دشنام: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - ']] سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه' به ' سعیدیانفر و ایازی، [[فرهنگنامه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = رذایل اخلاقی | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دشنام در لغت]] - [[دشنام در قرآن]] - [[نفی دشنام در معارف دعا و زیارات]] - [[نفی دشنام در معارف و سیره سجادی]] - [[نفی دشنام در معارف و سیره نبوی]] - [[دشنام در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== | == مقدمه == | ||
[[مکتب]] [[رهایی]] بخش [[الهی]]، تمام [[مردم]] را به [[مودت]]، [[دوستی]] و [[همکاری]] فرا میخواند. اصل اول در [[اسلام]] این است که مردم به صورت مسالمتآمیز در کنار هم [[زندگی]] نمایند، و با همکاری هم زمینه [[رشد]] و شکوفایی خود را فراهم نموده، استعدادهای نهفته خود را به کمال برسانند. رسیدن به کمال وقتی ممکن است که [[انسان]] زمینه آن را فراهم کند و در پرتو [[دین]] و عمل به [[دستورهای الهی]] خود را به جایی برساند که جز [[خدا]] نبیند<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)| سیره اجتماعی پیامبر اعظم]]، ص ۱۴۸.</ref>. | |||
== | == معنای دشنام == | ||
در کتابهای لغت «[[سبّ]]» (دشنام) به معنای قطع کردن است از آنجا که دشنام موجب پاره کردن و از بین رفتن [[آبرو]] میشود؛ لذا آن را [[سب]] نامیدهاند: {{عربی|"واصل السب القطع، ثم سار السب شتماً لان الشتم خرق الاعراض"}}<ref>التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۱۱.</ref>. | |||
تقریباً اهل لغت، همه [[اتفاق نظر]] دارند که معنای لغوی سب همان قطع کردن و بریدن است. [[ابن اثیر]] در النهایه، شتم و سب را یکی دانسته است، ابن منظور افریقی در لسان العرب، قطع، بریدن و ننگ و عار را از معانی سب آورده است، [[شیخ انصاری]] در مکاسب ضمن ارجاع به عرف در معنا و مفهوم سب به نقل از جامع المقاصد مینویسد: سب گفتن کلمه و نسبت دادن چیزی به شخصی است که کسر [[شأن]] به حساب آید، مانند کلمه [[پست]] (وضیع) و امثال آن، [[غزالی]] در احیاء علوم الدین مینویسد: تعریف و [[حقیقت]] سب عبارت است از گفتن چیزهای [[زشت]] یا جملههای صریح بیپرده و بدون کنایه و رمز. در دایرةالمعارف [[تشیع]] آمده است: «سب به معنای دشنام، [[فحش]] و [[ناسزا]] گفتن به دیگری است». | |||
فحش، هر سخن و عمل زشت را گویند. هر [[کلام]] ناپسندی که از حد فراتر رود و [[بیهوده]] و یاوه محسوب گردد فحش و فاحشه نامیده میشود<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)| سیره اجتماعی پیامبر اعظم]]، ص ۱۴۸-۱۴۹.</ref>. | |||
[[ | == شرایط تحقق [[سب]] و دشنام == | ||
[[رده: | # مطلق فحش دادن برای شخص [[مسلمان]] [[عیب]] و [[زشت]] است. مسلمان باید از [[عفت]] زبان برخوردار باشد، کلمههای رکیک و زشت را به زبان نیاورد، همیشه جملهها و کلمههای [[زیبا]] و [[پاک]] به کار ببرد و حتی با [[دشمنان]] و [[بیگانگان]] نیز برخوردی شایسته و [[نیکو]] داشته باشد، اما اگر [[مسلمانی]] به [[کفار]] [[بدعتگذار]] در [[دین]]، متظاهر و [[متجاهر به فسق]] [[فحش]] داد، [[تعزیر]] و [[تأدیب]] از او ساقط است؛ زیرا به قول [[صاحب جواهر]] کفار مستحق فحش و دشناماند<ref>جواهرالکلام، ج۴۱، ص۴۳۱.</ref>. آنان [[کرامت انسانی]] را زیر پا گذاشته و از [[وحی]] و تعالیم [[الهی]] دور ماندهاند، اما بهتر است [[انسان]] حتی به کفار نیز فحش ندهد، به ویژه اگر با آنها در یک [[شهر]] [[زندگی]] کند یا فحش دادن به آنها سبب ایجاد فتنهای گردد که در این صورت هرگز نباید به آنها فحش داد. | ||
