آثار و نتایج عدالت اجتماعی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ' به '')
جز (جایگزینی متن - '| موضوعات وابسته = ↵| تعداد پاسخ = ۱↵}}' به '| تعداد پاسخ = ۱ }}')
خط ۶: خط ۶:
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از سیره اجتماعی معصومان (نمایه)|کلیاتی از سیره اجتماعی معصومان]]
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از سیره اجتماعی معصومان (نمایه)|کلیاتی از سیره اجتماعی معصومان]]
| مدخل اصلی = [[عدالت اجتماعی]]
| مدخل اصلی = [[عدالت اجتماعی]]
| موضوعات وابسته =
| تعداد پاسخ = ۱
| تعداد پاسخ = ۱
}}
}}

نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۷

آثار و نتایج عدالت اجتماعی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان
مدخل اصلیعدالت اجتماعی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آثار و نتایج عدالت اجتماعی چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌

آقای دکتر م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌ در کتاب «سیره نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«برای عدالت اجتماعی آثار و نتایج شگفت فردی، اجتماعی و تکوینی است که هیچ امری چون آن از چنین پیامدهایی برخوردار نیست. با عدالت است که رحمت‌های الهی سرزمین‌ها را به وفور دربر می‌گیرد، چنان که از قول امیرمؤمنان علی(ع) وارد شده است: «مَنْ‏ عَدَلَ‏ فِي‏ الْبِلَادِ نَشَرَ اللَّهُ عَلَيْهِ الرَّحْمَةَ»[۱].

در آموزه‌های پیشوایان دین چون به عدالت عمل شود، رحمت الهی در لباس ریزش نعمت، جهش برکت، گسترش امنیت و زایش رفاهت جلوه می‌یابد و زندگی مردمان به سامان درست می‌رسد و همه چیز در مجرای خودش قرار می‌گیرد. برخی سخنان پیشوای عدالت‌گرایان، علی(ع) گویای این آثار و نتایج است: «بِالْعَدْلِ‏ تَتَضَاعَفُ‏ الْبَرَكَاتُ‏»[۲]. «مَا عُمِّرَتِ‏ الْبُلْدَانُ‏ بِمِثْلِ‏ الْعَدْلِ‏»[۳]. «الْعَدْلُ‏ يُصْلِحُ‏ الْبَرِيَّةَ»[۴]. «بِالْعَدْلِ‏ تَصْلُحُ‏ الرَّعِيَّةُ»[۵].

و در پرتو عدالت مردمان به بی‌نیازی می‌رسند، چنان که امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ‏ النَّاسَ‏ يَسْتَغْنُونَ‏ إِذَا عُدِلَ‏ بَيْنَهُمْ‏»[۶].

بنابراین در سایه عدالت است که امنیت همگان و رفاهت مردمان تأمین می‌شود و زمینه تربیت آنان تدارک می‌گردد، و دین و دین‌داری به درستی برپا می‌شود و رونق حقیقی می‌یابد. امام صادق(ع) فرمود: «أَنَّ فِي‏ وِلَايَةِ وَالِي‏ الْعَدْلِ‏ وَ وُلَاتِهِ‏ إِحْيَاءَ كُلِّ حَقٍّ وَ كُلِّ عَدْلٍ وَ إِمَاتَةَ كُلِّ ظُلْمٍ وَ جَوْرٍ وَ فَسَادٍ فَلِذَلِكَ كَانَ السَّاعِي فِي تَقْوِيَةِ سُلْطَانِه‏ وَ الْمُعِينُ لَهُ عَلَى وِلَايَتِهِ سَاعِياً إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ مُقَوِّياً لِدِينِهِ»[۷]. فرمان بردن از خدا و مدد رساندن به دین خدا، در اجرای عدالت است؛ و این‌گونه است که مردمان به صلاح و سامان می‌آیند و وحدت و یکپارچگی تحقق می‌یابد. حضرت زهرا(س) فرمود: «فَفَرَضَ اللهُ... الْأحْکَامَ الْعَدْلَ إِینَاسَاً لِلرَّعِیَّةِ»[۸].

