عمرو بن جناده انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخل‌های وابسته}} +{{مدخل‌ وابسته}}))
 
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام حسین | عنوان مدخل = عمرو بن جناده انصاری | مداخل مرتبط = [[عمرو بن جناده انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[عمرو بن جناده انصاری در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عمرو بن جناده انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[عمرو بن جناده انصاری در معارف و سیره حسینی]]</div>
| نام = عمرو بن جناده انصاری
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مشهور به =
| نام تصویر = آرامگاه شهدای کربلا.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = آرامگاه شهدای کربلا
| نام کامل = عمرو بن جناده انصاری
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه =
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله = [[خزرج]] 
| از تیره =     
| پدر = [[جنادة بن کعب انصاری]]
| مادر = [[بحریه بنت مسعود خزرجی]] 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر =
| خویشاوندان =
| وابستگان =
| تاریخ تولد =   
| محل تولد = 
| محل زندگی = 
| تاریخ درگذشت = 
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت = [[۶۱ هجری]]
| محل شهادت = [[کربلا]]
| طول عمر = ۲۱ سال 
| محل دفن = [[کربلا]]
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام حسین]]
| از طبقه =
| در جنگ = [[واقعه عاشورا]]
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت = شهادت در رکاب امام حسین 
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
«عمرو»<ref>برخی نام او را عمر نقل کردهاند. (ابصارالعین، ص۱۵۹، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة).</ref> فرزند [[جنادة بن کعب انصاری]] یکی از [[یاران امام حسین]]{{ع}} و از [[شهدای کربلا]] است<ref>مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۵، انوارالهدی.</ref>.
«عمرو»<ref>برخی نام او را عمر نقل کردهاند. (ابصارالعین، ص۱۵۹، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة).</ref> فرزند [[جنادة بن کعب انصاری]] یکی از [[یاران امام حسین]] {{ع}} و از [[شهدای کربلا]] است<ref>مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۵، انوارالهدی.</ref>.


پدرش جنادة بن کعب انصاری از [[صحابه رسول خدا]]{{صل}} و از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] [[علی]]{{ع}} بود که در [[جنگ صفّین]] شرکت داشت<ref>زندگانی امام حسین{{ع}}، رسولی محلاتی، ص۴۵۲، ۴۵۳.</ref> و در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۲۳۴.</ref>.
پدرش جنادة بن کعب انصاری از [[صحابه رسول خدا]] {{صل}} و از [[شیعیان]] با [[اخلاص]] [[علی]] {{ع}} بود که در [[جنگ صفّین]] شرکت داشت<ref>زندگانی امام حسین {{ع}}، رسولی محلاتی، ص۴۵۲، ۴۵۳.</ref> و در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید<ref>تنقیح المقال، ج۱، ص۲۳۴.</ref>.


بنا به گفته برخی، مادرش، [[بحریه بنت مسعود خزرجی]]، از [[زنان]] [[شجاع]] و [[فداکاری]] است که او نیز در کربلا حضور داشت<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.
بنا به گفته برخی، مادرش، [[بحریه بنت مسعود خزرجی]]، از [[زنان]] [[شجاع]] و [[فداکاری]] است که او نیز در کربلا حضور داشت<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷.</ref>.


