الهی بودن وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (- == جستارهای وابسته == {{پرسش‌های وابسته}} {{ستون-شروع|7}} +== جستارهای وابسته == {{مدخل‌های وابسته}}))
 
(۲۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = وحی
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  = وحی (پرسش)
}}


{{علم معصوم}}
'''[[وحی]]''' در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال [[پیام]] از سوی [[خداوند]] به [[پیامبران]] است.
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[وحی]]''' و مرتبط با بحث '''[[الهی بودن وحی]]''' است. "'''الهی بودن وحی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[االهی بودن وحی در قرآن]] - [[الهی بودن وحی در حدیث]] - [[الهی بودن وحی در کلام اسلامی]] - [[الهی بودن وحی در فلسفه اسلامی]] - [[الهی بودن وحی در عرفان اسلامی]] - [[الهی بودن وحی از دیدگاه برون‌دینی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[الهی بودن وحی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


'''[[وحی]]''' در لغت به معنای [[آگاهانیدن]] یا [[سخن پنهانی]] و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال [[پیام]] از سوی خداوند به [[پیامبران]] است.
== خداوند منبع تمام [[کتب آسمانی]] ==
منبع اصلی همه کتب آسمانی [[خداوند متعال]] است، نه [[پیامبر]] و نه کتب آسمانی پیشینِ و نه [[دانشمندان یهود]] و [[نصارا]]. همه [[ادیان الهی]] یک منبع و [[هدف]] مشترک دارند. بر همه [[پیامبران|پیامبران الهی]] وحی شده است تا [[مردم]] را به [[راه راست]] [[هدایت]] کنند{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا}}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود؛ سوره شوری، آیه ۱۳.</ref> از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ}} روشن می‌شود خداوند یک [[دین]] دارد و آن [[تسلیم شدن]] در برابر خداست.


==خداوند منبع تمام کتب آسمانی==
غالب [[یهودیان]] قدیم و [[مسیحیان]]، [[عهد عتیق]] را [[الهام|الهام الهی]] می‌دانند اما نه اینکه کلمه به کلمه آن از جانب خداوند باشد. بلکه سخن [[خدا]] بودن یا از طریق [[نیابت]] است یا تملک. [[عهد جدید]] به [[اعتقاد]] [[مسیحیت]]، نوشته نویسندگان مخصوص به خود است. و [[الهی]] بودن آن به دلیل [[راهنما]] بودن [[روح القدس]] برای هر مؤلف است. یعنی چنین می‌‌خواهند نتیجه بگیرند که ریشۀ تمام [[ادیان]] حتی مسیحیت جدید هم الهی است.
* منبع اصلی همه [[کتب آسمانی]] خداوند متعال است، نه [[پیامبر]] و نه کتب آسمانی پیشینِ و نه دانشمندان یهود و نصارا.
* همه ادیان الهی یک منبع و هدف مشترک دارند. بر همه [[پیامبران|پیامبران الهی]] وحی شده است تا مردم را به راه راست هدایت کنند{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا  }}<ref> از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود؛ سوره شوری، آیه: ۱۳.</ref> از آیه {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ}} روشن می‌شود خداوند یک دین دارد و آن تسلیم شدن در برابر خداست.
* غالب یهودیان قدیم و مسیحیان، عهد عتیق را [[الهام|الهام الهی]] می‌دانند اما نه اینکه کلمه به کلمه آن از جانب خداوند باشد. بلکه سخن خدا بودن یا از طریق نیابت است یا تملک. عهد جدید به اعتقاد مسیحیت، نوشته نویسندگان مخصوص به خود است. و الهی بودن آن به دلیل راهنما بودن [[روح القدس]] برای هر مؤلف است. یعنی چنین می خواهند نتیجه بگیرند که ریشۀ تمام ادیان حتی مسیحیت جدید هم الهی است.


==الهی بودن متن [[قرآن]]==
== الهی بودن متن [[قرآن]] ==
*عموم مسلمانان، آیات [[قرآن]] را در لفظ و معنا از خداوند حکیم می‌دانند. اگر این کلمات از خداوند نمی‌بود چرا آن را کلام خدا می‌نامیدند؟ <ref>[[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۰۹-۲۱۱.</ref>.
عموم [[مسلمانان]]، [[آیات]] قرآن را در لفظ و معنا از [[خداوند حکیم]] می‌دانند. اگر این کلمات از خداوند نمی‌بود چرا آن را [[کلام خدا]] می‌نامیدند؟
*آنچه در وحیانیت متن و ساختار [[قرآن کریم]] اهمیت دارد، اثبات الهی بودن الفاظ، ترکیب آیات [[قرآن کریم]]، همراه با معانی و محتوای آنهاست نه وحیانیت نظم آیات و سوره‌های [[قرآن]].
*[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: "پایان یک سوره با نزول{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} به منزله ابتدای سوره‌ای دیگر شناخته می‌شد". در موارد فراوانی نیز [[پیامبر اکرم|رسول خدا]] {{صل}} با اشاره [[جبرئیل]] دستور می‌داد فلان آیه را در فلان موضع قرار دهند. عده‌ای نظم و ترتیب سوره‌های [[قرآن]] را توقیفی و برخی آن را بر اساس اجتهاد صحابه می‌دانند.
*مسلمانان الفاظ و پوشاندن لباس لفظ به معنا و مفاهیم و چگونگی ترکیب و نظم این الفاظ را از خداوند متعال می‌دانند.


==دلایل الهی بودن متن قرآن==
آنچه در وحیانیت متن و ساختار [[قرآن کریم]] اهمیت دارد، [[اثبات]] الهی بودن الفاظ، ترکیب آیات قرآن کریم، همراه با معانی و محتوای آنهاست نه وحیانیت [[نظم]] آیات و سوره‌های قرآن.
*برای یگانگی مصدر [[وحی]] هم دلایل اصلی وجود دارد و هم شواهد و قرائنی درون دینی که برای مسلمین مفید است<ref>[[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۱۴ و ۲۱۵.</ref>. در ذیل به برخی از این دلایل اشاره می‌شود:
===نخست: [[معجزه قرآن|معجزه]] بودن [[قرآن]] و [[تحدی]]===
*از همان آغاز [[نزول قرآن]] افرادی تصمیم گرفتند مانند آن را بیاورند که شکست خوردند و به دلیل شگفتی بیش‌ از حد [[قرآن کریم]] را "[[سحر]]" نامیدند.
*تا زمان حاضر کسی نتوانسته سوره‌ای مانند یا برتر از [[قرآن کریم]] بیاورد {{متن قرآن|وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ }} <ref>و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه:۲۳.</ref> یعنی پیامبری که با اعتراف خود شما نزد کسی درس نخوانده، کتابی آورده که فصیحان و بلیغان درس‌ خوانده شما نمی‌توانند مثل آن بیاورند.
* البته باید دانست '''اعجاز قرآن ابعاد مختلفی دارد:''' "اعجاز بیانی، اعجاز تشریعی، اعجاز در اخبار غیبی، اعجاز علمی و اعجاز در معارف".
*از مهم‌ترین وجوه، اعجاز در فصاحت و بلاغت و تنظیم عبارات است و مفاد آیات تحدی این است که این الفاظ و عبارات و ترکیب و قالب‌ها از سوی خداوند است.


