رسالت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
*رسالت: پیامبریِ خدا برای بندگان
{{نبوت}}
*رسالت، اسم مصدر<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».</ref>، ثلاثی مزید باب افعال<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴، «رسالت».</ref>، از ریشه "ر - س - ل" و به معنای پیام، کتاب<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.</ref>، پیغمبری<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>، مأموریت و فرستادگی<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref> و جمع آن، رسائل<ref>العین، ج ۷، ص ۲۴۱، «رسل».</ref> و رسالات<ref>فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.</ref> است. اصل واحد در تمام کاربست‌ها و مشتقات آن، برانگیختن<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸، «رسل».</ref> و فرستادن چیزی را می‌رساند؛ بدین‌سان که حامل پیغامی باشد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.</ref> رسالت در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است<ref>جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.</ref>[[رسول]] نیز از ماده "ر - س - ل" به معنای رساله "نامه" و مُرسَل "فرستاده شده"<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».</ref> و در اصطلاح دینی، پیام‌آور و فرستاده برای تبلیغ احکام<ref>التعریفات، ص ۱۴۸، «رسول».</ref> و مطالبی است که به او [[وحی]] شده است<ref>شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.</ref>. فرستاده، در متون دینی، گاهی [[رسول]] نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به [[رسول]] تعبیر می‌گردد؛ چنانچه [[رسول]] با قیدِ "از جانب خدا" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱-۱۳۲.</ref>. [[رسول]]، جز خواسته خدا را نمی‌خواهد و جز اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷-۱۱۹، «رسل».</ref>.
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[رسالت در لغت]] - [[رسالت در قرآن]] - [[رسالت در حدیث]] - [[رسالت در فقه سیاسی]] | پرسش مرتبط  = رسالت (پرسش)}}
*در مورد تفاوت رسالت و [[نبوت]] آرا گوناگون است<ref>اعلام النبوه ، ص ۵۱.</ref>: عده‌ای تفاوت آن دو را در چگونگی [[وحی]] می‌دانند. در رسالت، [[وحی]] را تنها جبرئیل می‌آورد؛ ولی در [[نبوت]] [[وحی]] از راه ملک، [[الهام]] قلبی یا رؤیای صادقه انجام می‌شود<ref>التعریفات، ص ۳۰۷.</ref> برخی نیز [[رسول]] و [[نبی]] را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که [[رسول]]، مبعوث و مأمور تبلیغ؛ ولی [[نبی]] تنها برانگیخته است؛ خواه به تبلیغ امر شده یا نشده باشد<ref>نک: المیزان، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> اثبات حقانیت ادعای رسالت از راه معجزه، بشارت پیامبران پیشین<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۷۸؛ کشف المراد، ص ۳۷۷-۳۷۹.</ref>، بررسی محتوای دعوت و گردآوری قرائن شدنی است.<ref>محاضرات فی الالهیات، ص ۲۵۸-۲۵۷.</ref>
 
*بعثت رسول، از جنبه‌های مختلف در [[قرآن کریم]] یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، [[ایمان]] به رسالت پیامبران الهی، مخالفان پیامبران، جهان شمولی رسالت برخی پیامبران، راه‌های اثبات رسالت، [[وحی]] و منشأ رسالت.
'''رسالت''' به معنای مأموریت و فرستادگی از جمله عالی‏‌ترین مقام‌های الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام الهی را از طریق [[وحی]] دریافت کرده و به انسان‌ها برساند و یا کاری را از طرف [[خداوند]] انجام دهند و به دارندگان چنین مقامی [[رسول]] گفته می‌‌شود. [[عصمت]]، [[معجزه]] و [[علم خدادادی]] از جملۀ ویژگی‌های ایشان است و خداوند با فرستادن [[رسول|رسولان]] [[حجت]] را بر انسان‌ها تمام کرده است.
==پیشینه رسالت==
 
*تاریخ ادیان، شاهد ارسال پی‌درپی پیامبران در جوامع مختلف بوده است: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا کُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا کَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا» (مؤمنون/۲۳، ۴۴)، هرچند درشمار پیامبران اختلاف است. در روایت مشهوری از رسول خدا{{صل}} خطاب به ابوذر عدد پیامبران الهی، ۱۲۴ هزار تن و از این میان، شمار رسولان الهی ۳۱۳ نفر است. نخستین پیامبر الهی، حضرت آدم{{ع}} بوده است.<ref>الخصال، ص ۵۲۴.</ref> مهم‌تر از عدد پیامبران، حکمت‌های تعدد پیامبران است: حفظ آموزه‌های اصیل دینی از خطر تحریف و فراموشی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».</ref>؛ ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴ - ۱66، «وحی و نبوت».</ref>؛ اختلاف مقتضیات و نیازهای زمانه و مصالح با وجود ثبات آموزه‌های اساسی مشترک در میان همه ادیان، که سبب تغییر در احکام و آموزه‌های جزئی‌تر بر اساس آن نیازها می‌شود<ref>شرح فصوص‌الحکم، ص ۱۴۵ - ۱۴6.</ref>؛ رشد و تکامل تدریجی فهم و استعداد بشر.<ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۴۵؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۳۰۹؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۵۲ - ۳۵۳.</ref>
== معناشناسی رسالت ==
رسالت و مباحث آن از زمان‌های بسیار دور محور بحث بوده است و از آنجا که تفکر حسی و مادی‌گرایی قدمتی به درازای تاریخ دارد و دعوت پیامبران الهی{{عم}} موافق با این طرز تفکر نبوده، همیشه موضع‌گیری در برابر دعوت ایشان از دشواری‌های پیش روی رسولان الهی بوده و امکان ارتباط انسان‌هایی به عنوان پیامبر با غیب و آن‌سوی طبیعت، ضرورت بعثت پیامبران و عدم کفایت عقل بشر برای دستیابی به سعادت<ref>الملل والنحل، ج ۲، ص ۲۵۱.</ref>، حقیقت رسالت و چگونگی شناسایی ادعای رسالت راستین از دروغین، از مباحثی بوده که از آغاز، ذهن بشر را به خود سرگرم داشته است. در مباحث کلامی آیین یهود، اعتقاد به رسالت عده‌ای از بندگان خاص خدا، از باورهای ایشان یاد شده<ref>آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.</ref> و قرآن کریم نیز به پاره‌ای از این مباحث پرداخته است.
رسالت در لغت به معنای پیام، کتاب<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.</ref>، [[پیغمبری]]<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>، مأموریت و فرستادگی<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref> آمده است که در تمام کار‎بست‎ها و مشتقات آن به معنای برانگیختن<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸ (ذیل واژۀ رسل).</ref> و فرستادن چیزی است؛ به صورتی که حامل پیامی باشد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.</ref>. "[[رسول]]" نیز به معنای برانگیختن و کشیدن است<ref>احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.</ref>.  
مباحث ویژه رسالت، بار نخست در زمان خلفای عباسی یاد شده و آنان برای مقابله با مرجعیت علمی و دینی امامان شیعه{{عم}} به مباحث نظریِ استوار بر عقل بشری اهتمام ویژه‌ای داشتند. نجار رازی در کتاب اثبات الرسل<ref>تاریخ علم کلام، ص ۲۰۹.</ref> و هشام بن عمرو فوطی و جاحظ<ref>رسائل الجاحظ، ج ۳، ص ۱۷۱ - ۲۱۴.</ref> از نخستین کسانی بوده‌اند که به بحث در زمینه حقیقت رسالت و عصمت پیامبران پرداخته و کتاب‌هایی در این زمینه تألیف کرده‌اند.<ref>مقالات الاسلامیین، ص ۲۷ - ۵۰.</ref> در شرح مواقف از راه‌های اثبات رسالت بحث و از آن پس، مباحثی از این دست، اصلی‌ترین مطالب کتاب‌های متکلمان و محدثان بوده‌اند. در این میان، فلاسفه مسلمان از فارابی<ref>فصوص فارابی، ص ۴۵.</ref> و شیخ‌الرئیس<ref>طبیعیات دانشنامه علائی، ص ۱۴۵ - ۱۴6؛ معراج نامه، ص ۱۰۱ - ۱۰۵، ۱۲۰ - ۱۲۱، ۱۳۴ - ۱۳۵، 154 – 155.</ref> گرفته تا شیخ اشراق<ref>مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۴۵، ۴۴۷.</ref> و ملاصدرا<ref>المبدؤ و المعاد، ص 6۱۳-6۱۴؛ شواهد الربوبیة، ص ۴۰۵-۴۱۴.</ref> از جنبه عقلی، و عرفا<ref>مصباح الهدایه، ص ۳۸؛ فصوص الحکم، ابن‌عربی، ص ۱6۰.</ref> از جنبه عرفانی به بررسی و تبیین این بحث پرداخته‌اند.
 
