ابوذر غفاری در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

جندب (یا: بریر) بن جنادة بن کعیب بن صعیر، از قبیله بنی‌غفار، از بنی‌کنانه[۱]، معروف به ابوذر غفاری، از کسانی بود که بر دستورات نبی مکرم اسلام پیش رفت و از مسیر حقیقت دور نشد و به همین جهت یکی از ارکان اربعه تشیع به حساب می‌آید[۲]. او به تعبیر امام علی (ع) در حفظ دین خویش سخت‌گیر و در کسب دانایی حرص و ولعی زائدالوصف داشت و آن قدر دانش اندوخته بود که از کشیدن آن ناتوان مانده بود[۳]. او به روایت امام رضا (ع)، منقول از پیامبر اسلام‌(ص)، یکی از چهار تنی بود که بهشت مشتاق دیدارشان بود[۴]. ابوذر با همه شهرت و نقشی که در زمان رسول خدا (ص) و پس از آن داشت، زیست‌نامه روشنی از زندگی پیش از اسلام خود ندارد. بر اساس روایتی، در جاهلیت شبانی می‌کرد[۵] و به سبب توانمندی گاه یک‌تنه در مقابل کاروانی می‌ایستاد[۶]، هر چند برخی گفته‌اند که وی در جنگاوری به شجاعت و دلاوری موصوف نبوده است[۷]. در تعلقات معنوی وی گفته‌اند که از سه سال پیش از گرویدن به اسلام، خدای یگانه را می‌پرستید و نماز می‌گزارد و از بت‌ها دوری می‌جست[۸] و گاه در شب زنده‌داری بقدری زیاده‌روی می‌کرد که کوفته می‌شد و همچون خرقه‌ای بر زمین می‌افتاد[۹]، گرچه این سخن با همه ارزشمندی‌اش خالی از ابهام نیست. او فردی بلندقامت، سیاه‌چرده و پر مو بود[۱۰].[۱۱]

اسلام ابوذر

ابوذر در آغازین سال‌های ظهور اسلام با این دین آسمانی آشنا شد و مسلمان گردید. او سومین یا چهارمین[۱۲] یا به روایتی که از خودش نقل شده، پنجمین فردی بود که اسلام آورد[۱۳]. یعقوبی، اسلام او را پس از علی بن ابی طالب (ع)، خدیجه و زید بن حارثه دانسته، گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده است[۱۴]. قضیه اسلام آوردن او را گوناگون و حتی خارق‌العاده[۱۵] ذکر کرده‌اند. درست‌تر و مشهور آن است که چون بعثت پیامبر (ص) را شنید، برادرش را برای کسب اطلاع به مکه فرستاد و پس از استماع سخن او، خود به دیدار پیامبر آمد و اسلام آورد[۱۶]. او نخستین کسی بود که پیامبر را به تحیت اسلامی سلام گفت[۱۷] و پیامبر در پاسخ وی فرمود: و علیک السلام و پس از پرس و جو از محل آمدنش، برای غفار، طلب آمرزش کرد[۱۸]، بنابراین، آنچه درباره چگونگی آشنایی او با پیامبر (ص) به تفصیل و همراه با دسته‌ای از داستان‌های غیرطبیعی آمده[۱۹]، چندان وجاهت علمی ندارد.

ابوذر پس از پذیرش اسلام، از طرف رسول خدا (ص) به پنهان داشتن دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدن فرمان هجرت، مأمور شد، اما شوق او به اسلام و پیامبر، وی را به اظهار عقیده در میان مشرکان کشاند[۲۰] و موجب متقابلا اعتراض آنان[۲۱] شد و به دنبال آن مشکلاتی را به جان خرید، چون به شدت مورد آزار و اذیت مشرکان قرار گرفت[۲۲]. او سپس به دیار خویش رفت و پس از جنگ احد (یا خندق)[۲۳] به مدینه آمد و تا پایان حیات پیامبر (ص) با آن حضرت بود[۲۴] و به سیره و روش او پیش رفت[۲۵].[۲۶]

هجرت ابوذر به مدینه

زمان آمدن ابوذر به مدینه، بر اساس آنچه گفته شد، اندکی بعد از پیمان برادری (عقد مؤاخات) بود، از این رو، برخی حضور وی را در آن ماجرا انکار می‌کنند، چرا که آن پیمان، پیش از غزوه بدر و با نزول آیه ارث قطع شده بود و ابوذر تا این هنگام، هنوز به مدینه هجرت نکرده بود[۲۷]. اما جعفر مرتضی عاملی، یکی از نویسندگان معاصر، با استناد به حدیثی از امام سجاد (ع) و ذکر دو دلیل دیگر، برادری او را با سلمان درست می‌داند و بر آن است که ابوذر از همان ابتدای هجرت در مدینه بود[۲۸]، گرچه مأخذی درخور برای مدعای خویش ارائه نمی‌دهد[۲۹].

