مکتفی عباسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==[[المکتفی بالله]] (۲۸۹ - ۲۹۵ق)==
== [[المکتفی بالله]] (۲۸۹ - ۲۹۵ق) ==
پس از [[مرگ]] [[معتضد]] به [[سال ۲۸۹ ق]]. پسرش علی با [[لقب]] المکتفی بالله به [[خلافت]] رسید. وی به هنگام مرگ [[پدر]] در [[رقه]] بود؛ از این‌رو قاسم [[وزیر]] برایش [[بیعت]] گرفت و البته به [[پاس]] این [[خدمت]]، [[مقام وزارت]] را در [[زمان]] [[مکتفی]] به دست آورد.
پس از [[مرگ]] [[معتضد]] به [[سال ۲۸۹ ق]]. پسرش علی با [[لقب]] المکتفی بالله به [[خلافت]] رسید. وی به هنگام مرگ [[پدر]] در [[رقه]] بود؛ از این‌رو قاسم [[وزیر]] برایش [[بیعت]] گرفت و البته به [[پاس]] این [[خدمت]]، [[مقام وزارت]] را در [[زمان]] [[مکتفی]] به دست آورد.
مهمترین [[دل]] مشغولی مکتفی شورش‌های گسترده و پی در پی [[قرامطه]] بود که [[شام]] و [[بحرین]] و [[عراق]] را فرا گرفته بود، [[خاصه]] در شام که [[قرمطیان]] با استفاده از [[ضعف]] و [[سستی]] بنی طولون، به [[رهبری]] [[یحیی بن ذکرویه]]، سر بر آورده و امرای [[طولونی]] را از بیشتر قسمت‌های شام رانده بودند و پس از [[تصرف]] بخش‌هایی از عراق و صحرای سماوه و شام، [[دمشق]] را نیز به محاصره درآوردند؛ اما یحیی در جریان آن محاصره به [[قتل]] رسید و برادرش، حسین، که به صاحب الشامه مشهور بود به جای وی نشست. حسین دمشق را با [[پیمان]] صلحی به دست آورد و سپس [[حمص]]، حماة، بعلبک و سلمیّه را تصرف کرد و عده بسیاری از ساکنان آن [[شهرها]] را از دم تیغ گذراند<ref>الکامل، ج۷، ص۵۲۴.</ref> و چون این [[اخبار]] به مکتفی رسید، در [[رمضان]] ۲۹۰ ق. برای [[سرکوب]] قرمطیان به سوی شام حرکت کرد. وی در رَقّه سپاهی به [[فرماندهی]] [[محمد بن سلیمان]] به [[جنگ]] صاحب الشامه فرستاد. ابن [[سلیمان]] [[سپاه]] قرمطی را در هم کوبید و بسیاری از آنان را به قتل رساند و صاحب الشامه و ۳۶۰ تن از یارانش را دستگیر کرد و نزد مکتفی به رَقِّه فرستاد. مکتفی آنان را به وضعی فجیع و با [[شکنجه]] و [[آزار]] فراوان به قتل رساند. دیگر [[یاران]] صاحب الشامه که توانسته بودند [[جان]] سالم به در برند نزد ذکرویه، پدر صاحب الشامه، رفتند و او را به [[ریاست]] برداشتند. ذکرویه به [[خون‌خواهی]] [[پسران]] برخاست و با مکتفی جنگ‌های بسیار درانداخت و در این راه از قتل و [[غارت]] دریغ نورزید؛ چنانکه به [[سال ۲۹۴ ق]]. راه را بر حاجیانی که از [[مکه]] باز می‌گشتند گرفت و حدود بیست هزار نفر از آنان را به وضعی فجیع به [[قتل]] رساند. [[مکتفی]] در همان سال سپاهی به دفع ذکرویه فرستاد. ذکرویه در آن [[جنگ]] به قتل رسید و نایره [[شورش]] [[قرمطیان]] موقتاً خاموش گردید؛ با این همه، قیام‌های متعدد آنان در [[شام]] ادامه یافت و [[عباسیان]] تا پایان [[قرن چهارم]] هیچ‌گاه از آسیب قرمطیان شام درامان نبودند<ref>اسلام در ایران، ص۳۱۱.</ref>. چنانکه پیش از این گفتیم، با [[پیروزی]] [[سپاه]] مکتفی بر [[قرامطه]] شام، [[دولت]] طولونیان نیز از میان رفت؛ زیرا سردار [[خلیفه]] پس از [[فتح شام]] و [[مصر]]، افراد [[خاندان]] طولانی را به [[بغداد]] منتقل کرد و به [[حکومت]] آن خاندان پایان داد.