عمرو بن جناده هنگام شهادت به [[نقلی]] ۲۱ سال<ref>مقتل الحسین، مقرم، ص۲۵۳، منشورات شریف رضی.</ref> و بنا به نقلی دیگر، یازده، یا نُه سال داشت<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷.</ref> او همراه [[پدر]] و مادرش، در [[مکّه]] مکرمه به [[امام حسین]]{{ع}} پیوست<ref>ابصارالعین، ص۱۵۹، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة.</ref> و پس از شهادتِ پدرش جناده در [[روز عاشورا]]، مادرش او را امر به [[جهاد]] کرد و گفت: پسرم برو و [[حسین]]{{ع}} را [[یاری]] کن. آن [[جوان]] نزد [[امام]]{{ع}} آمد و پس از عرض [[ادب]] اجازه میدان خواست. حسین{{ع}} اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام{{ع}} فرمود: این جوان پدرش [[شهید]] شده و شاید مادرش، میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند [[رسول خدا]]{{صل}}، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، [[لباس]] [[جنگ]] بر تنم پوشانده است<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>. حسین{{ع}} اجازه داد و او به میدان رفت و این [[رجز]] را خواند:
عمرو بن جناده هنگام شهادت به [[نقلی]] ۲۱ سال<ref>مقتل الحسین، مقرم، ص۲۵۳، منشورات شریف رضی.</ref> و بنا به نقلی دیگر، یازده، یا نُه سال داشت<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷.</ref> او همراه [[پدر]] و مادرش، در [[مکّه]] مکرمه به [[امام حسین]] {{ع}} پیوست<ref>ابصارالعین، ص۱۵۹، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة.</ref> و پس از شهادتِ پدرش جناده در [[روز عاشورا]]، مادرش او را امر به [[جهاد]] کرد و گفت: پسرم برو و [[حسین]] {{ع}} را [[یاری]] کن. آن [[جوان]] نزد [[امام]] {{ع}} آمد و پس از عرض [[ادب]] اجازه میدان خواست. حسین {{ع}} اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام {{ع}} فرمود: این جوان پدرش [[شهید]] شده و شاید مادرش، میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند [[رسول خدا]] {{صل}}، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، [[لباس]] [[جنگ]] بر تنم پوشانده است<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>. حسین {{ع}} اجازه داد و او به میدان رفت و این [[رجز]] را خواند:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''اَمیری حُسَیْنٌ وَنِعْمَ الاَمیرُ''|2=''سُرُور فُؤادِ البَشیر النّذیرِ''}}
{{ب|''اَمیری حُسَیْنٌ وَنِعْمَ الاَمیرُ''|2=''سُرُور فُؤادِ البَشیر النّذیرِ''}}
خط ۱۷: خط ۶۲:
{{ب|''لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی''|2=''لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ''<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>}}
{{ب|''لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی''|2=''لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ''<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:[[امیر]] من حسین{{ع}} است و چه خوب امیری است او مایه [[شادی]] [[دل]] [[پیامبر]] [[بشارت دهنده]] و [[انذار]] کننده است. پدرش علی{{ع}} و مادرش [[فاطمه]]{{س}} است آیا شبیهی برای او سراغ دارید؟ او چهره‌ای همچون [[خورشید]] رخشان و پیشانی‌ای چون ماه دارد.
:[[امیر]] من حسین {{ع}} است و چه خوب امیری است او مایه [[شادی]] [[دل]] [[پیامبر]] [[بشارت دهنده]] و [[انذار]] کننده است. پدرش علی {{ع}} و مادرش [[فاطمه]] {{س}} است آیا شبیهی برای او سراغ دارید؟ او چهره‌ای همچون [[خورشید]] رخشان و پیشانی‌ای چون ماه دارد.


