بداء در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*از [[اعتقادات]] ویژه [[شیعیان]] است. کلمه "[[بداء]]" به معنای [[آشکار]] شدن است و معنای [[جهل]] و تغییر [[رأی]] و [[اراده]] نیز در آن نهفته است. چون [[انسان]]، چیزی را نمیداند و سپس بر او [[آشکار]] میشود و [[رأی]] و نظرش دگرگون میگردد، گویند که [[بداء]] حاصل شده است. کاربرد این معنا از [[بداء]] برای [[خداوند]]، در نظر [[مسلمانان]] روا نیست؛ زیرا لازمه آن نسبت [[جهل]] و تغییر به ذات متعالی او است<ref>بحارالانوار، ۴/ ۹۲؛ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۲؛ مفردات راغب، ۳۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | *از [[اعتقادات]] ویژه [[شیعیان]] است. کلمه "[[بداء]]" به معنای [[آشکار]] شدن است و معنای [[جهل]] و تغییر [[رأی]] و [[اراده]] نیز در آن نهفته است. چون [[انسان]]، چیزی را نمیداند و سپس بر او [[آشکار]] میشود و [[رأی]] و نظرش دگرگون میگردد، گویند که [[بداء]] حاصل شده است. کاربرد این معنا از [[بداء]] برای [[خداوند]]، در نظر [[مسلمانان]] روا نیست؛ زیرا لازمه آن نسبت [[جهل]] و تغییر به ذات متعالی او است<ref>بحارالانوار، ۴/ ۹۲؛ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۲؛ مفردات راغب، ۳۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
*"[[بداء]]" هفت بار در [[قرآن کریم]] آمده که از آن میان، شش بار به معنای "[[آشکار]] شدن" و یک بار نیز به معنای "خوب به نظر آمدن" است و هیچ یک از آنها به [[خداوند]] نسبت داده نشده است<ref>{{متن قرآن|بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ }}؛ سوره انعام، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن| فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ }}؛ سوره اعراف، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن| فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}؛ سوره طه، آیه ۱۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون }}؛ سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸؛ {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون}}؛ سوره جاثیه، آیه ۳۳؛ {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ }}؛ سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | *"[[بداء]]" هفت بار در [[قرآن کریم]] آمده که از آن میان، شش بار به معنای "[[آشکار]] شدن" و یک بار نیز به معنای "خوب به نظر آمدن" است و هیچ یک از آنها به [[خداوند]] نسبت داده نشده است<ref>{{متن قرآن|بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ }}؛ سوره انعام، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن| فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ }}؛ سوره اعراف، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن| فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى}}؛ سوره طه، آیه ۱۲۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون }}؛ سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸؛ {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون}}؛ سوره جاثیه، آیه ۳۳؛ {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ }}؛ سوره یوسف، آیه ۳۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
*اما [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} [[بداء]] را به [[خدا]] نسبت دادهاند و یکی از بابهای کتب | *اما [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} [[بداء]] را به [[خدا]] نسبت دادهاند و یکی از بابهای کتب [[روایی]]، بدین موضوع میپردازد<ref>الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴.</ref>. در [[جوامع روایی]] [[اهل سنت]] نیز احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که [[بداء]] به [[خداوند]] منسوب است. در روایتی [[نقل]] کردهاند که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "... برای [[خدا]] در [[آزمون]] آنان، [[بداء]] پیش آمد..".<ref>صحیح البخاری، ۴/ ۲۰۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
*[[تدبر]] در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} حقایقی را درباره [[بداء]] نشان میدهد که عبارتاند از: | *[[تدبر]] در [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} حقایقی را درباره [[بداء]] نشان میدهد که عبارتاند از: | ||
#[[امامان معصوم]]{{عم}} [[اعتقاد]] به [[بداء]] را ستودهاند و آن را عبادتی بسیار بزرگ شمردهاند. از این [[روایات]] برمیآید که هر کس [[خدا]] را به [[بداء]] نشناسد، او را درست نشناخته است و [[خداوند]] از [[پیامبران]] خویش [[پیمان]] گرفته است که [[بداء]] را [[باور]] کنند؛ همان سان که از آنان [[پیمان]] گرفته است گرد [[شرک]] نیایند. | #[[امامان معصوم]]{{عم}} [[اعتقاد]] به [[بداء]] را ستودهاند و آن را عبادتی بسیار بزرگ شمردهاند. از این [[روایات]] برمیآید که هر کس [[خدا]] را به [[بداء]] نشناسد، او را درست نشناخته است و [[خداوند]] از [[پیامبران]] خویش [[پیمان]] گرفته است که [[بداء]] را [[باور]] کنند؛ همان سان که از آنان [[پیمان]] گرفته است گرد [[شرک]] نیایند. | ||
