عترت در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = عترت
| موضوع مرتبط = عترت
| عنوان مدخل  = [[عترت]]
| عنوان مدخل  = عترت
| مداخل مرتبط = [[عترت در حدیث]] - [[عترت در تاریخ اسلامی]] - [[عترت در معارف و سیره حسینی]]
| مداخل مرتبط = [[عترت در معارف و سیره نبوی]] - [[عترت در معارف و سیره حسینی]]
| پرسش مرتبط  = امام حسین (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
[[خاندان]] [[پیغمبر اکرم]]، [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]، [[ائمه شیعه]]. [[عترت]] به فرزندانی که از [[نسل]] کسی باشد گفته می‌شود. از [[امیر المؤمنین]] پرسیدند: “عترت” کیست؟ فرمود: من، [[حسن]]، [[حسین]] و [[امامان]] نهگانه از [[فرزندان حسین]] {{ع}} که نهمین آنان [[مهدی]] و [[قائم]] ایشان است، از [[قرآن]] جدا نمی‌شوند و [[قرآن]] از آنان جدا نمی‌شود، تا کنار [[حوض]] ([[کوثر]]) بر [[پیامبر]] وارد شوند<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۶.</ref>. [[عترت پیامبر]]، همتای [[قرآن کریم]]ند و [[رسول خدا]] “قرآن و عترت” را بعنوان [[میراث]] و یادگار خویش برای [[امّت]] معرفی کرده است: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...}}<ref>اثبات الهداه، ج۱، ص۷۳۵.</ref>.
[[عترت]] در اصطلاح عبارت است از [[خاندان]] [[پیغمبر اکرم]]، [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]، [[ائمه شیعه]]. عترت به فرزندانی که از نسل کسی باشد گفته می‌شود. از [[امیر المؤمنین]] پرسیدند: “عترت” کیست؟ فرمود: من، حسن، حسین و [[امامان]] نهگانه از [[فرزندان حسین]]{{ع}} که نهمین آنان [[مهدی]] و [[قائم]] ایشان است، از [[قرآن]] جدا نمی‌شوند و قرآن از آنان جدا نمی‌شود، تا کنار حوض ([[کوثر]]) بر [[پیامبر]] وارد شوند<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۶.</ref>. [[عترت پیامبر]]، همتای قرآن کریم‌اند و [[رسول خدا]] “قرآن و عترت” را بعنوان [[میراث]] و یادگار خویش برای [[امّت]] معرفی کرده است: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...}}<ref>اثبات الهداه، ج۱، ص۷۳۵.</ref>.


امّا “عترت” در لغت، قطعه‌های درشت مشک در نافۀ آهوست، نیز به معنای لعاب شیرین است. همچنین [[عترت]] به معنای [[فرزندان]] و [[نوادگان]] نسبی و [[نسل]] یک شخص است و به همین جهت به ذرّیۀ [[پیامبر]] از [[نسل علی]] و [[فاطمه]]، [[عترت]] می‌گویند. معنای دیگر [[عترت]]، ریشۀ درختی که بریده شده و دوباره روییده باشد. مرحوم [[محدّث]] [[قمی]] با توجّه به همۀ معانی یاد شده برای [[عترت]]، چنین می‌گوید: [[ائمّه]]، همچون قطعه‌های بزرگ مشک از نافه‌اند و علومشان آب گوارا نزد [[اهل]] [[حکمت]] و [[اندیشه]] است و اینان درختی هستند که [[رسول خدا]] ریشه‌اش، [[علی]] تنه‌اش و [[ائمّه]] از [[نسل]] او، شاخه‌های این درخت، و شیعیانشان برگ این درختند و [[علوم اهل بیت]]، میوۀ این درخت است<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.
امّا “عترت” در لغت، قطعه‌های درشت [[مشک]] در نافۀ آهوست، نیز به معنای لعاب شیرین است. همچنین عترت به معنای [[فرزندان]] و نوادگان نسبی و نسل یک شخص است و به همین جهت به ذرّیۀ پیامبر از نسل علی و [[فاطمه]]، عترت می‌گویند. معنای دیگر عترت، ریشۀ درختی که بریده شده و دوباره روییده باشد. مرحوم [[محدّث قمی]] با توجّه به همۀ معانی یاد شده برای عترت، چنین می‌گوید: [[ائمّه]]، همچون قطعه‌های بزرگ مشک از نافه‌اند و علومشان [[آب گوارا]] نزد [[اهل]] [[حکمت]] و [[اندیشه]] است و اینان درختی هستند که رسول خدا ریشه‌اش، علی تنه‌اش و ائمّه از نسل او، شاخه‌های این درخت، و شیعیانشان برگ این درختند و [[علوم اهل بیت]]، میوۀ این درخت است<ref>سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۷.</ref>.