جامعه انسانی به معنای واقعی در پرتو دادگری جلوه می‌یابد. شیخ صدوق و شیخ ابن فتال نیشابوری در خبری زیبا این حقیقت را بازگو کرده‌اند. آورده‌اند که ذو القرنین نبی(ع) پس از پایان بردن سد[۹]، به شهری وارد شد که مردم آنجا در امنیت و رفاهت و عزت کامل به سر می‌بردند.

ذوالقرنین در شگفت شد و علت را جویا گردید. آنان از حکومت عدالت در میان خود سخن گفتند و در پاسخ پرسش‌های او آثار و نتایج عدالت را برشمردند: همچنان که می‌رفت به مردمانی عالم از قوم موسی رسید که به حق هدایت می‌کردند و بر مبنای عدالت عمل می‌نمودند. پس چون آنان را دید، بدیشان فرمود: ای مردم، مرا از وضع خود آگاه کنید که من تمام خاور و باختر، و خشکی و دریا، و پستی و بلندی، و روشنایی و تاریکی زمین را پیموده‌ام و با جامعه‌ای مانند شما روبه‌رو نشده‌ام. چرا گور مردگانتان بر در خانه‌هایتان است؟ گفتند: برای این که مرگ را فراموش نکنیم و یادش را از دل‌هایمان بیرون نبریم. فرمود: چرا خانه‌هایتان در ندارد؟ گفتند: در میان ما دزد و مشکوکی نیست و جز انسان‌های امین در میان ما کسی نیست. فرمود: چرا فرماندهانی ندارید؟ گفتند: ما به یکدیگر ستم روا نمی‌داریم. فرمود: چرا حاکمانی در میانتان نیست؟ گفتند: ما با یکدیگر دشمنی نمی‌ورزیم. فرمود: چرا پادشاه ندارید؟ گفتند: ما ثروت اندوزی نمی‌کنیم. فرمود: چرا بر یکدیگر برتری ندارید و متفاوت نیستید؟ گفتند: زیرا با یکدیگر مواسات و مهربانی می‌کنیم. فرمود: چرا با یکدیگر نزاع نمی‌کنید و اختلاف ندارید؟ گفتند: به سبب نزدیک و الفت قلب‌هایمان و اصلاح میان خودمان. فرمود: چرا زیاده‌روی و کشتار میان شما نیست؟ گفتند: زیرا اراده خود را بر طبیعتمان و بردباری را بر هوس‌هایمان چیره کرده‌ایم. فرمود: چرا وحدت دارید و بر راه مستقیم سیر می‌کنید؟ گفتند: زیرا به یکدیگر دروغ نمی‌گوییم و نیرنگ نمی‌زنیم و پشت سر یکدیگر بدگویی نمی‌کنیم. فرمود: مرا خبر دهید که چرا میان شما نادار و کمبودداری یافت نمی‌شود؟ گفتند: زیرا ما به طوری مساوی تقسیم می‌کنیم. فرمود: چرا میان شما انسان خشن و تندخویی وجود ندارد؟ گفتند: زیرا خود را به افتادگی و فروتنی پرورده‌ایم. فرمود: چرا خداوند طولانی‌ترین عمرها را به شما داده است؟ گفتند: چون به حق رفتار می‌نماییم و به عدالت حکم می‌کنیم.[۱۰].

