ابوقبیس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
کوهی در [[مکه مکرمه]] و مذکور در [[روایات امام رضا]] {{ع}}. چنان که منابع گزارش کرده‌اند در میان مکان‌ها دو نام به ابوقبیس [[شهرت]] دارد که یکی کوهی در [[مکه]] است و دیگری قلعه‌ای در حوالی [[حلب]]<ref>قلائد الأجیاد، ص۴۶-۴۷.</ref>. [[کوه]] ابوقبیس، چه در دوره [[اسلام]] و چه پیش از آن، اهمیت بسیاری داشته و حوادث مهمی در آن واقع شده است و بدین [[جهت]] آن را شیخ جبال گفته‌اند<ref>کتاب الحیوان، ج۲، ص۳۸۴.</ref>. درباره وجه تمسیه این مکان اقوال مختلفی وجود دارد. برخی منابع بر آن‌اند که شخصی به نام قبیس یا [[ابوقبیس بن شامخ]] از [[قبیله مذحج]] یا [[ایاد]]، اولین بنا را بر این کوه ساخت و نام این کوه از اسم آن مرد گرفته شد<ref>کتاب المسالک و الممالک، بکری، ج۱، ص۴۰۱؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۱؛ محاسن الوسائل، ص۶۹.</ref>. قول دیگر این است که چون [[حجرالاسود]] از این کوه برگرفته شده است، بدین نام شهرت یافته است<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷؛ بهجة النفوس و الأسرار، ج۱، ص۳۳۱؛ العقد الثمین، ج۱، ص۴۰.</ref>. ازرقی [[معتقد]] است که قول نخست نزد [[اهل مکه]] شهرت بیشتری دارد<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. همچنین گفته‌اند که این کوه را از آن جهت بدین نام نامیده‌اند که [[حضرت آدم]] از آن آتشی را برگرفت<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref>. برخی نیز ارتباطی میان این نام و [[نعمان بن منذر]]، مکنی به ابوقابوس، [[پادشاه]] [[حیره]]، قائل شده‌اند و آن را اسم تصغیر وی دانسته‌اند<ref>کتاب الحیوان، ج۱، ص۲۲۳؛ معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ محاسن الوسائل، ص۵۲؛ خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، ج۷، ص۱۸۰.</ref>. کوه ابوقبیس در [[شرق]] [[کعبه]] و مشرف بر آن است. [[عرب‌ها]] آن را به همراه کوه قعیقعان «اخشبان” می‌نامیده‌اند<ref>سوائر الأمثال، ص۴۵۲؛ الأرج المسکی، ص۵۹.</ref>.
کوهی است مشرف بر [[مکه]]<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref>. این [[کوه]] هر چند از بزرگترین کوه‌های مکه نیست، اما یکی از معروف‌ترین کوه‌های این [[شهر]] است که از جانب شرق، مشرف به [[کعبه]] است. در وجه تسمیه آن به این نام، برخی نام «ابوقبیس» را برگرفته از نام مردی از [[مذحج]] مکنی به ابوقبیس که نخستین [[قبه]] را در مکه بنا کرد، دانستند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref>. بعضی هم ابوقبیس را کنیه [[حضرت آدم]]{{ع}} گفته‌اند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref>. ابوقبیس را همچنین نام قلعه‌ای مقابل [[شیزر]] معروف عنوان کرده‌اند در حوالی [[حلب]]<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۱.</ref>.<ref>[[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة]]، ص ۲۴۹.</ref>


