خباب بن الارت در حدیث: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = خباب بن الارت | |||
| عنوان مدخل = خباب بن الارت | |||
| مداخل مرتبط = [[خباب بن الارت در قرآن]] - [[خباب بن الارت در تاریخ اسلامی]] - [[خباب بن الارت در نهج البلاغه]] - [[خباب بن الارت در حدیث]] - [[خباب بن الارت در تراجم و رجال]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
تعداد احادیثی که [[خباب]] از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کرده است، دقیقاً معلوم نیست. در اینجا به تعدادی از [[احادیث]] [[روایت]] شده توسط [[خباب بن ارت]] اشاره میکنیم: | |||
'''۱. سخنان قبل از [[وفات پیامبر]] {{صل}}:''' [[سید بن طاووس]] در خبری آورده است که [[امام علی]] {{ع}} فرمود: "رسول خدا {{صل}} به من [[دستور]] دادند که به میان جمعیت بروم و اعلام کنم: [[آگاه]] باشید! هرکس کارگری را به کار بگیرد و مزدش را کامل ندهد، به [[لعنت خدا]] گرفتار شود. آگاه باشید! هر کس با [[بیگانگان]] مراوده کند و دوستانش را واگذارد، [[ملعون]] است. هر کس [[پدر]] و مادرش را [[نفرین]] کند، [[ملعون]] درگاه [[خدا]] خواهد بود". | |||
[[امام علی]] {{ع}} فرمود: "من از [[خانه]] خارج شدم و همان طور که [[پیامبر]] {{صل}} به من فرموده بود در میان [[مردم]] [[پیام]] را گفتم. [[عمر]] به من گفت: "اعلام این پیامها چه معنایی دارد؟" من گفتم: خدا و رسولش بهتر میدانند. پس عمر به همراه عدهای دیگر به نزد [[رسول خدا]] {{صل}} رفتند که از ماجرا [[آگاه]] شوند. | |||
[[ | عمر گفت: ای رسول خدا! آیا آنچه که [[علی]] گفت [[تفسیری]] هم دارد؟" پیامبر {{صل}} فرمودند: "آری من به علی [[دستور]] دادهام که بگوید: آگاه باشید که هر کس کارگری را به کار گیرد و مزدش را کامل ندهد، [[لعنت خدا]] بر اوست، و [[خداوند]] میفرماید: "(پیامبر) بگو که من برای [[رسالت]] خودم اجری نمیخواهم مگر [[دوستی]] [[اهل]] بیتم". پس کسی که به ما [[ظلم]] کند لعنت خدا بر اوست و گفتم که علی بگوید که هر کس با [[بیگانگان]] مراوده کند لعنت خدا بر اوست و خداوند میفرماید: "پیامبر از خود [[مؤمنان]] نسبت به خودشان اولیتر است". و کسی که من مولای او هستم پس علی مولای اوست و کسی که غیر از علی را به [[ولایت]] بپذیرد، پس لعنت خدا بر اوست. و به او گفتم که بگوید: هر کس پدر و مادرش را نفرین کند، لعنت خدا بر اوست و من خدا و شما را [[شاهد]] میگیرم که من و علی [[پدران]] مؤمنان هستیم و هر کس یکی از ما را نفرین کند پس بر او [[لعنت]] خداست". | ||
عمر گفت: ای رسول خدا | وقتی از نزد پیامبر {{صل}} بیرون رفتند، عمر گفت: "ای [[یاران رسول خدا]]! هرگز پیامبر {{صل}} این گونه تأکید بر [[ولایت علی]] در [[غدیر]] و نیز موارد دیگر تا به امروز نکرده بود". [[خباب بن ارت]] میگوید: این واقعه نوزده [[روز]] قبل از [[وفات پیامبر]] {{صل}} بود<ref>{{متن حدیث|قال السید بن طاووس: أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} قَالَ: أَمَرَنِي رَسُولُ اَللَّهِ {{صل}} أَنْ أَخْرُجَ فَأُنَادِيَ فِي اَلنَّاسِ أَلاَ مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ أَلاَ مَنْ تَوَالَى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ أَلاَ وَ مَنْ سَبَّ أَبَوَيْهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} فَخَرَجْتُ فَنَادَيْتُ فِي اَلنَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي اَلنَّبِيُّ {{صل}} فَقَالَ لِي عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ هَلْ لِمَا نَادَيْتَ بِهِ مِنْ تَفْسِيرٍ فَقُلْتُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فَقَامَ عُمَرُ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ اَلنَّبِيِّ {{صل}} فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ هَلْ لِمَا نَادَى