===دوم: [[امی بودن پیامبر خاتم|امی بودن پیامبر]]{{صل}}===
[[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: "پایان یک [[سوره]] با [[نزول]]{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}} به منزله ابتدای سوره‌ای دیگر شناخته می‌شد". در موارد فراوانی نیز [[پیامبر اکرم|رسول خدا]]{{صل}} با اشاره [[جبرئیل]] دستور می‌داد فلان [[آیه]] را در فلان موضع قرار دهند. عده‌ای [[نظم]] و ترتیب سوره‌های [[قرآن]] را توقیفی و برخی آن را بر اساس [[اجتهاد]] [[صحابه]] می‌دانند. [[مسلمانان]] الفاظ و پوشاندن [[لباس]] لفظ به معنا و مفاهیم و چگونگی ترکیب و نظم این الفاظ را از [[خداوند متعال]] می‌دانند<ref>[[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۰۹-۲۱۱.</ref>.
*یکی از نکات روشن زندگی [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] از نظر تاریخی و نقلی درس ناخواندگی آن حضرت است و به‌ طور کلی عرب آن زمان مردمی بی‌سواد و افراد باسوادشان انگشت‌شمار بودند. حتی خاورشناسان مثل "[[ویل دورانت]]" و "[[گوستاولوبون]]" و... به درس ناخواندگی [[پیامبر]] اعتراف کرده‌اند<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]،  [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۱۶-۲۱۹.</ref>.
*درباره مفهوم "امی" چند دیدگاه وجود دارد:
*نه می‌نویسد و نه می‌خواند؛
*منسوب به امت است؛ زیرا امت عرب، خواندن و نوشتن را خوب نمی‌دانسته؛
*منسوب به ام به معنای مادر است؛ یعنی مانند طفلی که از مادر زاییده شده و نوشتن را نمی‌داند؛
*منسوب به ام القری است.
*روایتی از [[ابن عباس]]: {{عربی|"کانَ نَبِيُّکم {{صل}} أُمِّيّاً لَا يَكْتُب‏ وَ لا یَقرَأ"}} در آیه‌ای دیگر {{متن قرآن|وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه:۴۸</ref> در تفسیر آیه گفته شده: "معنای آیه چنین است: ای [[پیامبر]]! تو خواندن و نوشتن نمی‌دانستی و عرب نیز تو را با این ویژگی می‌شناسند؛ چرا که با آنها معاشرت داشته‌ای در این صورت تردیدی به خود راه نمی‌دهند که قرآن از جانب خداوند است"<ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۶، ص۱۴۴. </ref><ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]،  [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۲۱.</ref>.


===سوم: تفاوت [[قول پیامبر خاتم|سخنان پیامبر]] و [[قرآن]]===
== [[دلایل]] [[الهی]] بودن متن قرآن ==
*در مقایسه [[قول پیامبر خاتم|سخنان رسول خدا]]{{صل}} با [[آیات قرآن]] درمی‌یابیم میان این دو تفاوت وجود دارد <ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۲۰ و ۲۲۱.</ref>. اگر آیات [[قرآن]] هم از خود [[پیامبر]] می‌بود باید دارای سیاق و اسلوب باشد و هر دو از اعجاز برخوردار باشند. افزون بر آن روایات ساختگی نشان می‌دهد، همانندسازی در روایات آن حضرت ممکن است و حال آنکه چنین چیزی در مورد [[قرآن]] امکان ندارد.
برای یگانگی مصدر [[وحی]] هم دلایل اصلی وجود دارد و هم شواهد و قرائنی درون [[دینی]] که برای [[مسلمین]] مفید است<ref>[[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۱۴ و ۲۱۵.</ref>. در ذیل به برخی از این دلایل اشاره می‌شود:


==شواهد و قرینه‌ها==
=== نخست: [[معجزه قرآن|معجزه]] بودن قرآن و [[تحدی]] ===
*شواهد و قرینه های مختلفی دلالت دارند بر اینکه قرآن کریم از سوی خداوند می باشد. این شواهد به دو صورت کلی و اختصاصی تقسیم می شوند.
از همان آغاز [[نزول قرآن]] افرادی تصمیم گرفتند مانند آن را بیاورند که [[شکست]] خوردند و به دلیل [[شگفتی]] بیش‌ از حد [[قرآن کریم]] را "[[سحر]]" نامیدند.
===شواهد و مدعیات کلی===
*'''یکم. دخالت نداشتن [[پیامبر]] در متن قرآن:''' آیاتی که قرآن کریم را از جانب خداوند متعال می‌داند {{متن قرآن|وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ}} <ref>و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند؛ سوره نمل، آیه:۶.</ref> و [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] {{صل}} هیچ نقشی در متن [[وحی]] و تجدید نظر در آن ندارند{{متن قرآن|قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ }}<ref> بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه:۱۵.</ref>. تنها خداوند می‌تواند در آیات قرآن تصرف کند {{متن قرآن|وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ}} و سنت الهی به تغییرناپذیری آیات قرآن تعلق گرفته<ref>[[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۲۲ و ۲۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ }} <ref>هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست؛ سوره انعام، آیه:۱۱۵.</ref>، {{متن قرآن|ًإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏}}<ref>بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه:۹.</ref> بسیاری از مستشرقان می‌گویند: محمد، قرآن را با بیان و اسلوب خاص خود القا کرد و سپس آن را به خدایش نسبت داد. وی در این مسیر، از فراست و عمق تأملاتش بهره جسته و با ضمیمه کردن برخی اخبار غیبی و حقایق علمی، قرآن موجود را عرضه کرد. [[یوسف دره العداد]] به [[پیامبر]] نسبت می‌دهد، بعضی آیات را به آیاتی دیگر تبدیل کرد. و پیروان او متوجه این تغییر شده و مرتد شدند و هجرت به مدینه به همین دلیل بود.
*مخالفان [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] {{صل}} قرآن را از جانب افرادی مانند [[بلعام نصرانی]] یا [[سلمان فارسی]] می‌دانستند. خداوند متعال می‌فرماید {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ}} <ref>و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است؛ سوره نحل، آیه:۱۰۳.</ref><ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]،  [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۲۴ و ۲۲۵.</ref>.
*[[قرآن کریم]] دو پاسخ به این اشکال داده:
# نمی‌شود [[پیامبر]] الفاظ قرآن را از آن شخص عجم گرفته باشد. زیرا آیات [[قرآن]] فصیح و در حد اعجاز است.
#اگر معانی این آیات از جانب آن شخص باشد و [[پیامبر]] آنها را در قالب الفاظ ریخته، پاسخ این است، مطالب آیات [[قرآن]] پر از معارف حقیقی است که [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] {{صل}} با جان‌ و دل به آنها ایمان دارد. چگونه چنین شخصی به خداوند دروغ می‌بندد{{متن قرآن|إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ }}<ref> تنها کسانی که به آیات خداوند [[ایمان]] ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند؛ سوره نحل، آیه:۱۰۵.</ref><ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.</ref><ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]،  [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۲۶.</ref>.
*'''دوم. توبیخ‌ها و سرزنش‌ها:''' در برخی موارد آن حضرت تصمیم بر کاری گرفته‌اند؛ اما خداوند او را نهی‌ نموده یا توبیخ می‌کند. مثل اجازه [[پیامبر]] به عده‌ای برای بازگشت از جهاد که آیه نازل شده {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ}}<ref>خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟؛ سوره توبه، آیه:۴۳.</ref>. یعنی نباید پیامبر به افراد دروغگو و منافق اجازه ترک جهاد دهد.


