ثعلبة بن ابی‌مالک قرظی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۸: خط ۸:
کنیه‌اش را «ابویحیی»<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰.</ref> یا «ابوجعفر»<ref>دولابی، محمد بن احمد، الکنی والأسماء، ج۱، ص۲۸۱.</ref> و گاهی به [[اشتباه]] «ابوثعلبه»<ref>ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، المقتنی، ج۱، ص۱۳۰.</ref> گفته‌اند. پدرش [[ابو مالک عبدالله بن سام]]، از [[قبیله کنده]] در [[یمن]] بود که به [[مدینه]] آمد و با زنی از بنو قریظه (دختر [[سعب قرظی]]) [[ازدواج]] کرد و با آنان هم‌پیمان شد، از این رو به قرظی منسوب هستند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۹-۵۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.</ref>. چنان که درباره خود ثعلبه گفته شده با زنی از بنو قریظه [[ازدواج]] کرد و به قرظی منسوب گشت<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.</ref>.
کنیه‌اش را «ابویحیی»<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰.</ref> یا «ابوجعفر»<ref>دولابی، محمد بن احمد، الکنی والأسماء، ج۱، ص۲۸۱.</ref> و گاهی به [[اشتباه]] «ابوثعلبه»<ref>ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، المقتنی، ج۱، ص۱۳۰.</ref> گفته‌اند. پدرش [[ابو مالک عبدالله بن سام]]، از [[قبیله کنده]] در [[یمن]] بود که به [[مدینه]] آمد و با زنی از بنو قریظه (دختر [[سعب قرظی]]) [[ازدواج]] کرد و با آنان هم‌پیمان شد، از این رو به قرظی منسوب هستند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۹-۵۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.</ref>. چنان که درباره خود ثعلبه گفته شده با زنی از بنو قریظه [[ازدواج]] کرد و به قرظی منسوب گشت<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.</ref>.