«اخشب”، چنان که ابن‌منظور بیان کرده، به کوه [[خشن]] و [[استواری]] گفته می‌شود که بالا رفتن از آن دشوار باشد<ref>لسان العرب، ج۱، ص۳۵۴.</ref>. مشهور است که هر کس از بالای این کوه نظر کند، [[طائف]] را خواهد دید، اما چنان که برخی منابع گفته‌اند مراد از این سخن آن است که [[طواف]] کنندگان [[کعبه]] را می‌بیند و نه [[شهر]] طائف را<ref>المعالم الأثیرة، ص۱۷، ۲۲۲.</ref>. ارتفاع این [[کوه]] را ۴۲۰ متر گفته‌اند<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۷.</ref>. کوه ابو قبیس را نخستین کوه مخلوق در [[دنیا]] دانسته‌اند<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷؛ أخبار مکة، فاکهی، ج۳، ص۲۱۸.</ref>. از [[ابن‌عباس]] منقول است که چون [[خداوند]] خواست نیز [[زمین]] را [[استوار]] گرداند، کوه‌ها را آفرید و نخستین کوهی که آفرید، ابوقبیس بود<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۱، ص۳۲؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. در جریان [[هبوط]] [[حضرت آدم]] نیز این کوه نقش مهمی داشته است. از [[امام رضا]] {{ع}} منقول است که این کوه محل هبوط حضرت آدم {{ع}} بوده است و او در ابتدا در این مکان [[احساس]] [[وحشت]] و [[غربت]] می‌کند. خداوند نیز یاقوتی برای او می‌فرستد و [[آدم]] آن را در محل کعبه قرار می‌دهد و گرد آن طواف می‌کند و بدین وسیله [[تسلی]] می‌یابد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۸۴- ۲۸۵.</ref>. [[طبری]] نیز به نقل از [[عبیدالله بن محمد]] به هبوط حضرت آدم {{ع}} به [[امر خداوند]] در این مکان و نمایاندن گستره زمین به وی از این موضع اشاره می‌کند<ref>تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۳۴.</ref>. در روایتی نقل شده که چون آدم و [[حوا]] به زمین هبوط کردند، [[جبرئیل]] برای رفع غربت و وحشت ایشان به همراه جماعتی از [[فرشتگان]] [[مأمور]] به [[نزول]] به زمین شد و در آنجا به ساختن کعبه [[دستور]] یافت و خداوند فرمود که برای تمام کردن کار خود از سنگ‌های کوه ابوقبیس استفاده کند<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۲۲.</ref>.چنان که طبری می‌گوید، حضرت آدم پس از اینکه از دنیا می‌رود، در یکی از غارهای این کوه به نام [[غار]] الکنز به [[خاک]] سپرده می‌شود<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۶۱.</ref>. البته چنان که [[مسعودی]] و دیگر [[مورخان]] گزارش می‌دهند، حضرت آدم {{ع}} ابتدا در این کوه به خاک سپرده می‌شود و پس از [[طوفان نوح]]، استخوان‌های ایشان توسط [[حضرت نوح]] به محلی دیگر منتقل می‌گردد<ref>إثبات الوصیة، ص۲۳؛ الأنساب، صحاری، ج۱، ص۴۱؛ تاریخ گزیده، ص۲۲.</ref>. گزارش‌ها حاکی از آن است که [[حوا]] و [[شیث بن آدم]] نیز در این [[کوه]] به [[خاک]] سپرده می‌شوند<ref>الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۴؛ تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۲۳.</ref>. در [[زمان]] طوفان نوح یکی از مکان‌های [[امن]] کوه ابوقبیس بود و از این‌رو [[حجرالاسود]] در آن قرار داده شد<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۸۵.</ref>. این سنگ تا زمان [[بنای کعبه]] توسط [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در آن کوه بود و از این‌رو به آن «جبل امین” می‌گفتند<ref>أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۴۷؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ نزهة المجالس، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. برخی منابع «امین” خواندن این کوه را با «البلد الامین” خوانده شدن [[کعبه]] در [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ}} «و به این شهر امن و آرام (مکّه)» سوره تین، آیه ۳.</ref> مرتبط دانسته‌اند<ref>سفرنامه‌های خطی فارسی، ج۲، ص۱۴۱.</ref>. گفته‌اند که هنگام بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم {{ع}}، کوه ابوقبیس ندا کرد: نزد من امانتی داری! آن‌گاه حجرالاسود را بر دامنه خود غلتانید و [[ابراهیم]] آن را برداشت و در ساختن کعبه به کار برد<ref>الکافی، ج۴، ص۲۰۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۶؛ حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۸۶.</ref>. [[ارتباط]] خاصی میان این کوه و حجرالاسود وجود دارد. [[امام رضا]] {{ع}} به نقل از [[سلمان فارسی]] می‌فرماید: در [[روز قیامت]]، حجرالاسود مانند کوه ابوقبیس می‌آید، در حالی که زبان دارد و برای هر که به او [[وفا]] کرده، [[شهادت]] می‌دهد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۹۱.</ref>. بر اساس برخی گزارش‌ها، در زمان [[حضرت اسماعیل]] گنجینه‌ای از [[دانش]] لغت که یادگار [[حضرت آدم]] بود در این کوه [[کشف]] شد<ref>نفائس الفنون، ج۱، ص۲۳.</ref>. همچنین منقول است که چون [[ابرهه]] به [[مکه]] [[حمله]] کرد و قصد ویران کردن کعبه را نمود، [[عبدالمطلب]] و عده‌ای از [[اهل مکه]] به بالای این کوه رفتند و از [[خداوند]] [[حفظ]] کعبه را درخواست نمودند<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۱۴.</ref>. گزارش‌ها حاکی از آن است که در [[زمان]] [[تولد پیامبر]] اکرم {{صل}} کوه‌های [[جهان]] به مبارکی این مجاورت به [[کوه]] ابو قبیس اظهار [[فروتنی]] و [[احترام]] کرده‌اند<ref>روضة الواعظین، ج۱، ص۶۸.</ref>. در سال هفتم تولد پیامبر اکرم {{صل}}، قحطی‌ای [[شهر مکه]] را فرا گرفت که برای برطرف شدن آن [[عبدالمطلب]] و برخی از بزرگان به بالای کوه ابو قبیس رفتند و برای [[نزول]] [[باران]] [[دعا]] کردند و [[خداوند]] دعای ایشان را [[مستجاب]] کرد<ref>تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. در [[معجزه]] [[شق‌القمر]] [[پیامبر]] {{صل}} نیمی از ماه در پشت [[کعبه]] و نیمی دیگر در بالای کوه ابو قبیس قرار گرفت<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۲.</ref>. در عصر [[امویان]] دو بار از فراز این کوه به داخل مکه سنگ پرتاب شد که یک بار در زمان [[خلافت]] [[یزید بن معاویه]] و دیگر بار در زمان [[عبدالملک بن مروان]] بود. در بار نخست [[حصین بن نمیر]] و در بار دوم [[حجاج بن یوسف]] [[فرمانده لشکر]] بودند و [[هدف]] هر دو [[شکست]] دادن [[عبدالله بن زبیر]] بود. حجاج از طریق پرتاب سنگ به داخل شهر و شکستن [[مقاومت]] [[لشکریان]] [[ابن زبیر]] موفق به انجام این کار شد<ref>الأخبار الطوال، ص۲۶۸، ۳۱۴؛ تاریخ ألفی، ج۲، ص۸۹۰، ۹۹۳.</ref>. در طول [[تاریخ]] بناهای متعددی بر این کوه ساخته شده که [[مسجد]] [[انشقاق قمر]] و مسجد [[ابراهیم]] از مهم‌ترین و مشهورترین آنها است. در باب مسجد ابراهیم گفته‌اند که [[حضرت ابراهیم]] پس از ساختن کعبه، در این محل از ابوقبیس ایستاد و جهانیان را به [[حج]] [[دعوت]] نمود<ref>أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۱۶.</ref>. برخی دیگر انتساب این مسجد را به حضرت ابراهیم {{ع}} نپذیرفته‌اند و آن را به شخصی دیگر به نام ابراهیم القبیسی منسوب داشته‌اند<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۰۲؛ أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۱۶.</ref>. به هر حال، این کوه در تاریخ از [[قداست]] بسیاری برخوردار بوده است و چنان که منقول است برخی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نیز برای ذکر و [[عبادت]] به آنجا می‌رفته‌اند<ref>تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۷۲- ۷۳.</ref>. [[مسعودی]] [[روایت]] [[شگفتی]] را از [[ابن عباس]] در [[ارتباط]] یکی از [[امامان معصوم]] {{عم}} با این [[کوه]] بیان می‌کند. ابن عباس می‌گوید: در آن شبی که صبح آن [[علی]] {{ع}} به [[شهادت]] رسید، در [[خواب]] دیدم که کوه ابوقبیس شکسته و تکه تکه شده و پیرامون [[کعبه]] فرو ریخته و [[خانه کعبه]] و [[شهر مکه]] و اطراف آن به گونه‌ای از گرد و غبار کوه ابوقبیس تاریک شده که [[مردم]] یکدیگر را نمی‌بینند<ref>إثبات الوصیة، ص۱۵۶- ۱۵۷.</ref>.
[[کوه]] ابوقبیس، چه در دوره [[اسلام]] و چه پیش از آن، اهمیت بسیاری داشته و حوادث مهمی در آن واقع شده است و بدین [[جهت]] آن را شیخ جبال گفته‌اند<ref>کتاب الحیوان، ج۲، ص۳۸۴.</ref>. درباره وجه تمسیه این مکان اقوال مختلفی وجود دارد. برخی منابع بر آن‌اند که شخصی به نام قبیس یا [[ابوقبیس بن شامخ]] از [[قبیله مذحج]] یا [[ایاد]]، اولین بنا را بر این کوه ساخت و نام این کوه از اسم آن مرد گرفته شد<ref>کتاب المسالک و الممالک، بکری، ج۱، ص۴۰۱؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۱؛ محاسن الوسائل، ص۶۹.</ref>. قول دیگر این است که چون [[حجرالاسود]] از این کوه برگرفته شده است، بدین نام شهرت یافته است<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷؛ بهجة النفوس و الأسرار، ج۱، ص۳۳۱؛ العقد الثمین، ج۱، ص۴۰.</ref>. ازرقی [[معتقد]] است که قول نخست نزد [[اهل مکه]] شهرت بیشتری دارد<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. همچنین گفته‌اند این کوه را از آن جهت بدین نام نامیده‌اند که [[حضرت آدم]] از آن آتشی را برگرفت<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref>. برخی نیز ارتباطی میان این نام و [[نعمان بن منذر]]، مکنی به ابوقابوس، [[پادشاه]] [[حیره]]، قائل شده‌اند و آن را اسم تصغیر وی دانسته‌اند<ref>کتاب الحیوان، ج۱، ص۲۲۳؛ معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ محاسن الوسائل، ص۵۲؛ خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، ج۷، ص۱۸۰.</ref>. کوه ابوقبیس در شرق [[کعبه]] و مشرف بر آن است. [[عرب‌ها]] آن را به همراه کوه قعیقعان «اخشبان” می‌نامیده‌اند<ref>سوائر الأمثال، ص۴۵۲؛ الأرج المسکی، ص۵۹.</ref>.  


