تفسیر سفیان ثوری (کتاب): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== دربارهٔ پدیدآورنده ==↵↵==' به '== دربارهٔ پدیدآورنده == در این مورد اطلاعاتی در دست نیست. ==') |
جز (جایگزینی متن - '| ناشر = انتشارات ' به '| ناشر = ') |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| عنوان پیشین = | |||
| عنوان = [[تفسیر]] [[سفیان ثوری]] | | عنوان = [[تفسیر]] [[سفیان ثوری]] | ||
| عنوان پسین = | |||
| شماره جلد = | |||
| عنوان اصلی = | | عنوان اصلی = | ||
| تصویر = IM010056.jpg.jpg | | تصویر = IM010056.jpg.jpg | ||
خط ۱۸: | خط ۲۱: | ||
| موضوع = [[تفسیر]] | | موضوع = [[تفسیر]] | ||
| مذهب = شیعه | | مذهب = شیعه | ||
| ناشر = | | ناشر = دار الکتاب العلمیة | ||
| به همت = | | به همت = | ||
| وابسته به = | | وابسته به = | ||
| محل نشر = | | محل نشر = بیروت، لبنان | ||
| سال نشر = | | سال نشر = ۱۴۰۳ ق، ۱۹۸۳ م، ۱۳۶۱ ش | ||
| چاپ = ۱ | | چاپ = ۱ | ||
| تعداد صفحات = ۲۸۴ | | تعداد صفحات = ۲۸۴ | ||
خط ۳۱: | خط ۳۴: | ||
== دربارهٔ کتاب == | == دربارهٔ کتاب == | ||
[[سفیان بن سعید بن مسروق]] متولد ۹۷ و متوفای ۱۶۱ [[هجری]] است<ref>ابن حجر از عجلی و غیر او نقل کرده که گفتهاند: تولد وی در سال ۹۷ بوده است و از ابن سعد نقل کرده که گفته است: دانشمندان اتفاق دارند که وی در سال ۱۶۱ در بصره وفات کرده است (تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۱).</ref>. [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} به شمار آورده است<ref>ر.ک: رجال الطوسی، ص۲۱۲ (اصحاب الصادق{{ع}} باب السین، رقم ۱۶۲).</ref>. [[علامۀ حلّی]] و [[ابن داوود]] با تعبیر {{عربی|"ليس من اصحابنا"}} [[شیعه]] بودن او را [[نفی]] کرده<ref>ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۵۴، رقم ۵۲۲۳.</ref> و هیچیک از رجالشناسان شیعه او را توثیق نکردهاند. | [[سفیان بن سعید بن مسروق]] متولد ۹۷ و متوفای ۱۶۱ [[هجری]] است<ref>ابن حجر از عجلی و غیر او نقل کرده که گفتهاند: تولد وی در سال ۹۷ بوده است و از ابن سعد نقل کرده که گفته است: دانشمندان اتفاق دارند که وی در سال ۱۶۱ در بصره وفات کرده است (تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۱).</ref>. [[شیخ طوسی]] او را از [[اصحاب امام صادق]] {{ع}} به شمار آورده است<ref>ر. ک: رجال الطوسی، ص۲۱۲ (اصحاب الصادق {{ع}} باب السین، رقم ۱۶۲).</ref>. [[علامۀ حلّی]] و [[ابن داوود]] با تعبیر {{عربی|"ليس من اصحابنا"}} [[شیعه]] بودن او را [[نفی]] کرده<ref>ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۵۴، رقم ۵۲۲۳.</ref> و هیچیک از رجالشناسان شیعه او را توثیق نکردهاند. | ||
برخی [[روایات]] گویای آن است که وی بر [[امام صادق]]{{ع}} در [[پوشیدن لباس]] [[نیکو]] [[اعتراض]] کرده و آن را بر آن [[حضرت]] خرده گرفته است<ref>ر.ک: کلینی، فروع الکافی، ج۶، ص۴۵۱ (کتاب الزیّ و التجمل و المروءة، باب اللباس ح۸)؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۹۱، ح۷۴۰.</ref>. از این [[روایت]] نیز استفاده میشود که وی شیعه نبوده است؛ زیرا اعتراض یاد شده با حالت پذیرش و تسلیمی که شیعه نسبت به [[امامان]] خود دارد، سازگار نیست. در روایت دیگری آمده است که شخصی در محضر امام صادق{{ع}} روایات و مطالبی را به واسطه سفیان ثوری از آن حضرت نقل و آن حضرت آنها را [[تکذیب]] میکند<ref>ر.ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۹۲-۷۰۰، ح۷۴۱.</ref>. [[مامقانی]] بعد از نقل آن روایت فرموده است: این خبر را نقل کردم تا آشکار شود که [[سفیان ثوری]] [[کذّاب]]، [[خبیث]]، مدلّس، معاند و یهودیای است که آگاهانه دنیایش را بر آخرتش [[برگزیده]] است<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۳۸.</ref>، ولی به نظر میرسد [[استنتاج]] وی نادرست است و براساس آن روایت نمیتوان «ثوری» را با آن عناوین توصیف کرد؛ زیرا اولاً: سند آن روایت [[ضعیف]] است<ref>زیرا در سند این روایت عبد الله بن عبد الرحمان است که بین چند نفر مشترک میباشد و یکی از آنها عبد الله بن عبد الرحمان اصم است که نجاشی او را تضعیف کرده است (ر.ک: طوسی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۴۲، رقم ۶۹۵۱).