حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر| عنوان مدخل = حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب| مداخل مرتبط = [[حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب در تراجم و رجال]] | پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = اصحاب پیامبر | |||
| عنوان مدخل = حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = }} | |||
== آشنایی اجمالی == | == آشنایی اجمالی == | ||
وی از تیره [[نوفل بن عبد مناف]] و کنیهاش «ابوعبدالله» است<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۸۳؛ طوسی، محمد بن الحسن، رجال، ص۳۵.</ref>. نام مادرش [[ظریبه بنت سعید بن قشب ازدی|ظریبه دختر سعید بن قشب ازدی]] و همسرش، [[هند بنت ابوسفیان بن حرب|هند دختر ابوسفیان بن حرب]] است<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۰۴؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۶۲؛ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۶، ص۲۶۹.</ref>. حارث بزرگترین فرزند نوفل و به [[روزگار]] [[رسول خدا]] {{صل}} مردی بالغ بود و به رسول خدا شباهت داشت<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۰.</ref>. او همزمان با [[مسلمان]] شدن پدرش نوفل، مسلمان شد<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۰.</ref>. به گفته [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۹۵.</ref>، [[ابن کلبی]] گوید: [[سبب نزول آیه]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش میخواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref>. [[حارث بن نوفل]] بود. چنان که برخی گفتهاند: [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>. درباره حارث بن نوفل بن عبد مناف نازل شده است<ref>قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد، الجامع الصغیر، ج۱۶، ص۱۶۹.</ref>. حارث با [[رسول خدا]] {{صل}} سخت [[دشمنی]] میکرد، به او [[کینه]] داشت و در هجو او [[شعر]] میگفت اما به [[قتل]] آن [[حضرت]] [[راضی]] نمیشد<ref>ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵.</ref>. [[ابن ابی خیثمه]] به نقل از [[مصعب زبیری]]، ضمن [[صحابی]] دانستن وی، میگوید: وی از رسول خدا {{صل}} [[روایت]] دارد<ref>این مطلب به نقل ابن حجر است و در نسخه چاپی تاریخ ابن ابی خیشمه یافت نشد.</ref>. [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۷۸.</ref> ضمن تأکید صحابی بودن حارث میگوید: رسول خدا {{صل}} او را به [[ولایت]] برخی نواحی [[مکه]] گماشت. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۳۱۹.</ref> گفته است: [[سه خلیفه]] بعدی ([[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] او را بر ولایت مکه باقی گذاشتند. [[بخاری]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۸۳.</ref> و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۳.</ref> نیز به نقل از [[عبدالله بن حارث]] گفتهاند: حارث [[والی مکه]] بود، اما اینکه از طرف چه کسی [[والی]] شده بود را مشخص نکردهاند. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۵۵.</ref> میگوید: [[ابوبکر]] حارث را به [[ولایت]] [[مکه]] گماشت، سپس حارث به [[مدینه]] رفت و از مدینه نیز در ایام ولایت [[عبد الله بن عامر]] به [[بصره]] رفت و ساکن آنجا شد، اما [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۳.</ref> میگوید: والی مکه در [[زمان ابوبکر]] [[عتاب بن اسید]] بود، [[رسول خدا]] {{صل}} حارث را بر ولایت [[جده]] گماشت و به همین جهت او نتوانست در [[جنگ حنین]] حاضر شود، ابوبکر او را [[عزل]] کرد، اما [[عثمان]] وقتی به [[خلافت]] رسید، دوباره او را به ولایت مکه گماشت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۳۲۶.