الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۹۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''[[فلسطین|فلسطین]]''' سرزمین کوچکی است که همچون پلی سه قاره [[آسیا]] و [[آفریقا]] و اروپا را به یکدیگر متصل می‌کند. [[قلب]] فلسطین قلب [[جهان عرب]] و حلقه اتصال [[شرق]] و [[غرب]] است. این سرزمین، از شمال به لبنان، از جنوب به [[مصر]]، از شرق به [[اردن]] و [[سوریه]] و از [[مغرب]] به دریای مدیترانه محدود می‌شود. مساحت آن در حدود ۲۰۷۰۰ کیلومتر مربع است. فلسطین در حال حاضر شامل سه منطقه سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸م، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه، یعنی باریکه‌ای به مساحت ۴۵ کیلومتر در کنار سواحل دریای مدیترانه است.
'''[[شهادت حضرت فاطمه|شهادت حضرت فاطمه]]''' {{س}} پس از آن روی داد که بعد از رحلت [[پیامبر اکرم]] {{صل}}،  اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از [[حق]] [[الهی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} کوتاه نیامد. حضرت در آخرین لحظات عمر  خطاب به [[حضرت علی]] {{ع}} عرضه داشت: پسر عمو! من خبر [[مرگ]] خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در [[دل]] دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند در [[تشییع]] جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان [[خدا]] و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشم‌ها]] به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .


جمعیت فلسطین بالغ بر ۵/۶ میلیون نفر است که از [[زمان]] تشکیل [[رژیم]] [[صهیونیست]] [[اسرائیل]]، نزدیک به سه میلیون نفر از آنان به دست این رژیم به بیرون از سرزمین فلسطین رانده شده‌اند و در سرزمین‌های عربی آواره گشته‌اند. جمعیت داخل سرزمین را غالباً [[یهودیان]] [[مهاجر]] و دیگر [[فلسطینیان]] تشکیل می‌دهند... . داخل فلسطین اشغالی ۵۲ درصد جمعیت [[یهودی]] و ۴۸ درصد غیر یهودی هستند. پایتخت و [[شهر]] مهم این سرزمین، [[بیت المقدس]] است که زیارتگاه [[مسلمانان]] و [[مسیحیان]] و [[یهودیان]] [[جهان]] است. [[بیت المقدس]]، پیش از [[مکه]] [[قبله]] گاه [[مسلمانان]] بوده است.
[[حضرت زهرا]] {{س}} در لحظات [[عمر]] کوتاه خویش غسل کرد و خود را [[پاکیزه]] ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]] {{صل}} آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت.


قدیمی‌ترین ساکنان فلسطین را دسته‌ای از [[مهاجرین]] سامی نژاد، به نام [[کنعانیان]] که ۳۵۰۰ سال قبل از میلاد، به نام فلسطین وارد این سرزمین شدند و جای کنعانی‌ها را گرفتند. نام فلسطین از نام همین [[قوم]] گرفته شده است. در طول [[تاریخ]]، اگرچه اقوام مختلفی به فلسطین حمله کردند و بعضی از آنها برای مدتی، در آنجا سکنی گزیدند، ولی همواره فلسطین سرزمین [[اعراب]] [[فلسطینی]] باقی ماند و [[اکثریت]] ساکنانش همین اعراب بودند. فلسطین از [[قرن هفتم]] میلادی، یعنی از [[زمان]] ظهور [[اسلام]]، تا قرن اخیر که [[صهیونیست‌ها]]، به کمک [[استعمارگران]] انگلیسی و آمریکایی، بر آن مسلط شدند، در دست مسلمانان قرار داشت، در این مدت [[پیروان ادیان]] مختلف، با مسالمت و [[دوستی]] در کنار یکدیگر [[زندگی]] می‌کردند.
و آن‌گاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]] {{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]] {{صل}} است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است. پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]] {{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی بدن [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه [[جان]]! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} وارد می‌شوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان.


در سال ۱۸۹۷م/ ۱۲۷۶ش دولت بریتانیا با طرح توطئه‌ای، سرعت فروپاشی امپراتوری عثمانی را تشدید کرد؛ سپس در [[زمان]] [[جنگ]] جهانی اول و بر اساس [[قرارداد]] سایکس ـ پیکو ۱۹۱۶م/ ۱۲۹۵ش، بخش وسیعی از سرزمین‌های عربی، ازجمله فلسطین را در [[اختیار]] گرفت و آن‌گاه بر پایه اعلامیه بالفور ([[وزیر]] خارجه وقت بریتانیا) ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش، به [[صهیونیست‌ها]] [[وعده]] داد فلسطین را برای تشکیل «[[وطن]] ملی [[یهود]]» در اختیارشان قرار دهد. [[یهودیان]] برای محقق‌کردن این وعده، به سراغ متفقین [[پیروز]] در [[جنگ]] جهانی اول رفتند و توانستند با کمک [[سرمایه‌داران]] [[یهودی]]، شورای عالی دول متفق را در سال ۱۹۲۰م/ ۱۲۹۹ش به اجرای اعلامیه بالفور وادار کنند تا فلسطین تحت حمایت انگلیس قرار گیرد. در ادامه اجرای این نقشه در ۱۴ مه ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش، نیروهای انگلیسی از فلسطین خارج شدند و پس از ساعاتی دولت اسرائیل در تل‌آویو اعلام موجودیت کرد. سابقه مبارزات عرب‌های [[فلسطینی]] علیه اشغالگران به اواخر [[قرن]] نوزدهم میلادی (۱۸۸۶م به بعد) بازمی‌گردد. در آن سال‌ها [[فلسطینیان]] دریافته بودند [[هدف]] اشغالگران تأسیس دولتی یهودی در خاک فلسطین است.
[[ابوبصیر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ [[غلام]] [[عمر]] (در [[روایت]] تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف [[شمشیر]] به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر [[بیماری]] افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضع‌گیری‌های به [[حق]] و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر {{س}} به پایان رسید.
 
<div class="mainpage_box_more">[[شهادت حضرت فاطمه|ادامه]]</div>
<div class="mainpage_box_more">[[فلسطین|ادامه]]</div>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷

شهادت حضرت فاطمه (س) پس از آن روی داد که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اوضاع جسمی فاطمه (س) پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از حق الهی امیرمؤمنان (ع) کوتاه نیامد. حضرت در آخرین لحظات عمر خطاب به حضرت علی (ع) عرضه داشت: پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در دل دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‌ها به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .

حضرت زهرا (س) در لحظات عمر کوتاه خویش غسل کرد و خود را پاکیزه ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به امیرمؤمنان (ع) فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از اسماء بنت عمیس روایت شده: وقتی لحظه وفات حضرت زهرا (س) نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که رحلت پیامبر اسلام (ص) نزدیک شد، جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا (ص) آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده کافور حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و لباس ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن وضو گرفت.

و آن‌گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه احتضار که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا (ص) خدایا! در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است. پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، پوشش از چهره دخت رسول خدا (ص) کنار زد، دید فاطمه از دنیا رفته است، خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه جان! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) وارد می‌شوی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان.

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ غلام عمر (در روایت تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر بیماری افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع‌گیری‌های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر (س) به پایان رسید.