*'''سوم. [[پیامبر]] مفسر قرآن، نه مصدر قرآن:'''از آیات [[قرآن]] استفاده می‌شود [[پیامبر]] گیرنده [[وحی]]، مفسر و معلم آیات [[قرآن]] است {{متن قرآن|وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏}}<ref>و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی؛ سوره نحل؛ آیه:۴۴.</ref><ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳۶ و ۲۳۷.</ref>.
تا [[زمان]] حاضر کسی نتوانسته سوره‌ای مانند یا [[برتر]] از قرآن کریم بیاورد {{متن قرآن|وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ}} <ref>و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه۲۳.</ref> یعنی [[پیامبری]] که با اعتراف خود شما نزد کسی [[درس نخوانده]]، کتابی آورده که فصیحان و بلیغان درس‌ خوانده شما نمی‌توانند مثل آن بیاورند.
*[[پیامبر]] فرستاده‌ای است که آیات خدا را باید به‌ طور کامل و صحیح به مردم برساند {{متن قرآن|فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ‏}}<ref>بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست؛ سوره مائده، آیه:۹۲.</ref><ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳۶ و ۲۳۷.</ref>.


*'''چهارم. اعتراف سخن‌سرایان عرب:'''سخنوران و فصحایی که به فکر مقابله با قرآن بودند به دلیل شگفتی بیش‌ از حد، قرآن کریم را "[[سحر]]" نامیدند. مانند "[[ولید بن مغیره]]" که اعتراف کرد کلام [[پیامبر|محمد]] کلامی است که بر همه کلام‌ها برتری دارد. این اعتراف از جانب مخالفان سرسخت دین اسلام، بهترین دلیل است.
البته باید دانست '''[[اعجاز قرآن]] ابعاد مختلفی دارد:''' "[[اعجاز بیانی]]، [[اعجاز تشریعی]]، [[اعجاز]] در [[اخبار غیبی]]، [[اعجاز علمی]] و اعجاز در [[معارف]]".


*'''پنجم. سیره شخصی [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} و قرآن:''' اگر [[قرآن]] از جانب خود [[پیامبر]] باشد باید جریانات مهم زندگی شخصی [[پیامبر]] در قرآن آمده باشد چنانچه در انجیل مطالب فراوانی درباره زندگی شخصی [[حضرت عیسی]] {{ع}} یافت می‌شود<ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۲۸ و ۲۲۹.</ref>.
از مهم‌ترین وجوه، اعجاز در [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و تنظیم عبارات است و مفاد [[آیات]] تحدی این است که این الفاظ و عبارات و ترکیب و قالب‌ها از سوی [[خداوند]] است.


*'''ششم. تأخیر [[وحی]]:'''اگر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] از جانب خود می‌توانست به‌ راحتی و خود به‌ خود حکمی را بیان کند پس چرا در برخی موارد، مدتی طولانی، [[وحی]] بر [[پیامبر]] قطع می‌شد؛ به‌ گونه‌ای که ناراحتی آن حضرت نمایان می‌شد. مانند جریان "مخلفون"، "[[صلح حدیبیه]]" و "حکم ظهار" که با استفاده از تاریخ و شأن نزول آن نشان می‌دهد [[وحی]] تأخیر داشته و [[پیامبر]] از تأخیر آن نگران بوده است.
=== دوم: [[امی بودن پیامبر خاتم|امی بودن پیامبر]]{{صل}} ===
یکی از نکات روشن [[زندگی]] [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] از نظر [[تاریخی]] و [[نقلی]] درس ناخواندگی آن حضرت است و به‌ طور کلی [[عرب]] آن [[زمان]] مردمی بی‌سواد و افراد باسوادشان انگشت‌شمار بودند. حتی [[خاورشناسان]] مثل "[[ویل دورانت]]" و "[[گوستاولوبون]]" و... به درس ناخواندگی [[پیامبر]] اعتراف کرده‌اند<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۱۶-۲۱۹.</ref>.  


*'''هفتم. اگر قرآن از جانب [[پیامبر]] باشد خطاب به خود نامعقول است:''' در حالی که واژه {{متن قرآن|قُل‏}} حدود ۲۳۲ بار در قرآن به کار رفته. یعنی وظیفه [[پیامبر]] گفتن مطالب قرآن و آیات به مردم است <ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳۰ و ۲۳۱.</ref>.
درباره مفهوم "[[امی]]" چند دیدگاه وجود دارد:  
# نه می‌نویسد و نه می‌خواند؛
# منسوب به [[امت]] است؛ زیرا [[امت عرب]]، [[خواندن و نوشتن]] را خوب نمی‌دانسته؛
# منسوب به ام به معنای مادر است؛ یعنی مانند طفلی که از مادر زاییده شده و [[نوشتن]] را نمی‌داند؛
# منسوب به [[ام القری]] است.


