اصول حاکم بر نظام اداری در اسلام چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پاسخ نخست== +== پاسخ نخست ==)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::* +*)) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[پرونده:1100700.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عباس علی عمید زنجانی]]]] | [[پرونده:1100700.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[عباس علی عمید زنجانی]]]] | ||
::::::آیتالله '''[[عباس علی عمید زنجانی]]''' و حجت الاسلام '''[[ابراهیم موسیزاده]]''' در کتاب ''«[[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ::::::آیتالله '''[[عباس علی عمید زنجانی]]''' و حجت الاسلام '''[[ابراهیم موسیزاده]]''' در کتاب ''«[[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
*«'''اصل اول: [[حکمت]]''': حکمت الگویی برگرفته از [[نظام آفرینش]] است: {{متن قرآن|الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید» سوره سجده، آیه ۷.</ref>. در [[قرآن]]، [[خداوند]]، [[متجاوز]] از نود مورد به صفت [[حکیم]] توصیف شده است. [[انسان]] [[خلیفه خدا در زمین]] و [[نماینده]] [[خدا]] در برقراری حکمت در [[زندگی]] و [[جامعه]] و اداره [[زمین]] است و [[نظام اداری]] و [[رهبری]] [[توحیدی]] از حکمت جداپذیر نیست. | |||
*'''اصل دوم: [[عدالت]] و [[قسط]]''': الگوی عدالت نیز ریشه در [[آفرینش الهی]] دارد {{متن قرآن|الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref>«پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.</ref> عدالت در الگوی [[آفرینش]] بر محور [[حق]] و بر اساس رعایت استحقاقهاست. [[تبعیض]]، به معنی تفاوت در [[عطا]] نسبت به دو موجود متساوی در [[استحقاق]]، [[ظلم]] است. جدا شدن از این اصل به مثابه خروج [[نظام]] از [[خصلت]] توحیدی و افتادن در گرداب [[شرک]] و [[کفر]] میباشد {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>. | |||
*'''اصل سوم: [[برابری]]''': برابری در [[نژاد]]{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا}}<ref>«اوست که شما را از تنی یگانه آفرید و از (خود) او همسرش را پدید آورد» سوره اعراف، آیه ۱۸۹.</ref>؛ برابری به معنی [[نفی تبعیض]] {{متن قرآن|وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ * قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ}}<ref>«و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد * بگو: بیگمان پروردگارم برای هر کس که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند» سوره سبأ، آیه ۳۵-۳۶.</ref>. همچنین برابری در بهرههای [[اجتماعی]] و عمومی {{متن حدیث|انی لا اری فی هذا الفی فضیلة لبنی اسماعیل علی غیرهم}}<ref>ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۰.</ref> و برابری در تعمیم [[حقوق]] و [[وظایف]] {{متن حدیث|فالحق لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الأجری له}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.</ref> و یکسان بودن درحقطلبی {{متن حدیث|فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً}}<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۹.</ref> و بالاخره [[برابری]] به عنوان [[شعار]] [[سیاسی]] [[رهبری]] {{متن حدیث|وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۰.</ref>. | |||
*'''اصل چهارم: [[قطبیت]] و مرکزیت''': مدیر به مثابه قطبی در مرکز ایدئولوژیک است<ref>{{متن حدیث|و اولوالعزم من الرسل علیهم دارت الرحا}}، نهج البلاغه، خطبه ۳.</ref>. | |||
*'''اصل پنجم: [[هدایت]]''': حرکت دامنهدار [[نظام اداری]]، قابل تفکیک نیست یکی از ابعاد این حرکت [[شکوفایی]] استعدادهای نیروها در درون [[تشکیلات اداری]] است {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. | |||
