حکم (اسم الهی): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{امامت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اسم الهی | عنوان مدخل = حکم | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == این واژه، صفت مشبهه از مصدر حُکم و از اسماء و صفات خداست. برای «حُکم» در لغت معانی گوناگونی برشمردهاند؛ مانند منع از فساد،<ref>العین، ص...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| موضوع مرتبط = اسم الهی | | موضوع مرتبط = اسم الهی | ||
| عنوان مدخل = حکم | | عنوان مدخل = حکم | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[حکم در علوم قرآنی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۲۲ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۱۷
مقدمه
این واژه، صفت مشبهه از مصدر حُکم و از اسماء و صفات خداست. برای «حُکم» در لغت معانی گوناگونی برشمردهاند؛ مانند منع از فساد،[۱] منع برای اصلاح،[۲] قضا،[۳] داوری به عدل [۴] و علم و فقه.[۵] حُکم در اصل به معنای «منع»[۶] و معنای جامع آن، استواری و استحکام موجود در اشیاست که از پاشیده شدن اجزاء آنها باز میدارد.[۷] «حَکَم» که از اسماء الهی است [۸] تنها یک بار در قرآن آمده است ﴿أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾[۹]؛ ولی حُکم و دیگر مشتقات آن در بسیاری از آیات به صورتهای گوناگون به کار رفته و اسماء مبارک﴿أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴾[۱۰]، ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾[۱۱]، ﴿خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾[۱۲]، ﴿وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾[۱۳]، ﴿فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾[۱۴]، ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾[۱۵]، برخی از مشتقات فصل (جدا کردن حق از باطل، داوری کردن) ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۱۶] و دو اسم الهی «حاکم»[۱۷] و «فاصل»[۱۸] که در روایات به آنها تصریح شده و از آیات مربوط انتزاع میگردند، هر کدام به شکلی به حکم الهی اشاره دارد.
برپایه مجموع آیات وابسته به حکم الهی میتوان گفت که مشتقات حکم در قرآن درباره خدا در دو معنا به کار رفتهاند که با توجه به معنای واژگانی، استحکام در هر دو لحاظ شده است:
- علم به حقایق اشیاء که از صفات ذات و مفهومی است که صرفا از مقام ذات خدا و بیلحاظ موجودات دیگر انتزاع میگردد: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۱۹]
- گونهای جعل؛ چه جعل تکوینی یعنی قضاء تکوینی الهی باشد؛ چه جعل تشریعی یعنی داوری و تمیز دادن حق از باطل یا امر تشریعی خدا[۲۰]: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ﴾[۲۱][۲۲] که به هر روی از صفات فعل الهی و مفهومی است که از سنجش مقام فعل تکوینی و تشریعی خدا با موجودات دیگر انتزاع میشود. مراد از حَکَم در این مقاله معنای دوم است، گرچه این دو معنا با یکدیگر پیوند داشته و معنای نخست از مبانی معنای دوم شمرده میشود؛ نیز حکم به معنای جعل تکوینی در مدخل مناسب مورد بحث قرار میگیرد و از دو معنای جعل تشریعی، بحث به داوری اختصاص داشته و معنای امر از موضوع مقاله بیرون است (امر الهی)، بنابراین حَکَم در محدوده حکم تشریعی خدا و مانند حاکم به معنای داور است؛ با این تفاوت که مدح در حَکَم بیشتر است؛ زیرا حَکَم شخص شایسته داوری است، چون داوری او همیشه حق است[۲۳].[۲۴]
داوری خدا در دنیا و آخرت
