سخن گفتن در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
==آداب سخن در سخنان پیامبر اعظم{{صل}}== | ==آداب سخن در سخنان پیامبر اعظم{{صل}}== | ||
===صداقت=== | ===صداقت=== | ||
از پیامبر{{صل}} روایت شده است که فرمود: در نظر من بهترین سخن آن است که راستتر باشد: {{متن حدیث| | از پیامبر{{صل}} روایت شده است که فرمود: در نظر من بهترین سخن آن است که راستتر باشد: {{متن حدیث| أَحَبَّ الْحَدِيثَ إِلَيَّ أُصَدِّقُهُ }}<ref>نهج الفصاحه، ح۸۱.</ref>. | ||
===به حق سخن گفتن=== | ===به حق سخن گفتن=== | ||
حق را بگو، هر چند تلخ باشد: {{متن حدیث|قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً}}<ref>نهج الفصاحه، ح۲۱۰۱.</ref>. | حق را بگو، هر چند تلخ باشد: {{متن حدیث|قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً}}<ref>نهج الفصاحه، ح۲۱۰۱.</ref>. | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
در حدیث نبوی آمده است که هر گاه دو تن آهسته سخن میگویند میان آنها داخل مشو: {{متن حدیث| إِذَا كَانَ اثْنَانِ يتناجيانِ فَلَا تَدْخُلْ بَيْنَهُمَا }}<ref>نهج الفصاحه، ح۲۳۰.</ref>. در سیره پیامبر اسلام{{صل}} آمده است که حضرت سخن کسی را قطع نمیکرد، مگر این که باطل میگفت<ref>منتهی الآمال، ج۱، ص۵۵.</ref>. | در حدیث نبوی آمده است که هر گاه دو تن آهسته سخن میگویند میان آنها داخل مشو: {{متن حدیث| إِذَا كَانَ اثْنَانِ يتناجيانِ فَلَا تَدْخُلْ بَيْنَهُمَا }}<ref>نهج الفصاحه، ح۲۳۰.</ref>. در سیره پیامبر اسلام{{صل}} آمده است که حضرت سخن کسی را قطع نمیکرد، مگر این که باطل میگفت<ref>منتهی الآمال، ج۱، ص۵۵.</ref>. | ||
===پذیرش سخن حق=== | ===پذیرش سخن حق=== | ||
سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر، چه از کوچک و چه از بزرگ، اگرچه دشمن و بیگانه باشد: {{متن حدیث| | سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر، چه از کوچک و چه از بزرگ، اگرچه دشمن و بیگانه باشد: {{متن حدیث| اقْبَلْ الْحَقِّ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهِ مِنْ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ وَ إِنْ كَانَ بَغِيضاً بَعِيداً}}<ref>نهج الفصاحه، ح۴۲۸.</ref>. | ||
===نپذیرفتن سخن ناحق=== | ===نپذیرفتن سخن ناحق=== | ||
سخن ناحق را از هر که شنیدی نپذیر، اگر چه آن را از دوست و نزدیک خود بشنوی: {{متن حدیث| | سخن ناحق را از هر که شنیدی نپذیر، اگر چه آن را از دوست و نزدیک خود بشنوی: {{متن حدیث| وَ ارْدُدْ الْبَاطِلِ عَلَى مَنْ جاءَكَ بِهِ مِنْ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ وَ إِنْ كَانَ حَبِيباً قَرِيباً }}<ref>نهج الفصاحه، ح۴۲۸.</ref>. | ||
===کمگویی=== | ===کمگویی=== | ||
سخن کمتر گویید تا شیطان مجذوبتان نکند: {{متن حدیث|عَلَیْکُمْ بِقِلَّةِ الْکَلَامِ وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ}}<ref>نهج الفصاحه، ح۲۹۳۴.</ref>. | سخن کمتر گویید تا شیطان مجذوبتان نکند: {{متن حدیث|عَلَیْکُمْ بِقِلَّةِ الْکَلَامِ وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ}}<ref>نهج الفصاحه، ح۲۹۳۴.</ref>. |
نسخهٔ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۱
مقدمه
پیامبر خاتم (ص) در سخن گفتن آرام بود و فصاحت همراه با بلاغت داشت. بیشتر گوش میکرد و کمتر سخن میگفت. اگر سخنی میگفت، به ضرورت بود و زوایدی در کلامش دیده نمیشد. به کسی طعنه نمیزد. سخنش، منظم، کوتاه و قانع کننده بود. وسط صحبت گاهی درنگ میکرد تا مخاطبان، حرفهای او را خوب بفهمند و گاهی خاموش میماند تا دیگران پرسش خود را مطرح کنند. در شرم و حیا بیمانند بود. اگر سخنی غیرعادی بر زبان جاری میکرد، از شدت شرم چهرهاش سرخ میشد. بسیار پرحوصله و با گذشت بود[۱].