</ref> و ثانیاً: بر [[کذاب]] و... [[یهودی]] بودن ثوری دلالت ندارد؛ زیرا [[دروغ]] بودن مطالب و [[روایات]] منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} اعم است از اینکه ثوری آنها را ساخته و به دروغ به آن [[حضرت]] نسبت داده باشد، یا شخص دیگری آن روایات و مطالب را به دروغ از سفیان ثوری از امام صادق{{ع}} نقل کرده باشد؛ اما در هر صورت، این شخص نزد رجالشناسان [[شیعه]]، نه شیعه بوده است و نه وثاقتش ثابت است، هرچند نزد [[اهل تسنن]] موقعیت والایی دارد، آن گونهای که [[ذهبی]] - رجالشناس معروف اهل تسنن - او را با عناوین «[[شیخ الاسلام]]»، «[[امام]] الحفاظ»، و «[[سید]] العلماء العاملین فی زمانه»<ref>ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۳۰.</ref> یاد کرده و از شعبه، [[ابن عیینة]]، [[ابو عاصم]] و [[یحیی بن معین]] نقل کرده که او را «[[امیر المؤمنین]] در [[حدیث]]» [[لقب]] دادهاند<ref>ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۳۶.</ref> و خود، او را در [[زهد]]، [[ایمان به خدا]]، [[ترس از خدا]]، [[حافظه]] و [[شناخت]] آثار و [[فقه]] سرآمد معرفی کرده است<ref>ر.ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۴۱.</ref>. | برخی [[روایات]] گویای آن است که وی بر [[امام صادق]] {{ع}} در [[پوشیدن لباس]] [[نیکو]] [[اعتراض]] کرده و آن را بر آن [[حضرت]] خرده گرفته است<ref>ر. ک: کلینی، فروع الکافی، ج۶، ص۴۵۱ (کتاب الزیّ و التجمل و المروءة، باب اللباس ح۸)؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۹۱، ح۷۴۰.</ref>. از این [[روایت]] نیز استفاده میشود که وی شیعه نبوده است؛ زیرا اعتراض یاد شده با حالت پذیرش و تسلیمی که شیعه نسبت به [[امامان]] خود دارد، سازگار نیست. در روایت دیگری آمده است که شخصی در محضر امام صادق {{ع}} روایات و مطالبی را به واسطه سفیان ثوری از آن حضرت نقل و آن حضرت آنها را [[تکذیب]] میکند<ref>ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۹۲-۷۰۰، ح۷۴۱.</ref>. [[مامقانی]] بعد از نقل آن روایت فرموده است: این خبر را نقل کردم تا آشکار شود که [[سفیان ثوری]] [[کذّاب]]، [[خبیث]]، مدلّس، معاند و یهودیای است که آگاهانه دنیایش را بر آخرتش [[برگزیده]] است<ref>مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۳۸.</ref>، ولی به نظر میرسد [[استنتاج]] وی نادرست است و براساس آن روایت نمیتوان «ثوری» را با آن عناوین توصیف کرد؛ زیرا اولاً: سند آن روایت [[ضعیف]] است<ref>زیرا در سند این روایت عبد الله بن عبد الرحمان است که بین چند نفر مشترک میباشد و یکی از آنها عبد الله بن عبد الرحمان اصم است که نجاشی او را تضعیف کرده است (ر. ک: طوسی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۴۲، رقم ۶۹۵۱).</ref> و ثانیاً: بر [[کذاب]] و... [[یهودی]] بودن ثوری دلالت ندارد؛ زیرا [[دروغ]] بودن مطالب و [[روایات]] منسوب به [[امام صادق]] {{ع}} اعم است از اینکه ثوری آنها را ساخته و به دروغ به آن [[حضرت]] نسبت داده باشد، یا شخص دیگری آن روایات و مطالب را به دروغ از سفیان ثوری از امام صادق {{ع}} نقل کرده باشد؛ اما در هر صورت، این شخص نزد رجالشناسان [[شیعه]]، نه شیعه بوده است و نه وثاقتش ثابت است، هرچند نزد [[اهل تسنن]] موقعیت والایی دارد، آن گونهای که [[ذهبی]] - رجالشناس معروف اهل تسنن - او را با عناوین «[[شیخ الاسلام]]»، «[[امام]] الحفاظ»، و «[[سید]] العلماء العاملین فی زمانه»<ref>ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۳۰.</ref> یاد کرده و از شعبه، [[ابن عیینة]]، [[ابو عاصم]] و [[یحیی بن معین]] نقل کرده که او را «[[امیر المؤمنین]] در [[حدیث]]» [[لقب]] دادهاند<ref>ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۳۶.</ref> و خود، او را در [[زهد]]، [[ایمان به خدا]]، [[ترس از خدا]]، [[حافظه]] و [[شناخت]] آثار و [[فقه]] سرآمد معرفی کرده است<ref>ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۴۱.</ref>. | ||