خدا هم در دنیا و هم در جهان آخرت داور است: در دنیا بدین گونه است که انسانها به شکل فطری، مدنی و اجتماعی بوده و در آغاز با یکدیگر اختلاف نداشته و اجتماع واحدی داشتند؛ ولی جلب منافع و آشکار شدن اعتقادات گوناگون به بروز اختلاف در میان آنها انجامید و با گسترش اختلاف، این باور در درون مجتمع انسانی پدید آمد که برای رفع این اختلافات، ایجاد مجموعهای از قوانین ضروری و الزامی است و در همین جهت، خدا پیامبرانی را برای مردم فرستاد، تا بر پایه کتاب آسمانی که احکام تشریعی خدا را دربردارد، اختلافات موجود را بردارند: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۵].[۲۶] بر این اساس، قرآن را حکم روشن: ﴿وَكَذَلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا﴾[۲۷] نیز گفتار جدا کننده حق و باطل: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ﴾[۲۸] و تورات را ظرف حکم: ﴿وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۹] دانسته و از اهل انجیل خواسته است تا بر پایه آنچه در آن فرو فرستاده است، حکم کند: ﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۳۰] و به پیامبر(ص) فرمان داده که به آنچه خدا نازل کرده است، حکم کند: ﴿فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ﴾[۳۱] و کسانی را که بر اساس ﴿بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ﴾ حکم نکنند، کافر و ظالم و فاسق خوانده ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾[۳۲]، ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۳]، ﴿وَلْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۳۴] و در آیه ﴿أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنْزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ﴾[۳۵] بر پیامبر(ص) خویش چنین نازل کرده است که آیا داوری جز خدا بجویم، در حالی که وی قرآن را به سوی شما فرو فرستاده که معارف و احکام در آن به گونهای متمایز و آشکار بیان و حق و باطل از یکدیگر جدا شده است،[۳۶] بنابراین حُکم شایسته اوست [۳۷] داوری خدا در قیامت به شکل تمییز حق و باطل از یکدیگر است.[۳۸]
قرآن خدا را در قیامت داور میان مسیحیان نجران و احبار یهود در اختلاف پیش آمده میان آنان میداند: ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۳۹] در اختلاف یاد شده هریک به انکار پیامبر دیگری و کتاب وی پرداخته بود.[۴۰] خدا خود را داور میان عیسی(ع) و پیروان وی خوانده و میفرماید: ای عیسی! من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا میبرم و تو را از کسانی که کفر میورزند پاک خواهم کرد و پیروان تو را بر کسانی که کفر میورزند تا روز قیامت برتری خواهم داد؛ سپس شما به سوی من باز خواهید گشت و من در آنچه که اختلاف داشتید داوری خواهم کرد:﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾[۴۱].[۴۲] در آیاتی نیز با مشتقات «فصل» به داوری خدا در قیامت و تبیین آنچه انسانها در آن اختلاف دارند اشاره شده است: ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾[۴۳]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۴۴][۴۵].[۴۶]
برتری داوری خدا و مبانی آن