حضور در غزوه‌ها

ابوذر در برخی از غزوه‌های عهد نبوی حضور فعال داشت. در فتح مکه، گویا پرچم بنی‌غفار را به دست داشت[۳۰] و در حنین پرچمدار آنان بود[۳۱]، هر چند قولی دیگری حاکی از آن است که او در این جنگ، جانشین پیامبر (ص) در مدینه بوده است[۳۲]. وی در عمرة القضاء[۳۳] و غزوه ذات الرقاع، به جانشینی آن حضرت در مدینه ماند[۳۴]. در نبرد تبوک، به سبب ضعف مرکب با تأخیر و پیاده، در نیمه راه به جمع سپاهیان پیوست[۳۵] و در همین ماجرا بود که پیامبر (ص) درباره‌اش فرمود: او تنها زندگی می‌کند، تنها می‌میرد، تنها برانگیخته می‌شود و به تنهایی وارد بهشت خواهد شد[۳۶] و نیز فرمود: «مَا أَظَلَّتِ‏ الْخَضْرَاءُ وَ لَا أَقَلَّتِ الْغَبْرَاءُ أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ»[۳۷]؛ «آسمان بر راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده و زمین مثل او را حمل نکرده است”. این صفت بعدها به مثابه ضرب‌المثلی میان مردم رد و بدل می‌شد[۳۸].[۳۹]

ابوذر و حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)

با رحلت پیامبر (ص) که جامعه اسلامی دچار تفرق و تشتت شد، او به همراه تنی چند از صحابی بزرگ، فرمان رسول خدا (ص) را اطاعت کرد و بر حقانیت علی (ع) پای فشرد[۴۰] و تا پایان عمر بر آن پایداری ورزید و دیگران را نیز به آن سفارش کرد[۴۱]. در همین راستا خلافت ابوبکر را نپذیرفت[۴۲] و با برخی دیگر از بزرگان صحابه، از امام علی خواست تا برای گرفتن حق خود به پا خیزد و در برخوردی که با عمر داشت، در حقانیت علی خطبه‌ای خواند[۴۳]. وی بر این شیوه همچنان باقی بود، چنانکه آورده‌اند سالی به مکه رفت، در کنار کعبه، حلقه در را گرفت و خطاب به مردم گفت: هر که مرا می‌شناسد من جندب بن جناده‌ام و هر که نمی‌شناسد بداند من ابوذرم. من شنیدم که پیامبر خدا در حالی که دست علی (ع) را گرفته بود، فرمود: «علی اول کسی است که به من ایمان آورده و اول کسی است که با من در روز قیامت مصافحه می‌کند، او صدیق اکبر و فاروقی است که بین حق و باطل جدایی می‌افکند، او پیشدار مؤمنان[۴۴] و خلیفه پس از من است”[۴۵].

ابوذر خود با افتخار به این استواری، در جمعی می‌گوید: «من در روز قیامت از همه شما به پیامبر (ص) نزدیک‌تر خواهم بود، چون از ایشان شنیدم که فرمود: نزدیک‌ترین شما در قیامت به من، کسی است که از این دنیا به همان صورتی که من او را ترک گفته‌ام، خارج شود. به خدا سوگند! جز من، هیچ یک از شما نیست که به چیزی از دنیا دست نینداخته باشد”[۴۶]. همین رابطه با خاندان پیامبر (ص) و علی (ع)، او را در جمع محدود و خلوت تشییع کنندگان حضرت فاطمه (س) که حتی بسیاری از زنان پیامبر حضور نداشتند، قرار داد[۴۷]. او حتی زمانی که در تبعید و تنهایی به سر می‌برد و روزهای پایانی عمر خویش را سپری می‌کرد، باز دیگران را به تبعیت از امام علی (ع)، به عنوان دستوری دینی فرا می‌خواند؛ ابوسخیله، از رجال نسایی‌[۴۸] می‌گوید: من و سلمان فارسی (عمار)[۴۹] در سفر حج، از ربذه گذشتیم و در آنجا با ابوذر به گفت‌و‌گو نشستیم. او گفت به هنگام پیدایی فتنه، پیامبر فرمود به کتاب خدا و بزرگمرد علی بن ابی‌طالب تکیه کنید[۵۰].[۵۱]