برخی نیز نقل کرده‌اند که در میدان این [[رجز]] را خواند:
برخی نیز نقل کرده‌اند که در میدان این [[رجز]] را خواند:
خط ۲۳: خط ۶۸:
{{ب|''اَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَارْمِهِ''|2='' في عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الاَنْصارِ''}}
{{ب|''اَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَارْمِهِ''|2='' في عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الاَنْصارِ''}}
{{ب|''ومُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ''|2=''تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکُفّارِ''}}
{{ب|''ومُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْ''|2=''تَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکُفّارِ''}}
{{ب|''خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِیِّ محمّدٍ{{صل}}''|2=''فَالْیَومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ''}}
{{ب|''خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِیِّ محمّدٍ {{صل}}''|2=''فَالْیَومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ''}}
{{ب|''وَالْیَوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ''|2=''رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاَشْرارِ''}}
{{ب|''وَالْیَوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍ''|2=''رَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاَشْرارِ''}}
{{ب|''طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا''|2=''بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ''}}
{{ب|''طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوا''|2=''بِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ''}}
خط ۲۹: خط ۷۴:
{{ب|''هذا عَلیَّ الْیَوْمَ حَقَّ واجِبٌ''|2=''في کُلِّ یَوْمٍ تعانُقٌ وَحَوارِ''<ref>مقتل الحسین، خوارزمی، ج۲، ص۲۵، انوارالهدی.</ref>}}
{{ب|''هذا عَلیَّ الْیَوْمَ حَقَّ واجِبٌ''|2=''في کُلِّ یَوْمٍ تعانُقٌ وَحَوارِ''<ref>مقتل الحسین، خوارزمی، ج۲، ص۲۵، انوارالهدی.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:راه نَفَس را بر پسر [[هند]] تنگ می‌کنم و تیر به گلوی او می‌زنم، به کمک سواران [[انصار]] و مهاجرانی که نیزه‌هاشان را در زیر گرد و غبار میدان [[جنگ]] از [[خون]] [[کافران]] رنگین کردند؛ در [[زمان پیامبر]] [[خدا]] [[محمد]]{{صل}} نیزه‌ها رنگین شد و امروز نیز از خون [[فاسقان]] رنگین می‌شود؛ امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که [[قرآن]] را برای [[یاری]] [[اشرار]] رها کردند؛ و در صدد [[انتقام]] خون‌های ریخته شده‌شان در [[جنگ]] [[بدر]] هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزه‌های برافراشته پنهان کردند به خدا [[سوگند]] پیوسته فاسقان را با [[شمشیر]] تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من [[حقّ]] و [[واجب]] است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.
:راه نَفَس را بر پسر [[هند]] تنگ می‌کنم و تیر به گلوی او می‌زنم، به کمک سواران [[انصار]] و مهاجرانی که نیزه‌هاشان را در زیر گرد و غبار میدان [[جنگ]] از [[خون]] [[کافران]] رنگین کردند؛ در [[زمان پیامبر]] [[خدا]] [[محمد]] {{صل}} نیزه‌ها رنگین شد و امروز نیز از خون [[فاسقان]] رنگین می‌شود؛ امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که [[قرآن]] را برای [[یاری]] [[اشرار]] رها کردند؛ و در صدد [[انتقام]] خون‌های ریخته شده‌شان در [[جنگ]] [[بدر]] هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزه‌های برافراشته پنهان کردند به خدا [[سوگند]] پیوسته فاسقان را با [[شمشیر]] تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من [[حقّ]] و [[واجب]] است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.


او آن قدر با [[دشمن]] جنگید تا به [[شهادت]] رسید. [[مالک بن نسر بدی]] سرش را جدا کرد و به سوی [[لشکرگاه]] [[امام حسین]]{{ع}} پرتاب نمود. مادرش سر او را برداشت و گفت: «آفرین پسرم، ای [[شادی]] دلم و ای [[نور]] چشمم» سپس سر را به سوی یکی از افراد دشمن پرتاب کرد و او را به [[هلاکت]] رساند. پس از آن [[عمود]] [[خیمه]] را کشید و بر آن گروه [[حمله]] کرد. [[امام حسین]]{{ع}} او را برگرداند و در حقش [[دعا]] فرمود<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>.
او آن قدر با [[دشمن]] جنگید تا به [[شهادت]] رسید. [[مالک بن نسر بدی]] سرش را جدا کرد و به سوی [[لشکرگاه]] [[امام حسین]] {{ع}} پرتاب نمود. مادرش سر او را برداشت و گفت: «آفرین پسرم، ای [[شادی]] دلم و ای [[نور]] چشمم» سپس سر را به سوی یکی از افراد دشمن پرتاب کرد و او را به [[هلاکت]] رساند. پس از آن [[عمود]] [[خیمه]] را کشید و بر آن گروه [[حمله]] کرد. [[امام حسین]] {{ع}} او را برگرداند و در حقش [[دعا]] فرمود<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>.