ضرورت رسالت: ضرورت فرستادن پیامبران، از مهم‌ترین مباحثی است که از دیرباز مورد توجه بوده و دانشمندان برای تبیین آن از جنبه برون دینی و نظری، مباحثی با رویکردهای گوناگون ارائه کرده‌اند؛ مانند نگاه کلامی و مستند به حکمت الهی، رویکرد انسان‌شناسانه با توجه به محدودیت توان عقل<ref>الذخیره ، ص ۳۲۲-۳۲۷.</ref>، دید عرفانی با لحاظ تکامل و تحصیل غایت آفرینش<ref>گوهر مراد، ص ۳۶۲-۳۶۳.</ref>، رویکرد روان شناسانه اگزیستانسیالیسم به اعتبار تحلیل نیازها و اضطراب‌های روانی انسان<ref>تاریخ فلسفه، ص ۲۹.</ref> و نگاه اجتماعی فیلسوفان با توجه به نظریه حکومت کامل‌ترین انسان.<ref>السیاسة المدنیه، ص ۲۰۳-۲۰۹؛ مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۵۴؛ المیزان، ج ۲، ص 131-132.</ref>
در اصطلاح [[قرآن|قرآنی]]، رسالت، تحمل یک نوع مأموریت از جانب کسی، خواه به صورت ابلاغ پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج<ref>ر. ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید ج۳ (کتاب)|منشور جاوید ج ۳]]، ج ۳، ص ۸۸.</ref> و [[رسول]] نیز در بیشتر [[آیات قرآن]] به [[پیامبران الهی]] که وظیفه‌شان رساندنِ پیام و یا انجام کاری از طرف [[خداوند]] است، گفته شده است<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۴۴ ـ ۴۹.</ref>.
بهترین تبیین برون دینی برای رسالت و ضرورت، که مورد تأیید متون دینی نیز هست، رویکرد کلامی است. بر اساس این نگاه، از آنجا که هدف آفرینش، رسیدن انسان، این خلیفه خدا، به کمال و سعادت از راه افعال اختیاری است، انتخاب آگاهانه او، افزون بر فراهم آوردن زمینه‌های بیرونی و وجود میل درونی، نیازمند برنامه‌ای دقیق و فراگیر است و حکمت الهی خدا ابزار لازم برای تحصیل چنین شناختی را در اختیار بشر بگذارد. از سوی دیگر، شناخت‌های متعارف حسی و عقلی، برای شناسایی این راه و برنامه کافی نیستند: «وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً» (اسراء/۱۷، ۸۵) بلکه نیاز به راه دیگری است، تا غرض آفرینش انسان عملی گردد<ref>آموزش عقائد، ص ۱۰-۱۶.</ref> و این راه، ارتباط با غیب و وحی است؛ اما از آنجا که هرکس برای ارتباط با جهان ماوراء طبیعت توانایی و شایستگی ندارد: «وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ» (آل‌عمران/۳، ۱۷۹) باید انسان‌هایی باشند که مخاطب خدا شده و خدا از طریق آنها، حقایق جهان و برنامه سعادت و زندگی را برایشان روشن کند<ref>راه و راهنماشناسی، ص ۱۵-۲۰.</ref>: «وَلَکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاء». (آل‌عمران/۳، ۱۷۹)
 
در مقابل، عده‌ای گمان کرده‌اند که در شناخت خدا و دریافت پیام آسمانی، نیازی به پیامبران و بعثت ایشان نیست و انسان با اتکا به عقل می‌تواند راه سعادت و خداشناسی را شناخته و بپیماید؛ مانند براهمه<ref>جوامع الجامع، ج ۳، ص ۱۳۸.</ref>، صابئین و تناسخیه<ref>شرح المواقف، ج ۸، ص ۲۳۴-۲۳۵.</ref> در تاریخ کهن و دئیست‌ها در سده‌های اخیر.<ref>(دائرة‌المعارف راتلج) Routledge Vol.2 P.853</ref> استدلال آنان این است که پیام پیامبران، یا موافق حکم عقل است که با بودن عقل دیگر نیازی به پیامبر و پیام او نیست؛ یا مخالف حکم عقل است که عقل از قبول آن خودداری می‌کند<ref>کشف المراد، ص ۳۴۸.</ref>، در حالی‌که عقل انسان در سنجش آموزه‌های وحیانی، یا موافق یا ناتوان از درک درست آنها و ساکت و بی‌نظر است. در مواردی که عقل بشر به صورت مستقل از درک یا تفاصیل آنها درمانده است<ref>قواعد المرام، ص ۱۲۲-۱۲۴.</ref> - مانند شناخت خصوصیات و جزئیات مبدأ و معاد، صفات خدا، راه درست زندگی کردن<ref>عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۸۷.</ref> و تشخیص مصالح و مفاسد - نیز مواردی که عقل درباره آنها هیچ‌گونه نظری ندارد - نظیر چگونگی عبادت خدا و نزدیکی به وی<ref>پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴۸.</ref> - وحی الهی یگانه منبع شناخت است، هرچند نباید آن آموزه با مسلّمات عقلی در تضاد باشند. در مواردی نیز که عقل موافق آموزه‌های وحیانی است، ارائه آنها از طریق وحی، مایه تأکید بیشتر و اعتماد دین‌داران بدان می‌گردد.<ref>الذخیره، ص ۳۲۴؛ کشف المراد، ص ۳۴۸.</ref>
در اصطلاح [[دین|دینی]]، رسالت، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان [[خدا]] و [[بندگان]] برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و [[آخرت|آخرتی]] آنان است که [[عقل]] ایشان از فهم آن ناتوان است<ref>جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.</ref> و [[رسول]] نیز در اصطلاح [[دینی]]، [[مأمور]] [[تبلیغ]] [[احکام]]<ref>التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).</ref> و [[معارف الهی]] است<ref>شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.</ref>
حکمت و اهداف رسالت: از حکمت‌های بعثت پیامبران، اتمام حجت خدا با بندگان است: «رُّسُلاً مُّبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء/۴، ۱۶۵) که راه هرگونه عذر و بهانه انسان را می‌بندد: «وَلَوْ أَنَّا أَهْلَکْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَی» (طه/۲۰، ۱۳۴) و اگر حس و عقل بشر به تنهایی توان شناخت راه سعادت را داشتند، انسان‌ها نمی‌توانستند به عدم ارسال پیامبران الهی احتجاج کنند.<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰۳؛ ج ۲، ص ۴۴۵.</ref>
 
