حیان بن حصین اسدی: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== از منابع گوناگون به دست میآید که ابوالهیاج مأموریتی برای اجرای دستور حضرت علی در تخریب قبور غیر معمول، یافته است که همین مأموریت، وی را جزو نیروهای انتظام...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
==ابوالهیّاج کیست؟== | ==ابوالهیّاج کیست؟== | ||
در برخی منابع به نام ابوالهیاج کمتر اشاره شده است و در مواردی نام قبیلهاش آمده است. امکان کارگزاریِ دو تن، با کنیۀ ابوالهیاج برای حضرت وجود دارد: | در برخی منابع به نام ابوالهیاج کمتر اشاره شده است و در مواردی نام قبیلهاش آمده است. امکان کارگزاریِ دو تن، با کنیۀ ابوالهیاج برای حضرت وجود دارد: | ||
#[[ابوالهیاج عبدالله بن ابی سفیان بن حارث بن | #[[ابوالهیاج عبدالله بن ابی سفیان بن حارث بن عبدالمطلب هاشمی]] که پس از علی با «[[امامه]]» دختر [[زینب]]، نوۀ [[پیامبر]] [[ازدواج]] کرد<ref>ابنحجر، الإصابه، ج۴، ص۱۰۱۱۰۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۹، ص۷۵.</ref>. به [[نقلی]]: پس از علی، [[مغیرة بن نوفل]] و آنگاه ابوالهیاج با امامه ازدواج نمودند<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۹۲؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۳؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۱۲۲. در کتاب اخیر بیان شده امامه نزد مغیره درگذشت.</ref>. او را [[داماد علی]]{{ع}} شوهر دخترش [[رمله]] دانستهاند <ref>بغدادی، المحبر، ص۵۶.</ref>. او [[شاعر]] بود و در اشعارش از [[بنی هاشم]] و علی [[دفاع]] کرده است <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۱؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۰، ۲۷۶، ۲۸۱.</ref>. و پسرش هیّاج از [[گواهان]] [[وقفنامه امیرالمؤمنین]]{{ع}} بوده است<ref>الکافی، ج۷، ص۵۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.</ref>. به نقل [[ابن حجر]]<ref>الإصابه، ج۴، ص۱۰۱.</ref> و [[ابن عساکر]]، وی [[روز]] عاشورای ۶۱ همراهِ [[امام حسین]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۹، ص۷۲.</ref>. | ||
#[[ابوالهیاج حیان بن حصین اسدی]]، کاتب [[عمّار یاسر]]<ref>دولابی، الکنی والأسماء، ج۲، ص۳۴۶، ش۲۹۷۱/۱.</ref>. [[دولابی]] پس از معرفی وی در کتاب [[الکنی و الاسماء]] میافزاید: او از [[شعبی]] و [[سعید بن جبیر]] [[روایت]] میکند<ref>دولابی، الکنی والأسماء، ج۲، ص۳۴۶، ش۲۹۷۱/۱.</ref>. | #[[ابوالهیاج حیان بن حصین اسدی]]، کاتب [[عمّار یاسر]]<ref>دولابی، الکنی والأسماء، ج۲، ص۳۴۶، ش۲۹۷۱/۱.</ref>. [[دولابی]] پس از معرفی وی در کتاب [[الکنی و الاسماء]] میافزاید: او از [[شعبی]] و [[سعید بن جبیر]] [[روایت]] میکند<ref>دولابی، الکنی والأسماء، ج۲، ص۳۴۶، ش۲۹۷۱/۱.</ref>. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
از ابوالهیاج [[حدیثی]] در منابع اهل سنّت، مانند [[صحیح مسلم]]<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، چ دارالفکر، ج۳، ص۶۱ و چ دیگر، ج۲، ص۶۶۶.</ref>، [[سنن ترمذی]]<ref>ترمذی، سنن التّرمذی، ج۳، ص۳۶۶.</ref> و [[ابوداوود]]<ref>ابوداوود، سنن ابی داوود، ج۳، ص۲۱۵.</ref> و دیگر منابع نقل شده است. که او برای انجام مأموریتی دربارۀ قبرهای گذشتگان اعزام گردیده، و به همین جهت او را در زمرۀ [[نیروی انتظامی]] حضرت دانستهاند. | از ابوالهیاج [[حدیثی]] در منابع اهل سنّت، مانند [[صحیح مسلم]]<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، چ دارالفکر، ج۳، ص۶۱ و چ دیگر، ج۲، ص۶۶۶.</ref>، [[سنن ترمذی]]<ref>ترمذی، سنن التّرمذی، ج۳، ص۳۶۶.</ref> و [[ابوداوود]]<ref>ابوداوود، سنن ابی داوود، ج۳، ص۲۱۵.</ref> و دیگر منابع نقل شده است. که او برای انجام مأموریتی دربارۀ قبرهای گذشتگان اعزام گردیده، و به همین جهت او را در زمرۀ [[نیروی انتظامی]] حضرت دانستهاند. | ||
'''[[حدیث]] ابوالهیاج''' | '''[[حدیث]] ابوالهیاج:''' مضمون حدیث ابوالهیاج نقلهای متفاوتی در منابع اهل سنّت دارد که در کتاب [[احادیث اهل بیت]] از طریق [[اهل سنّت]] این حدیث را از منابع مختلف آنان نقل کرده است<ref>روحانی و احمدی، احادیث اهل البیت من طریق اهل السّنه، ج۱، ص۵۱۸، حدیث ابوالهیاج.</ref>. مضمون این حدیث بدون نقل از ابوالهیاج با تفاوتهایی در [[منابع شیعه]] از علی{{ع}} نقل گردیده است. اکنون به دو نقل آن در منابع اهل سنّت و نقل مضمون آن در منابع شیعه میپردازیم: | ||