</ref>. حارث در [[جنگ صفین]] در [[لشکر امام علی]] {{ع}} و [[فرمانده]] [[قریشیان]] بصره بود<ref>منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۶.</ref>. عتبی گوید: وقتی [[سعید بن عاص]] (در [[زمان]] [[حکومت معاویه]]) [[والی مدینه]] بود، پسر خود [[عمرو]] را به ولایت مکه گماشت، چون عمرو به مکه آمد کسی جز [[حارث بن نوفل]] به استقبال او نرفت. [[عمرو بن سعید]] به حارث گفت: ای حارث چه چیزی [[قوم]] تو را از استقبال من بازداشت که آنان چون تو، به پیشواز من نیآمدند؟ حارث گفت: به دلیل [[رفتار]] و استقبالی که از من کردی! از روی [[تکبر]] نه نام کامل مرا گفتی و نه با [[کنیه]] خطابم کردی! عمرو بن سعید [[وعده]] داد [[نیک]] رفتار باشد و به حارث گفت: به [[خدا]] [[موعظه]] خوبی کردی و من از تو بدگمان نیستم<ref>ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۱۳۳.</ref>. | وی از تیره [[نوفل بن عبد مناف]] و کنیهاش «ابوعبدالله» است<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۸۳؛ طوسی، محمد بن الحسن، رجال، ص۳۵.</ref>. نام مادرش [[ظریبه بنت سعید بن قشب ازدی|ظریبه دختر سعید بن قشب ازدی]] و همسرش، [[هند بنت ابوسفیان بن حرب|هند دختر ابوسفیان بن حرب]] است<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۰۴؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۶۲؛ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۶، ص۲۶۹.</ref>. حارث بزرگترین فرزند نوفل و به [[روزگار]] [[رسول خدا]] {{صل}} مردی بالغ بود و به رسول خدا شباهت داشت<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۰.</ref>. او همزمان با [[مسلمان]] شدن پدرش نوفل، مسلمان شد<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۰.</ref>. به گفته [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۹۵.</ref>، [[ابن کلبی]] گوید: [[سبب نزول آیه]]: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش میخواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.</ref>. [[حارث بن نوفل]] بود. چنان که برخی گفتهاند: [[آیه]] {{متن قرآن|وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref>. درباره حارث بن نوفل بن عبد مناف نازل شده است<ref>قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد، الجامع الصغیر، ج۱۶، ص۱۶۹.</ref>. حارث با [[رسول خدا]] {{صل}} سخت [[دشمنی]] میکرد، به او [[کینه]] داشت و در هجو او [[شعر]] میگفت اما به [[قتل]] آن [[حضرت]] [[راضی]] نمیشد<ref>ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵.</ref>. [[ابن ابی خیثمه]] به نقل از [[مصعب زبیری]]، ضمن [[صحابی]] دانستن وی، میگوید: وی از رسول خدا {{صل}} [[روایت]] دارد<ref>این مطلب به نقل ابن حجر است و در نسخه چاپی تاریخ ابن ابی خیشمه یافت نشد.</ref>. [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۷۸.</ref> ضمن تأکید صحابی بودن حارث میگوید: رسول خدا {{صل}} او را به [[ولایت]] برخی نواحی [[مکه]] گماشت. [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۳۱۹.</ref> گفته است: [[سه خلیفه]] بعدی ([[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] او را بر ولایت مکه باقی گذاشتند. [[بخاری]]<ref>بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۸۳.</ref> و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۳.</ref> نیز به نقل از [[عبدالله بن حارث]] گفتهاند: حارث [[والی مکه]] بود، اما اینکه از طرف چه کسی [[والی]] شده بود را مشخص نکردهاند. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۵۵.</ref> میگوید: [[ابوبکر]] حارث را به [[ولایت]] [[مکه]] گماشت، سپس حارث به [[مدینه]] رفت و از مدینه نیز در ایام ولایت [[عبد الله بن عامر]] به [[بصره]] رفت و ساکن آنجا شد، اما [[ابن اثیر]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۳.