برحسب نقل [[ابن حجر]]، [[ابن سعد]] او را [[ثقه]]، [[امین]]، [[عابد]] و ثبت ([[استوار]]) توصیف کرده و به گفته [[نسائی]]، او بزرگتر از آن است که دربارهاش «ثقة» گفته شود<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۱.</ref>. [[داوودی]] او را در شمار [[مفسّران]] آورده و با عبارت {{عربی|"صاحب التفسير المشهور الذي رواه عنه ابو حذيفة موسى بن مسعود النّهدي"}} از کتاب [[تفسیر]] داشتن وی و [[راوی]] آن خبر داده است<ref>ر.ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۸۶، رقم ۱۸۶.</ref>. [[حاج خلیفه]] نیز با عنوان تفسیر الثوری از کتاب [[تفسیری]] وی خبر داده و گفته است: [[ثعلبی]] آن را ذکر کرده است<ref>حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] نیز در شرح حال [[سلمة بن نبیط]] به مناسبت ذکر [[روایت]] ثوری از «سلمه»، از [[تفسیر]] وی یاد کرده است<ref>ر.ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۴۰.</ref>. | برحسب نقل [[ابن حجر]]، [[ابن سعد]] او را [[ثقه]]، [[امین]]، [[عابد]] و ثبت ([[استوار]]) توصیف کرده و به گفته [[نسائی]]، او بزرگتر از آن است که دربارهاش «ثقة» گفته شود<ref>ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۱.</ref>. [[داوودی]] او را در شمار [[مفسّران]] آورده و با عبارت {{عربی|"صاحب التفسير المشهور الذي رواه عنه ابو حذيفة موسى بن مسعود النّهدي"}} از کتاب [[تفسیر]] داشتن وی و [[راوی]] آن خبر داده است<ref>ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۸۶، رقم ۱۸۶.</ref>. [[حاج خلیفه]] نیز با عنوان تفسیر الثوری از کتاب [[تفسیری]] وی خبر داده و گفته است: [[ثعلبی]] آن را ذکر کرده است<ref>حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. [[ابن حجر عسقلانی]] نیز در شرح حال [[سلمة بن نبیط]] به مناسبت ذکر [[روایت]] ثوری از «سلمه»، از [[تفسیر]] وی یاد کرده است<ref>ر. ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۴۰.</ref>. | ||
ولی از تفسیر وی خبری در دست نبود تا اینکه در اواخر قرن چهارده یا آغاز قرن پانزدهم [[هجری]]<ref>تردید از آن جهت است که آن اوراق در سال ۱۴۰۳ ه. ق منتشر شده و ممکن است دست یافتن به آن در اواخر قرن ۱۴ یا آغاز قرن ۱۵ باشد.</ref> شخصی به نام [[امتیاز علی عرشی]] - مدیر کتابخانۀ [[رضا]] در رامبور [[هند]] - اوراقی را بهدست میآورد و براساس شواهدی که در سند برخی از [[روایات]] آن اوراق مییابد، [[یقین]] حاصل میکند که آن اوراق جزئی از کتاب تفسیر ثوری است و ازاینرو، به تحقیق و نشر آن [[همت]] میگمارد. وی دربارۀ نسخهای از آنکه بهدست آورده، میگوید: بعید نیست که در سدۀ سوم هجری نوشته شده باشد<ref>عرشی، ر.ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۶ و ۳۴.</ref>. آن اوراق با تحقیق، مقدمه و خاتمهای از شخص نامبرده در سال ۱۴۰۳ ه. ق با عنوان تفسیر سفیان الثوری در بیروت چاپ و منتشر شده است<ref>ر.ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۲، عبد الله شحاته از این تفسیر بهعنوان قدیمیترین تفسیر چاپ شده یاد کرده است (ر.ک: علوم التفسیر، ص۲۴).</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۲۵ - ۳۲۶.</ref> | ولی از تفسیر وی خبری در دست نبود تا اینکه در اواخر قرن چهارده یا آغاز قرن پانزدهم [[هجری]]<ref>تردید از آن جهت است که آن اوراق در سال ۱۴۰۳ ه. ق منتشر شده و ممکن است دست یافتن به آن در اواخر قرن ۱۴ یا آغاز قرن ۱۵ باشد.</ref> شخصی به نام [[امتیاز علی عرشی]] - مدیر کتابخانۀ [[رضا]] در رامبور [[هند]] - اوراقی را بهدست میآورد و براساس شواهدی که در سند برخی از [[روایات]] آن اوراق مییابد، [[یقین]] حاصل میکند که آن اوراق جزئی از کتاب تفسیر ثوری است و ازاینرو، به تحقیق و نشر آن [[همت]] میگمارد. وی دربارۀ نسخهای از آنکه بهدست آورده، میگوید: بعید نیست که در سدۀ سوم هجری نوشته شده باشد<ref>عرشی، ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۶ و ۳۴.</ref>. آن اوراق با تحقیق، مقدمه و خاتمهای از شخص نامبرده در سال ۱۴۰۳ ه. ق با عنوان تفسیر سفیان الثوری در بیروت چاپ و منتشر شده است<ref>ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۲، عبد الله شحاته از این تفسیر بهعنوان قدیمیترین تفسیر چاپ شده یاد کرده است (ر. ک: علوم التفسیر، ص۲۴).</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۲۵ - ۳۲۶.</ref> | ||
'''مشخصات تفسیر موجود''' | '''مشخصات تفسیر موجود''' | ||
