ابو سلمه مخزومی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = ابو سلمه مخزومی | مداخل مرتبط = [[ابو سلمه مخزومی در قرآن]] - [[ابو سلمه مخزومی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابو سلمه مخزومی در قرآن]] - [[ابو سلمه مخزومی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = ابو سلمه مخزومی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg   
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر کهنی از مدینه
| نام کامل = عبدالله بن عبدالاسد مخزومی
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابو سلمه   
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[قریش]]         
| از تیره = [[بنی‌مخزوم]]     
| پدر = [[عبدالاسد بن هلال بن عبدالله بن عمر]]       
| مادر = [[برّه بنت عبدالمطّلب بن هاشم]]     
| همسر = [[ام‌ سلمه]]   
| پسر = {{فهرست جعبه | [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] | [[سلمة بن ابو سلمه مخزومی]] | [[دره بن ابو سلمه مخزومی]] }}
| دختر = [[زینب بن ابو سلمه مخزومی]]
| خواهر =
| برادر = [[ابوسبرة بن ابی رهم]] 
| خویشاوندان =
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[مدینه]]
| تاریخ درگذشت = ۴ هجری 
| محل درگذشت = [[مدینه]]
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = [[مدینه]] 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[پیامبر خاتم]] 
| از طبقه =
| در جنگ = {{فهرست جعبه افقی| [[جنگ بدر]] | [[جنگ احد]] }} 
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها =
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =
| آخرین راوی از او =
}}


ابو سلمه، [[عبدالله بن عبدالاسد مخزومی]] (متوفی در ۴ هجری) از [[صحابه بدری]]، عمه‌زاده [[رسول‌الله]] و برادر رضاعی اوست.
ابو سلمه، [[عبدالله بن عبدالاسد مخزومی]] (متوفی در ۴ هجری) از [[صحابه بدری]]، عمه‌زاده [[رسول‌الله]] و برادر رضاعی اوست.
== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[ابوسلمه]]، از [[قبیله قریش]] و تیره [[بنی‌مخزوم]]، مادرش "برّه" دختر [[عبدالمطّلب بن هاشم]] (عمه [[رسول‌خدا]]) بود<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref>. او، [[پیامبر]] و [[حمزه]]، با هم [[برادر]] رضاعی بودند؛ زیرا [[ثویبه]] کنیز [[ابولهب]]، آنها را شیر داده بود <ref>سیره‌ابن‌هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.</ref>.
[[ابوسلمه]]، از [[قبیله قریش]] و تیره [[بنی‌مخزوم]]، مادرش «برّه» دختر [[عبدالمطّلب بن هاشم]] (عمه [[رسول‌خدا]]) بود<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref>. او، [[پیامبر]] و [[حمزه]]، با هم [[برادر]] رضاعی بودند؛ زیرا [[ثویبه]] کنیز [[ابولهب]]، آنها را شیر داده بود <ref>سیره‌ابن‌هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.</ref>.


وی را یازدهمین [[مسلمان]] دانسته‌اند<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.</ref>. گفته‌اند: با گروهی [[خدمت]] [[رسول خدا]] رسید و پیامبر، [[اسلام]] را بر آنها عرضه و آیاتی از [[قرآن]] را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند<ref>اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.</ref>. ابوسلمه، یکی‌از هفده نفر [[قریشی]] بود که هنگام [[بعثت]]، [[نوشتن]] می‌دانست<ref>العِقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.</ref>. او و همسرش [[ام‌ سلمه]] که پس از [[شهادت]] شوهرش، [[افتخار]] همسری پیامبر{{صل}} را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. در بازگشت، در [[پناه]] دایی‌اش [[ابوطالب]] وارد [[مکّه]] شد<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۶۹.</ref>. چون از [[آزار]] و اذیّت [[مشرکان قریش]] درامان نماند، پس از آن‌که فهمید گروهی از [[مردم مدینه]]، [[ایمان]] آورده‌اند، به آنجا [[هجرت]] کرد. او را نخستین [[صحابی]] دانسته‌اند که یک سال پیش از [[بیعت عقبه]]، به [[مدینه]] مهاجرت کرد<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.</ref>. دربین راه، مردانی از تیره بنی‌مغیره، همسرش امّ‌سلمه را که از آن [[قبیله]] بود و افرادی از بنی‌عبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان [[مادر]] بود، از روی [[تعصّب]] قبیله‌ای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک سال دوری و [[تحمّل]] [[مشکلات]]، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۴۶۹.</ref>.
وی را یازدهمین [[مسلمان]] دانسته‌اند<ref> الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.</ref>. گفته‌اند: با گروهی [[خدمت]] [[رسول خدا]] رسید و پیامبر، [[اسلام]] را بر آنها عرضه و آیاتی از [[قرآن]] را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند<ref>اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.</ref>. ابوسلمه، یکی‌از هفده نفر [[قریشی]] بود که هنگام [[بعثت]]، [[نوشتن]] می‌دانست<ref>العِقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.</ref>. او و همسرش [[ام‌ سلمه]] که پس از [[شهادت]] شوهرش، [[افتخار]] همسری پیامبر {{صل}} را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۲۶.</ref>. در بازگشت، در [[پناه]] دایی‌اش [[ابوطالب]] وارد [[مکّه]] شد<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۶۹.</ref>. چون از [[آزار]] و اذیّت [[مشرکان قریش]] درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از [[مردم مدینه]]، [[ایمان]] آورده‌اند، به آنجا [[هجرت]] کرد. او را نخستین [[صحابی]] دانسته‌اند که یک سال پیش از [[بیعت عقبه]]، به [[مدینه]] مهاجرت کرد<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.</ref>. دربین راه، مردانی از تیره بنی‌مغیره، همسرش امّ‌سلمه را که از آن [[قبیله]] بود و افرادی از بنی‌عبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان [[مادر]] بود، از روی [[تعصّب]] قبیله‌ای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک سال دوری و [[تحمّل]] [[مشکلات]]، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند<ref>سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۴۶۹.</ref>.


