قلب: تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قلب در | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قلب در لغت]] - [[قلب در قرآن]] - [[قلب در نهج البلاغه]] - [[قلب در معارف دعا و زیارات]] - [[قلب در معارف و سیره علوی]] - [[قلب در معارف و سیره سجادی]] - [[قلب در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
مراد از قلب در وجود [[انسان]]، "قلب [[روحانی]]" است (که البته با قلب ظاهری نیز در ارتباط است)<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۴۳.</ref>. | مراد از قلب در وجود [[انسان]]، "قلب [[روحانی]]" است (که البته با قلب ظاهری نیز در ارتباط است)<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۴۳.</ref>. | ||
قلب [[روحانی]] حد و مرز بین [[انسان]] و حیوان است. [[انسان]] بهواسطه قلب [[روحانی]] حقایق معنوی را [[درک]] میکند و راه کمال را میپیماید. قلب [[روحانی]] ابزار [[آدمی]] در رسیدن و دریافت [[کمالات]] معنوی و حصول [[معرفت]] و باورهای یقینی و بهکارگیری [[ایمان]] و [[اعتقاد]] است. [[آدمیان]] به نسبت صفای قلب خود، دریافتکننده حقایق معنوی و [[قرآنی]] میشوند. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] بر [[حقیقت]] قلب [[روحانی]] صحه گذاشته و از آن بهعنوان یکی از ارکان اصلی [[هدایت]] یاد کرده است: (بیگمان) در این هلاک پیشینیان [[پند]] و تذکر است آن را که قلبی هوشیار داشته باشد | قلب [[روحانی]] حد و مرز بین [[انسان]] و حیوان است. [[انسان]] بهواسطه قلب [[روحانی]] حقایق معنوی را [[درک]] میکند و راه کمال را میپیماید. قلب [[روحانی]] ابزار [[آدمی]] در رسیدن و دریافت [[کمالات]] معنوی و حصول [[معرفت]] و باورهای یقینی و بهکارگیری [[ایمان]] و [[اعتقاد]] است. [[آدمیان]] به نسبت صفای قلب خود، دریافتکننده حقایق معنوی و [[قرآنی]] میشوند. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] بر [[حقیقت]] قلب [[روحانی]] صحه گذاشته و از آن بهعنوان یکی از ارکان اصلی [[هدایت]] یاد کرده است: (بیگمان) در این هلاک پیشینیان [[پند]] و تذکر است آن را که قلبی هوشیار داشته باشد {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ}}<ref>«بیگمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش میسپارد در حالی که خود گواه است» سوره ق، آیه ۳۷.</ref>. همچنین در فرازهایی نپذیرفتن سخن [[حق]] را بهدلیل [[مرگ]] [[قلوب]] یا عدم [[توان]] دریافت قلبی افراد میداند: چه آنکه آنها را دلهایی است بیادراک و [[معرفت]]، و دیدههایی بینور و [[بصیرت]]، و گوشهایی ناشنوایی [[حقیقت]]؛ آنها مانند چهارپایاناند، بلکه بسی گمراهتر {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref> | ||
[[امام علی]] {{ع}} [[انسانیت]] [[انسان]] را در قلب او میداند و نیز [[دانایی]] را همچون درختی برمیشمارد که [[جایگاه]] رویش آن در قلب [[آدمی]] است<ref>غررالحکم، ۲ / ۱۰۶</ref>. از اینرو قلب سرچشمه [[دانایی]] است<ref>غررالحکم، ۲ / ۱۶۹</ref>. قلب [[باطنی]] لطیفهای است [[روحانی]] که تعلقی به [[بدن]] [[آدمی]] دارد و حقیقتی معنوی و [[الهی]] است که به [[روح]] [[انسان]] داده شده و در توجه به [[بدن]] [[انسان]] به قلب بدنی توجه میکند. قلب بدنی ما مرکز توجه قلب معنوی است. از اینرو گاه در شرایط خاص و هیجانها و تألمات گوناگون، قلب ظاهری [[آدمی]] کانون تألمات و [[رنجها]] یا شادیها و هیجانات قرار میگیرد و احساس حقیقی [[آدمی]] در قلب ظاهری او بروز مییابد. [[شناخت]] و [[اصلاح]] قلب به [[فضیلت]] [[تهذیب نفس]] میانجامد و سیر [[آدمی]] را به سوی کمال، آسان میکند. از اینرو [[امام]] {{ع}} [[باطن]] قلب [[انسان]] را نسبت به [[درک]] [[اسرار غیب]]، بسیار نزدیک میبیند | [[امام علی]] {{ع}} [[انسانیت]] [[انسان]] را در قلب او میداند و نیز [[دانایی]] را همچون درختی برمیشمارد که [[جایگاه]] رویش آن در قلب [[آدمی]] است<ref>غررالحکم، ۲ / ۱۰۶</ref>. از اینرو قلب سرچشمه [[دانایی]] است<ref>غررالحکم، ۲ / ۱۶۹</ref>. قلب [[باطنی]] لطیفهای است [[روحانی]] که تعلقی به [[بدن]] [[آدمی]] دارد و حقیقتی معنوی و [[الهی]] است که به [[روح]] [[انسان]] داده شده و در توجه به [[بدن]] [[انسان]] به قلب بدنی توجه میکند. قلب بدنی ما مرکز توجه قلب معنوی است. از اینرو گاه در شرایط خاص و هیجانها و تألمات گوناگون، قلب ظاهری [[آدمی]] کانون تألمات و [[رنجها]] یا شادیها و هیجانات قرار میگیرد و احساس حقیقی [[آدمی]] در قلب ظاهری او بروز مییابد. [[شناخت]] و [[اصلاح]] قلب به [[فضیلت]] [[تهذیب نفس]] میانجامد و سیر [[آدمی]] را به سوی کمال، آسان میکند. از اینرو [[امام]] {{ع}} [[باطن]] قلب [[انسان]] را نسبت به [[درک]] [[اسرار غیب]]، بسیار نزدیک میبیند. | ||
[[امام علی]] {{ع}} قلب را [[جایگاه]] توجه [[خداوند]] و پاکسازی قلب را باعث نظر [[خداوند]] میداند. از اینرو موضوع قلب و نقش آن در حیات معنوی [[آدمی]] امری بسیار مهم و مؤثر است و مورد توجه [[تعالیم قرآن]] و [[اهل بیت]] {{عم}} قرار دارد. قلب و [[عقل]] در وجود [[آدمی]] دو [[حقیقت]] مستقل و در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگرند. در [[تعالیم دینی]] نقش [[عقل]] در قلب [[انسان]] بهمثابه چراغ و [[بیداری]] قلب و جلوگیری از [[سستی]] و رکود آن برشمردهاند. از جمله [[امام علی]] {{ع}} در [[نامه]] [[تربیتی]] خود میفرماید: دلت را به [[اندرز]] زندهدار و به [[پارسایی]] بمیران، به [[یقین]] نیرو بخش و به [[حکمت]] روشن گردان، با یاد مرگش [[خوار]] و به اقرار به | [[امام علی]]{{ع}} قلب را [[جایگاه]] توجه [[خداوند]] و پاکسازی قلب را باعث نظر [[خداوند]] میداند. از اینرو موضوع قلب و نقش آن در حیات معنوی [[آدمی]] امری بسیار مهم و مؤثر است و مورد توجه [[تعالیم قرآن]] و [[اهل بیت]] {{عم}} قرار دارد. قلب و [[عقل]] در وجود [[آدمی]] دو [[حقیقت]] مستقل و در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگرند. در [[تعالیم دینی]] نقش [[عقل]] در قلب [[انسان]] بهمثابه چراغ و [[بیداری]] قلب و جلوگیری از [[سستی]] و رکود آن برشمردهاند. از جمله [[امام علی]] {{ع}} در [[نامه]] [[تربیتی]] خود میفرماید: دلت را به [[اندرز]] زندهدار و به [[پارسایی]] بمیران، به [[یقین]] نیرو بخش و به [[حکمت]] روشن گردان، با یاد مرگش [[خوار]] و به اقرار به نیست شدنش وادار ساز. به سختیهای دنیایش [[بینا]] گردان و از صولت روزگار و دگرگونی آشکار لیل و نهارش بترسان. خبرهای گذشتگان را بدو عرضهدار و آنچه را به آنان که پیش از تو بودند رسید به یادش آر<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱: {{متن حدیث|"أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ"}}</ref>. | ||