عَلِيٌّ مِنْ تَفْسِيرٍ قَالَ نَعَمْ أَمَرْتُهُ أَنْ يُنَادِيَ أَلاَ مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ يَقُولُ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ فَمَنْ ظَلَمَنَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ أَمَرْتُهُ أَنْ يُنَادِيَ مَنْ تَوَالَى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ يَقُولُ اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ فَمَنْ تَوَالَى غَيْرَ عَلِيٍّ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ أَمَرْتُهُ أَنْ يُنَادِيَ مَنْ سَبَّ أَبَوَيْهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ أَنَا أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي وَ عَلِيّاً أَبَوَا اَلْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ سَبَّ أَحَدَنَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ فَلَمَّا خَرَجُوا قَالَ عُمَرُ يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ مَا أَكَّدَ اَلنَّبِيُّ لِعَلِيٍّ فِي اَلْوَلاَيَةِ فِي غَدِيرِ خُمٍّ وَ لاَ فِي غَيْرِهِ أَشَدَّ مِنْ تَأْكِيدِهِ فِي يَوْمِنَا هَذَا قَالَ خَبَّابُ بْنُ اَلْأَرَتِّ كَانَ هَذَا اَلْحَدِيثُ قَبْلَ وَفَاةِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِتِسْعَةَ عَشَرَ يَوْماً}}؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۴۹۰. </ref> | ||
'''۲. ذکر در هنگام [[خواب]]:''' [[خباب بن ارت]] از [[خباب]] [[نقل]] کرده است که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: هر گاه به رختخواب برای خوابیدن رفتی، [[سوره کافرون]] را بخوان. پیامبر {{صل}} هیچگاه برای خواب به بستر نمیرفت مگر این که این [[سوره]] را به طور کامل میخواند<ref>{{متن حدیث|عَنْ خَبَّابٍ أَنَّ اَلنَّبِيَّ: إِذَا أَخَذْتَ مَضْجَعَكَ فَاقْرَأْ قُلْ يَا أَيُّهَا اَلْكَافِرُونَ وَ إِنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمْ يَأْتِ فِرَاشَهُ قَطُّ إِلاَّ قَرَأَ قُلْ يَا أَيُّهَا اَلْكَافِرُونَ حَتَّى يَخْتِمَ}}؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی ج۱۰، ص۵۵۱.</ref> | |||
''' | '''۳. رفتن به [[حج]]:''' خباب بن ارت از قول پیامبر {{صل}} نقل میکند که [[خداوند]] فرموده است: "اگر به بندهای جسمی سالم بدهم و [[رزق]] او را وسعت ببخشم و پنج سال بگذرد و به [[حج]] نرود، چنین [[انسانی]] از [[رحمت]] من [[محروم]] است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ عَبْداً أَصَحَّحْتُ لَهُ جِسْمَهُ، وَأَوْسَعْتُ عَلَيْهِ فِي الرِّزْقِ، يَأْتِيَ عَلَيْهِ خَمْسَ حِجَجٍ لَمْ يَأْتِ إِلَيَّ فِيهِنَّ لَمَحْرُومُ}}؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۵۱۱.</ref> | ||
''' | '''۴. سه خواسته [[پیامبر]] {{صل}}:''' شبی [[خباب بن ارت]]، [[شاهد]] [[نماز]] پیامبر {{صل}} در [[دل]] [[شب]] بود. وقتی که صبح شد، به پیامبر {{صل}} گفت: "ای [[رسول خدا]]! دیشب شاهد نماز شما بودم و اولین باری بود که میدیدم این گونه نماز میخوانید". پیامبر {{صل}} فرمود: "راست میگویی! آن نماز، نماز رغبت و [[ترس]] بود. از [[خداوند]] در آن سه [[خصلت]] خواستم که دو تا از آنها را به من داد و یکی را نداد. از خداوند خواستم که ما را به روشهایی که امتهای دیگر را هلاک کرد، نابود نکند، این خواسته را [[اجابت]] کرد و دومین خواستهام این بود که از [[بیگانگان]]، [[دشمنی]] بر ما مسلط نکند، آن را هم اجابت فرمود و از او خواستم که ما را گروه گروه (دچار [[تفرقه]]) نکند که این خواسته را قبول نکرد<ref>{{متن حدیث| أَجَلٍ إِنَّهَا صَلَاةِ رَغِبَ وَ رَهِبَ سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلٍ فِيهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ فَأَعْطَانِي اثْنَتَيْنِ وَ مَنَعَنِي وَاحِدَةً سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلٍ أَنْ لَا يُهْلِكُنا بِمَا أَهْلَكَ بِهِ الْأُمَمِ قَبْلَنَا فَأَعْطَانِيهَا وَ سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلٍ أَنْ لَا يَظْهَرَ عَلَيْنَا عَدُوّاً مِنْ غَيْرِنَا فَأَعْطَانِيهَا وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لَا يلبسنا شِيَعاً فمنعنيها }}؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۲۸۸.</ref>. | ||