رهایی بندگان از بندگیِ جز خدا که مورد تأکید روایات<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۸6.</ref> است، از دیگر حکمت‌های بعثت رسولان الهی و از مقومات رسالت<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۲۴۳.</ref> آنان است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ...» (نحل/۱۶، ۳۶)؛ «وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ»<ref>همان.</ref> (اعراف/۷، ۱۵۷)؛ همچنین عدالت اجتماعی و برپایی قسط و داد<ref>المیزان، ج ۱9، ص ۱۷۱.</ref>: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...» (حدید/۵۷، ۲۵)؛ «وَلِکُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ» (یونس/۱۰، ۴۷)، داوری میان مردم و رفع اختلافات: «وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ...» (بقره/۲، 213)، رفاه و توسعه زندگی دنیایی، ایجاد امنیت و تنظیم معاش و اقتصاد مردم<ref>تقریب المعارف، ص ۱۰۳-۹۹؛ کشف المراد، ص ۳۴6-۳۴۷؛ سرمایه ایمان، ص ۸۸-۸۷.</ref>، اقامه قسط و عدل، تعلیم و تربیت: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأُمِّیِّینَ رَسُولا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» (جمعه/62، 2)، نجات از تاریکی جهالت و شناخت راه حق: «فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًی فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلا یَضِلُّ وَلا یَشْقَی» (طه/۲۰، ۱۲۳)، تبلیغ دین خدا، بشارت و انذار: «کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ» (بقره/۲، ۲۱۳)، تعلیم حکمت و تزکیه مردم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...» (آل‌عمران/۳، ۱۶۴) از دیگر حکمت‌ها و اهداف رسالت پیامبران الهی‌اند، بنابراین محال است در پیام پیامبر آموزه‌ای بوی شرک دهد؛ یا وی به کمک ستمگر بشتابد و ستم و بی‌عدالتی را تأیید یا در برابر شرک‌ها، جهالت‌ها، خرافات و ستمگری‌ها سکوت کند و با آنها نستیزد<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۴، «وحی و نبوت».</ref>: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ...یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ...». (اعراف/7، 157)
== تفاوت [[نبوت]] و رسالت در [[قرآن]] ==
به همین جهت، یکی از راه‌های شناختن پیامبران الهی از مدعیان دروغین، بررسی محتوای دعوت آنها از زاویه انسان‌ساز بودن و فرهنگ و تمدن‌آفرین بودن آن است. پیامبران که در سیر به سوی خدا، به کمال معنوی خود رسیده‌اند، خود را مکلف می‌بینند با بازگشت به سوی بندگان خدا جریان تاریخ را هدایت کنند و جهان را به سمت کمال مطلوبش راهنما باشند، بنابراین رهبری جامعه و خلق و به حرکت در آوردن انسان‌ها در جهت رضای خدا و صلاح بشر، لازمِ جدایی‌ناپذیر پیامبری است.<ref>همان، ص ۱6۲؛ احیای فکر دینی، ص ۱۴۳.</ref>
{{اصلی|رسالت در قرآن}}
امور دیگری نیز در حکمت ارسال پیامبران یاد شده‌اند؛ مانند احیای فطریات و تذکر مستقلات عقلی و زدایش ابهامات پیش روی عقل<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۳؛ پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴6-۱۴۹.</ref> برای شناخت خدا و شناسایی و تحلیل اوصاف کمال الهی که جز با ارسال پیامبران<ref>تفسیر ابن‌عربی، ج ۲، ص ۴۴۸.</ref> انجام نمی‌پذیرند.
 