ابوذر در زمان خلفا

از زندگی ابوذر در زمان خلافت ابوبکر اطلاعی در دست نیست، اما پس از وفات او به شام رفت و در آنجا ساکن شد[۵۲]. در دوره خلافت عمر، یکی از چهار نفری بود که به سبب ارجمندی‌اش، در تقسیم بیت‌المال جزو بدریون قرار گرفت[۵۳]، با آنکه در آن جنگ شرکت نداشت. او در سال نوزده قمری، به اعتبار اهمیت جهاد اسلامی، در فتح مصر به دست عمروعاص شرکت کرد و گویا بر اقامت در آن دیار عزم داشت[۵۴]، ولی به شام بازگشت و در یکی از جنگ‌های تابستانی معاویه، در نبرد عموریه (۲۳ق) حضور یافت[۵۵] و همچنان تا زمان خلافت عثمان در شام ماند و در فتح قبرس به دست معاویه (۲۷ یا ۲۸ق)، شرکت کرد[۵۶]، اما هیچ‌گاه بر کارها و رفتارهای او صحه نگذاشت و همیشه با وی سر ستیز داشت، تا جایی که مورد سرزنش و طرد او واقع گردید.

ابوذر فردی پایبند به دیانت اسلامی بود و بر اجرای عدالت سخت پافشاری می‌کرد. در چگونگی مصرف بیت‌المال، سختگیر بود و از مسلمانان و حاکمان می‌خواست روش پیامبر را دنبال کنند. زمان عثمان (۲۵ - ۳۵ق)، به ویژه در دوره دوم آنکه زیاده‌خواهی‌های خویشاوندانه بر الگوهای اسلامی چیره شد، با معاویه و نیز خلیفه سوم در افتاد و با استناد به آیه ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۵۷]، رفتار آنان را به چالش کشید. وی با استناد به سخنان رسول خدا (ص) می‌گفت: مقصود از انفاق در راه خدا، فقط زکات نیست، بلکه معنای اعمی دارد که هم شامل زکات و هم هزینه‌های ضرور جامعه از قبیل جهاد، دفاع و حفظ جان‌ها از نابودی و مانند آن است. با توجه به شرایط آن زمان که عده‌ای از مسلمانان سخت در مضیقه بودند و ثروتمندان از انفاق در راه خدا سرباز می‌زدند، می‌گفت: حاکمان حکومت اسلامی باید جمیع شئون زندگی مردم را اصلاح کنند و تمام طبقات جامعه باید از بیت‌المال بهره ببرند. از این رو، به کاخ‌سازی معاویه در شام اعتراض کرد، اما روشن بود که این رفتار خوشایند معاویه نبود و جز هتک حرمت و بازداری مردم از همنشینی با وی و در نهایت به بهانه افساد در جامعه، به اخراج او به مدینه نتیجه‌ای نداشت[۵۸].

ابوذر در مدینه هم ساکت ننشست و وقتی بذل و بخشش‌های عثمان را به اطرافیان، از جمله مروان حکم، حارث بن حکم بن ابی‌العاص و زید بن ثابت دید، سخت بر آشفت و دشمنی او را بر غضب الهی رجحان داد[۵۹] و خطاب به عثمان بن عفان گفت: «از مردم فقط به این مقدار راضی نباشید که یکدیگر را آزار ندهند، بلکه باید آنان را وادارید تا بذل معروف کنند. پرداخت کننده زکات فقط نباید به دادن آن بسنده کند، بلکه باید به همسایه و برادران احسان کند و با خویشان پیوند داشته باشد”. کعب‌الاحبار که در آن مجلس حضور داشت، در پاسخ ابوذر گفت: کسی که زکات واجب را داده، آنچه بر او واجب بوده ادا کرده است و دیگر چیزی برعهده او نیست. ابوذر با عصای خود بر سر او کوفت و گفت: ای یهودی‌زاده! تو را چه و اظهار این‌گونه مطالب![۶۰] سخنان او صریح یا نزدیک به صریح است که همه اتفاق‌ها را واجب نمی‌دانسته. اینکه برخی گفته‌اند ابوذر به اجتهاد خود عمل می‌کرد و می‌گفت دارایی‌های زاید بر مقدار ضرورت باید در راه خدا انفاق شود، درست نیست. ابوذر می‌گفت: آنچه را می‌گویم، از رسول خدا و یا خلیل خودم شنیده‌ام[۶۱]، البته به لحاظ مشی شخصی بر آن بود که مسلمان نباید بیش از ما یحتاج خویش را ذخیره سازد[۶۲].[۶۳]