''' | '''۵. تقسیمبندی اسبها:''' [[خباب]] [[روایت]] کرده است که پیامبر {{صل}} اسبها را به سه نوع تقسیمبندی میکردند: اسبها سه نوعاند: اسبی برای [[خدا]]، و آن اسبی است که برای [[جهاد در راه خدا]] از آن استفاده میشود و اسبی برای [[انسان]] که در جهت [[آسایش]] [[انسان]] اسبی به کار گرفته میشود مانند سواری و بارکشی و اسبی هم برای [[شیطان]] است و آن اسبی است که با آن قمار میکنند و در مسابقات شرکت میدهند<ref>{{متن حدیث| قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْخَيْلِ ثَلَاثَةٍ: ففرس لِلرَّحْمنِ وَ فَرَسٍ لِلْإِنْسَانِ، وَ فَرَسٍ لِلشَّيْطَانِ، فَأَمَّا فَرَسِ الرَّحْمَنِ فَمَا أَعِدْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قُوتِلَ عَلَيْهِ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَمَّا فَرَسِ الْإِنْسَانُ فَمَا استبطن وَ يَحْمِلُ عَلَيْهِ وَ أَمَّا فَرَسِ الشَّيْطَانِ فَمَا قُومِرَ عَلَيْهِ }}؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۴، ص۹۲.</ref>. | ||
''' | '''۶. [[گمان]] خوب داشتن به [[خدا]]:''' روزی [[پیامبر]] {{صل}} از قول [[خداوند]] فرمود: من نزد گمان بندهام میباشم، پس هر گمانی که بر من میبرد، همان خواهد شد<ref>{{متن حدیث|أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي فَلْيَظُنَّ بِي مَا شَاءَ}}؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۶.</ref>. | ||
''' | '''۷. [[زمامداران]]:''' [[خباب بن ارت]] [[نقل]] میکند: روزی در جلوی [[منزل]] پیامبر {{صل}} با [[اصحاب]] نشسته بودیم و از هر دری سخنی به میان میآمد. در این هنگام، پیامبر {{صل}} از [[خانه]] خارج شد و نگاهی به ما کرد و فرمود: میشنوید چه میگویم؟ بزودی حاکمانی بر شما مسلط خواهند شد که به شما [[دروغ]] میگویند، [[سخن]] آنها را [[باور]] نکنید و بر [[ظلم]] آنها را [[یاری]] نکنید. پس هر کس سخن دروغ آنها را [[تصدیق]] کند و در ظلمشان یاریشان نماید، نزد [[حوض کوثر]] بر من وارد نخواهد شد<ref>{{متن حدیث| اتسمعون انْهَ سَيَكُونُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءِ فَلَا تصدقوهم بكذبهم وَ لَا تُعِينُوهُمْ عَلى ظُلْمِهِمْ فانه مَنْ صَدَّقَهُمْ بكذبهم وَ أَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَيْسَ يُرَدُّ عَلَى الْحَوْضِ }}؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۵، ص۲۴۸.</ref>. | ||
''' | '''۸. [[ناقه]] چموش:''' روزی [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خباب بن ارت را به مأموریتی فرستاد. [[خباب]] ناقهاش را آماده میکرد که حرکت کند، اما ناقه چموشی میکرد و خباب نمیتوانست او را رام کند. در این موقع پیامبر {{صل}} از آن محل میگذشت و خباب در حال زدن ناقه بود. پیامبر {{صل}} فرمود: ناقه را نزن! آرام باش! (خطاب به ناقه) در این هنگام ناقه آرام شد و به همراه سایر روندگان به [[راه]] خود ادامه داد<ref>{{متن حدیث|لا تضربها! حل فقامت فسارت مع الناس}}؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۲، ص۱۷۲.</ref> | ||