این تفسیر ۴۸۲ صفحه دارد. ۴۰ صفحۀ آن مقدمهای است به قلم امتیاز علی عرشی و ۲۴۳ صفحۀ آن تفسیر<ref>ر.ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱-۲۸۳.</ref> و ۱۹۰ صفحۀ آن خاتمهای است در شرح حال راویانی که در سند روایات این تفسیر ذکر شدهاند و ۹ صفحۀ آن فهرست منابع و مصادر این کتاب میباشد. | این تفسیر ۴۸۲ صفحه دارد. ۴۰ صفحۀ آن مقدمهای است به قلم امتیاز علی عرشی و ۲۴۳ صفحۀ آن تفسیر<ref>ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱-۲۸۳.</ref> و ۱۹۰ صفحۀ آن خاتمهای است در شرح حال راویانی که در سند روایات این تفسیر ذکر شدهاند و ۹ صفحۀ آن فهرست منابع و مصادر این کتاب میباشد. | ||
بخش تفسیر این کتاب از [[سوره بقره]] آغاز و به [[سوره طور]] ختم میشود و در این بخش در مورد [[آیات]]، کلمات یا جملههایی از ۴۹ سورۀ [[قرآن]]<ref>برای آگاهی از نام آن ۴۹ سوره ر.ک: همان، ص۳۵.</ref>، ۹۱۱ نکته بیان شده است. برخی از آن نکتهها بیان [[نزول]] یا [[شأن نزول آیات]]<ref>مانند نکته ۱ که در آن از سفیان نقل شده که گفته است: ۴ آیه اول سوره بقره در وصف مؤمنان، ۳ آیه در وصف کافران و ۱۳ آیه در وصف منافقان است (ر.ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱).</ref> و برخی از آنها بیان قرائت دیگر [[آیات]]<ref>مانند نکته ۲ که در آن به قرائت اصحاب رسول خدا{{صل}} در آیه ۷ بقره اشاره شده و نکته ۱۲ که در آن قرائت اصحاب ابن مسعود در آیه ۳۶ بقره ذکر شده است.</ref> و بیشتر آنها بیان معنای کلمات یا جملههایی از آیات به صورت ساده است؛ برای مثال، {{متن قرآن|صَيِّبٍ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی | بخش تفسیر این کتاب از [[سوره بقره]] آغاز و به [[سوره طور]] ختم میشود و در این بخش در مورد [[آیات]]، کلمات یا جملههایی از ۴۹ سورۀ [[قرآن]]<ref>برای آگاهی از نام آن ۴۹ سوره ر. ک: همان، ص۳۵.</ref>، ۹۱۱ نکته بیان شده است. برخی از آن نکتهها بیان [[نزول]] یا [[شأن نزول آیات]]<ref>مانند نکته ۱ که در آن از سفیان نقل شده که گفته است: ۴ آیه اول سوره بقره در وصف مؤمنان، ۳ آیه در وصف کافران و ۱۳ آیه در وصف منافقان است (ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱).</ref> و برخی از آنها بیان قرائت دیگر [[آیات]]<ref>مانند نکته ۲ که در آن به قرائت اصحاب رسول خدا{{صل}} در آیه ۷ بقره اشاره شده و نکته ۱۲ که در آن قرائت اصحاب ابن مسعود در آیه ۳۶ بقره ذکر شده است.</ref> و بیشتر آنها بیان معنای کلمات یا جملههایی از آیات به صورت ساده است؛ برای مثال، {{متن قرآن|صَيِّبٍ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی است؛ از (نهیب) آذرخشها، به پرهیز از مرگ، سرانگشتان در گوشها مینهند- و خداوند، فراگیر کافران است-» سوره بقره، آیه ۱۹.</ref> را به {{عربی|"السحاب فيه المطر"}}؛ ابری که در آن [[باران]] است»، {{متن قرآن|تَتَّقُونَ}} در آیۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref> را به {{متن قرآن|تَطِيعُونَ}} و {{متن قرآن|الْحِجَارَةُ}} در آیۀ {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.</ref> را به سنگی از کبریت معنا کرده است<ref> ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱، نکته ۳ و ص۴۱، نکتههای ۴ و ۶.</ref>. | ||
مطالب و تفسیرهایی که در این بخش بیان شده، برخی از خود سفیان<ref>مانند نکتههای ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۳، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴ و ۳۷.</ref> و برخی از سفیان با یک واسطه یا بدون واسطه از [[تابعین]]<ref>باواسطه مانند: نکتههای ۳، ۴، ۱۹، ۲۹، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶ و ۳۸ و بدون واسطه مانند: نکتههای ۵، ۱۵، ۱۷، و ۳۰.</ref> و برخی از وی با دو واسطه یا بدون واسطه از [[صحابه]] نقل شده است<ref>باواسطه مانند نکتههای ۹، ۱۰، ۳۹ و ۴۰ و بدون واسطه مانند نکتههای ۲، ۱۲، ۱۴، ۱۸ و ۲۸.</ref>. | مطالب و تفسیرهایی که در این بخش بیان شده، برخی از خود سفیان<ref>مانند نکتههای ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۳، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴ و ۳۷.</ref> و برخی از سفیان با یک واسطه یا بدون واسطه از [[تابعین]]<ref>باواسطه مانند: نکتههای ۳، ۴، ۱۹، ۲۹، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶ و ۳۸ و بدون واسطه مانند: نکتههای ۵، ۱۵، ۱۷، و ۳۰.</ref> و برخی از وی با دو واسطه یا بدون واسطه از [[صحابه]] نقل شده است<ref>باواسطه مانند نکتههای ۹، ۱۰، ۳۹ و ۴۰ و بدون واسطه مانند نکتههای ۲، ۱۲، ۱۴، ۱۸ و ۲۸.</ref>. | ||