از “ابن اعرابی” تعبیر‌های جالبی دربارۀ [[عترت]] [[نقل]] شده است. می‌‌گوید: “عترت، به معنای [[شهر]] و مرکز است، [[اهل بیت]] نیز مرکز اصلی اسلامند. [[عترت]]، صخرۀ عظیمی است که سوسمار، لانۀ خود را کنار آن قرار می‌دهد تا با علامت قرار دادن آن، خانۀ خود را گم نکند. [[ائمّه]] نیز [[هادیان]] خلقند. [[عترت]]، ریشۀ درخت [[قطع]] شده است، [[اهل بیت]] نیز مورد [[ستم]] قرار گرفته، [[قطع]] و بریده شدند. [[عترت]]، به یک قطعۀ بزرگ مشک و نافۀ آهو گفته می‌شود. آنان نیز در میان [[بنی هاشم]] و [[فرزندان ابوطالب]]، همچون قطعۀ بزرگ نافه، خوشبویند. [[عترت]]، به چشمۀ زلال و گوارا و شیرین گفته می‌شود. [[علوم اهل بیت]] نیز، نزد [[اهل]] [[خرد]] و [[فرزانگان]]، گواراتر از هر چیز است. [[عترت]]، به معنای باد است. آنان نیز همچون باد، [[سپاه]] و حزب خدایند. [[عترت]]، گیاهی متفرق است، مثل مرزنجوش. [[عترت پیامبر]] نیز مزار‌های پراکنده در هر سو دارند و برکاتشان در [[شرق]] و [[غرب]] [[جهان]] گسترده است. [[عترت]]، [[دوستان]]، [[طایفه]] و قبیلۀ هر کس را گویند. [[اهل بیت]] نیز گروه و [[طایفه]] و [[رهط]] [[رسول الله]] {{صل}} هستند”<ref>مجمع البحرین، طریحی، واژه «عتر». نزدیک به این بیان در «سفینة البحار» واژه عترت.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۳۳۲.</ref>.
از “ابن اعرابی” تعبیر‌های جالبی دربارۀ عترت نقل شده است. می‌‌گوید: “عترت، به معنای [[شهر]] و مرکز است، اهل بیت نیز مرکز اصلی اسلامند. عترت، صخرۀ عظیمی است که سوسمار، لانۀ خود را کنار آن قرار می‌دهد تا با علامت قرار دادن آن، خانۀ خود را گم نکند. ائمّه نیز هادیان خلقند. عترت، ریشۀ درخت قطع شده است، اهل بیت نیز مورد [[ستم]] قرار گرفته، قطع و بریده شدند. عترت، به یک قطعۀ بزرگ مشک و نافۀ آهو گفته می‌شود. آنان نیز در میان [[بنی هاشم]] و فرزندان ابوطالب، همچون قطعۀ بزرگ نافه، خوشبویند. [[عترت]]، به چشمۀ زلال و گوارا و شیرین گفته می‌شود. [[علوم اهل بیت]] نیز، نزد [[اهل]] [[خرد]] و فرزانگان، گواراتر از هر چیز است. عترت، به معنای باد است. آنان نیز همچون باد، [[سپاه]] و [[حزب]] خدایند. عترت، گیاهی متفرق است، مثل مرزنجوش. [[عترت پیامبر]] نیز مزار‌های پراکنده در هر سو دارند و برکاتشان در شرق و غرب [[جهان]] گسترده است. عترت، [[دوستان]]، طایفه و قبیلۀ هر کس را گویند. [[اهل بیت]] نیز گروه و طایفه و [[رهط]] [[رسول الله]]{{صل}} هستند”<ref>مجمع البحرین، طریحی، واژه «عتر». نزدیک به این بیان در «سفینة البحار» واژه عترت.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۳۳۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۱: خط ۲۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:عترت در معارف و سیره حسینی]]
[[رده:اهل بیت]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۸