''' | '''۹. کشتن سگهای ولگرد:''' زمانی در [[مدینه]]، سگهای ولگرد زیاد شده بودند. پیامبر {{صل}} به خباب [[دستور]] داد که سگهای ولگرد را بکشد. خباب میگوید: "بنا به [[دستور پیامبر]] {{صل}} میخواستم هر سگ ولگردی را که دیدم، بکشم. به محلهای رسیدم که سگی ولگرد در آن پرسه میزد. برای کشتنش دست به کار شدم که زنی صدا زد: چه میکنی؟ چرا سگ را میکشی؟ گفتم: [[پیامبر]] {{صل}} به من [[مأموریت]] داده که سگهای ولگرد را بکشم. آن [[زن]] گفت: به نزد پیامبر {{صل}} برو و به او بگو که من زنی [[نابینا]] هستم و این سگ با پارسی که میکند، مرا از برخی [[حوادث آینده]] با خبر میسازد و علاوه بر آن، مرا از [[حمله]] درندگان محافظت میکند. [[سخن]] این زن، مرا از کارم باز داشت و به نزد [[رسول خدا]] {{صل}} رفتم که ماجرا را بگویم. پیامبر {{صل}} فرمود: " برگرد و آن سگ ولگرد را بکش. " من نیز رفتم و به [[دستور پیامبر]] {{صل}} عمل کردم<ref>کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۵، ص۴۱.</ref> | ||
'''۱۰. همراه پیامبر {{صل}} بودن:''' پیامبر {{صل}} مأموریتی را به [[خباب بن ارت]] سپرد که مدتی میبایست از [[مدینه]] دور باشد. [[خباب]] گفت: "یا [[رسول الله]]! مرا به جای دور فرستادی و من بر شما میترسم! پیامبر {{صل}} فرمود: "از چه میترسی؟" خباب گفت: "از این که دیگر شما را نبینم. صبح که بشود، [[فکر]] میکنم که شاید شما را عصر نبینم و [[شب]] که میشود فکر میکنم که صبح شما را نخواهم دید". پیامبر {{صل}} فرمود: ای خباب! پنج چیز هستند که اگر آنها را به جا بیاوری، مرا خواهی دید و اگر به آنها عمل نکنی، مرا نخواهی دید. | |||
'''۱۰. همراه پیامبر{{صل}} بودن:''' پیامبر{{صل}} مأموریتی را به [[خباب بن ارت]] سپرد که مدتی میبایست از [[مدینه]] دور باشد. [[خباب]] گفت: "یا [[رسول الله]]! مرا به جای دور فرستادی و من بر شما میترسم! پیامبر{{صل}} فرمود: "از چه میترسی؟" خباب گفت: "از این که دیگر شما را نبینم. صبح که بشود، [[فکر]] میکنم که شاید شما را عصر نبینم و [[شب]] که میشود فکر میکنم که صبح شما را نخواهم دید". پیامبر{{صل}} فرمود: ای خباب! پنج چیز هستند که اگر آنها را به جا بیاوری، مرا خواهی دید و اگر به آنها عمل نکنی، مرا نخواهی دید. | |||
خباب گوید: گفتم یا رسول خدا! آن پنج چیز کداماند؟ | خباب گوید: گفتم یا رسول خدا! آن پنج چیز کداماند؟ | ||
پیامبر{{صل}} فرمود: اول این که [[خدا]] را بپرستی و غیر او را [[شریک]] در هیچ چیز ندانی هرچند اعضای بدنت را از هم جدا کنند و یا بدنت را به [[آتش]] بسوزانند. دوم آنکه به [[قضا و قدر]] [[ایمان]] داشته باشی و بدانی که آنچه بخواهی که انجام شود، همان خواهد شد و جز [[اراده]] و اختیاری که [[خدا]] به تو داده است، چیز دیگری بر سرنوشتت [[حاکم]] نیست و تو خود باید مسیر [[زندگی]] ات را [[انتخاب]] کنی و همه امکانات را هم [[خداوند]] برای تو فراهم ساخته است و چیز دیگری نصیب تو نخواهد شد. سوم آنکه از خوردن مست کنندهها بر [[حذر]] باش که ریشه همه [[مفاسد]] است. چهارم این که نسبت به [[پدر]] و مادرت [[نیکوکار]] و [[مهربان]] باش، هر چند [[آسایش]] زندگی دنیاییات را بر هم بزنند. و پنجم هم این که تعامل [[اجتماعی]] داشته باش و رابطهات را با افراد دیگر محکم کن، زیرا [[عنایت]] و [[لطف خدا]] بیشتر شامل انسانهای [[متحد]] و دارای اهداف یکسان میشود. ای [[خباب]] اگر مرا در [[روز قیامت]] ببینی، دیگر از من جدا نخواهی شد<ref>{{متن حدیث|تعبد الله ولا تشرک به شیئا و إن قطعت و حرقت و تؤمن بالقدر و تعلم أن ما أصابک لم یکن لیخطئک و ما أخطأک لم یکن لیصیبک ولا تشرب الخمر فإن خطیئتها تفرع الخطایا و بر والدیک و إن أمراک أن تخرج من کل شیء من الدنیا و تعتصم بحبل الجماعة فإن ید الله علی الجماعة، با خباب إنک إن رأیتنی یوم القیامة لم تفارقنی}}، کنز العمال، متقی هندی، ج۱۶، ص۱۰۱ .