تبعید ابوذر به ربذه عملی اختیاری یا اجباری

اعتراض او به عثمان و پافشاری بر حقیقت دینداری و پارسایی، موجب تبعیدش به ربذه شد[۶۴]؛ محلی که آن را هیچ خوش نداشت[۶۵]. این قضیه بحث‌های فراوانی را در تاریخ و کلام اسلامی برانگیخت. برخی در صدد برآمدند تا رفتن به ربذه را به میل ابوذر نشان دهند[۶۶]، با این توجیه که او تنهایی را دوست می‌داشت و فقط برای گریز از اعرابی شدن که پیامبر (ص) آن را بد شمرده بود، به مدینه رفت و آمد داشت[۶۷]. آلوسی با ذکر این نکته که ابوذر در مواجهه با معاویه، به ظاهر آیه تمسک و تصور کرده که باید تمام مال زائد بر نیاز را انفاق کرد، می‌‌نویسد: این سخن مورد اعتراض فراوان واقع، و بر ضد ابوذر به آیه ارث استدلال شد و به ناچار عزلت گزید و در مشاوره با عثمان، به ربذه راهنمایی شد و تا آخر عمر در آنجا ماند[۶۸]. ناسازگاری این دیدگاه که در پی اختیاری نشان دادن رفتن به ربذه است، با آنچه در تاریخ آمده که هر گونه آزادی و اختیار ابوذر را نفی می‌کند، عده‌ای را به نقد عمل ابوذر و توجیه عمل عثمان کشانده است.

قاضی عبدالجبار معتزلی ابتدا رفتن ابوذر به ربذه را به درخواست خودش می‌داند، سپس به توجیه عمل عثمان می‌پردازد که سخن تند و کلام خشن ابوذر موجب شد تا همه اصحاب رسول خدا به اخراج وی نظر دهند که این هم به صلاح خود او و هم به مصلحت اصحاب و دین بود[۶۹]. ولی عده‌ای دیگر، به استناد داده‌های تاریخی[۷۰]، رفتن ابوذر به ربذه را از سر ناچاری و تابع تصمیم و فرمان عثمان دانسته‌اند و بر آن‌اند که برخلاف خواست ابوذر که مایل بود به مکه، بصره، یا شام برود، به آنجا فرستاده شد. این وعده با چنین تحلیلی از رفتار عثمان باصحابی بزرگ رسول خدا (ص) انتقاد می‌کنند[۷۱].

برابر داده‌ای از جوهری به روایت ابن ابی‌الحدید، وقتی عثمان به اخراج ابوذر از مدینه اقدام کرد فرمان داد بین مردم ندا در دهند که کسی حق ندارد با وی سخن بگوید و او را همراهی کند و مروان را دستور داد تا با او بیرون برود و مراقب اوضاع باشد، اما در این میان، امام علی (ع)، برادرش عقیل، دو فرزندش بزرگوارش حسن و حسین (ع) و عمار به رغم دستور، به مشایعت او پرداختند. حسن (ع) با ابوذر سخن می‌گفت و او را دلداری می‌داد. مروان به تندی معترض شد که مگر نمی‌دانی امیرالمؤمنین از سخن گفتن با وی نهی کرده است؟ این سخن خشم امام علی (ع) را برانگیخت و با شلاقش بر میان دو گوش مرکبش کوفت و نفرینش کرد. مروان غضبناک پیش عثمان رفت و از آنچه رخ داده بود او را خبردار کرد. امام و دیگران پس از وداع با ابوذر به شهر در آمدند و آن حضرت پیش عثمان رفت و در پاسخ اعتراضش، فرمود: رفتار من با مروان دفاعی بود و فرمان تو نیز، چون به معصیت بود، مورد اطاعت قرار نگرفت و همچنین همراهی خویش با ابوذر را نه از سر مخالفت با عثمان، بلکه ادای حق او دانست[۷۲] و بدین گونه سپاس خویش را به رغم مخالفت دستگاه قدرت نسبت به ابوذر ابراز کرد[۷۳].

فضایل ابوذر

پیامبر (ص) به ابوذر علاقه داشت، چرا که برابر دسته‌ای از روایات از سوی خداوند فرمان یافته بود تا او را به همراه سه تن دیگر؛ یعنی امام علی (ع)، مقداد و ابوذر دوست داشته باشد[۷۴] و همچنین وی را به عنوان رفیق خود نام برده بود[۷۵] و حتی پشت سرش بر مرکب خود سوار می‌کرد[۷۶]. ابوذر در دوران اسلامی‌اش هیچ‌گاه مسئولیتی سیاسی نیافت[۷۷] و همیشه از آن دوری می‌گزید، از این‌رو به ابوموسی اشعری که به دوستی با وی پافشاری داشت و همیشه با وی همراه بود، چون برادرش خطاب کرد، گفت: من پیش از آنکه به خدمت [در خلافت عثمان] درآیی، برادرت بوده‌ام[۷۸].