*'''اصل ششم: [[شورا]]''': [[اصل شورا]] به عنوان زیربنا در [[مدیریت]] [[اسلامی]] اصلی شناخته شده و آشنا است {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> و یک اصل الزامی است {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. این اصل در [[حقیقت]]، [[احترام]] به [[افکار]] عمومی و آزادیهاست و خود ناشی از حاکمیتی است که [[خداوند]] به [[انسان]] نسبت به [[سرنوشت]] او داده و او را در [[عقیده]] و عمل [[اختیار]] بخشیده است. {{متن قرآن|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا}}<ref>«ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.</ref> مراجعه به آراء [[مردم]] و نظرخواهی و آزادگذاردن مردم در [[انتخاب]] [[راه]]، [[شیوه رهبری]] در [[اسلام]] بوده و مواردی از آن را میتوان به صورت نظرخواهی در [[جنگها]] و یا [[بیعت]] در [[زندگی پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[مشاهده]] نمود. | |||
*'''اصل هفتم: [[قاطعیت]] ([[ایمان]] و [[اخلاص]])''': قاطعیت در مفهوم [[اداری]] حالتی است که از ایمان و اخلاص سرچشمه میگیرد {{متن قرآن|فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکلکنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. | |||
*'''اصل هشتم: [[حس]] [[اخوّت]]''': پایه مناسبات [[اجتماعی]] در [[اسلام]]، حس [[اخوت]] است {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ}}<ref>«جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.</ref> بر همین اساس در [[سیره پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرمود: “من [[دوست]] ندارم مادام که در میان شما هستم از دیگران متمایز باشم” و [[علی]]{{ع}} [[مردم]] [[انبار]] را از احتراماتی که [[بندگی]] را جایگزین رابطه [[اخوت اسلامی]] میکند، [[نهی]] فرمود. | |||
*'''اصل نهم: [[حاکمیت]] ارزشهای [[اسلامی]]''': [[تشکیلات]] اسلامی بر حاکمیت اصول و ارزشهای اسلامی [[استوار]] است و بدون آن هیچ سازمانی نمیتواند اسلامی باشد. | |||
*'''اصل دهم: [[نفی تحمیل]] و [[اکراه]]''': اکراه با [[کرامت]] و [[ارزش والای انسان]] و [[آزادی]] و [[اختیار]] او منافات دارد {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> و این اصل یکی از ارکان [[نظام حقوقی]] و [[اداری]] اسلامی است {{متن حدیث|انی لا أحب أن أجبرا حدا بما یکرهه}}<ref>از سخنان منسوب به امیر مؤمنان علی{{ع}}.</ref>. | |||
*'''اصل یازدهم: [[احساس تکلیف]]''': این [[احساس]] [[مسئولان]] را به یک [[شخصیت]] جمعی تبدیل میکند که بهجای خود همواره همگان را میبینند و در این میان هرگز خود را نمیبیند و آنچه برای آنان مطرح است [[تکلیف]] و [[مسؤولیت]] است. {{متن قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا}}<ref>«بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.</ref>. | |||
*'''اصل دوازدهم: [[عطوفت]] و [[مهرورزی]]''': رابطه [[مدیریت]] و نیروها از حد [[برادری]] فراتر و رقیقتر و عاطفیتر است چون مسؤول، خود را [[پدر]] نسبت به نیروهای خویش میبیند و به آنها [[عشق]] میورزد، و [[لغزشها]] و خطاهای نیروها هرگز وی را از مهر پدری باز نمیدارد. {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. | |||
*'''اصل سیزدهم: [[مسؤولیت]] خواستن''': با [[حاکمیت قانون]] و اصول، ناگزیر اشخاص و شخصیتها با معیارهای قانونی سنجیده میشوند و [[نظامها]] نه بر اساس اشخاص بلکه بر اساس اصول ارزیابی میشوند و از همه، مسؤولیت خواسته میشود {{متن حدیث|فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۰.</ref>. | |||
*'''اصل چهاردهم: مراعات [[معیارهای گزینش]]''': در مناسبات [[اداری]] و گزینشها باید، ضوابط [[حاکم]] باشد نه [[روابط]] و از اینرو مشکلترین مسأله در مدیریتها [[گزینش]] [[مسؤولان]] لایق و [[متعهد]] بر اساس ضوابط صحیح است {{متن حدیث|ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. و در این میان مهمترین معیار [[کاردانی]] و [[امانت]] است {{متن حدیث|لا تقبلن في استعمال عمالك و أمرائك شفاعة احد إلا شفاعة الكفاية و الأمانة}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>. | |||
