اعجاز بیانی قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = جهت اعجاز قرآن| عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اعجاز بیانی قرآن در قرآن]] - [[اعجاز بیانی قرآن در کلام اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[جهت اعجاز قرآن]]''' است. "'''[[اعجاز بیانی قرآن]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اعجاز بیانی قرآن در قرآن]] - [[اعجاز بیانی قرآن در حدیث]] - [[اعجاز بیانی قرآن در کلام اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اعجاز بیانی قرآن (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


'''یکی از [[وجوه اعجاز قرآن]] جنبه بیانی''' آن است، یعنی [[خداوند]] برای بیان مقاصد خود در هر مقامی، شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتی را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین می‌فهماند. [[اعجاز ادبی قرآن]] هم در جنبه [[فصاحت]] است و هم در جنبه [[بلاغت]].
'''یکی از [[وجوه اعجاز قرآن]] جنبه بیانی''' آن است، یعنی [[خداوند]] برای بیان مقاصد خود در هر مقامی، شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتی را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین می‌فهماند. [[اعجاز ادبی قرآن]] هم در جنبه [[فصاحت]] است و هم در جنبه [[بلاغت]].


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[اعجاز قرآن]] به معنای [[خارق‌العاده]] بودن [[قرآن]] و [[ناتوانی]] دیگران از آوردن مثل آن است.<ref>[[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۲۴-۳۳۰.</ref>
[[اعجاز قرآن]] به معنای [[خارق‌العاده]] بودن [[قرآن]] و [[ناتوانی]] دیگران از آوردن مثل آن است.<ref>[[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۲۴-۳۳۰.</ref>


[[فصاحت]] در اصطلاح [[اهل]] [[ادب]] به معنای شیوایی کلمات و گوش‌نواز بودن آهنگ آنهاست و [[بلاغت]] به معنای گویایی است به‌ طوری‌ که بیان آن معنا با توجه به مقتضیات حال و شرایط زمانی و مکانی به بهتر از آن وجود میسر نباشد. [[خدای متعال]]، کلمات [[قرآن]] را به شیواترین و خوش‌آهنگ ترکیبات به کار گرفته و به [[بهترین]] وجه مقصود خود را رسانده است. سرّ آنکه کسی نمی‌تواند مثل [[قرآن]] بیاورد این است که [[خدای متعال]]، هم هدفش را بهتر از همه می‌شناسد و هم حال بندگانش را بهتر از همه می‌داند و هم احاطه‌اش به ترکیبات لفظ از همه بیشتر است<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۴۵ - ۱۴۶.</ref>.
[[فصاحت]] در اصطلاح [[اهل]] [[ادب]] به معنای شیوایی کلمات و گوش‌نواز بودن آهنگ آنهاست و [[بلاغت]] به معنای گویایی است به‌ طوری‌ که بیان آن معنا با توجه به مقتضیات حال و شرایط زمانی و مکانی به بهتر از آن وجود میسر نباشد. [[خدای متعال]]، کلمات [[قرآن]] را به شیواترین و خوش‌آهنگ ترکیبات به کار گرفته و به [[بهترین]] وجه مقصود خود را رسانده است. سرّ آنکه کسی نمی‌تواند مثل [[قرآن]] بیاورد این است که [[خدای متعال]]، هم هدفش را بهتر از همه می‌شناسد و هم حال بندگانش را بهتر از همه می‌داند و هم احاطه‌اش به ترکیبات لفظ از همه بیشتر است<ref>[[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۴۵ - ۱۴۶.</ref>.


==فصاحت و بلاغت قرآن==
== فصاحت و بلاغت قرآن ==
{{اصلی|فصاحت قرآن}} {{اصلی|بلاغت قرآن}}
{{اصلی|فصاحت قرآن}} {{اصلی|بلاغت قرآن}}
یکی از [[وجوه اعجاز قرآن]] کریم، شیوایی "[[فصاحت]]" و رسایی "[[بلاغت]]" آن است. یعنی [[خدای متعال]] برای بیان مقاصد خود در هر مقامی، شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتی را به کار گرفته که به [[بهترین]] و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین می‌فهماند. [[گزینش]] چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگی‌های الفاظ و دقایق معانی و [[ارتباط]] متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعادِ معانی مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و [[مقام]]، [[بهترین]] الفاظ و عبارات را [[انتخاب]] کند. چنین [[احاطه علمی]] بدون [[وحی]] و [[الهام|الهام الهی]] برای هیچ [[انسانی]] فراهم نمی‌شود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۳.</ref>. عرب‌های عصر [[رسالت]]، استادان فن سخن بودند که با قریحه [[خدادادی]] [[آگاه]] شدند سخن [[پیامبر]] از سنخ [[کلام]] [[بشر]] نیست و ازاین‌رو، بسیاری از آنان با شنیدن [[کلام الهی]]، به [[رسالت]] [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] [[ایمان]] آوردند. برای نمونه هنگامی‌که [[ولید بن مغیره]] از [[رسول]] گرامی درخواست کرد بخشی از [[قرآن]] خود را بخواند و [[پیامبر]] از [[سوره]] "فصلت" آیاتی را بر او خواند وقتی به این [[آیه]] رسید: {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref> شما را بیم می‌دهم از صاعقه‌ای مانند صاعقه عاد و ثمود؛ سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>. ناگهان موهای او بر بدنش راست شد و برخاست به درون [[خانه]] خود رفت، وقتی [[قریش]] از انزوای او پرسیدند، وی در پاسخ گفت: از [[پیامبر|محمد]]{{صل}}، سخنی محکم شنیدم که پوست [[بدن انسان]] را می‌لرزاند، تازگی دارد و [[شبیه]] [[کلام]] [[انس]] و [[جن]] نیست<ref>اعلام الوری، ص۴۱؛ نگ به: اصول عقائد اسلامی، ص۶۳.</ref>.<ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. همچنین پس از شنیدن آیاتی از [[سوره غافر]]، گفت: {{عربی|" و اللّه‏، لقد سمعت‏ من‏ محمّد آنفا كلاما ما هو من كلام الإنس و لا من كلام الجنّ، إنّ له حلاوة، و إنّ عليه لطلاوة، و إنّ أعلاه لمثمر، و إنّ أسفله لمغدق، و إنّه يعلو و لا يعلى عليه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}.
یکی از [[وجوه اعجاز قرآن]] کریم، شیوایی "[[فصاحت]]" و رسایی "[[بلاغت]]" آن است. یعنی [[خدای متعال]] برای بیان مقاصد خود در هر مقامی، شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتی را به کار گرفته که به [[بهترین]] و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین می‌فهماند. [[گزینش]] چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگی‌های الفاظ و دقایق معانی و [[ارتباط]] متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعادِ معانی مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و [[مقام]]، [[بهترین]] الفاظ و عبارات را [[انتخاب]] کند. چنین [[احاطه علمی]] بدون [[وحی]] و [[الهام|الهام الهی]] برای هیچ [[انسانی]] فراهم نمی‌شود<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۳.</ref>. عرب‌های عصر [[رسالت]]، استادان فن سخن بودند که با قریحه [[خدادادی]] [[آگاه]] شدند سخن [[پیامبر]] از سنخ [[کلام]] [[بشر]] نیست و ازاین‌رو، بسیاری از آنان با شنیدن [[کلام الهی]]، به [[رسالت]] [[پیامبر اکرم|پیامبر اسلام]] [[ایمان]] آوردند. برای نمونه هنگامی‌که [[ولید بن مغیره]] از [[رسول]] گرامی درخواست کرد بخشی از [[قرآن]] خود را بخواند و [[پیامبر]] از [[سوره]] "فصلت" آیاتی را بر او خواند وقتی به این [[آیه]] رسید: {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref> شما را بیم می‌دهم از صاعقه‌ای مانند صاعقه عاد و ثمود؛ سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>. ناگهان موهای او بر بدنش راست شد و برخاست به درون [[خانه]] خود رفت، وقتی [[قریش]] از انزوای او پرسیدند، وی در پاسخ گفت: از [[پیامبر|محمد]] {{صل}}، سخنی محکم شنیدم که پوست [[بدن انسان]] را می‌لرزاند، تازگی دارد و [[شبیه]] [[کلام]] [[انس]] و [[جن]] نیست<ref>اعلام الوری، ص۴۱؛ نگ به: اصول عقائد اسلامی، ص۶۳.</ref><ref>[[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|معارف و عقاید]]، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.</ref>. همچنین پس از شنیدن آیاتی از [[سوره غافر]]، گفت: {{عربی|" و اللّه‏، لقد سمعت‏ من‏ محمّد آنفا كلاما ما هو من كلام الإنس و لا من كلام الجنّ، إنّ له حلاوة، و إنّ عليه لطلاوة، و إنّ أعلاه لمثمر، و إنّ أسفله لمغدق، و إنّه يعلو و لا يعلى عليه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}.


