ابو سلمه مخزومی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[اسود بن عبدالاسد]] (برادر پدری) | |||
* [[ام سلمه]] (همسر سابق) | * [[ام سلمه]] (همسر سابق) | ||
* [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] (فرزند) | * [[عمر بن ابی سلمه مخزومی]] (فرزند) |
نسخهٔ کنونی تا ۹ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۳
ابو سلمه مخزومی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله بن عبدالاسد مخزومی |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابو سلمه |
از قبیله | قریش |
از تیره | بنیمخزوم |
پدر | عبدالاسد بن هلال بن عبدالله بن عمر |
مادر | برّه بنت عبدالمطّلب بن هاشم |
همسر | ام سلمه |
پسر | |
دختر | زینب بن ابو سلمه مخزومی |
برادر | ابوسبرة بن ابی رهم |
محل زندگی | مدینه |
درگذشت | ۴ هجری، مدینه |
محل آرامگاه | مدینه |
از اصحاب | پیامبر خاتم |
حضور در جنگ | |
ابو سلمه، عبدالله بن عبدالاسد مخزومی (متوفی در ۴ هجری) از صحابه بدری، عمهزاده رسولالله و برادر رضاعی اوست.
مقدمه
ابوسلمه، از قبیله قریش و تیره بنیمخزوم، مادرش «برّه» دختر عبدالمطّلب بن هاشم (عمه رسولخدا) بود[۱]. او، پیامبر و حمزه، با هم برادر رضاعی بودند؛ زیرا ثویبه کنیز ابولهب، آنها را شیر داده بود [۲].
وی را یازدهمین مسلمان دانستهاند[۳]. گفتهاند: با گروهی خدمت رسول خدا رسید و پیامبر، اسلام را بر آنها عرضه و آیاتی از قرآن را بر آنان قرائت کرد و مسلمان شدند[۴]. ابوسلمه، یکیاز هفده نفر قریشی بود که هنگام بعثت، نوشتن میدانست[۵]. او و همسرش ام سلمه که پس از شهادت شوهرش، افتخار همسری پیامبر (ص) را یافت، از نخستین مسلمانانی بودند که به حبشه مهاجرت کردند[۶]. در بازگشت، در پناه داییاش ابوطالب وارد مکّه شد[۷]. چون از آزار و اذیّت مشرکان قریش درامان نماند، پس از آنکه فهمید گروهی از مردم مدینه، ایمان آوردهاند، به آنجا هجرت کرد. او را نخستین صحابی دانستهاند که یک سال پیش از بیعت عقبه، به مدینه مهاجرت کرد[۸]. دربین راه، مردانی از تیره بنیمغیره، همسرش امّسلمه را که از آن قبیله بود و افرادی از بنیعبدالاسد، فرزندش سَلَمه را که در دامان مادر بود، از روی تعصّب قبیلهای، از او جدا کردند و مانع رفتن آنان با ابوسلمه شدند؛ ولی آنان پس از نزدیک یک سال دوری و تحمّل مشکلات، توانستند خود را به مدینه رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند[۹].
پیامبر (ص) پس از هجرت، بین او و سعد بن خیثمه عقد اخوّت بست[۱۰]. وی افتخار حضور در جنگ بدر[۱۱] و جانشینی پیامبر در مدینه در غزوه ذیالعشیره را داشته است[۱۲]. در جنگ اُحد، مجروح[۱۳] و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نیز با پیامبر (ص) همراه شد. پس از یک ماه که زخم بازوی خود را مداوا کرد و به ظاهر بهبود یافت، پیامبر، وی را به فرماندهی گروهی صد وپنجاه نفری برگزید و ضمن سفارش به تقوا و خیر، به سوی قَطَن (سرزمین بنیاسد) فرستاد[۱۴]. هنگام بازگشت از این سریّه، بر اثر جراحتی که در جنگ اُحد برداشته بود، در روزهای پایانی ماه جمادیالآخر چهارم هجری از دنیا رفت و در مدینه دفن شد [۱۵].
گفته شده که هنگام مرگش دعا کرد: خداوند جانشین خوبی برای او در خانوادهاش قرار دهد. و نیز گفتهاند: درواپسین لحظات حیاتش، پیامبر بر بالین وی حاضر شد. برای او دعا کرد و پس از مفارقت روح از بدنش، چشمان او را برهم نهاد[۱۶]. طبری مینویسد: پیامبر در نماز بر جنازه او نُه تکبیر گفت، و در پاسخ کسانیکه پنداشتند برای پیامبر (ص) سهو یا نسیانی رخ داده، فرمود: اگر بر «ابیسلمه» هزار تکبیر هم گفته شود، سزاوار آن است[۱۷][۱۸]
ابوسلمه در شأن نزول
سریه ابوسلمه
جستارهای وابسته
- اسود بن عبدالاسد (برادر پدری)
- ام سلمه (همسر سابق)
- عمر بن ابی سلمه مخزومی (فرزند)
- سلمة بن ابو سلمه مخزومی (فرزند)
- دره بن ابو سلمه مخزومی (فرزند)
- زینب بن ابو سلمه مخزومی (فرزند)
- عبدالاسد بن هلال بن عبدالله بن عمر (پدر)
- بنیمخزوم (قبیله)
- قریش (قبیله)
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
- ↑ سیرهابنهشام، ج ۳، ص ۹۶؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۲.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۷۱.
- ↑ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۴۸.
- ↑ العِقدالفرید، ج ۴، ص ۱۴۹.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۳۲۶.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۱، ص ۳۶۹.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ تاریخ طبری، ج۱، ص ۵۶۵.
- ↑ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۴۶۹.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۱.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۵۵؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ المغازی، ج۱، ص۷؛ سیره ابنهشام، ج ۲، ص ۵۹۸.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳ و ۳۴۰.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ الطبقات، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ الطبقات، ج۳، ص ۱۸۲ و ۱۸۳؛ انسابالاشراف، ج ۱۰، ص ۲۲۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۱۳.
- ↑ خراسانی، محمد، مقاله «ابو سلمه مخزومی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص 690-691.