مجاورت مکیان با این کوه در [[فرهنگ عمومی]] ایشان تأثیر بسزایی داشت. ایشان [[معتقد]] بودند که هر کس بر بالای این کوه کله پخته گوسفند بخورد، هرگز دچار سردرد نمی‌گردد<ref>آثار البلاد، ص۱۱۸- ۱۱۹؛ مذکر أحباب، ص۵۸؛ نگارستان عجائب و غرائب، ص۷۸.</ref>. چنان که از بیان یاقوت [[حموی]] بر می‌آید، [[عرب‌ها]] برای اشاره به امری صاحب [[قدمت]] آن را به ابوقبیس [[تشبیه]] می‌کردند<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۸۱.</ref><ref>منابع: قرآن کریم، آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول بن عباس جعفریان (معاصر)، تهران، نشر مشعر، هشتم، ۱۳۸۶ش؛ آثار البلاد و أخبار العباد، زکریا بن محمد قزوینی (۶۸۲ق)، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۰۴ق؛ إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب علی، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق.)، قم، مؤسسه انصاریان، سوم، ۱۴۲۶ق، الأخبار الطوال، احمد بن داوود دینوری (۲۸۲ق)، تحقیق: عبد المنعم عامر، قم، الشریف الرضی، اول، ۱۳۶۸ش؛ أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحاق فاکهی (قرن ۳ق)، تحقیق: عبدالملک بن دهیش، مکه، مکتبة الأسدی، چهارم، ۱۴۲۴ق؛ أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبد الله ازرقی (قرن ۳ق)، تحقیق: رشدی صالح ملحس، بیروت، دار الأندلس، ۱۴۰۳ق، الأرج المسکی فی التاریخ المکی، علی بن عبدالقادر طبری (۱۰۷۰ق)، تصحیح: اشرف احمد، مکه، المکتبة التجاریة، اول، ۱۴۱۶ق، الأنساب، سلمة بن مسلم عوتبی صحاری (۵۱۱ق)، تصحیح: محمد احسان نص، عمان، مطبعة الألوان الحدیثة، چهارم، ۱۴۲۷ق؛ بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، عبدالله بن عبدالملک مرجانی (۷۷۰ق)، تحقیق: محمد عبدالوهاب فضل، بیروت، دار الغرب الإسلامی، اول، ۲۰۰۲م؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چهارم، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ ألفی، احمد بن نصرالله تتوی (۹۹۶ق) - آصف خان قزوینی (۱۰۲۱ق)، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، اول، ۱۳۸۲ش؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواندمیر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ گزیده، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۵۰ق)، به کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، سوم، ۱۳۶۴ ش؛ حیاة الحیوان الکبری، محمد بن موسی دمیری (۸۰۸ق)، تحقیق: احمد حسن بسج، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۲۰۰۴م، الخرائج و الجرائح، سعید بن هبة الله معروف به قطب الدین راوندی (۵۷۳ق)، تحقیق زیر نظر: سیدمحمدباقر ابطحی، قم، مدرسة الإمام المهدی باپ، اول، ۱۴۰۹ق؛ خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، عبدالقادر بن عمر بغدادی (۱۰۹۳ق)، تصحیح: محمد نبیل طریفی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۸ق؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، محمد بن احمد فتال نیشابوری (۵۰۸ق)، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، قم، منشورات الرضی، اول، ۱۳۷۵ش؛ سفرنامه‌های خطی فارسی، جمعی از نویسندگان، تصحیح و تحقیق: هومن و هارون، تهران، نشر اختران، اول، ۱۳۸۸ش؛ سوائر الأمثال علی أفعل، حمزة بن حسن اصفهانی (۳۶۰ق)، تحقیق: فهمی سعاد، بیروت، عالم الکتب، اول، ۱۹۸۸م، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، محمد بن احمد فاسی (۱۳۲ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق، علل الشرایع، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۵ق؛ عیون أخبار الرضا علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱قتحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق، قلائد الأجیاد فیما اتفق فی التسمیة من البقاع و البلاد، عبدالرحمن بن سید ابراهیم حنبلی (۱۱۰۳ق)، تصحیح: ولید عبدالله منیس، کویت، مرکز البحوث و الدراسات الکویتیة، ۲۰۰۶م، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ کتاب الحیوان، عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵ق)، تصحیح: محمد باسل عیون سود، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۴ق؛ کتاب المسالک و الممالک، عبدالله بن عبدالعزیز بکری (۴۸۷ق)، تحقیق: ادریان فان لیوفن - اندری فیری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، اول، ۱۹۹۲م؛ لسان العرب، محمد بن مکرم معروف به ابن منظور (۷۱۱ق)، تحقیق: أحمد فارس، بیروت، دار صادر، سوم، ۱۴۱۴ق؛ محاسن الوسائل فی معرفة الأوائل، محمد بن عبدالله شبلی (۷۹۶ق)، تصحیح: محمد تونجی، بیروت، دار النفائس، اول، ۱۹۹۲م؛ مذکر أحباب، سید حسن بخاری معروف به نثاری (۱۰۰۵ق)، تحقیق: نجیب مایل هروی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۷ش؛ المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، محمد بن محمد حسن شراب معاصر)، دمشق - بیروت، دار القلم - الدار الشامیة، اول، ۱۴۱۱ق؛ معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع، عبدالله بن عبدالعزیز بکری (۴۸۷ق)، تحقیق: مصطفی سقا، بیروت، عالم الکتب، سوم، ۱۴۰۳ق؛ نزهة المجالس و منتخب النفائس، عبدالرحمن بن عبدالسلام صفوری (۸۹۴ق)، تحقیق: عبد الوارث محمد علی، بیروت، دار الکتب العلمیة، أول، ۱۹۹۸م؛ نفائس الفنون فی عرایس العیون، محمد بن محمود آملی (قرن ۸ق)، تحقیق: ابو الحسن شعرانی، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۱ش؛ نگارستان عجائب و غرائب، احمد ادیب پیشاوری (قرن ۱۲ق)، تهران، کتابفروشی ادبیه، اول، ۱۳۴۱ش؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، احمد بن عبدالوهاب نویری (۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، اول، ۱۴۲۳ق.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ابوقبیس (مقاله)|مقاله «ابوقبیس»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص ۵۴۲.</ref>
اخشب”، چنان که ابن‌منظور بیان کرده، به کوه [[خشن]] و [[استواری]] گفته می‌شود که بالا رفتن از آن دشوار باشد<ref>لسان العرب، ج۱، ص۳۵۴.</ref>. مشهور است که هر کس از بالای این کوه نظر کند، [[طائف]] را خواهد دید، اما چنان که برخی منابع گفته‌اند مراد از این سخن آن است که [[طواف]] کنندگان [[کعبه]] را می‌بیند و نه [[شهر]] طائف را<ref>المعالم الأثیرة، ص۱۷، ۲۲۲.</ref>. ارتفاع این [[کوه]] را ۴۲۰ متر گفته‌اند<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۷.</ref>. کوه ابو قبیس را نخستین کوه مخلوق در [[دنیا]] دانسته‌اند<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷؛ أخبار مکة، فاکهی، ج۳، ص۲۱۸.</ref>. از [[ابن‌عباس]] منقول است که چون [[خداوند]] خواست نیز [[زمین]] را [[استوار]] گرداند، کوه‌ها را آفرید و نخستین کوهی که آفرید، ابوقبیس بود<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۱، ص۳۲؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۹۸.</ref>. در جریان [[هبوط]] [[حضرت آدم]] نیز این کوه نقش مهمی داشته است. از [[امام رضا]] {{ع}} منقول است که این کوه محل هبوط حضرت آدم {{ع}} بوده است و او در ابتدا در این مکان [[احساس]] [[وحشت]] و [[غربت]] می‌کند. خداوند نیز یاقوتی برای او می‌فرستد و [[آدم]] آن را در محل کعبه قرار می‌دهد و گرد آن طواف می‌کند و بدین وسیله [[تسلی]] می‌یابد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۲۸۴- ۲۸۵.</ref>. [[طبری]] نیز به نقل از [[عبیدالله بن محمد]] به هبوط حضرت آدم {{ع}} به [[امر خداوند]] در این مکان و نمایاندن گستره زمین به وی از این موضع اشاره می‌کند<ref>تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۳۴.</ref>. در روایتی نقل شده که چون آدم و [[حوا]] به زمین هبوط کردند، [[جبرئیل]] برای رفع غربت و وحشت ایشان به همراه جماعتی از [[فرشتگان]] [[مأمور]] به [[نزول]] به زمین شد و در آنجا به ساختن کعبه [[دستور]] یافت و خداوند فرمود که برای تمام کردن کار خود از سنگ‌های کوه ابوقبیس استفاده کند<ref>علل الشرایع، ج۲، ص۴۲۲.</ref>.چنان که طبری می‌گوید، حضرت آدم پس از اینکه از دنیا می‌رود، در یکی از غارهای این کوه به نام [[غار]] الکنز به [[خاک]] سپرده می‌شود<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۶۱.</ref>. البته چنان که [[مسعودی]] و دیگر [[مورخان]] گزارش می‌دهند، حضرت آدم {{ع}} ابتدا در این کوه به خاک سپرده می‌شود و پس از [[طوفان نوح]]، استخوان‌های ایشان توسط [[حضرت نوح]] به محلی دیگر منتقل می‌گردد<ref>إثبات الوصیة، ص۲۳؛ الأنساب، صحاری، ج۱، ص۴۱؛ تاریخ گزیده، ص۲۲.</ref>. گزارش‌ها حاکی از آن است که [[حوا]] و [[شیث بن آدم]] نیز در این [[کوه]] به [[خاک]] سپرده می‌شوند<ref>الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۴؛ تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۲۳.</ref>. در [[زمان]] طوفان نوح یکی از مکان‌های [[امن]] کوه ابوقبیس بود و از این‌رو [[حجرالاسود]] در آن قرار داده شد<ref>تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۸۵.</ref>. این سنگ تا زمان [[بنای کعبه]] توسط [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در آن کوه بود و از این‌رو به آن «جبل امین” می‌گفتند<ref>أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۴۷؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ نزهة المجالس، ج۲، ص۲۲۶.</ref>. برخی منابع «امین” خواندن این کوه را با «البلد الامین” خوانده شدن [[کعبه]] در [[قرآن]]<ref>{{متن قرآن|وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ}} «و به این شهر امن و آرام (مکّه)» سوره تین، آیه ۳.</ref> مرتبط دانسته‌اند<ref>سفرنامه‌های خطی فارسی، ج۲، ص۱۴۱.</ref>. گفته‌اند که هنگام بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم {{ع}}، کوه ابوقبیس ندا کرد: نزد من امانتی داری! آن‌گاه حجرالاسود را بر دامنه خود غلتانید و [[ابراهیم]] آن را برداشت و در ساختن کعبه به کار برد<ref>الکافی، ج۴، ص۲۰۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۶؛ حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۸۶.</ref>. [[ارتباط]] خاصی میان این کوه و حجرالاسود وجود دارد. [[امام رضا]] {{ع}} به نقل از [[سلمان فارسی]] می‌فرماید: در [[روز قیامت]]، حجرالاسود مانند کوه ابوقبیس می‌آید، در حالی که زبان دارد و برای هر که به او [[وفا]] کرده، [[شهادت]] می‌دهد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۹۱.</ref>. بر اساس برخی گزارش‌ها، در زمان [[حضرت اسماعیل]] گنجینه‌ای از [[دانش]] لغت که یادگار [[حضرت آدم]] بود در این کوه [[کشف]] شد<ref>نفائس الفنون، ج۱، ص۲۳.</ref>. همچنین منقول است که چون [[ابرهه]] به [[مکه]] [[حمله]] کرد و قصد ویران کردن کعبه را نمود، [[عبدالمطلب]] و عده‌ای از [[اهل مکه]] به بالای این کوه رفتند و از [[خداوند]] [[حفظ]] کعبه را درخواست نمودند<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۱۴.</ref>. گزارش‌ها حاکی از آن است که در [[زمان]] [[تولد پیامبر]] اکرم {{صل}} کوه‌های [[جهان]] به مبارکی این مجاورت به [[کوه]] ابو قبیس اظهار [[فروتنی]] و [[احترام]] کرده‌اند<ref>روضة الواعظین، ج۱، ص۶۸.</ref>. در سال هفتم تولد پیامبر اکرم {{صل}}، قحطی‌ای [[شهر مکه]] را فرا گرفت که برای برطرف شدن آن [[عبدالمطلب]] و برخی از بزرگان به بالای کوه ابو قبیس رفتند و برای [[نزول]] [[باران]] [[دعا]] کردند و [[خداوند]] دعای ایشان را [[مستجاب]] کرد<ref>تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۳۰۲.</ref>. در [[معجزه]] [[شق‌القمر]] [[پیامبر]] {{صل}} نیمی از ماه در پشت [[کعبه]] و نیمی دیگر در بالای کوه ابو قبیس قرار گرفت<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۲.</ref>. در عصر [[امویان]] دو بار از فراز این کوه به داخل مکه سنگ پرتاب شد که یک بار در زمان [[خلافت]] [[یزید بن معاویه]] و دیگر بار در زمان [[عبدالملک بن مروان]] بود. در بار نخست [[حصین بن نمیر]] و در بار دوم [[حجاج بن یوسف]] [[فرمانده لشکر]] بودند و [[هدف]] هر دو [[شکست]] دادن [[عبدالله بن زبیر]] بود. حجاج از طریق پرتاب سنگ به داخل شهر و شکستن [[مقاومت]] [[لشکریان]] [[ابن زبیر]] موفق به انجام این کار شد<ref>الأخبار الطوال، ص۲۶۸، ۳۱۴؛ تاریخ ألفی، ج۲، ص۸۹۰، ۹۹۳.</ref>. در طول [[تاریخ]] بناهای متعددی بر این کوه ساخته شده که [[مسجد]] [[انشقاق قمر]] و مسجد [[ابراهیم]] از مهم‌ترین و مشهورترین آنها است. در باب مسجد ابراهیم گفته‌اند که [[حضرت ابراهیم]] پس از ساختن کعبه، در این محل از ابوقبیس ایستاد و جهانیان را به [[حج]] [[دعوت]] نمود<ref>أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۱۶.</ref>. برخی دیگر انتساب این مسجد را به حضرت ابراهیم {{ع}} نپذیرفته‌اند و آن را به شخصی دیگر به نام ابراهیم القبیسی منسوب داشته‌اند<ref>أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۰۲؛ أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۱۶.</ref>. به هر حال، این کوه در تاریخ از [[قداست]] بسیاری برخوردار بوده است و چنان که منقول است برخی از [[امامان معصوم]] {{عم}} نیز برای ذکر و [[عبادت]] به آنجا می‌رفته‌اند<ref>تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۷۲- ۷۳.</ref>. [[مسعودی]] [[روایت]] [[شگفتی]] را از [[ابن عباس]] در [[ارتباط]] یکی از [[امامان معصوم]] {{عم}} با این [[کوه]] بیان می‌کند. ابن عباس می‌گوید: در آن شبی که صبح آن [[علی]] {{ع}} به [[شهادت]] رسید، در [[خواب]] دیدم که کوه ابوقبیس شکسته و تکه تکه شده و پیرامون [[کعبه]] فرو ریخته و [[خانه کعبه]] و [[شهر مکه]] و اطراف آن به گونه‌ای از گرد و غبار کوه ابوقبیس تاریک شده که [[مردم]] یکدیگر را نمی‌بینند<ref>إثبات الوصیة، ص۱۵۶- ۱۵۷.</ref>.


