قتادة بن دعامه سدوسی بصری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = تابعین | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قتادة بن دعامه سدوسی بصری در علوم قرآنی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۹: | خط ۷: | ||
او دارای [[حافظه]] عجیبی بود و همین که [[صحیفه]] [[جابر بن عبدالله]] را برای او قرائت کردند، آن را [[حفظ]] نمود. ایشان متهم به قدری بود،<ref>تاریخ الاسلام ۷/۴۵۳.</ref> ولی برخی گویند که ابتدا قائل به قدر بود، ولی سپس منصرف شد.<ref>معجم الادباء ۱۷/۹.</ref> وی سرانجام در سال ۱۱۷ یا ۱۱۸هـ <ref>الطبقات الکبری ۷/۲۲۹.</ref> بر اثر [[بیماری]] [[طاعون]] در [[شهر]] واسط<ref>الجرح و التعدیل ۷/۱۳۳.</ref> یا [[بصره]] درگذشت.<ref>معجم الادباء ۱۷/۹.</ref> اثر [[قتاده]] تفسیر میباشد<ref>کشف الظنون ۱/۴۵۶ و ۵/۸۳۴.</ref>.<ref> [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه مؤلفان اسلامی]]، ج۱ ص۶۲۵.</ref> | او دارای [[حافظه]] عجیبی بود و همین که [[صحیفه]] [[جابر بن عبدالله]] را برای او قرائت کردند، آن را [[حفظ]] نمود. ایشان متهم به قدری بود،<ref>تاریخ الاسلام ۷/۴۵۳.</ref> ولی برخی گویند که ابتدا قائل به قدر بود، ولی سپس منصرف شد.<ref>معجم الادباء ۱۷/۹.</ref> وی سرانجام در سال ۱۱۷ یا ۱۱۸هـ <ref>الطبقات الکبری ۷/۲۲۹.</ref> بر اثر [[بیماری]] [[طاعون]] در [[شهر]] واسط<ref>الجرح و التعدیل ۷/۱۳۳.</ref> یا [[بصره]] درگذشت.<ref>معجم الادباء ۱۷/۹.</ref> اثر [[قتاده]] تفسیر میباشد<ref>کشف الظنون ۱/۴۵۶ و ۵/۸۳۴.</ref>.<ref> [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه مؤلفان اسلامی]]، ج۱ ص۶۲۵.</ref> | ||
==قتادة بن دعامة (متوفای ۱۱۸)== | |||
وی بر [[مذهب]] [[قدریه]] و مروج آن بوده است<ref>سیراعلام النبلاء، ج۵، ص۲۷۱؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹۳.</ref>. [[حاکم نیشابوری]] در مستدرک نقل میکند: | |||
{{عربی|القدرية مجوس هذه الامة}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۹، حدیث ۲۸۶.</ref>؛ | |||
قدریه [[مجوس این امت]] هستند. | |||
[[قتاده]]، معروف به [[تدلیس]] بود. [[ذهبی]] مینویسد: | |||
{{عربی|مدلس وقد رمي بالقدر}}<ref>المغنی فی الضفعاء، ج۳، ص۳۸۵، حدیث ۵۰۲۸.</ref>. | |||
و نیز [[روایات]] را به صورت مرسل هم نقل میکرد<ref>تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۹؛ تحفة التحصیل فی ذکر رواة المراسیل، ج۱، ص۲۶۴. تدلیس به اندازهای قبیح است که برخی در تقبیح آن گفتهاند: «لأن أزنی أحب إلی من أن ادلس» اگر زنا کنم بهتر از آنست که در نقل روایت تدلیس کنم. ر.ک: الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۷۳؛ الفصول فی الاصول، ج۳، ص۱۸۹؛ رسائل ابن حزم، ج۳، ص۱۷۷.</ref>. | |||
وی از [[عمر بن سعد]] [[روایت]] میکرد<ref>تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۵۶.</ref>. | |||
و عمر بن سعد کسی است که یحیی بن معین در مورد او میگوید: | |||
{{عربی|كيف يكون من قتل الحسين ثقة؟}}<ref>تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۵۷.</ref>. | |||
چطور ممکن است که [[قاتل حسین]] [[ثقه]] باشد؟ | |||
از [[شعبی]] پرسیدند: آیا [[قتاده]] را دیدهای؟ گفت: آری! گفتند: آیا در [[تفسیر]] و [[حدیث]] میتوان به او [[اعتماد]] کرد؟ گفت: | |||