</ref> میگوید: والی مکه در [[زمان ابوبکر]] [[عتاب بن اسید]] بود، [[رسول خدا]] {{صل}} حارث را بر ولایت [[جده]] گماشت و به همین جهت او نتوانست در [[جنگ حنین]] حاضر شود، ابوبکر او را [[عزل]] کرد، اما [[عثمان]] وقتی به [[خلافت]] رسید، دوباره او را به ولایت مکه گماشت<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۳۲۶.</ref>. حارث در [[جنگ صفین]] در [[لشکر امام علی]] {{ع}} و [[فرمانده]] [[قریشیان]] بصره بود<ref>منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۶.</ref>. عتبی گوید: وقتی [[سعید بن عاص]] (در [[زمان]] [[حکومت معاویه]]) [[والی مدینه]] بود، پسر خود [[عمرو]] را به ولایت مکه گماشت، چون عمرو به مکه آمد کسی جز [[حارث بن نوفل]] به استقبال او نرفت. [[عمرو بن سعید]] به حارث گفت: ای حارث چه چیزی [[قوم]] تو را از استقبال من بازداشت که آنان چون تو، به پیشواز من نیآمدند؟ حارث گفت: به دلیل [[رفتار]] و استقبالی که از من کردی! از روی [[تکبر]] نه نام کامل مرا گفتی و نه با [[کنیه]] خطابم کردی! عمرو بن سعید [[وعده]] داد [[نیک]] رفتار باشد و به حارث گفت: به [[خدا]] [[موعظه]] خوبی کردی و من از تو بدگمان نیستم<ref>ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۱۳۳.</ref>. |
نسخهٔ کنونی تا ۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۶
آشنایی اجمالی
وی از تیره نوفل بن عبد مناف و کنیهاش «ابوعبدالله» است[۱]. نام مادرش ظریبه دختر سعید بن قشب ازدی و همسرش، هند دختر ابوسفیان بن حرب است[۲]. حارث بزرگترین فرزند نوفل و به روزگار رسول خدا (ص) مردی بالغ بود و به رسول خدا شباهت داشت[۳]. او همزمان با مسلمان شدن پدرش نوفل، مسلمان شد[۴]. به گفته ابن حجر[۵]، ابن کلبی گوید: سبب نزول آیه: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ﴾[۶]. حارث بن نوفل بود. چنان که برخی گفتهاند: آیه ﴿وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۷]. درباره حارث بن نوفل بن عبد مناف نازل شده است[۸]. حارث با رسول خدا (ص) سخت دشمنی میکرد، به او کینه داشت و در هجو او شعر میگفت اما به قتل آن حضرت راضی نمیشد[۹]. ابن ابی خیثمه به نقل از مصعب زبیری، ضمن صحابی دانستن وی، میگوید: وی از رسول خدا (ص) روایت دارد[۱۰]. ابن حبان[۱۱] ضمن تأکید صحابی بودن حارث میگوید: رسول خدا (ص) او را به ولایت برخی نواحی مکه گماشت. ابن عساکر[۱۲] گفته است: سه خلیفه بعدی (ابوبکر، عمر و عثمان او را بر ولایت مکه باقی گذاشتند. بخاری[۱۳] و ابن سعد[۱۴] نیز به نقل از عبدالله بن حارث گفتهاند: حارث والی مکه بود، اما اینکه از طرف چه کسی والی شده بود را مشخص نکردهاند. ابن عبدالبر[۱۵] میگوید: ابوبکر حارث را به ولایت مکه گماشت، سپس حارث به مدینه رفت و از مدینه نیز در ایام ولایت عبد الله بن عامر به بصره رفت و ساکن آنجا شد، اما ابن اثیر[۱۶] میگوید: والی مکه در زمان ابوبکر عتاب بن اسید بود، رسول خدا (ص) حارث را بر ولایت جده گماشت و به همین جهت او نتوانست در جنگ حنین حاضر شود، ابوبکر او را عزل کرد، اما عثمان وقتی به خلافت رسید، دوباره او را به ولایت مکه گماشت[۱۷]. حارث در جنگ صفین در لشکر امام علی (ع) و فرمانده قریشیان بصره بود[۱۸]. عتبی گوید: وقتی سعید بن عاص (در زمان حکومت معاویه) والی مدینه بود، پسر خود عمرو را به ولایت مکه گماشت، چون عمرو به مکه آمد کسی جز حارث بن نوفل به استقبال او نرفت. عمرو بن سعید به حارث گفت: ای حارث چه چیزی قوم تو را از استقبال من بازداشت که آنان چون تو، به پیشواز من نیآمدند؟ حارث گفت: به دلیل رفتار و استقبالی که از من کردی! از روی تکبر نه نام کامل مرا گفتی و نه با کنیه خطابم کردی! عمرو بن سعید وعده داد نیک رفتار باشد و به حارث گفت: به خدا موعظه خوبی کردی و من از تو بدگمان نیستم[۱۹].