مضمون حدیث ابوالهیاج نقلهای متفاوتی در منابع اهل سنّت دارد که در کتاب [[احادیث اهل بیت]] از طریق [[اهل سنّت]] این حدیث را از منابع مختلف آنان نقل کرده است<ref>روحانی و احمدی، احادیث اهل البیت من طریق اهل السّنه، ج۱، ص۵۱۸، حدیث ابوالهیاج.</ref>. مضمون این حدیث بدون نقل از ابوالهیاج با تفاوتهایی در [[منابع شیعه]] از علی{{ع}} نقل گردیده است. اکنون به دو نقل آن در منابع اهل سنّت و نقل مضمون آن در منابع شیعه میپردازیم: | |||
#از [[طریق عامه]]، به نقل از ابوالهیاج در [[صحیح مسلم]] دومین منبع معتبر [[حدیثی]] اهل سنّت چنین نقل کردهاند: [[حدیث]] کرد ما را وکیع از سفیان از [[حبیب بن ابی ثابت]] از ابووائل از ابوالهیاج اسدی که گفت به من [[علی بن ابی طالب]] فرمود: آیا تو را به سوی کاری برانگیزم که [[پیامبر خدا]] مرا بر آن برانگیخت؟ این که تصویری را ترک مکن مگر آن را محو کنی، و نه [[قبر]] بلندی را مگر آن را مساوی و برابر سازی.<ref>{{متن حدیث|أَ لَا أَبْعَثُكَ عَلَى مَا بَعَثَنِي عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ لَا تَدَعَ تِمْثَالًا إِلَّا طَمَسْتَهُ وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَهُ}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۶۱.</ref>؛ | #از [[طریق عامه]]، به نقل از ابوالهیاج در [[صحیح مسلم]] دومین منبع معتبر [[حدیثی]] اهل سنّت چنین نقل کردهاند: [[حدیث]] کرد ما را وکیع از سفیان از [[حبیب بن ابی ثابت]] از ابووائل از ابوالهیاج اسدی که گفت به من [[علی بن ابی طالب]] فرمود: آیا تو را به سوی کاری برانگیزم که [[پیامبر خدا]] مرا بر آن برانگیخت؟ این که تصویری را ترک مکن مگر آن را محو کنی، و نه [[قبر]] بلندی را مگر آن را مساوی و برابر سازی.<ref>{{متن حدیث|أَ لَا أَبْعَثُكَ عَلَى مَا بَعَثَنِي عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ لَا تَدَعَ تِمْثَالًا إِلَّا طَمَسْتَهُ وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَهُ}}؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۶۱.</ref>؛ | ||
#این خبر را [[ابن شهرآشوب]] در [[مناقب]]، از اهل سنّت از جمله [[مسند احمد]] نقل کرده است. گرچه در [[درستی]] سندش تردید است؛ زیرا ابوالمودّع یا ابومحمد که در سند آمده، مجهول است<ref>محمد ناصر البانی، إرواء الغلیل، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. ولی از آن استفاده میشود که این [[مأموریت]] هنگام [[تشییع جنازه]] انجام گرفته و اگر تصویری روی قبرها بوده، نامشخص گردیده است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۱۳۰: {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}} كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فِي جِنَازَةٍ فَقَالَ مَنْ يَأْتِ الْمَدِينَةَ فَلَا يَدَعُ قَبْراً إِلَّا سَوَّاهُ وَ لَا صُورَةً إِلَّا لَطَخَهَا وَ لَا صَنَماً إِلَّا كَسَرَهُ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا ثُمَّ هَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَجَلَسَ فَانْطَلَقْتُ ثُمَّ جِئْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ أَدَعْ بِالْمَدِينَةِ قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتُهُ وَ لَا صُورَةً إِلَّا لَطَخْتُهَا وَ لَا وَثَناً إِلَّا كَسَرْتُهُ}}.</ref>. | #این خبر را [[ابن شهرآشوب]] در [[مناقب]]، از اهل سنّت از جمله [[مسند احمد]] نقل کرده است. گرچه در [[درستی]] سندش تردید است؛ زیرا ابوالمودّع یا ابومحمد که در سند آمده، مجهول است<ref>محمد ناصر البانی، إرواء الغلیل، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. ولی از آن استفاده میشود که این [[مأموریت]] هنگام [[تشییع جنازه]] انجام گرفته و اگر تصویری روی قبرها بوده، نامشخص گردیده است<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۱۳۰: {{متن حدیث|قَالَ عَلِيٌّ{{ع}} كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فِي جِنَازَةٍ فَقَالَ مَنْ يَأْتِ الْمَدِينَةَ فَلَا يَدَعُ قَبْراً إِلَّا سَوَّاهُ وَ لَا صُورَةً إِلَّا لَطَخَهَا وَ لَا صَنَماً إِلَّا كَسَرَهُ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا ثُمَّ هَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَجَلَسَ فَانْطَلَقْتُ ثُمَّ جِئْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ أَدَعْ بِالْمَدِينَةِ قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتُهُ وَ لَا صُورَةً إِلَّا لَطَخْتُهَا وَ لَا وَثَناً إِلَّا كَسَرْتُهُ}}.</ref>. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۴: | ||