وی در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} متولد شد و ایشان را [[درک]] کرد. هنگامی که [[جنگ]] بنو قریظه ([[سال پنجم هجری]]) اتفاق افتاد به دست [[مسلمانان]] [[اسیر]] شد، چون به سن [[بلوغ]] نرسیده بود از کشتنش صرف نظر کردند<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹.</ref>. در [[صحابی]] بودنش [[اختلاف]] است. [[صحابه]] نگارانی از جمله [[بغوی]]<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۳.</ref>، [[ابن منده]]، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰.</ref>، [[باوردی]]، [[ابن سکن]] و برخی دیگر، نامش را در شمار صحابه ذکر کرده‌اند<ref>ر. ک: مغلطای، علاءالدین بن قلیج، الانابة الی معرفة المختلف فیهم من الصحابه، ج۱، ص۱۲۵.</ref>. [[ابن ابی خیثمه]]<ref> ابن ابی خیثمه، ابوبکر احمد، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۹۸.</ref> در شمار صحابه‌ای که بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} در مدینه ماندند از وی یاد کرده است. اما شمار بسیاری از منابع تراجم نگاری<ref>ر. ک: ابن معین، یحیی، تاریخ (بروایة الدوری)، ج۱، ص۱۶۴؛ بخاری، التاریخ الکبیر ج۲، ص۱۷۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۳.</ref> وی را [[تابعی]] دانسته‌اند. چنان که [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref> در طبقه اول از [[تابعین]] مدینه از او یاد کرده و [[عجلی]]<ref>عجلی، احد و بن صالح، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۶۱.</ref> و [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.</ref>، وی را تابعی [[ثقه]] گفته‌اند. از این رو برخی<ref>ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹؛ عینی، ج۱۴، ص۱۶۷.</ref> روایاتش را مُرسله می‌دانند. با این حال [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲.</ref>، [[نوجوان]] بودن وی را در حادثه بنو قریظه (سال پنجم)، مانع شنیدن [[حدیث]] از [[پیامبر]] ندانسته و با توجه به مبنای خود<ref>ر. ک: الاصابه، ج۱، ص۱۶.</ref> که گوید: تمام [[اهل]] [[مدینه]] تا [[سال یازدهم]] به [[اسلام]] گرویده بودند، شرح حال ثعلبه را در بخش اول [[الاصابه]] ([[صحابه]]) آورده است. به نظر می‌رسد، دیدگاه ابن حجر به واقع نزدیک‌تر باشد، چون کسی که در سال پنجم در [[سنی]] است که او را وارسی می‌کنند تا معلوم شود به سن [[بلوغ]] رسیده یا نه، [[دست]] کم ده سال داشته است، بنابراین در [[زمان]] [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} به یک [[جوان]] تبدیل شده و شنیدن [[روایت]] از آن [[حضرت]] از سوی [[جوانی]] از اهل مدینه دور از [[انتظار]] نیست. همانگونه که [[عطیه قرظی]]<ref>وی کسی است که هم سن و همراه ثعلبه بوده و قصه مشترکی دارند؛ ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲ و مدخل مربوطه.</ref> در شمار صحابه ذکر شده است. افزون بر آنکه [[صحابی]] بودن [[پدر]] ثعلبه هم می‌تواند مؤیدی بر صحابی دانستن وی باشد.
وی در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} متولد شد و ایشان را [[درک]] کرد. هنگامی که [[جنگ]] بنو قریظه ([[سال پنجم هجری]]) اتفاق افتاد به دست [[مسلمانان]] [[اسیر]] شد، چون به سن [[بلوغ]] نرسیده بود از کشتنش صرف نظر کردند<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹.</ref>. در [[صحابی]] بودنش [[اختلاف]] است. صحابه‌نگارانی از جمله [[بغوی]]<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۳.</ref>، [[ابن منده]]، [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰.</ref>، [[باوردی]]، [[ابن سکن]] و برخی دیگر، نامش را در شمار صحابه ذکر کرده‌اند<ref>ر. ک: مغلطای، علاءالدین بن قلیج، الانابة الی معرفة المختلف فیهم من الصحابه، ج۱، ص۱۲۵.</ref>. [[ابن ابی خیثمه]]<ref> ابن ابی خیثمه، ابوبکر احمد، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۹۸.</ref> در شمار صحابه‌ای که بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} در مدینه ماندند از وی یاد کرده است. اما شمار بسیاری از منابع تراجم نگاری<ref>ر. ک: ابن معین، یحیی، تاریخ (بروایة الدوری)، ج۱، ص۱۶۴؛ بخاری، التاریخ الکبیر ج۲، ص۱۷۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۳.</ref> وی را [[تابعی]] دانسته‌اند. چنان که [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref> در طبقه اول از [[تابعین]] مدینه از او یاد کرده و [[عجلی]]<ref>عجلی، احد و بن صالح، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۶۱.</ref> و [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.</ref>، وی را تابعی [[ثقه]] گفته‌اند. از این رو برخی<ref>ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹؛ عینی، ج۱۴، ص۱۶۷.</ref> روایاتش را مُرسله می‌دانند. با این حال [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲.</ref>، [[نوجوان]] بودن وی را در حادثه بنو قریظه (سال پنجم)، مانع شنیدن [[حدیث]] از [[پیامبر]] ندانسته و با توجه به مبنای خود<ref>ر. ک: الاصابه، ج۱، ص۱۶.</ref> که گوید: تمام [[اهل مدینه]] تا [[سال یازدهم]] به [[اسلام]] گرویده بودند، شرح حال ثعلبه را در بخش اول [[الاصابه]] ([[صحابه]]) آورده است. به نظر می‌رسد، دیدگاه ابن حجر به واقع نزدیک‌تر باشد، چون کسی که در سال پنجم در [[سنی]] است که او را وارسی می‌کنند تا معلوم شود به سن [[بلوغ]] رسیده یا نه، دست کم ده سال داشته است، بنابراین در [[زمان]] [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} به یک [[جوان]] تبدیل شده و شنیدن [[روایت]] از آن [[حضرت]] از سوی [[جوانی]] از اهل مدینه دور از [[انتظار]] نیست. همانگونه که [[عطیه قرظی]]<ref>وی کسی است که هم سن و همراه ثعلبه بوده و قصه مشترکی دارند؛ ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲ و مدخل مربوطه.</ref> در شمار صحابه ذکر شده است. افزون بر آنکه [[صحابی]] بودن [[پدر]] ثعلبه هم می‌تواند مؤیدی بر صحابی دانستن وی باشد.