همه اخلاقیات در پرتو عدالت شکوفا می‌شود و تا زمانی که عدالت در همه وجوهش چهره نگشاید این زیبایی‌ها جلوه نمی‌نماید که والاترین و برترین پدیده انسانی، عدالت اجتماعی است؛ و به بیان رساترین سخنگوی عدالت انسانی، علی(ع): «أَسْنَى‏ الْمَوَاهِبِ‏ الْعَدْلُ‏»[۱۱]»[۱۲]

منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان

پانویس

  1. «هر که در شهرها عدالت را اجرا کند، خداوند رحمت خویش را بر او بگسترد». شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۳۷.
  2. «با اجرای عدالت برکت‌ها چند برابر می‌شود». شرح غررالحکم، ج۳، ص۲۰۵.
  3. «هیچ چیز مانند داد شهرها را آباد نمی‌سازد». غررالحکم، ج۲، ص۲۶۴.
  4. «آفریدگان را اجرای عدالت اصلاح می‌کند و بس». غرر الحکم، ج۱، ص۲۹.
  5. «جامعه و مردمان فقط با اجرای عدالت اصلاح می‌شوند و سامان می‌یابند». غررالحکم، ص۲۹۲.
  6. «اگر عدالت در میان مردمان حکمفرما شود، همگان بی‌نیاز گردند». الکافی، ج۳، ص۵۶۸؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۸۰؛ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۳؛ المقنعة، ص۲۸۰؛ تهذیب الاحکام، ج۴، ص۱۳۶.
  7. «در ولایت والی عادل و کارگزارانش هر حق و عدلی زنده می‌شود و هر ستم و جور و فسادی کشته می‌شود، و به همین جهت هر کس که در تقویت حکومت او بکوشد و در اداره امور به او مدد رساند، کوشنده در راه طاعت خدا و نیروبخش دین اوست». تحف العقول، ص۲۴۶.
  8. «خداوند عدالت در قضاوت را سبب انس یافتن مردمان [با هم و با حکومت] قرار داده است». دلائل الامامة، ص۳۲-۳۳.
  9. در قرآن کریم، سوره کهف، آیات ۸۳ تا ۹۷ درباره ذوالقرنین و ساختن سد چنین آمده است: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا * إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا * فَأَتْبَعَ سَبَبًا * حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا * قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا * وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا * ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا * حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا * كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا * ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا * حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا * قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا * قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا * آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا * فَمَا اسْطَاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا «و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند * ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم * پس، راهی را پی گرفت * تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری* گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد * و امّا آن کس که ایمان آورد و کار شایسته‌ای کند، او را پاداش، نکویی خواهد بود و کار را بر او آسان خواهیم گرفت * سپس راهی را پی گرفت * تا چون به سرزمین بر دمیدن خورشید رسید، آن را چنین یافت که بر مردمی می‌تافت که در برابر (تابش) آن پوششی برای آنان قرار نداده بودیم * چنین بود؛ و ما بر آنچه نزد او بود با آگاهی چیرگی داشتیم * سپس راهی را پی گرفت * تا چون میان دو سدّ رسید در برابر آن دو (سدّ) گروهی را دید که (هیچ) زبانی را درست درنمی‌یافتند * گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری می‌ورزند، آیا می‌خواهی برای تو