ابوذر غفاری در تراجم و رجال: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = ابوذر غفاری
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = ابوذر غفاری
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ابوذر غفاری]]''' است. "'''[[ابوذر غفاری]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[ابوذر غفاری در قرآن]] - [[ابوذر غفاری در حدیث]] - [[ابوذر غفاری در نهج البلاغه]] - [[ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی]] - [[ابوذر غفاری در تراجم و رجال]] - [[ابوذر غفاری در معارف و سیره رضوی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابوذر غفاری در قرآن]] |[[ابوذر غفاری در حدیث]] | [[ابوذر غفاری در نهج البلاغه]] | [[ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی]] | [[ابوذر غفاری در تراجم و رجال]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ابوذر غفاری (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== منابع رجال و تراجم شیعه ==
*نام او جندب [[فرزند]] جناده یا بریر و معروف به کنیه‌اش [[ابوذر]] است. او از [[سابقین]] و از [[اصحاب]] [[برگزیده]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تا به شمار می‌آید، مؤرخان می‌نویسند: وی چهارمین<ref>ر.ک: مستدرک حاکم ج۳، ص۳۸۴، و معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۵۷ و ابن ابی الحدید در شرح خود، ج۱۳، ص۲۲۴ ابوذر را چهارمین مسلمان ذکر کرده و چنین می‌نویسد: همه محدثان گفته‌اند که ابوبکر بعد از گروهی از مردان مسلمان شده است، وی هفت نفر را به ترتیب ایمان نام می‌برد: ۱. علی بن ابی طالب ۲. جعفر بن ابی طالب ۳. زید بن حارثه ۴. ابوذر غفاری ۵. عمرو بن عنبسه سلمی ۶. خالد بن سعید بن عاص ۷. خباب بن ارت. و می‌گوید: ابوبکر بعد از این جماعت مسلمان شد.</ref> یا پنجمین نفری بود که به نوبت و [[رسالت پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} [[ایمان]] آورده است<ref>اسد الغابه، ج۵، ص۱۸۶.</ref>.
=== [[اختیار معرفة الرجال (کتاب)|اختیار معرفة الرجال]] ([[محمد بن حسن طوسی]]) ===
*[[ابوذر]]، مردی [[حکیم]] و دانشمند بود که سخنان عالمانه و حکیمانه او هنوز هم مورد توجه همگان بوده و در [[صداقت]] گفتار و صراحت لهجه زبان‌زد [[عام و خاص]] است. [[ابن حجر]] می‌نویسد: [[مناقب]] و [[فضایل]] [[ابوذر]] به طور جد بسیار زیاد بوده است<ref>تهذیب التهذیب، ج۱۰، ص۱۰۲.</ref>.
=== [[الرجال (کتاب)|الرجال]] ([[محمد بن حسن طوسی]]) ===
*او نخستین کسی بود که [[رسالت پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[نبوت]] آن [[حضرت]] را به ایشان تبریک و تهنیت گفته است و همین موضوع در ماجرای [[مسلمان]] شدنش مشهور است. او سه سال [[قبل از بعثت]] [[عبادت]] و [[شب زنده‌داری]] می‌کرد و چهارمین یا پنجمین نفری بود که [[اسلام]] آورد با [[پیامبر]]{{صل}} [[پیمان]] بست که در [[راه خدا]] ملامت ملامت‌کننده‌ای او را از راه [[حق]] باز ندارد. وی از نظر [[عبادت]] و [[مناسک]] چون [[عیسی بن مریم]]{{ع}} بود و [[آسمان]] بر راست‌گوتر از او سایه نیفکنده است<ref>معرفة الصحابه، ج۱ ص۴۵۷؛ اسد الغابه، ج۱، ص۳۰۱ و الاصابه، ج۷، ص۱۲۷.</ref>.
=== [[الفهرست (کتاب)|الفهرست]] ([[محمد بن حسن طوسی]]) ===
*وی از بزرگان [[علم]] و [[فضیلت]] و از اعاظم [[زهد]] و [[تقوا]] به شمار می‌آید و شکی نیست که وی نزد همه [[مسلمانان]] و شخص [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[امیر مؤمنان]]{{ع}} جایگاهی بی‌نظیر داشته است<ref>اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۶.</ref>. وی مقارن با [[مهاجرت]] [[مسلمانان]]، به [[شهر مدینه]] [[هجرت]] کرد و در زمان [[خلافت عثمان]] به [[ربذه]] [[تبعید]] شد و در همان جا در [[گذشت]]<ref>رجال طوسی، ص۱۳، ش۱۲.</ref>.
=== [[فهرست اسماء مصنفی الشیعة (کتاب)|فهرست اسماء مصنفی الشیعة]] ([[احمد بن علی نجاشی]]) ===
*[[شیخ طوسی]] در [[رجال]] خود، [[ابوذر]] را از [[یاران صدیق]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} به شمار آورده و او را یکی از ارکان اربعه<ref>معنای ارکان اربعه در مقدمه کتاب گذشت.</ref> دانسته است<ref>رجال طوسی، ص۳۶، ش١.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۰-۹۲.</ref>
=== [[فهرست اسماء علماء الشیعه و مصنفیهم (کتاب)|فهرست اسماء علماء الشیعه و مصنفیهم]] ([[منتجب‌الدین رازی]]) ===
=== [[خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (کتاب)|خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال]] ([[علامه حلی]]) ===
=== [[الرجال (کتاب)|الرجال]] ([[ابن‌داوود حلی]]) ===
=== [[مجمع الرجال (کتاب)|مجمع الرجال]] ([[عنایت‌الله قهپایی]]) ===


==[[دفاع]] [[ابوذر]] از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}}==
=== [[منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال (کتاب)|منهج المقال]] ([[محمد بن علی استرآبادی]]) ===
*[[ابوذر]] هرگز در راه [[حق]] از [[سرزنش]] ملامت کنندگان نهراسید و در راه [[ایمان]] و [[عقیده]] [[راستین]] خود در مواجهه با دشواری‌ها و در مقابله با [[تبعیض‌ها]] کمترین انعطافی از خود نشان نداد و هرگز تزلزلی به [[اراده]] [[استوار]] او راه نیافت. وی به تمام [[پیمان‌ها]] و تعهدات خود در قبال [[اسلام]] و شخص [[نبی اکرم]]{{صل}} [[وفادار]] ماند. او به همه [[دستورها]] و وصایای [[رسول خدا]]{{صل}} عمل کرد، و تا آخرین لحظه زندگیش از این روش عدول نکرد. وی یکی از حواریونی بود که تا آخر [[عمر]] از [[سیره]] سیدالمرسلین{{صل}} [[منحرف]] نشد.
*او در بیشترین جنگ‌های [[عصر رسالت]] در رکاب [[پیامبر اسلام]]{{صل}} علیه کار و [[مشرکان]] [[شمشیر]] زد و پس از [[رحلت]] آن بزرگوار نیز بر اساس سفارش‌های [[آشکار]] و [[نهان]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} از ملازمان [[راستین]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود و آشکارا [[مناقب]] [[فضائل]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} را [[ترویج]] می‌کرد. وی به [[راستی]] مصداق، معروف پیامبر اسلام{{صل}} بود که فرمود: "در زیر [[آسمان]] کبود و در پهنه زمنی، راستگوتر از [[ابوذر]] یافت نمی‌شود". [[ابوذر]] با برخورداری از چنین معنای بی‌نظیری به نشر [[معارف]] [[آل پیامبر]] و [[ترویج]] و تحکیم [[منزلت]] آنان پرداخت و در [[گرایش]] [[مردم]] به [[اهل بیت]] نقش مهمی ایفا کرد.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۲.</ref>


==[[حمایت]] [[ابوذر]] تا پای [[جان]]==
=== [[جامع الرواة (کتاب)|جامع الرواة]] ([[محمد بن علی اردبیلی]]) ===
*پس از [[ماجرای سقیفه]] و [[بیعت]] جمعی با [[ابوبکر]] [[خلیفه اول]]، [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} برای استیفای [[حق]] خویش و این که وی به تصریح [[رسول خدا]] در [[حدیث ثقلین]]، [[غدیرخم]]، [[حدیث منزلت]] و [[آیه مباهله]] و... [[جانشین پیامبر]]{{صل}} است، از [[مسلمانان]] [[یاری]] خواست. او شب‌ها همسرش [[فاطمه]]{{ع}} را بر الاغی سوار می‌کرد<ref>زیرا حضرت فاطمه{{س}} به علت آلام و ضربه‌های روحی ناشی از رحلت پیامبر{{صل}} و هجوم به بیت او بیمار بود و نمی‌توانست به راحتی راه برورد، از این رو حضرت علی{{ع}} در این داستان و پی‌گیری حق خود و نیل به مقصودش، فاطمه{{س}} را بر الاغی سوار می‌کرد، و به در خانه مهاجر و انصار می‌برد.</ref> و خود لگام آن را می‌کشید و دو [[فرزند]] [[امام]]{{ع}} یعنی [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} هم، پیشاپیش [[پدر]] و [[مادر]] حرکت می‌کردند، آن‌گاه در [[خانه]] [[انصار]] و دیگران می‌آمد و از آنان [[یاری]] می‌خواست.
=== [[نقد الرجال (کتاب)|نقد الرجال]] ([[مصطفی بن حسین تفرشی]]) ===
*بدین‌سان [[چهل]] مرد به [[حضرت]] پاسخ مثبت دادند و [[حضرت علی]]{{ع}} با آنان به شرط [[ایستادگی]] تا پای [[جان]] [[بیعت]] کرد و ضمن با آنان شرط کرد که [[سحرگاه]] سر تراشیده و با [[سلاح]] به حضورش بیایند. اما چون سپیده دمید از آن گروه [[چهل]] نفری تنها چهار تن – با سر تراشیده و [[سلاح]] بر دوش – آمدند و آن چهار تن عبارت بودند از: [[زبیر]]<ref>زبیر تا زمان خلافت حضرت علی{{ع}} از یاران مخلص حضرت بود، و پس از قتل عثمان و بیعت مردم با حضرت علی{{ع}}، زبیر و نیز طلحه جزو نخستین اصحابی بودند که با حضرت علی{{ع}} بیعت کردند، ولی به علت حطام دنیا و قام و منصب که حضرت علی{{ع}} از آنها دریغ داشت، نقض عهد کردند و با همکاری عایشه جنگ جمل را به راه انداختند، در این جنگ، زبیر و طلحه کشته شدند. و حضرت، عایشه را با احترام به مدینه بازگرداند. برای اطلاع بیشتر به کتاب تجلی امامت (اثر دیگر مولف)، بخش جنگ جمل مراجعه نمایید.</ref>، [[مقداد]]، [[ابوذر]] و [[سلمان]].
=== [[تنقیح المقال (کتاب)|تنقیح المقال]] ([[عبدالله مامقانی]]) ===
*[[حضرت علی]]{{ع}} بار دیگر شبانه بر [[خانه]] همان [[چهل]] نفر رفت و سوگندشان داد که به یاریش بشتابند. آن‌گاه آنان گفتند: فردا صبح به حضوریت می‌آییم، ولی باز هم آن چهار تن آمدند و کس دیگر نیامد. [[شب]] سوم نیز [[علی]]{{ع}} با آنان [[دیدار]] کرد و نتیجه همان بود که در شب‌های قبل اتفاق افتاده بود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۴. </ref>، بنابراین [[ابوذر]] جزو معدود افرادی بود که تا پای [[جان]] حاضر به [[حمایت]] از مولایش [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} بود.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۲-۹۳.</ref>
=== [[معجم رجال الحدیث (کتاب)|معجم رجال الحدیث]] ([[سید ابوالقاسم خوئی]]) ===
=== [[الجامع فی الرجال (کتاب)|الجامع فی الرجال]] ([[موسی عباسی زنجانی]]) ===
=== [[قاموس الرجال (کتاب)|قاموس الرجال]] ([[محمد تقی شوشتری]]) ===


==سفارش [[حضرت علی]]{{ع}} در [[وصیت]] [[ابوذر]]==
== منابع رجال و تراجم اهل سنت ==
*[[داود بن أبی عوف]] می‌گوید: [[معاویة بن ثعلبه لیثی]] به من گفت: آیا می‌خواهی تو را به [[حدیثی]] که در آن شکی نیست، [[آگاه]] سازم؟ گفتم: آری. گفت: هنگامی که [[ابوذر]] [[بیمار]] شد، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را [[وصی]] خود قرار داد و کارهایش را به وی واگذار کرد، برخی از کسانی که به عیادتش رفته بودند به او گفتند: ای [[ابوذر]] بهتر و زیبنده‌تر آن بود که [[امیرالمؤمنین]] [[عثمان]] را [[وصی]] خود قرار می‌دادی؟ [[ابوذر]] گفت: من به [[حق]] [[امیرالمؤمنین]] را [[وصی]] خود قرار داده ام؛ به [[خدا]] [[سوگند]] که وی ([[علی]]{{ع}}) [[بهار]] [[دل]] و آرام [[جان]] است، اگر روزی سایه‌اش برسرتان نباشد، نه [[زمین]] را خواهید [[شناخت]] و نه [[اهل]] آن را.
=== [[مشاهیر علماء الأمصار (کتاب)| مشاهیر علماء الأمصار]] ([[ابن حبان]]) ===
*[[معاویة بن ثعلبه لیثی]] می‌گوید: من در آخر از [[ابوذر]] پرسیدم: ای [[ابوذر]] ما می‌دانیم که محبوب‌ترین [[مردم]] نزد تو همان کسی است که نزد [[رسول خدا]] از همه محبوب‌تر بوده است. حال بگو که آن شخص کیست؟ [[ابوذر]] گفت: آری چنین است، بدانید که [[محبوب]] ترین [[مردم]] نزد من، این شیخ [[مظلوم]]؛ یعنی [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} است؛ زیرا او کسی است که حقش به تاراج رفته است<ref>اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۳۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۴.</ref>
*{{عربی|أبو ذر الغفاري اسمه جندب بن جنادة بن سفيان وقد قيل ان اسم أبيه يزيد ويقال أيضا سكن وكان أبو ذر ممن هاجر إلى النبي صلى الله عليه وسلم من بنى غفار إلى مكة واختفى في استار الكعبة أياما كثيرة لا يخرج منها الا لحاجة الانسان من غير ان يطعم أو يشرب شيئا الا ماء زمزم حتى رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم بالليل فآمن به وهو أول من حياه بتحية الاسلام ثم هاجر إلى المدينة وشهد جوامع المشاهد ومات بالربذة في خلافة عثمان بن عفان سنة ثنتين وثلاثين}}.<ref>[http://lib.efatwa.ir/40435/1/30 ابن حبان، مشاهیر علماء الأمصار، ج۱، ص۳۰ و ۳۱.]</ref>


==[[علی]]{{ع}} و سفارش [[ابوذر]] به [[مردم]]==
=== [[الاستغناء (کتاب)|الاستغناء]] ([[ابن عبد البر]]) ===
*از آنجا که [[ابوذر]] همواره [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} را اول [[مسلمان]] می‌دانست و از هر نظر او را بر دیگران [[برتری]] می‌داد<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۱۶.</ref>. [[مردم]] را به [[برتری]] آن [[امام]]{{ع}} و سفارش می‌نمودند و در هر فرصتی که پیش می‌آمد، این [[حقیقت]] را بازگو می‌کرد تا [[حجت]] بر همگان تمام شود.
*{{عربی|أبو ذر الغِفَارى، اختلف في اسمه واسم أبيه اختلافا كثيرا، وقد ذكزله في بابه من كتاب الصحابة، واصح ما فيه جُنْدُب بن جُنَادة بن قيس بن عمرو بن مُلَيْل بن صُغَير بن غفار بن مُلَيل بن ضمرة بن كنانة بن خزيمة. كان إسلامه قديما بعد أربعة أو خمسة، ثم انصرف إلى بلاد قومه فاقام بها حتى قدم على النبى عليه السلام بعد بدر واحد، لم يشهدهما وكان فاضلا زاهدا في الدنيا، ورعا له فضائل حمة، شهد له رسول اللَّه صلى اللَّه عليه (وسلم) بأنه "أصدق الناس لهجة وأقولهم بالحق وأنه في زهد عيسى بن مريم. توفى بالربذة سنة احدى وثلاثين. وصلى عليه ابن مسعود. ثم مات بعده في ذلك العام}}.
*[[ابن ابی الحدید]] از [[ابو رافع]] [[صحابی پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] می‌کند: من برای [[عیادت]] [[ابوذر]] به صحرا [[ربذه]] رفتم، چون می‌خواستم با او [[وداع]] کنم و برگردم، به من و همراهانم گفت: به زودی فتنه‌ای به پا خواهد شد؛ بنابراین از [[خدا]] بترسید و بر شما باد بر آن پیر بزرگوار [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و از دامن او دست برندارید و از او [[پیروی]] کنید؛ چراکه از [[رسول خدا]]{{صل}} و شنیدم که به او می‌فرمود: "ای [[علی]]، تو نخستین کسی بودی که به من [[ایمان]] آورده‌ای، و اولین کسی خواهی بود که در [[روز قیامت]] با من دست خواهی داد، تو [[صدیق اکبر]] و [[فاروق]] [[اعظمی]] که میان [[حق و باطل]] جدایی می‌اندازی و تو سالار مؤمنانی و [[اموال]] [[دنیوی]] سالار [[کافران]] است، تو برادر من و [[وزیر]] [[منی]]، تو [[بهترین]] بازمانده [[منی]] که [[دین]] مرا ادا می‌کنی و وعده‌های مرا برآورده خواهی کرد"<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِي وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ، وَ أَنْتَ اَلصِّدِّيقُ اَلْأَكْبَرُ، وَ أَنْتَ اَلْفَارُوقُ تُفَرِّقُ بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ، وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ اَلْمُؤْمِنِينَ، وَ أَنْتَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ وَزِيرِي، وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُ بَعْدِي تَقْضِي دَيْنِي وَ تُنْجِزُ مَوْعِدِي}}؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۲۸.</ref>.
*از مجموع آن‌چه در این بخش [[گذشت]]، به خوبی پیداست که [[ابوذر غفاری]] در طول زندگانی و [[عمر]] با [[برکت]] خود [[مطیع]] و پیر و امیرالمؤمنین علی{{ع}} بالا بوده و او را [[امام]] و پیشوای خود و همه [[مسلمانان]] می‌دانسته و در راه [[دفاع از ولایت]] و [[حقانیت]] آن [[حضرت]] هیچ‌گاه و در هیچ شرایطی کوتاهی نکرده و لب فرو نبسته است.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۴-۹۵.</ref>