کیفیت کلام، نشاندهنده میزان خرد و شخصیت گوینده است. رسول گرامی اسلام، امیر سخن ورزی بود و سخنانش کاملاً مفید و مرتبط با موضوع بود. «پیامبر اکرم (ص) زبان خویش را نگه میداشت و به کار نمیانداخت مگر در اموری که به آن حضرت مربوط یا سودمند باشد. وقتی هم سخنی میگفت، الفت بخش بود، نه عامل تفرقه و وحدت شکنی جامعه»[۲].
ایشان به قدر عقول دیگران سخن میگفت، چنان که امام صادق (ع) میفرماید: «رسول خدا (ص) هرگز با مردم، با عمق عقل و درک خود سخن نگفت و میفرمود: ما پیامبران مأموریم که با مردم به اندازه عقل آنان حرف بزنیم، نه به قدر فهم خودمان».[۳]؛
سخنان حضرت مایه جلب مخاطبان میگردید؛ زیرا همهفهم بود. دراین باره آمده است: «كَانَ كَلَامُهُ فَصْلًا يَتَبَيَّنُهُ كُلُّ مَنْ سَمِعَهُ»؛ «سخنانش، روشن و گویا بود، چنان که هر شنوندهای آن را میفهمید»[۴].
صبر و تحمل اشخاص هنگام گوش دادن به گفتار دیگران مشخص میشود؛ چه اینکه برخی افراد کم ظرفیت در میانه سخنان دیگران، کلامشان را قطع میکنند. درباره سیره رسول خدا (ص) در این زمینه آمده است: «مَنْ تَكَلَّمَ أَنْصَتُوا لَهُ حَتَّى يَفْرُغَ وَ لَا يَقْطَعُ عَلَى أَحَدٍ كَلَامَهُ» «هرکس در حال حرف زدن است، ساکت شوید تا از سخن گفتن فراغت یابد و خود آن حضرت هم هرگز کلام کسی را قطع نمیکرد».[۵].
لهجه خوش و برخورد زیبا و سخن همراه با تبسم بسیار اثرگذار است و کلام را دل نشین میسازد. این جلوه از رفتار انسانی نیز در سیره رسول رحمت به خوبی نمایان بود: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا حَدَّثَ بِحَدِيثٍ تَبَسَّمَ فِي حَدِيثِهِ»؛ «سخن گفتن رسول الله (ص) با تبسمی دلنشین آمیخته بود»[۶].
همه سخنان رسول اکرم (ص)، حکمت و هدایت و خطبه هایش کوتاه بود و کمترین سخن بیهوده در آن راه نداشت: «كَانَ أَقْصَرَ النَّاسِ خُطْبَةً وَ أَقَلَّهُمْ هَذَراً»[۷]؛ در عین کوتاهی سخن اگر لازم میشد، برای تفهیم مطالب و درک شنونده، سخن را تکرار میکرد: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا حَدَّثَ الْحَدِيثَ أَوْ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ كَرَّرَهُ ثَلَاثاً لِيَفْهَمَ وَ يُفْهَمَ عَنْهُ» «گاهی برای آنکه سخنش کاملاً برای طرف مقابل، مفهوم و بیابهام باشد، آن را سه بار تکرار میفرمود».[۸].
دیرتر از همه خشمگین و عصبانی میشد و زودتر از همه گذشت میکرد. در حال خشم و رضا، جز سخن حق نمیگفت: «وَ كَانَ فِي الرِّضَا وَ الْغَضَبِ لَا يَقُولُ إِلَّا حَقّاً»؛ «پیامبر اکرم (ص) در حال رضا و غضب، چیزی جز حق نمیگفت»[۹]. زبان را نشانه زیبایی میدانست و میفرمود: «أَلْجَمَالُ فِي الرَّجُلِ الِّلسَانُ»؛ «زیبایی مرد، زبان اوست»[۱۰].
شایسته است انسان هرگاه لب به سخن باز میکند، کلامی شایسته و همراه با اندیشه بگوید که گواه زیبایی درون و کمالات روحی او باشد. رسول الله (ص)، زیاده گویی را مایه سنگ دلی میدانست و میفرمود: «لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ، فَإِنَّ كَثْرَةَ الْكَلَامِ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَسْوَةُ الْقَلْبِ» «در غیر از یاد خدا، بسیار سخن مگویید؛ زیرا بسیارگویی در جز یاد خدا، موجب سخت دلی است».[۱۱].
