الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
'''[[حضرت زینب|حضرت زینب]]''' {{س}} دختر [[امیر المؤمنین]] و [[فاطمه زهرا]] {{س}} در [[سال پنجم هجری]]، روز ۵ جمادی الأولی در [[مدینه]]، پس از [[امام حسین]] {{ع}} به [[دنیا]] آمد. از [[القاب]] ایشان: «عقیله بنی‌هاشم»، «عقیله طالبیین»، «موثّقه»، «عارفه»، «عالمه»، «محدثه»، «فاضله»، «کامله»، «عابده آل علی» است. [[زینب]] مخفّف "زین اب" است، یعنی [[زینت]] پدر. [[حضرت زینب]] با [[عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب]] (پسر عموی خودش) [[ازدواج]] کرد که حاصل آن دو پسر به نام‌های [[محمد بن عبدالله بن جعفر]] و [[عون بن عبدالله بن جعفر]] بودند که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدند. این بانوی بزرگ، دارای [[قوّت]] [[قلب]]، [[فصاحت]] [[زبان]]، [[شجاعت]]، [[زهد]] و ورع، [[عفاف]] و [[شهامت]] فوق العاده بود.
'''[[شهادت حضرت فاطمه|شهادت حضرت فاطمه]]''' {{س}} پس از آن روی داد که بعد از رحلت [[پیامبر اکرم]] {{صل}}،  اوضاع جسمی [[فاطمه]] {{س}} پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از [[حق]] [[الهی]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} کوتاه نیامد. حضرت در آخرین لحظات عمر  خطاب به [[حضرت علی]] {{ع}} عرضه داشت: پسر عمو! من خبر [[مرگ]] خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در [[دل]] دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند در [[تشییع]] جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان [[خدا]] و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام [[نماز]] بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشم‌ها]] به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .


برخی از فضائل ایشان عبارت است از:
[[حضرت زهرا]] {{س}} در لحظات [[عمر]] کوتاه خویش غسل کرد و خود را [[پاکیزه]] ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از [[اسماء بنت عمیس]] [[روایت]] شده: وقتی لحظه [[وفات حضرت زهرا]] {{س}} نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که [[رحلت پیامبر اسلام]] {{صل}} نزدیک شد، [[جبرئیل]] برایش کافوری از [[بهشت]] آورد و [[رسول خدا]] {{صل}} آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده [[کافور]] حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز [[فرمان]] زهرا را [[اطاعت]] کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای [[نماز]] [[وضو]] گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و [[لباس]] ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن [[وضو]] گرفت.
# '''اوج [[ایثار]] و [[عرفان]]:''' زینب دختر علی در عرصه‌های [[اخلاق]] و عرفان و [[فضیلت]] سرآمد اقران خویش بود. وی همانند پدرش علی و مادرش فاطمه به مراتبِ بالای [[معرفت]] و [[ادب]] و عرفان رسیده بود.
# '''حضور در صحنه‌های گوناگون [[سیاسی]] و [[اجتماعی]]:''' زینب با سخنان و [[رفتار]] خود به زنان مسلمان نشان داد که بی‌تفاوتی در برابر آنچه در [[جامعه]] می‌گذرد به ویژه درباره وضعیت سیاسی و اجتماعی و [[حقوق عمومی]] به دور از [[منش]] و روش [[اسلامی]] است.
# '''[[فصاحت]] و [[بلاغت]]:''' بسیاری از نویسندگان [[شیعی]] و اهل سنت از فصاحت و بلاغت زینب سخن گفته‌اند. [[خطبه]] آن بانو در [[کوفه]] و سخنانش در مجلس ابن زیاد و [[یزید]] جلوه‌هایی از فصاحت و بلاغت او به شمار می‌آیند.
# '''[[بصیرت]] و [[روشن‌بینی]]:''' بصیرت و روشن‌بینی یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته [[عقیله بنی هاشم]] بود. [[شناخت]] درست از [[دین]]، [[امام]] و [[حجت خدا]]، [[دوست]] و [[دشمن]] و [[حق و باطل]] بیان گر [[بصیرت]] و روشن بینی اوست.
# '''الگوی [[شهامت]] و [[شجاعت]]:''' شجاعت عاشوراییان چه [[زنان]] و چه مردان‌شان ریشه در باورهایشان داشت. [[انسان]] اگر بزرگی و عظمت خدا را [[شناخت]]، غیر از خدا هر که و هر چه باشد در نظر او کوچک است. بسیاری از مورخان افزون بر ویژگی‌های دیگر از شجاعت و شهامت او سخن گفته‌اند.
# '''الگوی [[صبر]] و [[پایداری]]:''' برای مقابله برمشکلات و [[مصیبت‌ها]] در راه رسیدن به [[هدف]]، پایداری و [[استقامت]] لازم است. در [[عاشورا]] با جلوه‌های صبر در ابعاد گوناگون رو به روییم و آنچه [[حماسه کربلا]] را به اوج ماندگاری و [[فتح]] [[معنوی]] رساند روحیه [[مقاومت]] [[امام حسین]] و یارانش و [[اهل بیت]] وی به ویژه زینب کبری بود.
# '''[[عفاف]] و [[حجاب]]:''' برای [[زنان]]، [[زینب]] الگوی [[حجاب]] و [[عفاف]] است. او در عین مشارکت در [[حماسه]] بزرگ [[عاشورا]] و ادای [[رسالت]] حساس و خطیر [[اجتماعی]]، منادی متانت و عفاف بود، به طوری که [[اسوه]] همگان شد.