==أبو قُبَیس==
مجاورت مکیان با این کوه در [[فرهنگ عمومی]] ایشان تأثیر بسزایی داشت. ایشان [[معتقد]] بودند که هر کس بر بالای این کوه کله پخته گوسفند بخورد، هرگز دچار سردرد نمی‌گردد<ref>آثار البلاد، ص۱۱۸- ۱۱۹؛ مذکر أحباب، ص۵۸؛ نگارستان عجائب و غرائب، ص۷۸.</ref>. چنان که از بیان یاقوت [[حموی]] بر می‌آید، [[عرب‌ها]] برای اشاره به امری صاحب [[قدمت]] آن را به ابوقبیس [[تشبیه]] می‌کردند<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۸۱.</ref>.<ref>منابع: قرآن کریم، آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول بن عباس جعفریان (معاصر)، تهران، نشر مشعر، هشتم، ۱۳۸۶ش؛ آثار البلاد و أخبار العباد، زکریا بن محمد قزوینی (۶۸۲ق)، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۰۴ق؛ إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب علی، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق.)، قم، مؤسسه انصاریان، سوم، ۱۴۲۶ق، الأخبار الطوال، احمد بن داوود دینوری (۲۸۲ق)، تحقیق: عبد المنعم عامر، قم، الشریف الرضی، اول، ۱۳۶۸ش؛ أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحاق فاکهی (قرن ۳ق)، تحقیق: عبدالملک بن دهیش، مکه، مکتبة الأسدی، چهارم، ۱۴۲۴ق؛ أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبد الله ازرقی (قرن ۳ق)، تحقیق: رشدی صالح ملحس، بیروت، دار الأندلس، ۱۴۰۳ق، الأرج المسکی فی التاریخ المکی، علی بن عبدالقادر طبری (۱۰۷۰ق)، تصحیح: اشرف احمد، مکه، المکتبة التجاریة، اول، ۱۴۱۶ق، الأنساب، سلمة بن مسلم عوتبی صحاری (۵۱۱ق)، تصحیح: محمد احسان نص، عمان، مطبعة الألوان الحدیثة، چهارم، ۱۴۲۷ق؛ بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، عبدالله بن عبدالملک مرجانی (۷۷۰ق)، تحقیق: محمد عبدالوهاب فضل، بیروت، دار الغرب الإسلامی، اول، ۲۰۰۲م؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چهارم، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ ألفی، احمد بن نصرالله تتوی (۹۹۶ق) - آصف خان قزوینی (۱۰۲۱ق)، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، اول، ۱۳۸۲ش؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواندمیر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ گزیده، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۵۰ق)، به کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، سوم، ۱۳۶۴ ش؛ حیاة الحیوان الکبری، محمد بن موسی دمیری (۸۰۸ق)، تحقیق: احمد حسن بسج، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۲۰۰۴م، الخرائج و الجرائح، سعید بن هبة الله معروف به قطب الدین راوندی (۵۷۳ق)، تحقیق زیر نظر: سیدمحمدباقر ابطحی، قم، مدرسة الإمام المهدی باپ، اول، ۱۴۰۹ق؛ خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، عبدالقادر بن عمر بغدادی (۱۰۹۳ق)، تصحیح: محمد نبیل طریفی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۸ق؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، محمد بن احمد فتال نیشابوری (۵۰۸ق)، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، قم، منشورات الرضی، اول، ۱۳۷۵ش؛ سفرنامه‌های خطی فارسی، جمعی از نویسندگان، تصحیح و تحقیق: هومن و هارون، تهران، نشر اختران، اول، ۱۳۸۸ش؛ سوائر الأمثال علی أفعل، حمزة بن حسن اصفهانی (۳۶۰ق)، تحقیق: فهمی سعاد، بیروت، عالم الکتب، اول، ۱۹۸۸م، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، محمد بن احمد فاسی (۱۳۲ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق، علل الشرایع، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۵ق؛ عیون أخبار الرضا علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق، قلائد الأجیاد فیما اتفق فی التسمیة من البقاع و البلاد، عبدالرحمن بن سید ابراهیم حنبلی (۱۱۰۳ق)، تصحیح: ولید عبدالله منیس، کویت، مرکز البحوث و الدراسات الکویتیة، ۲۰۰۶م، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ کتاب الحیوان، عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵ق)، تصحیح: محمد باسل عیون سود، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۴ق؛ کتاب المسالک و الممالک، عبدالله بن عبدالعزیز بکری (۴۸۷ق)، تحقیق: ادریان فان لیوفن - اندری فیری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، اول، ۱۹۹۲م؛ لسان العرب، محمد بن مکرم معروف به ابن منظور (۷۱۱ق)، تحقیق: أحمد فارس، بیروت، دار صادر، سوم، ۱۴۱۴ق؛ محاسن الوسائل فی معرفة الأوائل، محمد بن عبدالله شبلی (۷۹۶ق)، تصحیح: محمد تونجی، بیروت، دار النفائس، اول، ۱۹۹۲م؛ مذکر أحباب، سید حسن بخاری معروف به نثاری (۱۰۰۵ق)، تحقیق: نجیب مایل هروی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۷ش؛ المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، محمد بن محمد حسن شراب معاصر)، دمشق - بیروت، دار القلم - الدار الشامیة، اول، ۱۴۱۱ق؛ معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع، عبدالله بن عبدالعزیز بکری (۴۸۷ق)، تحقیق: مصطفی سقا، بیروت، عالم الکتب، سوم، ۱۴۰۳ق؛ نزهة المجالس و منتخب النفائس، عبدالرحمن بن عبدالسلام صفوری (۸۹۴ق)، تحقیق: عبد الوارث محمد علی، بیروت، دار الکتب العلمیة، أول، ۱۹۹۸م؛ نفائس الفنون فی عرایس العیون، محمد بن محمود آملی (قرن ۸ق)، تحقیق: ابو الحسن شعرانی، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۱ش؛ نگارستان عجائب و غرائب، احمد ادیب پیشاوری (قرن ۱۲ق)، تهران، کتابفروشی ادبیه، اول، ۱۳۴۱ش؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، احمد بن عبدالوهاب نویری (۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، اول، ۱۴۲۳ق.</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[ابوقبیس (مقاله)|مقاله «ابوقبیس»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص ۵۴۲؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۰.</ref>
کوهی است مشرف بر [[مکه]].<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref> این [[کوه]] هر چند از بزرگترین کوه‌های مکه نیست، اما یکی از معروف‌ترین کوه‌های این [[شهر]] است که از جانب شرق، مشرف به [[کعبه]] است. در وجه [[تسمیه]] آن به این نام، برخی نام «ابوقبیس» را برگرفته از نام مردی از [[مذحج]] مکنی به ابوقبیس که نخستین [[قبه]] را در مکه بنا کرد، دانستند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref> بعضی هم ابوقبیس را [[کنیه]] [[حضرت آدم]]{{ع}} گفته‌اند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.</ref> ابوقبیس را همچنین نام قلعه‌ای مقابل [[شیزر]] معروف عنوان کرده‌اند.<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۱.</ref>.<ref>[[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة]] ص ۲۴۹.</ref>


