کرامات امام جواد: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = امام جواد
| موضوع مرتبط = امام جواد
| عنوان مدخل  = کرامات امام جواد
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[کرامات امام جواد در حدیث]] - [[کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


'''[[امام جواد]] {{ع}}''' دارای کرامت‌ها و امور خارق العاده‌ای بود که هر کدام از آنها می‌تواند به عنوان نشانه و علامت مقام و [[منصب الهی]] آن حضرت باشد، مانند آگاهی از نهان افراد.
'''[[امام جواد]] {{ع}}''' دارای کرامت‌ها و امور خارق العاده‌ای بود که هر کدام از آنها می‌تواند به عنوان نشانه و علامت مقام و منصب الهی آن حضرت باشد، مانند آگاهی از نهان افراد.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
از [[امام جواد]] {{ع}} کرامت‌ها و امور خارق العاده‌ای دیده شده که هر یک می‌تواند به عنوان نشانه و علامت [[مقام]] و [[منصب الهی]] آن حضرت باشد<ref>ر. ک: بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۳۷، باب ۳ معجزات محمد بن علي التقي الجواد صلوات الله عليه و سایر منابع.</ref>. از جمله موارد ذیل:
از [[امام جواد]] {{ع}} کرامت‌ها و امور خارق العاده‌ای دیده شده که هر یک می‌تواند به عنوان نشانه و علامت مقام و منصب الهی آن حضرت باشد<ref>ر.ک: بحارالأنوار، ج۵۰، ص۳۷، باب ۳ معجزات محمد بن علي التقي الجواد صلوات الله عليه و سایر منابع.</ref>. از جمله موارد ذیل:


== [[آگاهی از نهان]] ==  
== آگاهی از نهان ==  
[[ابن حجر هیتمی]] [[کرامت]] عجیبی را از [[امام جواد]] {{ع}} ـ بدون اینکه آن را نقد نماید ـ [[نقل]] کرده است: مأمون بازهای شکاری داشت و هنگامی که از شهر خارج شد یکی از آنها را برای شکار فرستاد و باز از چشم‌ها دور شد و از هوا برگشت در حالی که در منقارش ماهی کوچکی بود که هنوز زنده بود. مأمون بسیار تعجب کرد و به سمت شهر برگشت و بچه‌ها هنوز مشغول بازی بودند و [[امام جواد]] {{ع}} نیز نزد آنها بود و باز هم بچه‌ها فرار کردند جز [[امام جواد]] {{ع}}. مأمون به او نزدیک شد و گفت: در دستت چیست؟ [[امام]] فرمود: [[خداوند متعال]] در دریای [[قدرت]] خود، ماهیان کوچکی را آفریده است که بازهای شکاری [[پادشاهان]] و [[خلفا]] آنها را شکار می‌کند و به وسیله این ماهی‌ها سلاله [[اهل بیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} را [[آزمایش]] می‌کنند. مأمون گفت: {{عربی|"أَنْتَ ابْنُ الرِّضَا حَقّاً"}}؛ تو به‌راستی که [[فرزند]] [[علی بن موسی الرضا]] هستی!<ref>الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، ج ۲، ص ۵۹۷.</ref>
[[ابن حجر هیتمی]] [[کرامت]] عجیبی را از [[امام جواد]] {{ع}} ـ بدون اینکه آن را نقد نماید ـ [[نقل]] کرده است: مأمون بازهای شکاری داشت و هنگامی که از شهر خارج شد یکی از آنها را برای شکار فرستاد و باز از چشم‌ها دور شد و از هوا برگشت در حالی که در منقارش ماهی کوچکی بود که هنوز زنده بود. مأمون بسیار تعجب کرد و به سمت شهر برگشت و بچه‌ها هنوز مشغول بازی بودند و [[امام جواد]] {{ع}} نیز نزد آنها بود و باز هم بچه‌ها فرار کردند جز [[امام جواد]] {{ع}}. مأمون به او نزدیک شد و گفت: در دستت چیست؟ [[امام]] فرمود: [[خداوند متعال]] در دریای [[قدرت]] خود، ماهیان کوچکی را آفریده است که بازهای شکاری [[پادشاهان]] و [[خلفا]] آنها را شکار می‌کند و به وسیله این ماهی‌ها سلاله [[اهل بیت]] [[رسول خدا]] {{صل}} را [[آزمایش]] می‌کنند. مأمون گفت: {{عربی|"أَنْتَ ابْنُ الرِّضَا حَقّاً"}}؛ تو به‌راستی که [[فرزند]] [[علی بن موسی الرضا]] هستی!<ref>الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، ج۲، ص۵۹۷.</ref>