===شواهد خاص الهی بودن الفاظ [[قرآن]]===
روایتی از [[ابن عباس]]: {{عربی|"کانَ نَبِيُّکم{{صل}} أُمِّيّاً لَا يَكْتُب‏ وَ لا یَقرَأ"}} در آیه‌ای دیگر {{متن قرآن|وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه۴۸</ref> در [[تفسیر آیه]] گفته شده: "معنای [[آیه]] چنین است: ای پیامبر! تو خواندن و نوشتن نمی‌دانستی و عرب نیز تو را با این ویژگی می‌شناسند؛ چراکه با آنها [[معاشرت]] داشته‌ای در این صورت تردیدی به خود راه نمی‌دهند که [[قرآن]] از جانب [[خداوند]] است"<ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۶، ص۱۴۴. </ref>.<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۲۱.</ref>
*اوصاف [[قرآن]] و تعابیر و واژه‌هایی درباره متن [[قرآن]] نشان می‌دهد،  معانی و الفاظ [[قرآن]] از جانب خداوند متعال است:
#'''اعجاز در فصاحت و بلاغت:''' همه دانشمندان مهم‌ترین بُعد [[اعجاز قرآن]] را در فصاحت و بلاغت و ترکیب خاص واژه‌های آن می‌دانند.
#'''عربی بودن:''' {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏}}<ref>ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزد؛ سوره یوسف، آیه:۲.</ref>. این آیات با صراحت بیان می‌دارند [[قرآن]] به‌ صورت عربی نازل شده است و قریب به‌ اتفاق ارباب لغت و مفسران تعبیر به "عربی" را به معنای زبان و لغت عرب دانسته‌اند. {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏}}<ref>به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید؛ سوره زخرف، آیه:۳.</ref>. دو چیز در حفظ و ضبط آیات الهی دخالت دارد: الف) اگر فقط معانی الفاظ [[وحی]] می‌شد آن اسرار حفظ نمی‌شد. ب) اگر به زبان عربی نازل نمی‌شد آن اسرار بر عقول مردم مخفی می‌ماند<ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳۲-۲۳۴.</ref>.
#'''قرائت''': {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه‏ * فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‏}}<ref>گردآوری و خواندن آن با ماست. پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن؛ سوره قیامت، آیه:۱۷ - ۱۸.</ref> واژه "قرء" در اصل به معنای جمع‌ کردن و نیز جمع‌ کردن حروف و کلمات است که محور اصلی آن حروف و کلمات و تلفظ به آنهاست یعنی لفظ و معنا با هم بر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] نازل شده.
#'''تلاوت''': تلاوت نیز به معنای پیروی کردن و خواندن کلمه‌ای بعد از کلمه دیگر، همراه با فهم و تعقل و معرفت است. قرآن کریم می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ‏}}<ref>اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم؛ سوره بقره، آیه:۲۵۲.</ref>. یعنی خداوند آیات قرآن را کلمه به کلمه بر پیامبر خوانده است <ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳۴ و ۲۳۵.</ref>.
#'''ترتیل''': بیان کردن سخنی منظم، پایدار و همراه با فاصله را ترتیل می‌گویند. {{متن قرآن|وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً‏}}<ref>بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه:۳۲.</ref>. [[پیامبر]] در معنای ترتیل فرمود: حروف و کلمات آن را به‌ روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده نما و نه مانند شعر آن را پشت سر هم بخوان. پس اساس ترتیل گفتاری روشن و گویاست که بدون لفظ، امکان ندارد.
#'''کلام الهی''': برخی از اوصاف قرآن کریم مثل "کلام الله" نشان می‌دهد آیات قرآن به‌ صورت کلمات و تعبیراتی از جانب خداوند متعال آمده‌اند. {{متن قرآن|وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ}}<ref>و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند؛ سوره توبه، آیه:۶.</ref>. [[امام رضا]] {{ع}} درباره قرآن فرمود: {{عربی|"‏هُوَ كَلَامُ اللَّهِ "}} <ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۲۳۶ و ۲۳۷.</ref>.
#'''کتاب''': "کتاب" واژه‌ای است به معنای نوشته‌ شده که لفظ در او دخالت کامل دارد و نوشتار بدون لفظ ممکن نیست. {{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ}}<ref>و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل؛ آیه:۸۹.</ref>


==آثار و نتایج الهی بودن مصدر آیات==
=== سوم: تفاوت سخنان پیامبر و قرآن ===
*ماورایی بودن؛
در مقایسه قول پیامبر خاتم{{صل}} با [[آیات قرآن]] درمی‌یابیم میان این دو تفاوت وجود دارد<ref> حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۲۰ و ۲۲۱.</ref>. اگر [[آیات]] [[قرآن]] هم از خود [[پیامبر]] می‌بود باید دارای سیاق و اسلوب باشد و هر دو از [[اعجاز]] برخوردار باشند. افزون بر آن [[روایات]] ساختگی نشان می‌دهد، همانندسازی در روایات آن حضرت ممکن است و حال آنکه چنین چیزی در مورد قرآن امکان ندارد.
*حقیقت پردازی؛
*حجیت سند؛
*مصونیت از خطا؛
*محتوا و الفاظ حکیمانه؛
*هدایت‌گری؛
*یگانگی مصدر [[وحی]].
==بررسی مصادر ادعایی [[وحی]]==


==منابع==
== شواهد و قرینه‌ها ==
* [[پرونده:11450.JPG|22px]] [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|'''مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن''']]
شواهد و قرینه‌های مختلفی دلالت دارند بر اینکه [[قرآن کریم]] از سوی [[خداوند]] می‌‌باشد. این شواهد به دو صورت کلی و اختصاصی تقسیم می‌‌شوند.
== جستارهای وابسته ==
=== شواهد و مدعیات کلی ===
{{مدخل‌های وابسته}}
'''یکم. دخالت نداشتن پیامبر در متن قرآن:''' آیاتی که قرآن کریم را از جانب [[خداوند متعال]] می‌داند {{متن قرآن|وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ}} <ref>و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند؛ سوره نمل، آیه۶.</ref> و [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]{{صل}} هیچ نقشی در متن [[وحی]] و تجدید نظر در آن ندارند{{متن قرآن|قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref> بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه۱۵.</ref>. تنها خداوند می‌تواند در [[آیات قرآن]] [[تصرف]] کند {{متن قرآن|وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ}} و [[سنت الهی]] به [[تغییرناپذیری]] آیات قرآن تعلق گرفته<ref>[[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۲۲ و ۲۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ}} <ref>هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست؛ سوره انعام، آیه۱۱۵.</ref>، {{متن قرآن|ًإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏}}<ref>بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه۹.</ref> بسیاری از [[مستشرقان]] می‌گویند: [[محمد]]، قرآن را با بیان و اسلوب خاص خود [[القا]] کرد و سپس آن را به خدایش نسبت داد. وی در این مسیر، از [[فراست]] و عمق تأملاتش بهره جسته و با ضمیمه کردن برخی [[اخبار غیبی]] و [[حقایق]] [[علمی]]، [[قرآن]] موجود را عرضه کرد. [[یوسف دره العداد]] به [[پیامبر]] نسبت می‌دهد، بعضی [[آیات]] را به آیاتی دیگر تبدیل کرد. و [[پیروان]] او متوجه این [[تغییر]] شده و [[مرتد]] شدند و [[هجرت به مدینه]] به همین دلیل بود.
* [[وحی در قرآن]]
* [[وحی در حدیث]]
* [[وحی در کلام اسلامی]]
* [[وحی در حکمت اسلامی]]
* [[وحی در عرفان اسلامی]]
* [[وحی از دیدگاه برون‌دینی]]
* [[ارتباط رسول با پروردگار]]
* [[اشراق]]
* [[الهام]]
* [[انکشاف]]
* [[پدیدارگری]]
* تجلی
* [[تجلیگری]]
* [[تنزیل]]
* [[سمع]]
* [[کشف]]
* [[شهود]]
* [[مکاشفه]]
* [[نص]]
* [[نقل]]
* [[القای الهی]]
* [[وحی الهی]]
* [[وحی به اسباط]]
* [[وحی تشریعی]]
* [[وحی تکوینی]]
* [[وحی تبلیغی]]
* [[احادیث قدسی]]
* [[اساس شرایع]]
* [[القای وحی]]
* [[القائات شیطانی]]
* [[اولیای وحی الهی]]
* [[تجربه روحی خواب مصنوعی]]
* [[جبرئیل]]
* [[ضرورت وحی]]
* [[عصر وحی]]
* [[عصمت وحی]]
* [[قوام رسالت]]
* [[کاتبان وحی]]
* [[کلام خفی]]
* [[محتوای وحی]]
* [[مرحله اخذ وحی]]
* [[مرحله تبلیغ وحی]]
* [[مرحله حفظ وحی]]
* [[نزول جبرئیل]]
* [[وحی غیرمباشری]]
* [[وحی مباشری]]
* [[احادیث وحی]]
* [[امکان وحی]]
* [[انقطاع وحی]]
* [[کاتبان وحی]]
* [[انکار وحی]]
* [[دوره فترت وحی]]
* [[زبان وحی]]
* [[صوت وحی]]
* [[فرشته وحی]]
* [[مواقع وحی]]
* [[نزول وحی]]
* [[حدیث ورقة بن نوفل]]
* [[حقیقت وحی]]
* [[خواب مصنوعی]]
* [[کتابت قرآن]]
* [[نزول قرآن]]
* [[تجربه دینی]]
{{پایان}}
{{پایان}}