==برخورد [[ابوذر]] با کج‌روی‌های [[عثمان]]==
=== [[أسد الغابة (کتاب)|أسد الغابة]] ([[ابن الأثیر]]) ===
*[[عثمان]] در طول [[تاریخ]] [[خلافت]] خود با بخشش‌های بی‌جا - به خصوص در اواخر عمرش - به [[اقوام]] خود، مسیر [[حکومت اسلامی]] را به [[بیراهه]] کشاند و افراد [[ناصالح]] و بی‌فضیلت را در بلاد دور و نزدیک بر [[مسند]] [[حکومت]] نشاند، به طوری که مکررا مورد [[اعتراض]] [[مسلمانان]] قرار گرفت، اما چون اعتراض‌ها کارساز نبود، همگان را به [[مخالفت]] با [[حکومت]] وی برانگیخت. در این میان [[ابوذر غفاری]] از معدود افرادی بود که جلوتر از همه لب به [[اعتراض]] گشود و بر [[اعمال]] و [[رفتار]] [[عثمان]] و سایر کارگزارانش خرده گرفت، و چون شنید خانه‌های [[بیت المال]] را در [[اختیار]] [[مروان حکم]] و دیگران گذاشته آشکارا در کوچه و بازار [[رفتار]] وی را مورد ملامت قرار میداد و فریاد می‌زد: [[کافران]] را به عذابی دردناک [[بشارت]] باد و این [[آیه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref><ref>جهت مطالعه بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶. </ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref>
*{{عربی|أبو ذر الغفاري اختلف فِي اسمه اختلافا كثيرا، فقيل: جندب بن جنادة، وهو أكثر وأصح ما قيل فِيهِ.}}.
*{{عربی|وقيل: برير بن عبد الله، وبرير بن جنادة، وبريرة بن عشرقة وقيل: جندب بن عبد الله، وقيل: جندب بن سكن.}}
*{{عربی|والمشهور جندب بن جنادة بن قيس بن عمرو بن مليل بن صعير بن حرام بن غفار، وقيل: جندب بن جنادة بن سفيان بن عُبَيْد بن حرام بن غفار بن مليل بن ضمرة بن بكر بن عبد مناة بن كنانة بن خزيمة بن مدركة الغفاري، وأمه رملة بنت الوقيعة، من بني غفار أيضا.}}
*{{عربی|وَكَانَ أبو ذر من كبار الصحابة وفضلائهم، قديم الإسلام يقال: أسلم بعد أربعة وَكَانَ خامسا، ثُمَّ انصرف إلى بلاد قومه وأقام بِهَا، حَتَّى قدم عَلَى رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المدينة.}}
*{{عربی|أخبرنا غير واحد بإسنادهم، إلى مُحَمَّد بن إسماعيل، حدثنا عَمْرو بن عباس، أَنْبَأَنَا عبد الرحمن بن مهدي، حدثنا المثنى، عن أبي جمرة، عن ابن عباس، قَالَ: لِمَا بلغ أبا ذر مبعث النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لأخيه: اركب إلى هَذَا الوادي فاعلم لي علم هَذَا الرجل الَّذِي يزعم أَنَّهُ نبي يأتيه الخبر من السماء، واسمع من قَوْله ثُمَّ ائتني، فانطلق الأخ حَتَّى قدم وسمع من قَوْله، ثُمَّ رجع إلى أبي ذر فقال لَهُ: رأيته يأمر بمكارم الأخلاق، وكلاما ما هُوَ بالشعر، فقال: ما شفيتني مما أردت، فتزود وحمل شنة لَهُ فيها ماء، حَتَّى قدم مكة، فأتى المسجد، فالتمس النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وهو لا يعرفه، وكره أن يسأل عَنْهُ حَتَّى أدركه بعض الليل اضطجع فرآه عَليّ، فعرف أَنَّهُ غريب، فلما رآه تبعه فلم يسأل واحد منهما صاحبه عن شيء حَتَّى أصبح، ثُمَّ احتمل قربته وزاده إلى المسجد، وظل ذَلِكَ اليوم ولا يراه النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى أمسى، فعاد إلى مضجعه فمر بِهِ عَليّ فقال: ما آن للرجل أن يعلم منزله؟ فأقامه فذهب بِهِ معه، لا يسأل واحد منهما صاحبه عن شيء، حَتَّى إذا كَانَ اليوم الثالث فعل مثل ذَلِكَ فأقامه عَليّ معه ثُمَّ قَالَ: ألا تحدثني ما الَّذِي أقدمك؟ قَالَ: إن أعطيتني عهدا وميثاقا لترشدني فعلت، ففعل، فأخبره قَالَ: إنه حق، وإنه رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فإذا أصبحت فاتبعني، فإني إن رأيت شيئا أخاف عليك قمت كأني أريق الماء، فإن مضيت فاتبعني حَتَّى تدخل مدخلي، ففعل، فانطلق يقفوه حَتَّى دخل عَلَى النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ودخل معه، فسمع من قَوْله، وأسلم مكانه، فقال لَهُ النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " ارجع إلى قومك فأخبرهم حَتَّى يأتيك أمري ". قَالَ: وَالَّذِي نفسي بيده لأصرخن بِهَا بين ظهرانيهم، فخرج حَتَّى أتى المسجد فنادى بأعلى صوته: أشهد أن لا إله إلا الله، وأن مُحَمَّدا عبده ورسوله، فقام القوم إليه فضربوه حَتَّى أضجعوه، وأتى العباس فأكب عَلَيْهِ، وقال: ويلكم، ألستم تعلمون أَنَّهُ من غفار، وأنه طريق تجاركم إلى الشام، فأنقذه منهم، ثُمَّ عاد من الغد لمثلها، فضربوه وثاروا إليه، فأكب العباس عَلَيْهِ.}}
*{{عربی|وتوفي أَبُو ذر بالربذة سنة إحدى وثلاثين، أو اثنتين وثلاثين، وصلى عَلَيْهِ عبد الله بن مسعود، ثُمَّ مات بعده فِي ذَلِكَ العام.}}
*{{عربی|وقال النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " أبو ذر فِي أمتي عَلَى زهد عيسى ابن مريم ".}}
*{{عربی|وقال عَليّ: وعى أبو ذر علما عجز الناس عَنْهُ، ثُمَّ أوكي عَلَيْهِ فلم يخرج مِنْه شيئا.}}
*{{عربی| أخبرنا أبو جَعْفَر، بإسناده، عن يونس، عن ابن إسحاق، قَالَ: حَدَّثَنِي بريدة بن سفيان، عن مُحَمَّد بن كعب القرظي، عن ابن مسعود، قَالَ: لِمَا سار رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إلى تبوك جعل لا يزال يتخلف الرجل، فيقولون: يا رسول الله، تخلف فلان، فيقول: " دعوه إن يكن فِيهِ خير فسيلحقه الله بكم، وإن يكن غير ذَلِكَ فقد أراحكم الله مِنْه ". حَتَّى قيل: يا رسول الله، تخلف أبو ذر، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ما كَانَ يقوله، فتلوم أبو ذر عَلَى بعيره، فلما أبطأ عَلَيْهِ أخذ متاعه فجعله عَلَى ظهره، ثُمَّ خرج يتبع رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ماشيا، ونظر ناظر من المسلمين فقال: إن هَذَا الرجل يمشي عَلَى الطريق، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " كن أبا ذر ". فلما تأمله القوم قالوا: يا رسول الله، هُوَ والله أبو ذر، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " يرحم الله أبا ذر، يمشي وحده، ويموت وحده، ويحشر وحده ". فضرب الدهر من ضربه وسير أبو ذر إلى الربذة، وَفِي ذكر موته، وصلاة عبد الله بن مسعود عَلَيْهِ، ومن كَانَ معه فِي موته، ومقامه بالربذة، أحاديث لا نطول بذكرها، وَكَانَ أبو ذر طويلا عظيما.}}<ref>[http://lib.eshia.ir/15333/5/186 ابن الأثیر، أبو الحسن، أسد الغابة، ج۵، ص۱۸۶-۱۸۸.]</ref>


==[[تبعید]] [[ابوذر]] به [[شام]]==
=== [[الاستیعاب فی معرفة الاصحاب (کتاب)|الاستیعاب فی معرفة الاصحاب]]؛ ([[ابن عبد البر]]) ===
*[[عثمان]] برای آنکه از انتقادهای [[ابوذر]] راحت شود، او را به [[شام]] (محل [[امارت]] [[معاویه]]) [[تبعید]] کرد، اما او در [[شام]] نیز ساکت نماند و به [[رفتار]] شاهانه [[معاویه]] ([[امیر]] [[شام]] و [[کارگزار]] [[دولت]] [[عثمان]]) [[اعتراض]] می‌کرد. [[معاویه]] ابتدا برای ساکت کردن [[ابوذر]] مقدار سی [[صد]] [[دینار]] [[پول]] برایش فرستاد، ولی او پس از سؤال و جواب کردن با فرستاده [[معاویه]] و این که اگر [[حقوق]] سالیانه من است، می‌پذیرم و اگر [[صله]] و هدیه است مرا به آن نیازی نیست و سرانجام دینارها را پس داد. تا این که [[معاویه]] کاخ سبزش را بنا کرد و [[ابوذر]] به بنای چنین ساختمانی [[اعتراض]] کرد و گفت: ای [[معاویه]]، اگر از [[مال]] [[خدا]] این بنا را می‌سازی که [[خیانت]] است و اگر از [[مال]] خودت می‌باشد که [[اسراف]] است<ref>جهت مطالعه بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶-۲۵۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶.</ref>
*{{عربی|ويقال أَبُو الذر. والأول أكثر وأشهر. واختلف فِي اسمه اختلافًا كثيرًا، فقيل جندب بْن جنادة، وَهُوَ أكثر وأصح وما قيل فيه إن شاء اللَّه تعالى. وقيل: برير بْن عَبْد اللَّهِ. وبرير بْن جنادة. وبرير بْن عشرقة وقيل: برير بْن جندب وقيل: جندب بْن عَبْد اللَّهِ. وقيل: جندب بْن السكن.}}
*{{عربی|والمشهور جندب بْن جنادة بْن قيس بْن عَمْرو بْن مليل بْن صعير بن حرام بن غفار. وقيل جندب بن سُفْيَانَ بْن جنادة بْن عبيد بْن الواقفة بن الحرام بن غفار ابن مليل بن صمرة بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن إلياس بْن مضر بْن نزار الغفاري، وأمه رملة بنت الوقيعة، من بني غفار بْن مليل أيضا.}}
*{{عربی|كَانَ من كبار الصحابة قديم الإسلام. يقال: أسلم بعد أربعة، فكان خامسًا، ثم انصرف إِلَى بلاد قومه فأقام بها حَتَّى قدم عَلَى النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المدينة، وله فِي إسلامه خبر حسن يروى من حديث ابْن عباس، ومن حديث عَبْد اللَّهِ بْن الصامت عنه.}}
*{{عربی|فَأَمَّا حَدِيثُ ابْنِ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بن عبد المؤمن، قال: حدثنا أبو بكر مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرِ بْنِ دَاسَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ سُلَيْمَانُ بْنُ الأَشْعَثِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمِ بْنِ مَيْمُونٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُثَنَّى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي جَمْرَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ أَبَا ذَرٍّ مَبْعَثَ رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكة قَالَ لأَخِيهِ أُنَيْسٍ: ارْكَبْ إِلَى هَذَا الْوَادِي، وَاعْلَمْ لِي عِلْمَ هَذَا الرَّجُلِ الَّذِي يَزْعُمُ أَنَّهُ يَأْتِيهِ الْخَبَرُ مِنَ السَّمَاءِ، وَاسْمَعْ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ ائْتِنِي. فَانْطَلَقَ الأَخُ حَتَّى قَدِمَ مَكَّةَ وَسَمِعَ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقَالَ: رَأَيْتُهُ يَأْمُرُ بِمَكَّةَ بِمَكَارِمِ الأَخْلاقِ، وَسَمِعْتُ مِنْهُ كَلامًا مَا هُوَ بِالشِّعْرِ. فَقَالَ: مَا شَفَيْتَنِي فِيمَا أَرَدْتُ، فَتَزَوَّدَ وَحَمَلَ شَنَّةً لَهُ فِيهَا مَاءٌ حَتَّى قَدِمَ مَكَّةَ، فَأَتَى الْمَسْجِدَ، فَالْتَمَسَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ لا يَعْرِفُهُ، وَكَرِهَ أَنْ يَسْأَلَ عَنْهُ حَتَّى أَدْرَكَهُ اللَّيْلُ، فَاضْطَجَعَ. فَرَآهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: كَأَنَّ الرَّجُلَ غَرِيبٌ. قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: انْطَلِقْ إِلَى الْمَنْزِلِ. فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ لا يَسْأَلُنِي عَنْ شَيْءٍ وَلا أَسْأَلُهُ. قَالَ: فَلَمَّا أَصْبَحْتُ مِنَ الْغَدِ رَجَعْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَبَقِيتُ يَوْمِي حَتَّى أَمْسَيْتُ، وَسِرْتُ إِلَى مَضْجَعِي فَمَرَّ بِي عَلِيٌّ فَقَالَ: أَمَا آنَ لِلرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ مَنْزِلَهُ! فَأَقَامَهُ وَذَهَبَ بِهِ معه وما يسأله واحد منهما صَاحِبَهُ عَنْ شَيْءٍ، حَتَّى إِذَا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ فَأَقَامَهُ عَلَيٌّ مَعَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَلا تُحَدِّثَنِي مَا الَّذِي أَقْدَمَكَ هَذَا الْبَلَدَ؟ قَالَ: إِنْ أَعْطَيْتَنِي عَهْدًا وَمِيثَاقًا لَتُرْشِدُنِي فَعَلْتُ. فَفَعَلَ، فَأَخْبَرَهُ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ نَبِيٌّ وَأَنَّ مَا جَاءَ بِهِ حَقٌّ، وَأَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا أَصْبَحْتَ فَاتْبَعْنِي، فَإِنِّي إِنْ رَأَيْتُ شَيْئًا أَخَافُ عَلَيْكَ قُمْتُ كَأَنِّي أُرِيقُ الْمَاءَ، فَإِنْ مَضَيْتُ فَاتْبَعْنِي، حَتَّى تَدْخُلَ مَعِي مُدْخَلِي. قَالَ: فَانْطَلَقْتُ أَقْفُوهُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَدَخَلْتُ مَعَهُ، وَحَيَّيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِتَحِيَّةِ الإِسْلامِ، فَقُلْتُ: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَكُنْتُ أَوَّلُ مَنْ حَيَّاهُ بِتَحِيَّةِ الإِسْلامِ. فَقَالَ: وَعَلَيْكَ السَّلامُ، مَنْ أَنْتَ؟ قُلْتُ: رَجُلٌ مِنْ بَنِي غِفَارٍ. فَعَرَضَ عَلَيَّ الإِسْلامَ فَأَسْلَمْتُ، وَشَهِدْتُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ارْجِعْ إِلَى قَوْمِكَ فَأَخْبِرْهُمْ، وَاكْتُمْ أَمْرَكَ عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ، فَإِنِّي أَخْشَاهُمْ عَلَيْكَ. فَقُلْتُ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لأُصَوِّتَنَّ بِهَا بَيْنَ ظَهْرَانِيهِمْ. فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى الْمَسْجِدَ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَشْهَدُ أَنْ لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول اللَّهِ. فَثَارَ الْقَوْمُ إِلَيْهِ فَضَرَبُوهُ حَتَّى أَضْجَعُوهُ، وَأَتَى الْعَبَّاسُ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ وَقَالَ: وَيْلَكُمْ، أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ مِنْ غِفَارٍ، وَأَنَّ طَرِيقَ تِجَارَتِكُمْ إِلَى الشَّامِ عَلَيْهِمْ، وَأَنْقَذَهُ مِنْهُمْ، ثُمَّ عَادَ مِنَ الْغَدِ إِلَى مِثْلِهَا، وَثَارُوا إِلَيْهِ فَضَرَبُوهُ، فَأَكَبَّ عَلَيْهِ الْعَبَّاسُ فَأَنْقَذَهُ ثُمَّ لَحِقَ بِقَوْمِهِ، فَكَانَ هَذَا أَوَّلُ إِسْلامِ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ.}}
*{{عربی|وَأَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ الْمُرَادِيُّ، قَالَ. حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: حدثني الليث.}}
*{{عربی|ابن سَعْدٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ، قَالَ: قَدِمَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ بِمَكَّةَ، فَأَسْلَمَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَكَانَ يَسْخَرُ بِآلِهَتِهِمْ، ثُمَّ إِنَّهُ قدم على رسول الله صلى الله عليه وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ. فَلَمَّا رَآهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهِمَ فِي اسْمِهِ فَقَالَ: أَنْتَ أَبُو نَمْلَةَ، فَقَالَ: أَنَا أَبُو ذَرٍّ. قَالَ: نَعَمْ أَبُو ذَرٍّ. وَقَدْ تَقَدَّمَ فِي بَابِ جُنْدَبٍ مِنْ خَبَرِهِ مَا لَمْ يَقَعْ هُنَا. وتوفي أَبُو ذر رضي اللَّه عنه بالربذة سنة إحدى وثلاثين أَوِ اثنتين وثلاثين، وصلى عَلَيْهِ ابْن مَسْعُودٍ، ثم مات رضي اللَّه عنه بعده فِي ذلك العام. وقد قيل: توفي سنة أربع وعشرين. والأول أصح إن شاء اللَّه تعالى. وَقَالَ علي رضي اللَّه عنه: وعى أَبُو ذر علمًا عجز الناس عنه، ثم أوكأ عَلَيْهِ، فلم يخرج شَيْئًا منه. وَقَالَ النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. أَبُو ذر فِي أمتي عَلَى زهد عِيسَى ابْن مريم. وَقَالَ أَبُو ذر: لقد تركنا رسول الله صلى الله عليه وسلم وما يحرّك طائر جناحيه في السماء إلا ذكرناه منه علمًا.}}
*{{عربی|حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ نَصْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ، حَدَّثَنَا ابن وضاح، حدثنا ابن أبي شيبة، حدثنا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى الأَشْيَبُ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سلمة، حدثنا علي بن زيد بن جدعان، عَنْ بِلالِ بْنِ أَبِي الدَّرْدَاءِ- أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ، وَلا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ أَبِي ذَرٍّ. وَقَدْ ذَكَرْنَا مِنْ أَخْبَارِهِ فِي بَابِ الْجِيمِ مِنَ الأَسْمَاءِ مَا هُوَ أَتَمُّ مِنْ هَذَا وَالْحَمْدُ للَّه تَعَالَى.}}
*{{عربی|ذكر سيف بْن عُمَرَ، عَنِ القعقاع بْن الصلت، عن رجل من كليب بن الحلحال، عَنِ الحلحال بْن دري الضبي، قَالَ: خرجنا حجاجًا مَعَ ابْن مَسْعُود سنة أربع وعشرين ونحن أربعة عشر راكبًا حَتَّى أتينا عَلَى الربذة، فشهدنا أبا ذر فغسلناه وكفناه ودفناه هناك.}}<ref>[http://lib.efatwa.ir/40160/1/39 ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۵۶-۱۶۵۲.]</ref>