*'''اصل پانزدهم: [[اسوه]] بودن''': مدیران باید، تجسّم [[عینی]] [[ارزشها]] و خصایص نیروهای زبده و کارآمد باشند تا از آنها [[الگو]] ساخته شود و برای سایر نیروها اسوه باشند {{متن حدیث|أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ}}<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>»<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۷۷.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۰
اصول حاکم بر نظام اداری در اسلام چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
اصول حاکم بر نظام اداری در اسلام چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیتالله عباس علی عمید زنجانی و حجت الاسلام ابراهیم موسیزاده در کتاب «بایستههای فقه سیاسی» در اینباره گفتهاند:
- «اصل اول: حکمت: حکمت الگویی برگرفته از نظام آفرینش است: ﴿الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ﴾[۱]. در قرآن، خداوند، متجاوز از نود مورد به صفت حکیم توصیف شده است. انسان خلیفه خدا در زمین و نماینده خدا در برقراری حکمت در زندگی و جامعه و اداره زمین است و نظام اداری و رهبری توحیدی از حکمت جداپذیر نیست.
- اصل دوم: عدالت و قسط: الگوی عدالت نیز ریشه در آفرینش الهی دارد ﴿الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى﴾[۲] عدالت در الگوی آفرینش بر محور حق و بر اساس رعایت استحقاقهاست. تبعیض، به معنی تفاوت در عطا نسبت به دو موجود متساوی در استحقاق، ظلم است. جدا شدن از این اصل به مثابه خروج نظام از خصلت توحیدی و افتادن در گرداب شرک و کفر میباشد ﴿وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾[۳].
- اصل سوم: برابری: برابری در نژاد﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا﴾[۴]؛ برابری به معنی نفی تبعیض ﴿وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ * قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ﴾[۵]. همچنین برابری در بهرههای اجتماعی و عمومی «انی لا اری فی هذا الفی فضیلة لبنی اسماعیل علی غیرهم»[۶] و برابری در تعمیم حقوق و وظایف «فالحق لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الأجری له»[۷] و یکسان بودن درحقطلبی «فَلْيَكُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَكَ فِي الْحَقِّ سَوَاءً»[۸] و بالاخره برابری به عنوان شعار سیاسی رهبری «وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ»[۹].
- اصل چهارم: قطبیت و مرکزیت: مدیر به مثابه قطبی در مرکز ایدئولوژیک است[۱۰].
- اصل پنجم: هدایت: حرکت دامنهدار نظام اداری، قابل تفکیک نیست یکی از ابعاد این حرکت شکوفایی استعدادهای نیروها در درون تشکیلات اداری است ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۱].
- اصل ششم: شورا: اصل شورا به عنوان زیربنا در مدیریت اسلامی اصلی شناخته شده و آشنا است ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ﴾[۱۲] و یک اصل الزامی است ﴿وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾[۱۳]. این اصل در حقیقت، احترام به افکار عمومی و آزادیهاست و خود ناشی از حاکمیتی است که خداوند به انسان نسبت به سرنوشت او داده و او را در عقیده و عمل اختیار بخشیده است. ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۱۴] مراجعه به آراء مردم و نظرخواهی و آزادگذاردن مردم در انتخاب راه، شیوه رهبری در اسلام بوده و مواردی از آن را میتوان به صورت نظرخواهی در جنگها و یا بیعت در زندگی پیامبر اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) مشاهده نمود.
- اصل هفتم: قاطعیت (ایمان و اخلاص): قاطعیت در مفهوم اداری حالتی است که از ایمان و اخلاص سرچشمه میگیرد ﴿فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ﴾[۱۵].
