الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
'''[[سیره حضرت فاطمه|سیره حضرت فاطمه]]''' {{س}} از یک سو به لحاظ انتساب ایشان به عنوان [[دختر پیامبر]] {{صل}}، [[همسر]] [[امامت]] و مادر [[ولایت]] و از سوی دیگر برجستگی‌های شخصیتی که در وجود ایشان دیده می‌شود و ایشان را به عنوان یک [[الگو]] مطرح می‌سازد، حائز اهمیت است. بنابه فرموده [[حضرت ولی‌عصر]] {{ع}} که مادرشان، [[حضرت فاطمه]] {{س}} را به عنوان الگویی برای خود معرفی می‌کنند، علاوه بر آنکه جنبه‌هایی از [[شخصیت]] ایشان که به [[شئون]] [[انسانیت]] باز می‌گردد، الگویی برای تمامی [[انسان‌ها]] اعم از [[زن]] و مرد است.
'''[[شهادت حضرت فاطمه|شهادت حضرت فاطمه]]''' {{س}} پس از آن روی داد که بعد از رحلت [[پیامبر اکرم]] {{صل}}، اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از [[حق]] [[الهی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} کوتاه نیامد.


برخی از ابعاد [[سیره]] فاطمی عبارت است از:
حضرت در آخرین لحظات عمر  خطاب به [[حضرت علی]] {{ع}} عرضه داشت: پسر عمو! من خبر [[مرگ]] خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در [[دل]] دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند در [[تشییع]] جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان [[خدا]] و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشم‌ها]] به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .
# '''[[سیره اخلاقی حضرت فاطمه]]:''' در بیان سیره اخلاقی حضرت فاطمه {{س}} به موارد متعددی اشاره شده است که بیانگر سلوک معنوی و [[اخلاقی]] ایشان است؛ برخی از آنها عبارت‌اند از: [[ایمان]] و [[اخلاص]]؛ [[ساده‌زیستی]] و [[زهد]]؛ [[ایثار]]؛ [[عدالت]] و ... .
# '''[[سیره عبادی حضرت فاطمه]]:''' در احادیث شیعه آمده است، هنگامی که [[فاطمه]] در محرابش به [[عبادت]] می‌ایستاد، [[خداوند]] به [[فرشتگان]] می‌فرمود: "ای فرشتگانم! به بنده‌ام [[فاطمه]] بنگرید که در برابر من [[ایستاده]] به حالتی که شانه‌هایش از [[ترس]] من لرزان است و با [[قلب]] خود به [[عبادت]] من روی آورده است".
# '''[[سیره خانوادگی حضرت فاطمه]]:''' [[حضرت فاطمه]] {{س}} به عنوان دختر [[پیامبر خاتم]] {{صل}} جایگاهی ویژه نزد آن حضرت داشت به‌گونه‌ای که از محبوب‌ترین افراد نزد ایشان به شمار می‌آمد. آن حضرت در نقش مادری نیز به به [[تربیت]] [[فرزندان]] خویش اهتمام ویژه‌ای داشت و در نقش [[همسرداری]] نیز جایگاهشان چنان برجسته بود که در لحظات پایانی [[عمر]] خویش، [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[رضایت]] خویش را از ایشان اعلام کرد و فرمود که هیچ‌گاه در [[زندگی]]، [[رفتاری]] از ایشان ندیده‌اند که خاطر ایشان را به عنوان [[همسر]] آزرده باشد.
# '''[[سیره اجتماعی حضرت فاطمه]]:'''  از جمله قلمروهای الگوبخشی [[سیره]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} زندگی اجتماعی آن حضرت است. حیات اجتماعی بانوی [[اسلام]] در این بُعد برای شیفتگان مکتبش بسیار درس‌آموز است. ایشان در مسائل اجتماعی [[انسانی]] ممتاز و چهر‌ه‌ای فعال به شمار می‌رفت. [[فاطمه]] {{س}} گرچه در شرایط عادی، بانویی خانه‌دار بود و دور از مردان [[بیگانه]] [[زندگی]] می‌کرد و [[تمایل]] نداشت، اما این بدان معنا نیست که [[دختر پیامبر]] {{صل}} از مسئولیت‌های اجتماعی خویش [[غافل]] بوده و خود را در برابر [[جامعه]] و مسائلی که در آن می‌گذرد [[مسئول]] نمی‌دانسته است.
# '''[[سیره علمی حضرت فاطمه]]:''' [[حضرت فاطمه]] {{س}} به [[شهادت]] [[معصومان]] {{عم}} دارای [[علم]] ما کان و ما یکون تا [[روز قیامت]] و در مسائل [[علمی]]، پاسخگوی [[مردم]] و محل رجوع بانوان بود. آثاری که از حضرت به یادگار مانده است مانند: سخنان، [[خطبه‌ها]] و ادعیه‌هایی است که به مناسبت‌ها و زمینه‌های مختلف ایراد فرموده است.
# '''[[سیره سیاسی حضرت فاطمه]]:''' آن حضرت در مسائل سیاسی [[انسانی]] ممتاز و چهر‌ه‌ای فعال به شمار می‌رفت. [[حیات فاطمه]] {{س}} در [[مکه]] و در [[مدینه]] سرشار از وقایع و رخدادهای مهم [[فرهنگی]]، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود و فاطمه {{س}} در همان حال که از ویژگی‌های لطیف زنانه برخوردار بود، در همه این عرصه‌ها تا آنجا که [[وظیفه]] ایجاب می‌کرد حضور داشت.  


<div class="mainpage_box_more">[[سیره حضرت فاطمه|ادامه]]</div>
[[حضرت زهرا]] {{س}} در لحظات [[عمر]] کوتاه خویش غسل کرد و خود را [[پاکیزه]] ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]] {{صل}} آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت.
 
و آن‌گاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]] {{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]] {{صل}} است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است.
 
پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]] {{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی بدن [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه [[جان]]! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} وارد می‌شوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان.
 
[[ابوبصیر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ [[غلام]] [[عمر]] (در [[روایت]] تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف [[شمشیر]] به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر [[بیماری]] افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضع‌گیری‌های به [[حق]] و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر {{س}} به پایان رسید.
 
<div class="mainpage_box_more">[[شهادت حضرت فاطمه|ادامه]]</div>

نسخهٔ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۵

شهادت حضرت فاطمه (س) پس از آن روی داد که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اوضاع جسمی فاطمه (س) پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از حق الهی امیرمؤمنان (ع) کوتاه نیامد.

حضرت در آخرین لحظات عمر خطاب به حضرت علی (ع) عرضه داشت: پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در دل دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‌ها به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .

حضرت زهرا (س) در لحظات عمر کوتاه خویش غسل کرد و خود را پاکیزه ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به امیرمؤمنان (ع) فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از اسماء بنت عمیس روایت شده: وقتی لحظه وفات حضرت زهرا (س) نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که رحلت پیامبر اسلام (ص) نزدیک شد، جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا (ص) آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده کافور حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و لباس ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن وضو گرفت.

و آن‌گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه احتضار که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا (ص) خدایا! در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است.

پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، پوشش از چهره دخت رسول خدا (ص) کنار زد، دید فاطمه از دنیا رفته است، خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه جان! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) وارد می‌شوی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان.

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ غلام عمر (در روایت تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر بیماری افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع‌گیری‌های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر (س) به پایان رسید.