==بازگشت [[ابوذر]] به [[مدینه]] و [[تبعید]] به [[ربذه]]==
== مشایخ در روایت ==
*پس از مکاتبه [[معاویه]] باعثمان و اظهار عجزش در مقابله با [[قاطعیت]] [[ابوذر]]، سرانجام [[عثمان]] نامه‌ای برای [[معاویه]] نوشت و در آن یادآور شد که: [[ابوذر]] را بر شتری چموش سوار کرده و همراه شخصی [[خشن]] (که [[شب]] و روز بتازد) به [[مدینه]] باز گرداند.
* [[سلمان بن الإسلام]] مشهور به [[سلمان فارسی]]
*[[معاویه]] هم به [[دستور]] [[خلیفه]] عمل کرد و [[ابوذر]] را بر [[ناقه]] پیر و [[خشن]] (که جز پالانی نداشت) سوار کرد و او را با مرد بیرحمی به [[مدینه]] فرستاد. وقتی [[ابوذر]] به [[مدینه]] رسید تمامی گوشت ران‌هایش از [[سختی]] راه و مرکب ناهموار ریخته و زخم شده بود<ref>جهت مطالعه بیشتر ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶-۲۵۸.</ref>.
* [[عبد الرحمن بن صخر]] مشهور به [[أبو هریرة دوسی]]
*[[واقدی]] در [[نقل]] دیگری به [[سند]] خود از "[[صهبان اسلمی]]" [[نقل]] می‌کند که گفته است: [[ابوذر]]، وقتی به [[مدینه]] وارد شد، [[عثمان]] به او گفت: تو همانی که چنین و چنان کردی! [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که در مجلس حاضر بود، در [[دفاع]] از [[ابوذر]] به مقداری که برای حضرتش ممکن بود، خطاب به [[عثمان]] فرمود: به تو همان [[راهنمایی]] را میکنم که [[مؤمن آل فرعون]] گفت: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ}}<ref>«و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد؛ بی‌گمان خداوند کسی را که گزافکاری بسیار دروغگوست راهنمایی نمی‌کند» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>.
* [[عبد القدوس بن الحجاج]] مشهور به [[عبد القدوس بن حجاج خولانی]]
*[[عثمان]] که [[انتظار]] نداشت [[حضرت علی]]{{ع}} در [[دفاع]] از [[ابوذر]] با او چنین سخن بگوید، پاسخ [[تندی]] به [[حضرت]] داد و [[حضرت]] نیز همان‌گونه به او پاسخ [[تندی]] داد. پس از آن، [[عثمان]]، [[مردم]] را از نشست و برخاست با [[ابوذر]] منع کرد و او را [[ممنوع]] الملاقات نمود، اما [[ابوذر]] همه این [[سختی‌ها]] را [[تحمل]] کرد و مدتی را بدین گونه گذراند.
* [[عثمان بن عفان بن أبی العاص بن أمیة]] مشهور به [[عثمان بن عفان]]
*و پس از گذر زمان، دوباره [[ابوذر]] را نزد [[عثمان]] آوردند. در این مرتبه [[ابوذر]] با [[تندی]]، به [[عثمان]] [[عتاب]] و خطاب کرد، [[عثمان]] در [[خشم]] رفت و گفت: "از پیش ما و [[سرزمین]] ما بیرون برو".
* [[عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی]] مشهور به [[عمر بن خطاب عدوی]]
*[[ابوذر]] گفت: به کجا بروم؟ [[عثمان]] گفت: به صحرا.
* [[عویمر بن مالک بن قیس بن أمیة بن عامر]] مشهور به [[عویمر بن مالک انصاری]]<ref>[http://hadith.islam-db.com/narrators/2187/%D8%AC%D9%86%D8%AF%D8%A8-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D9%81%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%86-%D8%BA%D9%81%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%8A%D9%84 موسوعة الحدیث]</ref>
*[[ابوذر]] گفت: آیا پس از [[هجرت]] باز [[عرب]] صحرانشین شوم؟ [[عثمان]] گفت: آری. [[ابوذر]] گفت: پس به [[بادیه]] نجد می‌روم. [[عثمان]] قبول نکرد و گفت: تو را به راه دور می‌فرستم و از [[ربذه]] دورتر، و [[ابوذر]] به [[دستور]] [[عثمان]] به [[ربذه]]<ref>ربذه، زادگاه اصلی ابوذر بود و چون آنجا محل کفر و قبل از اسلام او بود دوست نداشت به آنجا تبعید شود، اما عثمان برای آنکه ابوذر را بیشتر آزار دهد به همان جا او را تبعید کرد؟</ref> [[تبعید]] شد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶-۹۸.</ref>