قرآن در مقابل کسانی که با بودن آیات و نشانههای فراوان، روز جزاء را تکذیب میکنند، خدا را بهترین داور و حاکم میشناساند و پاداش و کیفر افراد را به آن روز واگذار میکند. ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾[۴۷] نوح(ع) نیز براساس وعده تخلفناپذیر الهی به نجات او و خانوادهاش از غرق شدن، نجات فرزندش را انتظار داشت و به برتری حکم الهی اقرار و خدا را بهترین داور برای تشخیص و مجازات گناهکاران میداند. ﴿وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴾[۴۸] در تبیین مبانی برتری داوری الهی باید چنین گفت: به شکلی کلی، حکم و داوری واقعی، زمانی پدید میآید که بر علم، عدالت و قدرت استوار باشد؛ یعنی حاکم زمانی در قضای خویش موفق است که اولاً به احکام و خصوصیات قضایا و وقایع علم داشته باشد و ثانیاً به مقتضای آنها که همان عدالت است حکم کند و ثالثاً بر اجرای آن حکم توانا باشد؛ اگر در این سه ویژگی سرآمد باشد، میتواند عنوان احکمالحاکمین را به خود اختصاص دهد، بنابراین برتری و فضل خدا در حکم و داوری، سه پایه دارد که بدانها میپردازیم.[۴۹]
علم مطلق
خدا عالم علیالاطلاق است: ﴿ُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ﴾[۵۰] مفسران معتقدند که خدا براساس علم [۵۱] به داوری برمیخیزد؛ زیرا او مبدأ علم است و افزون بر ظاهر، به باطن موجودات [۵۲] نیز آگاهی دارد ﴿أَوَلَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ﴾[۵۳] و فرجام پرهیزگاران و ناپرهیزگاران را میداند، بنابراین در میان داورانی که به حق حکم میکنند، آنکه با علم به باطن داوری میکند، برتر از حاکمی است که تنها بر پایه ظواهر میتواند داوری کند؛ زیرا چه بسا حاکمانی که طبق ظاهر حکم کنند؛ ولی در باطن امر، حکم آنها باطل باشد،[۵۴] از این رو خدا برترین حاکم است، چون داناترین موجود است.[۵۵]
عدل مطلق
از دیگر مبانی برتری خدا در حکم و داوری،[۵۶] عدالت است؛ زیرا خدا برپایه مصالح موجودات به داوری برمیخیزد و از هیچکس جانبداری نمیکند.[۵۷] افزون بر این، در احکام و داوریهای او جور و ستم [۵۸] راه ندارد؛ بلکه هرکسی را به جزاء خویش (پاداش و کیفر) خواهد رساند.[۵۹] از آنجا که خدا عالمترین و عادلترین است، حکم او همیشه حق است: ﴿وَاللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۶۰] و کسی که حکمش همواره حق است، برترین حاکمان است.[۶۱]
قدرت مطلق
خدا قدرت مطلق است، چون هر اندازه که فاعل مرتبه وجودیاش کاملتر باشد، قدرت بیشتری خواهد داشت و طبعا خدای دارای کمال بینهایت، قدرتش نیز نامحدود است: ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۶۲].[۶۳]، بنابراین هیچ عاملی نمیتواند مانع تحقق حکم الهی شود؛ البته با توجه به آیاتی که خدا را تنها حاکم دانستهاند، مانند ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۶۴]، ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُو﴾[۶۵]نَ ، ﴿لَهُ الْحُكْمُ﴾[۶۶]، ﴿وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۶۷]، ﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۶۸]، ﴿فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ﴾[۶۹] و ﴿وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا﴾[۷۰] این پرسش بجاست که اگر داور حقیقی در جهان خداست، دیگر حاکمان چه جایگاهی دارند؛ یا اگر حکم حقیقی به خدا اختصاص دارد، چگونه حضرت حق در قرآن آن را به دیگران نیز نسبت داده است: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ ﴾[۷۱]؛ لیکن پاسخ پرسش یاد شده چنین است: چنانچه با دید وحدت نگریم و دیگر حاکمان را لحاظ نکنیم، بلکه آنان را فانی در خدا ببینیم، تنها حاکم حقیقی خداست؛ اگر با دید کثرت نگاه کرده و دیگر حاکمان را لحاظ کنیم و برای آنان تعینی، هرچند تَبَعی، بپذیریم، حکم و داوری برای جز خدا نیز ثابت؛ ولی در میان داوران خدا داورترین آنهاست.
