اهمیت امامت: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = امامت | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = امامت (پرسش) }} ==مقدمه== امامت یکی از مهمترین مبانی و اصول اعتقادی مذهب تشیع است و به همین دلیل، شیعیان دوازده امامی را «امامیه» گویند. از آنرو که امامت...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←مقدمه) |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
یکی دیگر از شواهدی که بیانگر اهمیت اصل امامت میباشد، [[آیه تبلیغ]]<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> است. در این [[آیه]] نرساندن مسئله امامت به [[مردم]] و بیان نکردن آن برای آنها به منزله [[ابلاغ]] نشدن [[رسالت پیامبر]]{{صل}} و ناتمام ماندن آن است. این سخن به آن معناست که در موضوع امامت جای هیچگونه [[تسامح]] و [[مصلحتاندیشی]] وجود ندارد؛ زیرا [[وانهادن]] امامت به معنای کنار نهادن و تعطیلی [[تمام دین]] است و در مقابل، [[پذیرفتن]] و [[اعتقاد]] همهجانبه به آن به عنوان موضوع محوری و تعیینکننده در [[حیات انسان]] و جهتگیریهای او، از اهم مهمات است. | یکی دیگر از شواهدی که بیانگر اهمیت اصل امامت میباشد، [[آیه تبلیغ]]<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> است. در این [[آیه]] نرساندن مسئله امامت به [[مردم]] و بیان نکردن آن برای آنها به منزله [[ابلاغ]] نشدن [[رسالت پیامبر]]{{صل}} و ناتمام ماندن آن است. این سخن به آن معناست که در موضوع امامت جای هیچگونه [[تسامح]] و [[مصلحتاندیشی]] وجود ندارد؛ زیرا [[وانهادن]] امامت به معنای کنار نهادن و تعطیلی [[تمام دین]] است و در مقابل، [[پذیرفتن]] و [[اعتقاد]] همهجانبه به آن به عنوان موضوع محوری و تعیینکننده در [[حیات انسان]] و جهتگیریهای او، از اهم مهمات است. | ||
همه [[معصومانه]] به این بحث توجه داشتند، از جمله [[امام رضا]]{{ع}} در موقعیتهای مختلف اهمیت آن را گوشزد میفرمود، تا آنجا که شرط [[توحید]] را [[معرفت]] و [[پذیرش امامت]] میدانست. ایشان در [[حدیث | همه [[معصومانه]] به این بحث توجه داشتند، از جمله [[امام رضا]]{{ع}} در موقعیتهای مختلف اهمیت آن را گوشزد میفرمود، تا آنجا که شرط [[توحید]] را [[معرفت]] و [[پذیرش امامت]] میدانست. ایشان در [[حدیث سلسلةالذهب]]، از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نقل میکند که فرمود: | ||
{{متن حدیث|سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَى بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا}}<ref>ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۷؛ فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، ص۴۲؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج۱، ص۵۲.</ref>؛ | {{متن حدیث|سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ: سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَى بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا}}<ref>ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۷؛ فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، ص۴۲؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج۱، ص۵۲.</ref>؛ | ||
شنیدم که [[خداوند عزّوجلّ]] فرمود: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} (توحید) باروی [[استوار]] من است. هرکه در آن وارد شود، از [[عذاب]] من در [[امان]] ماند. | شنیدم که [[خداوند عزّوجلّ]] فرمود: {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}} (توحید) باروی [[استوار]] من است. هرکه در آن وارد شود، از [[عذاب]] من در [[امان]] ماند. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۵۷
مقدمه
امامت یکی از مهمترین مبانی و اصول اعتقادی مذهب تشیع است و به همین دلیل، شیعیان دوازده امامی را «امامیه» گویند. از آنرو که امامت ادامه و استمرار خط نبوت است و در اینباره مستندات قرآنی و روایی محکمی وجود دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد، اغلب فلسفههایی که برای ضرورت وجود انبیا شمرده شده است، برای حضرات ائمه(ع) نیز ثابت است. علامه حلی، عالم برجسته شیعی، در توضیح و شرح کلام خواجه نصیرالدین طوسی به بعضی از این ضرورتها اشاره میکند: وجود پیامبر ضروری است تا شناخت عقلی بشر به واسطه بیان نقلی تقویت شود؛ زیرا اگرچه انسان با نیروی عقل، بسیاری از حقایق اصول و فروع دین را درک میکند ولی گاه در اعماق وجودش وسوسهها و تزلزلهایی وجود دارد که مانع از اعتماد بر این حقایق و انجام آنها میگردد. اما آنگاه که این احکام عقلی با بیان پیشوای الهی تقویت گردد، هرگونه تزلزل، شک و دودلی زدوده خواهد شد و انسان با قوت قلب به سوی یافتههای عقلیاش خواهد رفت[۱]. خداوندی که نوع بشر را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده است، همانگونه که باید برای هدایت او پیامبرانی مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، جانشینان معصومی نیز قرار دهد و بر این منصب بگمارد تا جامعه انسانی را در رسیدن به سرمنزل مقصود کمک کند و آن را از گمراهی و به بیراهه رفتن بازدارد. به یقین، بدون این پیشوایان معصوم، این هدف، ناتمام خواهد ماند. ادله این نظر عبارتاند از: اولاً عقول انسانی به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیشرفت و کمال، کافی نیستند و گاه حتی یکدهم آن را نیز تشخیص نمیدهند، و چهبسا پس از آن، تشخیص آنها نادرست از آب دربیاید و نتیجهای را که در پی آن بوده است، نتواند به دست بیاورد.