تشخیص [[معجزه]] بودن [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] از کسانی ساخته است که مهارت و تخصص در [[فنون]] مختلف [[سخنوری]] داشته باشند و آن را با دیگر سخنان [[فصیح]] و [[بلیغ]]، مقایسه کنند و توان خودشان را در برابر آن بیازمایند و این، کاری بود که از شعراء و چکامه سرایان [[عرب]] برمی‌آمد، زیرا بزرگترین [[هنر]] [[اعراب]]، سخن سرایی بود که در عصر [[نزول قرآن]]، به اوج [[شکوفایی]] رسیده بود و نمونه‌هایی از [[بهترین]] اشعار را پس از نقد ادبی به‌عنوان بهترین و ارزشمندترین دستاوردهای هنری، [[گزینش]] و معرّفی می‌کردند<ref>اساساً حکمت و عنایت الهی، اقتضاء دارد معجزه هر پیامبری متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برتری اعجازآمیز آن را بر آثار بشری، به خوبی درک کنند چنانکه [[امام هادی]]{{ع}} در پاسخ [[ابن سکیّت]] که پرسید: "چرا خدای متعال، معجزه [[حضرت موسی]]{{ع}} را ید بیضاء و اژدها کردن عصا، و [[معجزه]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} را شفاء دادن بیماران، و معجزه [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را قرآن کریم قرار داد؟ فرمود: هنر رایج [[حضرت موسی]]{{ع}} سحر و جادو بود از این‌روی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهای آنان قرار داد تا عجز و ناتوانی خودشان را از آوردن مانند آن دریابند. و هنر رایج زمان [[حضرت عیسی]]{{ع}} فنّ پزشکی بود از این‌روی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر، قرار داد تا جهت اعجاز آن را بخوبی درک کنند. اما هنر رایج در زمان [[پیامبر اسلام]]{{صل}} سخنوری و چکامه سرایی بود از این جهت، خدای متعال قرآن کریم را با زیباترین اسلوب، نازل فرمود تا برتری اعجازآمیز آن را باز شناسند.</ref>.<ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.</ref>
تشخیص [[معجزه]] بودن [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] از کسانی ساخته است که مهارت و تخصص در [[فنون]] مختلف [[سخنوری]] داشته باشند و آن را با دیگر سخنان [[فصیح]] و [[بلیغ]]، مقایسه کنند و توان خودشان را در برابر آن بیازمایند و این، کاری بود که از شعراء و چکامه سرایان [[عرب]] برمی‌آمد، زیرا بزرگترین [[هنر]] [[اعراب]]، سخن سرایی بود که در عصر [[نزول قرآن]]، به اوج [[شکوفایی]] رسیده بود و نمونه‌هایی از [[بهترین]] اشعار را پس از نقد ادبی به‌عنوان بهترین و ارزشمندترین دستاوردهای هنری، [[گزینش]] و معرّفی می‌کردند<ref>اساساً حکمت و عنایت الهی، اقتضاء دارد معجزه هر پیامبری متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برتری اعجازآمیز آن را بر آثار بشری، به خوبی درک کنند چنانکه [[امام هادی]] {{ع}} در پاسخ [[ابن سکیّت]] که پرسید: "چرا خدای متعال، معجزه [[حضرت موسی]] {{ع}} را ید بیضاء و اژدها کردن عصا، و [[معجزه]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} را شفاء دادن بیماران، و معجزه [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را قرآن کریم قرار داد؟ فرمود: هنر رایج [[حضرت موسی]] {{ع}} سحر و جادو بود از این‌روی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهای آنان قرار داد تا عجز و ناتوانی خودشان را از آوردن مانند آن دریابند. و هنر رایج زمان [[حضرت عیسی]] {{ع}} فنّ پزشکی بود از این‌روی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر، قرار داد تا جهت اعجاز آن را بخوبی درک کنند. اما هنر رایج در زمان [[پیامبر اسلام]] {{صل}} سخنوری و چکامه سرایی بود از این جهت، خدای متعال قرآن کریم را با زیباترین اسلوب، نازل فرمود تا برتری اعجازآمیز آن را باز شناسند.</ref><ref>اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.</ref>


بزرگترین سخن‌شناسان آن عصر، مانند [[ولید بن مغیره مخزومی]] و [[عتبة بن ربیعه]] و [[طفیل بن عمرو]]، به نهایت [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] و [[برتری]] آن بر شیواترین سخنان بشری، [[گواهی]] دادند<ref>ر. ک: اعلام الوری، ص ۲۷، ۲۸ و ص ۴۹. و سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۳، و ص ۴۱۰.</ref> و در حدود یک قرن بعد، کسانی امثال [[ابن ابی العوجاء]] و [[ابن مقفّع]] و [[ابوشاکر دیصانی]] و [[عبدالملک بصری]]، [[تصمیم]] گرفتند که توان خود را در معارضه با [[قرآن]] بیازمایند و یک سال تمام، نیروی خود را بر سر این کار گذاشتند ولی کوچکترین کاری از پیش نبردند و سرانجام، همگی در برابر [[عظمت]] این [[کتاب الهی]]، زانوی عجز و [[حیرت]] به [[زمین]] زدند و هنگامی که در [[مسجدالحرام]] جلسه‌ای برای بازرسی کارهای یک‌ساله‌شان تشکیل داده بودند [[امام صادق]]{{ع}} از کنار ایشان عبور کرد و این [[آیه شریفه]] را [[تلاوت]] فرمود: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه۸۸.</ref>.<ref>ر.ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۳ ـ ۲۶۴.</ref>
بزرگترین سخن‌شناسان آن عصر، مانند [[ولید بن مغیره مخزومی]] و [[عتبة بن ربیعه]] و [[طفیل بن عمرو]]، به نهایت [[فصاحت]] و [[بلاغت قرآن]] و [[برتری]] آن بر شیواترین سخنان بشری، [[گواهی]] دادند<ref>ر. ک: اعلام الوری، ص ۲۷، ۲۸ و ص ۴۹. و سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۳، و ص ۴۱۰.</ref> و در حدود یک قرن بعد، کسانی امثال [[ابن ابی العوجاء]] و [[ابن مقفّع]] و [[ابوشاکر دیصانی]] و [[عبدالملک بصری]]، [[تصمیم]] گرفتند که توان خود را در معارضه با [[قرآن]] بیازمایند و یک سال تمام، نیروی خود را بر سر این کار گذاشتند ولی کوچکترین کاری از پیش نبردند و سرانجام، همگی در برابر [[عظمت]] این [[کتاب الهی]]، زانوی عجز و [[حیرت]] به [[زمین]] زدند و هنگامی که در [[مسجدالحرام]] جلسه‌ای برای بازرسی کارهای یک‌ساله‌شان تشکیل داده بودند [[امام صادق]] {{ع}} از کنار ایشان عبور کرد و این [[آیه شریفه]] را [[تلاوت]] فرمود: {{متن قرآن|قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا }}<ref> بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه۸۸.</ref>.<ref>ر. ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.</ref>.<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|آموزش عقاید]]، ص۲۶۳ ـ ۲۶۴.</ref>


==ارکان [[اعجاز ادبی قرآن]]==
== ارکان [[اعجاز ادبی قرآن]] ==
===[[اعجاز قرآن]] در [[فصاحت قرآن|فصاحت]]===
=== [[اعجاز قرآن]] در [[فصاحت قرآن|فصاحت]] ===  
کلمه [[فصیح]] عبارتی است که واژگان آن، علاوه بر [[فصاحت]]، هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه تعقید و پیچیدگی مصون باشد. برای نمونه: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه۲۷.</ref> حرف قاف که از حروف سنگین به شمار می‌آید، ۱۱ بار در این [[آیه]] تکرار شده است، بااین‌ حال، تألیف مناسب این حروف با حروف خفیفی مانند "باء" و "لام" مانع بروز هرگونه سنگینی شده است.
کلمه [[فصیح]] عبارتی است که واژگان آن، علاوه بر [[فصاحت]]، هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه تعقید و پیچیدگی مصون باشد. برای نمونه: {{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ}}<ref>و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه۲۷.</ref> حرف قاف که از حروف سنگین به شمار می‌آید، ۱۱ بار در این [[آیه]] تکرار شده است، بااین‌ حال، تألیف مناسب این حروف با حروف خفیفی مانند "باء" و "لام" مانع بروز هرگونه سنگینی شده است.


===[[اعجاز قرآن]] در [[بلاغت قرآن|بلاغت]]===  
=== [[اعجاز قرآن]] در [[بلاغت قرآن|بلاغت]] ===  
[[کلام]] [[بلیغ]]، [[کلامی]] است که افزون بر [[فصاحت]]، تمام ویژگی‌های آن، از جهت ایجاز و اطناب و وصل و فصل و تقدیم و تأخیر و تأکید و... با مقتضای حال مخاطب و فضای تخاطب هماهنگ و متناسب باشد و متضمن معانی بلند و عمیق باشد. برای نمونه: {{متن قرآن|وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُم مِّنْ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ}}<ref>و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ سوره انعام، آیه۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم}}<ref>و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ سوره اسراء، آیه۳۱.</ref>. دو تفاوت در [[آیات]] مذکور وجود دارد: یکی در تعبیرهای {{متن قرآن|مِّنْ إِمْلاقٍ}} و {{متن قرآن|خَشْيَةَ إِمْلاقٍ}} است و دیگری در تقدم و تأخر روزی دادن [[والدین]] و [[فرزندان]] {{متن قرآن|إِيَّاكُم}} و {{متن قرآن|إِيَّاهُمْ}}.
[[کلام]] [[بلیغ]]، [[کلامی]] است که افزون بر [[فصاحت]]، تمام ویژگی‌های آن، از جهت ایجاز و اطناب و وصل و فصل و تقدیم و تأخیر و تأکید و... با مقتضای حال مخاطب و فضای تخاطب هماهنگ و متناسب باشد و متضمن معانی بلند و عمیق باشد. برای نمونه: {{متن قرآن|وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُم مِّنْ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ}}<ref>و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ سوره انعام، آیه۱۵۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم}}<ref>و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ سوره اسراء، آیه۳۱.</ref>. دو تفاوت در [[آیات]] مذکور وجود دارد: یکی در تعبیرهای {{متن قرآن|مِّنْ إِمْلاقٍ}} و {{متن قرآن|خَشْيَةَ إِمْلاقٍ}} است و دیگری در تقدم و تأخر روزی دادن [[والدین]] و [[فرزندان]] {{متن قرآن|إِيَّاكُم}} و {{متن قرآن|إِيَّاهُمْ}}.