#نسبت [[بداء]] به [[خداوند]] بدان معنا نیست که [[جهل]] به ذات متعالی او راه دارد. [[خداوند]] از آنچه روی خواهد داد، [[آگاه]] است. در [[روایات]] آمده است که بپرهیزید از اینکه [[گمان]] برید چیزی بر [[خدا]] ظاهر میشود که از آن [[آگاه]] نبوده است. این [[گمان]] در [[حق]] [[خدا]]، به معنای [[خروج]] از [[توحید]] است. این بیانات [[امامان معصوم]]{{عم}} [[گواهی]] میدهد که چون [[بداء]] برای [[خدا]] به کار میرود، به معنای ظاهری خویش نیست. در [[قرآن کریم]] صفات و تعابیری دیگر نیز میتوان یافت که برای [[خداوند]] به معنای [[حقیقی]] به کار نرفتهاند؛ مانند نسبت [[کید]] و مکر و نسیان<ref>البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۸.</ref>. [[بداء]] [[الهی]] بدین معنا است که [[خداوند]] [[سرنوشت انسان]] را بر اساس [[اعمال نیک]] و بد آنها تغییر میدهد. بدینسان، [[انسان]] میتواند با [[نیکوکاری]] یا زشتکاری [[آینده]] خویش را رقم زند. [[اعمال]] [[آدمی]] حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاه موجب [[نزول]] [[بلا]] میشوند و گاه، بلایی را دور میکنند و یا مایه [[برکات]] آسمانی و [[الهی]] میشوند. اعمالی همانند [[استغفار]]، [[توبه]]، [[شکر نعمت]]، [[صدقه]]، [[احسان]]، [[صله ارحام]] و [[نیکی]] به والدین موجب تغییر [[سرنوشت انسان]] و [[نزول]] برکاتاند و در مقابل، [[کفر]] و [[گناهان]] موجب [[بلا]] و [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ}}؛ سوره نور، آیه ۱۰- ۱۲؛ {{متن قرآن|لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ }}؛ سوره رعد، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا }}؛ سوره طلاق، آیه ۲ و ۳؛ {{متن قرآن|فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}؛ سوره یونس، آیه ۹۸؛ بحارالانوار، ۹۰/ ۲۸۸ و ۲۸۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | #نسبت [[بداء]] به [[خداوند]] بدان معنا نیست که [[جهل]] به ذات متعالی او راه دارد. [[خداوند]] از آنچه روی خواهد داد، [[آگاه]] است. در [[روایات]] آمده است که بپرهیزید از اینکه [[گمان]] برید چیزی بر [[خدا]] ظاهر میشود که از آن [[آگاه]] نبوده است. این [[گمان]] در [[حق]] [[خدا]]، به معنای [[خروج]] از [[توحید]] است. این بیانات [[امامان معصوم]]{{عم}} [[گواهی]] میدهد که چون [[بداء]] برای [[خدا]] به کار میرود، به معنای ظاهری خویش نیست. در [[قرآن کریم]] صفات و تعابیری دیگر نیز میتوان یافت که برای [[خداوند]] به معنای [[حقیقی]] به کار نرفتهاند؛ مانند نسبت [[کید]] و مکر و نسیان<ref>البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۸.</ref>. [[بداء]] [[الهی]] بدین معنا است که [[خداوند]] [[سرنوشت انسان]] را بر اساس [[اعمال نیک]] و بد آنها تغییر میدهد. بدینسان، [[انسان]] میتواند با [[نیکوکاری]] یا زشتکاری [[آینده]] خویش را رقم زند. [[اعمال]] [[آدمی]] حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاه موجب [[نزول]] [[بلا]] میشوند و گاه، بلایی را دور میکنند و یا مایه [[برکات]] آسمانی و [[الهی]] میشوند. اعمالی همانند [[استغفار]]، [[توبه]]، [[شکر نعمت]]، [[صدقه]]، [[احسان]]، [[صله ارحام]] و [[نیکی]] به [[والدین]] موجب تغییر [[سرنوشت انسان]] و [[نزول]] برکاتاند و در مقابل، [[کفر]] و [[گناهان]] موجب [[بلا]] و [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ}}؛ سوره نور، آیه ۱۰- ۱۲؛ {{متن قرآن|لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ }}؛ سوره رعد، آیه ۱۱؛ {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ}}؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ {{متن قرآن|فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا }}؛ سوره طلاق، آیه ۲ و ۳؛ {{متن قرآن|فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}؛ سوره یونس، آیه ۹۸؛ بحارالانوار، ۹۰/ ۲۸۸ و ۲۸۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۱.</ref>. | ||
#[[قضای الهی]] بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمیپذیرد و [[قرآن]]، آن را "[[لوح محفوظ]]" مینامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر میپذیرد و در [[قرآن]]، "[[لوح محو و اثبات]]" نام دارد.[[بداء]] در قضای مشروط یا [[لوح محو و اثبات]] صورت میپذیرد. به عنوان مثال، [[صله رحم]] موجب میشود که [[مرگ]] [[انسان]] به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثهای در [[آینده]] قطعی شود، آن را در [[لوح محفوظ]] ثبت میکنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر [[فلسفی]] [[علت]] تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی [[علل]] ناقصه گرد هم آیند و [[علت]] تامه وجود نیابد، حادثه در [[لوح محو و اثبات]] نوشته میشود و [[آینده]] [[آدمی]] تغییر میکند<ref>ر.ک: المیزان، ۱۱/ ۳۸۱؛ تفسیر نمونه، ۱۰/ ۲۴۲.</ref>. چون [[بداء]] پیش میآید و در [[لوح محو و اثبات]]، تغییری روی میدهد، به [[لوح محفوظ]] و [[قضای الهی]] راه نمییابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و [[خداوند]] همواره میداند که چه چیز دگرگون میگردد و هر کس با چه [[رفتاری]] [[آینده]] خویش را رقم میزند. بدینسان، [[بداء]] موجب تغییر [[علم الهی]] نمیشود. این دست دگرگونیها تنها به برخی عرصههای [[زندگی]] [[بشر]] همانند [[احکام شرعی]] یا [[اطاعت]] و [[گناه]] [[بندگان]] و یا [[سختیها]] و تغییر در وقت [[مرگ]] [[انسانها]] تعلق نمیگیرد؛ بلکه همه عرصههای [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] را میپوشاند؛ چنان که [[قرآن کریم]] به صورت مطلق میفرماید: "[[خداوند]] هر چه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و اصل کتاب، نزد او است"<ref>{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}؛ سوره رعد، آیه ۳۹؛ المیزان، ۱۱/ ۳۷۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | #[[قضای الهی]] بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمیپذیرد و [[قرآن]]، آن را "[[لوح محفوظ]]" مینامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر میپذیرد و در [[قرآن]]، "[[لوح محو و اثبات]]" نام دارد.