در جای دیگر فرمود: «خدا بیامرزد کسی را که زیاده گویی خود را مهار کند»[۱۲]. پیامبر اکرم (ص)، دیگران را از سخنان بیهوده نهی میفرمود و گزیده گویی را از نشانههای مسلمانی میشمرد: «مِنْ حُسْنِ إِسْلَامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ الْكَلَامَ فِيمَا لَا يَعْنِيهِ»؛ «از نشانههای نیکویی اسلام شخص، دم فرو بستن از بیهودهگویی است»[۱۳].[۱۴].
آداب سخن در سخنان پیامبر اعظم(ص)
صداقت
از پیامبر(ص) روایت شده است که فرمود: در نظر من بهترین سخن آن است که راستتر باشد: « أَحَبَّ الْحَدِيثَ إِلَيَّ أُصَدِّقُهُ »[۱۵].
به حق سخن گفتن
حق را بگو، هر چند تلخ باشد: «قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً»[۱۶].
چشمپوشی از سخن بیهوده
در حدیث نبوی آمده است که از سخنان بیهوده چشم بپوش، سخنی که رفع حاجت کند تو را کفایت کند: «اتْرُكْ فُضُولَ الْكَلَامِ وَ حَسْبُكَ مِنَ الْكَلَامِ مَا تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ»[۱۷].
عدم مداخله
در حدیث نبوی آمده است که هر گاه دو تن آهسته سخن میگویند میان آنها داخل مشو: « إِذَا كَانَ اثْنَانِ يتناجيانِ فَلَا تَدْخُلْ بَيْنَهُمَا »[۱۸]. در سیره پیامبر اسلام(ص) آمده است که حضرت سخن کسی را قطع نمیکرد، مگر این که باطل میگفت[۱۹].
پذیرش سخن حق
سخن حق را از هر که شنیدی بپذیر، چه از کوچک و چه از بزرگ، اگرچه دشمن و بیگانه باشد: « اقْبَلْ الْحَقِّ مِمَّنْ أَتَاكَ بِهِ مِنْ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ وَ إِنْ كَانَ بَغِيضاً بَعِيداً»[۲۰].
نپذیرفتن سخن ناحق
سخن ناحق را از هر که شنیدی نپذیر، اگر چه آن را از دوست و نزدیک خود بشنوی: « وَ ارْدُدْ الْبَاطِلِ عَلَى مَنْ جاءَكَ بِهِ مِنْ صَغِيرٍ أَوْ كَبِيرٍ وَ إِنْ كَانَ حَبِيباً قَرِيباً »[۲۱].
کمگویی
سخن کمتر گویید تا شیطان مجذوبتان نکند: «عَلَیْکُمْ بِقِلَّةِ الْکَلَامِ وَ لَا يَسْتَهْوِيَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ»[۲۲].
تدبر قبل از سخنگویی
یکی از صفات انسان عاقل این است که هرگاه بخواهد سخن بگوید، اول فکر کند و نیک بیندیشد، اگر نیک باشد؛ بگوید و بهره برد و اگر بد باشد سکوت کند و سالم ماند: «صِفَةُ الْعَاقِلِ أ... إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ تَدَبَّرَ فَإِنْ كَانَ خَيْراً تَكَلَّمَ فَغَنِمَ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً سَكَتَ فَسَلِمَ»[۲۳].[۲۴]
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۲.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۵۱.
- ↑ «مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۸۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۵۳.
- ↑ سنن النبی، ص۴۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۷.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۲۰.
- ↑ سنن النبی، ص۷۶.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی؛ مسعود انصاری، پیام پیامبر، ج۱، ص۵۲۲.
- ↑ عباس مهرین، خاتم النبیین، ص۵۲۴۸.
- ↑ سنن النبی، ص۴۵.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۱، ص۵۲۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص۲۶.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۸۱.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۲۱۰۱.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۳۱.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۲۳۰.
- ↑ منتهی الآمال، ج۱، ص۵۵.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۴۲۸.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۴۲۸.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۲۹۳۴.
- ↑ نهج الفصاحه، ح۱۸۳۶.
- ↑ لکزایی، نجف، سیره پیامبر اعظم در گذر از جامعه جاهلی به جامعه اسلامی، ص 30-32.