صاحب وسائل پس از [[نقل حدیث]] یاد شده مینویسد: گذشت که دستور به چهارگوش بودن [[قبر]] داده شده است<ref>حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. یعنی اگر قبری بلند بوده، باید مسطح میشد. | صاحب وسائل پس از [[نقل حدیث]] یاد شده مینویسد: گذشت که دستور به چهارگوش بودن [[قبر]] داده شده است<ref>حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج۳، ص۲۰۹.</ref>. یعنی اگر قبری بلند بوده، باید مسطح میشد. | ||
'''بررسی [[حدیث]]:''' | '''بررسی [[حدیث]]:''' دربارۀ این حدیث مباحثی چند مطرح است؛ بحث سندی که راویانش در منابع [[عامه]] مورد جَرحاند<ref>ر.ک: جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنّحل، ج۴، ص۳۲۲؛ همو، آیین وهابیت، ص۵۹؛ همو، راهنمای حقیقت، ص۲۱۶: در هر سه اثر، نخست دربارۀ سند و سپس دلالت حدیث بهتفصیل بحث شده است؛ مجموعة فی رحاب اهل البیت، ج۲۶، ص۷۶.</ref>. و [[سیوطی]] در شرح [[سنن نسائی]] میگوید: ابوالهیاج فقط همین یک حدیث را نقل کرده است<ref>سیوطی، شرح سنن النّسائی، ج۴، ص۸۹؛ ابنعبدالهادی، حاشیة السّندی علی سنن النّسائی، ج۴، ص۸۸.</ref>؛ یعنی او چندان مورد توجه [[علمای حدیث]] نبود. البته ما به [[بررسی سند]] آن نمیپردازیم. افراد متعددی از وی فقط همین خبر را نقل کردهاند. | ||
اما دربارۀ محتوای آن، [[وهابیت]] این حدیث را دلیلِ آن میدانند که روی قبرها نباید ساختمانی باشد و در این صورت باید آن را تخریب کرد! که در پاسخ میتوان گفت: | اما دربارۀ محتوای آن، [[وهابیت]] این حدیث را دلیلِ آن میدانند که روی قبرها نباید ساختمانی باشد و در این صورت باید آن را تخریب کرد! که در پاسخ میتوان گفت: | ||
۱. در این [[اخبار]] دربارۀ تسویۀ [[قبور]]، دو تعبیر آمده است: {{متن حدیث|وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَهُ}} و {{متن حدیث|وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ}} که از مجموع آنها استفاده میشود [[قبر]] باید مُسَطَّح باشد، نه مُسَنَّم، مانندِ کوهان شتر، چون تسویه به معنای تسویه با [[زمین]] نیست. | ۱. در این [[اخبار]] دربارۀ تسویۀ [[قبور]]، دو تعبیر آمده است: {{متن حدیث|وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَهُ}} و {{متن حدیث|وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ}} که از مجموع آنها استفاده میشود [[قبر]] باید مُسَطَّح باشد، نه مُسَنَّم، مانندِ کوهان شتر، چون تسویه به معنای تسویه با [[زمین]] نیست. | ||
در نقل [[طبرانی]] در | |||
در نقل [[طبرانی]] در [[المعجم الاوسط]]<ref>طبرانی، معجم الاوسط، ج۲، ص۳۰۶۳۰۷.</ref> و [[المعجم الصغیر]] آمده است: قبور مُسَنَّم را مسطحنما<ref>طبرانی، معجم الصّغیر، ج۱، ص۱۰۸.</ref>. در این باره بین [[فقها]] [[اختلاف]] است که: آیا مسنم باشد یا مسطح؟ [[شیعه]] و شافعیه و دیگران بر آن هستند که قبور باید مسطح باشد<ref>طوسی، الخلاف، ج۱، ص۷۰۶-۷۰۷، مسئله ۵۰۵: {{عربی|تَسطیحُ القَبْر هُوَ السُّنّة وتَسنیمُهُ غَیر مَسنُونٍ، وبِه قالَ الشّافِعی وأصحابُه، وقالُوا هُوَ المَذْهب إلّا ابنأبی هُرَیرة فإنَّهُ قالَ: التَّسنیمَ أحبُّ إلیّ}}.</ref>. | |||
{{عربی| | |||
[[ابن قدامه]] در معنای «مُشْرِفا» مینویسد: و مشرف یعنی از زمین، بسیار بلندتر باشد.<ref>{{عربی|والمشرف ما رفع كثيراً}}؛ ابن قدامه عبدالرحمان، مغنی مع الشّرح الکبیر، ج۲، ص۳۸۳.</ref>؛ | |||
نَوَوی در معنای تسویه مینویسد: | |||
[[نَوَوی]] در معنای تسویه مینویسد: گفتهاند: منظور از تسویۀ قبور، تسویه با زمین نیست و فقط ارادۀ تستطیح آن کرده، این برای جمع بینِ [[احادیث]] است.<ref>{{عربی|قالوا: لم یَردِ التَّسویةَ بِالأرض و إنّما أرادَ تَسْطیحُه جَمْع بین الأحادیث}}؛</ref> نَوَوی در ادامه گوید: چون بحث است که آیا قبر را باید مسطح کرد یا مسنم، [[شافعی]] قائل به تسطیح است و [[اصحاب]] مقدّم و متأخّر ما نقل میکنند: [[پیامبر]] قبر ابراهیم را مسطح قرار داد. و قول به [[تسنیم]] از [[ابوحنیفه]] و مالک و ثوری نقل شده است<ref>نووی محیی الدّین، المجموع، ج۵، ص۲۹۶-۲۹۸.</ref>. | |||