=='''[[:رده:آثار وحی و الهام|منبع‌شناسی جامع وحی و الهام]]'''==
مخالفان [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]]{{صل}} قرآن را از جانب افرادی مانند [[بلعام نصرانی]] یا [[سلمان فارسی]] می‌دانستند. [[خداوند متعال]] می‌فرماید {{متن قرآن|وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ}} <ref>و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است؛ سوره نحل، آیه۱۰۳.</ref>.<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۲۴ و ۲۲۵.</ref>
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی و الهام|کتاب‌شناسی وحی و الهام]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های وحی و الهام|مقاله‌شناسی وحی و الهام]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های وحی و الهام|پایان‌نامه‌شناسی وحی و الهام]].  


[[قرآن کریم]] دو پاسخ به این اشکال داده:
# نمی‌شود پیامبر الفاظ قرآن را از آن شخص [[عجم]] گرفته باشد؛ زیرا آیات قرآن [[فصیح]] و در حد [[اعجاز]] است.
# اگر معانی این آیات از جانب آن شخص باشد و پیامبر آنها را در قالب الفاظ ریخته، پاسخ این است، مطالب آیات قرآن پر از [[معارف]] [[حقیقی]] است که پیامبر اکرم|پیامبر اسلام{{صل}} با جان‌ و [[دل]] به آنها [[ایمان]] دارد. چگونه چنین شخصی به [[خداوند]] [[دروغ]] می‌بندد{{متن قرآن|إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ}}<ref> تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند؛ سوره نحل، آیه۱۰۵.</ref><ref>[[علامه طباطبایی]]، المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.</ref>.


{{نبوت شناسی}}
'''دوم. توبیخ‌ها و سرزنش‌ها:''' در برخی موارد آن حضرت تصمیم بر کاری گرفته‌اند؛ اما [[خداوند]] او را نهی‌ نموده یا [[توبیخ]] می‌کند. مثل [[اجازه]] [[پیامبر]] به عده‌ای برای بازگشت از [[جهاد]] که [[آیه]] نازل شده {{متن قرآن|عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ}}<ref>خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟؛ سوره توبه، آیه۴۳.</ref>. یعنی نباید پیامبر به افراد [[دروغگو]] و [[منافق]] اجازه [[ترک جهاد]] دهد.


==پانویس==
'''سوم. پیامبر [[مفسر قرآن]]، نه مصدر [[قرآن]]:'''از [[آیات]] قرآن استفاده می‌شود پیامبر گیرنده [[وحی]]، [[مفسر]] و [[معلم]] آیات قرآن است {{متن قرآن|وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏}}<ref>و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی؛ سوره نحل؛ آیه۴۴.</ref>.


