مصقلة بن هبیره شیبانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل = مصقلة بن هبیره شیبانی | مداخل مرتبط = [[مصقلة بن هبیره شیبانی در نهج البلاغه]] - [[مصقلة بن هبیره شیبانی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[مصقلة بن هبیره شیبانی در نهج البلاغه]] - [[مصقلة بن هبیره شیبانی در تاریخ اسلامی]]</div>
| نام = مصقلة بن هبیره شیبانی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه 
| نام کامل = مصقلة بن هبیره شیبانی
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =     
| لقب = [[ابوالفضل]] 
| اهل = 
| از قبیله = [[بنی‌شیبان]] 
| از تیره = 
| پدر = 
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = [[نعیم بن هبیره شیبانی]]
| خویشاوندان =   
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد =   
| محل زندگی = 
| تاریخ درگذشت = [[۹۸ هجری]]     
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت = 
| محل شهادت = 
| طول عمر = 
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]] 
| از طبقه =
| در جنگ = 
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها = فرماندار [[اردشیرخره]]     
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت =   
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}


==مصقله و نامه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به او==
== مقدمه ==
[[مَصْقَلَة بن هُبَیره شیبانی]]، مکنی به [[ابومغلس]] و ملقب به [[ابوالفضل]] به [[دستور]] [[عبدالله بن عباس]] به [[فرمانداری]] اردشیر خره، از نواحی استان [[فارس]]، [[منصوب]] شده بود<ref>مناطق فارس، کرمان و اهواز زیرمجموعه شهر بصره بودند که تحت کنترل عبدالله بن عباس قرار داشتند.</ref>. به [[امام]] گزارشی رسید مبنی بر اینکه مصقله [[بیت المال]] را به [[مصرف]] [[خانواده]] و [[نزدیکان]] خویش رسانده است. [[امام]] ضمن نامه‌ای از کیفیت ماجرا جویا شد و خطاب به او چنین نوشت: "به من از تو خبری رسیده که اگر آنرا به‌جا آورده باشی خدای خود را به [[خشم]] آورده‌ای ([[رحمت]] او شامل حالت نمی‌شود) و [[امام]] و پیشوایت را غضبناک ساخته‌ای (که باید از تو [[انتقام]] بکشد، زیرا خبر رسیده): که تو [[اموال]] [[مسلمان‌ها]] را که نیزه‌ها و اسب‌هاشان آنرا گرد آورده و خون‌هاشان بر سر آن ریخته شده، در بین عرب‌های [[خویشاوند]] خود که تو را گزیده‌اند، قسمت می‌کنی. پس [[سوگند]] به خدایی که دانه را (زیر [[زمین]]) شکافته و [[انسان]] را آفریده، اگر این کار (که خبر داده‌اند) راست باشد، از من نسبت به‌خود زبونی یابی و از مقدار و مرتبه نزد من سبک شوی. پس [[حق]] پروردگارت را [[خوار]] مگردان و دنیایت را به کاستن دینت آباد مکن، که (در روز رستاخیز) در جرگه آنان که از جهت کردارها زیان‌کارترند خواهی بود. [[آگاه]] باش [[حق]] کسی که نزد تو و نزد ماست از [[مسلمان‌ها]] در قسمت کردن این مال‌ها یکسان است. پیش من بر سر آن [[مال]] می‌آیند و برمی‌گردند (چنان‌که هر کس برای [[آب]] به سرچشمه می‌رود و برمی‌گردد و چشمه بی‌تفاوت به همه [[آب]] می‌بخشد. بنابراین [[حق]] نداری آن مال‌ها را به خویشاوندانت اختصاص دهی)"<ref>{{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ؛ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ. فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً، فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا. أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ، يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْه}}؛ نهج البلاغه، نامه  ۴۳.</ref>. مصقلة بن هبیره شیبانی، ضمن نامه‌ای از این موضوع [[تبری]] جست. [[امام]] نیز سخن او را [[تصدیق]] کرد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۱۲-۷۱۳.</ref>.  
مصقلة بن هبیره شیبانی از جانب [[امام علی]] {{ع}} به [[کارگزاری]] شهری به نام «اردشیرخره» [[منصوب]] شده بود. البته [[بلاذری]] می‌گوید: [[ابن عباس]] او را به این سمت گمارد، چون منطقه [[فارس]] و کرمان و [[اهواز]] زیر نظر [[استانداری بصره]] بود و ابن عباس هم [[استاندار]] آنجا بود<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۰.</ref>.
[[یاقوت حموی]] می‌نویسد: «خُره (به ضم خاء) اسم است و «اردشیرخره»، مرکب از اردشیر و خره است. اردشیر، [[پادشاهی]] از [[پادشاهان]] فارس است و این [[شهر]] از شهرهای بزرگ فارس بوده است و از جمله شهرهای آن، [[شیراز]] و میبد و [[جور]] و کام [[فیروز]] و [[کازرون]] است. بشاری گفته است: اردشیرخره، شهری قدیمی است که [[نمرود بن کنعان]] آن را ساخته و بعداً [[سیراف بن فارس]] آن را [[عمران]] نموده است»<ref>معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.</ref>.