# فحش و دشنام وقتی تحقق مییابد که موجب تنقیص، [[اهانت]] و تحقیر [[شخصیت]] دیگران گردد، مثل این که به او [[فرومایه]] و امثال آن بگویند. | |||
# در [[صدق]] [[سبّ]] و دشنام، شرط نیست که طرف در مجلس حضور داشته باشد، بلکه در تحقیق دشنام، قصد [[اهانت]] و تنقیص شرط است. | |||
# برای این که بفهمیم آیا فلان کلمه دشنام محسوب میشود یا خیر، باید به عرف رجوع کرد<ref>شیخ انصاری، مکاسب، ص۳۲.</ref>؛ زیرا [[فرهنگ]] هر جامعهای با [[جوامع]] دیگر متفاوت است و ممکن است در جامعهای کلمهای فحش تلقی شود، ولی در [[جامعه]] دیگر فحش نباشد. | |||
گفتنی است که [[مؤمن]] به دلیل پاک بودنش نباید زبان خود را به دشنام [[آلوده]] سازد. [[امامان معصوم]]{{عم}} در بسیاری از [[روایات]]، مطلق [[شیعیان]] را از آلوده نمودن زبان خود به فحش و [[ناسزا]] [[نهی]] نموده و از آنان خواستهاند خود را از زخم زبان و دشنام و ناسزا دور نگه دارند و [[رفتاری]] جز سخن [[نیک]] با [[مردمان]] نداشته باشند. در روایتی که از [[پیامبر]] نقل کردیم {{متن حدیث|لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ}} کلمه «ناس» شامل تمام [[مردم]] میشود که به طور مطلق مردم را از فحش دادن [[نهی]] کرده است. | |||
[[روایت]] با صراحت مردم را از دشنام دادن، باز میدارد و بعد دلیل میآورد که [[فحاشی]] موجب [[دشمنی]] میشود. اگر شما به دیگران - ولو غیرمسلمان باشند - [[فحش]] بگویید، در مقابل آنان نیز به شما فحش خواهند داد و این فحاشی سرانجام به دشمنی و [[فتنه]] تبدیل میشود و صمیمیت و روابط حسنه از میان میرود. | |||
حضرت در روایتی دیگر میفرماید: {{متن حدیث|لَا تَسُبَّنَ أَحَداً}}؛ «به کسی فحش ندهید». در روایتی به مردم سفارش شده است: هر چه را [[دوست]] دارید دیگران به شما بگویند، شما هم درباره مردم انجام دهید و با کلمات [[نیکو]] خطاب کنید. همچنین روایت شده: [[دشنام]] دهنده و فحش دهنده را [[مؤمن]] و [[شیعه]] ننامید<ref>برگرفته شده از: دایرةالمعارف بزرگ تشیع با تصرفات و اضافات.</ref>.<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)| سیره اجتماعی پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۰-۱۵۲.</ref> | |||
== دشنامهای غیرقابل تحمل == | |||
[[دین اسلام]] به آبروی فرد [[مسلمان]] اهمیت فوقالعادهای قایل شده است؛ لذا برای [[مسلمانان]] [[اجازه]] داده نشده آبروی همدیگر را با فحش و دشنام یا غیر آن از بین ببرند. آبروی مؤمن به حدی مهم است که در روایتی آمده است: آبروی مؤمن احترامش بزرگتر از [[خانه]] خداست و باید [[حرمت]] [[مؤمنان]] [[حفظ]] گردد. دشنامهای نوع دوم معمولاً توأم با [[تهمت]] و افتراست و آثار [[حقوق اجتماعی]] دارد؛ از این رو مورد توجه [[شارع]] و [[فقیهان]] قرار گرفته است و حساسیت فراوانی به آن نشان دادهاند. اگر در قسم اول، فحش دهنده محکوم به [[تعزیر]] میشد: این جا باید حد شرعی بر او جاری گردد و برای طرف دشنام[[حق]] [[شکایت]] و اعاده حیثیت قرار داده است. | |||
در این جا به نمونههایی از نوع دوم اشاره میکنیم: | |||