مطالب [[تفسیری]] این بخش با [[عقاید]] و آرای تفسیری [[اهل تسنن]] موافق است؛ برای مثال، دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد | مطالب [[تفسیری]] این بخش با [[عقاید]] و آرای تفسیری [[اهل تسنن]] موافق است؛ برای مثال، دربارۀ آیۀ {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> گفته است که [[نزول]] آن دربارۀ [[صهیب]] میباشد و به نزول آن دربارۀ [[فداکاری]] و [[ایثار]] [[امام علی]] {{ع}} در «[[لیلة المبیت]]» هیچ اشارهای نکرده است<ref>ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۶۶، نکته ۱۰۰.</ref>. {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> را به [[روز عرفه]] [[تفسیر]] کرده<ref>ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۹۹، نکته ۲۳۴.</ref> و به [[تفسیر آیات]] [[مباهله]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} <ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>، و [[آیه ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref> «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> نپرداخته است و {{متن قرآن|إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ}}<ref>«و آنچه کینه است از دل آنان میزداییم و برادروار بر اورنگهایی روبهرو مینشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.</ref> را به ده نفر که عبارت از: [[ابو بکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]]، [[علی]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عبد الرحمان بن عوف]]، [[سعد بن مالک]]، [[سعید بن زید بن عمرو بن نفیل]] و [[عبد الله بن مسعود]] تفسیر کرده است<ref>ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۱۶۰، نکته ۴۷۴.</ref>. وی از [[امام علی]] {{ع}} بهندرت [[روایت]] نقل کرده است <ref>ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۱۶۱، نکته ۴۷۸.</ref><ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۲۷ - ۳۲۸.</ref> | ||
'''اعتبار''' | '''اعتبار''' | ||
باتوجه به آنچه در چگونگی بهدست آمدن نسخۀ این بخش از تفسیر بیان شد، کاملاً معلوم است که مطالب و [[روایات]] این تفسیر از جهت سند اعتباری ندارد؛ نه به آنچه از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نقل شده میتوان بهعنوان آرای صحابه و تابعین تکیه کرد و نه آنچه را از خود سفیان نقل شده است، میتوان آرای [[تفسیری]] سفیان به شمار آورد؛ زیرا در مورد استناد این مطالب به سفیان نه تواتری وجود دارد و نه سند معتبری، و مبنای آن فقط شواهدی میباشد که در سند برخی [[روایات]] این بخش بیان شده است ولی آن شواهد نمیتواند دلیل استناد این [[تفسیر]] به ثوری باشد؛ زیرا اولاً: دلیل بر اعتبار سند مشتمل بر آن شواهد وجود ندارد و [[اثبات]] اعتبار آن سندها با خود آن شواهد دور است و ثانیاً: در فرضی که سند مشتمل بر آن شواهد معتبر باشد نیز دلالت ندارد که تمام مطالب این تفسیر بدون کم و زیاد از ثوری صادر شده؛ بنابراین، صدور این مطالب و روایات از ثوری و [[صحابه]] و [[تابعین]] احتمالی است و به عنوان مطالب و آرای [[تفسیری]] منسوب به آنها میتوان از آنان یاد و در حد [[تأیید]] میتوان از آن استفاده کرد. درخور ذکر است که اگر استناد این تفسیر به ثوری ثابت میشد نیز مطالب آن فقط برای [[اهل تسنن]] که ثوری را [[ثقه]] میدانند، معتبر و قابل [[اعتماد]] بود، ولی نزد [[شیعه]] که [[وثاقت]] ثوری بر ایشان ثابت نیست، باز در حد تأیید قابل استفاده میبود.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۲۸ .