اولین کسی است که بر [[کوه]] [[ابو قبیس]]، [[خانه]] کرد؛ لذا آن کوه را چنین نامیده‌اند. گفته‌اند [[ابوقبیس]] نام دیگری است از «ابو قابوس» [[ملک]] [[عرب]]. یا مقتبس است از نام مردی آهنگر به همین نام از [[مذحج]] یا منتسب است به مردی به نام «قبیس» از [[قبیله]] جُرهُم که میان [[زن]] و مردی [[سخن‌چینی]] کرد و از [[بیم]] کشته شدن به این کوه [[پناه]] برد و دیگر خبری و اثری از او نماند. بعضی ابوقبیس را صورتی مصغر مأخوذ از «قَبَسُ النار» دانسته‌اند؛ به این که دو چوب آتشزنه (مَرخ) از [[آسمان]] بر این کوه فرود آمد و [[حضرت آدم]]{{ع}} آنها را برگرفت، چنان که از برخورد آن دو [[آتش]] پدیدار شد<ref>فرهنگ اصطلاحات حج، محمد یوسف حریری، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۸۰.</ref>
==[[کوه]] ابو قُبیس==
یکی از کوه‌های مهم [[مکه]] است. این کوه در [[دل]] سخت خود خاطره‌های مهمی از [[تاریخ]] انباشته است. هر چند که امروزه در پس ساختمان‌های بلند و از جمله «دار الضیافه» سعودی از [[چشم‌ها]] پنهان گشته ولی حوادثی که [[شاهد]] آن بوده، خاطره آن را همچنان در [[دل‌ها]] و یادها زنده نگه داشته است. بنابر [[روایات]] بسیاری [[ابوقبیس]] [[افضل]] کوه‌های مکه است<ref>شفاء الغرام، قاسی المکی، ج۱، ص۴۴۶.</ref>. این کوه در شمال شرقی [[مسجدالحرام]] و مشرف بر [[صفا]] است و اکنون گوشه‌هایی از آن به [[سختی]] از داخل مسجدالحرام قابل دیدن است. بعضی گفته‌اند [[قبر]] «[[شیث بن ادم]]» و به روایتی قبر «[[حوا]]» در دل این کوه قرار دارد و گویند چند [[پیامبر]] نیز در آن کوه مدفون شده‌اند.
[[خداوند]] «[[حجرالاسود]]» را از [[بهشت]] به ابراهیم{{ع}} رسانید و این سنگ از [[زمان]] [[طوفان نوح]]{{ع}} در [[امانت]] ابوقبیس بود؛ لذا این کوه را به همین مناسبت «[[امین]]» نیز خوانده‌اند<ref>اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۵۱۵.</ref>. فاکهی گوید: ابراهیم{{ع}} بالای این کوه [[مردم]] را برای انجام [[حج]] [[دعوت]] می‌فرمود<ref>اخبار مکه، فاکهی، ج۴، ص۴۶.</ref>.
 