مخاطب [[آیه]] نخست کسانی‌ هستند که به‌صورت بالفعل [[مبتلا]] به [[فقر]] و تهیدستی‌اند، بنابراین، مقتضای حال آنان این است که ابتدا از روزی دادن به آنان سخن گفته شود و سپس، مسئله روزی دادن به [[فرزندان]]، اما مخاطب [[آیه]] دوم، کسانی هستند که [[بیم]] دارند در [[آینده]]، بر اثر [[تحمل]] هزینه [[فرزندان]]، به [[فقر]] دچار شوند، لذا نخست از روزی فرزندانشان سخن گفته شده.
مخاطب [[آیه]] نخست کسانی‌ هستند که به‌صورت بالفعل [[مبتلا]] به [[فقر]] و تهیدستی‌اند، بنابراین، مقتضای حال آنان این است که ابتدا از روزی دادن به آنان سخن گفته شود و سپس، مسئله روزی دادن به [[فرزندان]]، اما مخاطب [[آیه]] دوم، کسانی هستند که [[بیم]] دارند در [[آینده]]، بر اثر [[تحمل]] هزینه [[فرزندان]]، به [[فقر]] دچار شوند، لذا نخست از روزی فرزندانشان سخن گفته شده.


[[قرآن]]، [[براهین]] و [[دلایل]] متقن و [[استوار]] را با بیانی رسا و شیوا، مورد [[فهم]] خاص و عام ارائه کرده است<ref>ر.ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۹۵-۹۷. </ref>
[[قرآن]]، [[براهین]] و [[دلایل]] متقن و [[استوار]] را با بیانی رسا و شیوا، مورد [[فهم]] خاص و عام ارائه کرده است<ref>ر. ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۹۵-۹۷. </ref>


===هماهنگی الفاظ و انسجام معانی===  
=== هماهنگی الفاظ و انسجام معانی ===  
الفاظ در [[قرآن]] به‌ گونه‌ای در کنار هم قرار گرفته‌اند که خواندن آنها، آهنگی دل‌نشین ایجاد می‌کند و معانی نیز چنان باهمدیگر هماهنگ‌اند که [[روح]] واحدی را در کالبد الفاظ می‌دمند و هماهنگی شگفتی نیز میان الفاظ و معانی وجود دارد. برای نمونه: {{متن قرآن|الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً}}<ref>آن هنگامه راستین.آن هنگامه راستین چیست؟و چه دانی تو که آن هنگامه راستین چیست؟قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند.اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند.و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد.که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز)‌ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اندآیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند.با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت؛ سوره حاقه، آیه ۱- ۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۹۸-۹۹.</ref>
الفاظ در [[قرآن]] به‌ گونه‌ای در کنار هم قرار گرفته‌اند که خواندن آنها، آهنگی دل‌نشین ایجاد می‌کند و معانی نیز چنان باهمدیگر هماهنگ‌اند که [[روح]] واحدی را در کالبد الفاظ می‌دمند و هماهنگی شگفتی نیز میان الفاظ و معانی وجود دارد. برای نمونه: {{متن قرآن|الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً}}<ref>آن هنگامه راستین. آن هنگامه راستین چیست؟ و چه دانی تو که آن هنگامه راستین چیست؟ قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند. اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند. و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز)‌ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اندآیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟ و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند. با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت؛ سوره حاقه، آیه ۱- ۱۰.</ref><ref>ر. ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۹۸-۹۹.</ref>


==[[دلایل]] اثبات اعجاز بیانی قرآن==
== [[دلایل]] اثبات اعجاز بیانی قرآن ==
'''[[دلیل]] اوّل:''' [[بهترین]] [[شاهد]] اعجاز بیانی قرآن، عدم [[توانایی]] [[مخالفان]] از آوردن مثل برای [[قرآن]]، آن هم بعد از [[تحدی]] از سوی [[خداوند متعال]] است. [[قرآن کریم]] همواره از مدعیان و کسانی که در [[معجزه]] بودن [[قرآن]] [[شک]] دارند خواسته است مانند و شبیه آن را بیاورند<ref>سوره طور، آیه۳۲و ۳۴.</ref> اگر نتوانستند ده [[سوره]] مانند آن بیاورند<ref>سوره هود، آیه۱۳.</ref> و باز اگر نتوانستند حداقل یک [[سوره]] شبیه آن بیاورند<ref>سوره یونس، آیه۳۸، سوره بقره، آیه۲۳- ۲۴.</ref> با این همه شواهد [[تاریخی]] نشان می‌دهد هیچ کس تاکنون نتوانسته به این مبارزه‌طلبی [[قرآن]] جواب مثبت دهد. البته افرادی با انگیزه‌های گوناگون دست به معادل‌سازی با [[قرآن]] زده‌اند که تنها موجب سرشکستگی آنها شده است<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص ۲۴۷و ۲۲۳، تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۰۸ و ۵۰۴ و ۴۹۶ و ۴۸۶ و ۴۶۳ و اعجاز القرآن، ص ۱۷۵.</ref>.
'''[[دلیل]] اوّل:''' [[بهترین]] [[شاهد]] اعجاز بیانی قرآن، عدم [[توانایی]] [[مخالفان]] از آوردن مثل برای [[قرآن]]، آن هم بعد از [[تحدی]] از سوی [[خداوند متعال]] است. [[قرآن کریم]] همواره از مدعیان و کسانی که در [[معجزه]] بودن [[قرآن]] [[شک]] دارند خواسته است مانند و شبیه آن را بیاورند<ref>سوره طور، آیه۳۲و ۳۴.</ref> اگر نتوانستند ده [[سوره]] مانند آن بیاورند <ref>سوره هود، آیه۱۳.</ref> و باز اگر نتوانستند حداقل یک [[سوره]] شبیه آن بیاورند<ref>سوره یونس، آیه۳۸، سوره بقره، آیه۲۳- ۲۴.</ref> با این همه شواهد [[تاریخی]] نشان می‌دهد هیچ کس تاکنون نتوانسته به این مبارزه‌طلبی [[قرآن]] جواب مثبت دهد. البته افرادی با انگیزه‌های گوناگون دست به معادل‌سازی با [[قرآن]] زده‌اند که تنها موجب سرشکستگی آنها شده است<ref>سیره ابن هشام، ج۴، ص ۲۴۷و ۲۲۳، تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۰۸ و ۵۰۴ و ۴۹۶ و ۴۸۶ و ۴۶۳ و اعجاز القرآن، ص ۱۷۵.</ref>.


'''[[دلیل]] دوم:''' [[دلیل]] دیگر بر [[اعجاز ادبی قرآن]] اعتراف شعرا و فصحای بزرگ [[عرب]] اعم از مخالف و موافق است، به عنوان مثال [[لبید بن مغیره مخزومی‌]] که در میان [[مشرکان]] به [[امیر]] [[سخن]] معروف بود بعد از شنیدن [[آیات قرآن]] گفت: "به [[خدا]] قسم این سخنان نه [[شعر]] و [[سحر]] است ونه [[هذیان]] گویی دیوانگان بلکه این گفته‌ها از [[کلام الهی]] است"<ref>سوره تفسیر طبری، ج۲، ص ۹۸، تفسیر المنار، ج۱، ص ۱۹۹.</ref>. هم چنین در این مورد می‌توان به اعترافات [[عتبة بن ربیعه]] از بزرگان [[قریش]] <ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص ۳۱۴ و ۳۱۳.</ref> و [[نصر بن حارث کلده]] از سران [[عرب]] <ref>الدر المنثور، ج۳، ص ۱۸۰.</ref> و دیگر بزرگان [[عرب]] و هم چنین [[دانشمندان]] [[غیر عرب]] که با زبان [[عربی]] آشنایی دارند، اشاره کرد<ref>تفسیر نمونه، ج۱، ص ۱۳۷.</ref>.
'''[[دلیل]] دوم:''' [[دلیل]] دیگر بر [[اعجاز ادبی قرآن]] اعتراف شعرا و فصحای بزرگ [[عرب]] اعم از مخالف و موافق است، به عنوان مثال [[لبید بن مغیره مخزومی‌]] که در میان [[مشرکان]] به [[امیر]] [[سخن]] معروف بود بعد از شنیدن [[آیات قرآن]] گفت: "به [[خدا]] قسم این سخنان نه [[شعر]] و [[سحر]] است ونه [[هذیان]] گویی دیوانگان بلکه این گفته‌ها از [[کلام الهی]] است"<ref>سوره تفسیر طبری، ج۲، ص ۹۸، تفسیر المنار، ج۱، ص ۱۹۹.</ref>. هم چنین در این مورد می‌توان به اعترافات [[عتبة بن ربیعه]] از بزرگان [[قریش]] <ref>سیره ابن هشام، ج۱، ص ۳۱۴ و ۳۱۳.</ref> و [[نصر بن حارث کلده]] از سران [[عرب]] <ref>الدر المنثور، ج۳، ص ۱۸۰.</ref> و دیگر بزرگان [[عرب]] و هم چنین [[دانشمندان]] [[غیر عرب]] که با زبان [[عربی]] آشنایی دارند، اشاره کرد<ref>تفسیر نمونه، ج۱، ص ۱۳۷.</ref>.