</ref> | باتوجه به آنچه در چگونگی بهدست آمدن نسخۀ این بخش از تفسیر بیان شد، کاملاً معلوم است که مطالب و [[روایات]] این تفسیر از جهت سند اعتباری ندارد؛ نه به آنچه از [[صحابه]] یا [[تابعین]] نقل شده میتوان بهعنوان آرای صحابه و تابعین تکیه کرد و نه آنچه را از خود سفیان نقل شده است، میتوان آرای [[تفسیری]] سفیان به شمار آورد؛ زیرا در مورد استناد این مطالب به سفیان نه تواتری وجود دارد و نه سند معتبری، و مبنای آن فقط شواهدی میباشد که در سند برخی [[روایات]] این بخش بیان شده است ولی آن شواهد نمیتواند دلیل استناد این [[تفسیر]] به ثوری باشد؛ زیرا اولاً: دلیل بر اعتبار سند مشتمل بر آن شواهد وجود ندارد و [[اثبات]] اعتبار آن سندها با خود آن شواهد دور است و ثانیاً: در فرضی که سند مشتمل بر آن شواهد معتبر باشد نیز دلالت ندارد که تمام مطالب این تفسیر بدون کم و زیاد از ثوری صادر شده؛ بنابراین، صدور این مطالب و روایات از ثوری و [[صحابه]] و [[تابعین]] احتمالی است و به عنوان مطالب و آرای [[تفسیری]] منسوب به آنها میتوان از آنان یاد و در حد [[تأیید]] میتوان از آن استفاده کرد. درخور ذکر است که اگر استناد این تفسیر به ثوری ثابت میشد نیز مطالب آن فقط برای [[اهل تسنن]] که ثوری را [[ثقه]] میدانند، معتبر و قابل [[اعتماد]] بود، ولی نزد [[شیعه]] که [[وثاقت]] ثوری بر ایشان ثابت نیست، باز در حد تأیید قابل استفاده میبود.<ref>[[علی اکبر بابایی|بابایی، علی اکبر]]، [[تاریخ تفسیر قرآن (کتاب)|تاریخ تفسیر قرآن]]، ص ۳۲۸.</ref> | ||
== فهرست کتاب == | == فهرست کتاب == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۳
تفسیر سفیان ثوری | |
---|---|
زبان | عربی |
نویسنده | ابوعبدالله سفیان بن سعید بن مسروق بن حبیب ثوری کوفی معروف به سفیان ثوری |
موضوع | تفسیر |
مذهب | شیعه |
ناشر | انتشارات دار الکتاب العلمیة |
محل نشر | بیروت، لبنان |
سال نشر | ۱۴۰۳ ق، ۱۹۸۳ م، ۱۳۶۱ ش |
چاپ | ۱ |
تعداد صفحه | ۲۸۴ |
تفسیر سفیان ثوری کتابی است که با زبان عربی به بررسی، بحث و تفسیر قرآن کریم میپردازد. این کتاب به قلم ابوعبدالله سفیان بن سعید بن مسروق بن حبیب ثوری کوفی معروف به سفیان ثوری نوشته شده و انتشارات دار الکتاب العلمیة نشر آن را به عهده داشته است.[۱]
دربارهٔ کتاب
سفیان بن سعید بن مسروق متولد ۹۷ و متوفای ۱۶۱ هجری است[۲]. شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق (ع) به شمار آورده است[۳]. علامۀ حلّی و ابن داوود با تعبیر "ليس من اصحابنا" شیعه بودن او را نفی کرده[۴] و هیچیک از رجالشناسان شیعه او را توثیق نکردهاند.
برخی روایات گویای آن است که وی بر امام صادق (ع) در پوشیدن لباس نیکو اعتراض کرده و آن را بر آن حضرت خرده گرفته است[۵]. از این روایت نیز استفاده میشود که وی شیعه نبوده است؛ زیرا اعتراض یاد شده با حالت پذیرش و تسلیمی که شیعه نسبت به امامان خود دارد، سازگار نیست. در روایت دیگری آمده است که شخصی در محضر امام صادق (ع) روایات و مطالبی را به واسطه سفیان ثوری از آن حضرت نقل و آن حضرت آنها را تکذیب میکند[۶]. مامقانی بعد از نقل آن روایت فرموده است: این خبر را نقل کردم تا آشکار شود که سفیان ثوری کذّاب، خبیث، مدلّس، معاند و یهودیای است که آگاهانه دنیایش را بر آخرتش برگزیده است[۷]، ولی به نظر میرسد استنتاج وی نادرست است و براساس آن روایت نمیتوان «ثوری» را با آن عناوین توصیف کرد؛ زیرا اولاً: سند آن روایت ضعیف است[۸] و ثانیاً: بر کذاب و... یهودی بودن ثوری دلالت ندارد؛ زیرا دروغ بودن مطالب و روایات منسوب به امام صادق (ع) اعم است از اینکه ثوری آنها را ساخته و به دروغ به آن حضرت نسبت داده باشد، یا شخص دیگری آن روایات و مطالب را به دروغ از سفیان ثوری از امام صادق (ع) نقل کرده باشد؛ اما در هر صورت، این شخص نزد رجالشناسان شیعه، نه شیعه بوده است و نه وثاقتش ثابت است، هرچند نزد اهل تسنن موقعیت والایی دارد، آن گونهای که ذهبی - رجالشناس معروف اهل تسنن - او را با عناوین «شیخ الاسلام»، «امام الحفاظ»، و «سید العلماء العاملین فی زمانه»[۹] یاد کرده و از شعبه، ابن عیینة، ابو عاصم و یحیی بن معین نقل کرده که او را «امیر المؤمنین در حدیث» لقب دادهاند[۱۰] و خود، او را در زهد، ایمان به خدا، ترس از خدا، حافظه و شناخت آثار و فقه سرآمد معرفی کرده است[۱۱].
برحسب نقل ابن حجر، ابن سعد او را ثقه، امین، عابد و ثبت (استوار) توصیف کرده و به گفته نسائی، او بزرگتر از آن است که دربارهاش «ثقة» گفته شود[۱۲]. داوودی او را در شمار مفسّران آورده و با عبارت "صاحب التفسير المشهور الذي رواه عنه ابو حذيفة موسى بن مسعود النّهدي" از کتاب تفسیر داشتن وی و راوی آن خبر داده است[۱۳]. حاج خلیفه نیز با عنوان تفسیر الثوری از کتاب تفسیری وی خبر داده و گفته است: ثعلبی آن را ذکر کرده است[۱۴]. ابن حجر عسقلانی نیز در شرح حال سلمة بن نبیط به مناسبت ذکر روایت ثوری از «سلمه»، از تفسیر وی یاد کرده است[۱۵].