مهمترین [[دل]] مشغولی مکتفی شورش‌های گسترده و پی در پی [[قرامطه]] بود که [[شام]] و [[بحرین]] و [[عراق]] را فرا گرفته بود، [[خاصه]] در شام که [[قرمطیان]] با استفاده از [[ضعف]] و [[سستی]] بنی طولون، به [[رهبری]] [[یحیی بن ذکرویه]]، سر بر آورده و امرای [[طولونی]] را از بیشتر قسمت‌های شام رانده بودند و پس از [[تصرف]] بخش‌هایی از عراق و صحرای سماوه و شام، [[دمشق]] را نیز به محاصره درآوردند؛ اما یحیی در جریان آن محاصره به [[قتل]] رسید و برادرش، حسین، که به صاحب الشامه مشهور بود به جای وی نشست. حسین دمشق را با [[پیمان]] صلحی به دست آورد و سپس [[حمص]]، حماة، بعلبک و سلمیّه را تصرف کرد و عده بسیاری از ساکنان آن [[شهرها]] را از دم تیغ گذراند<ref>الکامل، ج۷، ص۵۲۴.</ref> و چون این [[اخبار]] به مکتفی رسید، در [[رمضان]] ۲۹۰ ق. برای [[سرکوب]] قرمطیان به سوی شام حرکت کرد. وی در رَقّه سپاهی به [[فرماندهی]] [[محمد بن سلیمان]] به [[جنگ]] صاحب الشامه فرستاد. ابن [[سلیمان]] [[سپاه]] قرمطی را در هم کوبید و بسیاری از آنان را به قتل رساند و صاحب الشامه و ۳۶۰ تن از یارانش را دستگیر کرد و نزد مکتفی به رَقِّه فرستاد. مکتفی آنان را به وضعی فجیع و با [[شکنجه]] و [[آزار]] فراوان به قتل رساند. دیگر [[یاران]] صاحب الشامه که توانسته بودند [[جان]] سالم به در برند نزد ذکرویه، پدر صاحب الشامه، رفتند و او را به [[ریاست]] برداشتند. ذکرویه به [[خون‌خواهی]] [[پسران]] برخاست و با مکتفی جنگ‌های بسیار درانداخت و در این راه از قتل و [[غارت]] دریغ نورزید؛ چنانکه به [[سال ۲۹۴ ق]]. راه را بر حاجیانی که از [[مکه]] باز می‌گشتند گرفت و حدود بیست هزار نفر از آنان را به وضعی فجیع به [[قتل]] رساند. [[مکتفی]] در همان سال سپاهی به دفع ذکرویه فرستاد. ذکرویه در آن [[جنگ]] به قتل رسید و نایره [[شورش]] [[قرمطیان]] موقتاً خاموش گردید؛ با این همه، قیام‌های متعدد آنان در [[شام]] ادامه یافت و [[عباسیان]] تا پایان [[قرن چهارم]] هیچ‌گاه از آسیب قرمطیان شام درامان نبودند<ref>اسلام در ایران، ص۳۱۱.</ref>. چنانکه پیش از این گفتیم، با [[پیروزی]] [[سپاه]] مکتفی بر [[قرامطه]] شام، [[دولت]] طولونیان نیز از میان رفت؛ زیرا سردار [[خلیفه]] پس از [[فتح شام]] و [[مصر]]، افراد [[خاندان]] طولانی را به [[بغداد]] منتقل کرد و به [[حکومت]] آن خاندان پایان داد.
خط ۱۲: خط ۱۲:
دیگر از وقایع مهم دوره [[خلافت]] مکتفی، [[اقتدار]] روزافزون سامانیان است که پیش از این بدان پرداختیم؛ همچنین در [[زمان]] وی خاندان حمدانی به صحنه [[سیاست]] گام نهادند که در صفحات آتی این کتاب بدان خواهیم پرداخت.
دیگر از وقایع مهم دوره [[خلافت]] مکتفی، [[اقتدار]] روزافزون سامانیان است که پیش از این بدان پرداختیم؛ همچنین در [[زمان]] وی خاندان حمدانی به صحنه [[سیاست]] گام نهادند که در صفحات آتی این کتاب بدان خواهیم پرداخت.


نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که [[ترکان]] در زمان مکتفی نیز، همچون دوران [[معتضد]] و [[معتمد]]، اقتدار کمی داشتند و بیشتر خدمتگزار [[دستگاه خلافت]] بودند؛ زیرا اقتدار نسبی این سه تن مانع دخالت [[سرداران]] ترک در کارهای مهم بود. اما با [[مرگ]] مکتفی به [[سال ۲۹۵ ق]].، راه برای [[سلطه]] [[مجدد]] ترکان و تاخت‌وتازهای آنان هموار گردید؛ از این‌رو چون [[وزیران]] و سرداران ترک دریافتند که با وجود خلفای [[قدرتمندی]] مانند معتضد یا مکتفی نخواهند توانست بر امور مسلط باشند، بدین نتیجه رسیدند که برای [[تجدید]] اقتدار [[سیاسی]] خود باید خلافت را به افرادی [[ضعیف]] و بی‌اراده بسپارند. چنانکه عباس بن حسن، [[وزیر]] [[قدرتمند]] مکتفی، بنا به توصیه ابن [[فرات]]، خلافت را پس از وی به المقتدر داد؛ زیرا ابن فرات که یکی از دبیران بانفوذ [[عباسی]] بود بدو گفت که «در این شرایط باید خلافت را به کسی داد که از [[کاخ]] و باغ و [[مال]] و [[ثروت]] بی‌اطلاع و در [[امور سیاسی]] و [[اقتصادی]] نا [[آگاه]] باشد»<ref>تجارت الأمم، ج۱، ص۲-۳؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۱۲.</ref>. بنابراین، با وجود آنکه افراد شایسته‌ای چون [[عبدالله بن معتز]] نیز نامزد [[خلافت]] بودند، عباس به دستیاری [[سرداران]] ترک، [[مقتدر]] سیزده ساله را به خلافت برداشت.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۴۲.</ref>.
نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که [[ترکان]] در زمان مکتفی نیز، همچون دوران [[معتضد]] و [[معتمد]]، اقتدار کمی داشتند و بیشتر خدمتگزار [[دستگاه خلافت]] بودند؛ زیرا اقتدار نسبی این سه تن مانع دخالت [[سرداران]] ترک در کارهای مهم بود. اما با [[مرگ]] مکتفی به [[سال ۲۹۵ ق]]. ، راه برای [[سلطه]] [[مجدد]] ترکان و تاخت‌وتازهای آنان هموار گردید؛ از این‌رو چون [[وزیران]] و سرداران ترک دریافتند که با وجود خلفای [[قدرتمندی]] مانند معتضد یا مکتفی نخواهند توانست بر امور مسلط باشند، بدین نتیجه رسیدند که برای [[تجدید]] اقتدار [[سیاسی]] خود باید خلافت را به افرادی [[ضعیف]] و بی‌اراده بسپارند. چنانکه عباس بن حسن، [[وزیر]] [[قدرتمند]] مکتفی، بنا به توصیه ابن [[فرات]]، خلافت را پس از وی به المقتدر داد؛ زیرا ابن فرات که یکی از دبیران بانفوذ [[عباسی]] بود بدو گفت که «در این شرایط باید خلافت را به کسی داد که از [[کاخ]] و باغ و [[مال]] و [[ثروت]] بی‌اطلاع و در [[امور سیاسی]] و [[اقتصادی]] نا [[آگاه]] باشد»<ref>تجارت الأمم، ج۱، ص۲-۳؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۱۲.</ref>. بنابراین، با وجود آنکه افراد شایسته‌ای چون [[عبدالله بن معتز]] نیز نامزد [[خلافت]] بودند، عباس به دستیاری [[سرداران]] ترک، [[مقتدر]] سیزده ساله را به خلافت برداشت.<ref>[[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه]] ص ۱۴۲.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
# [[پرونده:IM009737.jpg|22px]] [[سید احمد رضا خضری|خضری، سید احمد رضا]]، [[تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه (کتاب)|'''تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مکتفی عباسی]]
[[رده:مکتفی عباسی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۸