زهد و پارسایی ابوذر موجب شد که پیامبر وی را به حضرت عیسی (ع) تشبیه کند[۷۹]؛ کسی که در زندگی دنیایی به حداقل ممکن قناعت می‌کرد و حتی حاضر به پذیرش هدیه نبود[۸۰]. ابوذر گاه در مسجد می‌خوابید[۸۱]، در حق‌گویی سرآمد بود، چنان که حضرت علی (ع) فرمود: «امروز هیچ کس جز من و ابوذر نیست که در راه خدا از سرزنش دیگران نهراسد”[۸۲] و این بر اساس عهدی بود که با پیامبر بسته بود تا به سرزنش سرزنشگری اعتنا نکند[۸۳]. ابوذر هرگز از بیان حق باز نایستاد و هنگامی که بدو گفتند: چرا با اینکه خلیفه تو را از فتوا دادن منع کرده، باز چنین می‌کنی؟ گفت: به خدا سوگند! اگر خنجر بر حلقم نهید تا یک کلمه از آنچه را از رسول خدا شنیده‌ام، ترک کنم، چنین نخواهم کرد[۸۴]. ابوذر از ارکان آفرینش[۸۵] و از حواریون پیامبر در قیامت نیز شمرده شده است[۸۶].[۸۷]

ابوذر در شأن نزول آیات

مفسران دسته‌ای از آیات قرآن را در شأن وی ذکر کرده‌اند؛ از جمله وی را یکی از شب زنده‌داران آیه ۲۰ سوره مزمل: ﴿طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ[۸۸] و نیز آیه ۱۷ سوره ذاریات: ﴿كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ[۸۹] ذکر می‌کنند[۹۰] که به سختی بر انجام عبادت پای می‌فشرد تا اینکه آیه ۲ سوره مزمل: ﴿قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا[۹۱] نازل شد[۹۲]. همین خصائص موجب شد که امام رضا (ع) وی را به عنوان یکی از افراد صاحب ولایت بر شمرد. بر اساس روایتی از فضل بن شاذان که البته جا برای چند و چون در آن بسته نیست، مأمون از امام رضا (ع) می‌خواهد تا اسلام محض را برای او به اختصار و ایجاز بیان دارد. امام طی نوشته‌ای درخواست او را اجابت می‌کند و ضمن معرفی خداوند و بیان اوصاف او به اصول عقاید اسلامی اشاره می‌کند، از نبوت و امامت و معاد می‌گوید و سپس به احکام شرعی می‌پردازد، نماز و روزه و خمس و زکات و جهاد و دیگر مسائل را بر می‌شمرد و حتی از تعریف مؤمن و مسلمان و تفاوت آنها با یکدیگر سخن به میان می‌آورد و در بخش پایانی مکتوب خویش از تبری و تولی می‌گوید و می‌نویسد: «وَ الْوَلَايَةُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ الَّذِينَ مَضَوْا عَلَى‏ مِنْهَاجِ‏ نَبِيِّهِمْ‏(ص) وَ لَمْ يُغَيِّرُوا وَ لَمْ يُبَدِّلُوا مِثْلِ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ وَ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ وَ... و أَمْثَالِهِمْ وَ الْوَلَايَةُ لِأَتْبَاعِهِمْ وَ أَشْيَاعِهِمْ وَ الْمُهْتَدِينَ بِهُدَاهُمْ وَ السَّالِكِينَ مِنْهَاجَهُمْ»[۹۳]؛ دوستی با امیر مؤمنان و آنان که بر شیوه پیامبرشان گام برداشتند و تغییر نکردند و راه دیگر نپیمودند؛ افرادی چون سلمان و ابوذر و دیگران و مانندشان و دوستی با پیروانشان و کسانی که با هدایت آنان راه یافتند و در مسیر آنان قدم نهادند”. بدین گونه امام رضا (ع) در تعظیم و تجلیل ابوذر سخن می‌راند و وی را به عنوان یکی از الگوهای اسلامی معرفی می‌نماید[۹۴].