[[بداء]] در قضای مشروط یا [[لوح محو و اثبات]] صورت میپذیرد. به عنوان مثال، [[صله رحم]] موجب میشود که [[مرگ]] [[انسان]] به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثهای در [[آینده]] قطعی شود، آن را در [[لوح محفوظ]] ثبت میکنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر [[فلسفی]] [[علت]] تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی [[علل]] ناقصه گرد هم آیند و [[علت]] تامه وجود نیابد، حادثه در [[لوح محو و اثبات]] نوشته میشود و [[آینده]] [[آدمی]] تغییر میکند<ref>ر.ک: المیزان، ۱۱/ ۳۸۱؛ تفسیر نمونه، ۱۰/ ۲۴۲.</ref>. چون [[بداء]] پیش میآید و در [[لوح محو و اثبات]]، تغییری روی میدهد، به [[لوح محفوظ]] و [[قضای الهی]] راه نمییابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و [[خداوند]] همواره میداند که چه چیز دگرگون میگردد و هر کس با چه [[رفتاری]] [[آینده]] خویش را رقم میزند. بدینسان، [[بداء]] موجب تغییر [[علم الهی]] نمیشود. این دست دگرگونیها تنها به برخی عرصههای [[زندگی]] [[بشر]] همانند [[احکام شرعی]] یا [[اطاعت]] و [[گناه]] [[بندگان]] و یا [[سختیها]] و تغییر در وقت [[مرگ]] [[انسانها]] تعلق نمیگیرد؛ بلکه همه عرصههای [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[انسان]] را میپوشاند؛ چنان که [[قرآن کریم]] به صورت مطلق میفرماید: "[[خداوند]] هر چه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و اصل کتاب، نزد او است"<ref>{{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}؛ سوره رعد، آیه ۳۹؛ المیزان، ۱۱/ ۳۷۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۲.</ref>. | ||
#[[اعتقاد]] به [[بداء]] در برابر باوری است که میان [[یهود]] رواج دارد. آنان معتقدند [[خداوند]] [[جهان]] را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و [[سرنوشت انسانها]] و [[سعادت]] و [[شقاوت]] آنان را تقدیر کرده است و نمیتواند تغییری به آن راه دهد. [[انسان]] نیز دستی در تغییر [[سرنوشت]] خویش ندارد. [[قرآن کریم]] از این [[عقیده]] [[یهود]] یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست [[قدرت الهی]] بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان میفرماید: "دست [[خدا]] باز است و به هر کس بخواهد، میبخشد"<ref>{{متن قرآن| وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ التوحید، باب ۲۵/ ۱۶۷.</ref>. [[یهود]] با چنین باوری است که هیچ تغییری را در [[تکوین]] و [[تشریع]] جایز نمیدانند و [[نسخ]] [[شرایع]] و [[احکام]] را برنمیتابند<ref>البداء فی ضوء الکتاب و السنة، ۱۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | #[[اعتقاد]] به [[بداء]] در برابر باوری است که میان [[یهود]] رواج دارد. آنان معتقدند [[خداوند]] [[جهان]] را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و [[سرنوشت انسانها]] و [[سعادت]] و [[شقاوت]] آنان را تقدیر کرده است و نمیتواند تغییری به آن راه دهد. [[انسان]] نیز دستی در تغییر [[سرنوشت]] خویش ندارد. [[قرآن کریم]] از این [[عقیده]] [[یهود]] یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست [[قدرت الهی]] بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان میفرماید: "دست [[خدا]] باز است و به هر کس بخواهد، میبخشد"<ref>{{متن قرآن| وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ التوحید، باب ۲۵/ ۱۶۷.</ref>. [[یهود]] با چنین باوری است که هیچ تغییری را در [[تکوین]] و [[تشریع]] جایز نمیدانند و [[نسخ]] [[شرایع]] و [[احکام]] را برنمیتابند<ref>البداء فی ضوء الکتاب و السنة، ۱۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۲.</ref>. | ||
#[[خدای متعال]]، دو گونه [[علم]] دارد: یکی همان که به [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] و اولیای خویش میبخشد. در این [[علم]] هیچ تغییری نیست؛ زیرا [[خداوند]] [[پیامبران]] و اولیای خویش را [[تکذیب]] نمیکند. معارفی که [[خداوند]] در چارچوب [[نبوت]] و [[رسالت]] به پیامبرانش میدهد، از این دست است. دوم، [[علمی]] که نزد خود او است و از [[علم غیب]] [[الهی]] است و کسی از آن [[آگاه]] نمیشود، مگر آنان را که بپسندد. در [[تفسیر]] [[آیه]] ۲۸ سوره [[جن]] آمده است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} از این کساناند. [[بداء]] در این گونه [[علم]] پدید میآید و جز شماری از [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] کسی از آن [[آگاه]] نیست<ref>الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۷ و ۲۵۶؛ مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، ۳۱.</ref>. گاه [[اولیای خدا]]، از وقوع تغییر و [[بداء]] در رخدادی [[آگاه]] نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را [[آشکار]] نمیسازند و از وقوع آن رخداد در [[آینده]] خبر میدهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمیافتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به [[تعلیم و تربیت]] آنان است رخ نمیدهد و [[مردم]] را نیز از [[علت]] تغییر در آن رخداد [[آگاه]] میسازند تا از تأثیر [[اعمال نیک]] و بدشان در تغییر [[سرنوشت]] خود باخبر شوند<ref>البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۹۸- ۹۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | #[[خدای متعال]]، دو گونه [[علم]] دارد: یکی همان که به [[فرشتگان]] و [[پیامبران]] و اولیای خویش میبخشد. در این [[علم]] هیچ تغییری نیست؛ زیرا [[خداوند]] [[پیامبران]] و اولیای خویش را [[تکذیب]] نمیکند. معارفی که [[خداوند]] در چارچوب [[نبوت]] و [[رسالت]] به پیامبرانش میدهد، از این دست است. دوم، [[علمی]] که نزد خود او است و از [[علم غیب]] [[الهی]] است و کسی از آن [[آگاه]] نمیشود، مگر آنان را که بپسندد. در [[تفسیر]] [[آیه]] ۲۸ [[سوره]] [[جن]] آمده است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} از این کساناند. [[بداء]] در این گونه [[علم]] پدید میآید و جز شماری از [[انبیاء]] و [[اولیای الهی]] کسی از آن [[آگاه]] نیست<ref>الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۷ و ۲۵۶؛ مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، ۳۱.