از اینروایت چنین بهدست میآید که قلب [[آدمی]] با [[موعظه]] و [[پند]] زنده میشود و با [[زهد]] ورزیدن عنان آن کنترل خواهد شد. [[یقین]]، قلب را قوت میبخشد، [[حکمت]] و [[دانش]] قلب را روشن و [[آگاه]] میسازد، یاد [[مرگ]] قلب را [[مطیع]] میکند، [[تفکر]] در نابودی [[دنیا]] و [[عالم هستی]] قلب را بهخضوع وامیدارد و [[تفکر]] در [[دنیا]] و حوادث آن قلب را [[بصیر]] و [[بینا]] میگرداند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۶۴۵.</ref>. | از اینروایت چنین بهدست میآید که قلب [[آدمی]] با [[موعظه]] و [[پند]] زنده میشود و با [[زهد]] ورزیدن عنان آن کنترل خواهد شد. [[یقین]]، قلب را قوت میبخشد، [[حکمت]] و [[دانش]] قلب را روشن و [[آگاه]] میسازد، یاد [[مرگ]] قلب را [[مطیع]] میکند، [[تفکر]] در نابودی [[دنیا]] و [[عالم هستی]] قلب را بهخضوع وامیدارد و [[تفکر]] در [[دنیا]] و حوادث آن قلب را [[بصیر]] و [[بینا]] میگرداند<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 643- ۶۴۵.</ref>. | ||
== وصف قلب == | == وصف قلب == | ||
[[دل]]، [[لوح]] دیده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۰۹: {{متن حدیث|"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ"}}</ref>. در این عبارت، [[کلام]] [[حضرت]] {{ع}} با معیارهای توصیف سازگار است. از رگهای [[آدمی]] پارهگوشتی آویزان است که شگفتانگیزترین عضو کالبد او بهشمار میآید. این قطعه گوشت، قلب است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: {{متن حدیث|"لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ"}}</ref>. بدیهی است که در این [[کلام]] [[امام]] {{ع}}، حدّ و رسم<ref>"حدّ" و "رسم" دوگونه از تعریفاند که در علم منطق از آنها و ویژگیهایشا سخن گفته میشود.</ref> را به معنای منطقی نمیتوان جستوجو کرد. امّا یکی از شیوههای [[امام]] {{ع}} در توصیف و تعریف، بیان گزارههای معلوم برای روشنگری و رفع مجهولات است<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۲۶.</ref> | [[دل]]، [[لوح]] دیده است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۰۹: {{متن حدیث|"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ"}}</ref>. در این عبارت، [[کلام]] [[حضرت]] {{ع}} با معیارهای توصیف سازگار است. از رگهای [[آدمی]] پارهگوشتی آویزان است که شگفتانگیزترین عضو کالبد او بهشمار میآید. این قطعه گوشت، قلب است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: {{متن حدیث|"لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ"}}</ref>. بدیهی است که در این [[کلام]] [[امام]] {{ع}}، حدّ و رسم<ref>"حدّ" و "رسم" دوگونه از تعریفاند که در علم منطق از آنها و ویژگیهایشا سخن گفته میشود.</ref> را به معنای منطقی نمیتوان جستوجو کرد. امّا یکی از شیوههای [[امام]] {{ع}} در توصیف و تعریف، بیان گزارههای معلوم برای روشنگری و رفع مجهولات است<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۲۲۶.</ref> | ||
==[[حضور قلب]]== | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == | ||
* [[رابطه قلب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)]] | * [[رابطه قلب با علم معصوم چیست؟ (پرسش)]] | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} | ||
خط ۳۱: | خط ۳۳: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:مفاهیم]] | ||
[[رده:مدخل نهج البلاغه]] | [[رده:مدخل نهج البلاغه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۳
مقدمه
مراد از قلب در وجود انسان، "قلب روحانی" است (که البته با قلب ظاهری نیز در ارتباط است)[۱].
