مصقلة بن هبیره شیبانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = کارگزاران امام علی | عنوان مدخل  = مصقلة بن هبیره شیبانی | مداخل مرتبط = [[مصقلة بن هبیره شیبانی در نهج البلاغه]] - [[مصقلة بن هبیره شیبانی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = مصقلة بن هبیره شیبانی | مداخل مرتبط = [[مصقلة بن هبیره شیبانی در نهج البلاغه]] - [[مصقلة بن هبیره شیبانی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = مصقلة بن هبیره شیبانی
| نام = مصقلة بن هبیره شیبانی
خط ۱۲: خط ۱۲:
| لقب = [[ابوالفضل]]   
| لقب = [[ابوالفضل]]   
| اهل =   
| اهل =   
| از قبیله =  
| از قبیله = [[بنی‌شیبان]] 
| از تیره =   
| از تیره =   
| پدر =   
| پدر =   
خط ۳۸: خط ۳۸:
| در جنگ =   
| در جنگ =   
| نقش‌ها =   
| نقش‌ها =   
| فعالیت‌ها = فرماندار [[اردشیر خره]]       
| فعالیت‌ها = فرماندار [[اردشیرخره]]       
| علت شهرت =   
| علت شهرت =   
| علت درگذشت =  
| علت درگذشت =  
خط ۵۰: خط ۵۰:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
مصقلة بن هبیره شیبانی از جانب [[امام علی]] {{ع}} به [[کارگزاری]] شهری به نام «اردشیر خره» [[منصوب]] شده بود. البته [[بلاذری]] می‌گوید: [[ابن عباس]] او را به این سمت گمارد، چون منطقه [[فارس]] و کرمان و [[اهواز]] زیر نظر [[استانداری بصره]] بود و ابن عباس هم [[استاندار]] آنجا بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
مصقلة بن هبیره شیبانی از جانب [[امام علی]] {{ع}} به [[کارگزاری]] شهری به نام «اردشیرخره» [[منصوب]] شده بود. البته [[بلاذری]] می‌گوید: [[ابن عباس]] او را به این سمت گمارد، چون منطقه [[فارس]] و کرمان و [[اهواز]] زیر نظر [[استانداری بصره]] بود و ابن عباس هم [[استاندار]] آنجا بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
[[یاقوت حموی]] می‌نویسد: «خُره (به ضم خاء) اسم است و «اردشیر خره»، مرکب از اردشیر و خره است. اردشیر، [[پادشاهی]] از [[پادشاهان]] فارس است و این [[شهر]] از شهرهای بزرگ فارس بوده است و از جمله شهرهای آن، [[شیراز]] و میبد و [[جور]] و کام [[فیروز]] و [[کازرون]] است. بشاری گفته است: اردشیر خره، شهری قدیمی است که [[نمرود بن کنعان]] آن را ساخته و بعداً [[سیراف بن فارس]] آن را [[عمران]] نموده است»<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.
[[یاقوت حموی]] می‌نویسد: «خُره (به ضم خاء) اسم است و «اردشیرخره»، مرکب از اردشیر و خره است. اردشیر، [[پادشاهی]] از [[پادشاهان]] فارس است و این [[شهر]] از شهرهای بزرگ فارس بوده است و از جمله شهرهای آن، [[شیراز]] و میبد و [[جور]] و کام [[فیروز]] و [[کازرون]] است. بشاری گفته است: اردشیرخره، شهری قدیمی است که [[نمرود بن کنعان]] آن را ساخته و بعداً [[سیراف بن فارس]] آن را [[عمران]] نموده است»<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.