برخی نوشته‌اند که آن [[زن]] هنگام حمله، این [[شعر]] را خواند:
برخی نوشته‌اند که آن [[زن]] هنگام حمله، این [[شعر]] را خواند:
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب|''اَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌ''|2=''بالِیَةٌ خاویَةٌ نَحیفَةٌ''}}
{{ب|''اَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌ''|2=''بالِیَةٌ خاویَةٌ نَحیفَةٌ''}}
{{ب|''اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍ''|2=''دُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ''<ref>مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۶، انوارالهدی.</ref>}}
{{ب|''اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍ''|2=''دُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ''<ref>مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۶، انوارالهدی.</ref>}}
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
:من در میان [[زنان]]، زنی [[ضعیف]] و پیر و [[ناتوان]] هستم؛ در راه [[دفاع]] از [[فرزندان فاطمه]] [[شریف]] ضربه محکم بر شما می‌زنم.
:من در میان [[زنان]]، زنی [[ضعیف]] و پیر و [[ناتوان]] هستم؛ در راه [[دفاع]] از [[فرزندان فاطمه]] [[شریف]] ضربه محکم بر شما می‌زنم.


[[خوارزمی]] نوشته است که این [[زن]] در حمله‌اش، دو نفر از افراد [[دشمن]] را به [[هلاکت]] رساند<ref>مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۶.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۲۸۱-۲۸۳.</ref>
[[خوارزمی]] نوشته است که این [[زن]] در حمله‌اش، دو نفر از افراد [[دشمن]] را به [[هلاکت]] رساند<ref>مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۶.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۲۸۱-۲۸۳.</ref>
 
==شهادت [[عمرو بن جناده]]==
عمرو بن جناده ایشان یازده ساله بود که به همراه پدر و مادرش در صحنه [[جنگ]] کربلا حضور یافت. پس از [[شهادت]] پدرش، مادر به او گفت: {{عربی|يا بني اخرج و انصر الحسين}} خارج شو و حسین را [[یاری]] کن. هنگامی که برخاست، [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: {{عربی|هذا غلام قتل ابوه في الحملة الاولى و لعل امه تكره ذالك}} این [[نوجوانی]] است که پدرش کشته شده، شاید مادرش [[راضی]] نباشد او به [[جنگ]] رود. آن [[نوجوان]] به [[امام]] عرض کرد: {{عربی|يابن رسول الله هي التي امرتني بذالك}} مادرم این دستور را به من داده است. امام [[اجازه]] داد و روانه میدان شد، رجزی خواند که مطلع آن این است:
{{متن حدیث|أَمِيرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِيرُ *** سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ}}
یعنی: آقای من امام حسین است که خوب امیری می‌باشد. حسین [[سرور]] [[قلب]] [[پیغمبر]] [[خدا]] است که [[بشارت دهنده]] به [[بهشت]] و ترساننده از [[جهنم]] است. علی و [[فاطمه]] پدر و مادر امام حسینند. آیا نظیر حسین کسی را دارید؟ حسین دارای طلعتی است مثل [[آفتاب]] درخشان و دارای پیشانی‌ای است نظیر ماه منیر.
 