مقدمه

عترت در اصطلاح عبارت است از خاندان پیغمبر اکرم، اهل بیت عصمت و طهارت، ائمه شیعه. عترت به فرزندانی که از نسل کسی باشد گفته می‌شود. از امیر المؤمنین پرسیدند: “عترت” کیست؟ فرمود: من، حسن، حسین و امامان نهگانه از فرزندان حسین(ع) که نهمین آنان مهدی و قائم ایشان است، از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن از آنان جدا نمی‌شود، تا کنار حوض (کوثر) بر پیامبر وارد شوند[۱]. عترت پیامبر، همتای قرآن کریم‌اند و رسول خدا “قرآن و عترت” را بعنوان میراث و یادگار خویش برای امّت معرفی کرده است: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي...»[۲].

امّا “عترت” در لغت، قطعه‌های درشت مشک در نافۀ آهوست، نیز به معنای لعاب شیرین است. همچنین عترت به معنای فرزندان و نوادگان نسبی و نسل یک شخص است و به همین جهت به ذرّیۀ پیامبر از نسل علی و فاطمه، عترت می‌گویند. معنای دیگر عترت، ریشۀ درختی که بریده شده و دوباره روییده باشد. مرحوم محدّث قمی با توجّه به همۀ معانی یاد شده برای عترت، چنین می‌گوید: ائمّه، همچون قطعه‌های بزرگ مشک از نافه‌اند و علومشان آب گوارا نزد اهل حکمت و اندیشه است و اینان درختی هستند که رسول خدا ریشه‌اش، علی تنه‌اش و ائمّه از نسل او، شاخه‌های این درخت، و شیعیانشان برگ این درختند و علوم اهل بیت، میوۀ این درخت است[۳].

از “ابن اعرابی” تعبیر‌های جالبی دربارۀ عترت نقل شده است. می‌‌گوید: “عترت، به معنای شهر و مرکز است، اهل بیت نیز مرکز اصلی اسلامند. عترت، صخرۀ عظیمی است که سوسمار، لانۀ خود را کنار آن قرار می‌دهد تا با علامت قرار دادن آن، خانۀ خود را گم نکند. ائمّه نیز هادیان خلقند. عترت، ریشۀ درخت قطع شده است، اهل بیت نیز مورد ستم قرار گرفته، قطع و بریده شدند. عترت، به یک قطعۀ بزرگ مشک و نافۀ آهو گفته می‌شود. آنان نیز در میان بنی هاشم و فرزندان ابوطالب، همچون قطعۀ بزرگ نافه، خوشبویند. عترت، به چشمۀ زلال و گوارا و شیرین گفته می‌شود. علوم اهل بیت نیز، نزد اهل خرد و فرزانگان، گواراتر از هر چیز است. عترت، به معنای باد است. آنان نیز همچون باد، سپاه و حزب خدایند. عترت، گیاهی متفرق است، مثل مرزنجوش. عترت پیامبر نیز مزار‌های پراکنده در هر سو دارند و برکاتشان در شرق و غرب جهان گسترده است. عترت، دوستان، طایفه و قبیلۀ هر کس را گویند. اهل بیت نیز گروه و طایفه و رهط رسول الله(ص) هستند”[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۶.
  2. اثبات الهداه، ج۱، ص۷۳۵.
  3. سفینة البحار، ج۲، ص۱۵۷.
  4. مجمع البحرین، طریحی، واژه «عتر». نزدیک به این بیان در «سفینة البحار» واژه عترت.
  5. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص۳۳۲.