</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[خباب بن اَرت (مقاله)|مقاله | پیامبر {{صل}} فرمود: اول این که [[خدا]] را بپرستی و غیر او را [[شریک]] در هیچ چیز ندانی هرچند اعضای بدنت را از هم جدا کنند و یا بدنت را به [[آتش]] بسوزانند. دوم آنکه به [[قضا و قدر]] [[ایمان]] داشته باشی و بدانی که آنچه بخواهی که انجام شود، همان خواهد شد و جز [[اراده]] و اختیاری که [[خدا]] به تو داده است، چیز دیگری بر سرنوشتت [[حاکم]] نیست و تو خود باید مسیر [[زندگی]] ات را [[انتخاب]] کنی و همه امکانات را هم [[خداوند]] برای تو فراهم ساخته است و چیز دیگری نصیب تو نخواهد شد. سوم آنکه از خوردن مست کنندهها بر [[حذر]] باش که ریشه همه [[مفاسد]] است. چهارم این که نسبت به [[پدر]] و مادرت [[نیکوکار]] و [[مهربان]] باش، هر چند [[آسایش]] زندگی دنیاییات را بر هم بزنند. و پنجم هم این که تعامل [[اجتماعی]] داشته باش و رابطهات را با افراد دیگر محکم کن، زیرا [[عنایت]] و [[لطف خدا]] بیشتر شامل انسانهای [[متحد]] و دارای اهداف یکسان میشود. ای [[خباب]] اگر مرا در [[روز قیامت]] ببینی، دیگر از من جدا نخواهی شد<ref>{{متن حدیث|تعبد الله ولا تشرک به شیئا و إن قطعت و حرقت و تؤمن بالقدر و تعلم أن ما أصابک لم یکن لیخطئک و ما أخطأک لم یکن لیصیبک ولا تشرب الخمر فإن خطیئتها تفرع الخطایا و بر والدیک و إن أمراک أن تخرج من کل شیء من الدنیا و تعتصم بحبل الجماعة فإن ید الله علی الجماعة، با خباب إنک إن رأیتنی یوم القیامة لم تفارقنی}}، کنز العمال، متقی هندی، ج۱۶، ص۱۰۱.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[خباب بن اَرت (مقاله)|مقاله «خباب بن اَرت»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص ۲۶-۳۱.</ref> | ||
==منابع== | == منابع == | ||
* [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]،[[خباب بن اَرت (مقاله)|مقاله | {{منابع}} | ||
* [[پرونده:1100357.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[خباب بن اَرت (مقاله)|مقاله «خباب بن اَرت»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | |||
[[رده: | [[رده:اصحاب امام علی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۱۲
مقدمه
تعداد احادیثی که خباب از پیامبر (ص) نقل کرده است، دقیقاً معلوم نیست. در اینجا به تعدادی از احادیث روایت شده توسط خباب بن ارت اشاره میکنیم:
۱. سخنان قبل از وفات پیامبر (ص): سید بن طاووس در خبری آورده است که امام علی (ع) فرمود: "رسول خدا (ص) به من دستور دادند که به میان جمعیت بروم و اعلام کنم: آگاه باشید! هرکس کارگری را به کار بگیرد و مزدش را کامل ندهد، به لعنت خدا گرفتار شود. آگاه باشید! هر کس با بیگانگان مراوده کند و دوستانش را واگذارد، ملعون است. هر کس پدر و مادرش را نفرین کند، ملعون درگاه خدا خواهد بود".
امام علی (ع) فرمود: "من از خانه خارج شدم و همان طور که پیامبر (ص) به من فرموده بود در میان مردم پیام را گفتم. عمر به من گفت: "اعلام این پیامها چه معنایی دارد؟" من گفتم: خدا و رسولش بهتر میدانند. پس عمر به همراه عدهای دیگر به نزد رسول خدا (ص) رفتند که از ماجرا آگاه شوند.
عمر گفت: ای رسول خدا! آیا آنچه که علی گفت تفسیری هم دارد؟" پیامبر (ص) فرمودند: "آری من به علی دستور دادهام که بگوید: آگاه باشید که هر کس کارگری را به کار گیرد و مزدش را کامل ندهد، لعنت خدا بر اوست، و خداوند میفرماید: "(پیامبر) بگو که من برای رسالت خودم اجری نمیخواهم مگر دوستی اهل بیتم". پس کسی که به ما ظلم کند لعنت خدا بر اوست و گفتم که علی بگوید که هر کس با بیگانگان مراوده کند لعنت خدا بر اوست و خداوند میفرماید: "پیامبر از خود مؤمنان نسبت به خودشان اولیتر است". و کسی که من مولای او هستم پس علی مولای اوست و کسی که غیر از علی را به ولایت بپذیرد، پس لعنت خدا بر اوست. و به او گفتم که بگوید: هر کس پدر و مادرش را نفرین کند، لعنت خدا بر اوست و من خدا و شما را شاهد میگیرم که من و علی پدران مؤمنان هستیم و هر کس یکی از ما را نفرین کند پس بر او لعنت خداست".