</ref>. گاه [[اولیای خدا]]، از وقوع تغییر و [[بداء]] در رخدادی [[آگاه]] نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را [[آشکار]] نمیسازند و از وقوع آن رخداد در [[آینده]] خبر میدهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمیافتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به [[تعلیم و تربیت]] آنان است رخ نمیدهد و [[مردم]] را نیز از [[علت]] تغییر در آن رخداد [[آگاه]] میسازند تا از تأثیر [[اعمال نیک]] و بدشان در تغییر [[سرنوشت]] خود باخبر شوند<ref>البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۹۸- ۹۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۳.</ref>. | ||
*[[دانشمندان شیعه]]، با نظرداشت [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} [[بداء]] را، چون به [[خدا]] منسوب میشود، به معنای ابداء و اظهار آنچه [[مردم]] [[گمان]] نمیبردهاند، میدانند و از راههای مختلف در صدد [[تفسیر]] آن برمیآیند<ref>مصابیح الانوار، ۱/ ۳۳- ۴۷؛ بحارالانوار، ۴/ ۱۲۶- ۱۳۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۵.</ref>. برخی [[دانشمندان شیعه]] نیز [[بداء]] در تکوینیات را همچون [[نسخ]] تشریعیات دانستهاند. [[نسخ]] [[احکام شریعت]] بدین معنا است که مدت آن به پایان رسیده است و به معنای تغییر [[علم]] [[خداوند]] نیست. همه [[مسلمانان]] این [[حقیقت]] را پذیرفتهاند. علمای [[اهل سنت]] از آن رو که [[بداء]] را در [[روایات]] [[امامان]]{{عم}} و علمای [[شیعه]] به معنای ظاهریاش پنداشتهاند، بر [[شیعه]] خرده گرفتهاند با اینکه [[امامان معصوم]]{{عم}} و علمای [[شیعه]] [[بداء]] را به این معنا نمیدانند. در نتیجه [[اختلاف]] در این باره لفظی است و از بیدقتی نشئت میگیرد<ref>همان؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم، ۴۲۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص | *[[دانشمندان شیعه]]، با نظرداشت [[روایات]] بزرگان [[معصوم]]{{ع}} [[بداء]] را، چون به [[خدا]] منسوب میشود، به معنای ابداء و اظهار آنچه [[مردم]] [[گمان]] نمیبردهاند، میدانند و از راههای مختلف در صدد [[تفسیر]] آن برمیآیند<ref>مصابیح الانوار، ۱/ ۳۳- ۴۷؛ بحارالانوار، ۴/ ۱۲۶- ۱۳۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۵.</ref>. برخی [[دانشمندان شیعه]] نیز [[بداء]] در تکوینیات را همچون [[نسخ]] تشریعیات دانستهاند. [[نسخ]] [[احکام شریعت]] بدین معنا است که مدت آن به پایان رسیده است و به معنای تغییر [[علم]] [[خداوند]] نیست. همه [[مسلمانان]] این [[حقیقت]] را پذیرفتهاند. علمای [[اهل سنت]] از آن رو که [[بداء]] را در [[روایات]] [[امامان]]{{عم}} و علمای [[شیعه]] به معنای ظاهریاش پنداشتهاند، بر [[شیعه]] خرده گرفتهاند با اینکه [[امامان معصوم]]{{عم}} و علمای [[شیعه]] [[بداء]] را به این معنا نمیدانند. در نتیجه [[اختلاف]] در این باره لفظی است و از بیدقتی نشئت میگیرد<ref>همان؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم، ۴۲۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۵۳.</ref>. | ||
==[[بداء]] در [[فرهنگ]] اصطلاحات [[علم کلام]]== | |||
*[[بداء]] از اختصاصات [[اعتقادی]] [[شیعه]] است که دورانهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذرانده، تا جایی که گاه همین [[اعتقاد]] موجب اتهاماتی مانند [[کفر]] و [[الحاد]] از سوی برخی [[مخالفان]] نسبت به [[شیعه]] شده است. | |||
*با مطالعات و تحقیق در این [[حوزه]]، نکات قابل توجهی به دست میآید: | |||
*'''مطلب اول''' اینکه، [[بداء]] سه دوره [[تاریخی]] را به خود دیده است: [[دوران ظهور]] [[ائمه]]{{عم}} مبتنی بر [[روایات]]، دوره بعد در قرن چهارم مبتنی بر [[کلام]] [[عقلی]] و معتزلی و مرحله آخر را میتوان دوران گسترش [[فلسفه]] و رونق [[کلام]] [[فلسفی]] دانست. البته میتوان قرن نهم به بعد را با توجه به مطالب پیش رو به عنوان دوره [[جدید]] اضافه نمود. | |||
*در دوره اول [[حقیقت]] [[بداء]] توسط علمای [[شیعه]] آن عصر که میتوان از مدرسه [[کوفه]] و [[قم]] نام برد، به خوبی ارائه و [[نگارش]] شد. در مرحله دوم با توجه به فاصله گرفتن از [[عصر حضور]] [[ائمه]] و فشار [[معتزله]] و نفوذ آنها در دربار آلبویه که اوج آن در مدرسه [[بغداد]] بود، مقداری با معنای [[حقیقی]] [[بداء]] فاصله ایجاد شد<ref>با توجه به اختلاف در این دو دوره است که میبینیم ابوالحسن اشعری در کتاب مقالات الاسلامیین میگوید: شیعه در بداء اختلاف دارد.</ref>؛ از جمله اینکه گاهی با معنای [[نسخ]] یکی انگاشته میشد<ref>حال آنکه تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده است و در یک زمان رخ میدهد.</ref>. البته مسئله [[تقیه]] را نیز دراینباره نمیتوان نادیده گرفت. بعد از دوره [[بغداد]] تا قرن نهم دیگر [[مسئله بداء]] مطرح نمیشود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹.</ref>. | |||
*ازاینرو باید از مرحوم ابنابیجمهور [[احسایی]] از عرفا و [[متکلمان]] برجسته [[شیعه]] یاد کرد که در قرن نهم پس از اینکه چندین قرن این مسئله به حاشیه رفته بود، ظاهراً ایشان بود که آن را دوباره برای اولینبار در کتاب [[عوالی]] اللئالی مطرح نمود؛ تا آنجا که طرح این مسئله توسط [[عالمان]] بعدی مانند [[میرداماد]] در نبراص الضیاء نیز با تأثر از ایشان بوده است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۴۹-۵۰.</ref>. | |||