گفتهاند: منظور از تسویۀ قبور، تسویه با زمین نیست و فقط ارادۀ تستطیح آن کرده، این برای جمع بینِ [[احادیث]] است. | |||
نَوَوی در ادامه گوید: چون بحث است که آیا قبر را باید مسطح کرد یا مسنم، [[شافعی]] قائل به تسطیح است و [[اصحاب]] مقدّم و متأخّر ما نقل میکنند: [[پیامبر]] قبر ابراهیم را مسطح قرار داد. و قول به [[تسنیم]] از [[ابوحنیفه]] و مالک و ثوری نقل شده است<ref>نووی محیی الدّین، المجموع، ج۵، ص۲۹۶-۲۹۸.</ref>. | اکنون نیز [[مسلمانان]] قبور را برآمده میسازند و سنگهایی در دو طرف قبر میگذارند که مورد بیتوجهی قرار نگیرد. حتی در [[قبرستان بقیع]] امروزه برای قبرهای [[زنان]] در دو طرف سروپای قبر، سنگ میگذارند که بیشتر مورد توجه باشد و برای مردان یک سنگ در طرف سرِ مقبور گذاشته هر دو [[قبر]] برآمده و مسنم است. | ||
اکنون نیز [[مسلمانان]] قبور را برآمده | |||
آیا در [[روایات]] گزارش معتبری برای قراردادن دو یا یک سنگ و علامت آمده است یا این برای [[حفظ حرمت]] [[زنان]] و مردان [[مؤمن]] است! این نشان میدهد که گاهی [[مسلمانان]] برای حفظ حرمت افراد [[بزرگوار]] از مسلمانان، بارگاه درست میکردند که مخالفتی با [[شرع]] ندارد. | آیا در [[روایات]] گزارش معتبری برای قراردادن دو یا یک سنگ و علامت آمده است یا این برای [[حفظ حرمت]] [[زنان]] و مردان [[مؤمن]] است! این نشان میدهد که گاهی [[مسلمانان]] برای حفظ حرمت افراد [[بزرگوار]] از مسلمانان، بارگاه درست میکردند که مخالفتی با [[شرع]] ندارد. | ||
۲. ابو الهیاج؛ [[قاضی]] [[سواد کوفه]] | بنابراین، [[حدیث]] هیچ دلالتی بر [[لزوم]] تخریب قبرها و ساختمانهای روی آنها ندارد و نباید اصل آنها را تخریب کرد. برابر نظر [[فقهای اهل سنّت]]، قبر یک وجب از [[زمین]] بالاتر قرار میگیرد<ref>نووی، شرح صحیح مسلم، ج۷، ص۳۶-۳۷.</ref> و برابر نظر [[شیعه]] و تعبیر برخی [[فقها]] به اتفاق [[اصحاب]]، باید چهار انگشت بالاتر باشد <ref>سید علی طباطبائی، ریاض المسائل، ج۱، ص۴۴۳.</ref>. | ||
سِمت دیگری که برای ابوالهیاج نقل شده، [[قضاوت]] در اطراف [[کوفه]] است. [[ابن حزم]] در کتاب محلّی نقل میکند: [[حضرت علی]]{{ع}} ابوالهیاج را به قضای [[سواد عراق]] برگزید و به او دستور داد آنان را به [[خداوند]] [[سوگند]] دهد<ref> | |||
۲. همه میدانند محلّ [[دفن پیامبر]]، [[اتاق]] محلّ درگذشت حضرت و محلّ سکونت [[عایشه]] بوده که سقف داشته است. و گفتهاند: در این اختلافی بین [[علما]] نیست<ref>ابن عبدالبر، الاستذکار، ج۳، ص۵۴: {{عربی|لاخلاف بین العلماء أنّ رسولَ الله{{صل}} دُفِنَ فی الموضِعِ الَّذی ماتَ فیهِ مِن بَیْتِهِ بَیْتُ عائشة. ثُمَّ أدْخَلَتْ بُیُوتُهُ المَعْرُوفَة لأِزواجِه بَعد مَوتِه فِی مَسْجِده فَصارَ قَبرهُ فی المَسْجِد}}.</ref>. نقل کردهاند: وقتی مسلمانان دربارۀ محلّ دفن پیامبر [[اختلاف]] کردند، علی گفت: [[پیامبران]] هرجا مردند در همان جا [[دفن]] میشوند<ref>دعائم الإسلام، ج۱، ص۲۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۴: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} كَانَ إِمَاماً حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ إِنَّهُ لَمْ يُقْبَضْ نَبِيٌ إِلَّا دُفِنَ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي مَاتَ فِيهَا}}.</ref>. مشابه آن را [[ابوبکر]] نقل کرده است<ref>مالک بن اَنَس، موطأ، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، چ دار صادر، ج۲، ص۲۹۲.</ref>. آن محل خانۀ عایشه<ref>سرخسی، شرح کتاب السّیر الکبیر، ج۱، ص۲۳۶.</ref> و دارای سقف بوده است. | |||
به نقلِ [[ابن شبّه]]: علی{{ع}} همسرش [[فاطمه]]{{س}} را شبانه<ref>عبدالرّزّاق، المصنّف، ج۳، ص۵۲۱، حش۶۵۵۴ و ۶۵۵۶.</ref> در خانۀ خود دفن کرد که امروزه جزو [[مسجد]] است<ref>ابنشبّه، تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۱۰۶: {{عربی|دَفَنَ عَلِیّ فاطِمَةَ{{س}} لَیلاً فِی مَنْزِلِها الّذی دُخِلَ فی المَسْجِدِ}}.</ref>. درحالی که [[حضرت امیر]] گوینده و [[راوی]] همین [[حدیث]] ابوالهیاج است که به آن بر [[تخریب قبور]] و ساختمان آن [[استدلال]] میکنند. چگونه علی، [[ابوبکر]] و دیگر [[صحابه]] ذکر نکردهاند که محلّ [[دفن پیامبر]] باید بیسقف و [[دیوار]] باشد و بعد هم [[دو خلیفه]] در آنجا [[دفن]] شدند؟ | |||