# فحش دهنده، کسی را زنازاده خواند یا او را به آن متهم کند. | |||
# فحش دهنده کسی را به [[زنا]]، لواط، شرابخواری و امثال آن متهم کند. این موارد مانند نسبتهای ناروا به مادر، خواهر، [[زن]] و دختر است و لطمه شدیدی به حیثیت و [[شرافت]] طرف وارد میسازد. از این رو علمای امامیه به اتفاق آن را از عنوان [[سب]] متعارف و عادی خارج کرده و [[جرم]] «[[قذف]]» دانستهاند که حد آن به عنوان عقوبتهای [[شرعی]] معین، هشتاد ضربه تازیانه است<ref>[[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)| سیره اجتماعی پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۲-۱۵۳.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100808.jpg|22px]] [[محمد جواد برهانی|برهانی، محمد جواد]]، [[سیره اجتماعی پیامبر اعظم - برهانی (کتاب)|'''سیره اجتماعی پیامبر اعظم''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:رذایل اخلاقی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۱
مقدمه
مکتب رهایی بخش الهی، تمام مردم را به مودت، دوستی و همکاری فرا میخواند. اصل اول در اسلام این است که مردم به صورت مسالمتآمیز در کنار هم زندگی نمایند، و با همکاری هم زمینه رشد و شکوفایی خود را فراهم نموده، استعدادهای نهفته خود را به کمال برسانند. رسیدن به کمال وقتی ممکن است که انسان زمینه آن را فراهم کند و در پرتو دین و عمل به دستورهای الهی خود را به جایی برساند که جز خدا نبیند[۱].
معنای دشنام
در کتابهای لغت «سبّ» (دشنام) به معنای قطع کردن است از آنجا که دشنام موجب پاره کردن و از بین رفتن آبرو میشود؛ لذا آن را سب نامیدهاند: "واصل السب القطع، ثم سار السب شتماً لان الشتم خرق الاعراض"[۲].
تقریباً اهل لغت، همه اتفاق نظر دارند که معنای لغوی سب همان قطع کردن و بریدن است. ابن اثیر در النهایه، شتم و سب را یکی دانسته است، ابن منظور افریقی در لسان العرب، قطع، بریدن و ننگ و عار را از معانی سب آورده است، شیخ انصاری در مکاسب ضمن ارجاع به عرف در معنا و مفهوم سب به نقل از جامع المقاصد مینویسد: سب گفتن کلمه و نسبت دادن چیزی به شخصی است که کسر شأن به حساب آید، مانند کلمه پست (وضیع) و امثال آن، غزالی در احیاء علوم الدین مینویسد: تعریف و حقیقت سب عبارت است از گفتن چیزهای زشت یا جملههای صریح بیپرده و بدون کنایه و رمز. در دایرةالمعارف تشیع آمده است: «سب به معنای دشنام، فحش و ناسزا گفتن به دیگری است».
فحش، هر سخن و عمل زشت را گویند. هر کلام ناپسندی که از حد فراتر رود و بیهوده و یاوه محسوب گردد فحش و فاحشه نامیده میشود[۳].
شرایط تحقق سب و دشنام
- مطلق فحش دادن برای شخص مسلمان عیب و زشت است. مسلمان باید از عفت زبان برخوردار باشد، کلمههای رکیک و زشت را به زبان نیاورد، همیشه جملهها و کلمههای زیبا و پاک به کار ببرد و حتی با دشمنان و بیگانگان نیز برخوردی شایسته و نیکو داشته باشد، اما اگر مسلمانی به کفار بدعتگذار در دین، متظاهر و متجاهر به فسق فحش داد، تعزیر و تأدیب از او ساقط است؛ زیرا به قول صاحب جواهر کفار مستحق فحش و دشناماند[۴]. آنان کرامت انسانی را زیر پا گذاشته و از وحی و تعالیم الهی دور ماندهاند، اما بهتر است انسان حتی به کفار نیز فحش ندهد، به ویژه اگر با آنها در یک شهر زندگی کند یا فحش دادن به آنها سبب ایجاد فتنهای گردد که در این صورت هرگز نباید به آنها فحش داد.
- فحش و دشنام وقتی تحقق مییابد که موجب تنقیص، اهانت و تحقیر شخصیت دیگران گردد، مثل این که به او فرومایه و امثال آن بگویند.