وقتی از نزد پیامبر (ص) بیرون رفتند، عمر گفت: "ای یاران رسول خدا! هرگز پیامبر (ص) این گونه تأکید بر ولایت علی در غدیر و نیز موارد دیگر تا به امروز نکرده بود". خباب بن ارت میگوید: این واقعه نوزده روز قبل از وفات پیامبر (ص) بود[۱]
۲. ذکر در هنگام خواب: خباب بن ارت از خباب نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: هر گاه به رختخواب برای خوابیدن رفتی، سوره کافرون را بخوان. پیامبر (ص) هیچگاه برای خواب به بستر نمیرفت مگر این که این سوره را به طور کامل میخواند[۲]
۳. رفتن به حج: خباب بن ارت از قول پیامبر (ص) نقل میکند که خداوند فرموده است: "اگر به بندهای جسمی سالم بدهم و رزق او را وسعت ببخشم و پنج سال بگذرد و به حج نرود، چنین انسانی از رحمت من محروم است"[۳]
۴. سه خواسته پیامبر (ص): شبی خباب بن ارت، شاهد نماز پیامبر (ص) در دل شب بود. وقتی که صبح شد، به پیامبر (ص) گفت: "ای رسول خدا! دیشب شاهد نماز شما بودم و اولین باری بود که میدیدم این گونه نماز میخوانید". پیامبر (ص) فرمود: "راست میگویی! آن نماز، نماز رغبت و ترس بود. از خداوند در آن سه خصلت خواستم که دو تا از آنها را به من داد و یکی را نداد. از خداوند خواستم که ما را به روشهایی که امتهای دیگر را هلاک کرد، نابود نکند، این خواسته را اجابت کرد و دومین خواستهام این بود که از بیگانگان، دشمنی بر ما مسلط نکند، آن را هم اجابت فرمود و از او خواستم که ما را گروه گروه (دچار تفرقه) نکند که این خواسته را قبول نکرد[۴].
۵. تقسیمبندی اسبها: خباب روایت کرده است که پیامبر (ص) اسبها را به سه نوع تقسیمبندی میکردند: اسبها سه نوعاند: اسبی برای خدا، و آن اسبی است که برای جهاد در راه خدا از آن استفاده میشود و اسبی برای انسان که در جهت آسایش انسان اسبی به کار گرفته میشود مانند سواری و بارکشی و اسبی هم برای شیطان است و آن اسبی است که با آن قمار میکنند و در مسابقات شرکت میدهند[۵].
۶. گمان خوب داشتن به خدا: روزی پیامبر (ص) از قول خداوند فرمود: من نزد گمان بندهام میباشم، پس هر گمانی که بر من میبرد، همان خواهد شد[۶].
۷. زمامداران: خباب بن ارت نقل میکند: روزی در جلوی منزل پیامبر (ص) با اصحاب نشسته بودیم و از هر دری سخنی به میان میآمد. در این هنگام، پیامبر (ص) از خانه خارج شد و نگاهی به ما کرد و فرمود: میشنوید چه میگویم؟ بزودی حاکمانی بر شما مسلط خواهند شد که به شما دروغ میگویند، سخن آنها را باور نکنید و بر ظلم آنها را یاری نکنید. پس هر کس سخن دروغ آنها را تصدیق کند و در ظلمشان یاریشان نماید، نزد حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد[۷].