اگر به ادعای آنان این کار [[خلاف شرع]] بوده است آیا صحابه از این [[حکم شرعی]] بیاطلاع بودند؟ آیا علی اطلاع نداشته است. آیا همۀ صحابه [[اشتباه]] کردهاند و بعد از ۱۲۰۰ سال فقط یک نفر [[حکم خداوند]] را صحیح دریافته است؛ آن هم با استدلال به [[حدیثی]] که [[امام علی]]{{ع}} خود بر خلاف آن عمل کرده است؟<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 448-453.</ref> | |||
== ابو الهیاج؛ [[قاضی]] [[سواد کوفه]]== | |||
سِمت دیگری که برای ابوالهیاج نقل شده، [[قضاوت]] در اطراف [[کوفه]] است. [[ابن حزم]] در کتاب محلّی نقل میکند: [[حضرت علی]]{{ع}} ابوالهیاج را به قضای [[سواد عراق]] برگزید و به او دستور داد آنان را به [[خداوند]] [[سوگند]] دهد<ref>ابن حزم، المحلّی، ج۶، ص۳۸۵: {{عربی|إنّ علی بن ابی طالب{{ع}} بَعَثَ أبَا الهیاجِ قاضیاً إلَی السّوادَ و أمَر أنْ یَحْلِفَهُم بِاللهِ}}.</ref>. همین خبر را [[ابن ابی شیبه]] نیز از زبان ابوالهیاج نقل کرده که: علی مرا بر سواد عراق گمارد و به من دستور داد [[اهل کتاب]] را به خداوند سوگند دهم<ref>ابنابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید لحّام، ج۵، ص۴۵.</ref>. | |||
معنای این دستور میتواند این باشد که او [[مسئولیت]] [[قضا]] در سواد کوفه را از طرف حضرت عهده دار است. | معنای این دستور میتواند این باشد که او [[مسئولیت]] [[قضا]] در سواد کوفه را از طرف حضرت عهده دار است. | ||
چنانچه این دستور (سوگند [[به نام خدا]]) هنگام اعزام وی به عنوان [[نیروی انتظامی]] و [[مأموریت]] خاص بوده، باید وی را جزو شرطۀ حضرت دانست و در مجلس [[داوری]] که گاهی شاید نیاز به سوگند هم باشد، البته نه قاضی رسمی، مانندِ دیگر قُضات. به نظر میرسد علت بیان حکمِ مزبور این بود که | چنانچه این دستور (سوگند [[به نام خدا]]) هنگام اعزام وی به عنوان [[نیروی انتظامی]] و [[مأموریت]] خاص بوده، باید وی را جزو شرطۀ حضرت دانست و در مجلس [[داوری]] که گاهی شاید نیاز به سوگند هم باشد، البته نه قاضی رسمی، مانندِ دیگر قُضات. به نظر میرسد علت بیان حکمِ مزبور این بود که غیر مسلمانان در سواد کوفه میزیستند. در ضمنِ [[قضات]] از او یاد میکنیم.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 453.</ref> | ||
.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۱۷
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
از منابع گوناگون به دست میآید که ابوالهیاج مأموریتی برای اجرای دستور حضرت علی در تخریب قبور غیر معمول، یافته است که همین مأموریت، وی را جزو نیروهای انتظامی حضرت قرار میدهد. دستور امام علی(ع) به وی دست آویزی برای وهابیت در تخریب قبور اولیای الهی شده است.
از آنجا که این دستور به ابوالهیاج داده شده در بارۀ مشخص شدن شخصیت وی سخن گفته، آنگاه به شرح حالش میپردازیم و منطقهای که این مأموریت به وی واگذار شده مورد توجه قرار خواهیم داد تا هدفِ این دستور روشن شود.[۱]
ابوالهیّاج کیست؟
در برخی منابع به نام ابوالهیاج کمتر اشاره شده است و در مواردی نام قبیلهاش آمده است. امکان کارگزاریِ دو تن، با کنیۀ ابوالهیاج برای حضرت وجود دارد:
- ابوالهیاج عبدالله بن ابی سفیان بن حارث بن عبدالمطلب هاشمی که پس از علی با «امامه» دختر زینب، نوۀ پیامبر ازدواج کرد[۲]. به نقلی: پس از علی، مغیرة بن نوفل و آنگاه ابوالهیاج با امامه ازدواج نمودند[۳]. او را داماد علی(ع) شوهر دخترش رمله دانستهاند [۴]. او شاعر بود و در اشعارش از بنی هاشم و علی دفاع کرده است [۵]. و پسرش هیّاج از گواهان وقفنامه امیرالمؤمنین(ع) بوده است[۶]. به نقل ابن حجر[۷] و ابن عساکر، وی روز عاشورای ۶۱ همراهِ امام حسین(ع) به شهادت رسید[۸].
- ابوالهیاج حیان بن حصین اسدی، کاتب عمّار یاسر[۹]. دولابی پس از معرفی وی در کتاب الکنی و الاسماء میافزاید: او از شعبی و سعید بن جبیر روایت میکند[۱۰].
با توجه به نقل حدیث ابوالهیاج دربارۀ تسطیح قبور، از علی(ع) که در مواردی تصریح شده که وی ابوالهیاج اسدی است و با توجه به این که در منابع رجالی در شرح حالش به این حدیث اشاره رفته، مأمور حضرت، ابوالهیاج اسدی بوده، نه ابوالهیاج هاشمی.[۱۱]
شرح حال ابوالهیاج اسدی
ما دربارۀ شرح حال وی مطالب چندانی نداریم؛ حتی سیوطی ادعا میکند فقط همین یک روایت از او در کتابها نقل شده است[۱۲]. عجلی در کتاب ثقات مینویسد: ابوالهیاج حیان بن حصین اسدی، کوفی، تابعی و ثقه است[۱۳].
عسکری مینویسد: او از علی بن ابی طالب(ع) و عمّار یاسر روایت میکند و از او ابووائل و فرزندش جریر بن حیان حدیث نقل میکنند[۱۴].