او ایام حکمرانی عبدالله بن عامر بن کریز به بصره رفت و در آنجا برای خود خانهای ساخت و اواخر خلافت عثمان (و به قولی در زمان خلافت معاویه) در هفتاد سالگی[۲۰] در آن شهر درگذشت[۲۱] و فرزندان او در همان شهر باقی ماندند[۲۲]. نام فرزندان وی چنین است عبدالله، که در زمان رسول خدا (ص) متولد شد[۲۳] مردم بصره به جهت شعری که مادر عبدالله میخواند و او را میجنبانید به او لقب ببه دادند. و عبد الله بن زبیر او را به فرمانداری خود در شهر بصره گماشت. محمد اکبر، ربیعه، عبدالرحمان، رمله، ام الزبیر مادر مغیره[۲۴]، مغیره، عتبه، محمد اصغر، حارث، ریطه، ام الحارث از فرزندان حارث هستند[۲۵].
در بین فرزندان حارث «عبدالله» کثیرالروایه است و در بیشتر منابع حدیثی از او نقل شده است. عبدالله به نقل از پدرش حارث گوید: رسول خدا (ص) دعا در نماز میت را به من چنین آموخت: « اللَّهُمَّ اغْفِرْ لأحيانا وَ أَمْوَاتِنَا، وَ أَلِّفْ بَيْنَ قُلُوبِنَا، وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بيننا، الَلَّهُمَ إِنَّ هَذِهِ عَبْدُكَ لَا نَعْلَمُ مِنْهَا إِلَّا خَيْراً »؛ پروردگارا، زندگان و مردگان ما را بیامرز و میان ما را اصلاح فرما و دلهای ما را به هم پیوند ده. خدایا این بنده توست، ما جز خوبی چیزی نمیدانیم و تو به او داناتری. خدایا ما و او را بیامرز». سپس حارث گوید: من که از همه کوچکتر بودم از حضرت پرسیدم: اگر خبری از میت نمیدانستم چه کنم؟ فرمود: چیزی جز آنچه میدانی نگو[۲۶].
همو از حارث نقل کرده است که در ایام حج برای عثمان بن عفان گوشت حیوان صید شدهای را آوردند که از آن خورد، اما امام علی (ع) از آن تناول نکردند، ظاهراً این امر بر عثمان گران آمد و گفت: آن را نه من صید کردهام و نه دستور صید آن را دادهام، حضرت با خواندن آیه ﴿وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا﴾[۲۷]. فهماند که مطلق خوردن گوشت حیوان صیدشده در حال احرام جایز نیست[۲۸].[۲۹]
جستارهای وابسته
- نوفل بن عبد مناف (قبیله)
- ظریبه بنت سعید بن قشب ازدی (مادر)
- هند بنت ابوسفیان بن حرب (همسر)
- عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- محمد اکبر بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- ربیعه بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- عبدالرحمان بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- رمله بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- ام الزبیر بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- مغیره بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- عتبه بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- محمد اصغر بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- حارث بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- ریطه بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
- ام الحارث بن حارث بن نوفل بن حارث (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۳۸۳؛ طوسی، محمد بن الحسن، رجال، ص۳۵.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۱۰۴؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، ص۲۶۲؛ مقریزی، احمد بن علی، إمتاع الأسماع، ج۶، ص۲۶۹.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۰.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۷۰.
- ↑ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۹۵.
- ↑ «و خداوند بر آن نیست تا تو در میان آنان هستی آنان را عذاب کند و تا آمرزش میخواهند خداوند بر آن نیست که عذاب کننده آنها باشد» سوره انفال، آیه ۳۳.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد، الجامع الصغیر، ج۱۶، ص۱۶۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۶۵.
- ↑ این مطلب به نقل ابن حجر است و در نسخه چاپی تاریخ ابن ابی خیشمه یافت نشد.
- ↑ ابن حبان، الثقات، ج۳، ص۷۸.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۳۱۹.
- ↑ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۳.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۷، ص۳۲۶.
- ↑ منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۰۶.
- ↑ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۱۳۳.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۲.
- ↑ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۳۵۵ و ج۳، ص۹۱؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۰.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۵۵
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۴۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۴۲؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۲۳۸؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۴۲؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۴۸.
- ↑ «شکار دریا و خوراک آن بر شما حلال است تا شما و کاروانیان را بهرهای باشد و شکار خشکی تا در احرامید بر شما حرام است و از خداوند که به سوی وی گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مائده، آیه ۹۶.
- ↑ سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ محمدی، رمضان، مقاله «حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۹۸-۴۹۹.