۸. ناقه چموش: روزی پیامبر اکرم (ص) خباب بن ارت را به مأموریتی فرستاد. خباب ناقهاش را آماده میکرد که حرکت کند، اما ناقه چموشی میکرد و خباب نمیتوانست او را رام کند. در این موقع پیامبر (ص) از آن محل میگذشت و خباب در حال زدن ناقه بود. پیامبر (ص) فرمود: ناقه را نزن! آرام باش! (خطاب به ناقه) در این هنگام ناقه آرام شد و به همراه سایر روندگان به راه خود ادامه داد[۸]
۹. کشتن سگهای ولگرد: زمانی در مدینه، سگهای ولگرد زیاد شده بودند. پیامبر (ص) به خباب دستور داد که سگهای ولگرد را بکشد. خباب میگوید: "بنا به دستور پیامبر (ص) میخواستم هر سگ ولگردی را که دیدم، بکشم. به محلهای رسیدم که سگی ولگرد در آن پرسه میزد. برای کشتنش دست به کار شدم که زنی صدا زد: چه میکنی؟ چرا سگ را میکشی؟ گفتم: پیامبر (ص) به من مأموریت داده که سگهای ولگرد را بکشم. آن زن گفت: به نزد پیامبر (ص) برو و به او بگو که من زنی نابینا هستم و این سگ با پارسی که میکند، مرا از برخی حوادث آینده با خبر میسازد و علاوه بر آن، مرا از حمله درندگان محافظت میکند. سخن این زن، مرا از کارم باز داشت و به نزد رسول خدا (ص) رفتم که ماجرا را بگویم. پیامبر (ص) فرمود: " برگرد و آن سگ ولگرد را بکش. " من نیز رفتم و به دستور پیامبر (ص) عمل کردم[۹]
۱۰. همراه پیامبر (ص) بودن: پیامبر (ص) مأموریتی را به خباب بن ارت سپرد که مدتی میبایست از مدینه دور باشد. خباب گفت: "یا رسول الله! مرا به جای دور فرستادی و من بر شما میترسم! پیامبر (ص) فرمود: "از چه میترسی؟" خباب گفت: "از این که دیگر شما را نبینم. صبح که بشود، فکر میکنم که شاید شما را عصر نبینم و شب که میشود فکر میکنم که صبح شما را نخواهم دید". پیامبر (ص) فرمود: ای خباب! پنج چیز هستند که اگر آنها را به جا بیاوری، مرا خواهی دید و اگر به آنها عمل نکنی، مرا نخواهی دید.
خباب گوید: گفتم یا رسول خدا! آن پنج چیز کداماند؟
پیامبر (ص) فرمود: اول این که خدا را بپرستی و غیر او را شریک در هیچ چیز ندانی هرچند اعضای بدنت را از هم جدا کنند و یا بدنت را به آتش بسوزانند. دوم آنکه به قضا و قدر ایمان داشته باشی و بدانی که آنچه بخواهی که انجام شود، همان خواهد شد و جز اراده و اختیاری که خدا به تو داده است، چیز دیگری بر سرنوشتت حاکم نیست و تو خود باید مسیر زندگی ات را انتخاب کنی و همه امکانات را هم خداوند برای تو فراهم ساخته است و چیز دیگری نصیب تو نخواهد شد. سوم آنکه از خوردن مست کنندهها بر حذر باش که ریشه همه مفاسد است. چهارم این که نسبت به پدر و مادرت نیکوکار و مهربان باش، هر چند آسایش زندگی دنیاییات را بر هم بزنند. و پنجم هم این که تعامل اجتماعی داشته باش و رابطهات را با افراد دیگر محکم کن، زیرا عنایت و لطف خدا بیشتر شامل انسانهای متحد و دارای اهداف یکسان میشود. ای خباب اگر مرا در روز قیامت ببینی، دیگر از من جدا نخواهی شد[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ «قال السید بن طاووس: أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) قَالَ: أَمَرَنِي رَسُولُ اَللَّهِ (ص) أَنْ أَخْرُجَ فَأُنَادِيَ فِي اَلنَّاسِ أَلاَ مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ أَلاَ مَنْ تَوَالَى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ أَلاَ وَ مَنْ سَبَّ أَبَوَيْهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَخَرَجْتُ فَنَادَيْتُ فِي اَلنَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي اَلنَّبِيُّ (ص) فَقَالَ لِي عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ هَلْ لِمَا نَادَيْتَ بِهِ مِنْ تَفْسِيرٍ فَقُلْتُ اَللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فَقَامَ عُمَرُ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ اَلنَّبِيِّ (ص) فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اَللَّهِ هَلْ لِمَا نَادَى عَلِيٌّ مِنْ تَفْسِيرٍ قَالَ نَعَمْ أَمَرْتُهُ أَنْ يُنَادِيَ أَلاَ مَنْ ظَلَمَ أَجِيراً أَجْرَهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ يَقُولُ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِي اَلْقُرْبىٰ فَمَنْ ظَلَمَنَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ أَمَرْتُهُ أَنْ يُنَادِيَ مَنْ تَوَالَى غَيْرَ مَوَالِيهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ اَللَّهُ يَقُولُ اَلنَّبِيُّ أَوْلىٰ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ فَمَنْ تَوَالَى غَيْرَ عَلِيٍّ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ أَمَرْتُهُ أَنْ يُنَادِيَ مَنْ سَبَّ أَبَوَيْهِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ أَنَا أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ أُشْهِدُكُمْ أَنِّي وَ عَلِيّاً أَبَوَا اَلْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ سَبَّ أَحَدَنَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ فَلَمَّا خَرَجُوا قَالَ عُمَرُ يَا أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ مَا أَكَّدَ اَلنَّبِيُّ لِعَلِيٍّ فِي اَلْوَلاَيَةِ فِي غَدِيرِ خُمٍّ وَ لاَ فِي غَيْرِهِ أَشَدَّ مِنْ تَأْكِيدِهِ فِي يَوْمِنَا هَذَا قَالَ خَبَّابُ بْنُ اَلْأَرَتِّ كَانَ هَذَا اَلْحَدِيثُ قَبْلَ وَفَاةِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِتِسْعَةَ عَشَرَ يَوْماً»؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۴۹۰.