هزینه‌ای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟ * گفت: آنچه پروردگارم در آن مرا توانمند کرده بهتر است، بنابراین مرا با نیرویی (انسانی) یاری دهید تا میان شما و آنان دیواری بنا نهم * پاره‌های (بزرگ) آهن برایم بیاورید؛ تا هنگامی که میان دو کوه را (پر و) برابر کرد، گفت اکنون (در کوره‌های آتش) بدمید؛ تا هنگامی که آن (پاره‌های آهن) را آتش (گون) کرد، گفت: (اینک) برای من مس گداخته بیاورید تا روی آن بریزم * و (بدین‌گونه یأجوج و مأجوج) نه می‌توانستند از آن بالا روند و نه می‌توانستند بدان رخنه کنند» سوره کهف، آیه ۸۳-۹۷.
  10. «فَبَيْنَا هُوَ يَسِيرُ إِذْ وَقَعَ عَلَى الْأُمَّةِ الْعَالِمَةِ مِنْ قَوْمِ مُوسَى الَّذِينَ‏ ﴿يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ سوره اعراف، آیه ۱۵۹. فَلَمَّا رَآهُمْ قَالَ لَهُمْ أَيُّهَا الْقَوْمُ أَخْبِرُونِي بِخَبَرِكُمْ فَإِنِّي قَدْ دُرْتُ الْأَرْضَ شَرْقَهَا وَ غَرْبَهَا وَ بَرَّهَا وَ بَحْرَهَا وَ سَهْلَهَا وَ جَبَلَهَا وَ نُورَهَا وَ ظُلْمَتَهَا فَلَمْ أَلْقَ مِثْلَكُمْ فَأَخْبِرُونِي مَا بَالُ قُبُورِ مَوْتَاكُمْ عَلَى أَبْوَابِ بُيُوتِكُمْ قَالُوا فَعَلْنَا ذَلِكَ لِئَلَّا نَنْسَى الْمَوْتَ وَ لَا يَخْرُجَ ذِكْرُهُ مِنْ قُلُوبِنَا قَالَ فَمَا بَالُ بُيُوتِكُمْ لَيْسَ عَلَيْهَا أَبْوَابٌ قَالُوا لَيْسَ فِينَا لِصٌّ وَ لَا ظَنِينٌ وَ لَيْسَ فِينَا إِلَّا أَمِينٌ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ أُمَرَاءُ قَالُوا لَا نَتَظَالَمُ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَيْسَ بَيْنَكُمْ حُكَّامٌ قَالُوا لَا نَخْتَصِمُ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَيْسَ فِيكُمْ مُلُوكٌ قَالُوا لَا نَتَكَاثَرُ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَا تَتَفَاضَلُونَ وَ لَا تَتَفَاوَتُونَ قَالُوا مِنْ قِبَلِ أَنَّا مُتَوَاسُونَ مُتَرَاحِمُونَ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَا تَتَنَازَعُونَ وَ لَا تَخْتَلِفُونَ قَالُوا مِنْ قِبَلِ أُلْفَةِ قُلُوبِنَا وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَيْنِنَا قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَا تَسْتَبُونَ وَ لَا تَقْتُلُونَ [تُقْتَلُونَ‏] قَالُوا مِنْ قِبَلِ أَنَّا غَلَبْنَا طَبَائِعَنَا بِالْعَزْمِ وَ سَبَيْنَا [سُسْنَا] أَنْفُسَنَا بِالْحِلْمِ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ كَلِمَتُكُمْ وَاحِدَةٌ وَ طَرِيقَتُكُمْ مُسْتَقِيمَةٌ قَالُوا مِنْ قِبَلِ أَنَّا لَا نَتَكَاذَبُ وَ لَا نَتَخَادَعُ وَ لَا يَغْتَابُ بَعْضُنَا بَعْضاً قَالَ فَأَخْبِرُونِي لِمَ لَيْسَ فِيكُمْ مِسْكِينٌ وَ لَا فَقِيرٌ قَالُوا مِنْ قِبَلِ أَنَّا نَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ قَالَ فَمَا بَالُكُمْ لَيْسَ فِيكُمْ فَظٌّ وَ لَا غَلِيظٌ قَالُوا مِنْ قِبَلِ الذُّلِّ وَ التَّوَاضُعِ قَالَ فَلِمَ جَعَلَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَطْوَلَ النَّاسِ أَعْمَاراً قَالُوا مِنْ قِبَلِ أَنَّا نَتَعَاطَى الْحَقَّ وَ نَحْكُمُ بِالْعَدْلِ...» امالی الصدوق، ص۱۴۵-۱۴۶؛ علل الشرایع، ج۲، ص۴۷۳-۴۷۴؛ أبوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، کمال الدین و تمام النعمة، مکتبة الصدوق، طهران، ۱۳۹۵ ق. ص۴۰۴-۴۰۶؛ روضة الواعظین، ص۴۷۸؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۱۷۶-۱۷۷.
  11. «گرانبهاترین موهبت‌ها عدالت است». شرح غررالحکم، ج۲، ص۳۷۷.
  12. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲ ص ۳۱۶.