اگرچه ثعلبه را فردی بزرگ و [[امام جماعت]] بنو قریظه معرفی کرده‌اند<ref>بخاری، التاریخ الکبیر ج۲، ص۱۷۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۳.</ref> ولی روایت کمی از او نقل شده<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref> که ظاهر برخی از آنها بیانگر صحابی بودن وی است. از جمله آنهاست، روایت [[قاعده «لاضرر ولا ضرار»<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۱۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۸۶.</ref>، روایت [[سجده]] و [[تواضع]] شتر در مقابل [[رسول خدا]] {{صل}}<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۵۱۳؛ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۵، ص۲۵۲.</ref>، [[حدیثی]] در باب [[نماز تراویح]] در [[ماه رمضان]]<ref>بیهقی، فضائل، ص۳۶۸. البته بیهقی در سنن الکبری (ج۲، ص۴۹۵) این روایت را مرسل و ثعلبه را غیر صحابی دانسته است.</ref>، خبری که براساس آن ثعلبه گوید: [[سعد بن عباده]] [[صاحب پرچم]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود، اما در هنگام [[نبرد]] [[پرچم]] به [[حضرت علی]] {{ع}} داده می‌شد<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۹۳.</ref> و نیز روایتی از [[قضاوت]] رسول خدا {{صل}} درباره سیل منطقه مَهزورِ بنو قریظه<ref>ابن شبه نمیری، عمر، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۷۱؛ ابن ابی شیبه، عبدالله بن احمد، المصنف، ج۷، ص۶؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۳.</ref>. گفتنی است، [[روایت]] اخیر که از مشهورترین روایت‌های ثعلبه است به چند طریق نقل شده که [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲.</ref> اسناد یکی را معتبر دانسته ولی طریق دیگری که [[ابن ماجه]]<ref>ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، ج۲، ص۸۲۹.</ref> آن را ذکر کرده است در سندش [[زکریا بن منظور]] قرار دارد و [[ضعیف]] است. البته ابن حجر<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۵۳.</ref> در ترجمه [[ابو ثعلبه انصاری]] گوید: ثعلبة بن ابی مالک این روایت را از رسول خدا {{صل}} نشنیده و شنونده [[حدیث]] شخص دیگری است که در سند ذکر نشده است<ref>نیز ر. ک: ابوداود، سلیمان بن اشعث، سنن، ج۲، ص۱۷۳؛ طوسی، محمد بن حسن، رجال، ج۳، ص۲۸۳.</ref>.
اگرچه ثعلبه را فردی بزرگ و [[امام جماعت]] بنو قریظه معرفی کرده‌اند<ref>بخاری، التاریخ الکبیر ج۲، ص۱۷۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۳.</ref> ولی روایت کمی از او نقل شده<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.</ref> که ظاهر برخی از آنها بیانگر صحابی بودن وی است. از جمله آنهاست، روایت [[قاعده «لاضرر ولا ضرار»<ref>ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۱۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۸۶.</ref>، روایت [[سجده]] و [[تواضع]] شتر در مقابل [[رسول خدا]] {{صل}}<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۵۱۳؛ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۵، ص۲۵۲.</ref>، [[حدیثی]] در باب [[نماز تراویح]] در [[ماه رمضان]]<ref>بیهقی، فضائل، ص۳۶۸. البته بیهقی در سنن الکبری (ج۲، ص۴۹۵) این روایت را مرسل و ثعلبه را غیر صحابی دانسته است.</ref>، خبری که براساس آن ثعلبه گوید: [[سعد بن عباده]] [[صاحب پرچم]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود، اما در هنگام [[نبرد]] [[پرچم]] به [[حضرت علی]] {{ع}} داده می‌شد<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۹۳.</ref> و نیز روایتی از [[قضاوت]] رسول خدا {{صل}} درباره سیل منطقه مَهزورِ بنو قریظه<ref>ابن شبه نمیری، عمر، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۷۱؛ ابن ابی شیبه، عبدالله بن احمد، المصنف، ج۷، ص۶؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۳.</ref>. گفتنی است، [[روایت]] اخیر که از مشهورترین روایت‌های ثعلبه است به چند طریق نقل شده که [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲.</ref> اسناد یکی را معتبر دانسته ولی طریق دیگری که [[ابن ماجه]]<ref>ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، ج۲، ص۸۲۹.</ref> آن را ذکر کرده است در سندش [[زکریا بن منظور]] قرار دارد و [[ضعیف]] است. البته ابن حجر<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۵۳.</ref> در ترجمه [[ابو ثعلبه انصاری]] گوید: ثعلبة بن ابی مالک این روایت را از رسول خدا {{صل}} نشنیده و شنونده [[حدیث]] شخص دیگری است که در سند ذکر نشده است<ref>نیز ر. ک: ابوداوود، سلیمان بن اشعث، سنن، ج۲، ص۱۷۳؛ طوسی، محمد بن حسن، رجال، ج۳، ص۲۸۳.</ref>.