==[[وداع]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و همراهان با [[ابوذر]]==
== روایت‌کنندگان از او ==
*همان‌گونه که اشاره شد، [[عثمان]] نتوانست [[حق]] گویی‌های [[ابوذر]] را [[تحمل]] کند، لذا [[حکم]] [[تبعید]] وی را به [[ربذه]] صادر کرد و به [[مروان بن حکم]] [[مأموریت]] داد تا وسایل حرکت او و [[همسر]] و فرزندانش را فراهم کند، و در ضمن [[دستور]] داد هیچ‌کس با وی سخن نگوید و او را بدرقه نکند.
{{فهرست راویان}}
*این [[فرمان]]، کارساز بود و کسی جرئت نکرد [[ابوذر]] را بدرقه کند و یا مطلبی با وی در میان بگذارد؛ لیکن وقتی این خبر به [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} رسید، بسیار گریست به طوری که [[محاسن]] مبارکش به [[اشک]] چشمانش مرطوب شد سپس فرمود:آیا این چنین با [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} برخورد می‌شود و [[تبعید]] میگردد؟! همه از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم<ref>{{متن حدیث|أَ هَكَذَا يُصْنَعُ بِصَاحِبِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ}}.</ref>.
* [[ابو الاحوص]] مشهور به [[ابو الاحوص مولی بنی لیث]]
*سپس [[حضرت]] از جا برخاست و به همراه برادرش ([[عقیل]]) و فرزندانش ([[حسن]] و [[حسین]]) و [[صحابی]] بزرگ [[رسول خدا]]{{صل}} ([[عمار یاسر]]) و به [[نقلی]] با [[عبدالله بن عباس]]، [[فضل]]، [[قثم]] و [[عبیدالله بن عباس]] همگی بدون اعتنا به [[دستور]] [[عثمان]] به بیرون [[شهر]] رفتند و [[ابوذر]] را تا دم دروازه [[مدینه]] بدرقه کردند و با این حرکت، [[حکم]] [[تبعید]] وی را زیر سؤال برده و بر حرکات [[ابوذر]] مهر [[تأیید]] زدند<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۲ و امالی مفید، ص۱۶۵، مجلس بیستم، ح۴.</ref>.
* [[ابو المثنی]] مشهور به [[ابو المثنی]]
*اما [[مروان حکم]] که [[مأموریت]] داشت این [[حکم]] ظالمانه را ادا کند از [[همراهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و همراهانش ناراحت شد و در یک برخورد غیر مؤدبانه با آن [[حضرت]] و همراهانش [[تندی]] کرد و کلمات خشنی بر زبان جاری کرد. اما [[حضرت]] در برابر برخورد او موضع‌گیری کرد، و با تازیانه‌ای به مرکب [[مروان]] زد، و با این کار او را مجبور به [[سکوت]] و بازگشت به [[مدینه]] نمود.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۸-۹۹.</ref>
* [[ابو بکر بن عبد الرحمن بن الحارث بن هشام]] مشهور به [[ابو بکر بن عبد الرحمن المخزومی]]
* [[هرم بن عمرو بن جریر بن عبدالله]] مشهور به [[ابو زرعة بن عمرو البجلی]]
* [[ابو زینب]] مشهور به [[ابو زینب مولی حازم بن حرملة]]
* [[ابو سخیلة]] مشهور به [[ابو سخیلة]]
* [[ابو سعد]] مشهور به [[ابو سعد غفاری]]
* [[بکر بن عمرو]] مشهور به [[ابو سعید المهری]]
* [[ابو طالب]] مشهور به [[ابو طالب الضبعی]]
* [[عبید بن عمیر]] مشهور به [[عبید بن عمیر الاصبحی]]
* [[ابو علی]] مشهور به [[ابو علی الکاهلی]]
* [[ابو کثیر]] مشهور به [[ابو کثیر مولی بنی هاشم]]
* [[ابو مجیب]] مشهور به [[ابو مجیب الشامی]]
* [[مغیث بن عمرو]] مشهور به [[ابو مروان الاسلمی]]
* [[ابو مسلم]] مشهور به [[ابو مسلم الجذمی]]
* [[ابو معروف]] مشهور به [[ابو معروف]]
* [[اسامة بن سلیمان]] مشهور به [[اسامة بن سلیمان العنسی]]
* [[اسلم]] مشهور به [[ابو رافع القبطی]]
* [[ام ذر]] مشهور به [[ام ذر]]
* [[انس بن مالک بن النضر بن ضمضم بن زید]] مشهور به [[انس بن مالک الانصاری]]
* [[اهبان بن صیفی]] مشهور به [[وهبان بن صیفی غفاری]]
* [[ایوب بن بشیر بن کعب بن ابی]] مشهور به [[ایوب بن بشیر العدوی]]
* [[ابراهیم بن مالک بن الحارث بن عبد یغوث]] مشهور به [[ابراهیم بن الاشتر النخعی]]
* [[ابراهیم بن یزید بن شریک]] مشهور به [[ابراهیم بن یزید التیمی]]
* [[ابراهیم بن یزید بن قیس بن الاسود بن عمرو]] مشهور به [[ابراهیم النخعی]]
* [[ایاس بن سلمة بن عمرو بن الاکوع]] مشهور به [[ایاس بن سلمة الاسلمی]]
* [[ابن الاحمسی]] مشهور به [[ابن الاحمسی]]
* [[اسود بن سریع بن حمیر بن عبادة بن النزال]] مشهور به [[الاسود بن سریع التمیمی]]
* [[اسود بن قیس]] مشهور به [[الاسود بن قیس العبدی]]
* [[حارث بن سوید]] مشهور به [[الحارث بن سوید التیمی]]
* [[حارث بن یزید]] مشهور به [[الحارث بن یزید الحضرمی]]
* [[حارث بن یزید]] مشهور به [[الحارث بن یزید المدنی]]
* [[حسن بن یسار]] مشهور به [[الحسن البصری]]
* [[حکم بن نافع]] مشهور به [[الحکم بن نافع البهرانی]]
* [[ضحاک بن قیس بن معاویة بن حصین بن عمیر]] مشهور به [[الاحنف بن قیس التمیمی]]
* [[علاء بن زیاد بن مطر بن شریح]] مشهور به [[العلاء بن زیاد العدوی]]
* [[قاسم بن عبد الرحمن بن عبدالله بن مسعود]] مشهور به [[القاسم بن عبد الرحمن الهذلی]]
* [[مثنی بن سعید]] مشهور به [[المثنی بن سعید الضبعی]]
* [[مخارق]] مشهور به [[المخارق]]
* [[مسیب بن رافع]] مشهور به [[المسیب بن رافع الاسدی]]
* [[مطلب بن عبدالله بن حنطب بن الحارث]] مشهور به [[المطلب بن عبدالله المخزومی]]
* [[منذر بن مالک بن قطعة]] مشهور به [[المنذر بن مالک العوفی]]
* [[منذر بن یعلی]] مشهور به [[المنذر بن یعلی الثوری]]
* [[نعمان]] مشهور به [[النعمان غفاری]]
* [[باذام]] مشهور به [[باذام الکوفی]]
* [[بشر بن عاصم]] مشهور به [[بشر بن عاصم اللیثی]]
* [[بشیر بن کعب بن ابی الحمیری]] مشهور به [[بشیر بن کعب الحمیری]]
* [[بکر بن عبدالله بن عمرو بن هلال]] مشهور به [[بکر بن عبدالله المزنی]]
* [[ثابت بن سعد]] مشهور به [[ثابت بن سعد الطائی]]
* [[جبیر بن نفیر بن مالک بن عامر]] مشهور به [[جبیر بن نفیر الحضرمی]]
* [[جسرة بنت دجاجة]] مشهور به [[جسرة بنت دجاجة العامریة]]
* [[حاتم بن مسلم]] مشهور به [[حاتم بن ابی ة القشیری]]
* [[حبیب بن قیس بن دینار]] مشهور به [[حبیب بن ابی ثابت الاسدی]]
* [[حبیب بن حماز]] مشهور به [[حبیب بن حماز الاسدی]]
* [[حبیب بن مسلمة بن مالک بن وهب بن ثعلبة]] مشهور به [[حبیب بن مسلمة القرشی]]
* [[حذیفة بن امیة بن اسید بن الاغوز بن واقعة]] مشهور به [[حذیفة بن اسید غفاری]]
* [[حرام بن حکیم بن خالد بن سعد بن الحکم]] مشهور به [[حرام بن حکیم الانصاری]]
* [[حسان بن حریث]] مشهور به [[حریث بن حسان العدوی]]
* [[حصین بن جندب بن عمرو بن الحارث بن وحشی]] مشهور به [[الحصین بن جندب المذحجی]]
* [[حکیم بن عمیر بن الاحوص]] مشهور به [[حکیم بن عمیر العنسی]]
* [[حمید بن قیس]] مشهور به [[حمید بن قیس الاعرج]]
* [[حمید بن هلال بن هبیرة]] مشهور به [[حمید بن هلال العدوی]]
* [[حمیل بن بصرة بن وقاص بن حاجب بن غفار]] مشهور به [[جمیل بن بصرة غفاری]]
* [[حنش بن المعتمر]] مشهور به [[حنش بن المعتمر الکنانی]]
* [[خالد بن معدان بن ابی کرب]] مشهور به [[خالد بن معدان الکلاعی]]
* [[خالد بن وهبان]] مشهور به [[خالد بن وهبان]]
* [[خرشة بن الحر بن قیس بن حصن بن حذیفة]] مشهور به [[خرشة بن الحر الفزاری]]
* [[ذکوان]] مشهور به [[ابو صالح السمان]]
* [[خلید بن عبدالله]] مشهور به [[خلید بن عبدالله العصری]]
* [[راشد بن سعد]] مشهور به [[راشد بن سعد المقرائی]]
* [[ربعی بن حراش بن جحش بن عمرو بن عبدالل]] مشهور به [[ربعی بن حراش العبسی]]
* [[رفیع بن مهران]] مشهور به [[ابو العالیة الریاحی]]
* [[زاذان]] مشهور به [[زاذان الکندی]]
* [[زر بن حبیش بن حباشة بن اوس بن بلال]] مشهور به [[زر بن حبیش الاسدی]]
* [[زیاد بن ربیعة بن نعیم بن ربیعة بن عمرو]] مشهور به [[زیاد بن نعیم الحضرمی]]
* [[زیاد بن فیروز]] مشهور به [[زیاد بن فیروز البراء]]
* [[زید بن اسلم]] مشهور به [[زید بن اسلم القرشی]]
* [[زید بن خالد]] مشهور به [[زید بن خالد الجهنی]]
* [[زید بن ظبیان]] مشهور به [[زید بن ظبیان الکوفی]]
* [[زید بن وهب]] مشهور به [[زید بن وهب الجهنی]]
* [[زید بن یثیع]] مشهور به [[یزید بن یثیع الهمدانی]]
* [[سالم بن رافع]] مشهور به [[سالم بن ابی الجعد الغفاری]]
* [[سالم بن سفیان بن هانئ]] مشهور به [[سالم بن ابی سالم الجیشانی]]
* [[سعد]] مشهور به [[سعد غفاری]]
* [[سعد بن مالک بن سنان بن عبید بن ثعلبة]] مشهور به [[ابو سعید الخدری]]
* [[سعید بن کیسان]] مشهور به [[سعید بن ابی سعید المقبری]]
* [[سعید بن المسیب بن حزن بن ابی وهب بن عمرو]] مشهور به [[سعید بن المسیب القرشی]]
* [[سعید بن جبیر بن هشام]] مشهور به [[سعید بن جبیر الاسدی]]
* [[سعید بن فیروز]] مشهور به [[سعید بن ابی عمران الطائی]]
* [[سفیان بن هانئ بن جبر بن عمرو بن سعد]] مشهور به [[سفیان بن هانئ الجیشانی]]]] مشهور به [[
* [[سلمة بن عمرو بن سنان بن عبدالله بن قشیر]] مشهور به [[سلمة بن الاکوع الاسلمی]]
* [[سلمة بن کهیل بن حصین]] مشهور به [[سلمة بن کهیل الحضرمی]]
* [[سلیم بن اسود بن حنظلة]] مشهور به [[سلیم بن اسود المحاربی]]
* [[سلیمان بن عمرو بن عبد]] مشهور به [[سلیمان بن عمرو اللیثی]]
* [[سوید بن الحارث]] مشهور به [[سوید بن الحارث المرادی]]
* [[سوید بن غفلة بن عوسجة بن عامر بن وداع]] مشهور به [[سوید بن غفلة الجعفی]]
* [[شداد بن اوس بن ثابت بن المنذر بن حرام]] مشهور به [[شداد بن اوس الانصاری]]
* [[شریح بن عبید بن شریح بن عبد بن عریب]] مشهور به [[شریح بن عبید الحضرمی]]
* [[شقیق بن سلمة]] مشهور به [[شقیق بن سلمة الاسدی]]
* [[شهر بن حوشب]] مشهور به [[شهر بن حوشب الاشعری]]
* [[صالح بن نبهان]] مشهور به [[صالح بن ابی صالح المدنی]]
* [[صدقة بن ابی عمران]] مشهور به [[صدقة بن ابی عمران الکوفی]]
* [[صدی بن عجلان بن وهب بن عمرو بن عامر]] مشهور به [[صدی بن عجلان الباهلی]]
* [[صعصعة بن معاویة بن الحصین بن عمیر]] مشهور به [[صعصعة بن معاویة التمیمی]]
* [[صفوان بن سلیم]] مشهور به [[صفوان بن سلیم القرشی]]
* [[ضریب بن نقیر بن سمیر]] مشهور به [[ضریب بن نقیر الجریری]]
* [[طاوس بن کیسان]] مشهور به [[طاوس بن کیسان الیمانی]]
* [[قیس بن طخفة]] مشهور به [[طهفة بن قیس غفاری]]
* [[طلق بن حبیب]] مشهور به [[طلق بن حبیب العنزی]]
* [[ظالم بن عمرو بن سفیان بن جندل بن یعمر]] مشهور به [[ابو الاسود الدؤلی]]
* [[عائذ الله بن عبدالله بن عمرو]] مشهور به [[ابو ادریس الخولانی]] مشهور به [[
* [[عاصم بن سفیان بن عبدالله بن ربیعة]] مشهور به [[عاصم بن سفیان الثقفی]]
* [[عامر بن شراحیل]] مشهور به [[عامر الشعبی]]
* [[عامر بن عبدالله بن لحی]] مشهور به [[عامر بن ابی عامر الهوزنی]]
* [[عامر بن واثلة بن عبدالله بن عمرو بن جحش]] مشهور به [[عامر بن واثلة اللیثی]]
* [[عبادة بن الصامت بن قیس بن اصرم بن فهر]] مشهور به [[عبادة بن الصامت الانصاری]]]] مشهور به [[
* [[عبد الرحمن بن ابزی]] مشهور به [[عبد الرحمن بن ابزی الخزاعی]]
* [[عبد الرحمن بن یسار]] مشهور به [[عبد الرحمن بن ابی لیلی الانصاری]]
* [[عبد الرحمن بن اذینة بن سلمة]] مشهور به [[عبد الرحمن بن اذینة العبدی]]
* [[عبد الرحمن بن الاسود بن یزید بن قیس]] مشهور به [[عبد الرحمن بن الاسود النخعی]]
* [[عبد الرحمن بن جبیر]] مشهور به [[عبد الرحمن بن جبیر المؤذن]]
* [[عبد الرحمن بن جبیر بن نفیر بن مالک]] مشهور به [[عبد الرحمن بن جبیر الحضرمی]]
* [[عبد الرحمن بن حجیرة]] مشهور به [[عبد الرحمن بن حجیرة الخولانی]]
* [[عبد الرحمن بن شماسة بن ذؤیب بن احور]] مشهور به [[عبد الرحمن بن شماسة المهری]]
* [[عبد الرحمن بن صخر]] مشهور به [[ابو هریرة الدوسی]]
* [[عبد الرحمن بن عائذ]] مشهور به [[عبد الرحمن بن عائذ الازدی]]
* [[عبد الرحمن بن غنم]] مشهور به [[عبد الرحمن بن غنم الاشعری]]
* [[عبد الرحمن بن مل بن عمرو بن عدی بن وهب]] مشهور به [[ابو عثمان النهدی]]
* [[عبدالله بن زید بن سهل بن الاسود بن حرام]] مشهور به [[عبدالله بن زید الانصاری]]
* [[عبدالله بن الحارث]] مشهور به [[عبدالله بن الحارث الزبیدی]]
* [[عبدالله بن الصامت]] مشهور به [[عبدالله بن الصامت غفاری]]
* [[عبدالله بن ثوب بن یعقوب بن عوف]] مشهور به [[عبدالله بن اثوب الخولانی]]
* [[عبدالله بن زید بن عمرو بن ناتل بن مالک]] مشهور به [[عبدالله بن زید الجرمی]]
* [[عبدالله بن شداد بن اسامة بن عمرو]] مشهور به [[عبدالله بن شداد اللیثی]]
* [[عبدالله بن شقیق]] مشهور به [[عبدالله بن شقیق العقیلی]]
* [[عبدالله بن عامر بن ربیعة بن عامر بن حجر]] مشهور به [[عبدالله بن عامر العنزی]]
* [[عبدالله بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم]] مشهور به [[عبدالله بن العباس القرشی]]
* [[عبدالله بن عبد الرحمن بن عوف بن عبد عوف]] مشهور به [[ابو سلمة بن عبد الرحمن الزهری]]
* [[عبدالله بن عروة بن الزبیر بن العوام]] مشهور به [[عبدالله بن عروة القرشی]]
* [[عبدالله بن عمر بن الخطاب بن نفیل]] مشهور به [[عبدالله بن عمر العدوی]]
* [[عبدالله بن عمرو بن العاص بن وائل]] مشهور به [[عبدالله بن عمرو السهمی]]
* [[عبدالله بن قدامة بن صخر]] مشهور به [[عبدالله بن قدامة العقیلی]]
* [[عبدالله بن مالک بن ابی الاسحم]] مشهور به [[عبدالله بن عبد الملک الجیشانی]]
* [[عبدالله بن مسعود بن حبیب بن شمخ]] مشهور به [[عبدالله بن مسعود]]
* [[عبدالله بن ودیعة بن خدام]] مشهور به [[عبدالله بن ودیعة الانصاری]]
* [[عبدالله بن یزید]] مشهور به [[عبدالله بن یزید المعافری]]
* [[عبد الملک بن الحارث بن هشام]] مشهور به [[عبد الملک بن الحارث]]
* [[عابس بن عبس]] مشهور به [[عبس بن عابس غفاری]]
* [[عبید بن الخشخاش]] مشهور به [[عبید بن الخشخاش]]
* [[عبید بن سلمان]] مشهور به [[عبید بن سلمان الطابخی]]
* [[عبید بن عمیر بن قتادة بن سعد بن عامر]] مشهور به [[عبید بن عمیر الجندعی]]
* [[عبید الله بن عباس بن عبد المطلب]] مشهور به [[عبید الله بن العباس]]
* [[عدی بن حاتم]] مشهور به [[حاتم بن عدی الحمصی]]
* [[عدی بن حاتم بن عبدالله بن سعد بن الحشرج]] مشهور به [[عدی بن حاتم الطائی]]
* [[عراک بن مالک]] مشهور به [[عراک بن مالک غفاری]]
* [[عروة بن الزبیر بن العوام بن خویلد بن اسد]] مشهور به [[عروة بن الزبیر الاسدی]]
* [[عطاء بن اسلم]] مشهور به [[عطاء بن ابی رباح القرشی]]
* [[عطاء بن عبدالله]] مشهور به [[عطاء بن ابی مسلم الخراسانی]]
* [[عطاء بن یسار]] مشهور به [[عطاء بن یسار الهلالی]]
* [[عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزی]] مشهور به [[عمر بن الخطاب العدوی]]
* [[عمر بن نعیم]] مشهور به [[عمر بن نعیم العنسی]]
* [[عمران بن الحصین بن عبید بن خلف بن عبد]] مشهور به [[عمران بن حصین الازدی]]
* [[عمران بن حطان بن ظبیان بن لوذان بن عمرو]] مشهور به [[عمران بن حطان السدوسی]]
* [[عمرو بن بجدان]] مشهور به [[عمرو بن بجدان العامری]]
* [[عمرو بن مرثد]] مشهور به [[عمرو بن مرثد الرحبی]]
* [[عمرو بن معاویة بن زید]] مشهور به [[معاویة بن عمرو البصری]]
* [[عمرو بن میمون]] مشهور به [[عمرو بن میمون الاودی]]
* [[عوف بن مالک بن نضلة بن خدیج بن حبیب]] مشهور به [[عوف بن مالک الجشمی]]
* [[عویمر بن مالک بن قیس بن امیة بن عامر]] مشهور به [[عویمر بن مالک الانصاری]]
* [[غضیف بن الحارث بن زنیم]] مشهور به [[غضیف بن الحارث السکونی]]
* [[فلان بن معاویة]] مشهور به [[فلان بن معاویة]]
* [[قتادة بن دعامة بن قتادة بن عزیز بن عمرو]] مشهور به [[قتادة بن دعامة السدوسی]]
* [[قیس بن عوف بن عبد الحارث بن عوف بن حشیش]] مشهور به [[قیس بن ابی حازم البجلی]]
* [[قیس بن عباد]] مشهور به [[قیس بن عباد القیسی]]
* [[کثیر بن مرة]] مشهور به [[کثیر بن مرة الحضرمی]]
* [[کمیل بن زیاد بن نهیک بن الهیثم بن سعد]] مشهور به [[کمیل بن زیاد النخعی]]
* [[کناز بن الحصین بن یربوع بن طریف بن خرشة]] مشهور به [[کناز بن حصن الغنوی]]
* [[لاحق بن حمید بن سعید بن خالد بن کثیر]] مشهور به [[لاحق بن حمید السدوسی]]
* [[مالک بن اوس بن الحدثان بن الحارث بن عوف]] مشهور به [[مالک بن اوس النصری]]
* [[مالک بن الحارث بن عبد یغوث بن مسلمة]] مشهور به [[مالک بن الحارث النخعی]]
* [[مالک بن دینار]] مشهور به [[مالک بن دینار السامی]]
* [[مالک بن عبدالله]] مشهور به [[مالک بن عبدالله الزیادی]]
* [[مجاهد بن جبر]] مشهور به [[مجاهد بن جبر القرشی]]
* [[محجن]] مشهور به [[محجن الاموی]]
* [[محجن بن ابی الاسود]] مشهور به [[عطاء بن ابی الاسود الدیلی]]
* [[محمد بن ابراهیم بن الحارث بن خالد بن صخر]] مشهور به [[محمد بن ابراهیم القرشی]]
* [[محمد بن زید بن المهاجر بن قنفذ بن عمیر]] مشهور به [[محمد بن زید القرشی]]
* [[محمد بن سیرین]] مشهور به [[محمد بن سیرین الانصاری]]
* [[محمد بن کعب بن سلیم بن اسد بن عمرو بن]] مشهور به [[محمد بن کعب القرظی]]
* [[محمد بن واسع بن جابر بن الاخنس بن عائذ]] مشهور به [[محمد بن واسع الازدی]]
* [[مرثد بن عبدالله]] مشهور به [[مرثد بن عبدالله الزمانی]]
* [[مرثد بن عبدالله]] مشهور به [[مرثد بن عبدالله الیزنی]]
* [[مرقع بن صیفی بن رباح بن الربیع]] مشهور به [[المرقع بن صیفی التمیمی]]
* [[مزاحم بن معاویة]] مشهور به [[مزاحم بن معاویة الضبی]]
* [[مطرف بن عبدالله بن الشخیر بن عوف بن]] مشهور به [[مطرف بن عبدالله الحرشی]]
* [[معاویة بن صخر بن حرب بن امیة بن عبد شمس]] مشهور به [[معاویة بن ابی سفیان الاموی]]
* [[معاویة بن حدیج بن جفنة بن قتیرة بن حارثة]] مشهور به [[معاویة بن حدیج الخولانی]]
* [[معدی‌کرب]] مشهور به [[معدی‌کرب المشرقی]]
* [[معرور بن سوید]] مشهور به [[المعرور بن سوید الاسدی]]
* [[مغراء]] مشهور به [[مغراء العبدی]] مشهور به [[
* [[مکحول بن شهراب بن شاذل]] مشهور به [[مکحول بن ابی مسلم الشامی]]
* [[ممطور]] مشهور به [[ممطور الاسود الحبشی]]
* [[مورق بن مشمرج بن عبدالله]] مشهور به [[مورق العجلی]]
* [[موسی بن طلحة بن عبید الله]] مشهور به [[موسی بن طلحة القرشی]]
* [[میمون بن ابی شبیب]] مشهور به [[میمون بن ابی شبیب الربعی]]
* [[میمون بن مهران]] مشهور به [[میمون بن مهران الجزری]]
* [[نعیم بن عبدالله]] مشهور به [[نعیم بن عبدالله المجمر]]
* [[نعیم بن قعنب]] مشهور به [[نعیم بن قعنب الریاحی]]
* [[هزیل بن شرحبیل]] مشهور به [[هزیل بن شرحبیل الاودی]]
* [[یحیی بن زرعة]] مشهور به [[یحیی بن ابی عمرو السیبانی]]
* [[یحیی بن یعمر]] مشهور به [[یحیی بن یعمر القیسی]]
* [[یزید بن ابی زیاد]] مشهور به [[یزید بن ابی زیاد الهاشمی]]
* [[یزید بن شریک بن الرشک]] مشهور به [[یزید بن ابی یزید البصری]]
* [[یزید بن الحوتکیة]] مشهور به [[یزید بن الحوتکیة التمیمی]]
* [[یزید بن شریک بن طارق]] مشهور به [[یزید بن شریک التیمی]]
* [[یزید بن عبدالله بن الشخیر بن عوف بن واق]] مشهور به [[یزید بن عبدالله العامری]]
* [[یزید بن میسرة بن حلبس]] مشهور به [[یزید بن میسرة الجبیری]]
* [[یزید بن نعیم بن هزال بن یزید]] مشهور به [[یزید بن نعیم الاسلمی]]
* [[یونس بن میسرة بن حلبس]] مشهور به [[یونس بن میسرة الحمیری]]
* [[عبدالله بن عائذ بن قرط]] مشهور به [[عبدالله بن عائذ الثمالی]]
* [[ابو المهاجر]] مشهور به [[ابو المهاجر الدمشقی]]
* [[بشر بن عاصم]] مشهور به [[بشر بن عاصم الجشمی]] مشهور به [[
* [[جابر بن غانم]] مشهور به [[جابر بن غانم الحمصی]]
* [[حسن]] مشهور به [[الحسن القردوسی]]
* [[حلام بن جزل]] مشهور به [[حلام بن جزل]]
* [[سریع بن نبهان]] مشهور به [[سریع بن نبهان]]
* [[سلمة بن نباتة]] مشهور به [[سلمة بن نباتة الحارثی]]
* [[سوید بن زید بن سوید]] مشهور به [[سوید بن زید الرقاشی]]
* [[عاصم بن حمید]] مشهور به [[عاصم بن حمید السکونی]]
* [[عبد الرحمن بن مخراق]] مشهور به [[عبد الرحمن بن مخراق]]
* [[عبدالله بن عبید بن حذیفة بن غانم بن عام]] مشهور به [[عبدالله بن ابی الجهم القرشی]]
* [[علی بن محمد بن علی بن عاصم]] مشهور به [[علی بن محمد الجوینی]]
* [[عمارة بن جندب بن جنادة]] مشهور به [[عمارة بن ابی ذر غفاری]]
* [[مالک بن ضمرة بن سعید]] مشهور به [[مالک بن ضمرة الناجی]]
* [[معاویة بن ثعلبة]] مشهور به [[معاویة بن ثعلبة]]
* [[مغیرة بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب]] مشهور به [[المغیرة بن نوفل النوفلی]]
* [[نضیر]] مشهور به [[بصیر الشامی]]
* [[یزید بن مرثد]] مشهور به [[یزید بن مرثد الهمدانی]]
* [[تمیم بن عقبة]] مشهور به [[تمیم بن عقبة]]
* [[ابو معاویة]] مشهور به [[ابو معاویة]]
* [[ابو النجم]] مشهور به [[ابو النجم]]
* [[ابو لیلی]] مشهور به [[ابو لیلی الاشعری]]
* [[حصین بن عامر]] مشهور به [[الحصین بن عامر]]
* [[ابو المهاجر]] مشهور به [[ابو المهاجر]]
* [[موسی بن مسکین]] مشهور به [[موسی بن مسکین]]
* [[حبیب بن جماز]] مشهور به [[حبیب بن جماز الاسدی]]
* [[نسعة بن شداد]] مشهور به [[نسعة بن شداد]]
* [[سوید بن یزید]] مشهور به [[سوید بن یزید السلمی]]
* [[جبیر بن نعیم]] مشهور به [[جبیر بن نعیم]]
* [[ابن الشنیة]] مشهور به [[ابن الشنیة]]
* [[مؤید بن الحارث]] مشهور به [[مؤید بن الحارث]]
* [[عبدالله]] مشهور به [[عبدالله العنزی]]
* [[حاطب]] مشهور به [[حاطب]]
* [[ابو معتب بن عمرو]] مشهور به [[ابو معتب بن عمرو الاسلمی]]
* [[مغیث]] مشهور به [[مغیث الاسلمی]]
* [[اسیر بن احمر]] مشهور به [[اسیر بن احمر]]
* [[بدر بن مالک]] مشهور به [[بدر بن مالک الغفاری]]
* [[ابو نصر]] مشهور به [[ابو نصر]]
* [[شجاع بن جون]] مشهور به [[شجاع بن جون غفاری]]
* [[خلید بن جون]] مشهور به [[خلید بن جون غفاری]]<ref>[http://hadith.islam-db.com/narrators/2187/%D8%AC%D9%86%D8%AF%D8%A8-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D9%81%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%86-%D8%BA%D9%81%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%8A%D9%84 موسوعة الحدیث]</ref>
{{پایان}}
{{پایان}}