سپس به قدری [[جهاد]] کرد تا [[شهید]] شد و سرش را بریدند و به سوی [[لشکر]] امام حسین{{ع}} پرتاب کردند! مادرش سر او را برداشت و گفت: {{عربی|أحسنت يا بنيّ، يا سرور قلبي، و يا قرّة عيني}}؛ ای پسر عزیزم احسنت! ای سرور قلب من! ای [[نور]] چشم من! آن‌گاه آن سر را به طرف لشکر [[ابن سعد]] پرتاب کرد. آن سر به مردی اصابت کرد و او را کشت. آن [[زن]] [[عمود]] [[خیمه]] وی را گرفت و در حالی به لشکر [[دشمن]] [[حمله]] کرد که این [[رجز]] را می‌خواند:
{{عربی|أَنَا عَجُوزٌ سَيِّدِي ضَعِيفَهْ *** خَاوِيَةٌ بَالِيَةٌ نَحِيفَهْ
أَضْرِبُكُمْ بِضَرْبَةٍ عَنِيفَهْ *** دُونَ بَنِي فَاطِمَةَ الشَّرِيفَهْ}}.
یعنی: من پیرزنی [[ضعیف]] و خمیده و پوسیده و نحیف می‌باشم. من شما را به وسیله ضربتی سخت برای [[یاری کردن]] و [[دفاع]] از [[فرزندان فاطمه]] می‌زنم<ref>مقتل مقرم، ص۳۱۴؛ نفس المهموم، ص۲۸۴.</ref>. سپس [[سیدالشهدا]] او را دستور برگشت به خیمه داد و برای او [[دعا]] کرد<ref>بحار، ج۴۵، ص۲۸؛ ابصار العین، ص۱۳۳.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۷۳.</ref>.
 


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
*[[بحریه بنت مسعود خزرجی]] (مادر)
* [[بحریه بنت مسعود خزرجی]] (مادر)
*[[جنادة بن کعب انصاری]] (پدر)
* [[جنادة بن کعب انصاری]] (پدر)
*[[مالک بن نسیر بدی کندی]] (قاتل)
* [[مالک بن نسیر بدی کندی]] (قاتل)
{{پایان مدخل وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:360818579.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)| '''پژوهشی پیرامون شهدای کربلا''']]
# [[پرونده:360818579.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)| '''پژوهشی پیرامون شهدای کربلا''']]
# [[پرونده:IM010744.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|'''مظلومیت سیدالشهداء ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۶: خط ۱۱۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:عمرو بن جناده انصاری]]
[[رده:عمرو بن جناده انصاری]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:شهدای واقعه کربلا]]
[[رده:شهدای واقعه کربلا]]
[[رده:خزرج]]
[[رده:اصحاب امام حسین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۷

عمرو بن جناده انصاری
آرامگاه شهدای کربلا
نام کاملعمرو بن جناده انصاری
جنسیتمرد
از قبیلهخزرج
پدرجنادة بن کعب انصاری
مادربحریه بنت مسعود خزرجی
تاریخ شهادت۶۱ هجری
محل شهادتکربلا
طول عمر۲۱ سال
محل آرامگاهکربلا
از اصحابامام حسین
حضور در جنگواقعه عاشورا
علت شهادتشهادت در رکاب امام حسین

مقدمه

«عمرو»[۱] فرزند جنادة بن کعب انصاری یکی از یاران امام حسین (ع) و از شهدای کربلا است[۲].

پدرش جنادة بن کعب انصاری از صحابه رسول خدا (ص) و از شیعیان با اخلاص علی (ع) بود که در جنگ صفّین شرکت داشت[۳] و در کربلا به شهادت رسید[۴].

بنا به گفته برخی، مادرش، بحریه بنت مسعود خزرجی، از زنان شجاع و فداکاری است که او نیز در کربلا حضور داشت[۵].

عمرو بن جناده هنگام شهادت به نقلی ۲۱ سال[۶] و بنا به نقلی دیگر، یازده، یا نُه سال داشت[۷] او همراه پدر و مادرش، در مکّه مکرمه به امام حسین (ع) پیوست[۸] و پس از شهادتِ پدرش جناده در روز عاشورا، مادرش او را امر به جهاد کرد و گفت: پسرم برو و حسین (ع) را یاری کن. آن جوان نزد امام (ع) آمد و پس از عرض ادب اجازه میدان خواست. حسین (ع) اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام (ع) فرمود: این جوان پدرش شهید شده و شاید مادرش، میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند رسول خدا (ص)، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است[۹]. حسین (ع) اجازه داد و او به میدان رفت و این رجز را خواند:

اَمیری حُسَیْنٌ وَنِعْمَ الاَمیرُسُرُور فُؤادِ البَشیر النّذیرِ
عَلِیٌّ وَفاطِمَةٌ والِداهُفَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیرٍ
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحیلَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ[۱۰]
امیر من حسین (ع) است و چه خوب امیری است او مایه شادی دل پیامبر بشارت دهنده و انذار کننده است. پدرش علی (ع) و مادرش فاطمه (س) است آیا شبیهی برای او سراغ دارید؟ او چهره‌ای همچون خورشید رخشان و پیشانی‌ای چون ماه دارد.

برخی نیز نقل کرده‌اند که در میدان این رجز را خواند:

اَضِقُ الخِناقَ مِنَ ابْنِ هِنْدٍ وَارْمِهِ في عَتْرِهِ بِفَوارِسِ الاَنْصارِ
ومُهاجرینَ مُخَضِّبینَ رِماحَهُمْتَحْتَ الْعِجاجَةِ مِنْ دَمِ الْکُفّارِ
خُضِبَتْ عَلی عَهْدِ النَّبِیِّ محمّدٍ (ص)فَالْیَومَ تُخْضَبُ مِنْ دَمِ الْفُجّارِ
وَالْیَوْمَ تُخْضَبُ مِنْ دِماء مَعاشِرٍرَفَضُوا الْقُرآنَ لِنُصْرَةِ الاَشْرارِ
طَلَبُوا بِثارِهِمْ بِبَدرٍ وَانْثَنُوابِالْمُرْهِفاتِ وَبالْقَنَا الْخَطّارِ
وَاللّهِ رَبّي لا ازالُ مُضارباًلِلْفاسقینَ بِمُرْهَفٍ بَتّارِ
هذا عَلیَّ الْیَوْمَ حَقَّ واجِبٌفي کُلِّ یَوْمٍ تعانُقٌ وَحَوارِ[۱۱]
راه نَفَس را بر پسر هند تنگ می‌کنم و تیر به گلوی او می‌زنم، به کمک سواران انصار و مهاجرانی که نیزه‌هاشان را در زیر گرد و غبار میدان جنگ از خون کافران رنگین کردند؛ در زمان پیامبر خدا محمد (ص) نیزه‌ها رنگین شد و امروز نیز از خون فاسقان رنگین می‌شود؛ امروز از خون جماعتی رنگین می‌شود که قرآن را برای یاری اشرار رها کردند؛ و در صدد انتقام خون‌های ریخته شده‌شان در جنگ بدر هستند و آن را در زیر شمشیرهای بران و نیزه‌های برافراشته پنهان کردند به خدا سوگند پیوسته فاسقان را با شمشیر تیز و بُران خواهم زد امروز این کار بر من حقّ و واجب است؛ در هر روزی، رو به رو شدن و یاری کردنی است.

او آن قدر با دشمن جنگید تا به شهادت رسید. مالک بن نسر بدی سرش را جدا کرد و به سوی لشکرگاه امام حسین (ع) پرتاب نمود. مادرش سر او را برداشت و گفت: «آفرین پسرم، ای شادی دلم و ای نور چشمم» سپس سر را به سوی یکی از افراد دشمن پرتاب کرد و او را به هلاکت رساند. پس از آن عمود خیمه را کشید و بر آن گروه حمله کرد. امام حسین (ع) او را برگرداند و در حقش دعا فرمود[۱۲].

برخی نوشته‌اند که آن زن هنگام حمله، این شعر را خواند:

اَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌبالِیَةٌ خاویَةٌ نَحیفَةٌ
اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍدُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ[۱۳]
من در میان زنان، زنی ضعیف و پیر و ناتوان هستم؛ در راه دفاع از فرزندان فاطمه شریف ضربه محکم بر شما می‌زنم.