رسالت و وحی‌یابی: پیامبران الهی از راه وحی به مبدأ هستی وصل می‌شوند. وحی در لغت به معنای اشاره سریع<ref>مفردات، ج ۱، ص ۸۵۸، «وحی».</ref>، سرعت<ref>العین، ج 3، ص ۳۲۱، «وحی».</ref> و القای پنهانی مطلبی به دیگران است.<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۹، «وحی».</ref> در اصطلاح دینی، رویدادی است که در آن، خدا حقایقی را برای انسانی بیان می‌کند که برتر از قلمرو عقل او قرار دارد.<ref>فرهنگ فلسفی، ج ۱، ص 66۴.</ref> قرآن کریم، افزون بر دیگر وحی‌ها، از وحی تشریعی یاد می‌کند<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.</ref> که از سنخ معرفت<ref>پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۷۰-۱۷۳.</ref> و همان کلام خداست که به وساطت فرشته الهی یا مستقیماً خودش بر پیامبران الهی نازل می‌کند و شاخصه پیامبری است.
[[قرآن کریم]] برای اشاره به [[پیامبران الهی]] از دو واژۀ «[[رسول]]» و «[[نبی]]» استفاده می‌کند و حتی برخی از پیامبران را با هر دو وصف نبی و رسول می‌خواند. نظرات متفاوتی درباره اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند، بیان شده است:<ref>ر. ک: [[طیبه اورنگی|اورنگی، طیبه]]، [[مهدی مهریزی|مهریزی، مهدی]]، [[سید محمد باقر حجتی|حجتی، سید محمد باقر]]، [[رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها (مقاله)|رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها]]، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.</ref>:
بیشتر موارد کاربرد قرآنی وحی و مشتقات آن، درباره وحی تشریعی است: «کَذَلِکَ یُوحِی إِلَیْکَ وَإِلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (شوری/۴۲، 3) که در نوشته‌های برخی از فلاسفه دین<ref>Georgel. mavordes: revelation in religious belief. philodelphia: temple university press 1988.</ref> مهم‌ترین مدل وحی است و بر گفت و شنود استوار<ref>عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۹۰.</ref> و ویژگی‌هایی دارد<ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۴۱-۳۴۴، «نبوت».</ref>: تعلیم از سوی معلمی غیر بشری: «عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی» (نجم/۵۳، ۵)؛ توجه پیامبر به بیرونی بودن منشأ الهام: «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن یُقْضَی إِلَیْکَ وَحْیُهُ» (طه/۲۰، ۱۱۴)؛ ابلاغ آن در بیشتر موارد از طریق فرشته وحی: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِینُ * عَلَی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۹۳-۱۹۴)
# این دو واژه مترادفند:
این وحی، چند قسم است: گاهی بی‌هیچ واسطه‌ای میان خدا و رسولش و زمانی فرشته وحی - جبرئیل - واسطه است و هنگامی وحی از ورای حجاب انجام می‌گیرد<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۷۴ – ۷۵.</ref>: «وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاء إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ». (شوری/۴۲، ۵۱)
برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند.
ویژگی‌های پیامبران: پیامبران الهی، چون دارای ولایت تشریعی‌اند و اطاعت از ایشان، بی‌هیچ قید و شرطی واجب است<ref>نک: المیزان، ج 6، ص ۱۳-۱۴.</ref>، کلام آنان حجیت دارد و پشتوانه صحت سخنان و پیام‌هایشان، شخصیت حقوقی آنهاست؛ نه دلیلی که به دست می‌دهند.<ref>بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۳ - ۱۳۵.</ref>
 
با توجه به اینکه همه پیامبران، فرستادگان و پیام‌آوران الهی‌اند، مؤمنان مکلف هستند که به همگی آنان احترام بگذارند و به کتاب‌های آسمانی ایشان ایمان داشته باشند: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ...». (بقره/۲، ۲۸۵)
برخی نیز معتقدند این دو واژه در مصادیقشان یکی هستند ولی در مفهوم، متفاوتند.
مهم‌ترین ویژگی‌های پیامبران الهی بدین شرح‌اند:
# این دو واژه با هم متفاوتند: بیشتر [[اندیشمندان مسلمان]]، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «[[رسول]]» اخص و مصداقی از [[نبی]] است به این معنا که هر رسولی [[نبی]] است، ولی هر نبی‌ای [[رسول]] نیست. گفته شده [[شیعیان]] بر این نظر اتفاق دارند و این تفاوت را بیشتر [[اهل سنت]] نیز قبول دارند<ref>{{عربی|واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول}}؛ محمد بن‌ محمد بن‌ نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. برخی از [[مفسران]] بر این باورند که عبارت {{متن قرآن|مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>سوره حج، آیه ۵۲.</ref> گویای تغایر بین این دو واژه است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴. </ref>؛ زیرا [[قرآن کریم]] [[کلام خداوند]] [[حکیم]] است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف [[حکمت]] است. پس بنابر ظاهر [[آیه]] این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «[[نبی]]» و «[[رسول]]» دو واژۀ هم‌معنا نیستند<ref>روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از امام صادق {{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک}}؛ کلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.</ref>.
۱. اعجاز: معجزه، رویدادی خارق عادت است؛ نه نقض کننده قوانین مسلّم عقلی، مانند امتناع نقیضین؛ اما در این مسئله اختلاف هست که ناقض قوانین طبیعت یا خارق امور عادی باشد<ref>نک: عقل و اعتقاد دینی، ص ۲۸۷ - ۳۱۵.</ref>؛ نیز معجزه، باید همراه با ادعای پیامبری باشد، بنابراین کراماتی را که به دست اولیاء خدا انجام می‌گیرند، نمی‌توان معجزه نامید؛ همچنین معجزه، باید مطابق با ادعای شخص مدعی پیامبری باشد<ref>النکت الاعتقادیه، ص ۳۵؛ کشف المراد، ص ۳۴۷.</ref>؛ البته دلالت معجزه بر صدق ادعای شخص، وابسته به اثبات حسن و قبح عقلی است و معجزه هنگامی دلیل بر صدق مدعی رسالت است که امکان انجام دادن آن به دست مدعی دروغین، عقلاً بر خدا قبیح باشد، وگرنه منکران حسن و قبح عقلی، راهی برای تمییز میان پیامبر صادق و مدعی دروغین ندارند.<ref>نهج الحق، ص ۸۴.</ref> قرآن کریم، احتمال دروغ بستن پیامبر بر خدا را با شدیدترین تعابیر انکار<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۱۱۰.</ref> و مجازات شدیدی را برای دروغ بستن به خدا بیان می‌کند: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ * فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ». (حاقّه/۶۹، ۴۴-۴۷)
 