- در صدق سبّ و دشنام، شرط نیست که طرف در مجلس حضور داشته باشد، بلکه در تحقیق دشنام، قصد اهانت و تنقیص شرط است.
- برای این که بفهمیم آیا فلان کلمه دشنام محسوب میشود یا خیر، باید به عرف رجوع کرد[۵]؛ زیرا فرهنگ هر جامعهای با جوامع دیگر متفاوت است و ممکن است در جامعهای کلمهای فحش تلقی شود، ولی در جامعه دیگر فحش نباشد.
گفتنی است که مؤمن به دلیل پاک بودنش نباید زبان خود را به دشنام آلوده سازد. امامان معصوم(ع) در بسیاری از روایات، مطلق شیعیان را از آلوده نمودن زبان خود به فحش و ناسزا نهی نموده و از آنان خواستهاند خود را از زخم زبان و دشنام و ناسزا دور نگه دارند و رفتاری جز سخن نیک با مردمان نداشته باشند. در روایتی که از پیامبر نقل کردیم «لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ» کلمه «ناس» شامل تمام مردم میشود که به طور مطلق مردم را از فحش دادن نهی کرده است.
روایت با صراحت مردم را از دشنام دادن، باز میدارد و بعد دلیل میآورد که فحاشی موجب دشمنی میشود. اگر شما به دیگران - ولو غیرمسلمان باشند - فحش بگویید، در مقابل آنان نیز به شما فحش خواهند داد و این فحاشی سرانجام به دشمنی و فتنه تبدیل میشود و صمیمیت و روابط حسنه از میان میرود.
حضرت در روایتی دیگر میفرماید: «لَا تَسُبَّنَ أَحَداً»؛ «به کسی فحش ندهید». در روایتی به مردم سفارش شده است: هر چه را دوست دارید دیگران به شما بگویند، شما هم درباره مردم انجام دهید و با کلمات نیکو خطاب کنید. همچنین روایت شده: دشنام دهنده و فحش دهنده را مؤمن و شیعه ننامید[۶].[۷]
دشنامهای غیرقابل تحمل
دین اسلام به آبروی فرد مسلمان اهمیت فوقالعادهای قایل شده است؛ لذا برای مسلمانان اجازه داده نشده آبروی همدیگر را با فحش و دشنام یا غیر آن از بین ببرند. آبروی مؤمن به حدی مهم است که در روایتی آمده است: آبروی مؤمن احترامش بزرگتر از خانه خداست و باید حرمت مؤمنان حفظ گردد. دشنامهای نوع دوم معمولاً توأم با تهمت و افتراست و آثار حقوق اجتماعی دارد؛ از این رو مورد توجه شارع و فقیهان قرار گرفته است و حساسیت فراوانی به آن نشان دادهاند. اگر در قسم اول، فحش دهنده محکوم به تعزیر میشد: این جا باید حد شرعی بر او جاری گردد و برای طرف دشنامحق شکایت و اعاده حیثیت قرار داده است.
در این جا به نمونههایی از نوع دوم اشاره میکنیم:
- فحش دهنده، کسی را زنازاده خواند یا او را به آن متهم کند.
- فحش دهنده کسی را به زنا، لواط، شرابخواری و امثال آن متهم کند. این موارد مانند نسبتهای ناروا به مادر، خواهر، زن و دختر است و لطمه شدیدی به حیثیت و شرافت طرف وارد میسازد. از این رو علمای امامیه به اتفاق آن را از عنوان سب متعارف و عادی خارج کرده و جرم «قذف» دانستهاند که حد آن به عنوان عقوبتهای شرعی معین، هشتاد ضربه تازیانه است[۸].
منابع
پانویس
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص ۱۴۸.
- ↑ التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۱۱.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص ۱۴۸-۱۴۹.
- ↑ جواهرالکلام، ج۴۱، ص۴۳۱.
- ↑ شیخ انصاری، مکاسب، ص۳۲.
- ↑ برگرفته شده از: دایرةالمعارف بزرگ تشیع با تصرفات و اضافات.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص ۱۵۰-۱۵۲.
- ↑ برهانی، محمد جواد، سیره اجتماعی پیامبر اعظم، ص ۱۵۲-۱۵۳.