در تهذیب الکمال او را کوفی، پدر منصور بن حیان و جریر بن حیان دانسته که از علی بن ابی طالب، عمّار یاسر، عمر بن خطاب و علی بن ربیعه والبی حدیث نقل میکند. از او جریر پسرش، ابووائل شقیق بن سلمه، عامر شعبی و فرزندش منصور روایت میکند. ابن حبان او را از ثقات میخواند. مسلم، ابوداوود، ترمذی و نسائی از او حدیث نقل کردهاند[۱۵]. بخاری نیز شرح حال وی را بیان کرده است[۱۶]. درگذشت ابوالهیاج اسدی را در سال ۸۰ هجری دانستهاند [۱۷].[۱۸]
مأموریتهای ابوالهیاج اسدی
از گزارشهای نقل شده برمیآید که وی در حکومت علوی دو مسئولیت داشت:
مأموریت تخریب قبور
از ابوالهیاج حدیثی در منابع اهل سنّت، مانند صحیح مسلم[۱۹]، سنن ترمذی[۲۰] و ابوداوود[۲۱] و دیگر منابع نقل شده است. که او برای انجام مأموریتی دربارۀ قبرهای گذشتگان اعزام گردیده، و به همین جهت او را در زمرۀ نیروی انتظامی حضرت دانستهاند.
حدیث ابوالهیاج: مضمون حدیث ابوالهیاج نقلهای متفاوتی در منابع اهل سنّت دارد که در کتاب احادیث اهل بیت از طریق اهل سنّت این حدیث را از منابع مختلف آنان نقل کرده است[۲۲]. مضمون این حدیث بدون نقل از ابوالهیاج با تفاوتهایی در منابع شیعه از علی(ع) نقل گردیده است. اکنون به دو نقل آن در منابع اهل سنّت و نقل مضمون آن در منابع شیعه میپردازیم:
- از طریق عامه، به نقل از ابوالهیاج در صحیح مسلم دومین منبع معتبر حدیثی اهل سنّت چنین نقل کردهاند: حدیث کرد ما را وکیع از سفیان از حبیب بن ابی ثابت از ابووائل از ابوالهیاج اسدی که گفت به من علی بن ابی طالب فرمود: آیا تو را به سوی کاری برانگیزم که پیامبر خدا مرا بر آن برانگیخت؟ این که تصویری را ترک مکن مگر آن را محو کنی، و نه قبر بلندی را مگر آن را مساوی و برابر سازی.[۲۳]؛
- این خبر را ابن شهرآشوب در مناقب، از اهل سنّت از جمله مسند احمد نقل کرده است. گرچه در درستی سندش تردید است؛ زیرا ابوالمودّع یا ابومحمد که در سند آمده، مجهول است[۲۴]. ولی از آن استفاده میشود که این مأموریت هنگام تشییع جنازه انجام گرفته و اگر تصویری روی قبرها بوده، نامشخص گردیده است[۲۵].
از طریق شیعه، سکونی از امام صادق(ع)، از پدرانش، از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل مینماید که فرمود:پیامبر مرا به مدینه فرستاد و فرمود: هیچ صورتی نگذاری، جز این که نابود کنی و نه قبری را جز این که مسطح نمایی و نه سگی را جز این که بکشی.[۲۶]
از این نقل استفاده میشود که پیامبر در محلهای خارج از مدینه بوده، به همین جهت علی(ع) را به آن شهر فرستاده است. در این نقل، کشتن سگها هم جزو مأموریت علی است که همه نوع سگ نیست، بلکه شاید در آن دوره سگهای ولگردی بودند که مردم را میآزردند.
صاحب وسائل پس از نقل حدیث یاد شده مینویسد: گذشت که دستور به چهارگوش بودن قبر داده شده است[۲۷]. یعنی اگر قبری بلند بوده، باید مسطح میشد.
بررسی حدیث: دربارۀ این حدیث مباحثی چند مطرح است؛ بحث سندی که راویانش در منابع عامه مورد جَرحاند[۲۸]. و سیوطی در شرح سنن نسائی میگوید: ابوالهیاج فقط همین یک حدیث را نقل کرده است[۲۹]؛ یعنی او چندان مورد توجه علمای حدیث نبود. البته ما به بررسی سند آن نمیپردازیم. افراد متعددی از وی فقط همین خبر را نقل کردهاند.
اما دربارۀ محتوای آن، وهابیت این حدیث را دلیلِ آن میدانند که روی قبرها نباید ساختمانی باشد و در این صورت باید آن را تخریب کرد! که در پاسخ میتوان گفت:
۱. در این اخبار دربارۀ تسویۀ قبور، دو تعبیر آمده است: «وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَهُ» و «وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ» که از مجموع آنها استفاده میشود قبر باید مُسَطَّح باشد، نه مُسَنَّم، مانندِ کوهان شتر، چون تسویه به معنای تسویه با زمین نیست.
در نقل طبرانی در المعجم الاوسط[۳۰] و المعجم الصغیر آمده است: قبور مُسَنَّم را مسطحنما[۳۱]. در این باره بین فقها اختلاف است که: آیا مسنم باشد یا مسطح؟ شیعه و شافعیه و دیگران بر آن هستند که قبور باید مسطح باشد[۳۲].
ابن قدامه در معنای «مُشْرِفا» مینویسد: و مشرف یعنی از زمین، بسیار بلندتر باشد.[۳۳]؛
نَوَوی در معنای تسویه مینویسد: گفتهاند: منظور از تسویۀ قبور، تسویه با زمین نیست و فقط ارادۀ تستطیح آن کرده، این برای جمع بینِ احادیث است.[۳۴] نَوَوی در ادامه گوید: چون بحث است که آیا قبر را باید مسطح کرد یا مسنم، شافعی قائل به تسطیح است و اصحاب مقدّم و متأخّر ما نقل میکنند: پیامبر قبر ابراهیم را مسطح قرار داد. و قول به تسنیم از ابوحنیفه و مالک و ثوری نقل شده است[۳۵].