==[[سخنان امام]] و همراهانش با [[ابوذر]]==
== جرح و تعدیل ==
*[[سید رضی]] در [[نهج البلاغه]] سخنان [[حضرت علی]]{{ع}} را به هنگام [[وداع]] با [[ابوذر]] که حکایت از عمق [[ناراحتی]] [[امام]]{{ع}} و [[تأیید]] [[ابوذر]] و [[مخالفت]] با [[خلیفه]] وقت ([[عثمان]]) است را چنین آورده است: ای [[ابوذر]]، تو به خاطر [[خدا]] [[خشم]] کردی، پس به همان کسی که برایش [[غضب]] کردی، [[امیدوار]] باش، این [[مردم]] از تو بر دنیایشان ترسیدند و تو از آنها بر دینت، پس آنچه را که آنان برایش در وحشتند به خودشان واگذار و از آنچه که می‌ترسی ایشان گرفتارش شوند ([[عذاب الهی]]) فرار کن. عجبا! که چه محتاج‌اند به آنچه از آن منع‌شان کردی و چه بی‌نیازی از آنچه که از تو دریغ کردند. به زودی خواهی یافت که [[پیروزی]] برای کیست و چه کسی بیشتر مورد [[حسرت]] قرار می‌گیرد. ای [[ابوذر]] اگر درهای [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] به روی بندهای بسته شود و او از خدای خود بترسد، [[خداوند]] راهی برای وی خواهد گشود. ای [[ابوذر]]! [[آرامش]] خویش را تنها در [[حق]] جست و جو کن و غیر از [[باطل]] چیزی تو را به [[وحشت]] نیفکند، بدان اگر دنیایشان را میپ‌ذیرفتی، دوستت داشتند و اگر سهمی از آن را به خود اختصاص می‌دادی (و با آنان کنار می‌آمدی) [[دست]] از تو بر می‌داشتند<ref>{{متن حدیث|يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ اَلْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ مَا خَافُوكَ عَلَيْهِ وَ اُهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاكَ عَمَّا مَنَعُوكَ...}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰.</ref>.
* [[ابو حاتم رازی]]: له صحبة
*سپس [[حضرت علی]]{{ع}} به برادرش [[عقیل]] فرمود: "با برادرت [[ابوذر]] [[وداع]] کن". بعد جناب [[عقیل]]، و [[امام حسن]]، و [[امام حسین]] و نیز [[عمار یاسر]] هر کدام درباره [[فضایل]] [[ابوذر]] و [[اندوه]] خود به خاطر جدایی از او سخنانی گفتند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۳. ابی سرح برادر رضاعی عثمان.</ref>.
* [[ابو نصر بن ماکولا]]: صاحب رسول الله {{صل}}، یختلف فی اسمه
*[[ابوذر]] در پاسخ این همه [[لطف]] و [[محبت]] و اظهار [[همدردی]] با [[امیرالمؤمنین]] {{ع} و همراهان چنین گفت: ای خاندان رحمت، خدایتان شما را رحمت کند! هرگاه شما را می‌بینم، [[رسول خدا]]{{صل}} را به یاد می‌آورم، من در [[مدینه]] [[دلبستگی]] و آرامشی جز شما نداشته و ندارم. اینک در [[حجاز]] بر [[عثمان]] گران بار شدم آن گونه که بر [[معاویه]] در [[شام]] بودم، [[عثمان]] نمی‌خواست که در جوار [[برادر]] و پسر خاله‌اش در یکی از دو [[شهر]] ([[بصره]] و [[مصر]])<ref>حاکم بصره، عبدالله بن عامر پسر خاله عثمان و در مصر عبدالله بن سعد بن بوده است.</ref> باشم تا مبادا [[مردم]] را بر آنان بشورانم.. او مرا به سرزمینی ([[ربذه]]) فرستاد که در آن هیچ [[دفاع]] کننده و ناصری جز [[خدا]] برایم نیست. به [[خدا]] [[سوگند]]، که [[هم‌نشینی]] جز [[خداوند]] نمی‌خواهم و زمانی که با او هستم، از هیچ چیزی [[بیم]] ندارم.
* [[المزی]]: له صحبة
*پس از این سخنان، [[ابوذر]] به تبعیدگاه برده شد و [[حضرت علی]]{{ع}} و همراهان به [[مدینه]] بازگشتند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸ ص۲۵۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۹-۱۰۰.</ref>
* [[محمد بن اسماعیل بخاری]]: هاجر إلی النبی {{صل}}
* [[مسلم بن حجاج نیسابوری]]: صحابی<ref>[http://hadith.islam-db.com/narrators/2187/%D8%AC%D9%86%D8%AF%D8%A8-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%B3%D9%81%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%8A%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%86-%D8%BA%D9%81%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D9%86-%D9%85%D9%84%D9%8A%D9%84 موسوعة الحدیث]</ref>


==[[اعتراض]] [[عثمان]] و موضع‌گیری [[امام]]{{ع}}==
== پانویس ==
*بدرقه کنندگان چون به [[مدینه]] بازگشتند، [[عثمان]] در ملاقاتی که با [[حضرت علی]]{{ع}} داشت به صورت [[اعتراض]] گفت: چه چیز تو را وادار کرد که فرستاده‌ام ([[مروان]]) را برگردانی و [[فرمان]] مرا کوچک بشماری؟ [[حضرت]] در پاسخ او فرمود: "فرستاده تو می‌خواست مرا برگرداند، من او را برگرداندم، ولی فرمانت را کوچک نشمردم".
{{پانویس}}
*[[عثمان]] گفت: مگر [[نهی]] من که کسی با [[ابوذر]] [[سخن]] نگوید، به تو نرسیده بود؟ [[حضرت]] [[دستور]] او را به هیچ انگاشت و فرمود: "مگر به هر گناهی که [[فرمان]] دهی، باید از تو [[اطاعت]] کنیم!" [[عثمان]] که پاسخ قانع کننده‌ای نداشت به [[دفاع]] از [[مروان]] برخاست و گفت: باید [[مروان]] [[حق]] خود را از تو بگیرد. [[حضرت]] فرمود: "از چه چیزی؟" [[عثمان]] گفت: از [[ناسزا]] گفتن به وی و تازیانه زدن به مرکبش. [[حضرت]] فرمود: "در مورد مرکبش مرکب من آماده است. و یک تازیانه به مرکب من بزند. اما در مورد [[ناسزا]] گفتنش هیچ دشنامی به من نخواهد داد، مگر این که مثل همان [[دشنام]] را به تو خواهم داد و بر این [[ناسزا]] به تو [[دروغ]] نخواهم بست". [[عثمان]] گفت: چرا [[مروان]] به شما [[ناسزا]] نگوید، گویا [[فکر]] می‌کنی از او بهتری؟! [[حضرت]] فرمود: "آری، به [[خدا]] از تو نیز بهترم". [[حضرت]] این را گفت و برخاست و از نزد [[عثمان]] رفت<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸ ص۲۵۴.</ref>.
*[[امام علی]]{{ع}} در این [[ملاقات]]، قاطعانه از حرکت [[ابوذر]] [[دفاع]] کرد و [[رفتار]] [[عثمان]] را غیر [[حق]] و بر [[باطل]] [[اعلان]] نمود و عوارض خطرناک این گفت و گوی به [[حق]] را به [[جان]] خرید. اما [[عثمان]] [[قدرت]] آن را نداشت بیش از این با [[امام]]{{ع}} و [[اهل بیت پیامبر]]{{ع}} برخورد نماید.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>