ولی از تفسیر وی خبری در دست نبود تا اینکه در اواخر قرن چهارده یا آغاز قرن پانزدهم هجری[۱۶] شخصی به نام امتیاز علی عرشی - مدیر کتابخانۀ رضا در رامبور هند - اوراقی را بهدست میآورد و براساس شواهدی که در سند برخی از روایات آن اوراق مییابد، یقین حاصل میکند که آن اوراق جزئی از کتاب تفسیر ثوری است و ازاینرو، به تحقیق و نشر آن همت میگمارد. وی دربارۀ نسخهای از آنکه بهدست آورده، میگوید: بعید نیست که در سدۀ سوم هجری نوشته شده باشد[۱۷]. آن اوراق با تحقیق، مقدمه و خاتمهای از شخص نامبرده در سال ۱۴۰۳ ه. ق با عنوان تفسیر سفیان الثوری در بیروت چاپ و منتشر شده است[۱۸][۱۹]
مشخصات تفسیر موجود
این تفسیر ۴۸۲ صفحه دارد. ۴۰ صفحۀ آن مقدمهای است به قلم امتیاز علی عرشی و ۲۴۳ صفحۀ آن تفسیر[۲۰] و ۱۹۰ صفحۀ آن خاتمهای است در شرح حال راویانی که در سند روایات این تفسیر ذکر شدهاند و ۹ صفحۀ آن فهرست منابع و مصادر این کتاب میباشد.
بخش تفسیر این کتاب از سوره بقره آغاز و به سوره طور ختم میشود و در این بخش در مورد آیات، کلمات یا جملههایی از ۴۹ سورۀ قرآن[۲۱]، ۹۱۱ نکته بیان شده است. برخی از آن نکتهها بیان نزول یا شأن نزول آیات[۲۲] و برخی از آنها بیان قرائت دیگر آیات[۲۳] و بیشتر آنها بیان معنای کلمات یا جملههایی از آیات به صورت ساده است؛ برای مثال، ﴿صَيِّبٍ﴾ در آیه ﴿أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ﴾[۲۴] را به "السحاب فيه المطر"؛ ابری که در آن باران است»، ﴿تَتَّقُونَ﴾ در آیۀ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ﴾[۲۵] را به ﴿تَطِيعُونَ﴾ و ﴿الْحِجَارَةُ﴾ در آیۀ ﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ﴾[۲۶] را به سنگی از کبریت معنا کرده است[۲۷].
مطالب و تفسیرهایی که در این بخش بیان شده، برخی از خود سفیان[۲۸] و برخی از سفیان با یک واسطه یا بدون واسطه از تابعین[۲۹] و برخی از وی با دو واسطه یا بدون واسطه از صحابه نقل شده است[۳۰].
مطالب تفسیری این بخش با عقاید و آرای تفسیری اهل تسنن موافق است؛ برای مثال، دربارۀ آیۀ ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۳۱] گفته است که نزول آن دربارۀ صهیب میباشد و به نزول آن دربارۀ فداکاری و ایثار امام علی (ع) در «لیلة المبیت» هیچ اشارهای نکرده است[۳۲]. ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ﴾[۳۳] را به روز عرفه تفسیر کرده[۳۴] و به تفسیر آیات مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ [۳۵]، و آیه ولایت ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۳۶] نپرداخته است و ﴿إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ﴾[۳۷] را به ده نفر که عبارت از: ابو بکر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر، عبد الرحمان بن عوف، سعد بن مالک، سعید بن زید بن عمرو بن نفیل و عبد الله بن مسعود تفسیر کرده است[۳۸]. وی از امام علی (ع) بهندرت روایت نقل کرده است [۳۹][۴۰]
اعتبار
باتوجه به آنچه در چگونگی بهدست آمدن نسخۀ این بخش از تفسیر بیان شد، کاملاً معلوم است که مطالب و روایات این تفسیر از جهت سند اعتباری ندارد؛ نه به آنچه از صحابه یا تابعین نقل شده میتوان بهعنوان آرای صحابه و تابعین تکیه کرد و نه آنچه را از خود سفیان نقل شده است، میتوان آرای تفسیری سفیان به شمار آورد؛ زیرا در مورد استناد این مطالب به سفیان نه تواتری وجود دارد و نه سند معتبری، و مبنای آن فقط شواهدی میباشد که در سند برخی روایات این بخش بیان شده است ولی آن شواهد نمیتواند دلیل استناد این تفسیر به ثوری باشد؛ زیرا اولاً: دلیل بر اعتبار سند مشتمل بر آن شواهد وجود ندارد و اثبات اعتبار آن سندها با خود آن شواهد دور است و ثانیاً: در فرضی که سند مشتمل بر آن شواهد معتبر باشد نیز دلالت ندارد که تمام مطالب این تفسیر بدون کم و زیاد از ثوری صادر شده؛ بنابراین، صدور این مطالب و روایات از ثوری و صحابه و تابعین احتمالی است و به عنوان مطالب و آرای تفسیری منسوب به آنها میتوان از آنان یاد و در حد تأیید میتوان از آن استفاده کرد. درخور ذکر است که اگر استناد این تفسیر به ثوری ثابت میشد نیز مطالب آن فقط برای اهل تسنن که ثوری را ثقه میدانند، معتبر و قابل اعتماد بود، ولی نزد شیعه که وثاقت ثوری بر ایشان ثابت نیست، باز در حد تأیید قابل استفاده میبود.[۴۱]
فهرست کتاب
در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.