۲. عصمت: در اصطلاح کلامی، عصمت، ملکه راسخی در نفس است که صاحبش را با توانمندی بر انجام دادن معاصی از ارتکاب آنها منع می‌کند.<ref>النکت الاعتقادیه، ص ۳۷.</ref> این ملکه، مرتبه بالایی از پارسایی است که صاحبش را از فکر معصیت نیز باز می‌دارد.<ref>محاضرات فی الالهیات، ص ۲۷6.</ref> این مصونیت سبب پیدایی حدّ اعلای قابلیت اعتماد برای پیامبران می‌شود.<ref>کشف المراد، ص ۳۴۹؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۵۹، «وحی و نبوت».</ref>
== نسبت بین رسالت با [[امامت]] ==
عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی. در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان<ref>المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۷.</ref>، مستند به دلیل عقلی است، زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد.<ref>راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ – ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳6.</ref> قرآن کریم نیز بر وجود محافظانی از پیش رو و از پشت سر برای رسولان الهی جهت رساندن پیام خدا به مردم تأکید دارد: «عَالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلَی غَیْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَی مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِیَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَیْهِمْ وَأَحْصَی کُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا». (جنّ/۷۲، ۲۶-۲۸)
روایات بر این امر تأکید دارند که [[امامت]] مقامی فراتر از [[نبوت]] و رسالت است<ref> برای نمونه، امام رضا {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل {{ع}} بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة}}؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.</ref>. معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر. ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص ۵۶ ـ ۵۸.</ref>. رسالت جنبه ظاهر و [[هدایت ظاهری]] را [[رهبری]] می‌‌کند که [[امام]] علاوه بر این، [[هدایت باطنی]] را هم به عهده دارد. [[امامت]] [[مقام ولایت]] کلّیه و مطلقه [[الهی]] و مرتبه خاصی از [[قرب الهی]] است و رسالت این گونه نیست. [[قرآن]] همچنین بعد از یادکرد از چند [[پیامبر الهی]]، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>؛ دربارۀ برخی [[پیامبران الهی]] نیز آمده است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. از مجموع این [[آیات]] استفاده می‌شود بعضی [[پیامبران]] از جمله [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} دارای [[مقام امامت]] نیز بوده‌اند<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.</ref> و [[خداوند]] [[مقام امامت]] را در اواخر [[عمر]] [[ابراهیم]] {{ع}} و پس از سال‌ها [[نبوت]] و رسالت و بعد از قبولی‌اش در یک [[امتحان]] بزرگ به او [[عنایت]] فرمود<ref>با توجه این نکته که حضرت ابراهیم {{ع}} این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق {{ع}} به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم {{ع}} هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.</ref>، از این رو گفته شده" [[نبوّت]] حاصل نمی‌شود مگر پس از [[عبودیّت]] [[خداوند]] و رسالت ممکن نیست مگر بعد از [[نبوّت]] و رسیدن به [[مقام]] خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به [[مقام رسالت]] و [[مقام امامت]] به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به [[مقام]] خلّت ([[خلیل]] اللهی) رسیده باشد»<ref>ر. ک: [[محمدعلی مروجی طبسی|مروجی طبسی، محمد علی]]، [[علی قورچیان|قورچیان، علی]]، [[مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام) (مقاله)|مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام)]]؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.</ref>.
3. اخلاص در دعوت: خلوص و قاطعیت، از لوازم پیامبری‌اند.<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱6۳، «وحی و نبوت».</ref> پیامبران همواره به خدا متکی بوده و رسالت خدایی‌شان را از یاد نمی‌برند، ازاین‌رو هیچ‌گاه از یاد او غافل نمی‌گردند و هیچ هدفی جز خواسته خدا برای هدایت بشر ندارند و در قبال کوشش‌هایشان در راه ابلاغ دین، هیچ پاداشی از مردم نمی‌خواهند: «وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَی رَبِّ الْعَالَمِینَ». (شعراء/۲۶، ۱۴۵)
 
واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران: هنگامی که پیامبران الهی برانگیخته می‌شدند و مردم را به پرستش خدای یگانه و اطاعت از فرامین او و پرهیز از شرک و بت‌پرستی و هرگونه کارهای ناپسند و زشت دعوت می‌کردند، همگی با انکار و مخالفت مردم روبه‌رو می‌شدند<ref>المیزان، ج ۸، ص ۲۰۴-۲۰۵.</ref>: «أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ یَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَیْدِیَهُمْ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا کَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِی شَکٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَیْهِ مُرِیبٍ». (ابراهیم/۱۴، ۹)
در [[قرآن مجید]]، [[امام]] بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
در این میان، فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش بودند، سرسختانه به انکار رسالت رسولان می‌پرداختند: «وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ» (سبأ/۳۴، ۳۴) و افزون بر خود، جامعه را نیز از پذیرفتن راه حق برحذر می‌داشتند: «وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلا» (احزاب/۳۳، ۶۷)، ازاین‌رو جز اندکی که از ستم گسترده جامعه به ستوه آمده و از محرومان بودند، بیشتر کسان دیگر به دعوت پیامبران ایمان نمی‌آوردند و بر این پایه، یکی از اشکالات منکران دعوت پیامبران این بوده است که جز برخی فقیران پست، کسی دنباله‌رو آنان نیست<ref>ارشاد الاذهان، ص ۲۲۹.</ref>: «فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَمَا نَرَی لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ». (هود/۱۱، ۲۷)
# مصادیق غیر بشری، مانند [[لوح]] محفوظ‍‌: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>.
مخالفان برای جلوگیری از پیشرفت دعوت ایشان با شیوه‌های گوناگونی به مقابله برمی‌خاستند: نخست تحقیر و استهزا می‌کردند<ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۷؛ اطیب البیان، ج ۸، ص ۱۴.</ref> تا با کوبیدن و ترور شخصیت پیامبران الهی، توده‌های مردم را به آنان بی‌اعتنا کنند: «وَمَا یَأْتِیهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ * کَذَلِکَ نَسْلُکُهُ فِی قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ» (حجر/۱۵، ۱۲-۱۱) و افترا و نسبت‌های ناروا، گام بعدی بوده است، چنانکه پیامبران الهی را سفیه و مجنون: «قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّکَ مِنَ الْکَاذِبِینَ» (اعراف/۷، ۶۶) و بر گمراهی: «قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاکَ فِی ضَلالٍ مُّبِینٍ» (اعراف/۷، ۶۰) و در برابر ارائه معجزه، پیامبران را افسونگر: «کَذَلِکَ مَا أَتَی الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ...» (ذاریات/۵۱، ۵۲) یا شاعری مجنون: «وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِکُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ» (صافّات/۳۷، ۳۶) و پیام‌هایشان را افسانه می‌خواندند: «وَإِذَا قِیلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّکُمْ قَالُواْ أَسَاطِیرُ الأَوَّلِینَ» (نحل/۱۶، ۲۴) یا محتوای دعوت ایشان را برخاسته از تعالیم انسان‌های دیگر می‌دانستند؛ نه از خدا: «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ». (دخان/۴۴، ۱۴)
# [[کتاب آسمانی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
هنگامی که رسولان الهی با آنان گفت‌وگو یا آنها را موعظه می‌کردند و از پیامدهای کفر و بت‌پرستی برحذر می‌داشتند، به هر وسیله‌ای از شنیدن دعوت پیامبران امتناع می‌کردند: «وَإِنِّی کُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبَارًا» (نوح/۷۱، ۷)؛ یا با استناد به روش و منش پیشینیان از دعوت پیامبران سرباز زده: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا...» (بقره/۲، ۱۷۰)؛ همچنین مردم را از شنیدن سخنان پیامبران و پیروی ایشان باز می‌داشتند: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ». (فصّلت/۴۱، ۲۶)  
مصادیق بشری که از جهت [[حقانیت]] و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
هنگامی که معجزات پیامبران ظاهر شده و توطئه‌های آنان را بی‌اثر میکردند، مخالفان، راه بهانه‌جویی را در پیش می‌گرفتند؛ برخی از رایج‌ترین بهانه‌های آنان چنین بود: چرا باید از بشری مثل خود پیروی کنیم: «وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً» (اسراء/۱۷، ۹۴)؛ چرا رسولان الهی از فرشتگان یا از بزرگان و ثروتمندان جامعه نیستند: «وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَی رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» (زخرف/۴۳، ۳۱)؛ چرا پیامبر باغ‌های گسترده و بزرگ و تمکن مالی ندارد؛ یا برای ما از آسمان خدا و ملائکه را نمی‌آورد: «وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ یَنبُوعًا * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِیرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء کَمَا زَعَمْتَ عَلَیْنَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِیَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِکَةِ قَبِیلاً * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً». (اسراء/۱۷، ۹۰-۹۳) گاهی نیز شرط ایمان آوردنشان این بود که خدا مستقیماً با آنان سخن گفته و به آنان وحی کند: «کَذَلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا...* وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّی نُؤْتَی مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُسُلُ اللَّهِ...». (انعام/۶، ۱۲۳-۱۲۴)
# [[امام حق]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند</ref>؛
پس از این مراحل، آنان به تطمیع پرداخته و با هزینه کردن اموال هنگفت، مردم را از پیروی رسولان الهی باز می‌داشتند: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ...» (انفال/۸، ۳۶) و آنگاه پیامبران الهی و پیروانشان را به شکنجه: «قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا...لَیَمَسَّنَّکُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ» (یس/۳۶، ۱۸)، تبعید از شهر: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا...» (ابراهیم/۱۴، ۱۳)، سنگسار کردن: «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ مَا نَفْقَهُ کَثِیرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاکَ فِینَا ضَعِیفًا وَلَوْلاَ رَهْطُکَ لَرَجَمْنَاکَ وَمَا أَنتَ عَلَیْنَا بِعَزِیزٍ» (هود/۱۱، ۹۱) و کشتن: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَی وَلْیَدْعُ رَبَّهُ...» (غافر/۴۰، ۲۶) تهدید کرده و وقتی که باز هم صبر و استقامت پیامبران و پیروان راستین آنان را می‌دیدند: «وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَی مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (ابراهیم/۱۴، ۱۲) تصمیم می‌گرفتند تهدیدات خود را عملی کنند و به اعمال خشونت‌آمیز دست بزنند، ازاین‌رو بسیاری از پیامبران الهی را به قتل رساندند. (مائده/۵، ۷۰) انگیزه‌های مخالفت با دعوت ایشان، اموری چند بوده است؛ مانند گرایش به بی‌بند و باری و پیروی از هواهای نفسانی: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنفُسُهُمْ فَرِیقًا کَذَّبُواْ وَفَرِیقًا یَقْتُلُونَ» (مائده/۵، ۷۰)، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی اشراف و نخبگان و ثروتمندان: «قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ» (اعراف/۷، ۷۶)، روحیه برتری‌جویی: «ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَی وَأَخَاهُ هَارُونَ...* إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ» (مؤمنون/۲۳، ۴۵ - ۴۶)، ستم: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا...» (نمل/۲۷، ۱۴)، تعصب و پای‌بندی به سنت‌های پیشینیان: «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ * قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ» (انبیاء/۲۱، ۵۲ - ۵۳)، ارزش‌های غلط رایج در جوامع که پیامبران به مقابله با آنها برمی‌خاستند: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ...إِنِّی أَخَافُ أَن یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَن یُظْهِرَ فِی الأَرْضِ الْفَسَادَ» (غافر/۴۰، ۲۶)، حفظ منابع اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی: «قَالُواْ یَا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ...أَن نَّفْعَلَ فِی أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء...» (هود/۱۱، ۸۷)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّ کَثِیرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ» (توبه/۹، ۳۴) و فشار حاکمان و زورگویان «وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِیعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَیْءٍ...». (ابراهیم/۱۴، ۲۱)
# [[امام باطل]]: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
نادانی گسترده توده مردم نیز از موانع دعوت پیامبران در پهنای تاریخ بوده است.
اما [[امامت]] در اصطلاح [[دینی]] به دو صورت [[عام و خاص]] است که در معنای عام، شامل [[نبوت]] و رسالت به عنوان [[مقتدا]] و [[اسوه]] می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق [[مقام نبوت]] و رسالت است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> یا [[مقام]] ویژه‌ای است که از طرف [[خدای سبحان]] به اوصایای [[پیامبران]] {{ع}}، [[عنایت]] می‌شود<ref>ر. ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص، ۵۶ ـ ۵۸.</ref>.
 