وی [[راوی]] [[عمر بن خطاب]] بود و [[زهری بن ثعلبة بن ابی‌مالک قرظی|زهری]]، [[ابن الهاد بن ثعلبة بن ابی‌مالک قرظی|ابن الهاد]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، الکاشف، ص۲۸۴.</ref>، [[فرزندان]] ثعلبه، «ابومالک» و «منظور»، از او [[نقل روایت]] کرده‌اند<ref>بخاری، التاریخ الکبیر ج۸، ص۲۶؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۴۳۴.</ref>.
وی [[راوی]] [[عمر بن خطاب]] بود و [[زهری بن ثعلبة بن ابی‌مالک قرظی|زهری]]، [[ابن الهاد بن ثعلبة بن ابی‌مالک قرظی|ابن الهاد]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، الکاشف، ص۲۸۴.</ref>، [[فرزندان]] ثعلبه، «ابومالک» و «منظور»، از او [[نقل روایت]] کرده‌اند<ref>بخاری، التاریخ الکبیر ج۸، ص۲۶؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۴۳۴.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۴

آشنایی اجمالی

کنیه‌اش را «ابویحیی»[۱] یا «ابوجعفر»[۲] و گاهی به اشتباه «ابوثعلبه»[۳] گفته‌اند. پدرش ابو مالک عبدالله بن سام، از قبیله کنده در یمن بود که به مدینه آمد و با زنی از بنو قریظه (دختر سعب قرظی) ازدواج کرد و با آنان هم‌پیمان شد، از این رو به قرظی منسوب هستند[۴]. چنان که درباره خود ثعلبه گفته شده با زنی از بنو قریظه ازدواج کرد و به قرظی منسوب گشت[۵].

وی در زمان رسول خدا (ص) متولد شد و ایشان را درک کرد. هنگامی که جنگ بنو قریظه (سال پنجم هجری) اتفاق افتاد به دست مسلمانان اسیر شد، چون به سن بلوغ نرسیده بود از کشتنش صرف نظر کردند[۶]. در صحابی بودنش اختلاف است. صحابه‌نگارانی از جمله بغوی[۷]، ابن منده، ابونعیم[۸]، باوردی، ابن سکن و برخی دیگر، نامش را در شمار صحابه ذکر کرده‌اند[۹]. ابن ابی خیثمه[۱۰] در شمار صحابه‌ای که بعد از رسول خدا (ص) در مدینه ماندند از وی یاد کرده است. اما شمار بسیاری از منابع تراجم نگاری[۱۱] وی را تابعی دانسته‌اند. چنان که ابن سعد[۱۲] در طبقه اول از تابعین مدینه از او یاد کرده و عجلی[۱۳] و ابن حبان[۱۴]، وی را تابعی ثقه گفته‌اند. از این رو برخی[۱۵] روایاتش را مُرسله می‌دانند. با این حال ابن حجر[۱۶]، نوجوان بودن وی را در حادثه بنو قریظه (سال پنجم)، مانع شنیدن حدیث از پیامبر ندانسته و با توجه به مبنای خود[۱۷] که گوید: تمام اهل مدینه تا سال یازدهم به اسلام گرویده بودند، شرح حال ثعلبه را در بخش اول الاصابه (صحابه) آورده است. به نظر می‌رسد، دیدگاه ابن حجر به واقع نزدیک‌تر باشد، چون کسی که در سال پنجم در سنی است که او را وارسی می‌کنند تا معلوم شود به سن بلوغ رسیده یا نه، دست کم ده سال داشته است، بنابراین در زمان رحلت رسول خدا (ص) به یک جوان تبدیل شده و شنیدن روایت از آن حضرت از سوی جوانی از اهل مدینه دور از انتظار نیست. همانگونه که عطیه قرظی[۱۸] در شمار صحابه ذکر شده است. افزون بر آنکه صحابی بودن پدر ثعلبه هم می‌تواند مؤیدی بر صحابی دانستن وی باشد.

اگرچه ثعلبه را فردی بزرگ و امام جماعت بنو قریظه معرفی کرده‌اند[۱۹] ولی روایت کمی از او نقل شده[۲۰] که ظاهر برخی از آنها بیانگر صحابی بودن وی است. از جمله آنهاست، روایت [[قاعده «لاضرر ولا ضرار»[۲۱]، روایت سجده و تواضع شتر در مقابل رسول خدا (ص)[۲۲]، حدیثی در باب نماز تراویح در ماه رمضان[۲۳]، خبری که براساس آن ثعلبه گوید: سعد بن عباده صاحب پرچم رسول خدا (ص) بود، اما در هنگام نبرد پرچم به حضرت علی (ع) داده می‌شد[۲۴] و نیز روایتی از قضاوت رسول خدا (ص) درباره سیل منطقه مَهزورِ بنو قریظه[۲۵]. گفتنی است، روایت اخیر که از مشهورترین روایت‌های ثعلبه است به چند طریق نقل شده که ابن حجر[۲۶] اسناد یکی را معتبر دانسته ولی طریق دیگری که ابن ماجه[۲۷] آن را ذکر کرده است در سندش زکریا بن منظور قرار دارد و ضعیف است. البته ابن حجر[۲۸] در ترجمه ابو ثعلبه انصاری گوید: ثعلبة بن ابی مالک این روایت را از رسول خدا (ص) نشنیده و شنونده حدیث شخص دیگری است که در سند ذکر نشده است[۲۹].