==[[وفات]] غریبانه [[ابوذر]] در [[ربذه]]==
*آری، [[ابوذر غفاری]] به [[جرم]] [[حق]] گویی و [[امر به معروف و نهی از منکر]] از جانب [[خلیفه سوم]] به ریگ زار بی آب و علف "[[ربذه]]" [[تبعید]] شد و پس از مدتی [[رنج]] و داغ از دست دادن فرزندش "ذرّ"<ref>شرح ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۴۴، نقل می‌کند: ابوذر در موقع جان دادن، همسر و نیز پسرش (ذر)، در کنارش بودند، اما در برخی از مدارک این بخش ذرا مرده بود و دخترش در کنارش بود.</ref> خود با [[مرگ]] دسته و پنجه نرم کرد. *همان‌گونه که [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده بود: "به [[تنهایی]] [[زندگی]] می‌کند و به [[تنهایی]] می‌میرد و به [[تنهایی]] [[مبعوث]] می‌شود و به [[تنهایی]] وارد [[بهشت]] می‌گردد"<ref>{{عربی|یعیش وحده، و یموت و وحده، و یدخل الجنه وحده}}</ref>
*وی به [[تنهایی]] در [[ربذه]] زیست و به [[تنهایی]] [[جان]] سپرد و روحش به [[عالم ملکوت]] پرواز کرد.
*ام ذر ([[همسر]] [[ابوذر]]) [[نقل]] می‌کند: هنگامی که [[ابوذر]] در حال [[جان]] دادن بود، نگاهی به من کرد و [[اشک]] را بر گونه‌هایم جاری دید، قبلش سوخت؛ پرسید: چرا [[گریه]] می‌کنی؟ گفتم چگونه [[گریه]] نکنم در حالی که گذشته از رنج‌هایی که کشیده‌ام، و اینک هم در [[سرزمین]] این چنینی از [[دنیا]] می‌روی، من پس از مرگت، باید تو را [[کفن]] کنم، و حال آن‌که پارچه‌ای برای [[کفن]] تو ندارم.
*[[ابوذر]] گفت: [[گریه]] نکن، به زودی گروهی از [[مؤمنان]] بر جنازه من حاضر خواهند شد و مرا کفن خواهند کرد و بر من [[نماز]] خواهند خواند. همسرش به [[ابوذر]] گفت: اکنون ایام [[حج]] تمام شده و [[حاجیان]] همه رفته‌اند، کسی باقی نمانده که از این راه‌گذر کند. [[ابوذر]] پاسخ داد: من آن‌چه گفتم از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌ام، زیرا روزی من و چند نفر دیگر در [[خدمت]] [[پیامبر]] نشسته بودیم، [[حضرت]] رو به ما کرد و فرمود: یکی از شما در بیابانی از [[دنیا]] می‌رود و گروهی از [[مؤمنان]] بر جنازه او حاضر می‌شوند.
*ای همسرم، تمام کسانی که در آن مجلس بودند، در آبادی از [[دنیا]] رفته‌اند و جز من که در این بیابان دست به گریبان [[مرگ]] است هستم، کسی باقی نمانده است؛ مواظب راه باش که [[سخن پیامبر]] صحیح است. ام ذر می‌گوید: در همین حال بود که ناگاه قافله‌ای از دور پیدا شد و گروهی سر رسیدند. و به محض [[مشاهده]] حالت [[اضطراب]] در روحیه‌ام، پرسیدند چرا چنین مضطری؟ گفتم: یکی از [[مسلمانان]] در حال [[احتضار]] است، برای [[تجهیز]] و تکفین او حاضر شوید و از [[خداوند]] [[پاداش]] بگیرید. پرسیدند او کیست؟ گفتم: [[ابوذر غفاری]]، همه پیاده شدند و خود را به بالین [[ابوذر]] رساندند<ref>طبق نقل برخی از مورخین ابوذر قبل از آمدن آن گروه، از دنیا رفته بود. ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۴۴.</ref>. [[چشم]] وی که به آنان افتاد، سخنی که [[پیامبر]]{{صل}} درباره ایشان گفته بود، به آنان [[بشارت]] داد و سپس گفت: وضع مرا می‌بینید، اگر جامه‌ای داشتم مرا در همان [[کفن]] می‌کردید، ولی چون جامه‌ای ندارم، لذا مرا با پارچه‌های خود کفن کنید؛ شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم کسی که [[امارت]] و یا [[ریاست]] قومی را به عهده دارد، مرا کفن نکند. [[همسر]] [[ابوذر]] می‌گوید: این را گفت و با من خداحافظی کرد و چشم‌هایش را بر هم گذارد و برای همیشه دیده از [[جهان]] فرو بست.
*[[راوی]] گوید: گروهی که بر جنازه او حاضر بودند، هر کدام از [[امارت]] و [[ریاست]] بهره‌ای برده بودند؛ لذا برای [[کفن]] کردنش با توجه به وصیتش به مشکل برخوردند. آن‌گاه [[جوانی]] از [[انصار]] پیش آمد و گفت: من دو [[جامه]] به همراه دارم که مادرم با دست خود آن را رشته و بافته است، یکی بر تنم هست و دیگری را در [[اختیار]] شما می‌گذارم که وی را با آن [[کفن]] کنید. آنان چنین کردند، و [[عبدالله بن مسعود]] بر او [[نماز]] خواند. سپس [[بدن]] [[پاک]] او را [[دفن]] کردند و بر قبرش اشک‌ها ریختند.
*طبق [[نقل]] برخی از مؤرخان: [[مالک اشتر]]، [[حجر بن ادبر]] و [[حذیفة بن یمان]]<ref>طبق نقل ابن اثیر در الکامل، ج۲، ص۲۶۵ اسامی آن گروه که کنار جنازه ابوذر در ربذه حاضر شدند، عبارتند از: مالک اشتر، عبدالله بن مسعود، بکر بن عبدالله تمیمی، ابو مفزر تمیمی، اسود بن یزید، علقمة بن قیس، حلحال ضبی، حرث بن سوید تمیمی، نقل عمرو نام بن حجر عتبه بن شلمی ادبر، نیامده ابن ربیعه است شلمی، ابو رافع مزنی، سوید بن شعبه تمیمی، زیاد بن معاویه نخعی و... در این نقل نام حجر بن ادبر نیامده است.</ref> در میان آن جمع بودند و پس از [[وفات]] [[ابوذر]] آن گروه که هشت نفر بودند، [[همسر]] [[ابوذر]] و فرزندش را با خود به [[مدینه]] بردند و [[عثمان]] دیگر مزاحمتی برای آنان فراهم نکرد.
*[[ابوذر]] در سال ۳۲ [[هجری]]، دو سال قبل از [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} در دیار [[غربت]] و [[سرزمین]] بی‌آب و علف [[ربذه]] به [[ملکوت]] اعلی پیوست و برای همیشه این زبان‌گویا و کوبنده [[ظالمان]] خاموش شد و [[قلب]] دنیاپرستان را شاد و [[دل]] [[مؤمنان]] را در [[غم]] و [[اندوه]] فراوان فرو برد<ref>ر.ک: اسد الغابه، ج۱، ص۳۰۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۳؛ معرفة الصحابه، ج۱، ص۴۶۲؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۰۹ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۲۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۰۱-۱۰۴.</ref>
==منابع رجال و تراجم اهل سنت==
===أبو الفتح الأزدي؛ اسماء من يعرف بكنيته===
{{عربی|أَبُو ذَر الْغِفَارِيّ اسْمه جُنْدُب بن جُنَادَة}}
=== ابن حبان؛ مشاهير علماء الأمصار===
{{عربی|أبو ذر الغفاري اسمه جندب بن جنادة بن سفيان وقد قيل ان اسم أبيه يزيد ويقال أيضا سكن وكان أبو ذر ممن هاجر إلى النبي صلى الله عليه وسلم من بنى غفار إلى مكة واختفى في استار الكعبة أياما كثيرة لا يخرج منها الا لحاجة الانسان من غير ان يطعم أو يشرب شيئا الا ماء زمزم حتى رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم بالليل فآمن به وهو أول من حياه بتحية الاسلام ثم هاجر إلى المدينة وشهد جوامع المشاهد ومات بالربذة في خلافة عثمان بن عفان سنة ثنتين وثلاثين}}
===ابن عبد البر؛ الاستغناء===
{{عربی|أبو ذر الغِفَارى، اختلف في اسمه واسم أبيه اختلافا كثيرا، وقد ذكزله في بابه من كتاب الصحابة، واصح ما فيه جُنْدُب بن جُنَادة بن قيس بن عمرو بن مُلَيْل بن صُغَير بن غفار بن مُلَيل بن ضمرة بن كنانة بن خزيمة. كان إسلامه قديما بعد أربعة أو خمسة، ثم انصرف إلى بلاد قومه فاقام بها حتى قدم على النبى عليه السلام بعد بدر واحد، لم يشهدهما وكان فاضلا زاهدا في الدنيا، ورعا له فضائل حمة، شهد له رسول اللَّه صلى اللَّه عليه (وسلم) بأنه "أصدق الناس لهجة وأقولهم بالحق وأنه في زهد عيسى بن مريم . توفى بالربذة سنة احدى وثلاثين. وصلى عليه ابن مسعود. ثم مات بعده في ذلك العام}}
===ابن الأثير؛ أسد الغابة===
{{عربی|أبو ذر الغفاري اختلف فِي اسمه اختلافا كثيرا، فقيل: جندب بن جنادة، وهو أكثر وأصح ما قيل فِيهِ.}}
{{عربی|وقيل: برير بن عبد الله، وبرير بن جنادة، وبريرة بن عشرقة وقيل: جندب بن عبد الله، وقيل: جندب بن سكن.}}
{{عربی|والمشهور جندب بن جنادة بن قيس بن عمرو بن مليل بن صعير بن حرام بن غفار، وقيل: جندب بن جنادة بن سفيان بن عُبَيْد بن حرام بن غفار بن مليل بن ضمرة بن بكر بن عبد مناة بن كنانة بن خزيمة بن مدركة الغفاري، وأمه رملة بنت الوقيعة، من بني غفار أيضا.}}
{{عربی|وَكَانَ أبو ذر من كبار الصحابة وفضلائهم، قديم الإسلام يقال: أسلم بعد أربعة وَكَانَ خامسا، ثُمَّ انصرف إلى بلاد قومه وأقام بِهَا، حَتَّى قدم عَلَى رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المدينة.}}
{{عربی|أخبرنا غير واحد بإسنادهم، إلى مُحَمَّد بن إسماعيل، حدثنا عَمْرو بن عباس، أَنْبَأَنَا عبد الرحمن بن مهدي، حدثنا المثنى، عن أبي جمرة، عن ابن عباس، قَالَ: لِمَا بلغ أبا ذر مبعث النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لأخيه: اركب إلى هَذَا الوادي فاعلم لي علم هَذَا الرجل الَّذِي يزعم أَنَّهُ نبي يأتيه الخبر من السماء، واسمع من قَوْله ثُمَّ ائتني، فانطلق الأخ حَتَّى قدم وسمع من قَوْله، ثُمَّ رجع إلى أبي ذر فقال لَهُ: رأيته يأمر بمكارم الأخلاق، وكلاما ما هُوَ بالشعر، فقال: ما شفيتني مما أردت، فتزود وحمل شنة لَهُ فيها ماء، حَتَّى قدم مكة، فأتى المسجد، فالتمس النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وهو لا يعرفه، وكره أن يسأل عَنْهُ حَتَّى أدركه بعض الليل اضطجع فرآه عَليّ، فعرف أَنَّهُ غريب، فلما رآه تبعه فلم يسأل واحد منهما صاحبه عن شيء حَتَّى أصبح، ثُمَّ احتمل قربته وزاده إلى المسجد، وظل ذَلِكَ اليوم ولا يراه النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى أمسى، فعاد إلى مضجعه فمر بِهِ عَليّ فقال: ما آن للرجل أن يعلم منزله؟ فأقامه فذهب بِهِ معه، لا يسأل واحد منهما صاحبه عن شيء، حَتَّى إذا كَانَ اليوم الثالث فعل مثل ذَلِكَ فأقامه عَليّ معه ثُمَّ قَالَ: ألا تحدثني ما الَّذِي أقدمك؟ قَالَ: إن أعطيتني عهدا وميثاقا لترشدني فعلت، ففعل، فأخبره قَالَ: إنه حق، وإنه رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فإذا أصبحت فاتبعني، فإني إن رأيت شيئا أخاف عليك قمت كأني أريق الماء، فإن مضيت فاتبعني حَتَّى تدخل مدخلي، ففعل، فانطلق يقفوه حَتَّى دخل عَلَى النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ودخل معه، فسمع من قَوْله، وأسلم مكانه، فقال لَهُ النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " ارجع إلى قومك فأخبرهم حَتَّى يأتيك أمري ".
قَالَ: وَالَّذِي نفسي بيده لأصرخن بِهَا بين ظهرانيهم، فخرج حَتَّى أتى المسجد فنادى بأعلى صوته: أشهد أن لا إله إلا الله، وأن مُحَمَّدا عبده ورسوله، فقام القوم إليه فضربوه حَتَّى أضجعوه، وأتى العباس فأكب عَلَيْهِ، وقال: ويلكم، ألستم تعلمون أَنَّهُ من غفار، وأنه طريق تجاركم إلى الشام، فأنقذه منهم، ثُمَّ عاد من الغد لمثلها، فضربوه وثاروا إليه، فأكب العباس عَلَيْهِ.}}
{{عربی|وتوفي أَبُو ذر بالربذة سنة إحدى وثلاثين، أو اثنتين وثلاثين، وصلى عَلَيْهِ عبد الله بن مسعود، ثُمَّ مات بعده فِي ذَلِكَ العام.}}
{{عربی|وقال النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " أبو ذر فِي أمتي عَلَى زهد عيسى ابن مريم ".}}
{{عربی|وقال عَليّ: وعى أبو ذر علما عجز الناس عَنْهُ، ثُمَّ أوكي عَلَيْهِ فلم يخرج مِنْه شيئا.}}
{{عربی| أخبرنا أبو جَعْفَر، بإسناده، عن يونس، عن ابن إسحاق، قَالَ: حَدَّثَنِي بريدة بن سفيان، عن مُحَمَّد بن كعب القرظي، عن ابن مسعود، قَالَ: لِمَا سار رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إلى تبوك جعل لا يزال يتخلف الرجل، فيقولون: يا رسول الله، تخلف فلان، فيقول: " دعوه إن يكن فِيهِ خير فسيلحقه الله بكم، وإن يكن غير ذَلِكَ فقد أراحكم الله مِنْه ". حَتَّى قيل: يا رسول الله، تخلف أبو ذر، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ما كَانَ يقوله، فتلوم أبو ذر عَلَى بعيره، فلما أبطأ عَلَيْهِ أخذ متاعه فجعله عَلَى ظهره، ثُمَّ خرج يتبع رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ماشيا، ونظر ناظر من المسلمين فقال: إن هَذَا الرجل يمشي عَلَى الطريق، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " كن أبا ذر ". فلما تأمله القوم قالوا: يا رسول الله، هُوَ والله أبو ذر، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " يرحم الله أبا ذر، يمشي وحده، ويموت وحده، ويحشر وحده ". فضرب الدهر من ضربه وسير أبو ذر إلى الربذة، وَفِي ذكر موته، وصلاة عبد الله بن مسعود عَلَيْهِ، ومن كَانَ معه فِي موته، ومقامه بالربذة، أحاديث لا نطول بذكرها، وَكَانَ أبو ذر طويلا عظيما.}}
===ابن عبد البر؛ الاستيعاب في معرفة الصحابة===
{{عربی|ويقال أَبُو الذر. والأول أكثر وأشهر. واختلف فِي اسمه اختلافًا كثيرًا، فقيل جندب بْن جنادة، وَهُوَ أكثر وأصح وما قيل فيه إن شاء اللَّه تعالى. وقيل: برير بْن عَبْد اللَّهِ. وبرير بْن جنادة. وبرير بْن عشرقة وقيل: برير بْن جندب وقيل: جندب بْن عَبْد اللَّهِ. وقيل: جندب بْن السكن.}}
{{عربی|والمشهور جندب بْن جنادة بْن قيس بْن عَمْرو بْن مليل بْن صعير بن حرام بن غفار. وقيل جندب بن سُفْيَانَ بْن جنادة بْن عبيد بْن الواقفة بن الحرام بن غفار ابن مليل بن صمرة بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن إلياس بْن مضر بْن نزار الغفاري، وأمه رملة بنت الوقيعة، من بني غفار بْن مليل أيضا.}}
{{عربی|كَانَ من كبار الصحابة قديم الإسلام. يقال: أسلم بعد أربعة، فكان خامسًا، ثم انصرف إِلَى بلاد قومه فأقام بها حَتَّى قدم عَلَى النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المدينة، وله فِي إسلامه خبر حسن يروى من حديث ابْن عباس، ومن حديث عَبْد اللَّهِ بْن الصامت عنه.}}
{{عربی|فَأَمَّا حَدِيثُ ابْنِ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بن عبد المؤمن، قال: حدثنا أبو بكر مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرِ بْنِ دَاسَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ سُلَيْمَانُ بْنُ الأَشْعَثِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمِ بْنِ مَيْمُونٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُثَنَّى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي جَمْرَةَ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ أَبَا ذَرٍّ مَبْعَثَ رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكة قَالَ لأَخِيهِ أُنَيْسٍ: ارْكَبْ إِلَى هَذَا الْوَادِي، وَاعْلَمْ لِي عِلْمَ هَذَا الرَّجُلِ الَّذِي يَزْعُمُ أَنَّهُ يَأْتِيهِ الْخَبَرُ مِنَ السَّمَاءِ، وَاسْمَعْ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ ائْتِنِي. فَانْطَلَقَ الأَخُ حَتَّى قَدِمَ مَكَّةَ وَسَمِعَ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقَالَ: رَأَيْتُهُ يَأْمُرُ بِمَكَّةَ بِمَكَارِمِ الأَخْلاقِ، وَسَمِعْتُ مِنْهُ كَلامًا مَا هُوَ بِالشِّعْرِ. فَقَالَ: مَا شَفَيْتَنِي فِيمَا أَرَدْتُ، فَتَزَوَّدَ وَحَمَلَ شَنَّةً لَهُ فِيهَا مَاءٌ حَتَّى قَدِمَ مَكَّةَ، فَأَتَى الْمَسْجِدَ، فَالْتَمَسَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ لا يَعْرِفُهُ، وَكَرِهَ أَنْ يَسْأَلَ عَنْهُ حَتَّى أَدْرَكَهُ اللَّيْلُ، فَاضْطَجَعَ. فَرَآهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: كَأَنَّ الرَّجُلَ غَرِيبٌ. قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: انْطَلِقْ إِلَى الْمَنْزِلِ. فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ لا يَسْأَلُنِي عَنْ شَيْءٍ وَلا أَسْأَلُهُ. قَالَ: فَلَمَّا أَصْبَحْتُ مِنَ الْغَدِ رَجَعْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَبَقِيتُ يَوْمِي حَتَّى أَمْسَيْتُ، وَسِرْتُ إِلَى مَضْجَعِي فَمَرَّ بِي عَلِيٌّ فَقَالَ: أَمَا آنَ لِلرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ مَنْزِلَهُ! فَأَقَامَهُ وَذَهَبَ بِهِ معه وما يسأله واحد منهما صَاحِبَهُ عَنْ شَيْءٍ، حَتَّى إِذَا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ فَأَقَامَهُ عَلَيٌّ مَعَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَلا تُحَدِّثَنِي مَا الَّذِي أَقْدَمَكَ هَذَا الْبَلَدَ؟ قَالَ: إِنْ أَعْطَيْتَنِي عَهْدًا وَمِيثَاقًا لَتُرْشِدُنِي فَعَلْتُ. فَفَعَلَ، فَأَخْبَرَهُ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ نَبِيٌّ وَأَنَّ مَا جَاءَ بِهِ حَقٌّ، وَأَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا أَصْبَحْتَ فَاتْبَعْنِي، فَإِنِّي إِنْ رَأَيْتُ شَيْئًا أَخَافُ عَلَيْكَ قُمْتُ كَأَنِّي أُرِيقُ الْمَاءَ، فَإِنْ مَضَيْتُ فَاتْبَعْنِي، حَتَّى تَدْخُلَ مَعِي مُدْخَلِي. قَالَ: فَانْطَلَقْتُ أَقْفُوهُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَدَخَلْتُ مَعَهُ، وَحَيَّيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِتَحِيَّةِ الإِسْلامِ، فَقُلْتُ: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَكُنْتُ أَوَّلُ مَنْ حَيَّاهُ بِتَحِيَّةِ الإِسْلامِ. فَقَالَ: وَعَلَيْكَ السَّلامُ، مَنْ أَنْتَ؟ قُلْتُ: رَجُلٌ مِنْ بَنِي غِفَارٍ. فَعَرَضَ عَلَيَّ الإِسْلامَ فَأَسْلَمْتُ، وَشَهِدْتُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ارْجِعْ إِلَى قَوْمِكَ فَأَخْبِرْهُمْ، وَاكْتُمْ أَمْرَكَ عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ، فَإِنِّي أَخْشَاهُمْ عَلَيْكَ. فَقُلْتُ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لأُصَوِّتَنَّ بِهَا بَيْنَ ظَهْرَانِيهِمْ. فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى الْمَسْجِدَ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَشْهَدُ أَنْ لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول اللَّهِ. فَثَارَ الْقَوْمُ إِلَيْهِ فَضَرَبُوهُ حَتَّى أَضْجَعُوهُ، وَأَتَى الْعَبَّاسُ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ وَقَالَ: وَيْلَكُمْ، أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ مِنْ غِفَارٍ، وَأَنَّ طَرِيقَ تِجَارَتِكُمْ إِلَى الشَّامِ عَلَيْهِمْ، وَأَنْقَذَهُ مِنْهُمْ، ثُمَّ عَادَ مِنَ الْغَدِ إِلَى مِثْلِهَا، وَثَارُوا إِلَيْهِ فَضَرَبُوهُ، فَأَكَبَّ عَلَيْهِ الْعَبَّاسُ فَأَنْقَذَهُ ثُمَّ لَحِقَ بِقَوْمِهِ، فَكَانَ هَذَا أَوَّلُ إِسْلامِ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ.}}
{{عربی|وَأَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ الْمُرَادِيُّ، قَالَ. حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: حدثني الليث.}}
{{عربی|ابن سَعْدٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ، قَالَ: قَدِمَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ بِمَكَّةَ، فَأَسْلَمَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَكَانَ يَسْخَرُ بِآلِهَتِهِمْ، ثُمَّ إِنَّهُ قدم على رسول الله صلى الله عليه وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ. فَلَمَّا رَآهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهِمَ فِي اسْمِهِ فَقَالَ: أَنْتَ أَبُو نَمْلَةَ، فَقَالَ: أَنَا أَبُو ذَرٍّ. قَالَ: نَعَمْ أَبُو ذَرٍّ. وَقَدْ تَقَدَّمَ فِي بَابِ جُنْدَبٍ مِنْ خَبَرِهِ مَا لَمْ يَقَعْ هُنَا. وتوفي أَبُو ذر رضي اللَّه عنه بالربذة سنة إحدى وثلاثين أَوِ اثنتين وثلاثين، وصلى عَلَيْهِ ابْن مَسْعُودٍ، ثم مات رضي اللَّه عنه بعده فِي ذلك العام. وقد قيل: توفي سنة أربع وعشرين. والأول أصح إن شاء اللَّه تعالى. وَقَالَ علي رضي اللَّه عنه: وعى أَبُو ذر علمًا عجز الناس عنه، ثم أوكأ عَلَيْهِ، فلم يخرج شَيْئًا منه. وَقَالَ النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. أَبُو ذر فِي أمتي عَلَى زهد عِيسَى ابْن مريم. وَقَالَ أَبُو ذر: لقد تركنا رسول الله صلى الله عليه وسلم وما يحرّك طائر جناحيه في السماء إلا ذكرناه منه علمًا.}}
{{عربی|حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ نَصْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ، حَدَّثَنَا ابن وضاح، حدثنا ابن أبي شيبة، حدثنا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى الأَشْيَبُ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سلمة، حدثنا علي بن زيد بن جدعان، عَنْ بِلالِ بْنِ أَبِي الدَّرْدَاءِ- أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ، وَلا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ أَبِي ذَرٍّ. وَقَدْ ذَكَرْنَا مِنْ أَخْبَارِهِ فِي بَابِ الْجِيمِ مِنَ الأَسْمَاءِ مَا هُوَ أَتَمُّ مِنْ هَذَا وَالْحَمْدُ للَّه تَعَالَى.}}
{{عربی|ذكر سيف بْن عُمَرَ، عَنِ القعقاع بْن الصلت، عن رجل من كليب بن الحلحال، عَنِ الحلحال بْن دري الضبي، قَالَ: خرجنا حجاجًا مَعَ ابْن مَسْعُود سنة أربع وعشرين ونحن أربعة عشر راكبًا حَتَّى أتينا عَلَى الربذة، فشهدنا أبا ذر فغسلناه وكفناه ودفناه هناك.}}
منبع:<ref>[http://hadithtransmitters.hawramani.com/?s=%D8%A7%D9%84%D8%BA%D9%81%D8%A7%D8%B1%D9%8A}}cf-114523 موسوعة رواة الحدیث]</ref>
===تفسير مجاهد===
*سورة الانعام / رقم الحديث : ۴۲۲: {{عربی|أَنْبَأَ أَنْبَأَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ ، قَالَ : ثنا إِبْرَاهِيمُ ، قَالَ : ثنا آدَمُ ، قَالَ : ثنا شَيْبَانُ ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ أَبِي النَّجُودِ ، عَنِ الْمَعْرُورِ بْنِ سُوَيْدٍ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ ، قَالَ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الصَّادِقَ وَالْمَصْدُوقَ ، يَقُولُ : قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ : " يَا ابْنَ آدَمَ ، الْحَسَنَةُ عَشْرٌ أَوْ أَزْيَدُ ، وَالسَّيِّئَةُ وَاحِدَةٌ أَوْ أَغْفِرُهَا "}}
===مسند الربيع بن حبيب===
*باب في قوله تعالى وقدمنا الى ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا سورة الفرقان اية / رقم الحديث : ۷۹۶:{{عربی|
عَنِ الأَعْمَشِ ، عَنْ سَالِمِ بْنِ صَفْوَانَ ، عَنْ خَرَشَةَ بْنِ الْحُرِّ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، قَالَ رسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " ثَلاثَةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ : الْمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالْحَلِفِ الْفَاجِرِ ، وَالْمُسْبِلُ إِزَارَهُ ، وَالْمَنَّانُ الَّذِي لا يُعْطِي شَيْئًا إِلا مَنَّ " . الرَّبِيعُ ، عَنْ مُجَاهِدٍ ، قَالَ : " خَصْلَتَانِ مَنْ حَفِظَهُمَا حَفِظَ اللَّهُ لَهُ صَوْمَهُ : النَّمِيمَةُ وَالْكَذِبُ " . الرَّبِيعُ ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ : " إِنَّ الْغَمَّ وَالْحَزَنَ مِنَ الشَّكِّ ، وَالرَّوْحَ وَالْفَرَحَ مِنَ الْيَقِينِ وَالرَّجِاءِ " . الرَّبِيعُ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ ، قَالَ : " جَاءَتْ فَاطِمَةُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ لَهَا : " يَا بُنَيَّتِي ، اعْمَلِي لِنَفْسِكِ ، فَإِنِّي لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا " . الرَّبِيعُ بْنُ حَبِيبٍ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ لابْنِ عُمَرَ : " إِنِّي أُقِيمُ بِالْمَدِينَةِ ثَمَانِيَةَ أَشْهُرٍ أَوْ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ ، كَيْفَ أُصَلِّي ؟ فَقَالَ : " صَلِّ رَكْعَتَيْنِ إِلا أَنْ تُصَلِّيَ فِي جَمَاعَةِ الْمُقِيمِينَ " . الرَّبِيعُ عَنِ ابْنِ عُمَرَ ، قَالَ : " مَنْ مَاتَ صَحِيحًا مُوسِرًا وَلَمْ يَحُجَّ كَانَ سِيمَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَافِرًا ، ثُمَّ تَلا : وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ سورة آل عمران آية ۹۷ " .}}
===حديث أيوب السختياني===
*رقم الحديث : ۳۶: {{عربی| حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ ، عَنْ أَيُّوبَ ، عَنْ أَبِي قِلابَةَ ، عَنْ رَجُلٍ ، مِنْ بَنِي عَامِرٍ ، قَالَ : كُنْتُ أَتَمَنَّى لِقَاءَ أَبِي ذَرٍّ فَرَأَيْتُهُ قَائِمًا يُصَلَّى فِي الْمَسْجِدِ إِلَى سَارِيَةٍ ، فَعَرَفْتُهُ بِالنَّعْتِ وَعَلَيْهِ حُلَّةٌ قِطْرِيَّةٌ ، فَسَلَّمْتُ فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ ، فَلَمَّا قَضَى الصَّلاةَ سَلَّمَ وَرَدَّ ، فَقُلْتُ : أَنْتَ أَبُو ذَرٍّ ؟ قَالَ : إِنَّ أَهْلِي يَزْعُمُونَ ذَلِكَ ، قُلْتُ : إِنِّي كُنْتُ أَتَمَنَّى لِقَاكَ ، قَالَ : فَقَدْ لَقِيتَنِي ، قُلْتُ : إِنِّي رَجُلٌ أَعْزُبُ عَنِ الْمَاءِ وَمَعِي أَهْلِي ، قَالَ : تَعْرِفُ أَبَا ذَرٍّ ، فَإِنِّي اجْتَوَيْتُ الْمَدِينَةَ فَأَمَرَنِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِلِقَاحٍ ، وَأَمَرَنِي أَنْ أَشْرَبَ مِنْ أَبْوَالِهَا وَأَلْبَانِهَا ، قَالَ حَمَّادٌ : ثُمَّ إِنَّ أَيُّوبَ كَانَ يَقُولُ : أَلْبَانِهَا وَلا يَذْكُرُ أَبْوَالَهَا ، فَأَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ قَاعِدٌ فِي خَلَلِ الْمَسْجِدِ ، قَالَ : " يَا أَبَا ذَرٍّ " ، قُلْتُ : إِنِّي جُنُبٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ ، فَدَعَا بِمَاءٍ فَجَاءَتْ بِهِ جَارِيَةٌ سَوْدَاءُ فِي عُسٍّ يَتَخَضْخَضُ ، فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ رَجُلا مِنْ أَصْحَابِهِ يَسْتُرُنِي وَاسْتَتَرْتُ بِالرَّاحِلَةَ فَاغْتَسَلْتُ ثُمَّ أَتَيْتُهُ ، فَقَالَ : " يَا أَبَا ذَرٍّ ، الصَّعِيدُ كَافِيكَ وَلَوْ إِلَى عَشْرِ حِجَجٍ ، فَإِذَا وَجَدْتَ الْمَاءَ فَأَمِسَّهُ جِلْدَكَ أَوْ بَشَرَتَكَ " .}}
===تفسير مجاهد===
*سورة التوبة/ رقم الحديث : ۵۴۸: {{عربی|أنا أنا عَبْدُ الرَّحْمَنِ ، نا إِبْرَاهِيمُ ، نا آدَمُ ، نا وَرْقَاءُ ، عَنْ حُصَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ ، قَالَ : " مَرَرْتُ بِالرَّبَذَةَ ، فَقُلْتُ لأَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ : مَا أَنْزَلَكَ هَهُنَا ؟ فَقَالَ : إِنِّي كُنْتُ بِالشَّامِ ، فَقَرَأْتُ هَذِهِ الآيَةَ ، وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ سورة التوبة آية ۳۴ ، فَقَالَ رَجُلٌ : إِنَّمَا هَذِهِ الآيَةُ لأَهْلِ الْكِتَابِ وَلَيْسَتْ فِينَا ، فَقُلْتُ : هِيَ فِينَا وَفِيهِمْ ، فَنَزَلْتُ هَذَا الْمَنْزِلَ ، فَوَاللَّهِ ، لا أَدَعُ مَا قُلْتُ وَلَوْ أُمِّرَ عَلَيَّ عَبْدٌ حَبَشِيٌّ مَا عَصَيْتُهُ " .}}
===مسند أبي حنيفة===
*رواية أبي نعيم ابو حنيفة عن حميد بن قيس / رقم الحديث : ۱۲۳: {{عربی|حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلانَ ، ثنا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عِصَامٍ ، ثنا إِسْمَاعِيلُ بْنُ يَزِيدَ ، ثنا أَبُو عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ ثَابِتٍ . ح وَثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيٍّ ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ مَحْمُودٍ الْوَاسِطِيُّ ، ثنا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِيُّ ، ثنا يَحْيَى بْنُ نَصْرِ بْنِ عَمْرٍو الْقُرَشِيُّ ، ثنا أَبُو حَنِيفَةَ ، قَالُوا : عَنْ حُمَيْدٍ الأَعْرَجِ ، عَنْ رَجُلٍ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَهَى عَنْ إِتْيَانِ النِّسَاءِ فِي أَعْجَازِهِنَّ " . رَوَاهُ حَمْزَةُ ، وَزُفَرُ ، وَالْحَسَنُ بْنُ الْفُرَاتِ ، وَأَيُّوبُ بْنُ هَانِي ، وَمُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، وَالْحَسَنُ بْنُ زياد ، وَسَعِيدُ بْنُ أَبِي الْجَهْمِ .}}
===مسند أبي حنيفة===
*رواية أبي نعيم ومن مراسيل ابراهيم / رقم الحديث : ۱۱۲: {{عربی|حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ ، ثنا بِشْرُ بْنُ مُوسَى ، ثنا الْمُقْرِئُ ، ثنا أَبُو حَنِيفَةَ ، عَنْ حَمَّادٍ ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ ، أَنَّ رَجُلا مَرَّ بِأَبِي ذَرٍّ بِالرَّبَذَةِ فَرَآهُ يُصَلِّي صَلاةً خَفِيفَةً وَحْدَهُ ، وَكَثُرَ فِيهَا الرُّكُوعُ وَالسُّجُودُ فَلَمَّا فَرَغَ أَبُو ذَرٍّ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ : أَتُصَلِّي هَذِهِ الصَّلاةَ وَقَدْ صَحِبْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ لَهُ أَبُو ذَرٍّ : أَتُرَانِي أُكْثِرُ الرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ ؟ قَالَ لَهُ الرَّجُلُ : بَلَى ، قَالَ أَبُو ذَرٍّ : سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، يَقُولُ : " مَنْ سَجَدَ لِلَّهِ سَجْدَةً ، رَفَعَهُ اللَّهُ بِهَا دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ " فَلِذَلِكَ أُكْثِرُ الرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ .}}
===مسند أبي حنيفة===
*رواية أبي نعيم روايته عن الهيثم بن حبيب الصيرفي / رقم الحديث : ۳۴۶:{{عربی| وَحَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلانَ ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ دَاوُدَ الْعَلَوِيُّ ، قَالَ : ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي كَبْشَةَ ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ السُّلَمِيِّ ، ثنا نَصْرُ بْنُ حَاجِبٍ ، ثنا أَبُو حَنِيفَةَ ، عَنِ الْهَيْثَمِ ، عَنِ الْحَسَنِ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " الإِمَارَةُ أَمَانَةٌ ، وَهِيَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ خِزْيٌ وَنَدَامَةٌ إِلا مَنْ أَخَذَ بِحَقِّهَا ، وَأَدَّى الَّذِي عَلَيْهِ فِيهَا " وَقَدْ رَوَى هَذَا الْحَدِيثَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ .}}
===مسند أبي حنيفة===
رواية أبي نعيم روايته عن عون بن ابي جحيفة السوائي / رقم الحديث : ۲۷۳:{{عربی| حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ حُبَيْشٍ ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ إِسْحَاقَ الْمَدَائِنِيُّ . ح وَثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلانَ ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الرِّجَالِ ، ثنا أَبُو فَرْوَةَ ، ثنا أَبُو سَابِقٍ ، ثنا أَبُو حَنِيفَةَ . ح وَثنا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُتِمٍّ ، ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زَيْدٍ الرُّهَاوِيُّ ، ثنا أَبِي ، ثنا سَابِقٌ ، ثنا أَبُو حَنِيفَةَ ، عَنْ عَوْنِ بْنِ أَبِي جُحَيْفَةَ ، عَنْ أَبِي الأَسْوَدِ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " أَحْسَنُ مَا غَيَّرْتُمْ بِهِ الشَّيْبَ الْحِنَّاءُ وَالْكَتَمُ " .}}
===مسند أبي حنيفة===
*رواية أبي نعيم روايته عن يحيى بن عبد الله ابن معاوية الكندي الاجلح يكنى ابا جحيفة / رقم الحديث : ۳۵۴: {{عربی| حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ الْمُقْرِئِ ، ثنا أَبُو عَرُوبَةَ ، وَأَبُو مَعْشَرٍ ، قَالا : ثنا عَمْرُو بْنُ أَبِي عَمْرٍو ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ ، عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ ، ثنا أَبُو جحيفة ، عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ ، عَنْ أَبِي الأَسْوَدِ الدُّؤَلِيِّ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، قَالَ : " إِنَّ مِنْ أَحْسَنِ مَا غَيَّرْتُمْ بِهِ الشَّيْبَ الْحِنَّاءَ وَالْكَتَمَ " . كَذَا ذَكَرَهُ أَبُو جحيفة عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ ، رَوَاهُ الْمُقْرِئُ ، وَالْمُعَافَى .}}
===مسند أبي حنيفة===
رواية أبي نعيم روايته عن الهيثم بن حبيب الصيرفي / رقم الحديث : ۳۴۷: {{عربی| فِيمَا ثناه مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ ، ثنا بِشْرُ بْنُ مُوسَى ، ثنا سَعِيدُ بْنُ مَنْصُورٍ ، ثنا فَرِحُ بْنُ فَضَالَةَ ، عَنْ يَحْيَى بْنِ سَعِيدٍ ، عَنِ الْحَارِثِ بْنِ يَزِيدَ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " يَا أَبَا ذَرٍّ ، إِنَّكَ لَضَعِيفٌ ، وَإِنَّهَا أَمَانَةٌ وَنَدَامَةٌ وَحَسْرَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلا مَنْ أَخَذَهَا بِحَقِّهَا وَأَدَّى الَّذِي عَلَيْهِ فِيهَا " . وَرَوَاهُ النُّعْمَانُ بْنُ عَبْدِ السَّلامِ ، وَمَكِّيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ ، وَغَيْرُهُمَا ، عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ ، عَنْ أَبِي غَسَّانَ ، عَنِ الْحَسَنِ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ .}}
===الجامع لمعمر بن راشد===
*باب مسالة الناس/ رقم الحديث : ۶۲۴: {{عربی|قَالَ : بَلَغَنِي ، أَنَّ رَجُلا جَاءَ إِلَى أَبِي ذَرٍّ ، فَسَأَلَهُ ، فَأَعْطَاهُ شَيْئًا ، فَقِيلَ لَهُ : إِنَّهُ غَنِيُّ ، قَالَ : " إِنَّهُ سَأَلَ ، وَإِنَّ لِلسَّائِلِ وَإِنْ يَكُنْ مَا تَقُولُونَ حَقًّا ، فَلَيَتَمَنَّيَنَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَّ فِي يَدِهِ رَضْفَةً مَكَانَهَا " .}}
===مسند أبي حنيفة===
*رواية أبي نعيم روايته عن يحيى بن عبد الله ابن معاوية الكندي الاجلح يكنى ابا جحيفة / رقم الحديث : ۳۵۵: {{عربی|
حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ ، وَالْحَسَنُ بْنُ عَلانَ ، قَالا : ثنا الْحَسَنُ بْنُ الْحَاجِبِ ، حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، حَدَّثَنِي أَبِي ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ طَهْمَانَ ، عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ ثَابِتٍ ، عَنْ أَبِي جحيفة ، عَنْ أَبِي الأَسْوَدِ ، عَنْ أَبِي ذَرٍّ ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ : " مِنْ أَحْسَنِ مَا غَيَّرْتُمْ بِهِ الشَّعْرَ الْحِنَّاءُ وَالْكَتَمُ " . كَذَا ذَكَرَهُ أَبُو جحيفة ، عَنِ ابْنِ بُرَيْدَةَ ، وَرَوَاهُ حَمْزَةُ ، وَمُحَمَّدُ بْنُ مَسْرُوقٍ ، وَإِبْرَاهِيمُ بْنُ مُعَاذٍ ، وَأَبُو يُوسُفَ ، وَأَسَدٌ ، وَأَيُّوبُ ، وَالْحَسَنُ بْنُ زِيَادٍ .}}
منبع: <ref>[http://hadith.islam-db.com/narrators-hadith/2187/%D8%AC%D9%86%D8%AF%D8%A8-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%86-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A9-%D8%A8%D9%86-%D8%B3... موسوعة الحدیث]</ref>
== جستارهای وابسته ==
==منابع==
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|'''اصحاب امام علی''']]
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:یاران امام علی]]
[[رده:ابوذر غفاری]]
[[رده:ابوذر غفاری]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۰:۲۳