- ↑ «عَنْ خَبَّابٍ أَنَّ اَلنَّبِيَّ: إِذَا أَخَذْتَ مَضْجَعَكَ فَاقْرَأْ قُلْ يَا أَيُّهَا اَلْكَافِرُونَ وَ إِنَّ اَلنَّبِيَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ لَمْ يَأْتِ فِرَاشَهُ قَطُّ إِلاَّ قَرَأَ قُلْ يَا أَيُّهَا اَلْكَافِرُونَ حَتَّى يَخْتِمَ»؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی ج۱۰، ص۵۵۱.
- ↑ «إِنَّ عَبْداً أَصَحَّحْتُ لَهُ جِسْمَهُ، وَأَوْسَعْتُ عَلَيْهِ فِي الرِّزْقِ، يَأْتِيَ عَلَيْهِ خَمْسَ حِجَجٍ لَمْ يَأْتِ إِلَيَّ فِيهِنَّ لَمَحْرُومُ»؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۱، ص۵۱۱.
- ↑ « أَجَلٍ إِنَّهَا صَلَاةِ رَغِبَ وَ رَهِبَ سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلٍ فِيهَا ثَلَاثَ خِصَالٍ فَأَعْطَانِي اثْنَتَيْنِ وَ مَنَعَنِي وَاحِدَةً سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلٍ أَنْ لَا يُهْلِكُنا بِمَا أَهْلَكَ بِهِ الْأُمَمِ قَبْلَنَا فَأَعْطَانِيهَا وَ سَأَلْتُ رَبِّي عَزَّ وَجَلٍ أَنْ لَا يَظْهَرَ عَلَيْنَا عَدُوّاً مِنْ غَيْرِنَا فَأَعْطَانِيهَا وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ لَا يلبسنا شِيَعاً فمنعنيها »؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۳، ص۲۸۸.
- ↑ « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْخَيْلِ ثَلَاثَةٍ: ففرس لِلرَّحْمنِ وَ فَرَسٍ لِلْإِنْسَانِ، وَ فَرَسٍ لِلشَّيْطَانِ، فَأَمَّا فَرَسِ الرَّحْمَنِ فَمَا أَعِدْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قُوتِلَ عَلَيْهِ أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَمَّا فَرَسِ الْإِنْسَانُ فَمَا استبطن وَ يَحْمِلُ عَلَيْهِ وَ أَمَّا فَرَسِ الشَّيْطَانِ فَمَا قُومِرَ عَلَيْهِ »؛ الدر المنثور، سیوطی، ج۴، ص۹۲.
- ↑ «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِي بِي فَلْيَظُنَّ بِي مَا شَاءَ»؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۰۶.
- ↑ « اتسمعون انْهَ سَيَكُونُ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءِ فَلَا تصدقوهم بكذبهم وَ لَا تُعِينُوهُمْ عَلى ظُلْمِهِمْ فانه مَنْ صَدَّقَهُمْ بكذبهم وَ أَعَانَهُمْ عَلَى ظُلْمِهِمْ فَلَيْسَ يُرَدُّ عَلَى الْحَوْضِ »؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۵، ص۲۴۸.
- ↑ «لا تضربها! حل فقامت فسارت مع الناس»؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۲، ص۱۷۲.
- ↑ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۵، ص۴۱.
- ↑ «تعبد الله ولا تشرک به شیئا و إن قطعت و حرقت و تؤمن بالقدر و تعلم أن ما أصابک لم یکن لیخطئک و ما أخطأک لم یکن لیصیبک ولا تشرب الخمر فإن خطیئتها تفرع الخطایا و بر والدیک و إن أمراک أن تخرج من کل شیء من الدنیا و تعتصم بحبل الجماعة فإن ید الله علی الجماعة، با خباب إنک إن رأیتنی یوم القیامة لم تفارقنی»، کنز العمال، متقی هندی، ج۱۶، ص۱۰۱.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «خباب بن اَرت»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص ۲۶-۳۱.