*'''مطلب دوم''' اینکه، [[روایات اسلامی]] از جهات مختلف اهمیت و [[جایگاه]] [[بداء]] را در [[دین]] مورد توجه قرار دادهاند؛ از جمله اینکه [[بداء]] موجب [[فهم]] [[خداشناسی]] است<ref>صدوق، توحید، ص۳۳۳.</ref>، یا اینکه [[خداوند]] همه [[پیامبران]] را بر [[اقرار]] به [[بداء]] [[مبعوث]] نمود<ref>صدوق، توحید، ص۳۳۴.</ref>. دستهای از [[روایات]] بر [[فهم]] [[حقیقت]] [[بداء]] دارند<ref>صدوق، توحید، ص۳۳۴.</ref>؛ برخلاف [[قضا و قدر]] و [[تفکر]] درباره [[خدا]]. در برخی [[روایات]] نیز معنا و مفهوم [[بداء]] طرح شده است که به آن اشاره خواهد شد<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۰.</ref>. | |||
*'''مطلب سوم''' اینکه، "[[بداء]]" در منابع لغوی و [[قرآنی]] به دو معنای [[ظهور]] بین<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «بداء».</ref> و تغییر و تبدیل [[رأی]]<ref>ابنفارس، مقاییس اللغة، واژه «بداء».</ref> آمده است. اما [[بداء]] در [[ذات خداوند]]، مانند [[بداء]] بشری از نوع تغییر [[رأی]] به [[علت]] [[جهل]] و [[ندامت]] نیست. از این رو [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "کسی که [[گمان]] کند برای [[خداوند]] در چیزی [[بداء]] حاصل میشود که روز قبل آن را نمیدانست، از او بیزاری بجویید"<ref>{{متن حدیث|مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ}}؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.</ref>. در [[حدیث]] دیگری آمده است: "برای [[خدا]] در چیزی [[بداء]] حاصل نمیشود، مگر اینکه پیش از آن به آن [[علم]] داشته است"<ref>{{متن حدیث|مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ}}؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۰.</ref>. | |||
*[[استاد مطهری]] [[مسئله بداء]] را با رویکرد قضای غیر حتمی و قابل تغییر و ارتباط عالم [[علوی]] و سفلی اینگونه مطرح میکند: "[[بداء]] به معنای تغییر [[سرنوشت]] است و از لطیفترین حقایق [[فلسفی]] است؛ یعنی اینکه در برنامه [[قضا و قدر الهی]] تجدیدنظر رخ میدهد؛ بدان معنا که در حوادث [[تاریخی]] [[بشر]]، [[خداوند]] تبارک و تعالی برای پیش و پس رفتن و تحولات [[تاریخ]] [[بشر]]، صورت قطعی معین نکرده است. زبان حال [[پروردگار]] این است کهای [[انسان]]! تو خود مجری [[قضا و قدر الهی]] و سنتهای [[پروردگار]] هستی! تو هستی که [[تاریخ]] را میتوانی به جلو و عقب ببری! میتوانی آن را نگه داری! هیچ جبری از [[ناحیه]] [[طبیعت]] و از نظر ابزارهای [[زندگی]] و [[مشیت الهی]] بر [[تاریخ]] [[حکومت]] نمیکند". | |||
*[[قرآن کریم]] که برای اولینبار در [[تاریخ]] [[معارف]] بشری [[مسئله بداء]] را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین [[تبیین]] میکند: {{متن قرآن|يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}<ref>«خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۱.</ref>. | |||
*تغییر [[سرنوشت]]، به معنای اینکه عاملی از زمره مظاهر [[قضا و قدر الهی]] و حلقهای از حلقات علیت سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی بشود؛ به عبارت دیگر تغییر [[سرنوشت]] به موجب [[سرنوشت]] و تبدیل [[قضا و قدر]] به [[حکم]] [[قضا و قدر]]، هرچند شگفت و مشکل به نظر میرسد، [[حقیقت]] است. | |||
*تغییر [[قضا و قدر]] در این معنا و مفهوم، تغییر در عالم [[علوی]] و [[الواح]] و کتابهای ملکوتی و [[علم الهی]] به خود میگیرد. البته این سؤالات پیامد قهری [[مسئله بداء]] است: مگر ممکن است در [[علم]] [[خداوند]] بلندمرتبه تغییر و تبدیل پیدا شود؟ آیا [[حکم خداوند]] قابل نقض است؟ آیا دانی میتواند در [[عالی]] اثر بگذارد؟ جواب همه اینها مثبت است. [[خداوند]] [[علم]] قابل تغییر هم دارد. [[حکم خداوند]] قابل نقض است و دانی میتواند در [[عالی]] اثر بگذارد. [[نظام]] سفلی و مخصوصاً [[اراده]] و خواست و عمل [[انسان]]، بلکه اختصاصاً [[اراده]] و خواست و عمل [[انسان]]، میتواند عالم [[علوی]] را تکان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود، و این عالیترین شکل [[تسلط انسان بر سرنوشت]] است<ref>مطهری، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۶؛ همو، نبوت، ص۱۸۰ - ۱۷۹؛ همو، انسان و سرنوشت، ص۶۵ - ۶۴.</ref>. | |||
*زیرا [[بداء]] تحت تأثیر دو عامل است: یکی [[اراده]] [[الله]] و دیگری [[اراده]] [[انسان]]. [[قضا]] یعنی عالم بالا و [[قدر]] یعنی عالم پایین، و [[اراده]] [[انسان]] میتواند در [[اراده]] غیر حتمی [[خدا]] تأثیر بگذارد؛ زیرا بنابر آنچه در [[روایات]] آمده، مراحل پنجگانهای از آغاز تا انجام یک فعل از سوی [[خدا]] وجود دارد: [[مشیت]]، [[اراده]]، تقدیر، [[قضا]] و [[امضا]]. تا قبل از [[امضا]] و قضای غیر حتمی، با عواملی مانند [[دعا]] و [[صدقه]] امکان نقض وجود دارد، اما وقتی [[امضا]] شد، دیگر قابل تغییر نیست<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۵۱.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | * [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | ||
* [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
==جستارهای وابسته== | ==جستارهای وابسته== | ||
نسخهٔ ۶ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۴
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بداء (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- از اعتقادات ویژه شیعیان است. کلمه "بداء" به معنای آشکار شدن است و معنای جهل و تغییر رأی و اراده نیز در آن نهفته است. چون انسان، چیزی را نمیداند و سپس بر او آشکار میشود و رأی و نظرش دگرگون میگردد، گویند که بداء حاصل شده است. کاربرد این معنا از بداء برای خداوند، در نظر مسلمانان روا نیست؛ زیرا لازمه آن نسبت جهل و تغییر به ذات متعالی او است[۱][۲].