اما واقعه مهمی که پس از [[اسلام]] در این کوه رخ داده است [[اعلان]] اولیه [[رسالت پیامبر]]{{صل}} بود که آن حضرت صبحگاهان بر فراز این کوه فریاد برآورد {{متن حدیث|وا صباحا وا صباحا}} مردم هراسان گرد پیامبر{{صل}} شدند. آن حضرت به ایشان فرمود: «مرا می‌شناسید! سابقه مرا می‌دانید! اگر من به شما بگویم در پشت این کوه سیل عظیم و یا [[دشمنی]] خطرناک در کمین است حرف مرا [[تصدیق]] می‌کنید؟ همگی [[شهادت]] دادند: آری! آن‌گاه پیامبر{{صل}} از [[روز قیامت]] و [[عذاب الهی]] خبر داد و اسلام و [[توحید]] را بر آنان عرضه فرمود؛ ولی آنان او را [[تمسخر]] کردند. پس از اسلام این کوه شاهد حادثه «[[شق القمر]]» بود که بعدها مسجدی به همین نام در این مکان ساخته شد. بر فراز آن مسجدی به نام «[[مسجد]] ابراهیم» قرار داشت که همراه [[مسجد]] «[[انشقاق القمر]]» در دوران سعودی تخریب شد. [[پیمان]] «حلفُ الفضول» در دامنه این [[کوه]] منعقد گردید و [[رسول خدا]]{{صل}} در آن شرکت داشت. از [[ابوقبیس]] و کوه «[[قعیقعان]]» به نام «[[اخشبان]] [[مکه]]» یعنی دو کوه سخت که نمی‌توان از آن بالا رفت یاد کرده‌اند.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۷۹۹.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۴

مقدمه

کوهی است مشرف بر مکه[۱]. این کوه هر چند از بزرگترین کوه‌های مکه نیست، اما یکی از معروف‌ترین کوه‌های این شهر است که از جانب شرق، مشرف به کعبه است. در وجه تسمیه آن به این نام، برخی نام «ابوقبیس» را برگرفته از نام مردی از مذحج مکنی به ابوقبیس که نخستین قبه را در مکه بنا کرد، دانستند[۲]. بعضی هم ابوقبیس را کنیه حضرت آدم(ع) گفته‌اند[۳]. ابوقبیس را همچنین نام قلعه‌ای مقابل شیزر معروف عنوان کرده‌اند در حوالی حلب[۴].[۵]

کوه ابوقبیس، چه در دوره اسلام و چه پیش از آن، اهمیت بسیاری داشته و حوادث مهمی در آن واقع شده است و بدین جهت آن را شیخ جبال گفته‌اند[۶]. درباره وجه تمسیه این مکان اقوال مختلفی وجود دارد. برخی منابع بر آن‌اند که شخصی به نام قبیس یا ابوقبیس بن شامخ از قبیله مذحج یا ایاد، اولین بنا را بر این کوه ساخت و نام این کوه از اسم آن مرد گرفته شد[۷]. قول دیگر این است که چون حجرالاسود از این کوه برگرفته شده است، بدین نام شهرت یافته است[۸]. ازرقی معتقد است که قول نخست نزد اهل مکه شهرت بیشتری دارد[۹]. همچنین گفته‌اند این کوه را از آن جهت بدین نام نامیده‌اند که حضرت آدم از آن آتشی را برگرفت[۱۰]. برخی نیز ارتباطی میان این نام و نعمان بن منذر، مکنی به ابوقابوس، پادشاه حیره، قائل شده‌اند و آن را اسم تصغیر وی دانسته‌اند[۱۱]. کوه ابوقبیس در شرق کعبه و مشرف بر آن است. عرب‌ها آن را به همراه کوه قعیقعان «اخشبان” می‌نامیده‌اند[۱۲].