دربارهٔ پدیدآورنده
در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.
پانویس
- ↑ پایگاه اطلاعرسانی کتابخانههای ایران
- ↑ ابن حجر از عجلی و غیر او نقل کرده که گفتهاند: تولد وی در سال ۹۷ بوده است و از ابن سعد نقل کرده که گفته است: دانشمندان اتفاق دارند که وی در سال ۱۶۱ در بصره وفات کرده است (تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۱).
- ↑ ر. ک: رجال الطوسی، ص۲۱۲ (اصحاب الصادق (ع) باب السین، رقم ۱۶۲).
- ↑ ر. ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۱۵۴، رقم ۵۲۲۳.
- ↑ ر. ک: کلینی، فروع الکافی، ج۶، ص۴۵۱ (کتاب الزیّ و التجمل و المروءة، باب اللباس ح۸)؛ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۹۱، ح۷۴۰.
- ↑ ر. ک: طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۹۲-۷۰۰، ح۷۴۱.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ج۲، ص۳۸.
- ↑ زیرا در سند این روایت عبد الله بن عبد الرحمان است که بین چند نفر مشترک میباشد و یکی از آنها عبد الله بن عبد الرحمان اصم است که نجاشی او را تضعیف کرده است (ر. ک: طوسی، معجم رجال الحدیث، ج۱۰، ص۲۴۲، رقم ۶۹۵۱).
- ↑ ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۳۰.
- ↑ ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۳۶.
- ↑ ر. ک: ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۴۱.
- ↑ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۱.
- ↑ ر. ک: داوودی، طبقات المفسرین، ج۱، ص۸۶، رقم ۱۸۶.
- ↑ حاج خلیفة، کشف الظنون، ج۱، ص۴۴۴.
- ↑ ر. ک: ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۴۰.
- ↑ تردید از آن جهت است که آن اوراق در سال ۱۴۰۳ ه. ق منتشر شده و ممکن است دست یافتن به آن در اواخر قرن ۱۴ یا آغاز قرن ۱۵ باشد.
- ↑ عرشی، ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۶ و ۳۴.
- ↑ ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۲، عبد الله شحاته از این تفسیر بهعنوان قدیمیترین تفسیر چاپ شده یاد کرده است (ر. ک: علوم التفسیر، ص۲۴).
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۳۲۵ - ۳۲۶.
- ↑ ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱-۲۸۳.
- ↑ برای آگاهی از نام آن ۴۹ سوره ر. ک: همان، ص۳۵.
- ↑ مانند نکته ۱ که در آن از سفیان نقل شده که گفته است: ۴ آیه اول سوره بقره در وصف مؤمنان، ۳ آیه در وصف کافران و ۱۳ آیه در وصف منافقان است (ر. ک: تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱).
- ↑ مانند نکته ۲ که در آن به قرائت اصحاب رسول خدا(ص) در آیه ۷ بقره اشاره شده و نکته ۱۲ که در آن قرائت اصحاب ابن مسعود در آیه ۳۶ بقره ذکر شده است.
- ↑ «یا چون (گرفتارانند زیر) رگبار بارانی از آسمان که در آن، تاریکیها و تندر و برقی است؛ از (نهیب) آذرخشها، به پرهیز از مرگ، سرانگشتان در گوشها مینهند- و خداوند، فراگیر کافران است-» سوره بقره، آیه ۱۹.
- ↑ «ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.
- ↑ «و اگر چنین نکردید- که هرگز نمیتوانید کرد- پس، از آتشی پروا کنید که هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ برای کافران آماده شده است» سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۴۱، نکته ۳ و ص۴۱، نکتههای ۴ و ۶.
- ↑ مانند نکتههای ۶، ۷، ۸، ۱۱، ۱۳، ۱۶، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴ و ۳۷.
- ↑ باواسطه مانند: نکتههای ۳، ۴، ۱۹، ۲۹، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶ و ۳۸ و بدون واسطه مانند: نکتههای ۵، ۱۵، ۱۷، و ۳۰.
- ↑ باواسطه مانند نکتههای ۹، ۱۰، ۳۹ و ۴۰ و بدون واسطه مانند نکتههای ۲، ۱۲، ۱۴، ۱۸ و ۲۸.
- ↑ «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
- ↑ ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۶۶، نکته ۱۰۰.
- ↑ «امروز دینتان را کامل تمام کردم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۹۹، نکته ۲۳۴.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «و آنچه کینه است از دل آنان میزداییم و برادروار بر اورنگهایی روبهرو مینشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.
- ↑ ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۱۶۰، نکته ۴۷۴.
- ↑ ر. ک: عرشی، تفسیر سفیان الثوری، ص۱۶۱، نکته ۴۷۸.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۳۲۷ - ۳۲۸.
- ↑ بابایی، علی اکبر، تاریخ تفسیر قرآن، ص ۳۲۸.