- "بداء" هفت بار در قرآن کریم آمده که از آن میان، شش بار به معنای "آشکار شدن" و یک بار نیز به معنای "خوب به نظر آمدن" است و هیچ یک از آنها به خداوند نسبت داده نشده است[۳][۴].
- اما روایات بزرگان معصوم(ع) بداء را به خدا نسبت دادهاند و یکی از بابهای کتب روایی، بدین موضوع میپردازد[۵]. در جوامع روایی اهل سنت نیز احادیثی از پیامبر(ص) آمده است که بداء به خداوند منسوب است. در روایتی نقل کردهاند که پیامبر(ص) فرمود: "... برای خدا در آزمون آنان، بداء پیش آمد..".[۶][۷].
- تدبر در روایات بزرگان معصوم(ع) حقایقی را درباره بداء نشان میدهد که عبارتاند از:
- امامان معصوم(ع) اعتقاد به بداء را ستودهاند و آن را عبادتی بسیار بزرگ شمردهاند. از این روایات برمیآید که هر کس خدا را به بداء نشناسد، او را درست نشناخته است و خداوند از پیامبران خویش پیمان گرفته است که بداء را باور کنند؛ همان سان که از آنان پیمان گرفته است گرد شرک نیایند.
- نسبت بداء به خداوند بدان معنا نیست که جهل به ذات متعالی او راه دارد. خداوند از آنچه روی خواهد داد، آگاه است. در روایات آمده است که بپرهیزید از اینکه گمان برید چیزی بر خدا ظاهر میشود که از آن آگاه نبوده است. این گمان در حق خدا، به معنای خروج از توحید است. این بیانات امامان معصوم(ع) گواهی میدهد که چون بداء برای خدا به کار میرود، به معنای ظاهری خویش نیست. در قرآن کریم صفات و تعابیری دیگر نیز میتوان یافت که برای خداوند به معنای حقیقی به کار نرفتهاند؛ مانند نسبت کید و مکر و نسیان[۸]. بداء الهی بدین معنا است که خداوند سرنوشت انسان را بر اساس اعمال نیک و بد آنها تغییر میدهد. بدینسان، انسان میتواند با نیکوکاری یا زشتکاری آینده خویش را رقم زند. اعمال آدمی حتی در حوادث طبیعی نیز مؤثرند؛ مثلًا گاه موجب نزول بلا میشوند و گاه، بلایی را دور میکنند و یا مایه برکات آسمانی و الهی میشوند. اعمالی همانند استغفار، توبه، شکر نعمت، صدقه، احسان، صله ارحام و نیکی به والدین موجب تغییر سرنوشت انسان و نزول برکاتاند و در مقابل، کفر و گناهان موجب بلا و عذاب الهی[۹][۱۰].
- قضای الهی بر دو گونه است: یکی قضای حتمی که تغییر نمیپذیرد و قرآن، آن را "لوح محفوظ" مینامد و دیگری قضای مشروط و معلق که با تغییر شرایط، تغییر میپذیرد و در قرآن، "لوح محو و اثبات" نام دارد.بداء در قضای مشروط یا لوح محو و اثبات صورت میپذیرد. به عنوان مثال، صله رحم موجب میشود که مرگ انسان به تأخیر افتد و بر عمرش افزوده شود. تنها وقتی وقوع حادثهای در آینده قطعی شود، آن را در لوح محفوظ ثبت میکنند؛ یعنی وقتی که به تعبیر فلسفی علت تامه آن فراهم آید و مقتضی موجود باشد و موانع، مفقود. اگر تنها برخی علل ناقصه گرد هم آیند و علت تامه وجود نیابد، حادثه در لوح محو و اثبات نوشته میشود و آینده آدمی تغییر میکند[۱۱]. چون بداء پیش میآید و در لوح محو و اثبات، تغییری روی میدهد، به لوح محفوظ و قضای الهی راه نمییابد و در آنجا نوشته شده و ثابت است و خداوند همواره میداند که چه چیز دگرگون میگردد و هر کس با چه رفتاری آینده خویش را رقم میزند. بدینسان، بداء موجب تغییر علم الهی نمیشود. این دست دگرگونیها تنها به برخی عرصههای زندگی بشر همانند احکام شرعی یا اطاعت و گناه بندگان و یا سختیها و تغییر در وقت مرگ انسانها تعلق نمیگیرد؛ بلکه همه عرصههای زندگی فردی و اجتماعی انسان را میپوشاند؛ چنان که قرآن کریم به صورت مطلق میفرماید: "خداوند هر چه را بخواهد، محو یا اثبات میکند و اصل کتاب، نزد او است"[۱۲][۱۳].
- اعتقاد به بداء در برابر باوری است که میان یهود رواج دارد. آنان معتقدند خداوند جهان را آفریده و هر پیشامدی را از پیش حتمی ساخته و سرنوشت انسانها و سعادت و شقاوت آنان را تقدیر کرده است و نمیتواند تغییری به آن راه دهد. انسان نیز دستی در تغییر سرنوشت خویش ندارد. قرآن کریم از این عقیده یهود یاد کرده و فرموده است که آنان معتقدند که دست قدرت الهی بسته است. آن گاه در پاسخ به آنان میفرماید: "دست خدا باز است و به هر کس بخواهد، میبخشد"[۱۴]. یهود با چنین باوری است که هیچ تغییری را در تکوین و تشریع جایز نمیدانند و نسخ شرایع و احکام را برنمیتابند[۱۵][۱۶].