== نفرین به حیله کننده ==
== نفرین به حیله کننده ==
[[محمد بن ریان]] گوید: مأمون برای [[امام جواد]] {{ع}} هر نیرنگی که داشت به‌کار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و [[دنیا]] طلب نشان دهد) ولی او را ممکن نگشت، چون درمانده شد و خواست دخترش را برای زفاف نزد حضرت فرستد، دویست دختر از زبیاترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری بود بداد تا چون حضرت به کرسی دامادی نشیند، در پیشش دارند، [[امام]] به آنها هم توجهی نفرمود. مردی بود به نام مخارق آوازه خوان و تارزن و ضرب گیر که ریش درازی داشت، مأمون او را برای این کار [[دعوت]] کرد. او گفت: یا [[امیر المؤمنین]]! اگر [[امام جواد]] مشغول کاری از [[امور دنیا]] باشد من ترا درباره او کارگزاری می‌کنم چنان که تو خواهی او را به [[دنیا]] مشغول می‌کنم. سپس در برابر [[امام جواد]] {{ع}} نشست و شیهه‌ای زد که أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع کرد با [[سازش]] می‌زد و آواز می‌خواند، مدتی چنین کرد، [[امام جواد]] {{ع}} به او توجه نمی‌فرمود و به راست و چپ نگاه نمی‌کرد. سپس سرش را به جانب او بلند کرد و فرمود: {{عربی|"اتَّقِ اللَّهَ يَا ذَا الْعُثْنُونِ"}}<ref>(العثنون – بالثاء المثلثة بعد العین المهملة ثم النونین-: اللحیة او ما فضل منها بعد العارضین أو طولها).</ref>. ای ریش بلند! از [[خدا]] بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش بیفتاد و تا وقتی که مرد دستش کار نمی‌کرد مأمون از حال او پرسید: جواب داد، چون [[امام جواد]] {{ع}} بر من فریاد زد، دهشتی به من دست داد که هرگز از آن بهبودی نمی‌یابم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۴.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۸۰.</ref>
[[محمد بن ریان]] گوید: مأمون برای [[امام جواد]] {{ع}} هر نیرنگی که داشت به‌کار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و [[دنیا]] طلب نشان دهد) ولی او را ممکن نگشت، چون درمانده شد و خواست دخترش را برای زفاف نزد حضرت فرستد، دویست دختر از زبیاترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری بود بداد تا چون حضرت به کرسی دامادی نشیند، در پیشش دارند، [[امام]] به آنها هم توجهی نفرمود. مردی بود به نام مخارق آوازه خوان و تارزن و ضرب گیر که ریش درازی داشت، مأمون او را برای این کار [[دعوت]] کرد. او گفت: یا [[امیر المؤمنین]]! اگر [[امام جواد]] مشغول کاری از [[امور دنیا]] باشد من ترا درباره او کارگزاری می‌کنم چنان که تو خواهی او را به [[دنیا]] مشغول می‌کنم. سپس در برابر [[امام جواد]] {{ع}} نشست و شیهه‌ای زد که أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع کرد با [[سازش]] می‌زد و آواز می‌خواند، مدتی چنین کرد، [[امام جواد]] {{ع}} به او توجه نمی‌فرمود و به راست و چپ نگاه نمی‌کرد. سپس سرش را به جانب او بلند کرد و فرمود: {{عربی|"اتَّقِ اللَّهَ يَا ذَا الْعُثْنُونِ"}}<ref>(العثنون – بالثاء المثلثة بعد العین المهملة ثم النونین-: اللحیة او ما فضل منها بعد العارضین أو طولها).</ref>. ای ریش بلند! از [[خدا]] بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش بیفتاد و تا وقتی که مرد دستش کار نمی‌کرد مأمون از حال او پرسید: جواب داد، چون [[امام جواد]] {{ع}} بر من فریاد زد، دهشتی به من دست داد که هرگز از آن بهبودی نمی‌یابم<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۴.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ج۲، ص۸۰.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۴۰: خط ۴۰:
* [[امامت در حدیث]]
* [[امامت در حدیث]]
* [[امامت در کلام اسلامی]]
* [[امامت در کلام اسلامی]]
* [[امامت در حکمت اسلامی]]
* [[امامت در فلسفه اسلامی]]
* [[امامت در عرفان اسلامی]]
* [[امامت در عرفان اسلامی]]
* [[امامت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[امامت از دیدگاه برون‌دینی]]
خط ۶۵: خط ۶۵:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}  
{{منابع}}  
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']].
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:IM010215.jpg|22px]] [[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|'''دانشنامه جوادالائمه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۷۳: خط ۷۲:


[[رده:کرامات اهل بیت]]
[[رده:کرامات اهل بیت]]
[[رده:امام جواد]]
[[رده:معجزه و کرامت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷

امام جواد (ع) دارای کرامت‌ها و امور خارق العاده‌ای بود که هر کدام از آنها می‌تواند به عنوان نشانه و علامت مقام و منصب الهی آن حضرت باشد، مانند آگاهی از نهان افراد.

مقدمه

از امام جواد (ع) کرامت‌ها و امور خارق العاده‌ای دیده شده که هر یک می‌تواند به عنوان نشانه و علامت مقام و منصب الهی آن حضرت باشد[۱]. از جمله موارد ذیل:

آگاهی از نهان

ابن حجر هیتمی کرامت عجیبی را از امام جواد (ع) ـ بدون اینکه آن را نقد نماید ـ نقل کرده است: مأمون بازهای شکاری داشت و هنگامی که از شهر خارج شد یکی از آنها را برای شکار فرستاد و باز از چشم‌ها دور شد و از هوا برگشت در حالی که در منقارش ماهی کوچکی بود که هنوز زنده بود. مأمون بسیار تعجب کرد و به سمت شهر برگشت و بچه‌ها هنوز مشغول بازی بودند و امام جواد (ع) نیز نزد آنها بود و باز هم بچه‌ها فرار کردند جز امام جواد (ع). مأمون به او نزدیک شد و گفت: در دستت چیست؟ امام فرمود: خداوند متعال در دریای قدرت خود، ماهیان کوچکی را آفریده است که بازهای شکاری پادشاهان و خلفا آنها را شکار می‌کند و به وسیله این ماهی‌ها سلاله اهل بیت رسول خدا (ص) را آزمایش می‌کنند. مأمون گفت: "أَنْتَ ابْنُ الرِّضَا حَقّاً"؛ تو به‌راستی که فرزند علی بن موسی الرضا هستی![۲]

نفرین به حیله کننده

محمد بن ریان گوید: مأمون برای امام جواد (ع) هر نیرنگی که داشت به‌کار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و دنیا طلب نشان دهد) ولی او را ممکن نگشت، چون درمانده شد و خواست دخترش را برای زفاف نزد حضرت فرستد، دویست دختر از زبیاترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری بود بداد تا چون حضرت به کرسی دامادی نشیند، در پیشش دارند، امام به آنها هم توجهی نفرمود. مردی بود به نام مخارق آوازه خوان و تارزن و ضرب گیر که ریش درازی داشت، مأمون او را برای این کار دعوت کرد. او گفت: یا امیر المؤمنین! اگر امام جواد مشغول کاری از امور دنیا باشد من ترا درباره او کارگزاری می‌کنم چنان که تو خواهی او را به دنیا مشغول می‌کنم. سپس در برابر امام جواد (ع) نشست و شیهه‌ای زد که أهل خانه نزدش گرد آمدند و شروع کرد با سازش می‌زد و آواز می‌خواند، مدتی چنین کرد، امام جواد (ع) به او توجه نمی‌فرمود و به راست و چپ نگاه نمی‌کرد. سپس سرش را به جانب او بلند کرد و فرمود: "اتَّقِ اللَّهَ يَا ذَا الْعُثْنُونِ"[۳]. ای ریش بلند! از خدا بترس، ناگاه ساز و ضرب از دستش بیفتاد و تا وقتی که مرد دستش کار نمی‌کرد مأمون از حال او پرسید: جواب داد، چون امام جواد (ع) بر من فریاد زد، دهشتی به من دست داد که هرگز از آن بهبودی نمی‌یابم[۴].[۵]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: بحارالأنوار، ج۵۰، ص۳۷، باب ۳ معجزات محمد بن علي التقي الجواد صلوات الله عليه و سایر منابع.
  2. الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، ج۲، ص۵۹۷.
  3. (العثنون – بالثاء المثلثة بعد العین المهملة ثم النونین-: اللحیة او ما فضل منها بعد العارضین أو طولها).
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۴.
  5. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج۲، ص۸۰.