{{عربی|قتادة حاطب ليل}}<ref>الکامل فی الضعفاء، ج۱، ص۵۵؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۷۲.</ref>؛ | |||
این سخن کنایه از آن است که وی دقت لازم را در [[نقل احادیث]] نداشته است، و [[روایات صحیح]] و غیر صحیح را با هم جمع میکرده است. | |||
[[سیوطی]] مینویسد: | |||
{{عربی|وكان يحيى بن سعيد لا يرى إرسال قتادة شيئا ويقول: هو بمنزلة الريح}}<ref>تدریب الراوی، ج۱، ص۱۶۹.</ref>؛ | |||
[[یحیی بن سعید]] اهمیتی به مرسلات قتاده نمیداد و آنها را به منزلۀ باد میدانست. | |||
نقل شده که روزی قتاده وارد [[منزل]] [[ابوبرده]] -فرزند [[ابوموسی اشعری]]- شد و قسم یاد کرد که: {{عربی|والله الذي لا إله إلا هو ما يسألني اليوم أحد من الحلال والحرام إلا أجبته}}. یعنی به خدایی که غیر او خدایی نیست کسی امروز در مورد [[حلال و حرام]] از من سؤال نخواهد کرد مگر آنکه به او پاسخ خواهم گفت. | |||
[[ابوحنیفه]] سؤالی مطرح کرد و بعد به [[اصحاب]] خود گفت: {{عربی|لئن حدث بحدیث لیکذبن ولئن قال برأی نفسه لیخطئن}} یعنی اگر به [[حدیثی]] استناد کند [[دروغ]] گفته و حدیث را [[جعل]] کرده است و اگر نظر خود را بگوید دو [[خطا]] کرده است. | |||
[[قتاده]] از پاسخ سؤال [[ابوحنیفه]] درماند. | |||
سپس گفت: {{عربی|سلوني عن التفسير}}؛ یعنی در مورد [[تفسیر]] از من بپرسید-. | |||
ابوحنیفه سؤال دیگری مطرح کرده ولی قتاده [[قادر]] به [[پاسخ گفتن]] نبود. | |||
این بار قتاده گفت: {{عربی|سلوني عما اختلف فيه العلماء}}؛ یعنی در مورد مسائلی که [[علما]] در آنها [[اختلاف]] دارند از من بپرسید-. | |||
ابوحنیفه برای بار سوم سؤالی مطرح کرد، اما باز هم قتاده از جواب دادن عاجز بود؛ لذا برخاست و با حالت [[خشم]] و [[غضب]] به سوی [[منزل]] خود روانه شد<ref>تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴۸.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۶۶.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[تفسیر قتادة بن دعامه سدوسی]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱''']] | ||
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۸: | خط ۴۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:تابعین]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۴۹
مقدمه
ابوخطاب قتادة بن دعامة بن عزیز بن عمر سدوسی بصری در سال ۶۰هـ[۱] در حالی که نابینا بوده، در بادیه به دنیا آمد و علوم قرائت را نزد اساتیدی چون حسن بصری و ابن سیرین فرا گرفت.[۲] از افرادی چون عبدالله بن سرجس، انس بن مالک و دیگران حدیث نقل میکرد.
اوزاعی، حماد بن سلمه و دیگران از او حدیث نقل میکردند. او یکی از بزرگان تابعین و عالم مردم بصره بود[۳] و در علوم مختلف از جمله ادبیات عرب، غریبه، انساب، تفسیر، فقه، حدیث،[۴] لغت و شعر تبحر داشت.[۵]
او دارای حافظه عجیبی بود و همین که صحیفه جابر بن عبدالله را برای او قرائت کردند، آن را حفظ نمود. ایشان متهم به قدری بود،[۶] ولی برخی گویند که ابتدا قائل به قدر بود، ولی سپس منصرف شد.[۷] وی سرانجام در سال ۱۱۷ یا ۱۱۸هـ [۸] بر اثر بیماری طاعون در شهر واسط[۹] یا بصره درگذشت.[۱۰] اثر قتاده تفسیر میباشد[۱۱].[۱۲]
قتادة بن دعامة (متوفای ۱۱۸)
وی بر مذهب قدریه و مروج آن بوده است[۱۳]. حاکم نیشابوری در مستدرک نقل میکند: القدرية مجوس هذه الامة[۱۴]؛ قدریه مجوس این امت هستند. قتاده، معروف به تدلیس بود. ذهبی مینویسد: مدلس وقد رمي بالقدر[۱۵]. و نیز روایات را به صورت مرسل هم نقل میکرد[۱۶].