منابع رجال و تراجم شیعه

اختیار معرفة الرجال (محمد بن حسن طوسی)

الرجال (محمد بن حسن طوسی)

الفهرست (محمد بن حسن طوسی)

فهرست اسماء مصنفی الشیعة (احمد بن علی نجاشی)

فهرست اسماء علماء الشیعه و مصنفیهم (منتجب‌الدین رازی)

خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال (علامه حلی)

الرجال (ابن‌داوود حلی)

مجمع الرجال (عنایت‌الله قهپایی)

منهج المقال (محمد بن علی استرآبادی)

جامع الرواة (محمد بن علی اردبیلی)

نقد الرجال (مصطفی بن حسین تفرشی)

تنقیح المقال (عبدالله مامقانی)

معجم رجال الحدیث (سید ابوالقاسم خوئی)

الجامع فی الرجال (موسی عباسی زنجانی)

قاموس الرجال (محمد تقی شوشتری)

منابع رجال و تراجم اهل سنت

مشاهیر علماء الأمصار (ابن حبان)

  • أبو ذر الغفاري اسمه جندب بن جنادة بن سفيان وقد قيل ان اسم أبيه يزيد ويقال أيضا سكن وكان أبو ذر ممن هاجر إلى النبي صلى الله عليه وسلم من بنى غفار إلى مكة واختفى في استار الكعبة أياما كثيرة لا يخرج منها الا لحاجة الانسان من غير ان يطعم أو يشرب شيئا الا ماء زمزم حتى رأى رسول الله صلى الله عليه وسلم بالليل فآمن به وهو أول من حياه بتحية الاسلام ثم هاجر إلى المدينة وشهد جوامع المشاهد ومات بالربذة في خلافة عثمان بن عفان سنة ثنتين وثلاثين.[۱]

الاستغناء (ابن عبد البر)

  • أبو ذر الغِفَارى، اختلف في اسمه واسم أبيه اختلافا كثيرا، وقد ذكزله في بابه من كتاب الصحابة، واصح ما فيه جُنْدُب بن جُنَادة بن قيس بن عمرو بن مُلَيْل بن صُغَير بن غفار بن مُلَيل بن ضمرة بن كنانة بن خزيمة. كان إسلامه قديما بعد أربعة أو خمسة، ثم انصرف إلى بلاد قومه فاقام بها حتى قدم على النبى عليه السلام بعد بدر واحد، لم يشهدهما وكان فاضلا زاهدا في الدنيا، ورعا له فضائل حمة، شهد له رسول اللَّه صلى اللَّه عليه (وسلم) بأنه "أصدق الناس لهجة وأقولهم بالحق وأنه في زهد عيسى بن مريم. توفى بالربذة سنة احدى وثلاثين. وصلى عليه ابن مسعود. ثم مات بعده في ذلك العام.

