مالک بن عبد بن سریع جابری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مالک بن عبد بن سریع جابری در تاریخ اسلامی]] - [[مالک بن عبد بن سریع جابری در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مالک بن عبد بن سریع جابری در تاریخ اسلامی]] - [[مالک بن عبد بن سریع جابری در معارف و سیره حسینی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
'''مالک بن عبدالله<ref>مالک بن عبد (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۲) و مالک بن سریع (رجال شیخ طوسی، ص۸۰) نیز گفتهاند.</ref> بن سریع جابری<ref>نسب وی به مالک بن یزید بن کهلان میرسد؛ و از آن روی به وی جابری گفتند چون سریع فرزند جابر و بنوجابر تیرهای از قبیله همدان میباشند. همدان در اصل یمنی بودند و در کوفه میزیستند (الانساب سمعانی؛ ج۵، ص۶۴۷)</ref>''' از شهدای کربلاست، وی و برادرش [[سیف بن حارث بن سریع]]، در [[کربلا]] به [[حسین بن علی]]{{ع}} پیوستند و عصر [[عاشورا]]، در لحظاتی که [[سپاه کوفه]] به [[خیمه]] گاه [[امام حسین]]{{ع}} نزدیک شده بودند، اجازۀ میدان گرفته، جنگیدند و [[شهید]] شدند<ref>عنصر شجاعت، ج۲، ص۱۳۰.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۴۱۰.</ref>.
'''مالک بن عبدالله<ref>مالک بن عبد (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۲) و مالک بن سریع (رجال شیخ طوسی، ص۸۰) نیز گفتهاند.</ref> بن سریع جابری<ref>نسب وی به مالک بن یزید بن کهلان میرسد؛ و از آن روی به وی جابری گفتند چون سریع فرزند جابر و بنوجابر تیرهای از قبیله همدان میباشند. همدان در اصل یمنی بودند و در کوفه میزیستند (الانساب سمعانی؛ ج۵، ص۶۴۷)</ref>''' از شهدای کربلاست، وی و برادرش [[سیف بن حارث بن سریع]]، در [[کربلا]] به [[حسین بن علی]] {{ع}} پیوستند و عصر [[عاشورا]]، در لحظاتی که [[سپاه کوفه]] به [[خیمه]] گاه [[امام حسین]] {{ع}} نزدیک شده بودند، اجازۀ میدان گرفته، جنگیدند و [[شهید]] شدند<ref>عنصر شجاعت، ج۲، ص۱۳۰.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۴۱۰.</ref>.


==[[شهادت دو جوان از بنی جابر]]==
== [[شهادت دو جوان از بنی جابر]] ==
دو [[جوان]] جابری به نام‌های سیف بن حارث بن سریع و [[مالک بن عبد بن سریع]] که پسرعموی یکدیگر و در عین حال [[برادران]] [[مادری]] بودند، در حالی که می‌گریستند نزد [[حسین]]{{ع}} آمدند.
دو [[جوان]] جابری به نام‌های سیف بن حارث بن سریع و [[مالک بن عبد بن سریع]] که پسرعموی یکدیگر و در عین حال [[برادران]] [[مادری]] بودند، در حالی که می‌گریستند نزد [[حسین]] {{ع}} آمدند.
[[امام]]{{ع}} فرمود: برادرزاده‌هایم، چه چیز شما را به [[گریه]] انداخته است؟ امیدوارم به زودی چشمتان روشن شود. یعنی با [[شهادت]] چشمتان به نعمت‌های سرای جاویدان روشن گردد.
[[امام]] {{ع}} فرمود: برادرزاده‌هایم، چه چیز شما را به [[گریه]] انداخته است؟ امیدوارم به زودی چشمتان روشن شود. یعنی با [[شهادت]] چشمتان به نعمت‌های سرای جاویدان روشن گردد.