== ویژگی‌های رسالت و [[امامت]] ==
برخی از ویژگی‌های رسالت و [[امامت]] عبارت‌اند از:
# [[عصمت]]: [[عصمت]]، ملکه‌ای [[نفسانی]] و قوه‌ای [[روحانی]] است که [[خدا]] به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از [[لغزش]] آنان به سمت [[گناه]] و [[خطا]] می‌شود و همچنین موهبتی [[الهی]] به بندگانی است که [[خدا]] می‌داند هرگز به ‌اختیار [[گناه]] نمی‌کنند: {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>«خدا بهتر مى‏ داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref>. [[عصمت]] مراتب مختلفی دارد؛ مانند [[عصمت]] در تلقی و [[ابلاغ وحی]]، [[عصمت]] در عمل به [[احکام شرعی]]، [[عصمت از خطا]] در [[تطبیق]] [[احکام]] بر مصادیق، [[عصمت از خطا]] در [[تشخیص مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[عصمت از خطا]] در امور عادی روزمره [[زندگی]] و در این میان، [[عصمت]] از [[کذب]] حتی [[خطا]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]، افزون بر ایجاد [[اطمینان]] [[مردم]] از مفاد [[دعوت]] ایشان<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.</ref> مستند به [[دلیل عقلی]] است؛ زیرا با احتمال [[خطا]] در دریافت و [[تبلیغ وحی]]، غرض از [[فرستادن پیامبر]] نقض می‌گردد [[شیعیان]] همۀ [[پیامبران]] را از ابتدای [[تولد]] تا پایان [[عمر]] از همۀ [[گناهان]] [[معصوم]] می‌دانند<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴ و [[آموزش عقائد (کتاب)| آموزش عقائد]]، ج ۲، ص ۳۶؛ [[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]].</ref>.
# [[نصب از سوی خدا]]: [[آیۀ تبلیغ]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> [[امامت]] را هم‌سنگ [[رسالت پیامبر]] {{صل}} و [[آیۀ اکمال]]: {{متن قرآن|ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> آن را کامل‌کنندۀ [[دین]] معرفی می‌کند. این دو [[آیه]] و برخی [[آیات]] دیگر بر [[لزوم]] [[نصب امام]] از سوی [[خدا]] دلالت دارند<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.</ref>.
# [[علم خدادادی]]: در [[قرآن کریم]] [[آیات]] متعددی هست که بر [[علم خدادادی]] [[امام]] دلالت دارد از جمله: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. روایاتی از طریق [[اهل سنت]] و [[شیعه]] [[نقل]] شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، [[امام علی]] {{ع}} است. از جمله: از [[امام باقر]] {{ع}} سؤال شد: «مقصود از آیۀ {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} چیست؟» فرمودند: «مقصود [[خداوند]]، ما [[اهل‌بیت]] هستیم و [[علی]] نخستین و [[برترین]] و [[بهترین]] ما پس از [[پیامبر]] است»<ref>{{متن حدیث|قال: قلت لابی جعفر {{ع}}: قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ {{صل}}}}؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.</ref> در این [[روایت]] [[امام باقر]] {{ع}}، [[امامان]] را مصداق {{متن قرآن|مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} می‌داند و [[حضرت علی]] {{ع}} را اولین و [[بهترین]] ایشان معرفی می‌کند<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.</ref>.
 