'''[[دلیل]] سوم:''' [[دلیل]] دیگر عدم جایگزینی کلمات و واژه‌های [[قرآنی]] است. [[انتخاب]] کلمات به کار رفته در جمله‌های [[قرآن]]، کاملاً حساب شده است به گونه‌ای که نمی‌توان کلمه‌ای را جا به جا کرد یا واژه‌ای را جایگزین واژه‌ای نمود که تمام ویژگی‌های واژه اصلی را ایفا کند<ref>مقدمة تفسیر المحرر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹، دلائل الاعجاز، ص ۵۰ و ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص ۲۹.</ref>.<ref>[[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۲۴-۳۳۰.</ref>
'''[[دلیل]] سوم:''' [[دلیل]] دیگر عدم جایگزینی کلمات و واژه‌های [[قرآنی]] است. [[انتخاب]] کلمات به کار رفته در جمله‌های [[قرآن]]، کاملاً حساب شده است به گونه‌ای که نمی‌توان کلمه‌ای را جا به جا کرد یا واژه‌ای را جایگزین واژه‌ای نمود که تمام ویژگی‌های واژه اصلی را ایفا کند<ref>مقدمة تفسیر المحرر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹، دلائل الاعجاز، ص ۵۰ و ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص ۲۹.</ref><ref>[[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۲۴-۳۳۰.</ref>


==اشکال و جواب==
== اشکال و جواب ==
اشکال اول: [[درک]] [[معجزه]] بودن [[قرآن]] به [[دلیل]] [[فصاحت]] و [[بلاغت]] مختص گروه خاصی مانند ادبای [[عرب]] است، در حالی که از شرایط [[اثبات]] [[اعجاز]] این است که جمیع افراد [[بشر]] آن را [[درک]] و از آوردن آن عاجز باشند.
اشکال اول: [[درک]] [[معجزه]] بودن [[قرآن]] به [[دلیل]] [[فصاحت]] و [[بلاغت]] مختص گروه خاصی مانند ادبای [[عرب]] است، در حالی که از شرایط [[اثبات]] [[اعجاز]] این است که جمیع افراد [[بشر]] آن را [[درک]] و از آوردن آن عاجز باشند.


خط ۴۹: خط ۴۶:
جواب: پاسخ این است که هیچ ملازمه ای بین امکان بیان یک واژه و آوردن یک [[سوره]] وجود ندارد، هم چنان که بیان یک واژه مستلزم این نیست که شخص [[توانایی]] سرودن [[شعر]] را دارد این مطلب شبیه آن است که گفته شود چون شخصی [[توانایی]] کار گذاشتن یک آجر را دارد، می‌تواند ساختمانی بلند و مستحکم بسازد<ref>باقلانی، التمهید، ص ۱۷۷و الطراز، ج۳، ص ۴۱۱ و ۴۱۲.</ref>، در ضمن اگر چنین امکانی بود تا حال سوره‌ای و لو [[شبیه]] [[سوره کوثر]]، آورده می‌شد.
جواب: پاسخ این است که هیچ ملازمه ای بین امکان بیان یک واژه و آوردن یک [[سوره]] وجود ندارد، هم چنان که بیان یک واژه مستلزم این نیست که شخص [[توانایی]] سرودن [[شعر]] را دارد این مطلب شبیه آن است که گفته شود چون شخصی [[توانایی]] کار گذاشتن یک آجر را دارد، می‌تواند ساختمانی بلند و مستحکم بسازد<ref>باقلانی، التمهید، ص ۱۷۷و الطراز، ج۳، ص ۴۱۱ و ۴۱۲.</ref>، در ضمن اگر چنین امکانی بود تا حال سوره‌ای و لو [[شبیه]] [[سوره کوثر]]، آورده می‌شد.


اشکال سوم: برخی اشکال کرده‌اند که احتمالاً عرب‌های عصر [[پیامبر]]{{صل}} با [[قرآن]] معارضه کرده و مثل آن را آورده‌اند، اما در طول زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است.
اشکال سوم: برخی اشکال کرده‌اند که احتمالاً عرب‌های عصر [[پیامبر]] {{صل}} با [[قرآن]] معارضه کرده و مثل آن را آورده‌اند، اما در طول زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است.


جواب: پاسخ این است اگر چنین اتفاقی افتاده بود مخالفین [[اسلام]] و [[قرآن]] آن را مطرح و [[نقل]] می‌کردند، کسانی که جنگ‌های بزرگ علیه [[اسلام]] به راه انداختند، [[توانایی]] [[حفظ]] و معرفی چنین آثاری را نیز دارا بودند، پس نبود چنین اثری نشان می‌دهد که کسی [[توانایی]] معارضه با [[قرآن]] را نداشته است<ref>الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص ۱۶۸، الخرائج والجرائح، ص ۹۷۳ و ۹۷۴، شرح الاصول الخمسة، ص ۵۸۷ و ۵۸۸ و شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷ و ۲۸.</ref>.<ref>[[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۲۴-۳۳۰.</ref>
جواب: پاسخ این است اگر چنین اتفاقی افتاده بود مخالفین [[اسلام]] و [[قرآن]] آن را مطرح و [[نقل]] می‌کردند، کسانی که جنگ‌های بزرگ علیه [[اسلام]] به راه انداختند، [[توانایی]] [[حفظ]] و معرفی چنین آثاری را نیز دارا بودند، پس نبود چنین اثری نشان می‌دهد که کسی [[توانایی]] معارضه با [[قرآن]] را نداشته است<ref>الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص ۱۶۸، الخرائج والجرائح، ص ۹۷۳ و ۹۷۴، شرح الاصول الخمسة، ص ۵۸۷ و ۵۸۸ و شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷ و ۲۸.</ref><ref>[[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۳۲۴-۳۳۰.</ref>