- خدای متعال، دو گونه علم دارد: یکی همان که به فرشتگان و پیامبران و اولیای خویش میبخشد. در این علم هیچ تغییری نیست؛ زیرا خداوند پیامبران و اولیای خویش را تکذیب نمیکند. معارفی که خداوند در چارچوب نبوت و رسالت به پیامبرانش میدهد، از این دست است. دوم، علمی که نزد خود او است و از علم غیب الهی است و کسی از آن آگاه نمیشود، مگر آنان را که بپسندد. در تفسیر آیه ۲۸ سوره جن آمده است که پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از این کساناند. بداء در این گونه علم پدید میآید و جز شماری از انبیاء و اولیای الهی کسی از آن آگاه نیست[۱۷]. گاه اولیای خدا، از وقوع تغییر و بداء در رخدادی آگاه نیستند یا آگاهند و بنابر مصلحتی آن را آشکار نمیسازند و از وقوع آن رخداد در آینده خبر میدهند. در نتیجه، با تغییر شرایط، آن رخداد اتفاق نمیافتد. این گونه رخدادها اندک هستند و در مسائل اساسی که مربوط به تعلیم و تربیت آنان است رخ نمیدهد و مردم را نیز از علت تغییر در آن رخداد آگاه میسازند تا از تأثیر اعمال نیک و بدشان در تغییر سرنوشت خود باخبر شوند[۱۸][۱۹].
- دانشمندان شیعه، با نظرداشت روایات بزرگان معصوم(ع) بداء را، چون به خدا منسوب میشود، به معنای ابداء و اظهار آنچه مردم گمان نمیبردهاند، میدانند و از راههای مختلف در صدد تفسیر آن برمیآیند[۲۰]. برخی دانشمندان شیعه نیز بداء در تکوینیات را همچون نسخ تشریعیات دانستهاند. نسخ احکام شریعت بدین معنا است که مدت آن به پایان رسیده است و به معنای تغییر علم خداوند نیست. همه مسلمانان این حقیقت را پذیرفتهاند. علمای اهل سنت از آن رو که بداء را در روایات امامان(ع) و علمای شیعه به معنای ظاهریاش پنداشتهاند، بر شیعه خرده گرفتهاند با اینکه امامان معصوم(ع) و علمای شیعه بداء را به این معنا نمیدانند. در نتیجه اختلاف در این باره لفظی است و از بیدقتی نشئت میگیرد[۲۱][۲۲].
بداء در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- بداء از اختصاصات اعتقادی شیعه است که دورانهای پر فراز و نشیبی را پشت سر گذرانده، تا جایی که گاه همین اعتقاد موجب اتهاماتی مانند کفر و الحاد از سوی برخی مخالفان نسبت به شیعه شده است.
- با مطالعات و تحقیق در این حوزه، نکات قابل توجهی به دست میآید:
- مطلب اول اینکه، بداء سه دوره تاریخی را به خود دیده است: دوران ظهور ائمه(ع) مبتنی بر روایات، دوره بعد در قرن چهارم مبتنی بر کلام عقلی و معتزلی و مرحله آخر را میتوان دوران گسترش فلسفه و رونق کلام فلسفی دانست. البته میتوان قرن نهم به بعد را با توجه به مطالب پیش رو به عنوان دوره جدید اضافه نمود.
- در دوره اول حقیقت بداء توسط علمای شیعه آن عصر که میتوان از مدرسه کوفه و قم نام برد، به خوبی ارائه و نگارش شد. در مرحله دوم با توجه به فاصله گرفتن از عصر حضور ائمه و فشار معتزله و نفوذ آنها در دربار آلبویه که اوج آن در مدرسه بغداد بود، مقداری با معنای حقیقی بداء فاصله ایجاد شد[۲۳]؛ از جمله اینکه گاهی با معنای نسخ یکی انگاشته میشد[۲۴]. البته مسئله تقیه را نیز دراینباره نمیتوان نادیده گرفت. بعد از دوره بغداد تا قرن نهم دیگر مسئله بداء مطرح نمیشود[۲۵].
- ازاینرو باید از مرحوم ابنابیجمهور احسایی از عرفا و متکلمان برجسته شیعه یاد کرد که در قرن نهم پس از اینکه چندین قرن این مسئله به حاشیه رفته بود، ظاهراً ایشان بود که آن را دوباره برای اولینبار در کتاب عوالی اللئالی مطرح نمود؛ تا آنجا که طرح این مسئله توسط عالمان بعدی مانند میرداماد در نبراص الضیاء نیز با تأثر از ایشان بوده است[۲۶].
- مطلب دوم اینکه، روایات اسلامی از جهات مختلف اهمیت و جایگاه بداء را در دین مورد توجه قرار دادهاند؛ از جمله اینکه بداء موجب فهم خداشناسی است[۲۷]، یا اینکه خداوند همه پیامبران را بر اقرار به بداء مبعوث نمود[۲۸]. دستهای از روایات بر فهم حقیقت بداء دارند[۲۹]؛ برخلاف قضا و قدر و تفکر درباره خدا. در برخی روایات نیز معنا و مفهوم بداء طرح شده است که به آن اشاره خواهد شد[۳۰].
- مطلب سوم اینکه، "بداء" در منابع لغوی و قرآنی به دو معنای ظهور بین[۳۱] و تغییر و تبدیل رأی[۳۲] آمده است. اما بداء در ذات خداوند، مانند بداء بشری از نوع تغییر رأی به علت جهل و ندامت نیست. از این رو امام صادق(ع) میفرماید: "کسی که گمان کند برای خداوند در چیزی بداء حاصل میشود که روز قبل آن را نمیدانست، از او بیزاری بجویید"[۳۳]. در حدیث دیگری آمده است: "برای خدا در چیزی بداء حاصل نمیشود، مگر اینکه پیش از آن به آن علم داشته است"[۳۴][۳۵].