پیامبر{{صل}} پس از هجرت، بین او و [[سعد بن‌ خیثمه]] [[عقد اخوّت]] بست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>. وی افتخار حضور در [[جنگ بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> و [[جانشینی پیامبر]] در [[مدینه]] در [[غزوه]] ذی‌العشیره را داشته است<ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref>. در [[جنگ اُحد]]، مجروح<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با [[پیامبر]]{{صل}} همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به [[فرماندهی]] گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به [[تقوا]] و خیر، به سوی قَطَن ([[سرزمین]] [[بنی‌اسد]]) فرستاد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.</ref>. هنگام بازگشت از این [[سریّه]]، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادی‌الآخر چهارم [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و در مدینه [[دفن]] شد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>.
پیامبر {{صل}} پس از هجرت، بین او و [[سعد بن‌ خیثمه]] [[عقد اخوّت]] بست<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>. وی افتخار حضور در [[جنگ بدر]]<ref>المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref> و [[جانشینی پیامبر]] در [[مدینه]] در [[غزوه]] ذی‌العشیره را داشته است<ref> المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۹۸.</ref>. در [[جنگ اُحد]]، مجروح<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref> و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با [[پیامبر]] {{صل}} همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به [[فرماندهی]] گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به [[تقوا]] و خیر، به سوی قَطَن ([[سرزمین]] [[بنی‌اسد]]) فرستاد<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.</ref>. هنگام بازگشت از این [[سریّه]]، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادی‌الآخر چهارم [[هجری]] از [[دنیا]] رفت و در مدینه [[دفن]] شد <ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.</ref>.


گفته شده که هنگام مرگش [[دعا]] کرد: [[خداوند]] [[جانشین]] خوبی برای او در خانواده‌اش قرار دهد. و نیز گفته‌اند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت [[روح]] از بدنش، چشمان او را برهم نهاد<ref> الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.</ref>. [[طبری]] می‌نویسد: پیامبر در [[نماز]] بر جنازه او نُه [[تکبیر]] گفت، و در پاسخ کسانی‌که پنداشتند برای پیامبر{{صل}} [[سهو]] یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «[[ابی‌سلمه]]» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
گفته شده که هنگام مرگش [[دعا]] کرد: [[خداوند]] [[جانشین]] خوبی برای او در خانواده‌اش قرار دهد. و نیز گفته‌اند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت [[روح]] از بدنش، چشمان او را برهم نهاد<ref> الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.</ref>. [[طبری]] می‌نویسد: پیامبر در [[نماز]] بر جنازه او نُه [[تکبیر]] گفت، و در پاسخ کسانی‌که پنداشتند برای پیامبر {{صل}} [[سهو]] یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «[[ابی‌سلمه]]» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[محمد خراسانی|خراسانی، محمد]]، [[ابو سلمه مخزومی (مقاله)|مقاله «ابو سلمه مخزومی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱، ص 690-691.</ref>


== ابوسلمه در [[شأن نزول]] ==
== ابوسلمه در [[شأن نزول]] ==
خط ۱۹: خط ۶۶:
* [[ام سلمه]] (همسر سابق)
* [[ام سلمه]] (همسر سابق)
* [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] (فرزند)
* [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] (فرزند)
* [[سلمة بن ابو سلمه مخزومی]] (فرزند)
* [[دره بن ابو سلمه مخزومی]] (فرزند)
* [[زینب بن ابو سلمه مخزومی]] (فرزند)
* [[عبدالاسد بن هلال بن عبدالله بن عمر]] (پدر)
* [[بنی‌مخزوم]] (قبیله)
* [[بنی‌مخزوم]] (قبیله)
* [[قریش]] (قبیله)
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۳۲: خط ۸۴:
{{صحابه مهاجر به مدینه}}
{{صحابه مهاجر به مدینه}}