قلب روحانی حد و مرز بین انسان و حیوان است. انسان بهواسطه قلب روحانی حقایق معنوی را درک میکند و راه کمال را میپیماید. قلب روحانی ابزار آدمی در رسیدن و دریافت کمالات معنوی و حصول معرفت و باورهای یقینی و بهکارگیری ایمان و اعتقاد است. آدمیان به نسبت صفای قلب خود، دریافتکننده حقایق معنوی و قرآنی میشوند. از اینرو خداوند در قرآن کریم بر حقیقت قلب روحانی صحه گذاشته و از آن بهعنوان یکی از ارکان اصلی هدایت یاد کرده است: (بیگمان) در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است آن را که قلبی هوشیار داشته باشد ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾[۲]. همچنین در فرازهایی نپذیرفتن سخن حق را بهدلیل مرگ قلوب یا عدم توان دریافت قلبی افراد میداند: چه آنکه آنها را دلهایی است بیادراک و معرفت، و دیدههایی بینور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوایی حقیقت؛ آنها مانند چهارپایاناند، بلکه بسی گمراهتر ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۳]
امام علی (ع) انسانیت انسان را در قلب او میداند و نیز دانایی را همچون درختی برمیشمارد که جایگاه رویش آن در قلب آدمی است[۴]. از اینرو قلب سرچشمه دانایی است[۵]. قلب باطنی لطیفهای است روحانی که تعلقی به بدن آدمی دارد و حقیقتی معنوی و الهی است که به روح انسان داده شده و در توجه به بدن انسان به قلب بدنی توجه میکند. قلب بدنی ما مرکز توجه قلب معنوی است. از اینرو گاه در شرایط خاص و هیجانها و تألمات گوناگون، قلب ظاهری آدمی کانون تألمات و رنجها یا شادیها و هیجانات قرار میگیرد و احساس حقیقی آدمی در قلب ظاهری او بروز مییابد. شناخت و اصلاح قلب به فضیلت تهذیب نفس میانجامد و سیر آدمی را به سوی کمال، آسان میکند. از اینرو امام (ع) باطن قلب انسان را نسبت به درک اسرار غیب، بسیار نزدیک میبیند.
امام علی(ع) قلب را جایگاه توجه خداوند و پاکسازی قلب را باعث نظر خداوند میداند. از اینرو موضوع قلب و نقش آن در حیات معنوی آدمی امری بسیار مهم و مؤثر است و مورد توجه تعالیم قرآن و اهل بیت (ع) قرار دارد. قلب و عقل در وجود آدمی دو حقیقت مستقل و در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگرند. در تعالیم دینی نقش عقل در قلب انسان بهمثابه چراغ و بیداری قلب و جلوگیری از سستی و رکود آن برشمردهاند. از جمله امام علی (ع) در نامه تربیتی خود میفرماید: دلت را به اندرز زندهدار و به پارسایی بمیران، به یقین نیرو بخش و به حکمت روشن گردان، با یاد مرگش خوار و به اقرار به نیست شدنش وادار ساز. به سختیهای دنیایش بینا گردان و از صولت روزگار و دگرگونی آشکار لیل و نهارش بترسان. خبرهای گذشتگان را بدو عرضهدار و آنچه را به آنان که پیش از تو بودند رسید به یادش آر[۶].
از اینروایت چنین بهدست میآید که قلب آدمی با موعظه و پند زنده میشود و با زهد ورزیدن عنان آن کنترل خواهد شد. یقین، قلب را قوت میبخشد، حکمت و دانش قلب را روشن و آگاه میسازد، یاد مرگ قلب را مطیع میکند، تفکر در نابودی دنیا و عالم هستی قلب را بهخضوع وامیدارد و تفکر در دنیا و حوادث آن قلب را بصیر و بینا میگرداند[۷].
وصف قلب
دل، لوح دیده است[۸]. در این عبارت، کلام حضرت (ع) با معیارهای توصیف سازگار است. از رگهای آدمی پارهگوشتی آویزان است که شگفتانگیزترین عضو کالبد او بهشمار میآید. این قطعه گوشت، قلب است[۹]. بدیهی است که در این کلام امام (ع)، حدّ و رسم[۱۰] را به معنای منطقی نمیتوان جستوجو کرد. امّا یکی از شیوههای امام (ع) در توصیف و تعریف، بیان گزارههای معلوم برای روشنگری و رفع مجهولات است[۱۱]
حضور قلب
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص ۶۴۳.
- ↑ «بیگمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش میسپارد در حالی که خود گواه است» سوره ق، آیه ۳۷.
- ↑ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۱۰۶
- ↑ غررالحکم، ۲ / ۱۶۹
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱: «"أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ"»
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۲، ص 643- ۶۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۰۹: «"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ"»
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۱۰۸: «"لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ"»
- ↑ "حدّ" و "رسم" دوگونه از تعریفاند که در علم منطق از آنها و ویژگیهایشا سخن گفته میشود.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۲۶.