صدیق اکبر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

صدیق کسی را گویند که در کردار و گفتار، راست و درست و تصدیق کننده حق است. قرآن، حضرت ابراهیم و یوسف و ادریس را «صدیق» لقب می‌دهد[۱]. سه آیه با مضمون صدیق بر علی(ع) تطبیق شده است و[۲] ایشان افتخار می‌کند که خدای سبحان، او را صدیق اکبر نامیده است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: پروردگارم در شب معراج فرمود: تو برگزیده منی از آفریدگانم، و پس از تو صدیق اکبر است. پرسیدم: «يَا رَبِّ وَ مَنْ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ؟ قَالَ: أَخُوكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»؛ «پروردگارا، صدیق اکبر کیست؟ فرمود: برادرت علی بن ابی‌طالب»[۳].

پیامبر گرامی(ص) در چند مناسبت، علی(ع) را «الصدیق الاکبر» نامید؛ از جمله[۴]: «سَتَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَرَانِي وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ هُوَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ»[۵]؛ «به زودی فتنه‌ای پس از من رخ می‌دهد. هرگاه چنین شد، به علی بن ابی‌طالب بپیوندید و همراهش باشید؛ زیرا او نخستین کسی است که مرا می‌بیند، و نخستین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند، و او صدیق اکبر است».

در زمان عمر، مردی از اهالی کوفه، در جست‌وجوی راهنما بود. نزد ابوذر و سلمان و مقداد آمد و آنان به او گفتند: هماهنگ و ملازم با کتاب خدا (قرآن) و با علی بن ابی‌طالب باش؛ زیرا او همواره با قرآن است و از آن جدا نمی‌شود. همه ما با قاطعیت شهادت می‌دهیم که رسول خدا(ص) فرمود: به راستی که علی با حق، و حق با علی است. علی به هر طرف رود، حق بر گِردش می‌چرخد؛ زیرا او نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند و او صدیق اکبر و فاروق بین حق و باطل است.... مرد کوفی پرسید: پس چرا مردم، ابوبکر را صدیق و عمر را فاروق می‌نامند؟ آنان پاسخ دادند: مردم حق علی را نمی‌شناسند؛ چنان‌که آن دو نفر، خلافت پیامبر خدا(ص) و حق امیرالمؤمنین را نشناختند، و این، نام آن دو نفر نبود؛ زیرا نام ویژه کسی غیر از آن دو نفر بود. به خدا سوگند! فقط علی صدیق اکبر[۶] و فاروق ازهر است و او خلیفه رسول خدا و امیرمؤمنان است. پیامبر خدا، ما و مردم را به پذیرش امارت علی دستور داد. از این رو، همه ما و حتی آن دو نفر، به علی با عنوان امیرمؤمنان سلام دادیم[۷].

در روایاتی چند، فتنه‌های پس از پیامبر پیشگویی شده و حضرت دستور فرموده که در آن فتنه‌ها همراه علی باشید که او صدیق اکبر است[۸]. این لقب در بیان پیامبر، به مناسبت‌های گوناگون مطرح شده است: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْفَارُوقُ الْأَعْظَمُ وَ أَنْتَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ»[۹]؛ «ای علی، تو فاروق اعظم و بزرگ‌ترین تصدیق کننده نبوتم هستی».

«صِدِّيقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ الصَّدِيقُ الْأَكْبَرُ»[۱۰]؛ «کسی که سراسر وجودش از این امت، صدق و راستی است، امیرمؤمنان علی بن ابی‌طالب است و همو صدیق اکبر است».

در طول تاریخ سه نفر صدیق خوانده شده‌اند: حبیب نجار (مؤمن آل یاسین) و حزقیل (مؤمن آل فرعون) و علی بن ابی‌طالب، که وی از همگان برتر است[۱۱].

گاهی پیامبر دست علی(ع) را می‌گرفت و به مردم نشان می‌داد و می‌فرمود: «... هَذَا الصَّدِّيُقِ الْأَكْبَرُ...»[۱۲]. خود علی(ع) نیز به مناسبت‌هایی، خویش را «صدیق» خوانده است: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ»[۱۳]؛ «بزرگ‌ترین تصدیق کننده پیامبری رسول خدا من هستم». ایشان بارها می‌فرمود: «أنا الصدیق الأکبر و الفاروق الأول»؛ «بزرگ‌ترین صدیق و نخستین روشن‌گر حق از باطل منم»[۱۴].

امام علی(ع) این لقب را برای خود، اثبات و از دیگران نفی می‌کند: «أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ أَنَا الصِّدِّيقُ لَا يَقُولُهَا بَعْدِي إِلَّا كَذَّابٌ مُفْتَرٍ وَ لَقَدْ صَلَّيْتُ قَبْلَ النَّاسِ سَبْعَ سِنِينَ»[۱۵]؛ «عبدالله و برادر رسول الله و صدیق اکبر منم. جز فرد کذاب و پیرایه‌بند، کسی ادعای چنین مقام و منزلتی را ندارد؛ زیرا هفت سال زودتر از مردم، به اسلام گرویدم و به نماز ایستادم».