وی از عمر بن سعد روایت میکرد[۱۷]. و عمر بن سعد کسی است که یحیی بن معین در مورد او میگوید: كيف يكون من قتل الحسين ثقة؟[۱۸]. چطور ممکن است که قاتل حسین ثقه باشد؟ از شعبی پرسیدند: آیا قتاده را دیدهای؟ گفت: آری! گفتند: آیا در تفسیر و حدیث میتوان به او اعتماد کرد؟ گفت: قتادة حاطب ليل[۱۹]؛ این سخن کنایه از آن است که وی دقت لازم را در نقل احادیث نداشته است، و روایات صحیح و غیر صحیح را با هم جمع میکرده است.
سیوطی مینویسد: وكان يحيى بن سعيد لا يرى إرسال قتادة شيئا ويقول: هو بمنزلة الريح[۲۰]؛ یحیی بن سعید اهمیتی به مرسلات قتاده نمیداد و آنها را به منزلۀ باد میدانست. نقل شده که روزی قتاده وارد منزل ابوبرده -فرزند ابوموسی اشعری- شد و قسم یاد کرد که: والله الذي لا إله إلا هو ما يسألني اليوم أحد من الحلال والحرام إلا أجبته. یعنی به خدایی که غیر او خدایی نیست کسی امروز در مورد حلال و حرام از من سؤال نخواهد کرد مگر آنکه به او پاسخ خواهم گفت. ابوحنیفه سؤالی مطرح کرد و بعد به اصحاب خود گفت: لئن حدث بحدیث لیکذبن ولئن قال برأی نفسه لیخطئن یعنی اگر به حدیثی استناد کند دروغ گفته و حدیث را جعل کرده است و اگر نظر خود را بگوید دو خطا کرده است.
قتاده از پاسخ سؤال ابوحنیفه درماند. سپس گفت: سلوني عن التفسير؛ یعنی در مورد تفسیر از من بپرسید-. ابوحنیفه سؤال دیگری مطرح کرده ولی قتاده قادر به پاسخ گفتن نبود. این بار قتاده گفت: سلوني عما اختلف فيه العلماء؛ یعنی در مورد مسائلی که علما در آنها اختلاف دارند از من بپرسید-. ابوحنیفه برای بار سوم سؤالی مطرح کرد، اما باز هم قتاده از جواب دادن عاجز بود؛ لذا برخاست و با حالت خشم و غضب به سوی منزل خود روانه شد[۲۱].[۲۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ وفیات الاعیان ۴/۸۵.
- ↑ معجم الادباء ۱۷/۹.
- ↑ تاریخ الاسلام ۷/۴۵۳.
- ↑ معجم الادباء ۱۷/۹.
- ↑ وفیات الاعیان ۴/۸۵.
- ↑ تاریخ الاسلام ۷/۴۵۳.
- ↑ معجم الادباء ۱۷/۹.
- ↑ الطبقات الکبری ۷/۲۲۹.
- ↑ الجرح و التعدیل ۷/۱۳۳.
- ↑ معجم الادباء ۱۷/۹.
- ↑ کشف الظنون ۱/۴۵۶ و ۵/۸۳۴.
- ↑ فرهنگنامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص۶۲۵.
- ↑ سیراعلام النبلاء، ج۵، ص۲۷۱؛ تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹۳.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۵۹، حدیث ۲۸۶.
- ↑ المغنی فی الضفعاء، ج۳، ص۳۸۵، حدیث ۵۰۲۸.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۹؛ تحفة التحصیل فی ذکر رواة المراسیل، ج۱، ص۲۶۴. تدلیس به اندازهای قبیح است که برخی در تقبیح آن گفتهاند: «لأن أزنی أحب إلی من أن ادلس» اگر زنا کنم بهتر از آنست که در نقل روایت تدلیس کنم. ر.ک: الجرح والتعدیل، ج۱، ص۱۷۳؛ الفصول فی الاصول، ج۳، ص۱۸۹؛ رسائل ابن حزم، ج۳، ص۱۷۷.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۵۶.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۲۱، ص۳۵۷.
- ↑ الکامل فی الضعفاء، ج۱، ص۵۵؛ تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۱۷؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۷۲.
- ↑ تدریب الراوی، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ تاریخ بغداد، ج۱۳، ص۳۴۸.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۶۶.