أسد الغابة (ابن الأثیر)

  • أبو ذر الغفاري اختلف فِي اسمه اختلافا كثيرا، فقيل: جندب بن جنادة، وهو أكثر وأصح ما قيل فِيهِ..
  • وقيل: برير بن عبد الله، وبرير بن جنادة، وبريرة بن عشرقة وقيل: جندب بن عبد الله، وقيل: جندب بن سكن.
  • والمشهور جندب بن جنادة بن قيس بن عمرو بن مليل بن صعير بن حرام بن غفار، وقيل: جندب بن جنادة بن سفيان بن عُبَيْد بن حرام بن غفار بن مليل بن ضمرة بن بكر بن عبد مناة بن كنانة بن خزيمة بن مدركة الغفاري، وأمه رملة بنت الوقيعة، من بني غفار أيضا.
  • وَكَانَ أبو ذر من كبار الصحابة وفضلائهم، قديم الإسلام يقال: أسلم بعد أربعة وَكَانَ خامسا، ثُمَّ انصرف إلى بلاد قومه وأقام بِهَا، حَتَّى قدم عَلَى رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المدينة.
  • أخبرنا غير واحد بإسنادهم، إلى مُحَمَّد بن إسماعيل، حدثنا عَمْرو بن عباس، أَنْبَأَنَا عبد الرحمن بن مهدي، حدثنا المثنى، عن أبي جمرة، عن ابن عباس، قَالَ: لِمَا بلغ أبا ذر مبعث النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ لأخيه: اركب إلى هَذَا الوادي فاعلم لي علم هَذَا الرجل الَّذِي يزعم أَنَّهُ نبي يأتيه الخبر من السماء، واسمع من قَوْله ثُمَّ ائتني، فانطلق الأخ حَتَّى قدم وسمع من قَوْله، ثُمَّ رجع إلى أبي ذر فقال لَهُ: رأيته يأمر بمكارم الأخلاق، وكلاما ما هُوَ بالشعر، فقال: ما شفيتني مما أردت، فتزود وحمل شنة لَهُ فيها ماء، حَتَّى قدم مكة، فأتى المسجد، فالتمس النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وهو لا يعرفه، وكره أن يسأل عَنْهُ حَتَّى أدركه بعض الليل اضطجع فرآه عَليّ، فعرف أَنَّهُ غريب، فلما رآه تبعه فلم يسأل واحد منهما صاحبه عن شيء حَتَّى أصبح، ثُمَّ احتمل قربته وزاده إلى المسجد، وظل ذَلِكَ اليوم ولا يراه النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى أمسى، فعاد إلى مضجعه فمر بِهِ عَليّ فقال: ما آن للرجل أن يعلم منزله؟ فأقامه فذهب بِهِ معه، لا يسأل واحد منهما صاحبه عن شيء، حَتَّى إذا كَانَ اليوم الثالث فعل مثل ذَلِكَ فأقامه عَليّ معه ثُمَّ قَالَ: ألا تحدثني ما الَّذِي أقدمك؟ قَالَ: إن أعطيتني عهدا وميثاقا لترشدني فعلت، ففعل، فأخبره قَالَ: إنه حق، وإنه رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فإذا أصبحت فاتبعني، فإني إن رأيت شيئا أخاف عليك قمت كأني أريق الماء، فإن مضيت فاتبعني حَتَّى تدخل مدخلي، ففعل، فانطلق يقفوه حَتَّى دخل عَلَى النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ودخل معه، فسمع من قَوْله، وأسلم مكانه، فقال لَهُ النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " ارجع إلى قومك فأخبرهم حَتَّى يأتيك أمري ". قَالَ: وَالَّذِي نفسي بيده لأصرخن بِهَا بين ظهرانيهم، فخرج حَتَّى أتى المسجد فنادى بأعلى صوته: أشهد أن لا إله إلا الله، وأن مُحَمَّدا عبده ورسوله، فقام القوم إليه فضربوه حَتَّى أضجعوه، وأتى العباس فأكب عَلَيْهِ، وقال: ويلكم، ألستم تعلمون أَنَّهُ من غفار، وأنه طريق تجاركم إلى الشام، فأنقذه منهم، ثُمَّ عاد من الغد لمثلها، فضربوه وثاروا إليه، فأكب العباس عَلَيْهِ.
  • وتوفي أَبُو ذر بالربذة سنة إحدى وثلاثين، أو اثنتين وثلاثين، وصلى عَلَيْهِ عبد الله بن مسعود، ثُمَّ مات بعده فِي ذَلِكَ العام.
  • وقال النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " أبو ذر فِي أمتي عَلَى زهد عيسى ابن مريم ".
  • وقال عَليّ: وعى أبو ذر علما عجز الناس عَنْهُ، ثُمَّ أوكي عَلَيْهِ فلم يخرج مِنْه شيئا.
  • أخبرنا أبو جَعْفَر، بإسناده، عن يونس، عن ابن إسحاق، قَالَ: حَدَّثَنِي بريدة بن سفيان، عن مُحَمَّد بن كعب القرظي، عن ابن مسعود، قَالَ: لِمَا سار رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إلى تبوك جعل لا يزال يتخلف الرجل، فيقولون: يا رسول الله، تخلف فلان، فيقول: " دعوه إن يكن فِيهِ خير فسيلحقه الله بكم، وإن يكن غير ذَلِكَ فقد أراحكم الله مِنْه ". حَتَّى قيل: يا رسول الله، تخلف أبو ذر، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ما كَانَ يقوله، فتلوم أبو ذر عَلَى بعيره، فلما أبطأ عَلَيْهِ أخذ متاعه فجعله عَلَى ظهره، ثُمَّ خرج يتبع رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ماشيا، ونظر ناظر من المسلمين فقال: إن هَذَا الرجل يمشي عَلَى الطريق، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " كن أبا ذر ". فلما تأمله القوم قالوا: يا رسول الله، هُوَ والله أبو ذر، فقال رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: " يرحم الله أبا ذر، يمشي وحده، ويموت وحده، ويحشر وحده ". فضرب الدهر من ضربه وسير أبو ذر إلى الربذة، وَفِي ذكر موته، وصلاة عبد الله بن مسعود عَلَيْهِ، ومن كَانَ معه فِي موته، ومقامه بالربذة، أحاديث لا نطول بذكرها، وَكَانَ أبو ذر طويلا عظيما.[۲]

الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ (ابن عبد البر)

  • ويقال أَبُو الذر. والأول أكثر وأشهر. واختلف فِي اسمه اختلافًا كثيرًا، فقيل جندب بْن جنادة، وَهُوَ أكثر وأصح وما قيل فيه إن شاء اللَّه تعالى. وقيل: برير بْن عَبْد اللَّهِ. وبرير بْن جنادة. وبرير بْن عشرقة وقيل: برير بْن جندب وقيل: جندب بْن عَبْد اللَّهِ. وقيل: جندب بْن السكن.
  • والمشهور جندب بْن جنادة بْن قيس بْن عَمْرو بْن مليل بْن صعير بن حرام بن غفار. وقيل جندب بن سُفْيَانَ بْن جنادة بْن عبيد بْن الواقفة بن الحرام بن غفار ابن مليل بن صمرة بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن إلياس بْن مضر بْن نزار الغفاري، وأمه رملة بنت الوقيعة، من بني غفار بْن مليل أيضا.
  • كَانَ من كبار الصحابة قديم الإسلام. يقال: أسلم بعد أربعة، فكان خامسًا، ثم انصرف إِلَى بلاد قومه فأقام بها حَتَّى قدم عَلَى النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ المدينة، وله فِي إسلامه خبر حسن يروى من حديث ابْن عباس، ومن حديث عَبْد اللَّهِ بْن الصامت عنه.
  • فَأَمَّا حَدِيثُ ابْنِ عَبَّاسٍ فَأَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بن عبد المؤمن، قال: حدثنا أبو بكر مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرِ بْنِ دَاسَةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ سُلَيْمَانُ بْنُ الأَشْعَثِ، قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمِ بْنِ مَيْمُونٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْمُثَنَّى بْنُ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِي جَمْرَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا بَلَغَ أَبَا ذَرٍّ مَبْعَثَ رسول الله صلى الله عليه وسلم بمكة قَالَ لأَخِيهِ أُنَيْسٍ: ارْكَبْ إِلَى هَذَا الْوَادِي، وَاعْلَمْ لِي عِلْمَ هَذَا الرَّجُلِ الَّذِي يَزْعُمُ أَنَّهُ يَأْتِيهِ الْخَبَرُ مِنَ السَّمَاءِ، وَاسْمَعْ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ ائْتِنِي. فَانْطَلَقَ الأَخُ حَتَّى قَدِمَ مَكَّةَ وَسَمِعَ مِنْ قَوْلِهِ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِي ذَرٍّ فَقَالَ: رَأَيْتُهُ يَأْمُرُ بِمَكَّةَ بِمَكَارِمِ الأَخْلاقِ، وَسَمِعْتُ مِنْهُ كَلامًا مَا هُوَ بِالشِّعْرِ. فَقَالَ: مَا شَفَيْتَنِي فِيمَا أَرَدْتُ، فَتَزَوَّدَ وَحَمَلَ شَنَّةً لَهُ فِيهَا مَاءٌ حَتَّى قَدِمَ مَكَّةَ، فَأَتَى الْمَسْجِدَ، فَالْتَمَسَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ لا يَعْرِفُهُ، وَكَرِهَ أَنْ يَسْأَلَ عَنْهُ حَتَّى أَدْرَكَهُ اللَّيْلُ، فَاضْطَجَعَ. فَرَآهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ، فَقَالَ: كَأَنَّ الرَّجُلَ غَرِيبٌ. قَالَ: نَعَمْ. قَالَ: انْطَلِقْ إِلَى الْمَنْزِلِ. فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ لا يَسْأَلُنِي عَنْ شَيْءٍ وَلا أَسْأَلُهُ. قَالَ: فَلَمَّا أَصْبَحْتُ مِنَ الْغَدِ رَجَعْتُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَبَقِيتُ يَوْمِي حَتَّى أَمْسَيْتُ، وَسِرْتُ إِلَى مَضْجَعِي فَمَرَّ بِي عَلِيٌّ فَقَالَ: أَمَا آنَ لِلرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ مَنْزِلَهُ! فَأَقَامَهُ وَذَهَبَ بِهِ معه وما يسأله واحد منهما صَاحِبَهُ عَنْ شَيْءٍ، حَتَّى إِذَا كَانَ الْيَوْمُ الثَّالِثُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ فَأَقَامَهُ عَلَيٌّ مَعَهُ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَلا تُحَدِّثَنِي مَا الَّذِي أَقْدَمَكَ هَذَا الْبَلَدَ؟ قَالَ: إِنْ أَعْطَيْتَنِي عَهْدًا وَمِيثَاقًا لَتُرْشِدُنِي فَعَلْتُ. فَفَعَلَ، فَأَخْبَرَهُ عَلِيٌّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَنَّهُ نَبِيٌّ وَأَنَّ مَا جَاءَ بِهِ حَقٌّ، وَأَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَإِذَا أَصْبَحْتَ فَاتْبَعْنِي، فَإِنِّي إِنْ رَأَيْتُ شَيْئًا أَخَافُ عَلَيْكَ قُمْتُ كَأَنِّي أُرِيقُ الْمَاءَ، فَإِنْ مَضَيْتُ فَاتْبَعْنِي، حَتَّى تَدْخُلَ مَعِي مُدْخَلِي. قَالَ: فَانْطَلَقْتُ أَقْفُوهُ حَتَّى دَخَلَ عَلَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَدَخَلْتُ مَعَهُ، وَحَيَّيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِتَحِيَّةِ الإِسْلامِ، فَقُلْتُ: السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَكُنْتُ أَوَّلُ مَنْ حَيَّاهُ بِتَحِيَّةِ الإِسْلامِ. فَقَالَ: وَعَلَيْكَ السَّلامُ، مَنْ أَنْتَ؟ قُلْتُ: رَجُلٌ مِنْ بَنِي غِفَارٍ. فَعَرَضَ عَلَيَّ الإِسْلامَ فَأَسْلَمْتُ، وَشَهِدْتُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ. فَقَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: ارْجِعْ إِلَى قَوْمِكَ فَأَخْبِرْهُمْ، وَاكْتُمْ أَمْرَكَ عَنْ أَهْلِ مَكَّةَ، فَإِنِّي أَخْشَاهُمْ عَلَيْكَ. فَقُلْتُ: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لأُصَوِّتَنَّ بِهَا بَيْنَ ظَهْرَانِيهِمْ. فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى الْمَسْجِدَ فَنَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ أَشْهَدُ أَنْ لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا رسول اللَّهِ. فَثَارَ الْقَوْمُ إِلَيْهِ فَضَرَبُوهُ حَتَّى أَضْجَعُوهُ، وَأَتَى الْعَبَّاسُ فَأَكَبَّ عَلَيْهِ وَقَالَ: وَيْلَكُمْ، أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّهُ مِنْ غِفَارٍ، وَأَنَّ طَرِيقَ تِجَارَتِكُمْ إِلَى الشَّامِ عَلَيْهِمْ، وَأَنْقَذَهُ مِنْهُمْ، ثُمَّ عَادَ مِنَ الْغَدِ إِلَى مِثْلِهَا، وَثَارُوا إِلَيْهِ فَضَرَبُوهُ، فَأَكَبَّ عَلَيْهِ الْعَبَّاسُ فَأَنْقَذَهُ ثُمَّ لَحِقَ بِقَوْمِهِ، فَكَانَ هَذَا أَوَّلُ إِسْلامِ أَبِي ذَرٍّ رَضِيَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ.
  • وَأَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَلَمَةَ الْمُرَادِيُّ، قَالَ. حَدَّثَنَا ابْنُ وَهْبٍ، قَالَ: حدثني الليث.
  • ابن سَعْدٍ، عَنْ يَزِيدَ بْنِ أَبِي حَبِيبٍ، قَالَ: قَدِمَ أَبُو ذَرٍّ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهُوَ بِمَكَّةَ، فَأَسْلَمَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ فَكَانَ يَسْخَرُ بِآلِهَتِهِمْ، ثُمَّ إِنَّهُ قدم على رسول الله صلى الله عليه وَسَلَّمَ الْمَدِينَةَ. فَلَمَّا رَآهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَهِمَ فِي اسْمِهِ فَقَالَ: أَنْتَ أَبُو نَمْلَةَ، فَقَالَ: أَنَا أَبُو ذَرٍّ. قَالَ: نَعَمْ أَبُو ذَرٍّ. وَقَدْ تَقَدَّمَ فِي بَابِ جُنْدَبٍ مِنْ خَبَرِهِ مَا لَمْ يَقَعْ هُنَا. وتوفي أَبُو ذر رضي اللَّه عنه بالربذة سنة إحدى وثلاثين أَوِ اثنتين وثلاثين، وصلى عَلَيْهِ ابْن مَسْعُودٍ، ثم مات رضي اللَّه عنه بعده فِي ذلك العام. وقد قيل: توفي سنة أربع وعشرين. والأول أصح إن شاء اللَّه تعالى. وَقَالَ علي رضي اللَّه عنه: وعى أَبُو ذر علمًا عجز الناس عنه، ثم أوكأ عَلَيْهِ، فلم يخرج شَيْئًا منه. وَقَالَ النَّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ. أَبُو ذر فِي أمتي عَلَى زهد عِيسَى ابْن مريم. وَقَالَ أَبُو ذر: لقد تركنا رسول الله صلى الله عليه وسلم وما يحرّك طائر جناحيه في السماء إلا ذكرناه منه علمًا.
  • حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ سَعِيدُ بْنُ نَصْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ، حَدَّثَنَا ابن وضاح، حدثنا ابن أبي شيبة، حدثنا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى الأَشْيَبُ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سلمة، حدثنا علي بن زيد بن جدعان، عَنْ بِلالِ بْنِ أَبِي الدَّرْدَاءِ- أَنّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: مَا أَظَلَّتِ الْخَضْرَاءُ، وَلا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ أَصْدَقَ لَهْجَةً مِنْ أَبِي ذَرٍّ. وَقَدْ ذَكَرْنَا مِنْ أَخْبَارِهِ فِي بَابِ الْجِيمِ مِنَ الأَسْمَاءِ مَا هُوَ أَتَمُّ مِنْ هَذَا وَالْحَمْدُ للَّه تَعَالَى.
  • ذكر سيف بْن عُمَرَ، عَنِ القعقاع بْن الصلت، عن رجل من كليب بن الحلحال، عَنِ الحلحال بْن دري الضبي، قَالَ: خرجنا حجاجًا مَعَ ابْن مَسْعُود سنة أربع وعشرين ونحن أربعة عشر راكبًا حَتَّى أتينا عَلَى الربذة، فشهدنا أبا ذر فغسلناه وكفناه ودفناه هناك.[۳]

مشایخ در روایت

روایت‌کنندگان از او

فهرست راویان

جرح و تعدیل

پانویس