پیامبر فرستاده‌ای است که [[آیات خدا]] را باید به‌ طور کامل و صحیح به [[مردم]] برساند {{متن قرآن|فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ‏}}<ref>بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست؛ سوره مائده، آیه۹۲.</ref>.
'''چهارم. اعتراف سخن‌سرایان [[عرب]]:'''[[سخنوران]] و فصحایی که به [[فکر]] مقابله با قرآن بودند به دلیل [[شگفتی]] بیش‌ از حد، [[قرآن کریم]] را "[[سحر]]" نامیدند. مانند "[[ولید بن مغیره]]" که اعتراف کرد [[کلام]] [[پیامبر|محمد]] [[کلامی]] است که بر همه کلام‌ها [[برتری]] دارد. این اعتراف از جانب مخالفان سرسخت [[دین اسلام]]، بهترین دلیل است.
'''پنجم. [[سیره]] شخصی [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و قرآن:''' اگر قرآن از جانب خود پیامبر باشد باید جریانات مهم [[زندگی شخصی]] پیامبر در قرآن آمده باشد چنانچه در [[انجیل]] مطالب فراوانی درباره [[زندگی شخصی]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} یافت می‌شود.
'''ششم. تأخیر [[وحی]]:'''اگر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] از جانب خود می‌توانست به‌ [[راحتی]] و خود به‌ خود حکمی را بیان کند پس چرا در برخی موارد، مدتی طولانی، وحی بر [[پیامبر]] قطع می‌شد؛ به‌ گونه‌ای که [[ناراحتی]] آن حضرت نمایان می‌شد. مانند جریان "[[مخلفون]]"، "[[صلح حدیبیه]]" و "[[حکم]] ظهار" که با استفاده از [[تاریخ]] و [[شأن نزول]] آن نشان می‌دهد وحی تأخیر داشته و پیامبر از تأخیر آن نگران بوده است.
'''هفتم. اگر [[قرآن]] از جانب پیامبر باشد خطاب به خود نامعقول است:''' در حالی که واژه {{متن قرآن|قُل‏}} حدود ۲۳۲ بار در قرآن به کار رفته. یعنی [[وظیفه]] پیامبر گفتن مطالب قرآن و [[آیات]] به [[مردم]] است<ref>[[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۲۶ ـ ۲۳۱.</ref>.
=== شواهد خاص [[الهی]] بودن الفاظ قرآن ===
اوصاف قرآن و تعابیر و واژه‌هایی درباره متن قرآن نشان می‌دهد، معانی و الفاظ قرآن از جانب [[خداوند متعال]] است:
# '''[[اعجاز]] در [[فصاحت]] و [[بلاغت]]:''' همه [[دانشمندان]] مهم‌ترین بُعد [[اعجاز قرآن]] را در فصاحت و بلاغت و ترکیب خاص واژه‌های آن می‌دانند.
# '''[[عربی]] بودن:''' {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏}}<ref>ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزد؛ سوره یوسف، آیه۲.</ref>. این آیات با صراحت بیان می‌دارند قرآن به‌ صورت عربی نازل شده است و قریب به‌ اتفاق ارباب لغت و [[مفسران]] تعبیر به "عربی" را به معنای زبان و لغت [[عرب]] دانسته‌اند. {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏}}<ref>به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید؛ سوره زخرف، آیه۳.</ref>. دو چیز در [[حفظ]] و ضبط [[آیات الهی]] دخالت دارد: الف) اگر فقط معانی الفاظ [[وحی]] می‌شد آن [[اسرار]] [[حفظ]] نمی‌شد. ب) اگر به [[زبان عربی]] نازل نمی‌شد آن اسرار بر [[عقول]] [[مردم]] مخفی می‌ماند.
# '''قرائت''': {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه‏ * فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‏}}<ref>گردآوری و خواندن آن با ماست. پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن؛ سوره قیامت، آیه۱۷ - ۱۸.</ref> واژه "قرء" در اصل به معنای جمع‌ کردن و نیز جمع‌ کردن حروف و کلمات است که محور اصلی آن حروف و کلمات و تلفظ به آنهاست یعنی لفظ و معنا با هم بر [[پیامبر خاتم|پیامبر]] نازل شده.
# '''[[تلاوت]]''': [[تلاوت]] نیز به معنای [[پیروی]] کردن و خواندن کلمه‌ای بعد از کلمه دیگر، همراه با [[فهم]] و [[تعقل]] و [[معرفت]] است. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ‏}}<ref>اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم؛ سوره بقره، آیه۲۵۲.</ref>. یعنی [[خداوند]] [[آیات قرآن]] را کلمه به کلمه بر [[پیامبر]] خوانده است.
# '''[[ترتیل]]''': بیان کردن سخنی [[منظم]]، [[پایدار]] و همراه با فاصله را ترتیل می‌گویند. {{متن قرآن|وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً‏}}<ref>بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه۳۲.</ref>. پیامبر در معنای ترتیل فرمود: حروف و کلمات آن را به‌ روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده نما و نه مانند [[شعر]] آن را پشت سر هم بخوان. پس اساس ترتیل گفتاری روشن و گویاست که بدون لفظ، امکان ندارد.
# '''[[کلام الهی]]''': برخی از اوصاف قرآن کریم مثل "[[کلام الله]]" نشان می‌دهد آیات قرآن به‌ صورت کلمات و تعبیراتی از جانب [[خداوند متعال]] آمده‌اند. {{متن قرآن|وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ}}<ref>و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند؛ سوره توبه، آیه۶.</ref>. [[امام رضا]]{{ع}} درباره [[قرآن]] فرمود: {{عربی|"‏هُوَ كَلَامُ اللَّهِ "}}.
# '''کتاب''': "کتاب" واژه‌ای است به معنای نوشته‌ شده که لفظ در او دخالت کامل دارد و نوشتار بدون لفظ ممکن نیست. {{متن قرآن|وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ}}<ref>و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل؛ آیه۸۹.</ref>.<ref> [[حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص۲۳۲ ـ ۲۳۷.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11450.JPG|22px]] [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|'''مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:مجاری علم لدنی امام]]
[[رده:وحی و الهام]]
[[رده:وحی]]
[[رده:وحی]]
[[رده:الهی بودن وحی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۹

وحی در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال پیام از سوی خداوند به پیامبران است.

خداوند منبع تمام کتب آسمانی

منبع اصلی همه کتب آسمانی خداوند متعال است، نه پیامبر و نه کتب آسمانی پیشینِ و نه دانشمندان یهود و نصارا. همه ادیان الهی یک منبع و هدف مشترک دارند. بر همه پیامبران الهی وحی شده است تا مردم را به راه راست هدایت کنند﴿شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا[۱] از آیه ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ روشن می‌شود خداوند یک دین دارد و آن تسلیم شدن در برابر خداست.

غالب یهودیان قدیم و مسیحیان، عهد عتیق را الهام الهی می‌دانند اما نه اینکه کلمه به کلمه آن از جانب خداوند باشد. بلکه سخن خدا بودن یا از طریق نیابت است یا تملک. عهد جدید به اعتقاد مسیحیت، نوشته نویسندگان مخصوص به خود است. و الهی بودن آن به دلیل راهنما بودن روح القدس برای هر مؤلف است. یعنی چنین می‌‌خواهند نتیجه بگیرند که ریشۀ تمام ادیان حتی مسیحیت جدید هم الهی است.

الهی بودن متن قرآن

عموم مسلمانان، آیات قرآن را در لفظ و معنا از خداوند حکیم می‌دانند. اگر این کلمات از خداوند نمی‌بود چرا آن را کلام خدا می‌نامیدند؟

آنچه در وحیانیت متن و ساختار قرآن کریم اهمیت دارد، اثبات الهی بودن الفاظ، ترکیب آیات قرآن کریم، همراه با معانی و محتوای آنهاست نه وحیانیت نظم آیات و سوره‌های قرآن.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: "پایان یک سوره با نزول﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به منزله ابتدای سوره‌ای دیگر شناخته می‌شد". در موارد فراوانی نیز رسول خدا(ص) با اشاره جبرئیل دستور می‌داد فلان آیه را در فلان موضع قرار دهند. عده‌ای نظم و ترتیب سوره‌های قرآن را توقیفی و برخی آن را بر اساس اجتهاد صحابه می‌دانند. مسلمانان الفاظ و پوشاندن لباس لفظ به معنا و مفاهیم و چگونگی ترکیب و نظم این الفاظ را از خداوند متعال می‌دانند[۲].