==ویژگی [[اعجاز بیانی]]==
== ویژگی [[اعجاز بیانی]] ==
در تبیین [[اعجاز بیانی]] می‌توان برای آن دو ویژگی برشمرد، که عبارت‌اند از:
در تبیین [[اعجاز بیانی]] می‌توان برای آن دو ویژگی برشمرد، که عبارت‌اند از:
# '''[[آهنگ‌پذیری قرآن]]:''' یک‌چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می‌خوانند آن را بهتر بیان می‌کند تا وقتی‌که ساده می‌خوانند، به این می‌گویند آهنگ‌پذیری<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۴.</ref>. درباره [[آهنگ‌پذیری قرآن]] می‌توان چنین اظهارنظر کرد که این تنها [[قرآن]] است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از [[صدر اسلام]] به آن توجه شده است. اینکه توصیه‌شده است [[قرآن]] را به‌صورت [[حسن]] بخوانید برای همین بوده است که در [[قرآن]] جنین استعدادی و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می‌توانسته است خودش را نشان بدهد ونمایان کند. در [[اخبار]] زیادی داریم: {{عربی|تغنوا بالقرآن}}<ref>«غنا بخوانید با قرآن» [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۴.</ref>. [[شاهد]] مدعا آن است که ما می‌دانیم که از [[صدر اسلام]] عملاً این [[عنایت]] بوده است که [[قرآن]] را با آواز خوش بخوانند و خوش‌آوازهای [[صحابه]] [[پیامبر|پیغمبر]]{{صل}} می‌آمدند و [[قرآن]] را می‌خواندند. حتی خود [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} گاهی [[اصحاب]] را می‌گفت [[قرآن]] را بر او بخوانند. خودش [[قرآن]] بر او نازل شده بود، او که [[قرآن]] را می‌دانست، ولی از شنیدن [[قرآن]] لذتی می‌برد که از دانست آن قهرا [[انسان]] آن [[لذت]] را نمی‌برد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای [[فکر]] نیست. [[فکر]] می‌داند، چیزی که می‌داند دیگر تکرار لغو است. ولی [[دل]] هرچه [[تجدید]] شود می‌خواهد احساساتش تحریک شود. بسیاری از اوقات خد [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} بعضی از [[اصحاب]] را امر می‌کردند که [[قرآن]] را باز کن برای من بخوان و او [[قرآن]] می‌خواند و [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} گوش می‌کردند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۵.</ref>. افزون بر دوران [[رسالت]] در دوران [[ائمه]]{{عم}} نیز به [[خواندن قرآن]] با آهنگ خوش و دل‌نواز اهتمام ویژه می‌شده است. [[ائمه]]{{عم}}خود [[قرآن]] با آوازی بس دل‌انگیز [[تلاوت]] می‌کردند. درباره [[امام سجاد]] و [[امام باقر]]{{عم}} هست که [[قرآن]] را آن‌چنان با آهنگ خوش و [[زیبا]] از داخل منزل با صدای بلند می‌خواندند که صدایشان به بیرون منزل منعکس می‌شد و مردمی که از کوچه می‌گذشتند به‌واسطه [[زیبایی]] و [[خوشی]] این آهنگ می‌ایستادند. بعد پشت [[خانه]] [[امام]] را نگاه می‌کردند می‌دیدند [[مردم]] داخل کوچه ایستاده‌اند دارند گوش می‌کنند و حتی نوشته‌اند آن‌قدر این [[صدا]] [[زیبا]] و جذاب بود که سقاها درحالی‌که مشک‌های سنگین را بر دوش می‌کشیدند و می‌آمدند عبور کنند، با همان مشک‌های پر از آب می‌ایستادند که گوش کنند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۶.</ref>. [[راز]] سیری‌ناپذیری [[انسان]] از [[تلاوت قرآن]] حلاوت و شیرینی خاصی است که در [[قرآن]] نهفته است. این تنها [[قرآن]] است که یک چنین حلاوت و شیرینی‌ای داردکه [[انسان]] هرچه بخواند شیرینی آن سلب نمی‌شود. این حکایت می‌کند که یک نوع تناسب بسیار مرموز میان [[روح]] و [[فطرت بشر]] و این [[کلام]] که [[کلام خدا]] است، و [[انسان]] چون واقعاً [[کلام]] خالقش را دارد می‌شنود‌، ندای [[غیب]] و ماوراء [[طبیعت]] را دارد می‌شنود، هرچه تکرار خسته نمی‌شود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۶۱.</ref>.
# '''[[آهنگ‌پذیری قرآن]]:''' یک‌چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می‌خوانند آن را بهتر بیان می‌کند تا وقتی‌که ساده می‌خوانند، به این می‌گویند آهنگ‌پذیری<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۴.</ref>. درباره [[آهنگ‌پذیری قرآن]] می‌توان چنین اظهارنظر کرد که این تنها [[قرآن]] است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از [[صدر اسلام]] به آن توجه شده است. اینکه توصیه‌شده است [[قرآن]] را به‌صورت [[حسن]] بخوانید برای همین بوده است که در [[قرآن]] جنین استعدادی و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می‌توانسته است خودش را نشان بدهد ونمایان کند. در [[اخبار]] زیادی داریم: {{عربی|تغنوا بالقرآن}}<ref>«غنا بخوانید با قرآن» [[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۴.</ref>. [[شاهد]] مدعا آن است که ما می‌دانیم که از [[صدر اسلام]] عملاً این [[عنایت]] بوده است که [[قرآن]] را با آواز خوش بخوانند و خوش‌آوازهای [[صحابه]] [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} می‌آمدند و [[قرآن]] را می‌خواندند. حتی خود [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] {{صل}} گاهی [[اصحاب]] را می‌گفت [[قرآن]] را بر او بخوانند. خودش [[قرآن]] بر او نازل شده بود، او که [[قرآن]] را می‌دانست، ولی از شنیدن [[قرآن]] لذتی می‌برد که از دانست آن قهرا [[انسان]] آن [[لذت]] را نمی‌برد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای [[فکر]] نیست. [[فکر]] می‌داند، چیزی که می‌داند دیگر تکرار لغو است. ولی [[دل]] هرچه تجدید شود می‌خواهد احساساتش تحریک شود. بسیاری از اوقات خد [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] {{صل}} بعضی از [[اصحاب]] را امر می‌کردند که [[قرآن]] را باز کن برای من بخوان و او [[قرآن]] می‌خواند و [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] {{صل}} گوش می‌کردند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۵.</ref>. افزون بر دوران [[رسالت]] در دوران [[ائمه]] {{عم}} نیز به [[خواندن قرآن]] با آهنگ خوش و دل‌نواز اهتمام ویژه می‌شده است. [[ائمه]] {{عم}}خود [[قرآن]] با آوازی بس دل‌انگیز [[تلاوت]] می‌کردند. درباره [[امام سجاد]] و [[امام باقر]] {{عم}} هست که [[قرآن]] را آن‌چنان با آهنگ خوش و [[زیبا]] از داخل منزل با صدای بلند می‌خواندند که صدایشان به بیرون منزل منعکس می‌شد و مردمی که از کوچه می‌گذشتند به‌واسطه [[زیبایی]] و [[خوشی]] این آهنگ می‌ایستادند. بعد پشت [[خانه]] [[امام]] را نگاه می‌کردند می‌دیدند [[مردم]] داخل کوچه ایستاده‌اند دارند گوش می‌کنند و حتی نوشته‌اند آن‌قدر این [[صدا]] [[زیبا]] و جذاب بود که سقاها درحالی‌که مشک‌های سنگین را بر دوش می‌کشیدند و می‌آمدند عبور کنند، با همان مشک‌های پر از آب می‌ایستادند که گوش کنند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۶.</ref>. [[راز]] سیری‌ناپذیری [[انسان]] از [[تلاوت قرآن]] حلاوت و شیرینی خاصی است که در [[قرآن]] نهفته است. این تنها [[قرآن]] است که یک چنین حلاوت و شیرینی‌ای داردکه [[انسان]] هرچه بخواند شیرینی آن سلب نمی‌شود. این حکایت می‌کند که یک نوع تناسب بسیار مرموز میان [[روح]] و [[فطرت بشر]] و این [[کلام]] که [[کلام خدا]] است، و [[انسان]] چون واقعاً [[کلام]] خالقش را دارد می‌شنود‌، ندای [[غیب]] و ماوراء [[طبیعت]] را دارد می‌شنود، هرچه تکرار خسته نمی‌شود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۶۱.</ref>.
# '''[[فصاحت قرآن|فصاحت]] و [[بلاغت قرآن|بلاغت بی‌بدیل قرآن]]:''' اگر قرار باشد کسی از راه مقایسه، پیشگامی و [[برتری]] [[قرآن]] از منظر [[فصاحت]] و [[بلاغت]] را بر تمان نگاشته‌ها و گفتارها انتخاب کند، [[بهترین]] راه، مقایسه [[قرآن]] با سخنان [[معصومان]] است که خود در بیان [[اسرار]] و آموزه‌های [[الهی]] از [[بهترین]] سبک‌ها و منطبق با نیاز مخاطبان بهره می‌جستند. در میان گفتار [[معصومان]] [[نهج‌البلاغه]] از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار است به‌گونه‌ای که آن را فروتر از [[کلام خداوند]] و درعین‌حال [[برتر]] از همه گفتار‌های بشری معرفی کرده‌اند. به عبارت روشن‌تر در میان گفتار [[انسان‌ها]] تاکنون گفتاری از نظر [[استواری]]، نغز بودن، پرمحتوایی و... به‌پای [[نهج‌البلاغه]] عرضه نشده است. اما وقتی همین [[نهج‌البلاغه]] با [[قرآن]] مقایسه می‌شود، [[آیات قرآن]] بسان خورشیدی در کنار [[ستارگان]] درخشندگی و پرفروغی خود از نشان می‌دهد. وقتی الفاظ [[نهج‌البلاغه]] را پهلوی [[قرآن]] می‌گذاریم مثل این است که [[انسان]] با اتومبیل در جاده‌ای حرکت می‌کند؛ می‌بیند نشیب و فراز دارد، یک‌دفعه روی آسفالت [[جدید]] قرار می‌گیرد، می‌بیند اتومبیل روی یک خط هموار حرکت می‌کند و کوچک‌ترین نشیب و فارزی ندارد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۳۷.</ref>. نه‌تنها تفاوت است میان کلمات [[قرآن]] و جمله‌های [[امام علی|امیر مؤمنان]]، با جمله‌های خود [[پیامبر]] همین‌طور است؛ یعنی هر جا [[پیغمبر]] خودش [[خطبه]] خواند مثل [[خطبه]] [[امیر مؤمنان]] است، هیچ فرقی نمی‌کند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۳۷.</ref>.<ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص ۵۲.</ref>
# '''[[فصاحت قرآن|فصاحت]] و [[بلاغت قرآن|بلاغت بی‌بدیل قرآن]]:''' اگر قرار باشد کسی از راه مقایسه، پیشگامی و [[برتری]] [[قرآن]] از منظر [[فصاحت]] و [[بلاغت]] را بر تمان نگاشته‌ها و گفتارها انتخاب کند، [[بهترین]] راه، مقایسه [[قرآن]] با سخنان [[معصومان]] است که خود در بیان [[اسرار]] و آموزه‌های [[الهی]] از [[بهترین]] سبک‌ها و منطبق با نیاز مخاطبان بهره می‌جستند. در میان گفتار [[معصومان]] [[نهج‌البلاغه]] از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار است به‌گونه‌ای که آن را فروتر از [[کلام خداوند]] و درعین‌حال [[برتر]] از همه گفتار‌های بشری معرفی کرده‌اند. به عبارت روشن‌تر در میان گفتار [[انسان‌ها]] تاکنون گفتاری از نظر [[استواری]]، نغز بودن، پرمحتوایی و... به‌پای [[نهج‌البلاغه]] عرضه نشده است. اما وقتی همین [[نهج‌البلاغه]] با [[قرآن]] مقایسه می‌شود، [[آیات قرآن]] بسان خورشیدی در کنار [[ستارگان]] درخشندگی و پرفروغی خود از نشان می‌دهد. وقتی الفاظ [[نهج‌البلاغه]] را پهلوی [[قرآن]] می‌گذاریم مثل این است که [[انسان]] با اتومبیل در جاده‌ای حرکت می‌کند؛ می‌بیند نشیب و فراز دارد، یک‌دفعه روی آسفالت [[جدید]] قرار می‌گیرد، می‌بیند اتومبیل روی یک خط هموار حرکت می‌کند و کوچک‌ترین نشیب و فارزی ندارد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۳۷.</ref>. نه‌تنها تفاوت است میان کلمات [[قرآن]] و جمله‌های [[امام علی|امیر مؤمنان]]، با جمله‌های خود [[پیامبر]] همین‌طور است؛ یعنی هر جا [[پیغمبر]] خودش [[خطبه]] خواند مثل [[خطبه]] [[امیر مؤمنان]] است، هیچ فرقی نمی‌کند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری مرتضی]]، [[نبوت ۱(کتاب)|نبوت]]، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۳۷.</ref><ref>[[علی نصیری|نصیری، علی]]، [[چلچراغ حکمت ج۲۲ (کتاب)|قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲]]، ص ۵۲.</ref>