==مصقله و آزاد کردن اسیران و پرداخت نکردن وجه آنها==
به هر جهت، اردشیرخره یکی از شهرهای فارس بوده و مصقله - که به قول [[شیخ طوسی]] یکی از [[یاران]] حضرت بوده که به جانب معاویه فرار کرده است-<ref>رجال طوسی، ص۵۹؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۹.</ref> [[حاکم]] آنجا بوده است. وی اموالی که در آنجا به دستش می‌رسیده بین [[اقوام]] و [[خویشان]] خود، تقسیم می‌کرده است؛ از این رو حضرت در نامه‌ای به او می‌نویسد:
چندی بعد شخصی از [[خوارج]] به نام "خِریت بن راشد ناجی" علیه [[امام]] [[قیام]] کرد. او از [[کوفه]] به [[مدائن]] و سپس به [[اهواز]] و [[فارس]] رفت و تنی چند را کشت و عشایر بنی‌ناجیه را به بهانه ندادن [[زکات]] تحریک و با خود همگام کرد. [[امام]]{{ع}} [[معقل بن قیس]] را [[مأمور]] کرد تا [[فتنه]] آنها را فرونشاند. معقل بر آنها چیره شد، [[زکات]] عقب‌مانده را از آنان بازستاند و [[نصاری]] بنی‌ناجیه را به [[اسارت]] گرفت. معقل همراه اسرا در حرکت بود تا به [[شهر]] اردشیر خره رسید. مصقله با مشاهده [[اسیران]] تحت تأثیر احساسات قرار گرفت و آنان را خرید و آزاد کرد. چندی بعد [[امام]]{{ع}} در نامه‌ای مصقله را به پرداخت بدهی‌اش امر کرد و او را به‌سوی خود فراخواند. مصقله در [[کوفه]] توان پرداخت همه بدهی را نداشت و بخشی از آن را پرداخت کرد. [[امام]] نپذیرفت و تمام وجه را مطالبه کرد. او که اوضاع را نابسامان می‌دید، به [[معاویه]] [[پناه]] برد. [[امام]]{{ع}} پس از [[خروج]] او چنین فرمود: "[[خدا]] مصقله را زشت سازد! رفتاری کرد مانند [[رفتار]] بزرگان (اسیرانی خرید و آزاد کرد) و گریخت مانند [[بندگان]]. پس هنوز مدح‌کننده را گویا نکرده، خاموش گردانید و توصیف‌کننده [[تصدیق]] کار او را نکرده مجبور به توبیخ و [[سرزنش]] او شد (آزاد کردن [[اسیران]] سبب [[مدح]] و ثنای او شد، ولی چون برای پرداخت بهای آنها نزد [[دشمن]] گریخت، [[مدح]] خود را به ذم تبدیل کرد و سبب ملامت خلق شد) و اگر می‌ماند و نمی‌رفت آنچه را که مقدور او بود می‌گرفتیم و (برای دریافت باقی) [[منتظر]] زیاد شدن [[مال]] او می‌شدیم"<ref>{{متن حدیث|قَبَّحَ اللَّهُ مَصْقَلَةَ، فَعَلَ فِعْلَ السَّادَةِ وَ فَرَّ فِرَارَ الْعَبِيدِ، فَمَا أَنْطَقَ مَادِحَهُ حَتَّى أَسْكَتَهُ وَ لَا صَدَّقَ وَاصِفَهُ حَتَّى بَكَّتَهُ، وَ لَوْ أَقَامَ لَأَخَذْنَا مَيْسُورَهُ وَ انْتَظَرْنَا بِمَالِهِ وُفُورَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه  ۴۴.</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۱۲-۷۱۳.</ref>
{{متن حدیث|بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‌ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ‌ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ}}؛ «درباره تو به من خبری رسیده که اگر آن را به جا آورده باشی، خدای خود را به [[خشم]] آورده و [[امام]] و پیشوایت را [[غضبناک]] ساخته‌ای. تو [[اموال مسلمانان]] را که نیزه‌ها و اسب‌هایشان آن را گرد آورده و خون‌هایشان بر سر آن ریخته شده است در بین عرب‌های [[خویشاوند]] خود که تو را برگزیده‌اند، قسمت می‌کنی. پس [[سوگند]] به خدایی که دانه را شکافته و [[انسان]] را [[آفریده]] است اگر این کار راست باشد از جانب من نسبت به خود، [[زبونی]] و [[خواری]] یابی و مقدار و مرتبه‌ات نزد من سبک گردد. پس [[حق]] پروردگارت را [[خوار]] نگردان، دنیایت را به کاستن دینت و نابودی آن، آباد مکن که در جرگه آنان که از جهت کردارها زیانکارترند، خواهی بود. [[آگاه]] باش حق مسلمانانی که نزد تو و ما هستند در [[تقسیم بیت المال]] یکسان است. پیش من بر سر آن [[مال]] می‌آیند و بر می‌گردند (یعنی به خاطر مال، عده زیادی مراجعه می‌کنند و تو به [[راحتی]] آن را به [[اقوام]] خود می‌بخشی)»<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۲۶۶.</ref>
 