گفتند: [[خدا]] ما را فدایت کند! نه والله برای خودمان گریه نمی‌کنیم، برای شما می‌گرییم؛ زیرا می‌بینیم در محاصره قرار گرفته‌ای و ما نمی‌توانیم از شما [[دفاع]] کنیم!
گفتند: [[خدا]] ما را فدایت کند! نه والله برای خودمان گریه نمی‌کنیم، برای شما می‌گرییم؛ زیرا می‌بینیم در محاصره قرار گرفته‌ای و ما نمی‌توانیم از شما [[دفاع]] کنیم!
امام{{ع}} فرمود: خدا به شما به خاطر ناراحتی‌تان از محاصره شدن من و جانبازی‌تان در [[یاری]] رساندنم، [[بهترین]] [[پاداش]] [[متقین]] را [[عنایت]] فرماید. بعد دو جوان جابری رو به میدان [[مبارزه]] به پیش رفتند و همچنان رویشان را به طرف [[امام حسین]]{{ع}} برمی‌گردانیدند. و می‌گفتند: {{متن حدیث|السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ}}.
امام {{ع}} فرمود: خدا به شما به خاطر ناراحتی‌تان از محاصره شدن من و جانبازی‌تان در [[یاری]] رساندنم، [[بهترین]] [[پاداش]] [[متقین]] را [[عنایت]] فرماید. بعد دو جوان جابری رو به میدان [[مبارزه]] به پیش رفتند و همچنان رویشان را به طرف [[امام حسین]] {{ع}} برمی‌گردانیدند. و می‌گفتند: {{متن حدیث|السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ}}.
[[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمَا السَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ}}، سپس رفتند و جنگیدند تا کشته شدند<ref>تاریخ طبری،ج ۵، ص۴۴۲-۴۴۳، ادامه خبر محمد بن قیس.</ref>. [[رحمت خدا]] بر آن دو باد.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگ‌نامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگ‌نامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۷۹.</ref>
[[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|وَ عَلَيْكُمَا السَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ}}، سپس رفتند و جنگیدند تا کشته شدند<ref>تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۴۲-۴۴۳، ادامه خبر محمد بن قیس.</ref>. [[رحمت خدا]] بر آن دو باد.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[سوگ‌نامه کربلا (مقاله)|مقاله «سوگ‌نامه کربلا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۴ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۴]] ص۷۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۷

مقدمه

مالک بن عبدالله[۱] بن سریع جابری[۲] از شهدای کربلاست، وی و برادرش سیف بن حارث بن سریع، در کربلا به حسین بن علی (ع) پیوستند و عصر عاشورا، در لحظاتی که سپاه کوفه به خیمه گاه امام حسین (ع) نزدیک شده بودند، اجازۀ میدان گرفته، جنگیدند و شهید شدند[۳][۴].

شهادت دو جوان از بنی جابر

دو جوان جابری به نام‌های سیف بن حارث بن سریع و مالک بن عبد بن سریع که پسرعموی یکدیگر و در عین حال برادران مادری بودند، در حالی که می‌گریستند نزد حسین (ع) آمدند. امام (ع) فرمود: برادرزاده‌هایم، چه چیز شما را به گریه انداخته است؟ امیدوارم به زودی چشمتان روشن شود. یعنی با شهادت چشمتان به نعمت‌های سرای جاویدان روشن گردد.

گفتند: خدا ما را فدایت کند! نه والله برای خودمان گریه نمی‌کنیم، برای شما می‌گرییم؛ زیرا می‌بینیم در محاصره قرار گرفته‌ای و ما نمی‌توانیم از شما دفاع کنیم! امام (ع) فرمود: خدا به شما به خاطر ناراحتی‌تان از محاصره شدن من و جانبازی‌تان در یاری رساندنم، بهترین پاداش متقین را عنایت فرماید. بعد دو جوان جابری رو به میدان مبارزه به پیش رفتند و همچنان رویشان را به طرف امام حسین (ع) برمی‌گردانیدند. و می‌گفتند: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ». حضرت فرمود: «وَ عَلَيْكُمَا السَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ»، سپس رفتند و جنگیدند تا کشته شدند[۵]. رحمت خدا بر آن دو باد.[۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مالک بن عبد (تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۲) و مالک بن سریع (رجال شیخ طوسی، ص۸۰) نیز گفتهاند.
  2. نسب وی به مالک بن یزید بن کهلان میرسد؛ و از آن روی به وی جابری گفتند چون سریع فرزند جابر و بنوجابر تیرهای از قبیله همدان میباشند. همدان در اصل یمنی بودند و در کوفه میزیستند (الانساب سمعانی؛ ج۵، ص۶۴۷)
  3. عنصر شجاعت، ج۲، ص۱۳۰.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۴۱۰.
  5. تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۴۲-۴۴۳، ادامه خبر محمد بن قیس.
  6. یوسفی غروی، محمد هادی، مقاله «سوگ‌نامه کربلا»، فرهنگ عاشورایی ج۴ ص۷۹.