج۹، ص‌۲۶۹، «وحد»؛ مفاهیم القرآن، ج‌۶، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳.
  9. تسنیم، ج‌۱، ص‌۳۱۷.
  10. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۸.
  11. شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌۲۹۹؛ مفاهیم‌القرآن، ج۶، ص‌۲۹۱؛ مفردات، ص‌۶۷، «أحد».
  12. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.
  13. تاج العروس، ج‌۹، ص‌۲۶۴؛ شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌۲۹۹.
  14. التفسیر الکبیر، ج‌۳۲، ص‌۱۷۸.
  15. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.
  16. رمضانی، نصیری، مقاله «احد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
  17. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷.
  18. بیان‌السعاده، ج‌۴، ص‌۲۸۲.
  19. مفاهیم‌القرآن، ج‌۱، ص‌۲۹۳.
  20. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.
  21. شرح‌الاسماء، ص۳۶۷؛ شرح‌المنظومه، ج۳، ص۵۳۶.
  22. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۶‌ـ‌۴۴۷.
  23. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۹.
  24. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۸۵۹.
  25. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.
  26. الفرقان، ج‌۳۰، ص‌۵۱۰.
  27. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۶۶۲.
  28. مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۵۹.
  29. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.
  30. جامع‌البیان، مج‌۱۵، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص۶۶۲.
  31. جامع‌البیان، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۴۷؛ کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.
  32. التفسیرالکبیر، ج۳۲، ص۱۸۰؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.
  33. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص۸۵۹.
  34. تاج‌العروس، ج‌۹، ص‌۲۷۵؛ مجمع‌البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۶۰؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۷۰۹.
  35. کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.
  36. کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.
  37. روح المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.
  38. المیزان، ج‌۲۰، ص‌۳۸۷؛ الفرقان، ج۳۰، ص‌۵۱۸؛ روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۸.
  39. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.
  40. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.
  41. شرح الاسماء، ص‌۳۶۷؛ شرح المنظومه، ج‌۳، ص‌۵۳۶.
  42. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۶۶۲.
  43. روح‌المعانی، مج‌۱۶، ج‌۳۰، ص‌۴۸۷.
  44. التوحید، ص‌۹۰؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۷۰۸.
  45. التوحید، ص‌۸۳‌ـ‌۸۴.
  46. «بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
  47. المیزان، ج‌۱۱، ص‌۱۷۶ و ۳۲۶.
  48. رمضانی، نصیری، مقاله «احد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.