برخی از مفسران، برتر بودن داوری خدا را در حاکم بالذات بودن او و حاکم بالغیر بودن دیگر حاکمان دانسته و معتقدند که خدا در قرآن، نه تنها حکم، صفات گوناگونی را ـ چون علم، قدرت، حیات، رزق، مشیت و حسن ـ که در او به عینیت وجود دارند، به دیگران نیز نسبت داده است؛ با این تفاوت که او چنین صفاتی را بالاصاله و به شکل مستقل داراست و دیگران به گونهای حقیقی و مستقل واجد آنها نیستند.[۷۲]راز مطلب در این است که خلاّق واقعی و اثرگذار حقیقی در جهان، تنها خداست [۷۳] و این مؤثریت حقیقی، به شئون مختلف عالم تعلق میگیرد که مرتبه داوری الهی از جمله آنهاست؛ زیرا در ماهیت حکم نوعی اثرگذاری و جعل و خلاقیت هست و این واقعیت موجود در حکم، مرتبهای از مراتب موثریت حقیقی خداست، بنابراین داوری حقیقی تکوینا و تشریعا از آنِ خداست، به گونهای که هیچ موجودی در این مرتبه حقیقی با او برابری ندارد؛ لیکن دیگر حاکمان نیز در شرایطی، مراتبی از حکم را خواهند داشت. مجوّز داوری برای دیگر حاکمان، اذن حضرت حق است و تنها حاکمانی که از ذات احدیت اجازه دارند، برای حکم و داوریحق دارند و احکام آنها میتوانند برخوردار از واقعیت و حقیقت باشند[۷۴].[۷۵]
لوازم برتر بودن داوری خدا
برتری داوری خدا دارای لوازم و آثاری است که به برخی اشاره میشود:
بهترین داور بودن
از آنجا که خدا داورترین داوران و داوری او همیشه حق است، بهترین داوران است. این صفت الهی به صورت ﴿خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾ در سه آیه یاد شده است: شعیب(ع) پس از اشاره به دو دسته بودن قوم خویش (مؤمنان و غیر مؤمنان) داوری را به خدا واگذار و او را بهترین داور معرفی میکند: ﴿وَإِنْ كَانَ طَائِفَةٌ مِنْكُمْ آمَنُوا بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَائِفَةٌ لَمْ يُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾[۷۶]؛ نیز خدا به پیامبر اکرم(ص) امر میکند که بر آزار مشرکان صابر باشد، تا خدا داوری و به هجرت یا جهاد امر کند[۷۷] و او بهترین داوران است: ﴿وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾[۷۸]؛ همچنین زمانی که برادران یوسف(ع) از پس گرفتن برادر خود ناامید شدند، برادر بزرگتر گفت: مگر نمیدانید که پدر ما را در حفظ برادرمان سوگند داده است که در نگهداری او کوتاهی نکنیم؛ من از اینجا برنمیخیزم مگر پدرمان به من اجازه دهد یا خدا داوری کند. وی اعتراف دارد که بایستی امور را به خدا برگرداند که بهترین داوران است: ﴿فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا قَالَ كَبِيرُهُمْ أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ أَبَاكُمْ قَدْ أَخَذَ عَلَيْكُمْ مَوْثِقًا مِنَ اللَّهِ وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ﴾[۷۹] در یک آیه نیز خدا بهترین فیصله دهنده خوانده شده است: ﴿وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾[۸۰].[۸۱].[۸۲]
وقوع قیامت
داورترین داوران بودن خدا مستلزم آن است که جهان دیگری جزء دنیا باشد تا در آن هرکس به جزای مناسب خود برسد؛ زیرا در دنیا، نیکوکاران و بدکاران به جزای کامل اعمال خویش نمیرسند: ﴿فَمَا يُكَذِّبُكَ بَعْدُ بِالدِّينِ﴾[۸۳]، ﴿أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَاكِمِينَ﴾[۸۴] علامه طباطبایی رحمهالله در تفسیر این آیات مینویسد: بر اساس آیات سوره تین، انسان نخست در احسن تقویم و نیکوترین خلقت آفریده شده است؛ سپس به دو دسته نیکوکار که بر فطرت و تقویم احسنش مانده است و بدکار که از تقویم خدادادیاش خارج شده، بخش شده است و از آنجا که خدا اَحکمالحاکمین است، حکمت او میطلبد که روز جزایی باشد تا هر دستهای هماهنگ با عملش پاداش و جزاء ببیند و برای تکذیب روز جزاء دلیلی نمیماند.[۸۵] ابنکثیر نیز مینگارد: چه چیز شما را به تکذیب قیامت و معاد وامیدارد، در حالی که به مبدأ علم دارید و میدانید خدایی که بر آفرینش انسان توانایی دارد، مسلّمتر، بر معاد و رجعت انسان تواناست، پس عدالت خدایی که احکمالحاکمین است، اقتضا میکند که قیامت را برپا دارد، تا ستمگرانی را که در دنیا ستم کردهاند مجازات کند و حقوق مظلومان را بستاند.[۸۶] برخی از مفسران در آیات یاد شده، «دین» را به معنی شریعت نبوی دانستهاند، بنابراین مخاطب آیه پیامبر(ص) است: پس از این همه ادله و نشانههای آفرینش و پس از مشاهده آفرینش انسان که آمیخته با حکمت، علم و تدبیر است، چه کسی دین خدا و سخنان تو را تکذیب میکند، در حالی که خدا داورترین داوران است و میان تو و تکذیبکنندگان داوری خواهد کرد[۸۷].[۸۸]
منابع
پانویس
- ↑ العین، ص۱۹۲؛ اقرب الموارد، ج ۱، ص۲۱۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».