== جایگاه رسالت و [[امامت]] در [[قرآن]] ==
رسالت و [[امامت]]، عالی‏‌ترین [[مقامات]] [[الهی]] هستند که در [[قرآن کریم]] از آنها یاد شده و بر [[عظمت]] و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به [[آیات]] صریح [[قرآنی]] از جمله: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و روایاتی<ref>حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: {{عربی|ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله {{صل}}: الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه}}؛ «پیامبر اسلام {{صل}} مردم را [به بیعت با علی {{ع}} به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}} نازل شد. پس پیامبر {{صل}} فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم {{صل}} در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر {{صل}} فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}. در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر {{صل}} فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی {{ع}} پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی {{ع}} است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.</ref> که در [[شأن نزول]] این [[آیات]] آمده می‌‌توان فهمید [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} باعث تکمیل رسالت [[نبوی]] است و [[دین]] بدون [[پذیرش ولایت]] [[امامان دوازده‌گانه]]، [[دینی]] ناقص بوده و مورد رضای [[خداوند]] نیست<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.</ref>. بنابراین [[امامت]]، لازمۀ رسالت است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش [[قرآن]] بدون [[امامت]]، مقصود اصلی [[ارسال رسولان]] [[الهی]] و انزال [[کتب آسمانی]] که همان برقراری [[جامعۀ عدل]] [[الهی]] است، محقق نمی‌شود: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>، در این [[آیه]] مصداق کتاب و [[میزان]]، [[قرآن]] و [[علی]] {{ع}} و [[اولاد]] پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و [[حجت الهی]] بر تمام [[اهل]] [[زمین]] تمام شده است و علت [[غایب]] بودن [[امام زمان]] {{ع}} هم خواست خود [[مردم]] است<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۲۰-۲۷.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[نبوت]]
* [[رسول]]
* [[نبی]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
 
== همچنین ببینید ==
{{مدخل وابسته}}
* [[اتصال نبوت‌ها]]
* [[اثبات نبوت]]
* [[اجتبای نبوت]]
* [[احادیث نبوت]]
* [[احکام نبوت]]
* [[ادعای نبوت]]
* [[امامت]]
* [[انقطاع نبوت]]
* [[اهداف نبوت]]
* [[آیات نبوت]]
* [[بقای نبوت]]
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[تجدید نبوت]]
* [[تعلیم غیبی به غیر نبی]]
* [[تکثر نبوت]]
* [[حقیقت نبوت]]
* [[ختم نبوت]]
* [[خصایص نبوت]]
* [[درجه نبوت]]
* رسالت
* [[شأن پیامبر]]
* [[شؤون نبوت]]
* [[ضرورت نبوت]]
* [[ضروریات نبوت]]
* [[فعل پیامبر]]
* [[بعثت]]
* [[فلسفه بعثت]]
* [[وجوب بعثت]]
* [[قدم نبوت]]
* [[کارکردهای نبوت]]
* [[کثرت پیامبر]]
* [[کمال نبوت]]
* [[مدعی نبوت]]
* [[معجزه]]
* [[مقام نبوت]]
* [[مقام‌های پیامبر]]
* [[نبوت از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[نبوت برادران یوسف پیامبر]]
* [[نبوت تبلیغی]]
* [[نبوت تشريعى]]
* [[نبوت خاصه]]
* [[نبوت زن]]
* [[نبوت عامه]]
* [[نبوت مشترکه]]
* [[نبوت مطلق]]
* [[نبوت مقید]]
* [[نبوغ عقلی]]
* [[وحی]]
* [[ولایت]]
* [[ويژگی پیامبر]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000064.jpg|22px]] [[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]
# [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
# [[پرونده:11144.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|'''نگاهی به رسالت و امامت''']]
# [[پرونده:136892.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید ج۳ (کتاب)|'''منشور جاوید ج ۳''']]
# [[پرونده:Motal.jpg|22px]] [[طیبه اورنگی|اورنگی، طیبه]]، [[مهدی مهریزی|مهریزی، مهدی]]، [[سید محمد باقر حجتی|حجتی، سید محمد باقر]]، [[رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها (مقاله)|'''رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها''']]
# [[پرونده:11318.jpg|22px]] [[محمدعلی مروجی طبسی|مروجی طبسی، محمد علی]]، [[علی قورچیان|قورچیان، علی]]، [[مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام) (مقاله)|'''مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام)''']]
# [[پرونده:11144.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|'''نگاهی به رسالت و امامت''']]
# [[پرونده:1100498.jpg|22px]] [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|'''ولایت در قرآن''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:رسالت]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۱۵

رسالت به معنای مأموریت و فرستادگی از جمله عالی‏‌ترین مقام‌های الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام الهی را از طریق وحی دریافت کرده و به انسان‌ها برساند و یا کاری را از طرف خداوند انجام دهند و به دارندگان چنین مقامی رسول گفته می‌‌شود. عصمت، معجزه و علم خدادادی از جملۀ ویژگی‌های ایشان است و خداوند با فرستادن رسولان حجت را بر انسان‌ها تمام کرده است.

معناشناسی رسالت

رسالت در لغت به معنای پیام، کتاب[۱]، پیغمبری[۲]، مأموریت و فرستادگی[۳] آمده است که در تمام کار‎بست‎ها و مشتقات آن به معنای برانگیختن[۴] و فرستادن چیزی است؛ به صورتی که حامل پیامی باشد[۵]. "رسول" نیز به معنای برانگیختن و کشیدن است[۶].

در اصطلاح قرآنی، رسالت، تحمل یک نوع مأموریت از جانب کسی، خواه به صورت ابلاغ پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج[۷] و رسول نیز در بیشتر آیات قرآن به پیامبران الهی که وظیفه‌شان رساندنِ پیام و یا انجام کاری از طرف خداوند است، گفته شده است[۸].

در اصطلاح دینی، رسالت، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است[۹] و رسول نیز در اصطلاح دینی، مأمور تبلیغ احکام[۱۰] و معارف الهی است[۱۱].[۱۲]

تفاوت نبوت و رسالت در قرآن

قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی از دو واژۀ «رسول» و «نبی» استفاده می‌کند و حتی برخی از پیامبران را با هر دو وصف نبی و رسول می‌خواند. نظرات متفاوتی درباره اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند، بیان شده است:[۱۳]:

  1. این دو واژه مترادفند:

برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند.

برخی نیز معتقدند این دو واژه در مصادیقشان یکی هستند ولی در مفهوم، متفاوتند.