معاذ می‌گوید: علی(ع) در بصره بر فراز منبر می‌فرمود: «أَنَا الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ آمَنْتُ قَبْلَ أَنْ يُؤْمِنَ أَبُوبَكْرٍ وَ أَسْلَمْتُ قَبْلَ أَنْ يُسْلِمَ‌»[۱۶]؛ «بزرگ‌ترین صدیق این امت منم. پیش از آن‌که ابوبکر اظهار ایمان کند، ایمان آوردم و پیش از آن‌که ابوبکر سر تسلیم فرود آورد، اسلام را پذیرفتم»[۱۷].

منابع

پانویس

  1. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱؛ ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنَا فِي سَبْعِ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ يَابِسَاتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ «یوسف، ای (یار) راستگو! درباره (خواب دیدن) هفت گاو فربه که هفت گاو لاغر آنها را می‌خورند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک دیگر نظرت را به ما بگو باشد که من نزد مردم برگردم شاید که (به تعبیر آن) دانا گردند» سوره یوسف، آیه ۴۶؛ ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  2. ﴿أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ «همان راستگویان و شهیدانند» سوره حدید، آیه ۱۹؛ ﴿فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ «کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود» سوره نساء، آیه ۶۹؛ ر.ک: حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۵۳ - ۱۵۵؛ ج۲، ص۱۲۰؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۵، ص۳۲۸؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، ص۲۶۷، ح۳۶۹.
  3. علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴۲ - ۴۴۳، ح۴.
  4. تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۶؛ علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۸، ص۱۲۸ - ۱۲۹، ح۳۴۰۷ - ۳۴۱۰؛ علامه امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۰۸ - ۳۵۰؛ ج۲، ص۴۴۰ - ۴۴۴.
  5. تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۶؛ علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴۱؛ ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۸، ص۱۲۸ - ۱۲۹، ح۳۴۰۷ و ۳۴۱۰؛ علامه امینی، الغدیر، ج۳، ص۳۰۸ – ۳۵۰؛ ج۲، ص۴۴۰ – ۴۴۴.
  6. ر.ک: عاملی، سید جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۴، ص۴۴ - ۵۰؛ علامه امینی، الغدیر، ج۵، ص۵۵۲ – ۵۵۴، ۵۱۳ – ۵۱۴؛ ج۷، ص۳۲۹ - ۳۳۳.
  7. تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۶.
  8. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۸۵، ح۳۱۶؛ فروخ صفار، بصائر الدرجات، ص۵۳، ح۲؛ تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق، ج۴، ص۲۶.
  9. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۶، ح۱۳؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۳، ص۱۰۶.
  10. سید ابن طاووس، الطرائف، ص۹۴، ح۱۳۲؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۲۳.
  11. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۱۰، ح۳۰۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۱۳، ح۸۸۶۳؛ ابن حنبل، احمد، فضائل الصحابه، ج۲، ص۶۲۸، ح۱۰۷۲؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۲، ص۳۰۴، ح۹۳۸؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، ص۲۲۲، ح۲۹۴؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۵۶۳، ح۷۶۰.
  12. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ص۴۱، ح۸۳۹۶؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۳۰۷، ح۳۱۸۸.
  13. ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۴۴، ح۱۲۰؛ نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۹، ح۶؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ح۴۲، ص۳۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۳۱.
  14. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ج۸، ص۲۰۵؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۲۲؛ تستری، قاضی نورالله، احقاق الحق، ج۴، ص۳۶۸ - ۳۷۱ و ج۶، ص۱۶۰ و ج۷، ص۱۳۱ و ج۱۵، ص۴۸۹ و ۵۱۲.
  15. علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴۳؛ ابن ابی‌شیبه، المصنف، ج۱۲، ص۶۵، ح۱۲۱۳۳؛ نسائی، احمد بن شعیب، خصائص امیرالمؤمنین، ص۲۵، ح۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱، ح۴۵۸۵؛ ابن ماجه، سنن، ج۱، ص۴۴، ح۱۲۰؛ جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۲۴۸، ح۱۹۲.
  16. علامه امینی، الغدیر، ج۲، ص۴۴۴؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۳، ص۹۵ و ۹۹؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۲۸؛ متقی هندی، علی، کنز العمال، ج۱۳، ص۱۶۴.
  17. مختاری، علی، مقاله «نام‌ها و لقب‌های امام علی»، دانشنامه امام علی ج۱۰، ص ۳۷۰.