==مصقله بعد از فرار==
مصقلة بن هبیره شیبانی از آن پس در [[خدمت]] [[حکومت اموی]] قرار داشت. او در زمره کسانی است که هنگام تبعید [[حُجر بن عَدی]]، یار سِر و [[یاور]] [[مخلص]] [[امام علی]]{{ع}}، [[شهادت]] بر [[کفر]] او دادند و راه را بر تبعید و [[شهادت]] او باز کردند. [[تاریخ]] دقیق [[مرگ]] او روشن نیست. [[مرگ]] او را در منطقه [[طبرستان]] و در زمان [[امارت]] [[ضحاک بن قیس]] در دوره [[خلافت]] [[معاویه]] دانسته‌اند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص ۷۱۲-۷۱۳.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[نعیم بن هبیره شیبانی]] (برادر)
* [[نعیم بن هبیره شیبانی]] (برادر)
* [[کارگزاران خلفا بر فارس]]
* [[کارگزاران امام علی]]
* [[کارگزاران امام علی بر فارس]]
* [[بنی‌شیبان]] (قبیله)
{{پایان مدخل وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
# [[پرونده:4432.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|'''تجلی امامت''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:مصقلة بن هبیره شیبانی]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]]
[[رده:بنی‌شیبان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۹

مصقلة بن هبیره شیبانی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملمصقلة بن هبیره شیبانی
جنسیتمرد
لقبابوالفضل
از قبیلهبنی‌شیبان
برادرنعیم بن هبیره شیبانی
درگذشت۹۸ هجری
از اصحابامام علی
فعالیت‌های اوفرماندار اردشیرخره

مقدمه

مصقلة بن هبیره شیبانی از جانب امام علی (ع) به کارگزاری شهری به نام «اردشیرخره» منصوب شده بود. البته بلاذری می‌گوید: ابن عباس او را به این سمت گمارد، چون منطقه فارس و کرمان و اهواز زیر نظر استانداری بصره بود و ابن عباس هم استاندار آنجا بود[۱]. یاقوت حموی می‌نویسد: «خُره (به ضم خاء) اسم است و «اردشیرخره»، مرکب از اردشیر و خره است. اردشیر، پادشاهی از پادشاهان فارس است و این شهر از شهرهای بزرگ فارس بوده است و از جمله شهرهای آن، شیراز و میبد و جور و کام فیروز و کازرون است. بشاری گفته است: اردشیرخره، شهری قدیمی است که نمرود بن کنعان آن را ساخته و بعداً سیراف بن فارس آن را عمران نموده است»[۲].

به هر جهت، اردشیرخره یکی از شهرهای فارس بوده و مصقله - که به قول شیخ طوسی یکی از یاران حضرت بوده که به جانب معاویه فرار کرده است-[۳] حاکم آنجا بوده است. وی اموالی که در آنجا به دستش می‌رسیده بین اقوام و خویشان خود، تقسیم می‌کرده است؛ از این رو حضرت در نامه‌ای به او می‌نویسد: «بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْ‌ءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْ‌ءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ»؛ «درباره تو به من خبری رسیده که اگر آن را به جا آورده باشی، خدای خود را به خشم آورده و امام و پیشوایت را غضبناک ساخته‌ای. تو اموال مسلمانان را که نیزه‌ها و اسب‌هایشان آن را گرد آورده و خون‌هایشان بر سر آن ریخته شده است در بین عرب‌های خویشاوند خود که تو را برگزیده‌اند، قسمت می‌کنی. پس سوگند به خدایی که دانه را شکافته و انسان را آفریده است اگر این کار راست باشد از جانب من نسبت به خود، زبونی و خواری یابی و مقدار و مرتبه‌ات نزد من سبک گردد. پس حق پروردگارت را خوار نگردان، دنیایت را به کاستن دینت و نابودی آن، آباد مکن که در جرگه آنان که از جهت کردارها زیانکارترند، خواهی بود. آگاه باش حق مسلمانانی که نزد تو و ما هستند در تقسیم بیت المال یکسان است. پیش من بر سر آن مال می‌آیند و بر می‌گردند (یعنی به خاطر مال، عده زیادی مراجعه می‌کنند و تو به راحتی آن را به اقوام خود می‌بخشی)»[۴].[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۰.
  2. معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۶.
  3. رجال طوسی، ص۵۹؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۹.
  4. نهج البلاغه، نامه ۴۳.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت ص ۲۶۶.