- ↑ مفردات، ص۲۴۸؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۰، «حکم».
- ↑ المصباح، ص۱۴۵، «حکم»؛ قاموس قرآن، ج ۲، ص۱۶۱.
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».
- ↑ لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».
- ↑ مقاییس اللغه، ج ۲، ص۹۱؛ لسان العرب، ج ۳، ص۲۷۰، «حکم».
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۱۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۰، ص۲۳۰.
- ↑ «آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب دادهایم میدانند که آن (قرآن) فرو فرستادهای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۱۴.
- ↑ « داورترین داوران» سوره هود، آیه ۴۵.
- ↑ «آیا خداوند داورترین داوران نیست؟» سوره تین، آیه ۸.
- ↑ «بهترین داوران» سوره اعراف، آیه ۸۷.
- ↑ «و از آنچه به تو وحی میگردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹.
- ↑ «چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشهای رفتند : بزرگ ایشان گفت آیا نمیدانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کردهاید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمینهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید و» سوره یوسف، آیه ۸۰.
- ↑ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ «بیگمان پروردگارت خود در روز رستخیز در آنچه اختلاف میورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره سجده، آیه ۲۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۰، ص۲۳۰.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۰، ص۳۹۴.
- ↑ «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و هر که را بخواهد به راه میآورد و او پیروزمند فرزانه است» سوره ابراهیم، آیه ۴.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۱۱۵ - ۱۱۷.
- ↑ «داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص۳۵۸.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۳۲۷.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۰۹-۲۱۰.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ المیزان، ج ۲، ص۱۱۱.
- ↑ «و بدینگونه ما آن (قرآن) را حکمتی عربی فرو فرستادیم » سوره رعد، آیه ۳۷.
- ↑ «که آن (قرآن) گفتاری جدّی و قاطع است» سوره طارق، آیه ۱۳.
- ↑ «چگونه تو را به داوری میگیرند در حالی که تورات نزد آنهاست که در آن حکم خداوند (آمده) است! سپس، بعد از آن، روی میگردانند و آنان مؤمن نیستند» سوره مائده، آیه ۴۳.
- ↑ «و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
- ↑ «میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن » سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ «ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (توراتشناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری میکردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخمها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
- ↑ «و باید پیروان انجیل بنابر آنچه خداوند در آن فرو فرستاده است داوری کنند و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۷.
- ↑ «آیا جز خداوند را به داوری بجویم حال آنکه اوست که (این) کتاب را روشن به سوی شما فرو فرستاد و کسانی که به آنان کتاب دادهایم میدانند که آن (قرآن) فرو فرستادهای راستین از سوی پروردگار توست پس به هیچ روی از تردیدکنندگان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۱۴.
- ↑ نثر طوبی، ص۲۶۲.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۳۲۷.
- ↑ نثر طوبی، ص۲۶۱.
- ↑ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۴۱۴.
- ↑ «آنگاه خداوند فرمود: ای عیسی! من بازگیرنده تو و فرابرنده تو سوی خویش و رهاییبخش تو از گروه کافرانم و پیروان تو را تا روز رستخیز بر کافران برتر میگمارم سپس بازگشت شما به سوی من است و در آنچه اختلاف میداشتید میان شما داوری خواهم کرد» سوره آل عمران، آیه ۵۵.
- ↑ التبیان، ج ۲، ص۴۷۸ - ۴۷۹.