سرانجام ابوذر

به هر حال، فرجام کار ابوذر همانی شد که پیامبر (ص) از پیش فرموده بود[۹۵]. او در ربذه، در تنهایی و سختی در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ق در گذشت[۹۶] و عبدالله بن مسعود که از مدینه به کوفه می‌رفت به طور اتفاقی با مرگ او مواجه شد، سخت گریست و بر او نماز گزارد[۹۷]. بدن ابوذر را کاروانی که از آنجا می‌گذشت، تجهیز و دفن کرد[۹۸]. از او نسلی باقی نمانده است[۹۹].

ابوذر که معاشرت و همراهی نسبتاً زیادی با پیامبر (ص) داشت، به طور طبیعی احادیثی از آن حضرت را به پسینیان منتقل کرده است. طبق آمار وی ۲۸۱ حدیث از پیامبر (ص) نقل کرده است و افراد بسیاری از صحابه و تابعین از وی روایت کرده‌اند[۱۰۰][۱۰۱].[۱۰۲]

منابع

پانویس

  1. أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۶۶؛ تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۳۳.
  2. رجال الطوسی، ص۵۴.
  3. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۶؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۱.
  4. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۷؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۱، ص۱۳۴.
  5. الکافی، ج۸، ص۲۹۷.
  6. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۷؛ البدء و التاریخ، ج۵، ص۹۳.
  7. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۴.
  8. الکافی، ج۸، ص۱۶۸؛ صحیح مسلم، ج۸، ص۳۶۰.
  9. معرفة الصحابة، ج۲، ص۵۵۷.
  10. المنتخب من ذیل المذیل، ج۱، ص۳۵.
  11. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  12. الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۲.
  13. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۹.
  14. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳.
  15. الکافی، ج۸، ص۲۹۷.
  16. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۹؛ صحیح مسلم، ج۸ ص۳۶۹؛ أسد الغابة، ج۵، ص۱۰۰.
  17. صحیح مسلم، ج۸ ص۳۶۸؛ أسد الغابة، ج۱، ص۳۵۷.
  18. التاریخ الکبیر، ابن ابی‌خیثمه، ج۲، ص۴۹.
  19. صحیح مسلم، ج۸، ص۳۶۹،۳۷۰؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۶.
  20. الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۷.
  21. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۰؛ أسد الغابة، ج۵، ص۱۰۰.
  22. الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۷.
  23. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۸؛ ج۳، ص۴۱۹.
  24. الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۱.
  25. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۲؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۴۹۷.
  26. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  27. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۰.
  28. الصحیح من سیرة النبی (ص)، ج۴، ص۲۴۴.
  29. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  30. المغازی، ج۲، ص۸۱۹.
  31. المغازی، ج۳، ص۸۹۶.
  32. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۱۱.
  33. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۱۱.
  34. السیرة النبویة، ابن‌هشام، ج۲، ص۲۰۳.
  35. المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰؛ الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۲، ص۱۲۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۱۳۹.
  36. اختیار معرفة الرجال، ص۲۴؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۰۰.
  37. تفسیر فرات الکوفی، ص۴۰۷؛ الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۲؛ مطالب السؤول، ص۸۶.
  38. العقد الفرید، ج۳، ص۷۲.
  39. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  40. اختبار معرفة الرجال، ص۱۱، الکافی، ج۸ ص۲۴۵.
  41. الاحتجاج، ج۱، ص۱۹۳.
  42. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۴؛ الاحتجاج، ج۱، ص۷۵.
  43. الخصال، ص۴۶۱،۴۶۳.
  44. المناقب، محمد کوفی، ج۱، ص۲۶۷، ۲۸۰.
  45. معانی الأخبار، ص۴۰۲.
  46. المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۹؛ الإصابة، ج۵، ص۱۰۶.
  47. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۵.
  48. تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۰۵.
  49. الارشاد، ج۱، ص۳۱.
  50. الأمالی، طوسی، ص۱۴۸.
  51. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  52. الاستیعاب، ج۱، ص۳۲۱.
  53. تاریخ الطبری، ج۲، ص۴۵۲.
  54. المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۸.
  55. تاریخ الطبری، ج۲، ص۵۸۸.
  56. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۰۰.
  57. «و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  58. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۳؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.