[[رده: ابو سلمه مخزومی]]
[[رده:ابو سلمه مخزومی]]
[[رده:بنی‌مخزوم]]
[[رده:قریش]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۲۶

ابو سلمه مخزومی
تصویر کهنی از مدینه
نام کاملعبدالله بن عبدالاسد مخزومی
جنسیتمرد
کنیهابو سلمه
از قبیلهقریش
از تیرهبنی‌مخزوم
پدرعبدالاسد بن هلال بن عبدالله بن عمر
مادربرّه بنت عبدالمطّلب بن هاشم
همسرام‌ سلمه
پسر
دخترزینب بن ابو سلمه مخزومی
برادرابوسبرة بن ابی رهم
محل زندگیمدینه
درگذشت۴ هجری، مدینه
محل آرامگاهمدینه
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگ

ابو سلمه، عبدالله بن عبدالاسد مخزومی (متوفی در ۴ هجری) از صحابه بدری، عمه‌زاده رسول‌الله و برادر رضاعی اوست.

مقدمه

ابوسلمه، از قبیله قریش و تیره بنی‌مخزوم، مادرش «برّه» دختر عبدالمطّلب بن هاشم (عمه رسول‌خدا) بود[۱]. او، پیامبر و حمزه، با هم برادر رضاعی بودند؛ زیرا ثویبه کنیز ابولهب، آنها را شیر داده بود [۲].

وی را یازدهمین مسلمان دانسته‌اند[۳]. گفته‌اند: با گروهی خدمت رسول خدا رسید و پیامبر، اسلام را بر آنها عرضه و آیاتی از قرآن را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند[۴]. ابوسلمه، یکی‌از هفده نفر قریشی بود که هنگام بعثت، نوشتن می‌دانست[۵]. او و همسرش ام‌ سلمه که پس از شهادت شوهرش، افتخار همسری پیامبر (ص) را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به حبشه مهاجرت کردند[۶]. در بازگشت، در پناه دایی‌اش ابوطالب وارد مکّه شد[۷]. چون از آزار و اذیّت مشرکان قریش درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از مردم مدینه، ایمان آورده‌اند، به آنجا هجرت کرد. او را نخستین صحابی دانسته‌اند که یک سال پیش از بیعت عقبه، به مدینه مهاجرت کرد[۸]. دربین راه، مردانی از تیره بنی‌مغیره، همسرش امّ‌سلمه را که از آن قبیله بود و افرادی از بنی‌عبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان مادر بود، از روی تعصّب قبیله‌ای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک سال دوری و تحمّل مشکلات، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند[۹].

پیامبر (ص) پس از هجرت، بین او و سعد بن‌ خیثمه عقد اخوّت بست[۱۰]. وی افتخار حضور در جنگ بدر[۱۱] و جانشینی پیامبر در مدینه در غزوه ذی‌العشیره را داشته است[۱۲]. در جنگ اُحد، مجروح[۱۳] و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با پیامبر (ص) همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به فرماندهی گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به تقوا و خیر، به سوی قَطَن (سرزمین بنی‌اسد) فرستاد[۱۴]. هنگام بازگشت از این سریّه، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادی‌الآخر چهارم هجری از دنیا رفت و در مدینه دفن شد [۱۵].

گفته شده که هنگام مرگش دعا کرد: خداوند جانشین خوبی برای او در خانواده‌اش قرار دهد. و نیز گفته‌اند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت روح از بدنش، چشمان او را برهم نهاد[۱۶]. طبری می‌نویسد: پیامبر در نماز بر جنازه او نُه تکبیر گفت، و در پاسخ کسانی‌که پنداشتند برای پیامبر (ص) سهو یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «ابی‌سلمه» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است[۱۷][۱۸]

ابوسلمه در شأن نزول

سریه ابوسلمه

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  2. سیره‌ابن‌هشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.
  3. الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.
  4. اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.
  5. العِقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.
  6. سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۲۶.
  7. سیره ابن‌هشام، ج ۱، ص ۳۶۹.
  8. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.
  9. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۴۶۹.
  10. الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.
  11. المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
  12. المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۹۸.
  13. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  14. المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.
  15. المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
  16. الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انساب‌الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.
  17. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
  18. خراسانی، محمد، مقاله «ابو سلمه مخزومی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص 690-691.