ثانیاً آیین انبیا بعد از رحلت آنان ممکن است دستخوش انواع تحریفات قرار گیرد که برای جلوگیری از تحریف، لازم است پاسدارانی معصوم و الهی وجود داشته باشند تا از آن حفاظت کنند[۲]. این همان چیزی است که در بیان نورانی حضرت امام صادق(ع) آمده است: در میان ما اهل بیت(ع) در هر نسلی افراد عادلی هستند که اسلام را از تحریف غلوکنندگان میپیرایند و دست بدعتگذاران، دینسازان و اهل باطل را کوتاه میسازند و تأویلهای نادرست جاهلان را کنار میگذارند[۳]. ثالثاً تشکیل حکومت الهی و برقراری عدل و قسط و رساندن انسان به اهدافی که برای آن آفریده شده است، جز از طریق معصومان(ع) ممکن نیست؛ زیرا حکومتهای انسانی بنا بر شهادت تاریخ، همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروههای خاصی سیر کرده و تمام تلاشهای آنها در همین راستا بوده است.
همانگونه که بارها آزمودهایم عناوینی مثل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و مانند آن، پوششی است برای رسیدن به اهداف شیطانی قدرتها که با استفاده از آن، مقاصدشان را به شکل مرموزی بر مردم تحمیل کردهاند. رابعاً ادامه و استمرار دستورهای دین در جوامع نیاز به وجود امامان خبیر و آگاه به تمام جزئیات و دقایق دین دارد تا در هیچ لحظهای کوچکترین ابهامی برای کسی باقی نماند. بررسی تاریخ پس از وفات پیامبر اکرم(ص) نشان میدهد که بر اثر اختلافنظرها دربارۀ نظریه امامت، اتفاقات مهم سیاسی رخ داده است و برای جلب منافع گروهی و زدودن مقام گروهی دیگر، کشمکشهایی بسیار صورت گرفته است و چهبسا ستمها رفته و خونها ریخته شده است، تا حدی که به گفته عبدالکریم شهرستانی، «در تاریخ اسلام برای هیچ مسئلهای به اندازه امامت شمشیر کشیده نشده و خون ریخته نشده است»[۴]. قرآن کریم هم امامت را بالاتر از نبوت میداند و بیان میکند که ابراهیم(ع) بعد از دارا بودن مقام نبوت و خُلّت (خلیلاللهی)، به مقام امامت ترفیع درجه مییابد: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۵] در قرآن کریم اعلام نکردن امامت مساوی با انجام نیافتن رسالت است: ﴿أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۶].
یکی دیگر از شواهدی که بیانگر اهمیت اصل امامت میباشد، آیه تبلیغ[۷] است. در این آیه نرساندن مسئله امامت به مردم و بیان نکردن آن برای آنها به منزله ابلاغ نشدن رسالت پیامبر(ص) و ناتمام ماندن آن است. این سخن به آن معناست که در موضوع امامت جای هیچگونه تسامح و مصلحتاندیشی وجود ندارد؛ زیرا وانهادن امامت به معنای کنار نهادن و تعطیلی تمام دین است و در مقابل، پذیرفتن و اعتقاد همهجانبه به آن به عنوان موضوع محوری و تعیینکننده در حیات انسان و جهتگیریهای او، از اهم مهمات است. همه معصومانه به این بحث توجه داشتند، از جمله امام رضا(ع) در موقعیتهای مختلف اهمیت آن را گوشزد میفرمود، تا آنجا که شرط توحید را معرفت و پذیرش امامت میدانست. ایشان در حدیث سلسلةالذهب، از پیامبر اسلام(ص) نقل میکند که فرمود: «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) يَقُولُ: سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَى بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[۸]؛ شنیدم که خداوند عزّوجلّ فرمود: ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ (توحید) باروی استوار من است. هرکه در آن وارد شود، از عذاب من در امان ماند.