- استاد مطهری مسئله بداء را با رویکرد قضای غیر حتمی و قابل تغییر و ارتباط عالم علوی و سفلی اینگونه مطرح میکند: "بداء به معنای تغییر سرنوشت است و از لطیفترین حقایق فلسفی است؛ یعنی اینکه در برنامه قضا و قدر الهی تجدیدنظر رخ میدهد؛ بدان معنا که در حوادث تاریخی بشر، خداوند تبارک و تعالی برای پیش و پس رفتن و تحولات تاریخ بشر، صورت قطعی معین نکرده است. زبان حال پروردگار این است کهای انسان! تو خود مجری قضا و قدر الهی و سنتهای پروردگار هستی! تو هستی که تاریخ را میتوانی به جلو و عقب ببری! میتوانی آن را نگه داری! هیچ جبری از ناحیه طبیعت و از نظر ابزارهای زندگی و مشیت الهی بر تاریخ حکومت نمیکند".
- قرآن کریم که برای اولینبار در تاریخ معارف بشری مسئله بداء را طرح کرده است، دو نوع مقدرات را این چنین تبیین میکند: ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾[۳۶][۳۷].
- تغییر سرنوشت، به معنای اینکه عاملی از زمره مظاهر قضا و قدر الهی و حلقهای از حلقات علیت سبب تغییر و تبدیل سرنوشتی بشود؛ به عبارت دیگر تغییر سرنوشت به موجب سرنوشت و تبدیل قضا و قدر به حکم قضا و قدر، هرچند شگفت و مشکل به نظر میرسد، حقیقت است.
- تغییر قضا و قدر در این معنا و مفهوم، تغییر در عالم علوی و الواح و کتابهای ملکوتی و علم الهی به خود میگیرد. البته این سؤالات پیامد قهری مسئله بداء است: مگر ممکن است در علم خداوند بلندمرتبه تغییر و تبدیل پیدا شود؟ آیا حکم خداوند قابل نقض است؟ آیا دانی میتواند در عالی اثر بگذارد؟ جواب همه اینها مثبت است. خداوند علم قابل تغییر هم دارد. حکم خداوند قابل نقض است و دانی میتواند در عالی اثر بگذارد. نظام سفلی و مخصوصاً اراده و خواست و عمل انسان، بلکه اختصاصاً اراده و خواست و عمل انسان، میتواند عالم علوی را تکان بدهد و سبب تغییراتی در آن بشود، و این عالیترین شکل تسلط انسان بر سرنوشت است[۳۸].
- زیرا بداء تحت تأثیر دو عامل است: یکی اراده الله و دیگری اراده انسان. قضا یعنی عالم بالا و قدر یعنی عالم پایین، و اراده انسان میتواند در اراده غیر حتمی خدا تأثیر بگذارد؛ زیرا بنابر آنچه در روایات آمده، مراحل پنجگانهای از آغاز تا انجام یک فعل از سوی خدا وجود دارد: مشیت، اراده، تقدیر، قضا و امضا. تا قبل از امضا و قضای غیر حتمی، با عواملی مانند دعا و صدقه امکان نقض وجود دارد، اما وقتی امضا شد، دیگر قابل تغییر نیست[۳۹].
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ۴/ ۹۲؛ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۲؛ مفردات راغب، ۳۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ ﴿بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ ﴾؛ سوره انعام، آیه ۲۸؛ ﴿ فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۲۲؛ ﴿ فَأَكَلا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى﴾؛ سوره طه، آیه ۱۲۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون ﴾؛ سوره زمر، آیه ۴۷ و ۴۸؛ ﴿وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون﴾؛ سوره جاثیه، آیه ۳۳؛ ﴿ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ ﴾؛ سوره یوسف، آیه ۳۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۶؛ التوحید، باب ۵۴.
- ↑ صحیح البخاری، ۴/ ۲۰۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۰.
- ↑ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۱۸.
- ↑ ﴿وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ﴾؛ سوره نور، آیه ۱۰- ۱۲؛ ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلاَ مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ ﴾؛ سوره رعد، آیه ۱۱؛ ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ﴾؛ سوره اعراف، آیه ۹۶؛ ﴿فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِّنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴾؛ سوره طلاق، آیه ۲ و ۳؛ ﴿فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ﴾؛ سوره یونس، آیه ۹۸؛ بحارالانوار، ۹۰/ ۲۸۸ و ۲۸۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۱.
- ↑ ر.ک: المیزان، ۱۱/ ۳۸۱؛ تفسیر نمونه، ۱۰/ ۲۴۲.
- ↑ ﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾؛ سوره رعد، آیه ۳۹؛ المیزان، ۱۱/ ۳۷۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
- ↑ ﴿ وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاء وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ﴾؛ سوره مائده، آیه ۶۴؛ التوحید، باب ۲۵/ ۱۶۷.
- ↑ البداء فی ضوء الکتاب و السنة، ۱۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۲.
- ↑ الاصول من الکافی، ۱/ ۱۴۷ و ۲۵۶؛ مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة، ۳۱.
- ↑ البداء فی ضوء الکتاب والسنة، ۹۸- ۹۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
- ↑ مصابیح الانوار، ۱/ ۳۳- ۴۷؛ بحارالانوار، ۴/ ۱۲۶- ۱۳۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۵.
- ↑ همان؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم، ۴۲۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۱۵۳.
- ↑ با توجه به اختلاف در این دو دوره است که میبینیم ابوالحسن اشعری در کتاب مقالات الاسلامیین میگوید: شیعه در بداء اختلاف دارد.
- ↑ حال آنکه تفاوت ماهوی بداء و نسخ در این است که نسخ مربوط به دو امر و دو زمان است، ولی بداء ناظر به یک پدیده است و در یک زمان رخ میدهد.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۴۹-۵۰.
- ↑ صدوق، توحید، ص۳۳۳.
- ↑ صدوق، توحید، ص۳۳۴.
- ↑ صدوق، توحید، ص۳۳۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۰.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، واژه «بداء».
- ↑ ابنفارس، مقاییس اللغة، واژه «بداء».
- ↑ «مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْهُ»؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص۱۱۱.
- ↑ «مَا بَدَا لِلَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا كَانَ فِي عِلْمِهِ قَبْلَ أَنْ يَبْدُوَ لَهُ»؛ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۸، ح۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۰.
- ↑ «خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست» سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.
- ↑ مطهری، تکامل اجتماعی انسان (هدف زندگی)، ص۱۶؛ همو، نبوت، ص۱۸۰ - ۱۷۹؛ همو، انسان و سرنوشت، ص۶۵ - ۶۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۵۱.