اکنون نیز مسلمانان قبور را برآمده میسازند و سنگهایی در دو طرف قبر میگذارند که مورد بیتوجهی قرار نگیرد. حتی در قبرستان بقیع امروزه برای قبرهای زنان در دو طرف سروپای قبر، سنگ میگذارند که بیشتر مورد توجه باشد و برای مردان یک سنگ در طرف سرِ مقبور گذاشته هر دو قبر برآمده و مسنم است.
آیا در روایات گزارش معتبری برای قراردادن دو یا یک سنگ و علامت آمده است یا این برای حفظ حرمت زنان و مردان مؤمن است! این نشان میدهد که گاهی مسلمانان برای حفظ حرمت افراد بزرگوار از مسلمانان، بارگاه درست میکردند که مخالفتی با شرع ندارد.
بنابراین، حدیث هیچ دلالتی بر لزوم تخریب قبرها و ساختمانهای روی آنها ندارد و نباید اصل آنها را تخریب کرد. برابر نظر فقهای اهل سنّت، قبر یک وجب از زمین بالاتر قرار میگیرد[۳۶] و برابر نظر شیعه و تعبیر برخی فقها به اتفاق اصحاب، باید چهار انگشت بالاتر باشد [۳۷].
۲. همه میدانند محلّ دفن پیامبر، اتاق محلّ درگذشت حضرت و محلّ سکونت عایشه بوده که سقف داشته است. و گفتهاند: در این اختلافی بین علما نیست[۳۸]. نقل کردهاند: وقتی مسلمانان دربارۀ محلّ دفن پیامبر اختلاف کردند، علی گفت: پیامبران هرجا مردند در همان جا دفن میشوند[۳۹]. مشابه آن را ابوبکر نقل کرده است[۴۰]. آن محل خانۀ عایشه[۴۱] و دارای سقف بوده است.
به نقلِ ابن شبّه: علی(ع) همسرش فاطمه(س) را شبانه[۴۲] در خانۀ خود دفن کرد که امروزه جزو مسجد است[۴۳]. درحالی که حضرت امیر گوینده و راوی همین حدیث ابوالهیاج است که به آن بر تخریب قبور و ساختمان آن استدلال میکنند. چگونه علی، ابوبکر و دیگر صحابه ذکر نکردهاند که محلّ دفن پیامبر باید بیسقف و دیوار باشد و بعد هم دو خلیفه در آنجا دفن شدند؟
اگر به ادعای آنان این کار خلاف شرع بوده است آیا صحابه از این حکم شرعی بیاطلاع بودند؟ آیا علی اطلاع نداشته است. آیا همۀ صحابه اشتباه کردهاند و بعد از ۱۲۰۰ سال فقط یک نفر حکم خداوند را صحیح دریافته است؛ آن هم با استدلال به حدیثی که امام علی(ع) خود بر خلاف آن عمل کرده است؟[۴۴]
ابو الهیاج؛ قاضی سواد کوفه
سِمت دیگری که برای ابوالهیاج نقل شده، قضاوت در اطراف کوفه است. ابن حزم در کتاب محلّی نقل میکند: حضرت علی(ع) ابوالهیاج را به قضای سواد عراق برگزید و به او دستور داد آنان را به خداوند سوگند دهد[۴۵]. همین خبر را ابن ابی شیبه نیز از زبان ابوالهیاج نقل کرده که: علی مرا بر سواد عراق گمارد و به من دستور داد اهل کتاب را به خداوند سوگند دهم[۴۶].
معنای این دستور میتواند این باشد که او مسئولیت قضا در سواد کوفه را از طرف حضرت عهده دار است. چنانچه این دستور (سوگند به نام خدا) هنگام اعزام وی به عنوان نیروی انتظامی و مأموریت خاص بوده، باید وی را جزو شرطۀ حضرت دانست و در مجلس داوری که گاهی شاید نیاز به سوگند هم باشد، البته نه قاضی رسمی، مانندِ دیگر قُضات. به نظر میرسد علت بیان حکمِ مزبور این بود که غیر مسلمانان در سواد کوفه میزیستند. در ضمنِ قضات از او یاد میکنیم.[۴۷]
منابع
پانویس
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 445-446.
- ↑ ابنحجر، الإصابه، ج۴، ص۱۰۱۱۰۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۹، ص۷۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۹۲؛ طبرانی، معجم الکبیر، ج۲۲، ص۴۴۳؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۸۹؛ ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۱۲۲. در کتاب اخیر بیان شده امامه نزد مغیره درگذشت.
- ↑ بغدادی، المحبر، ص۵۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۱؛ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۲۰، ۲۷۶، ۲۸۱.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۵۱؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۹، ص۱۴۸.
- ↑ الإصابه، ج۴، ص۱۰۱.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۹، ص۷۲.
- ↑ دولابی، الکنی والأسماء، ج۲، ص۳۴۶، ش۲۹۷۱/۱.
- ↑ دولابی، الکنی والأسماء، ج۲، ص۳۴۶، ش۲۹۷۱/۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 446-447.
- ↑ سیوطی، شرح سنن النّسائی (المجتبی)، با حاشیۀ سندی، ج۴، ص۸۸-۸۹: لیسَ لَهُ فی الکُتُبِ إلّا هَذَا الحدیثِ الواحِد.
- ↑ عجلی، تاریخ الثّقات، ص۱۳۸ و۵۱۴.
- ↑ أبوأحمد عسکری، تصحیفات المحدثین، ج۲، ص۴۶۰.
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ج۷، ص۴۷۱، ش۱۵۷۱.
- ↑ بخاری، تاریخ الکبیر، ج۳، ص۵۳.
- ↑ صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۱۳۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 447-448.
- ↑ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، چ دارالفکر، ج۳، ص۶۱ و چ دیگر، ج۲، ص۶۶۶.