خوارزمی نوشته است که این زن در حمله‌اش، دو نفر از افراد دشمن را به هلاکت رساند[۱۴].[۱۵]

شهادت عمرو بن جناده

عمرو بن جناده ایشان یازده ساله بود که به همراه پدر و مادرش در صحنه جنگ کربلا حضور یافت. پس از شهادت پدرش، مادر به او گفت: يا بني اخرج و انصر الحسين خارج شو و حسین را یاری کن. هنگامی که برخاست، امام حسین(ع) فرمود: هذا غلام قتل ابوه في الحملة الاولى و لعل امه تكره ذالك این نوجوانی است که پدرش کشته شده، شاید مادرش راضی نباشد او به جنگ رود. آن نوجوان به امام عرض کرد: يابن رسول الله هي التي امرتني بذالك مادرم این دستور را به من داده است. امام اجازه داد و روانه میدان شد، رجزی خواند که مطلع آن این است: «أَمِيرِي حُسَيْنٌ وَ نِعْمَ الْأَمِيرُ *** سُرُورُ فُؤَادِ الْبَشِيرِ النَّذِيرِ» یعنی: آقای من امام حسین است که خوب امیری می‌باشد. حسین سرور قلب پیغمبر خدا است که بشارت دهنده به بهشت و ترساننده از جهنم است. علی و فاطمه پدر و مادر امام حسینند. آیا نظیر حسین کسی را دارید؟ حسین دارای طلعتی است مثل آفتاب درخشان و دارای پیشانی‌ای است نظیر ماه منیر.

سپس به قدری جهاد کرد تا شهید شد و سرش را بریدند و به سوی لشکر امام حسین(ع) پرتاب کردند! مادرش سر او را برداشت و گفت: أحسنت يا بنيّ، يا سرور قلبي، و يا قرّة عيني؛ ای پسر عزیزم احسنت! ای سرور قلب من! ای نور چشم من! آن‌گاه آن سر را به طرف لشکر ابن سعد پرتاب کرد. آن سر به مردی اصابت کرد و او را کشت. آن زن عمود خیمه وی را گرفت و در حالی به لشکر دشمن حمله کرد که این رجز را می‌خواند: أَنَا عَجُوزٌ سَيِّدِي ضَعِيفَهْ *** خَاوِيَةٌ بَالِيَةٌ نَحِيفَهْ أَضْرِبُكُمْ بِضَرْبَةٍ عَنِيفَهْ *** دُونَ بَنِي فَاطِمَةَ الشَّرِيفَهْ. یعنی: من پیرزنی ضعیف و خمیده و پوسیده و نحیف می‌باشم. من شما را به وسیله ضربتی سخت برای یاری کردن و دفاع از فرزندان فاطمه می‌زنم[۱۶]. سپس سیدالشهدا او را دستور برگشت به خیمه داد و برای او دعا کرد[۱۷].[۱۸].


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. برخی نام او را عمر نقل کردهاند. (ابصارالعین، ص۱۵۹، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة).
  2. مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۵، انوارالهدی.
  3. زندگانی امام حسین (ع)، رسولی محلاتی، ص۴۵۲، ۴۵۳.
  4. تنقیح المقال، ج۱، ص۲۳۴.
  5. تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷.
  6. مقتل الحسین، مقرم، ص۲۵۳، منشورات شریف رضی.
  7. تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷.
  8. ابصارالعین، ص۱۵۹، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة.
  9. ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.
  10. ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.
  11. مقتل الحسین، خوارزمی، ج۲، ص۲۵، انوارالهدی.
  12. ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.
  13. مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۶، انوارالهدی.
  14. مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۶.
  15. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص:۲۸۱-۲۸۳.
  16. مقتل مقرم، ص۳۱۴؛ نفس المهموم، ص۲۸۴.
  17. بحار، ج۴۵، ص۲۸؛ ابصار العین، ص۱۳۳.
  18. راجی، علی، مظلومیت سیدالشهداء، ج۲، ص ۷۳.