==مقایسه [[اعجاز ادبی قرآن]] با سایر وجوه اعجازش==
== مقایسه [[اعجاز ادبی قرآن]] با سایر وجوه اعجازش ==
اولین نکته آن است که در زمان [[نزول قرآن]]، بیشترین تأکید بر وجه ادبی [[قرآن]] بوده است، زیرا [[قرآن]] در میان [[اجتماعی]] سخنور و [[فصیح]] نازل شد. ضمناً [[اعجاز ادبی قرآن]] در یکایک [[آیات]] آن جلوه‌گر است اما برخی وجوه، مانند "[[اخبار غیبی]] [[قرآن]]"، این عمومیت را ندارند. البته تشخیص [[اعجاز ادبی قرآن]]، به آشنایی با زبان [[عربی]] به‌طور کامل و [[تسلط]] بر دقائق [[علوم]] ادبیات عرب نیاز دارد<ref>ر.ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۹۰-۹۳.</ref>
اولین نکته آن است که در زمان [[نزول قرآن]]، بیشترین تأکید بر وجه ادبی [[قرآن]] بوده است، زیرا [[قرآن]] در میان [[اجتماعی]] سخنور و [[فصیح]] نازل شد. ضمناً [[اعجاز ادبی قرآن]] در یکایک [[آیات]] آن جلوه‌گر است اما برخی وجوه، مانند "[[اخبار غیبی]] [[قرآن]]"، این عمومیت را ندارند. البته تشخیص [[اعجاز ادبی قرآن]]، به آشنایی با زبان عربی به‌طور کامل و [[تسلط]] بر دقائق [[علوم]] ادبیات عرب نیاز دارد<ref>ر.ک: [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]، [[آموزش کلام اسلامی (کتاب)|آموزش کلام اسلامی]]، ج۲، ص ۹۰-۹۳.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[محمد رضا بهدار|بهدار، محمد رضا]]، [[اعجاز قرآن - بهدار (مقاله)|مقاله «اعجاز قرآن»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:136851.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[آموزش عقاید (کتاب)|'''آموزش عقاید''']]
# [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]
# [[پرونده:8989.jpg|22px]] [[محمد تقی سبحانی|سبحانی، محمد تقی]] و [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[معارف و عقاید ۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۱''']]
خط ۷۴: خط ۷۱:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعجاز قرآن]]
[[رده: قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۲۹

یکی از وجوه اعجاز قرآن جنبه بیانی آن است، یعنی خداوند برای بیان مقاصد خود در هر مقامی، شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتی را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین می‌فهماند. اعجاز ادبی قرآن هم در جنبه فصاحت است و هم در جنبه بلاغت.

مقدمه

اعجاز قرآن به معنای خارق‌العاده بودن قرآن و ناتوانی دیگران از آوردن مثل آن است.[۱]

فصاحت در اصطلاح اهل ادب به معنای شیوایی کلمات و گوش‌نواز بودن آهنگ آنهاست و بلاغت به معنای گویایی است به‌ طوری‌ که بیان آن معنا با توجه به مقتضیات حال و شرایط زمانی و مکانی به بهتر از آن وجود میسر نباشد. خدای متعال، کلمات قرآن را به شیواترین و خوش‌آهنگ ترکیبات به کار گرفته و به بهترین وجه مقصود خود را رسانده است. سرّ آنکه کسی نمی‌تواند مثل قرآن بیاورد این است که خدای متعال، هم هدفش را بهتر از همه می‌شناسد و هم حال بندگانش را بهتر از همه می‌داند و هم احاطه‌اش به ترکیبات لفظ از همه بیشتر است[۲].

فصاحت و بلاغت قرآن

یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم، شیوایی "فصاحت" و رسایی "بلاغت" آن است. یعنی خدای متعال برای بیان مقاصد خود در هر مقامی، شیواترین و زیباترین الفاظ و سنجیده‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین ترکیباتی را به کار گرفته که به بهترین و رساترین وجهی معانی مورد نظر را به مخاطبین می‌فهماند. گزینش چنین الفاظ و ترکیبات متناسب و هماهنگ با معانی بلند و دقیق، برای کسی میسر است که احاطه کافی بر همه ویژگی‌های الفاظ و دقایق معانی و ارتباط متقابل آنها داشته باشد و بتواند با در نظر گرفتن همگی اطراف و ابعادِ معانی مورد نظر و رعایت مقتضیات حال و مقام، بهترین الفاظ و عبارات را انتخاب کند. چنین احاطه علمی بدون وحی و الهام الهی برای هیچ انسانی فراهم نمی‌شود[۳]. عرب‌های عصر رسالت، استادان فن سخن بودند که با قریحه خدادادی آگاه شدند سخن پیامبر از سنخ کلام بشر نیست و ازاین‌رو، بسیاری از آنان با شنیدن کلام الهی، به رسالت پیامبر اسلام ایمان آوردند. برای نمونه هنگامی‌که ولید بن مغیره از رسول گرامی درخواست کرد بخشی از قرآن خود را بخواند و پیامبر از سوره "فصلت" آیاتی را بر او خواند وقتی به این آیه رسید: ﴿فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ[۴]. ناگهان موهای او بر بدنش راست شد و برخاست به درون خانه خود رفت، وقتی قریش از انزوای او پرسیدند، وی در پاسخ گفت: از محمد (ص)، سخنی محکم شنیدم که پوست بدن انسان را می‌لرزاند، تازگی دارد و شبیه کلام انس و جن نیست[۵][۶]. همچنین پس از شنیدن آیاتی از سوره غافر، گفت: " و اللّه‏، لقد سمعت‏ من‏ محمّد آنفا كلاما ما هو من كلام الإنس و لا من كلام الجنّ، إنّ له حلاوة، و إنّ عليه لطلاوة، و إنّ أعلاه لمثمر، و إنّ أسفله لمغدق، و إنّه يعلو و لا يعلى عليه‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏".

تشخیص معجزه بودن فصاحت و بلاغت قرآن از کسانی ساخته است که مهارت و تخصص در فنون مختلف سخنوری داشته باشند و آن را با دیگر سخنان فصیح و بلیغ، مقایسه کنند و توان خودشان را در برابر آن بیازمایند و این، کاری بود که از شعراء و چکامه سرایان عرب برمی‌آمد، زیرا بزرگترین هنر اعراب، سخن سرایی بود که در عصر نزول قرآن، به اوج شکوفایی رسیده بود و نمونه‌هایی از بهترین اشعار را پس از نقد ادبی به‌عنوان بهترین و ارزشمندترین دستاوردهای هنری، گزینش و معرّفی می‌کردند[۷][۸]

بزرگترین سخن‌شناسان آن عصر، مانند ولید بن مغیره مخزومی و عتبة بن ربیعه و طفیل بن عمرو، به نهایت فصاحت و بلاغت قرآن و برتری آن بر شیواترین سخنان بشری، گواهی دادند[۹] و در حدود یک قرن بعد، کسانی امثال ابن ابی العوجاء و ابن مقفّع و ابوشاکر دیصانی و عبدالملک بصری، تصمیم گرفتند که توان خود را در معارضه با قرآن بیازمایند و یک سال تمام، نیروی خود را بر سر این کار گذاشتند ولی کوچکترین کاری از پیش نبردند و سرانجام، همگی در برابر عظمت این کتاب الهی، زانوی عجز و حیرت به زمین زدند و هنگامی که در مسجدالحرام جلسه‌ای برای بازرسی کارهای یک‌ساله‌شان تشکیل داده بودند امام صادق (ع) از کنار ایشان عبور کرد و این آیه شریفه را تلاوت فرمود: ﴿قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا [۱۰].[۱۱].[۱۲]

ارکان اعجاز ادبی قرآن

اعجاز قرآن در فصاحت

کلمه فصیح عبارتی است که واژگان آن، علاوه بر فصاحت، هماهنگی و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه تعقید و پیچیدگی مصون باشد. برای نمونه: ﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ[۱۳] حرف قاف که از حروف سنگین به شمار می‌آید، ۱۱ بار در این آیه تکرار شده است، بااین‌ حال، تألیف مناسب این حروف با حروف خفیفی مانند "باء" و "لام" مانع بروز هرگونه سنگینی شده است.

اعجاز قرآن در بلاغت

کلام بلیغ، کلامی است که افزون بر فصاحت، تمام ویژگی‌های آن، از جهت ایجاز و اطناب و وصل و فصل و تقدیم و تأخیر و تأکید و... با مقتضای حال مخاطب و فضای تخاطب هماهنگ و متناسب باشد و متضمن معانی بلند و عمیق باشد. برای نمونه: ﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُم مِّنْ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ[۱۴]، ﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُم[۱۵]. دو تفاوت در آیات مذکور وجود دارد: یکی در تعبیرهای ﴿مِّنْ إِمْلاقٍ و ﴿خَشْيَةَ إِمْلاقٍ است و دیگری در تقدم و تأخر روزی دادن والدین و فرزندان ﴿إِيَّاكُم و ﴿إِيَّاهُمْ.