دلایل الهی بودن متن قرآن

برای یگانگی مصدر وحی هم دلایل اصلی وجود دارد و هم شواهد و قرائنی درون دینی که برای مسلمین مفید است[۳]. در ذیل به برخی از این دلایل اشاره می‌شود:

نخست: معجزه بودن قرآن و تحدی

از همان آغاز نزول قرآن افرادی تصمیم گرفتند مانند آن را بیاورند که شکست خوردند و به دلیل شگفتی بیش‌ از حد قرآن کریم را "سحر" نامیدند.

تا زمان حاضر کسی نتوانسته سوره‌ای مانند یا برتر از قرآن کریم بیاورد ﴿وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ [۴] یعنی پیامبری که با اعتراف خود شما نزد کسی درس نخوانده، کتابی آورده که فصیحان و بلیغان درس‌ خوانده شما نمی‌توانند مثل آن بیاورند.

البته باید دانست اعجاز قرآن ابعاد مختلفی دارد: "اعجاز بیانی، اعجاز تشریعی، اعجاز در اخبار غیبی، اعجاز علمی و اعجاز در معارف".

از مهم‌ترین وجوه، اعجاز در فصاحت و بلاغت و تنظیم عبارات است و مفاد آیات تحدی این است که این الفاظ و عبارات و ترکیب و قالب‌ها از سوی خداوند است.

دوم: امی بودن پیامبر(ص)

یکی از نکات روشن زندگی پیامبر اسلام از نظر تاریخی و نقلی درس ناخواندگی آن حضرت است و به‌ طور کلی عرب آن زمان مردمی بی‌سواد و افراد باسوادشان انگشت‌شمار بودند. حتی خاورشناسان مثل "ویل دورانت" و "گوستاولوبون" و... به درس ناخواندگی پیامبر اعتراف کرده‌اند[۵].

درباره مفهوم "امی" چند دیدگاه وجود دارد:

  1. نه می‌نویسد و نه می‌خواند؛
  2. منسوب به امت است؛ زیرا امت عرب، خواندن و نوشتن را خوب نمی‌دانسته؛
  3. منسوب به ام به معنای مادر است؛ یعنی مانند طفلی که از مادر زاییده شده و نوشتن را نمی‌داند؛
  4. منسوب به ام القری است.

روایتی از ابن عباس: "کانَ نَبِيُّکم(ص) أُمِّيّاً لَا يَكْتُب‏ وَ لا یَقرَأ" در آیه‌ای دیگر ﴿وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ[۶] در تفسیر آیه گفته شده: "معنای آیه چنین است: ای پیامبر! تو خواندن و نوشتن نمی‌دانستی و عرب نیز تو را با این ویژگی می‌شناسند؛ چراکه با آنها معاشرت داشته‌ای در این صورت تردیدی به خود راه نمی‌دهند که قرآن از جانب خداوند است"[۷].[۸]

سوم: تفاوت سخنان پیامبر و قرآن

در مقایسه قول پیامبر خاتم(ص) با آیات قرآن درمی‌یابیم میان این دو تفاوت وجود دارد[۹]. اگر آیات قرآن هم از خود پیامبر می‌بود باید دارای سیاق و اسلوب باشد و هر دو از اعجاز برخوردار باشند. افزون بر آن روایات ساختگی نشان می‌دهد، همانندسازی در روایات آن حضرت ممکن است و حال آنکه چنین چیزی در مورد قرآن امکان ندارد.

شواهد و قرینه‌ها

شواهد و قرینه‌های مختلفی دلالت دارند بر اینکه قرآن کریم از سوی خداوند می‌‌باشد. این شواهد به دو صورت کلی و اختصاصی تقسیم می‌‌شوند.

شواهد و مدعیات کلی

یکم. دخالت نداشتن پیامبر در متن قرآن: آیاتی که قرآن کریم را از جانب خداوند متعال می‌داند ﴿وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ [۱۰] و پیامبر اسلام(ص) هیچ نقشی در متن وحی و تجدید نظر در آن ندارند﴿قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ[۱۱]. تنها خداوند می‌تواند در آیات قرآن تصرف کند ﴿وَ لَئِنْ شِئْنا لَنَذْهَبَنَّ بِالَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ و سنت الهی به تغییرناپذیری آیات قرآن تعلق گرفته[۱۲]؛ ﴿لاَّ مُبَدِّلِ لِكَلِمَاتِهِ [۱۳]، ﴿ًإِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ‏[۱۴] بسیاری از مستشرقان می‌گویند: محمد، قرآن را با بیان و اسلوب خاص خود القا کرد و سپس آن را به خدایش نسبت داد. وی در این مسیر، از فراست و عمق تأملاتش بهره جسته و با ضمیمه کردن برخی اخبار غیبی و حقایق علمی، قرآن موجود را عرضه کرد. یوسف دره العداد به پیامبر نسبت می‌دهد، بعضی آیات را به آیاتی دیگر تبدیل کرد. و پیروان او متوجه این تغییر شده و مرتد شدند و هجرت به مدینه به همین دلیل بود.

مخالفان پیامبر اسلام(ص) قرآن را از جانب افرادی مانند بلعام نصرانی یا سلمان فارسی می‌دانستند. خداوند متعال می‌فرماید ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُّبِينٌ [۱۵].[۱۶]

قرآن کریم دو پاسخ به این اشکال داده:

  1. نمی‌شود پیامبر الفاظ قرآن را از آن شخص عجم گرفته باشد؛ زیرا آیات قرآن فصیح و در حد اعجاز است.
  2. اگر معانی این آیات از جانب آن شخص باشد و پیامبر آنها را در قالب الفاظ ریخته، پاسخ این است، مطالب آیات قرآن پر از معارف حقیقی است که پیامبر اکرم|پیامبر اسلام(ص) با جان‌ و دل به آنها ایمان دارد. چگونه چنین شخصی به خداوند دروغ می‌بندد﴿إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۱۷][۱۸].

دوم. توبیخ‌ها و سرزنش‌ها: در برخی موارد آن حضرت تصمیم بر کاری گرفته‌اند؛ اما خداوند او را نهی‌ نموده یا توبیخ می‌کند. مثل اجازه پیامبر به عده‌ای برای بازگشت از جهاد که آیه نازل شده ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ[۱۹]. یعنی نباید پیامبر به افراد دروغگو و منافق اجازه ترک جهاد دهد.

سوم. پیامبر مفسر قرآن، نه مصدر قرآن:از آیات قرآن استفاده می‌شود پیامبر گیرنده وحی، مفسر و معلم آیات قرآن است ﴿وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏[۲۰].

پیامبر فرستاده‌ای است که آیات خدا را باید به‌ طور کامل و صحیح به مردم برساند ﴿فَاعْلَمُوا أَنَّما عَلى‏ رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ‏[۲۱].