  1. این دو واژه با هم متفاوتند: بیشتر اندیشمندان مسلمان، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «رسول» اخص و مصداقی از نبی است به این معنا که هر رسولی نبی است، ولی هر نبی‌ای رسول نیست. گفته شده شیعیان بر این نظر اتفاق دارند و این تفاوت را بیشتر اهل سنت نیز قبول دارند[۱۴]. برخی از مفسران بر این باورند که عبارت ﴿مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۱۵] گویای تغایر بین این دو واژه است[۱۶]؛ زیرا قرآن کریم کلام خداوند حکیم است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف حکمت است. پس بنابر ظاهر آیه این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «نبی» و «رسول» دو واژۀ هم‌معنا نیستند[۱۷].

نسبت بین رسالت با امامت

روایات بر این امر تأکید دارند که امامت مقامی فراتر از نبوت و رسالت است[۱۸]. معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۱۹]. رسالت جنبه ظاهر و هدایت ظاهری را رهبری می‌‌کند که امام علاوه بر این، هدایت باطنی را هم به عهده دارد. امامت مقام ولایت کلّیه و مطلقه الهی و مرتبه خاصی از قرب الهی است و رسالت این گونه نیست. قرآن همچنین بعد از یادکرد از چند پیامبر الهی، می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۲۰]؛ دربارۀ برخی پیامبران الهی نیز آمده است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۲۱]. از مجموع این آیات استفاده می‌شود بعضی پیامبران از جمله حضرت ابراهیم (ع) دارای مقام امامت نیز بوده‌اند[۲۲] و خداوند مقام امامت را در اواخر عمر ابراهیم (ع) و پس از سال‌ها نبوت و رسالت و بعد از قبولی‌اش در یک امتحان بزرگ به او عنایت فرمود[۲۳]، از این رو گفته شده" نبوّت حاصل نمی‌شود مگر پس از عبودیّت خداوند و رسالت ممکن نیست مگر بعد از نبوّت و رسیدن به مقام خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به مقام رسالت و مقام امامت به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به مقام خلّت (خلیل اللهی) رسیده باشد»[۲۴].

در قرآن مجید، امام بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۲۵].
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۲۶].

مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۲۷]؛
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۲۸] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۲۹].

اما امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۰] یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران (ع)، عنایت می‌شود[۳۱].

ویژگی‌های رسالت و امامت

برخی از ویژگی‌های رسالت و امامت عبارت‌اند از:

  1. عصمت: عصمت، ملکه‌ای نفسانی و قوه‌ای روحانی است که خدا به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از لغزش آنان به سمت گناه و خطا می‌شود و همچنین موهبتی الهی به بندگانی است که خدا می‌داند هرگز به ‌اختیار گناه نمی‌کنند: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۳۲]. عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی و در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان[۳۳] مستند به دلیل عقلی است؛ زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد شیعیان همۀ پیامبران را از ابتدای تولد تا پایان عمر از همۀ گناهان معصوم می‌دانند[۳۴].
  2. نصب از سوی خدا: آیۀ تبلیغ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۳۵] امامت را هم‌سنگ رسالت پیامبر (ص) و آیۀ اکمال: ﴿ِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳۶] آن را کامل‌کنندۀ دین معرفی می‌کند. این دو آیه و برخی آیات دیگر بر لزوم نصب امام از سوی خدا دلالت دارند[۳۷].
  3. علم خدادادی: در قرآن کریم آیات متعددی هست که بر علم خدادادی امام دلالت دارد از جمله: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۳۸]. روایاتی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، امام علی (ع) است. از جمله: از امام باقر (ع) سؤال شد: «مقصود از آیۀ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چیست؟» فرمودند: «مقصود خداوند، ما اهل‌بیت هستیم و علی نخستین و برترین و بهترین ما پس از پیامبر است»[۳۹] در این روایت امام باقر (ع)، امامان را مصداق ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ می‌داند و حضرت علی (ع) را اولین و بهترین ایشان معرفی می‌کند[۴۰].

جایگاه رسالت و امامت در قرآن

رسالت و امامت، عالی‏‌ترین مقامات الهی هستند که در قرآن کریم از آنها یاد شده و بر عظمت و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به آیات صریح قرآنی از جمله: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۴۱]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۴۲] و روایاتی[۴۳] که در شأن نزول این آیات آمده می‌‌توان فهمید ولایت امیرالمؤمنین (ع) باعث تکمیل رسالت نبوی است و دین بدون پذیرش ولایت امامان دوازده‌گانه، دینی ناقص بوده و مورد رضای خداوند نیست[۴۴]. بنابراین امامت، لازمۀ رسالت است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش قرآن بدون امامت، مقصود اصلی ارسال رسولان الهی و انزال کتب آسمانی که همان برقراری جامعۀ عدل الهی است، محقق نمی‌شود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۴۵]، در این آیه مصداق کتاب و میزان، قرآن و علی (ع) و اولاد پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و حجت الهی بر تمام اهل زمین تمام شده است و علت غایب بودن امام زمان (ع) هم خواست خود مردم است[۴۶].

جستارهای وابسته

همچنین ببینید

منابع

پانویس

  1. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  3. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  4. التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸ (ذیل واژۀ رسل).
  5. التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.
  6. احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.
  7. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید ج ۳، ج ۳، ص ۸۸.
  8. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۴۴ ـ ۴۹.
  9. جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.
  10. التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).
  11. شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.
  12. ر. ک: رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  13. ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  14. واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول؛ محمد بن‌ محمد بن‌ نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.
  15. سوره حج، آیه ۵۲.
  16. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴.
  17. روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از امام صادق (ع) می‌خوانیم: «اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک»؛ کلینی، محمد‌بن‌یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  18. برای نمونه، امام رضا (ع) فرمودند: «انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل (ع) بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة»؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.
  19. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص ۵۶ ـ ۵۸.
  20. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  21. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  22. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.
  23. با توجه این نکته که حضرت ابراهیم (ع) این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق (ع) به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم (ع) هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.
  24. ر. ک: مروجی طبسی، محمد علی، قورچیان، علی، مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام)؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.
  25. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  26. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
  27. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند
  28. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  29. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  30. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  31. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص، ۵۶ ـ ۵۸.
  32. «خدا بهتر مى‏ داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  33. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.
  34. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴ و آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶؛ رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳.
  35. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  36. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  37. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.
  38. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.
  39. «قال: قلت لابی جعفر (ع): قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ (ص)»؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.
  40. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.
  41. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  42. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  43. حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله (ص): الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ «پیامبر اسلام (ص) مردم را [به بیعت با علی (ع) به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ نازل شد. پس پیامبر (ص) فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر (ص) فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا. در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر (ص) فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی (ع) پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی (ع) است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.
  44. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.
  45. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  46. ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۲۰-۲۷.