- ↑ «بیگمان پروردگارت خود در روز رستخیز در آنچه اختلاف میورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره سجده، آیه ۲۵.
- ↑ «خداوند میان کسانی که ایمان دارند و کسانی که یهودیاند و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که شرک میورزند در روز رستخیز داوری میکند، بیگمان خداوند بر هر چیزی گواه است» سوره حج، آیه ۱۷.
- ↑ جامعالبیان، ج ۲۱، ص۱۳۷؛ اسماء و صفات الهی، ص۱۰۶۱.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۱۰-۲۱۱.
- ↑ «آیا خداوند داورترین داوران نیست؟» سوره تین، آیه ۸.
- ↑ «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی» سوره هود، آیه ۴۵.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۱۱.
- ↑ « و خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۸۲.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص۳۹۸؛ فتح القدیر، ج ۲، ص۵۰۲.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص۱۵۶؛ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص۱۱۵؛ روح المعانی، مج ۱، ج ۱، ص۴۷۵.
- ↑ «آیا نمیدانند که خداوند از آنچه پنهان و آنچه آشکار میدارند آگاه است؟» سوره بقره، آیه ۷۷.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۴۴۴.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۱۱-۲۱۲.
- ↑ شرح الاسماء، ص۳۵۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۸، ص۳۱۱.
- ↑ التبیان، ج ۴، ص۴۶۵؛ مجمعالبیان، ج ۴، ص۶۸۹؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۴، ص۵۶۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۱۷۶؛ تفسیر ابنکثیر، ج ۲، ص۲۴۲.
- ↑ «و خداوند به درستی حکم میراند و کسانی که جز او را (به پرستش) میخوانند هیچ حکمی نمیرانند؛ بیگمان خداوند شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۲۰.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۱۲.
- ↑ «بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
- ↑ ر. ک: المیزان، ج ۱۲، ص۳۰۶؛ آموزش عقاید، ص۷۱.
- ↑ «داوری جز با خداوند نیست » سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ «شما به جای او جز نامهایی را نمیپرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیدهاید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «داوری با اوست » سوره انعام، آیه ۶۲.
- ↑ «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۷۰.
- ↑ «و با خداوند، خدایی دیگر (به پرستش) مخوان، هیچ خدایی جز او نیست، هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او؛ فرمان او راست و (همگان) به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۸۸.
- ↑ « داوری با خداوند فرازمند بزرگ است» سوره غافر، آیه ۱۲.
- ↑ « و هیچ کس را در فرمانروایی خویش شریک نمیگرداند» سوره کهف، آیه ۲۶.
- ↑ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن » سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۱۱۶.
- ↑ معارف قرآن، ج، ص۱۱۳.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص۱۱۵-۱۱۶.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۱۲-۲۱۳.
- ↑ «و اگر گروهی از شما به آنچه برای آن فرستاده شدهام ایمان آوردند و گروهی ایمان نیاوردند شکیبایی کنید تا خداوند میان ما داوری کند و او بهترین داوران است» سوره اعراف، آیه ۸۷.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص۴۴۴.
- ↑ «و از آنچه به تو وحی میگردد پیروی کن و شکیبایی پیشه ساز تا خداوند داوری فرماید و او بهترین داوران است» سوره یونس، آیه ۱۰۹.
- ↑ «چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشهای رفتند : بزرگ ایشان گفت آیا نمیدانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کردهاید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمینهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید و» سوره یوسف، آیه ۸۰.
- ↑ « او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ نثر طوبی، ص۲۶۱.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ «پس، چه چیز تو را پس از آن، به دروغ انگاشتن (روز) پاداش و کیفر وا میدارد؟» سوره تین، آیه ۷.
- ↑ «آیا خداوند داورترین داوران نیست؟» سوره تین، آیه ۸.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص۳۲۱.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص۵۶۳.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص۵۴۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۲۰، ص۱۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص۱۲.
- ↑ موسویپور، سید محمد حسین، مقاله «حکم»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۱، ص ۲۱۴.