چهارم. اعتراف سخن‌سرایان عرب:سخنوران و فصحایی که به فکر مقابله با قرآن بودند به دلیل شگفتی بیش‌ از حد، قرآن کریم را "سحر" نامیدند. مانند "ولید بن مغیره" که اعتراف کرد کلام محمد کلامی است که بر همه کلام‌ها برتری دارد. این اعتراف از جانب مخالفان سرسخت دین اسلام، بهترین دلیل است.

پنجم. سیره شخصی پیامبر(ص) و قرآن: اگر قرآن از جانب خود پیامبر باشد باید جریانات مهم زندگی شخصی پیامبر در قرآن آمده باشد چنانچه در انجیل مطالب فراوانی درباره زندگی شخصی حضرت عیسی(ع) یافت می‌شود.

ششم. تأخیر وحی:اگر پیامبر از جانب خود می‌توانست به‌ راحتی و خود به‌ خود حکمی را بیان کند پس چرا در برخی موارد، مدتی طولانی، وحی بر پیامبر قطع می‌شد؛ به‌ گونه‌ای که ناراحتی آن حضرت نمایان می‌شد. مانند جریان "مخلفون"، "صلح حدیبیه" و "حکم ظهار" که با استفاده از تاریخ و شأن نزول آن نشان می‌دهد وحی تأخیر داشته و پیامبر از تأخیر آن نگران بوده است.

هفتم. اگر قرآن از جانب پیامبر باشد خطاب به خود نامعقول است: در حالی که واژه ﴿قُل‏ حدود ۲۳۲ بار در قرآن به کار رفته. یعنی وظیفه پیامبر گفتن مطالب قرآن و آیات به مردم است[۲۲].

شواهد خاص الهی بودن الفاظ قرآن

اوصاف قرآن و تعابیر و واژه‌هایی درباره متن قرآن نشان می‌دهد، معانی و الفاظ قرآن از جانب خداوند متعال است:

  1. اعجاز در فصاحت و بلاغت: همه دانشمندان مهم‌ترین بُعد اعجاز قرآن را در فصاحت و بلاغت و ترکیب خاص واژه‌های آن می‌دانند.
  2. عربی بودن: ﴿إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏[۲۳]. این آیات با صراحت بیان می‌دارند قرآن به‌ صورت عربی نازل شده است و قریب به‌ اتفاق ارباب لغت و مفسران تعبیر به "عربی" را به معنای زبان و لغت عرب دانسته‌اند. ﴿إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏[۲۴]. دو چیز در حفظ و ضبط آیات الهی دخالت دارد: الف) اگر فقط معانی الفاظ وحی می‌شد آن اسرار حفظ نمی‌شد. ب) اگر به زبان عربی نازل نمی‌شد آن اسرار بر عقول مردم مخفی می‌ماند.
  3. قرائت: ﴿إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَه‏ * فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ‏[۲۵] واژه "قرء" در اصل به معنای جمع‌ کردن و نیز جمع‌ کردن حروف و کلمات است که محور اصلی آن حروف و کلمات و تلفظ به آنهاست یعنی لفظ و معنا با هم بر پیامبر نازل شده.
  4. تلاوت: تلاوت نیز به معنای پیروی کردن و خواندن کلمه‌ای بعد از کلمه دیگر، همراه با فهم و تعقل و معرفت است. قرآن کریم می‌فرماید: ﴿تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ‏[۲۶]. یعنی خداوند آیات قرآن را کلمه به کلمه بر پیامبر خوانده است.
  5. ترتیل: بیان کردن سخنی منظم، پایدار و همراه با فاصله را ترتیل می‌گویند. ﴿وَ رَتَّلْناهُ تَرْتيلاً‏[۲۷]. پیامبر در معنای ترتیل فرمود: حروف و کلمات آن را به‌ روشنی ادا کن؛ نه همچون ذرات شن آن را پراکنده نما و نه مانند شعر آن را پشت سر هم بخوان. پس اساس ترتیل گفتاری روشن و گویاست که بدون لفظ، امکان ندارد.
  6. کلام الهی: برخی از اوصاف قرآن کریم مثل "کلام الله" نشان می‌دهد آیات قرآن به‌ صورت کلمات و تعبیراتی از جانب خداوند متعال آمده‌اند. ﴿وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ[۲۸]. امام رضا(ع) درباره قرآن فرمود: "‏هُوَ كَلَامُ اللَّهِ ".
  7. کتاب: "کتاب" واژه‌ای است به معنای نوشته‌ شده که لفظ در او دخالت کامل دارد و نوشتار بدون لفظ ممکن نیست. ﴿وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود؛ سوره شوری، آیه ۱۳.
  2. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۰۹-۲۱۱.
  3. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۱۴ و ۲۱۵.
  4. و اگر در آنچه بر بنده خود فرو فرستاده‌ایم تردیدی دارید، چنانچه راست می‌گویید سوره‌ای همگون آن بیاورید و (در این کار) گواهان خود را (نیز) در برابر خداوند، فرا خوانید؛ سوره بقره، آیه۲۳.
  5. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۱۶-۲۱۹.
  6. و تو پیش از آن (قرآن) نه کتابی می‌خواندی و نه به دست خویش آن را می‌نوشتی که آنگاه، تباه‌اندیشان، بدگمان می‌شدند؛ سوره عنکبوت، آیه۴۸
  7. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۱۴۴.
  8. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۲۱.
  9. حسین علوی مهر| علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۲۰ و ۲۲۱.
  10. و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند؛ سوره نمل، آیه۶.
  11. بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم؛ سوره یونس، آیه۱۵.
  12. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۲۲ و ۲۲۳.
  13. هیچ دگرگون کننده‌ای برای سخنان وی نیست؛ سوره انعام، آیه۱۱۵.
  14. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه۹.
  15. و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است؛ سوره نحل، آیه۱۰۳.
  16. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۲۴ و ۲۲۵.
  17. تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند؛ سوره نحل، آیه۱۰۵.
  18. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۸، ص۳۴۸.
  19. خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟؛ سوره توبه، آیه۴۳.
  20. و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی؛ سوره نحل؛ آیه۴۴.
  21. بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست؛ سوره مائده، آیه۹۲.
  22. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۲۶ ـ ۲۳۱.
  23. ما آن را قرآنی عربی فرو فرستاده‌ایم باشد که خرد ورزد؛ سوره یوسف، آیه۲.
  24. به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید؛ سوره زخرف، آیه۳.
  25. گردآوری و خواندن آن با ماست. پس چون بخوانیمش، از خواندن آن پیروی کن؛ سوره قیامت، آیه۱۷ - ۱۸.
  26. اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم؛ سوره بقره، آیه۲۵۲.
  27. بسیار آرام خواندیم؛ سوره فرقان، آیه۳۲.
  28. و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند؛ سوره توبه، آیه۶.
  29. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز؛ سوره نحل؛ آیه۸۹.
  30. علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص۲۳۲ ـ ۲۳۷.