اخشب”، چنان که ابن‌منظور بیان کرده، به کوه خشن و استواری گفته می‌شود که بالا رفتن از آن دشوار باشد[۱۳]. مشهور است که هر کس از بالای این کوه نظر کند، طائف را خواهد دید، اما چنان که برخی منابع گفته‌اند مراد از این سخن آن است که طواف کنندگان کعبه را می‌بیند و نه شهر طائف را[۱۴]. ارتفاع این کوه را ۴۲۰ متر گفته‌اند[۱۵]. کوه ابو قبیس را نخستین کوه مخلوق در دنیا دانسته‌اند[۱۶]. از ابن‌عباس منقول است که چون خداوند خواست نیز زمین را استوار گرداند، کوه‌ها را آفرید و نخستین کوهی که آفرید، ابوقبیس بود[۱۷]. در جریان هبوط حضرت آدم نیز این کوه نقش مهمی داشته است. از امام رضا (ع) منقول است که این کوه محل هبوط حضرت آدم (ع) بوده است و او در ابتدا در این مکان احساس وحشت و غربت می‌کند. خداوند نیز یاقوتی برای او می‌فرستد و آدم آن را در محل کعبه قرار می‌دهد و گرد آن طواف می‌کند و بدین وسیله تسلی می‌یابد[۱۸]. طبری نیز به نقل از عبیدالله بن محمد به هبوط حضرت آدم (ع) به امر خداوند در این مکان و نمایاندن گستره زمین به وی از این موضع اشاره می‌کند[۱۹]. در روایتی نقل شده که چون آدم و حوا به زمین هبوط کردند، جبرئیل برای رفع غربت و وحشت ایشان به همراه جماعتی از فرشتگان مأمور به نزول به زمین شد و در آنجا به ساختن کعبه دستور یافت و خداوند فرمود که برای تمام کردن کار خود از سنگ‌های کوه ابوقبیس استفاده کند[۲۰].چنان که طبری می‌گوید، حضرت آدم پس از اینکه از دنیا می‌رود، در یکی از غارهای این کوه به نام غار الکنز به خاک سپرده می‌شود[۲۱]. البته چنان که مسعودی و دیگر مورخان گزارش می‌دهند، حضرت آدم (ع) ابتدا در این کوه به خاک سپرده می‌شود و پس از طوفان نوح، استخوان‌های ایشان توسط حضرت نوح به محلی دیگر منتقل می‌گردد[۲۲]. گزارش‌ها حاکی از آن است که حوا و شیث بن آدم نیز در این کوه به خاک سپرده می‌شوند[۲۳]. در زمان طوفان نوح یکی از مکان‌های امن کوه ابوقبیس بود و از این‌رو حجرالاسود در آن قرار داده شد[۲۴]. این سنگ تا زمان بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) در آن کوه بود و از این‌رو به آن «جبل امین” می‌گفتند[۲۵]. برخی منابع «امین” خواندن این کوه را با «البلد الامین” خوانده شدن کعبه در قرآن[۲۶] مرتبط دانسته‌اند[۲۷]. گفته‌اند که هنگام بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع)، کوه ابوقبیس ندا کرد: نزد من امانتی داری! آن‌گاه حجرالاسود را بر دامنه خود غلتانید و ابراهیم آن را برداشت و در ساختن کعبه به کار برد[۲۸]. ارتباط خاصی میان این کوه و حجرالاسود وجود دارد. امام رضا (ع) به نقل از سلمان فارسی می‌فرماید: در روز قیامت، حجرالاسود مانند کوه ابوقبیس می‌آید، در حالی که زبان دارد و برای هر که به او وفا کرده، شهادت می‌دهد[۲۹]. بر اساس برخی گزارش‌ها، در زمان حضرت اسماعیل گنجینه‌ای از دانش لغت که یادگار حضرت آدم بود در این کوه کشف شد[۳۰]. همچنین منقول است که چون ابرهه به مکه حمله کرد و قصد ویران کردن کعبه را نمود، عبدالمطلب و عده‌ای از اهل مکه به بالای این کوه رفتند و از خداوند حفظ کعبه را درخواست نمودند[۳۱]. گزارش‌ها حاکی از آن است که در زمان تولد پیامبر اکرم (ص) کوه‌های جهان به مبارکی این مجاورت به کوه ابو قبیس اظهار فروتنی و احترام کرده‌اند[۳۲]. در سال هفتم تولد پیامبر اکرم (ص)، قحطی‌ای شهر مکه را فرا گرفت که برای برطرف شدن آن عبدالمطلب و برخی از بزرگان به بالای کوه ابو قبیس رفتند و برای نزول باران دعا کردند و خداوند دعای ایشان را مستجاب کرد[۳۳]. در معجزه شق‌القمر پیامبر (ص) نیمی از ماه در پشت کعبه و نیمی دیگر در بالای کوه ابو قبیس قرار گرفت[۳۴]. در عصر امویان دو بار از فراز این کوه به داخل مکه سنگ پرتاب شد که یک بار در زمان خلافت یزید بن معاویه و دیگر بار در زمان عبدالملک بن مروان بود. در بار نخست حصین بن نمیر و در بار دوم حجاج بن یوسف فرمانده لشکر بودند و هدف هر دو شکست دادن عبدالله بن زبیر بود. حجاج از طریق پرتاب سنگ به داخل شهر و شکستن مقاومت لشکریان ابن زبیر موفق به انجام این کار شد[۳۵]. در طول تاریخ بناهای متعددی بر این کوه ساخته شده که مسجد انشقاق قمر و مسجد ابراهیم از مهم‌ترین و مشهورترین آنها است. در باب مسجد ابراهیم گفته‌اند که حضرت ابراهیم پس از ساختن کعبه، در این محل از ابوقبیس ایستاد و جهانیان را به حج دعوت نمود[۳۶]. برخی دیگر انتساب این مسجد را به حضرت ابراهیم (ع) نپذیرفته‌اند و آن را به شخصی دیگر به نام ابراهیم القبیسی منسوب داشته‌اند[۳۷]. به هر حال، این کوه در تاریخ از قداست بسیاری برخوردار بوده است و چنان که منقول است برخی از امامان معصوم (ع) نیز برای ذکر و عبادت به آنجا می‌رفته‌اند[۳۸]. مسعودی روایت شگفتی را از ابن عباس در ارتباط یکی از امامان معصوم (ع) با این کوه بیان می‌کند. ابن عباس می‌گوید: در آن شبی که صبح آن علی (ع) به شهادت رسید، در خواب دیدم که کوه ابوقبیس شکسته و تکه تکه شده و پیرامون کعبه فرو ریخته و خانه کعبه و شهر مکه و اطراف آن به گونه‌ای از گرد و غبار کوه ابوقبیس تاریک شده که مردم یکدیگر را نمی‌بینند[۳۹].

مجاورت مکیان با این کوه در فرهنگ عمومی ایشان تأثیر بسزایی داشت. ایشان معتقد بودند که هر کس بر بالای این کوه کله پخته گوسفند بخورد، هرگز دچار سردرد نمی‌گردد[۴۰]. چنان که از بیان یاقوت حموی بر می‌آید، عرب‌ها برای اشاره به امری صاحب قدمت آن را به ابوقبیس تشبیه می‌کردند[۴۱].[۴۲].[۴۳]

کوه ابو قُبیس

یکی از کوه‌های مهم مکه است. این کوه در دل سخت خود خاطره‌های مهمی از تاریخ انباشته است. هر چند که امروزه در پس ساختمان‌های بلند و از جمله «دار الضیافه» سعودی از چشم‌ها پنهان گشته ولی حوادثی که شاهد آن بوده، خاطره آن را همچنان در دل‌ها و یادها زنده نگه داشته است. بنابر روایات بسیاری ابوقبیس افضل کوه‌های مکه است[۴۴]. این کوه در شمال شرقی مسجدالحرام و مشرف بر صفا است و اکنون گوشه‌هایی از آن به سختی از داخل مسجدالحرام قابل دیدن است. بعضی گفته‌اند قبر «شیث بن ادم» و به روایتی قبر «حوا» در دل این کوه قرار دارد و گویند چند پیامبر نیز در آن کوه مدفون شده‌اند. خداوند «حجرالاسود» را از بهشت به ابراهیم(ع) رسانید و این سنگ از زمان طوفان نوح(ع) در امانت ابوقبیس بود؛ لذا این کوه را به همین مناسبت «امین» نیز خوانده‌اند[۴۵]. فاکهی گوید: ابراهیم(ع) بالای این کوه مردم را برای انجام حج دعوت می‌فرمود[۴۶].

اما واقعه مهمی که پس از اسلام در این کوه رخ داده است اعلان اولیه رسالت پیامبر(ص) بود که آن حضرت صبحگاهان بر فراز این کوه فریاد برآورد «وا صباحا وا صباحا» مردم هراسان گرد پیامبر(ص) شدند. آن حضرت به ایشان فرمود: «مرا می‌شناسید! سابقه مرا می‌دانید! اگر من به شما بگویم در پشت این کوه سیل عظیم و یا دشمنی خطرناک در کمین است حرف مرا تصدیق می‌کنید؟ همگی شهادت دادند: آری! آن‌گاه پیامبر(ص) از روز قیامت و عذاب الهی خبر داد و اسلام و توحید را بر آنان عرضه فرمود؛ ولی آنان او را تمسخر کردند. پس از اسلام این کوه شاهد حادثه «شق القمر» بود که بعدها مسجدی به همین نام در این مکان ساخته شد. بر فراز آن مسجدی به نام «مسجد ابراهیم» قرار داشت که همراه مسجد «انشقاق القمر» در دوران سعودی تخریب شد. پیمان «حلفُ الفضول» در دامنه این کوه منعقد گردید و رسول خدا(ص) در آن شرکت داشت. از ابوقبیس و کوه «قعیقعان» به نام «اخشبان مکه» یعنی دو کوه سخت که نمی‌توان از آن بالا رفت یاد کرده‌اند.[۴۷].