  59. أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۶۶.
  60. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۱۶.
  61. المیزان، ج۹، ص۲۵۸-۲۶۱؛ تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۹۵ - ۴۰۱.
  62. تهذیب الأسماء، ج۲، ص۲۳۰.
  63. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  64. الأنساب، سمعانی، ج۱۰، ص۶۴.
  65. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۱۶؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۵-۳۷۷.
  66. الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۵.
  67. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۱۶.
  68. روح المعانی، ج۵، ص۲۸۰.
  69. المغنی، ابن‌قدامه، ج۲، ص۵۵.
  70. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۳؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.
  71. مروج الذهب، ج۲، ص۳۷۶، ۳۷۷؛ الشافی فی الإمامة، ج۴، ص۲۹۳، ۲۹۴.
  72. السقیفة و فدک، ص۸۰؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج۸ ص۲۵۵-۲۵۶.
  73. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  74. المعجم الأوسط، ج۷، ص۳۰۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۵۵.
  75. المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۱۶.
  76. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۳.
  77. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۴- ۱۷۵؛ المستطرف، ج۱، ص۱۷۳.
  78. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۴.
  79. المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۹؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۱۸.
  80. المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۵۰.
  81. المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۴۸.
  82. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۷۵.
  83. المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶؛ معرفة الصحابة، ج۲، ص۵۵۷.
  84. الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۲، ص۲۷۰.
  85. الاختصاص، ص۵.
  86. الاختصاص، ص۶۱.
  87. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  88. «بی‌گمان پروردگارت می‌داند که تو و دسته‌ای از کسانی که با تواند» سوره مزمل، آیه ۲۰.
  89. «آنان اندکی از شب را می‌خفتند» سوره ذاریات، آیه ۱۷.
  90. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۷۵.
  91. «شب را- جز اندکی- بپای خیز» سوره مزمل، آیه ۲.
  92. الجامع لأحکام القرآن، ج۱۷، ص۱۵.
  93. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۲۱؛ مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۴۹۷.
  94. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.
  95. المغازی، ج۳، ص۱۰۰۱.
  96. طبقات الخلیفة، ص۳۲؛ تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۲۹.
  97. الاستیعاب، ج۱، ص۲۵۳.
  98. المعجم الکبیر، ج۶، ص۱۲۶.
  99. جمهرة أنساب العرب، ص۱۸۶.
  100. تهذیب الأسماء، ج۲، ص۲۲۹.
  101. منابع: قرآن کریم؛ الاحتجاج علی أهل اللجاج، احمد بن علی طبرسی (قرن ۶ق)، تحقیق: سید محمدباقر خرسان، مشهد، نشر المرتضی، اول، ۱۴۰۳ق، الاختصاص، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، بیروت، دار المفید، دوم، ۱۴۱۴ق؛ اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه فردوسی، ۱۳۴۸ش؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت الا لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، دوم، ۱۴۱۴ق، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، یوسف بن عبدالله معروف به ابن عبدالبر (۲۶۳ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل، اول، ۱۴۱۲ق؛ أسد الغابة فی معرفة الصحابة، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق، الإصابة فی تمییز الصحابة، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، تحقیق: عادل احمد عبد الموجود - علی محمد معوض، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۴ق، الأمالی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: مؤسسة البعثة، قم، دار الثقافة، اول، ۱۴۱۴ق؛ أنساب الأشراف (کتاب جمل من أنساب الأشراف)، احمد بن یحیی معروف به بلاذری (۲۷۹ق)، تحقیق: سهیل زکار - ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۷ق، الأنساب، عبدالکریم بن محمد معروف به سمعانی (۵۶۲ق)، تحقیق: عبدالرحمن معلمی، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیة، اول، ۱۳۸۲ق، البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (۳۸۱ق)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چهارم، ۱۴۰۳ق، التاریخ الکبیر، احمد بن زهیر معروف به ابن ابی خیثمه (۲۷۹ق)، تحقیق: صلاح هلل، قاهره، الفاروق الحدیثة، اول، ۱۴۲۷ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تا، تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم کوفی (قرن ۴ق)، تحقیق: محمد کاظم، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الإسلامی، اول، ۱۴۱۰ق؛ تفسیر نمونه، زیر نظر: ناصر بن علی محمد مکارم شیرازی (معاصر)، تهران، دار الکتب الإسلامیة، اول، ۱۳۷۴ش؛ تهذیب الأسماء و اللغات، یحیی بن شرف نووی (۶۷۶ق)، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا؛ تهذیب التهذیب، احمد بن علی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲ق)، حیدر آباد، دائرة المعارف النظامیة، اول، ۱۳۲۶ق؛ الجامع لأحکام القرآن، محمد بن احمد معروف به قرطبی (۶۷۱ق)، تحقیق: احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق، جمهرة أنساب العرب، علی بن احمد معروف به ابن حزم (۴۵۶ق)، قاهره، دار المعارف، ۱۹۷۱م، الخصال، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، اول، ۱۴۰۳ق؛ رجال الطوسی، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۵ق؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، محمود بن عبدالله معروف به آلوسی (۱۲۷۰ق)، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۵ق؛ السقیفة و فدک، احمد بن عبدالعزیز جوهری (۳۲۳ق)، تحقیق: محمدهادی امینی، بیروت، شرکة الکتبی، دوم، ۱۴۱۳ق، السیرة النبویة، عبدالملک بن هشام حمیری (۲۱۸ق)، تحقیق: مصطفی سقا - ابراهیم ابیاری - عبدالحفظ شبلی، قاهره، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، دوم، ۱۳۷۵ق؛ الشافی فی الإمامة، علی بن حسین موسوی معروف به سید مرتضی (۴۳۶ق)، تحقیق: سید عبد الزهراء حسینی، تهران، مؤسسة الصادق، اول، ۱۴۱۰ق؛ شرح نهج البلاغة، عبدالحمید بن هبة الله معروف به ابن ابی الحدید (۶۵۶ق)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، ۱۴۰۴ق؛ صحیح مسلم (الجامع الصحیح)، مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری (۲۶۱ق)، بیروت، دار الفکر، بی تا، الصحیح من سیرة النبی الأعظم، سید جعفر بن مرتضی حسینی عاملی (معاصر)، بیروت، دار الهادی - دار السیرة، چهارم، ۱۴۱۵ق، طبقات الخلیفة (کتاب الطبقات)، خلیفة بن خیاط شباب عصفری (۲۴۰ق)، تحقیق: اکرم ضیاء عمری، بغداد، مطبعة العانی، اول، ۱۳۸۷ق؛ الطبقات الکبری، محمد بن سعد هاشمی معروف به ابن سعد (۲۳۰ق)، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۱۰ق، العقد الفرید، احمد بن محمد اندلسی معروف به ابن عبد ربه (۳۲۸ق)، تصحیح: مفید محمد قمیحة، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۴ق، عیون أخبار الرضا، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن معروف به طبرسی (۵۴۸ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، اول، ۱۴۱۵ق؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، علی بن ابی بکر هیثمی (۸۰۷ق)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۸ق؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، دوم، ۱۴۰۹ق؛ المستطرف فی کل فن مستظرف، محمد بن احمد ابشیهی (۸۵۲ق)، تصحیح: صلاح الدین هواری، بیروت، مکتبة الهلال، اول، ۲۰۰۰م؛ مسند الإمام الرضا، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی (معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضا، اول، ۱۴۰۶ق؛ مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی (۶۵۲ق)، بیروت، مؤسسة البلاغ، اول، ۱۴۱۹ق، المعجم الأوسط، سلیمان بن احمد معروف به طبرانی (۳۶۰ق)، تحقیق: طارق عوض الله - عبدالحسن حسینی، قاهره، دار الحرمین، ۱۴۱۵ق، المعجم الکبیر، سلیمان بن احمد معروف به طبرانی (۳۶۰ق)، تحقیق: حمادی عبدالمجید سلفی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، بی تا؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، سید ابو القاسم بن علی اکبر موسوی خویی (۱۴۱۳ق)، قسم، مرکز نشر الثقافة الإسلامیة، پنجم، ۱۴۱۳ق؛ معرفة الصحابة، احمد بن عبدالله معروف به ابونعیم اصفهانی (۴۳۰ق)، تحقیق: عادل یوسف عزازی، ریاض، دار الوطن، اول، ۱۴۱۹ق، المغازی، محمد بن عمر واقدی (۲۰۷ق)، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت، مؤسسة الأعلمی، سوم، ۱۴۰۹ق؛ المغنی، عبدالله بن احمد معروف به ابن قدامه (۶۲۰ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا، مناقب الإمام أمیر المؤمنین علی، محمد بن سلیمان کوفی قاضی (قرن ۳ق)، تحقیق: محمدباقر محمودی، مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة، اول، ۱۴۱۲ق؛ مناقب آل أبی طالب، محمد بن علی مازندرانی معروف به ابن‌شهرآشوب (۵۸۸ق)، قم، نشر علامه، اول، ۱۳۷۹ق، معانی الأخبار، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۰۳ق؛ المنتخب من ذیل المذیل، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، بیروت، مؤسسة الأعلمی، بی تا، المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین بن محمد طباطبایی (۱۴۰۲ق)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، بی‌تا.
  102. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۵۰۶-۵۱۴.