وی راوی عمر بن خطاب بود و زهری، ابن الهاد[۳۰]، فرزندان ثعلبه، «ابومالک» و «منظور»، از او نقل روایت کرده‌اند[۳۱].

در شرح حالش گفته‌اند که موهای سر و ریش خود را حنا می‌زد[۳۲] و عمر طولانی کرد[۳۳] تا اینکه عبد الملک مروان را در زمان حکومتش ملاقات کرد و در گفتگویی با وی علاقه شدید خود را به سُنت خلیفه دوم ابراز نمود[۳۴].

افزون بر فرزندان ثعلبه، برخی از نوادگانش به نام‌های محمد بن رفاعة بن ثعلبه[۳۵] و زکریا بن منظور نیز در شمار راویان هستند که زکریا در بغداد سکونت داشته و تضعیف شده است[۳۶].[۳۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰.
  2. دولابی، محمد بن احمد، الکنی والأسماء، ج۱، ص۲۸۱.
  3. ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، المقتنی، ج۱، ص۱۳۰.
  4. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۹-۵۸؛ ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.
  5. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.
  6. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹.
  7. بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۳.
  8. ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۹۰.
  9. ر. ک: مغلطای، علاءالدین بن قلیج، الانابة الی معرفة المختلف فیهم من الصحابه، ج۱، ص۱۲۵.
  10. ابن ابی خیثمه، ابوبکر احمد، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۹۸.
  11. ر. ک: ابن معین، یحیی، تاریخ (بروایة الدوری)، ج۱، ص۱۶۴؛ بخاری، التاریخ الکبیر ج۲، ص۱۷۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۳.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.
  13. عجلی، احد و بن صالح، معرفة الثقات، ج۱، ص۲۶۱.
  14. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸.
  15. ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹؛ عینی، ج۱۴، ص۱۶۷.
  16. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲.
  17. ر. ک: الاصابه، ج۱، ص۱۶.
  18. وی کسی است که هم سن و همراه ثعلبه بوده و قصه مشترکی دارند؛ ر. ک: ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲ و مدخل مربوطه.
  19. بخاری، التاریخ الکبیر ج۲، ص۱۷۴؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۶۳.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۸.
  21. ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، ج۴، ص۲۱۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۸۶.
  22. شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۹، ص۵۱۳؛ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۵، ص۲۵۲.
  23. بیهقی، فضائل، ص۳۶۸. البته بیهقی در سنن الکبری (ج۲، ص۴۹۵) این روایت را مرسل و ثعلبه را غیر صحابی دانسته است.
  24. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۹۳.
  25. ابن شبه نمیری، عمر، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۱۷۱؛ ابن ابی شیبه، عبدالله بن احمد، المصنف، ج۷، ص۶؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۳.
  26. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۲۲.
  27. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن، ج۲، ص۸۲۹.
  28. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۵۳.
  29. نیز ر. ک: ابوداوود، سلیمان بن اشعث، سنن، ج۲، ص۱۷۳؛ طوسی، محمد بن حسن، رجال، ج۳، ص۲۸۳.
  30. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۹۸؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، الکاشف، ص۲۸۴.
  31. بخاری، التاریخ الکبیر ج۸، ص۲۶؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۹، ص۴۳۴.
  32. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۵۹.
  33. ذهبی، تجرید أسماء الصحابه تجرید أسماء الصحابه، تجرید، ج۱، ص۶۹.
  34. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۸۰؛ عساکر، ج۳۷، ص۱۳۴.
  35. بخاری، التاریخ الکبیر ج۱، ص۸۲.
  36. ر. ک: عقیلی، محمد بن عمرو، الضعفاء الکبیر، ج۲، ص۸۴؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۸، ص۴۵۳.
  37. بانشی، رحمت الله، مقاله «ثعلبة بن ابی‌مالک قرظی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۳۱۱ - ۳۱۲.