منابع

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.
  2. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.
  3. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.
  4. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۸۱.
  5. بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة، ص ۲۴۹.
  6. کتاب الحیوان، ج۲، ص۳۸۴.
  7. کتاب المسالک و الممالک، بکری، ج۱، ص۴۰۱؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۱؛ محاسن الوسائل، ص۶۹.
  8. أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷؛ بهجة النفوس و الأسرار، ج۱، ص۳۳۱؛ العقد الثمین، ج۱، ص۴۰.
  9. أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷.
  10. معجم البلدان، ج۱، ص۸۰.
  11. کتاب الحیوان، ج۱، ص۲۲۳؛ معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۴۰؛ محاسن الوسائل، ص۵۲؛ خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، ج۷، ص۱۸۰.
  12. سوائر الأمثال، ص۴۵۲؛ الأرج المسکی، ص۵۹.
  13. لسان العرب، ج۱، ص۳۵۴.
  14. المعالم الأثیرة، ص۱۷، ۲۲۲.
  15. آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۷.
  16. أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۶۷؛ أخبار مکة، فاکهی، ج۳، ص۲۱۸.
  17. أخبار مکة، ازرقی، ج۱، ص۳۲؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۹۸.
  18. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۸۴- ۲۸۵.
  19. تاریخ الطبری، ج۷، ص۵۳۴.
  20. علل الشرایع، ج۲، ص۴۲۲.
  21. تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۶۱.
  22. إثبات الوصیة، ص۲۳؛ الأنساب، صحاری، ج۱، ص۴۱؛ تاریخ گزیده، ص۲۲.
  23. الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۴؛ تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۲۳.
  24. تاریخ الطبری، ج۱، ص۱۸۵.
  25. أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۴۷؛ معجم البلدان، ج۱، ص۸۰-۸۱؛ نزهة المجالس، ج۲، ص۲۲۶.
  26. ﴿وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ «و به این شهر امن و آرام (مکّه)» سوره تین، آیه ۳.
  27. سفرنامه‌های خطی فارسی، ج۲، ص۱۴۱.
  28. الکافی، ج۴، ص۲۰۵؛ الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۱۰۶؛ حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۸۶.
  29. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۹۱.
  30. نفائس الفنون، ج۱، ص۲۳.
  31. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۱۴.
  32. روضة الواعظین، ج۱، ص۶۸.
  33. تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۳۰۲.
  34. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۴۲.
  35. الأخبار الطوال، ص۲۶۸، ۳۱۴؛ تاریخ ألفی، ج۲، ص۸۹۰، ۹۹۳.
  36. أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۱۶.
  37. أخبار مکة، ازرقی، ج۲، ص۲۰۲؛ أخبار مکة، فاکهی، ج۴، ص۱۶.
  38. تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۷۲- ۷۳.
  39. إثبات الوصیة، ص۱۵۶- ۱۵۷.
  40. آثار البلاد، ص۱۱۸- ۱۱۹؛ مذکر أحباب، ص۵۸؛ نگارستان عجائب و غرائب، ص۷۸.
  41. معجم البلدان، ج۱، ص۸۱.
  42. منابع: قرآن کریم، آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول بن عباس جعفریان (معاصر)، تهران، نشر مشعر، هشتم، ۱۳۸۶ش؛ آثار البلاد و أخبار العباد، زکریا بن محمد قزوینی (۶۸۲ق)، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۰۴ق؛ إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب علی، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق.)، قم، مؤسسه انصاریان، سوم، ۱۴۲۶ق، الأخبار الطوال، احمد بن داوود دینوری (۲۸۲ق)، تحقیق: عبد المنعم عامر، قم، الشریف الرضی، اول، ۱۳۶۸ش؛ أخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، محمد بن اسحاق فاکهی (قرن ۳ق)، تحقیق: عبدالملک بن دهیش، مکه، مکتبة الأسدی، چهارم، ۱۴۲۴ق؛ أخبار مکة و ما جاء فیها من الآثار، محمد بن عبد الله ازرقی (قرن ۳ق)، تحقیق: رشدی صالح ملحس، بیروت، دار الأندلس، ۱۴۰۳ق، الأرج المسکی فی التاریخ المکی، علی بن عبدالقادر طبری (۱۰۷۰ق)، تصحیح: اشرف احمد، مکه، المکتبة التجاریة، اول، ۱۴۱۶ق، الأنساب، سلمة بن مسلم عوتبی صحاری (۵۱۱ق)، تصحیح: محمد احسان نص، عمان، مطبعة الألوان الحدیثة، چهارم، ۱۴۲۷ق؛ بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار، عبدالله بن عبدالملک مرجانی (۷۷۰ق)، تحقیق: محمد عبدالوهاب فضل، بیروت، دار الغرب الإسلامی، اول، ۲۰۰۲م؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چهارم، ۱۴۰۳ق؛ تاریخ ألفی، احمد بن نصرالله تتوی (۹۹۶ق) - آصف خان قزوینی (۱۰۲۱ق)، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، اول، ۱۳۸۲ش؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواندمیر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ گزیده، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۵۰ق)، به کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، سوم، ۱۳۶۴ ش؛ حیاة الحیوان الکبری، محمد بن موسی دمیری (۸۰۸ق)، تحقیق: احمد حسن بسج، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۲۰۰۴م، الخرائج و الجرائح، سعید بن هبة الله معروف به قطب الدین راوندی (۵۷۳ق)، تحقیق زیر نظر: سیدمحمدباقر ابطحی، قم، مدرسة الإمام المهدی باپ، اول، ۱۴۰۹ق؛ خزانة الأدب و لب لباب لسان العرب، عبدالقادر بن عمر بغدادی (۱۰۹۳ق)، تصحیح: محمد نبیل طریفی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۸ق؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، محمد بن احمد فتال نیشابوری (۵۰۸ق)، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، قم، منشورات الرضی، اول، ۱۳۷۵ش؛ سفرنامه‌های خطی فارسی، جمعی از نویسندگان، تصحیح و تحقیق: هومن و هارون، تهران، نشر اختران، اول، ۱۳۸۸ش؛ سوائر الأمثال علی أفعل، حمزة بن حسن اصفهانی (۳۶۰ق)، تحقیق: فهمی سعاد، بیروت، عالم الکتب، اول، ۱۹۸۸م، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، محمد بن احمد فاسی (۱۳۲ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۹ق، علل الشرایع، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریة، دوم، ۱۳۸۵ق؛ عیون أخبار الرضا علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق، قلائد الأجیاد فیما اتفق فی التسمیة من البقاع و البلاد، عبدالرحمن بن سید ابراهیم حنبلی (۱۱۰۳ق)، تصحیح: ولید عبدالله منیس، کویت، مرکز البحوث و الدراسات الکویتیة، ۲۰۰۶م، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ کتاب الحیوان، عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵ق)، تصحیح: محمد باسل عیون سود، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۴ق؛ کتاب المسالک و الممالک، عبدالله بن عبدالعزیز بکری (۴۸۷ق)، تحقیق: ادریان فان لیوفن - اندری فیری، بیروت، دار الغرب الاسلامی، اول، ۱۹۹۲م؛ لسان العرب، محمد بن مکرم معروف به ابن منظور (۷۱۱ق)، تحقیق: أحمد فارس، بیروت، دار صادر، سوم، ۱۴۱۴ق؛ محاسن الوسائل فی معرفة الأوائل، محمد بن عبدالله شبلی (۷۹۶ق)، تصحیح: محمد تونجی، بیروت، دار النفائس، اول، ۱۹۹۲م؛ مذکر أحباب، سید حسن بخاری معروف به نثاری (۱۰۰۵ق)، تحقیق: نجیب مایل هروی، تهران، نشر مرکز، ۱۳۷۷ش؛ المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، محمد بن محمد حسن شراب معاصر)، دمشق - بیروت، دار القلم - الدار الشامیة، اول، ۱۴۱۱ق؛ معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع، عبدالله بن عبدالعزیز بکری (۴۸۷ق)، تحقیق: مصطفی سقا، بیروت، عالم الکتب، سوم، ۱۴۰۳ق؛ نزهة المجالس و منتخب النفائس، عبدالرحمن بن عبدالسلام صفوری (۸۹۴ق)، تحقیق: عبد الوارث محمد علی، بیروت، دار الکتب العلمیة، أول، ۱۹۹۸م؛ نفائس الفنون فی عرایس العیون، محمد بن محمود آملی (قرن ۸ق)، تحقیق: ابو الحسن شعرانی، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۱ش؛ نگارستان عجائب و غرائب، احمد ادیب پیشاوری (قرن ۱۲ق)، تهران، کتابفروشی ادبیه، اول، ۱۳۴۱ش؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، احمد بن عبدالوهاب نویری (۷۳۳ق)، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیة، اول، ۱۴۲۳ق.
  43. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «ابوقبیس»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۴۲؛ تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۸۰.
  44. شفاء الغرام، قاسی المکی، ج۱، ص۴۴۶.
  45. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۵۱۵.
  46. اخبار مکه، فاکهی، ج۴، ص۴۶.
  47. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۷۹۹.