مخاطب آیه نخست کسانی‌ هستند که به‌صورت بالفعل مبتلا به فقر و تهیدستی‌اند، بنابراین، مقتضای حال آنان این است که ابتدا از روزی دادن به آنان سخن گفته شود و سپس، مسئله روزی دادن به فرزندان، اما مخاطب آیه دوم، کسانی هستند که بیم دارند در آینده، بر اثر تحمل هزینه فرزندان، به فقر دچار شوند، لذا نخست از روزی فرزندانشان سخن گفته شده.

قرآن، براهین و دلایل متقن و استوار را با بیانی رسا و شیوا، مورد فهم خاص و عام ارائه کرده است[۱۶]

هماهنگی الفاظ و انسجام معانی

الفاظ در قرآن به‌ گونه‌ای در کنار هم قرار گرفته‌اند که خواندن آنها، آهنگی دل‌نشین ایجاد می‌کند و معانی نیز چنان باهمدیگر هماهنگ‌اند که روح واحدی را در کالبد الفاظ می‌دمند و هماهنگی شگفتی نیز میان الفاظ و معانی وجود دارد. برای نمونه: ﴿الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحَاقَّةُ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَعَادٌ بِالْقَارِعَةِ فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ سَخَّرَهَا عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيَالٍ وَثَمَانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُومًا فَتَرَى الْقَوْمَ فِيهَا صَرْعَى كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ فَهَلْ تَرَى لَهُم مِّن بَاقِيَةٍ وَجَاءَ فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً[۱۷][۱۸]

دلایل اثبات اعجاز بیانی قرآن

دلیل اوّل: بهترین شاهد اعجاز بیانی قرآن، عدم توانایی مخالفان از آوردن مثل برای قرآن، آن هم بعد از تحدی از سوی خداوند متعال است. قرآن کریم همواره از مدعیان و کسانی که در معجزه بودن قرآن شک دارند خواسته است مانند و شبیه آن را بیاورند[۱۹] اگر نتوانستند ده سوره مانند آن بیاورند [۲۰] و باز اگر نتوانستند حداقل یک سوره شبیه آن بیاورند[۲۱] با این همه شواهد تاریخی نشان می‌دهد هیچ کس تاکنون نتوانسته به این مبارزه‌طلبی قرآن جواب مثبت دهد. البته افرادی با انگیزه‌های گوناگون دست به معادل‌سازی با قرآن زده‌اند که تنها موجب سرشکستگی آنها شده است[۲۲].

دلیل دوم: دلیل دیگر بر اعجاز ادبی قرآن اعتراف شعرا و فصحای بزرگ عرب اعم از مخالف و موافق است، به عنوان مثال لبید بن مغیره مخزومی‌ که در میان مشرکان به امیر سخن معروف بود بعد از شنیدن آیات قرآن گفت: "به خدا قسم این سخنان نه شعر و سحر است ونه هذیان گویی دیوانگان بلکه این گفته‌ها از کلام الهی است"[۲۳]. هم چنین در این مورد می‌توان به اعترافات عتبة بن ربیعه از بزرگان قریش [۲۴] و نصر بن حارث کلده از سران عرب [۲۵] و دیگر بزرگان عرب و هم چنین دانشمندان غیر عرب که با زبان عربی آشنایی دارند، اشاره کرد[۲۶].

دلیل سوم: دلیل دیگر عدم جایگزینی کلمات و واژه‌های قرآنی است. انتخاب کلمات به کار رفته در جمله‌های قرآن، کاملاً حساب شده است به گونه‌ای که نمی‌توان کلمه‌ای را جا به جا کرد یا واژه‌ای را جایگزین واژه‌ای نمود که تمام ویژگی‌های واژه اصلی را ایفا کند[۲۷][۲۸]

اشکال و جواب

اشکال اول: درک معجزه بودن قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت مختص گروه خاصی مانند ادبای عرب است، در حالی که از شرایط اثبات اعجاز این است که جمیع افراد بشر آن را درک و از آوردن آن عاجز باشند.

جواب: در جواب گفته شده برای اثبات معجزه بودن چیزی، درک همه افراد در تمام زمان‌ها و مکان‌ها شرط نیست و الاّ هیچ معجزه‌ای از انبیای گذشته ثابت نمی‌شد؛ علاوه بر آن، اذعان به فصاحت و بلاغت و نظم و اسلوب جدید قرآن هم به نقل متواتر و هم به نص قطعی از طرف ادیبان و سخن دانان مشهور عرب حتی معاندین، ثابت شده است و همین اذعان‌ها معجزه بودن قرآن را ثابت می‌کند و دیگران نیز از دو راه می‌توانند به معجزه ادبی بودن قرآن پی ببرند: اوّل اینکه با تلاش و کسب علم معانی و بیان لغت عرب، راه شناخت کلام فصیح و بلیغ را به دست آورند یا راه دوم را در پیش گرفته به متخصص رجوع کرده و به اذعان آنان درباره معجزه ادبی بودن قرآن اعتماد کنند[۲۹].

اشکال دوم: هر کس که به لغت عرب آگاهی داشته باشد، می‌تواند کلماتی همچون کلمات قرآن بیاورد، با میسّر شدن این امر، آوردن مثل قرآن نیز ممکن خواهد بود و وقتی بتوان سوره کوچکی همچون کوثر آورد، معجزه بودن قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت از بین می‌رود.

جواب: پاسخ این است که هیچ ملازمه ای بین امکان بیان یک واژه و آوردن یک سوره وجود ندارد، هم چنان که بیان یک واژه مستلزم این نیست که شخص توانایی سرودن شعر را دارد این مطلب شبیه آن است که گفته شود چون شخصی توانایی کار گذاشتن یک آجر را دارد، می‌تواند ساختمانی بلند و مستحکم بسازد[۳۰]، در ضمن اگر چنین امکانی بود تا حال سوره‌ای و لو شبیه سوره کوثر، آورده می‌شد.

اشکال سوم: برخی اشکال کرده‌اند که احتمالاً عرب‌های عصر پیامبر (ص) با قرآن معارضه کرده و مثل آن را آورده‌اند، اما در طول زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است.

جواب: پاسخ این است اگر چنین اتفاقی افتاده بود مخالفین اسلام و قرآن آن را مطرح و نقل می‌کردند، کسانی که جنگ‌های بزرگ علیه اسلام به راه انداختند، توانایی حفظ و معرفی چنین آثاری را نیز دارا بودند، پس نبود چنین اثری نشان می‌دهد که کسی توانایی معارضه با قرآن را نداشته است[۳۱][۳۲]

ویژگی اعجاز بیانی

در تبیین اعجاز بیانی می‌توان برای آن دو ویژگی برشمرد، که عبارت‌اند از:

  1. آهنگ‌پذیری قرآن: یک‌چیز آهنگ پذیر آن چیزی است که وقتی آن را با آهنگ می‌خوانند آن را بهتر بیان می‌کند تا وقتی‌که ساده می‌خوانند، به این می‌گویند آهنگ‌پذیری[۳۳]. درباره آهنگ‌پذیری قرآن می‌توان چنین اظهارنظر کرد که این تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است. اینکه توصیه‌شده است قرآن را به‌صورت حسن بخوانید برای همین بوده است که در قرآن جنین استعدادی و پذیرشی بوده و با آهنگ بهتر می‌توانسته است خودش را نشان بدهد ونمایان کند. در اخبار زیادی داریم: تغنوا بالقرآن[۳۴]. شاهد مدعا آن است که ما می‌دانیم که از صدر اسلام عملاً این عنایت بوده است که قرآن را با آواز خوش بخوانند و خوش‌آوازهای صحابه پیغمبر (ص) می‌آمدند و قرآن را می‌خواندند. حتی خود پیغمبر اکرم (ص) گاهی اصحاب را می‌گفت قرآن را بر او بخوانند. خودش قرآن بر او نازل شده بود، او که قرآن را می‌دانست، ولی از شنیدن قرآن لذتی می‌برد که از دانست آن قهرا انسان آن لذت را نمی‌برد چون خود شنیدن موضوعیت دارد، آن برای دانستن که نیست، برای فکر نیست. فکر می‌داند، چیزی که می‌داند دیگر تکرار لغو است. ولی دل هرچه تجدید شود می‌خواهد احساساتش تحریک شود. بسیاری از اوقات خد پیغمبر اکرم (ص) بعضی از اصحاب را امر می‌کردند که قرآن را باز کن برای من بخوان و او قرآن می‌خواند و پیغمبر اکرم (ص) گوش می‌کردند[۳۵]. افزون بر دوران رسالت در دوران ائمه (ع) نیز به خواندن قرآن با آهنگ خوش و دل‌نواز اهتمام ویژه می‌شده است. ائمه (ع)خود قرآن با آوازی بس دل‌انگیز تلاوت می‌کردند. درباره امام سجاد و امام باقر (ع) هست که قرآن را آن‌چنان با آهنگ خوش و زیبا از داخل منزل با صدای بلند می‌خواندند که صدایشان به بیرون منزل منعکس می‌شد و مردمی که از کوچه می‌گذشتند به‌واسطه زیبایی و خوشی این آهنگ می‌ایستادند. بعد پشت خانه امام را نگاه می‌کردند می‌دیدند مردم داخل کوچه ایستاده‌اند دارند گوش می‌کنند و حتی نوشته‌اند آن‌قدر این صدا زیبا و جذاب بود که سقاها درحالی‌که مشک‌های سنگین را بر دوش می‌کشیدند و می‌آمدند عبور کنند، با همان مشک‌های پر از آب می‌ایستادند که گوش کنند[۳۶]. راز سیری‌ناپذیری انسان از تلاوت قرآن حلاوت و شیرینی خاصی است که در قرآن نهفته است. این تنها قرآن است که یک چنین حلاوت و شیرینی‌ای داردکه انسان هرچه بخواند شیرینی آن سلب نمی‌شود. این حکایت می‌کند که یک نوع تناسب بسیار مرموز میان روح و فطرت بشر و این کلام که کلام خدا است، و انسان چون واقعاً کلام خالقش را دارد می‌شنود‌، ندای غیب و ماوراء طبیعت را دارد می‌شنود، هرچه تکرار خسته نمی‌شود[۳۷].
  2. فصاحت و بلاغت بی‌بدیل قرآن: اگر قرار باشد کسی از راه مقایسه، پیشگامی و برتری قرآن از منظر فصاحت و بلاغت را بر تمان نگاشته‌ها و گفتارها انتخاب کند، بهترین راه، مقایسه قرآن با سخنان معصومان است که خود در بیان اسرار و آموزه‌های الهی از بهترین سبک‌ها و منطبق با نیاز مخاطبان بهره می‌جستند. در میان گفتار معصومان نهج‌البلاغه از ویژگی و امتیاز خاصی برخوردار است به‌گونه‌ای که آن را فروتر از کلام خداوند و درعین‌حال برتر از همه گفتار‌های بشری معرفی کرده‌اند. به عبارت روشن‌تر در میان گفتار انسان‌ها تاکنون گفتاری از نظر استواری، نغز بودن، پرمحتوایی و... به‌پای نهج‌البلاغه عرضه نشده است. اما وقتی همین نهج‌البلاغه با قرآن مقایسه می‌شود، آیات قرآن بسان خورشیدی در کنار ستارگان درخشندگی و پرفروغی خود از نشان می‌دهد. وقتی الفاظ نهج‌البلاغه را پهلوی قرآن می‌گذاریم مثل این است که انسان با اتومبیل در جاده‌ای حرکت می‌کند؛ می‌بیند نشیب و فراز دارد، یک‌دفعه روی آسفالت جدید قرار می‌گیرد، می‌بیند اتومبیل روی یک خط هموار حرکت می‌کند و کوچک‌ترین نشیب و فارزی ندارد[۳۸]. نه‌تنها تفاوت است میان کلمات قرآن و جمله‌های امیر مؤمنان، با جمله‌های خود پیامبر همین‌طور است؛ یعنی هر جا پیغمبر خودش خطبه خواند مثل خطبه امیر مؤمنان است، هیچ فرقی نمی‌کند[۳۹][۴۰]

مقایسه اعجاز ادبی قرآن با سایر وجوه اعجازش

اولین نکته آن است که در زمان نزول قرآن، بیشترین تأکید بر وجه ادبی قرآن بوده است، زیرا قرآن در میان اجتماعی سخنور و فصیح نازل شد. ضمناً اعجاز ادبی قرآن در یکایک آیات آن جلوه‌گر است اما برخی وجوه، مانند "اخبار غیبی قرآن"، این عمومیت را ندارند. البته تشخیص اعجاز ادبی قرآن، به آشنایی با زبان عربی به‌طور کامل و تسلط بر دقائق علوم ادبیات عرب نیاز دارد[۴۱].

منابع

پانویس

  1. بهدار، محمد رضا، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۲۴-۳۳۰.
  2. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۴۵ - ۱۴۶.
  3. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۶۳.
  4. شما را بیم می‌دهم از صاعقه‌ای مانند صاعقه عاد و ثمود؛ سوره فصلت، آیه ۱۳.
  5. اعلام الوری، ص۴۱؛ نگ به: اصول عقائد اسلامی، ص۶۳.
  6. سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۱۱ - ۲۲۰.
  7. اساساً حکمت و عنایت الهی، اقتضاء دارد معجزه هر پیامبری متناسب با علم و هنر رایج در آن زمان باشد تا امتیاز و برتری اعجازآمیز آن را بر آثار بشری، به خوبی درک کنند چنانکه امام هادی (ع) در پاسخ ابن سکیّت که پرسید: "چرا خدای متعال، معجزه حضرت موسی (ع) را ید بیضاء و اژدها کردن عصا، و معجزه حضرت عیسی (ع) را شفاء دادن بیماران، و معجزه پیامبر اسلام (ص) را قرآن کریم قرار داد؟ فرمود: هنر رایج حضرت موسی (ع) سحر و جادو بود از این‌روی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شبیه کارهای آنان قرار داد تا عجز و ناتوانی خودشان را از آوردن مانند آن دریابند. و هنر رایج زمان حضرت عیسی (ع) فنّ پزشکی بود از این‌روی، خدای متعال معجزه آن حضرت را شفاء دادن بیماران علاج ناپذیر، قرار داد تا جهت اعجاز آن را بخوبی درک کنند. اما هنر رایج در زمان پیامبر اسلام (ص) سخنوری و چکامه سرایی بود از این جهت، خدای متعال قرآن کریم را با زیباترین اسلوب، نازل فرمود تا برتری اعجازآمیز آن را باز شناسند.
  8. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.
  9. ر. ک: اعلام الوری، ص ۲۷، ۲۸ و ص ۴۹. و سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۳، و ص ۴۱۰.
  10. بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد؛ سوره اسراء، آیه۸۸.
  11. ر. ک: اصول کافی، ج ۱، ص ۲۴.
  12. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص۲۶۳ ـ ۲۶۴.
  13. و برای آنان داستان دو پسر آدم (هابیل و قابیل) را به درستی بخوان! که قربانی‌یی پیش آوردند اما از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد، (قابیل) گفت: بی‌گمان تو را خواهم کشت! (هابیل) گفت: خداوند تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد؛ سوره مائده، آیه۲۷.
  14. و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ سوره انعام، آیه۱۵۱.
  15. و فرزندانتان را از ترس ناداری مکشید، ما به آنان و شما روزی می‌دهیم؛ سوره اسراء، آیه۳۱.
  16. ر. ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۹۵-۹۷.
  17. آن هنگامه راستین. آن هنگامه راستین چیست؟ و چه دانی تو که آن هنگامه راستین چیست؟ قوم ثمود و عاد، آن (هنگامه) درهم کوبنده را دروغ شمردند. اما قوم ثمود با سرکشی خویش به نابودی افکنده شدند. و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد. که (خداوند) آن را هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان چیره گردانید و آن قوم را در آن (شب و روز)‌ها بر زمین افتاده می‌دیدی، گویی تنه‌های خرمابن‌هایی فرو افتاده‌اندآیا از ایشان بازمانده‌ای می‌بینی؟ و فرعون و کسان پیش از او و (مردم) شهرهای زیر و زبر شده (قوم لوط) خطا کردند. با پیامبر پروردگارشان نافرمانی کردند آنگاه (خداوند) آنان را با کیفری بسیار سخت فرو گرفت؛ سوره حاقه، آیه ۱- ۱۰.
  18. ر. ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۹۸-۹۹.
  19. سوره طور، آیه۳۲و ۳۴.
  20. سوره هود، آیه۱۳.
  21. سوره یونس، آیه۳۸، سوره بقره، آیه۲۳- ۲۴.
  22. سیره ابن هشام، ج۴، ص ۲۴۷و ۲۲۳، تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۰۸ و ۵۰۴ و ۴۹۶ و ۴۸۶ و ۴۶۳ و اعجاز القرآن، ص ۱۷۵.
  23. سوره تفسیر طبری، ج۲، ص ۹۸، تفسیر المنار، ج۱، ص ۱۹۹.
  24. سیره ابن هشام، ج۱، ص ۳۱۴ و ۳۱۳.
  25. الدر المنثور، ج۳، ص ۱۸۰.
  26. تفسیر نمونه، ج۱، ص ۱۳۷.
  27. مقدمة تفسیر المحرر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹، دلائل الاعجاز، ص ۵۰ و ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص ۲۹.
  28. بهدار، محمد رضا، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۲۴-۳۳۰.
  29. البیان، ص ۸۲ و المیزان، ج۱، ص ۶۱.
  30. باقلانی، التمهید، ص ۱۷۷و الطراز، ج۳، ص ۴۱۱ و ۴۱۲.
  31. الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، ص ۱۶۸، الخرائج والجرائح، ص ۹۷۳ و ۹۷۴، شرح الاصول الخمسة، ص ۵۸۷ و ۵۸۸ و شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷ و ۲۸.
  32. بهدار، محمد رضا، مقاله «اعجاز قرآن»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۳۲۴-۳۳۰.
  33. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۴.
  34. «غنا بخوانید با قرآن» مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۴.
  35. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۵.
  36. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۵۶.
  37. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۶۱.
  38. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۳۷.
  39. مطهری مرتضی، نبوت، مجموعه آثار، ج ۴، ص ۵۳۷.
  40. نصیری، علی، قرآن‌شناسی، چلچراغ حکمت ج۲۲، ص ۵۲.
  41. ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص ۹۰-۹۳.