- ↑ ترمذی، سنن التّرمذی، ج۳، ص۳۶۶.
- ↑ ابوداوود، سنن ابی داوود، ج۳، ص۲۱۵.
- ↑ روحانی و احمدی، احادیث اهل البیت من طریق اهل السّنه، ج۱، ص۵۱۸، حدیث ابوالهیاج.
- ↑ «أَ لَا أَبْعَثُكَ عَلَى مَا بَعَثَنِي عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ لَا تَدَعَ تِمْثَالًا إِلَّا طَمَسْتَهُ وَ لَا قَبْراً مُشْرِفاً إِلَّا سَوَّيْتَهُ»؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۶۱.
- ↑ محمد ناصر البانی، إرواء الغلیل، ج۳، ص۲۰۹.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب، ج۲، ص۱۳۰: «قَالَ عَلِيٌّ(ع) كُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ فِي جِنَازَةٍ فَقَالَ مَنْ يَأْتِ الْمَدِينَةَ فَلَا يَدَعُ قَبْراً إِلَّا سَوَّاهُ وَ لَا صُورَةً إِلَّا لَطَخَهَا وَ لَا صَنَماً إِلَّا كَسَرَهُ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا ثُمَّ هَابَ أَهْلَ الْمَدِينَةِ فَجَلَسَ فَانْطَلَقْتُ ثُمَّ جِئْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَمْ أَدَعْ بِالْمَدِينَةِ قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتُهُ وَ لَا صُورَةً إِلَّا لَطَخْتُهَا وَ لَا وَثَناً إِلَّا كَسَرْتُهُ».
- ↑ «بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِلَى الْمَدِينَةِ فَقَالَ لَا تَدَعْ صُورَةً إِلَّا مَحَوْتَهَا وَ لَا قَبْراً إِلَّا سَوَّيْتَهُ وَ لَا كَلْباً إِلَّا قَتَلْتَهُ»؛ برقی، المحاسن، ج۲، ص۶۱۳؛ کلینی، الکافی، ج۶، ص۵۲۸.
- ↑ حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج۳، ص۲۰۹.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، بحوث فی الملل والنّحل، ج۴، ص۳۲۲؛ همو، آیین وهابیت، ص۵۹؛ همو، راهنمای حقیقت، ص۲۱۶: در هر سه اثر، نخست دربارۀ سند و سپس دلالت حدیث بهتفصیل بحث شده است؛ مجموعة فی رحاب اهل البیت، ج۲۶، ص۷۶.
- ↑ سیوطی، شرح سنن النّسائی، ج۴، ص۸۹؛ ابنعبدالهادی، حاشیة السّندی علی سنن النّسائی، ج۴، ص۸۸.
- ↑ طبرانی، معجم الاوسط، ج۲، ص۳۰۶۳۰۷.
- ↑ طبرانی، معجم الصّغیر، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ طوسی، الخلاف، ج۱، ص۷۰۶-۷۰۷، مسئله ۵۰۵: تَسطیحُ القَبْر هُوَ السُّنّة وتَسنیمُهُ غَیر مَسنُونٍ، وبِه قالَ الشّافِعی وأصحابُه، وقالُوا هُوَ المَذْهب إلّا ابنأبی هُرَیرة فإنَّهُ قالَ: التَّسنیمَ أحبُّ إلیّ.
- ↑ والمشرف ما رفع كثيراً؛ ابن قدامه عبدالرحمان، مغنی مع الشّرح الکبیر، ج۲، ص۳۸۳.
- ↑ قالوا: لم یَردِ التَّسویةَ بِالأرض و إنّما أرادَ تَسْطیحُه جَمْع بین الأحادیث؛
- ↑ نووی محیی الدّین، المجموع، ج۵، ص۲۹۶-۲۹۸.
- ↑ نووی، شرح صحیح مسلم، ج۷، ص۳۶-۳۷.
- ↑ سید علی طباطبائی، ریاض المسائل، ج۱، ص۴۴۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستذکار، ج۳، ص۵۴: لاخلاف بین العلماء أنّ رسولَ الله(ص) دُفِنَ فی الموضِعِ الَّذی ماتَ فیهِ مِن بَیْتِهِ بَیْتُ عائشة. ثُمَّ أدْخَلَتْ بُیُوتُهُ المَعْرُوفَة لأِزواجِه بَعد مَوتِه فِی مَسْجِده فَصارَ قَبرهُ فی المَسْجِد.
- ↑ دعائم الإسلام، ج۱، ص۲۳۴؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۳۷۴: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ إِمَاماً حَيّاً وَ مَيِّتاً وَ إِنَّهُ لَمْ يُقْبَضْ نَبِيٌ إِلَّا دُفِنَ فِي الْبُقْعَةِ الَّتِي مَاتَ فِيهَا».
- ↑ مالک بن اَنَس، موطأ، ج۱، ص۲۳۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، چ دار صادر، ج۲، ص۲۹۲.
- ↑ سرخسی، شرح کتاب السّیر الکبیر، ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ عبدالرّزّاق، المصنّف، ج۳، ص۵۲۱، حش۶۵۵۴ و ۶۵۵۶.
- ↑ ابنشبّه، تاریخ المدینه المنوره، ج۱، ص۱۰۶: دَفَنَ عَلِیّ فاطِمَةَ(س) لَیلاً فِی مَنْزِلِها الّذی دُخِلَ فی المَسْجِدِ.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 448-453.
- ↑ ابن حزم، المحلّی، ج۶، ص۳۸۵: إنّ علی بن ابی طالب(ع) بَعَثَ أبَا الهیاجِ قاضیاً إلَی السّوادَ و أمَر أنْ یَحْلِفَهُم بِاللهِ.
- ↑ ابنابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید لحّام، ج۵، ص۴۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج4، ص 453.