- اصل هشتم: حس اخوّت: پایه مناسبات اجتماعی در اسلام، حس اخوت است ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ﴾[۱۶] بر همین اساس در سیره پیامبر اکرم(ص) میفرمود: “من دوست ندارم مادام که در میان شما هستم از دیگران متمایز باشم” و علی(ع) مردم انبار را از احتراماتی که بندگی را جایگزین رابطه اخوت اسلامی میکند، نهی فرمود.
- اصل نهم: حاکمیت ارزشهای اسلامی: تشکیلات اسلامی بر حاکمیت اصول و ارزشهای اسلامی استوار است و بدون آن هیچ سازمانی نمیتواند اسلامی باشد.
- اصل دهم: نفی تحمیل و اکراه: اکراه با کرامت و ارزش والای انسان و آزادی و اختیار او منافات دارد ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾[۱۷] و این اصل یکی از ارکان نظام حقوقی و اداری اسلامی است «انی لا أحب أن أجبرا حدا بما یکرهه»[۱۸].
- اصل یازدهم: احساس تکلیف: این احساس مسئولان را به یک شخصیت جمعی تبدیل میکند که بهجای خود همواره همگان را میبینند و در این میان هرگز خود را نمیبیند و آنچه برای آنان مطرح است تکلیف و مسؤولیت است. ﴿فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا﴾[۱۹].
- اصل دوازدهم: عطوفت و مهرورزی: رابطه مدیریت و نیروها از حد برادری فراتر و رقیقتر و عاطفیتر است چون مسؤول، خود را پدر نسبت به نیروهای خویش میبیند و به آنها عشق میورزد، و لغزشها و خطاهای نیروها هرگز وی را از مهر پدری باز نمیدارد. ﴿وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ﴾[۲۰].
- اصل سیزدهم: مسؤولیت خواستن: با حاکمیت قانون و اصول، ناگزیر اشخاص و شخصیتها با معیارهای قانونی سنجیده میشوند و نظامها نه بر اساس اشخاص بلکه بر اساس اصول ارزیابی میشوند و از همه، مسؤولیت خواسته میشود «فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ»[۲۱].
- اصل چهاردهم: مراعات معیارهای گزینش: در مناسبات اداری و گزینشها باید، ضوابط حاکم باشد نه روابط و از اینرو مشکلترین مسأله در مدیریتها گزینش مسؤولان لایق و متعهد بر اساس ضوابط صحیح است «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ»[۲۲]. و در این میان مهمترین معیار کاردانی و امانت است «لا تقبلن في استعمال عمالك و أمرائك شفاعة احد إلا شفاعة الكفاية و الأمانة»[۲۳].
- اصل پانزدهم: اسوه بودن: مدیران باید، تجسّم عینی ارزشها و خصایص نیروهای زبده و کارآمد باشند تا از آنها الگو ساخته شود و برای سایر نیروها اسوه باشند «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ»[۲۴]»[۲۵]
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع فقه سیاسی
پانویس
- ↑ «اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید» سوره سجده، آیه ۷.
- ↑ «پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
- ↑ «و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «اوست که شما را از تنی یگانه آفرید و از (خود) او همسرش را پدید آورد» سوره اعراف، آیه ۱۸۹.
- ↑ «و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد * بگو: بیگمان پروردگارم برای هر کس که بخواهد روزی را فراخ یا تنگ میگرداند» سوره سبأ، آیه ۳۵-۳۶.
- ↑ ر.ک: وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۷۰.
- ↑ «و اولوالعزم من الرسل علیهم دارت الرحا»، نهج البلاغه، خطبه ۳.
- ↑ «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
- ↑ «و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «ما به او راه را نشان دادهایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
- ↑ «و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکلکنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ «جز این نیست که مؤمنان برادرند» سوره حجرات، آیه ۱۰.
- ↑ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ از سخنان منسوب به امیر مؤمنان علی(ع).
- ↑ «بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی» سوره کهف، آیه ۶.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۰.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۷۷.