المکتفی بالله (۲۸۹ - ۲۹۵ق)

پس از مرگ معتضد به سال ۲۸۹ ق. پسرش علی با لقب المکتفی بالله به خلافت رسید. وی به هنگام مرگ پدر در رقه بود؛ از این‌رو قاسم وزیر برایش بیعت گرفت و البته به پاس این خدمت، مقام وزارت را در زمان مکتفی به دست آورد. مهمترین دل مشغولی مکتفی شورش‌های گسترده و پی در پی قرامطه بود که شام و بحرین و عراق را فرا گرفته بود، خاصه در شام که قرمطیان با استفاده از ضعف و سستی بنی طولون، به رهبری یحیی بن ذکرویه، سر بر آورده و امرای طولونی را از بیشتر قسمت‌های شام رانده بودند و پس از تصرف بخش‌هایی از عراق و صحرای سماوه و شام، دمشق را نیز به محاصره درآوردند؛ اما یحیی در جریان آن محاصره به قتل رسید و برادرش، حسین، که به صاحب الشامه مشهور بود به جای وی نشست. حسین دمشق را با پیمان صلحی به دست آورد و سپس حمص، حماة، بعلبک و سلمیّه را تصرف کرد و عده بسیاری از ساکنان آن شهرها را از دم تیغ گذراند[۱] و چون این اخبار به مکتفی رسید، در رمضان ۲۹۰ ق. برای سرکوب قرمطیان به سوی شام حرکت کرد. وی در رَقّه سپاهی به فرماندهی محمد بن سلیمان به جنگ صاحب الشامه فرستاد. ابن سلیمان سپاه قرمطی را در هم کوبید و بسیاری از آنان را به قتل رساند و صاحب الشامه و ۳۶۰ تن از یارانش را دستگیر کرد و نزد مکتفی به رَقِّه فرستاد. مکتفی آنان را به وضعی فجیع و با شکنجه و آزار فراوان به قتل رساند. دیگر یاران صاحب الشامه که توانسته بودند جان سالم به در برند نزد ذکرویه، پدر صاحب الشامه، رفتند و او را به ریاست برداشتند. ذکرویه به خون‌خواهی پسران برخاست و با مکتفی جنگ‌های بسیار درانداخت و در این راه از قتل و غارت دریغ نورزید؛ چنانکه به سال ۲۹۴ ق. راه را بر حاجیانی که از مکه باز می‌گشتند گرفت و حدود بیست هزار نفر از آنان را به وضعی فجیع به قتل رساند. مکتفی در همان سال سپاهی به دفع ذکرویه فرستاد. ذکرویه در آن جنگ به قتل رسید و نایره شورش قرمطیان موقتاً خاموش گردید؛ با این همه، قیام‌های متعدد آنان در شام ادامه یافت و عباسیان تا پایان قرن چهارم هیچ‌گاه از آسیب قرمطیان شام درامان نبودند[۲]. چنانکه پیش از این گفتیم، با پیروزی سپاه مکتفی بر قرامطه شام، دولت طولونیان نیز از میان رفت؛ زیرا سردار خلیفه پس از فتح شام و مصر، افراد خاندان طولانی را به بغداد منتقل کرد و به حکومت آن خاندان پایان داد.

دیگر از وقایع مهم دوره خلافت مکتفی، اقتدار روزافزون سامانیان است که پیش از این بدان پرداختیم؛ همچنین در زمان وی خاندان حمدانی به صحنه سیاست گام نهادند که در صفحات آتی این کتاب بدان خواهیم پرداخت.

نکته‌ای که باید به آن اشاره کرد این است که ترکان در زمان مکتفی نیز، همچون دوران معتضد و معتمد، اقتدار کمی داشتند و بیشتر خدمتگزار دستگاه خلافت بودند؛ زیرا اقتدار نسبی این سه تن مانع دخالت سرداران ترک در کارهای مهم بود. اما با مرگ مکتفی به سال ۲۹۵ ق. ، راه برای سلطه مجدد ترکان و تاخت‌وتازهای آنان هموار گردید؛ از این‌رو چون وزیران و سرداران ترک دریافتند که با وجود خلفای قدرتمندی مانند معتضد یا مکتفی نخواهند توانست بر امور مسلط باشند، بدین نتیجه رسیدند که برای تجدید اقتدار سیاسی خود باید خلافت را به افرادی ضعیف و بی‌اراده بسپارند. چنانکه عباس بن حسن، وزیر قدرتمند مکتفی، بنا به توصیه ابن فرات، خلافت را پس از وی به المقتدر داد؛ زیرا ابن فرات که یکی از دبیران بانفوذ عباسی بود بدو گفت که «در این شرایط باید خلافت را به کسی داد که از کاخ و باغ و مال و ثروت بی‌اطلاع و در امور سیاسی و اقتصادی نا آگاه باشد»[۳]. بنابراین، با وجود آنکه افراد شایسته‌ای چون عبدالله بن معتز نیز نامزد خلافت بودند، عباس به دستیاری سرداران ترک، مقتدر سیزده ساله را به خلافت برداشت.[۴].

منابع

پانویس

  1. الکامل، ج۷، ص۵۲۴.
  2. اسلام در ایران، ص۳۱۱.
  3. تجارت الأمم، ج۱، ص۲-۳؛ متز، آدام، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ج۱، ص۱۲.
  4. خضری، سید احمد رضا، تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه ص ۱۴۲.