راوی گوید: چون کاروان امام به راه افتاد، ایشان بلند فرمود: اما این امر شروطی دارد، و من یکی از آن شروط هستم. بنابراین، «توحید و نبوت» منهای امامت بیمعناست. حقیقت اسلام ناب از امامت بیرون میآید و اگر جایگاه امامت به طور صحیح وجود نداشته باشد، به نبوت و توحید نیز خدشه وارد میشود. در مجلسی که درباره مسائل علمی و مبانی دینی مهیا شده بود و فقیهان و دانشمندانی در آن جمع شده بودند و به تبادل رأی و نظر خود میپرداختند، امام رضا(ع) نیز شرکت داشت. یکی از فقهای حاضر در آن مجلس، آیه ﴿ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ﴾[۹] را اینگونه تفسیر کرد: آن روز از شما دربارۀ نعمت یعنی از آب سرد و گوارا سؤال خواهد شد. امام رضا(ع) وقتی این جمله را شنید، با صدای بلند به آن شخص فرمود: این آیه شریفه را اینطور تفسیر میکنی؟! سپس با ناراحتی و نگرانی گفت: من چه میشنوم؟ هرکس به طریقی این آیه را معنا میکند؛ یکی میگوید منظور از نعمت، آب سرد است؛ دیگری میگوید: منظور خواب است؛ عدهای هم میگویند غذای خوشطعم است. این چه تفسیر و معنای غلطی است که میکنید؟
همانا یک روز مثل چنین تفسیری که شما میکنید، در محضر جد بزرگوارم، امام جعفر صادق(ع) گفته شد و او بینهایت خشمگین و ناراحت گشت و فرمود: خداوند هیچگاه بندگانش را به خاطر چیزهایی که به آنها از روی فضل و کرمش عطا کرده است بازخواست نمیکند و برای آن منت نمیگذارد. این کار برای مخلوق هم قبیح است و سزاوار نیست کسی که غذایی داده یا آب سردی نوشانده است، منت گذارد. اما نعیم مورد سؤال در روز قیامت دوستی و ولایت ما خاندان اهل بیت(ع) است که خداوند بعد از توحید و نبوت از آن میپرسد... پدرم از پدران بزرگوارش، از پیامبر اکرم(ص) خبر داد که آن حضرت فرمود: یا علی، اولین چیزی که بعد از مرگ انسان سؤال میکنند شهادت به توحید، نبوت و اقرار به ولایت و امامت توست به آن طریقی که خدا قرار داد و من نیز ابلاغ کردم. پس هر کس به آنها اقرار و اعتراف نماید و اعتقادش نیز چنین باشد، به سوی نعمتی که هرگز فانی نیست، رهسپار میشود[۱۰]. با این تفسیر و بیان معنای حقیقی آیه شریفه، حاضران در مجلس، به ویژه فقها و دانشمندان، ساکت شدند و هیچ سخنی نگفتند.[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ ایشان در ادامه به شش مورد دیگر از دلایل وجوب نبی و پیامبر اشاره میکند. نک: حلی، حسن بن یوسف (علامه حلی)، کشف المراد، ص۴۶۸.
- ↑ اگرچه خداوند درباره قرآن فرمود: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾ [«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹]، ولی این حفاظت باید از طریق علل و اسباب آن باشد و این، اسباب امامان معصوم(ع) هستند.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۸۶؛ عکبری محمد بن محمد (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۴.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۲۴.
- ↑ «من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾ «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۷؛ فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، ص۴۲؛ متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمال، ج۱، ص۵۲.
- ↑ «آنگاه در آن روز از نعمت (ناسپاسی شده) بازخواست خواهید شد» سوره تکاثر، آیه ۸.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۳۸۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۶۳، ص۳۱۷؛ فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی، التفسیر الصافی، ج۷، ص۵۴۸.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص۱۶.