به هر جهت، اردشیر خره یکی از شهرهای فارس بوده و مصقله - که به قول [[شیخ طوسی]] یکی از [[یاران]] حضرت بوده که به جانب معاویه فرار کرده است-<ref>رجال طوسی، ص۵۹؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۹.</ref> [[حاکم]] آنجا بوده است. وی اموالی که در آنجا به دستش می‌رسیده بین [[اقوام]] و [[خویشان]] خود، تقسیم می‌کرده است؛ از این رو حضرت در نامه‌ای به او می‌نویسد:
به هر جهت، اردشیرخره یکی از شهرهای فارس بوده و مصقله - که به قول [[شیخ طوسی]] یکی از [[یاران]] حضرت بوده که به جانب معاویه فرار کرده است-<ref>رجال طوسی، ص۵۹؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۹.</ref> [[حاکم]] آنجا بوده است. وی اموالی که در آنجا به دستش می‌رسیده بین [[اقوام]] و [[خویشان]] خود، تقسیم می‌کرده است؛ از این رو حضرت در نامه‌ای به او می‌نویسد:
{{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‌ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ‌ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ}}؛ «درباره تو به من خبری رسیده که اگر آن را به جا آورده باشی، خدای خود را به [[خشم]] آورده و [[امام]] و پیشوایت را [[غضبناک]] ساخته‌ای. تو [[اموال مسلمانان]] را که نیزه‌ها و اسب‌هایشان آن را گرد آورده و خون‌هایشان بر سر آن ریخته شده است در بین عرب‌های [[خویشاوند]] خود که تو را برگزیده‌اند، قسمت می‌کنی. پس [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافته و [[انسان]] را [[آفریده]] است اگر این کار راست باشد از جانب من نسبت به خود، [[زبونی]] و [[خواری]] یابی و مقدار و مرتبه‌ات نزد من سبک گردد. پس [[حق]] پروردگارت را [[خوار]] نگردان، دنیایت را به کاستن دینت و نابودی آن، آباد مکن که در جرگه آنان که از جهت کردارها زیانکارترند، خواهی بود. [[آگاه]] باش حق مسلمانانی که نزد تو و ما هستند در [[تقسیم بیت المال]] یکسان است. پیش من بر سر آن [[مال]] می‌آیند و بر می‌گردند (یعنی به خاطر مال، عده زیادی مراجعه می‌کنند و تو به [[راحتی]] آن را به [[اقوام]] خود می‌بخشی)»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۲۶۶.</ref>
{{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‌ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ‌ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ}}؛ «درباره تو به من خبری رسیده که اگر آن را به جا آورده باشی، خدای خود را به [[خشم]] آورده و [[امام]] و پیشوایت را [[غضبناک]] ساخته‌ای. تو [[اموال مسلمانان]] را که نیزه‌ها و اسب‌هایشان آن را گرد آورده و خون‌هایشان بر سر آن ریخته شده است در بین عرب‌های [[خویشاوند]] خود که تو را برگزیده‌اند، قسمت می‌کنی. پس [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافته و [[انسان]] را [[آفریده]] است اگر این کار راست باشد از جانب من نسبت به خود، [[زبونی]] و [[خواری]] یابی و مقدار و مرتبه‌ات نزد من سبک گردد. پس [[حق]] پروردگارت را [[خوار]] نگردان، دنیایت را به کاستن دینت و نابودی آن، آباد مکن که در جرگه آنان که از جهت کردارها زیانکارترند، خواهی بود. [[آگاه]] باش حق مسلمانانی که نزد تو و ما هستند در [[تقسیم بیت المال]] یکسان است. پیش من بر سر آن [[مال]] می‌آیند و بر می‌گردند (یعنی به خاطر مال، عده زیادی مراجعه می‌کنند و تو به [[راحتی]] آن را به [[اقوام]] خود می‌بخشی)»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۲۶۶.</ref>


خط ۶۲: خط ۶۲:
* [[کارگزاران امام علی]]
* [[کارگزاران امام علی]]
* [[کارگزاران امام علی بر فارس]]
* [[کارگزاران امام علی بر فارس]]
* [[بنی‌شیبان]] (قبیله)
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۷۴: خط ۷۵:
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:فرماندار اردشیر خره]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:بنی‌شیبان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۹

مصقلة بن هبیره شیبانی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملمصقلة بن هبیره شیبانی
جنسیتمرد
لقبابوالفضل
از قبیلهبنی‌شیبان
برادرنعیم بن هبیره شیبانی
درگذشت۹۸ هجری
از اصحابامام علی
فعالیت‌های اوفرماندار اردشیرخره

مقدمه

مصقلة بن هبیره شیبانی از جانب امام علی (ع) به کارگزاری شهری به نام «اردشیرخره» منصوب شده بود. البته بلاذری می‌گوید: ابن عباس او را به این سمت گمارد، چون منطقه فارس و کرمان و اهواز زیر نظر استانداری بصره بود و ابن عباس هم استاندار آنجا بود[۱]. یاقوت حموی می‌نویسد: «خُره (به ضم خاء) اسم است و «اردشیرخره»، مرکب از اردشیر و خره است. اردشیر، پادشاهی از پادشاهان فارس است و این شهر از شهرهای بزرگ فارس بوده است و از جمله شهرهای آن، شیراز و میبد و جور و کام فیروز و کازرون است. بشاری گفته است: اردشیرخره، شهری قدیمی است که نمرود بن کنعان آن را ساخته و بعداً سیراف بن فارس آن را عمران نموده است»[۲].

به هر جهت، اردشیرخره یکی از شهرهای فارس بوده و مصقله - که به قول شیخ طوسی یکی از یاران حضرت بوده که به جانب معاویه فرار کرده است-[۳] حاکم آنجا بوده است. وی اموالی که در آنجا به دستش می‌رسیده بین اقوام و خویشان خود، تقسیم می‌کرده است؛ از این رو حضرت در نامه‌ای به او می‌نویسد: «بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‌ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ‌ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ»؛ «درباره تو به من خبری رسیده که اگر آن را به جا آورده باشی، خدای خود را به خشم آورده و امام و پیشوایت را غضبناک ساخته‌ای. تو اموال مسلمانان را که نیزه‌ها و اسب‌هایشان آن را گرد آورده و خون‌هایشان بر سر آن ریخته شده است در بین عرب‌های خویشاوند خود که تو را برگزیده‌اند، قسمت می‌کنی. پس سوگند به خدایی که دانه را شکافته و انسان را آفریده است اگر این کار راست باشد از جانب من نسبت به خود، زبونی و خواری یابی و مقدار و مرتبه‌ات نزد من سبک گردد. پس حق پروردگارت را خوار نگردان، دنیایت را به کاستن دینت و نابودی آن، آباد مکن که در جرگه آنان که از جهت کردارها زیانکارترند، خواهی بود. آگاه باش حق مسلمانانی که نزد تو و ما هستند در تقسیم بیت المال یکسان است. پیش من بر سر آن مال می‌آیند و بر می‌گردند (یعنی به خاطر مال، عده زیادی مراجعه می‌کنند و تو به راحتی آن را به اقوام خود می‌بخشی)»[۴].[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۰.
  2. معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.
  3. رجال طوسی، ص۵۹؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۹.
  4. نهج البلاغه، نامه ۴۳.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۲۶۶.