[[حضرت زینب]] در سال ۶۳ و به نقلی ۶۵ هجری درگذشت. قبرش در زینبیّه (در سوریّه کنونی) است. برخی نیز معتقدند مدفن او در [[مصر]] است.
و آن‌گاه با همان [[لباس]] در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه [[احتضار]] که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت [[زهرای مرضیه]] نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: [[درود]] و [[سلام]] بر [[جبرئیل]] و [[رسول خدا]] {{صل}} خدایا! در کنار [[رسول]] تو و در [[رضوان]] و جوار [[رحمت]] و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک [[رسول اکرم]] {{صل}} است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است. پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، [[پوشش]] از چهره [[دخت رسول خدا]] {{صل}} کنار زد، دید [[فاطمه]] از [[دنیا]] رفته است، خود را روی بدن [[پاک]] [[زهرا]] افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه [[جان]]! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} وارد می‌شوی، سلام [[اسماء بنت عمیس]] را به او برسان.


<div class="mainpage_box_more">[[حضرت زینب|ادامه]]</div>
[[ابوبصیر]] از امام صادق {{ع}} نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ [[غلام]] [[عمر]] (در [[روایت]] تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف [[شمشیر]] به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر [[بیماری]] افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، [[زندگی]] سرشار از [[فضایل]] و [[مناقب]] و موضع‌گیری‌های به [[حق]] و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر {{س}} به پایان رسید.
<div class="mainpage_box_more">[[شهادت حضرت فاطمه|ادامه]]</div>

نسخهٔ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۷

شهادت حضرت فاطمه (س) پس از آن روی داد که بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص)، اوضاع جسمی فاطمه (س) پس از آتش زدن در خانه و سقط فرزند، روز به روز وخیم‌تر می‌شد تا آنکه آن حضرت بستری شد، اما لحظه‌ای از حق الهی امیرمؤمنان (ع) کوتاه نیامد. حضرت در آخرین لحظات عمر خطاب به حضرت علی (ع) عرضه داشت: پسر عمو! من خبر مرگ خویش را دریافت کرده‌ام و لحظه به لحظه به دیدار پدر بزرگوارم نزدیک‌تر می‌شوم، اکنون تو را به انجام خواسته‌هایی که در دل دارم سفارش می‌کنم: ... سفارش بعدی‌ام این است که اجازه ندهی هیچ‌یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند در تشییع جنازه‌ام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند و رخصت ندهی هیچ‌کدام از آنان یا هوادارانشان بر جنازه‌ام نماز بگزارند و شبانگاه، آن زمان‌که دیدگان مردم آرامش یافت و چشم‌ها به خواب رفت، مرا به خاک بسپار... .

حضرت زهرا (س) در لحظات عمر کوتاه خویش غسل کرد و خود را پاکیزه ساخت و پارچه‌های کفن را به تن کرد و بر روی آنها، پارچه‌ای ضخیم کشید و حنوط کرد و به امیرمؤمنان (ع) فرمود درون همین کفن مرا غسل بده. از اسماء بنت عمیس روایت شده: وقتی لحظه وفات حضرت زهرا (س) نزدیک شد به اسماء فرمود: اسماء! زمانی‌که رحلت پیامبر اسلام (ص) نزدیک شد، جبرئیل برایش کافوری از بهشت آورد و رسول خدا (ص) آن را سه قسمت کرد، یک‌سوم برای خود، یک سوم برای علی و یک‌سوم آن را که به اندازه چهل درهم بود به من اختصاص داد، سپس فرمود: اسماء! باقیمانده کافور حنوط پدرم را از فلان‌جا برایم بیاور و زیر بالین سرم قرار ده، اسماء نیز فرمان زهرا را اطاعت کرد و آن را بر بالین سر حضرت قرار داد و سپس هنگامی‌که برای نماز وضو گرفت به اسماء فرمود: عطری که بدنم را با آن خوشبو می‌کردم و لباس ویژه نمازم را بیاور، بعد از آن وضو گرفت.

و آن‌گاه با همان لباس در بستر خوابید و به اسماء فرمود: لحظه‌ای منتظرم بمان و سپس صدایم بزن، اگر پاسخت را ندادم بدان که بر پدر بزرگوارم وارد شده‌ام و علی را خبر کن. لحظه احتضار که فرارسید و پرده‌ها کنار رفت زهرای مرضیه نگاهی عمیق به اطراف کرد و فرمود: درود و سلام بر جبرئیل و رسول خدا (ص) خدایا! در کنار رسول تو و در رضوان و جوار رحمت و خانه‌ات دار السلام قرار دارم، سپس فرمود: جمعی از آسمانیان را می‌بینم، این شخص جبرئیل و آن یک رسول اکرم (ص) است که می‌فرماید: دخترم! نزد من بیا؛ آن‌چه در پیش داری برایت بهتر است. پس از لحظاتی اسماء او را صدا زد، پاسخی نشنید، پوشش از چهره دخت رسول خدا (ص) کنار زد، دید فاطمه از دنیا رفته است، خود را روی بدن پاک زهرا افکند و آن را می‌بوسید و می‌گفت: فاطمه جان! آن‌گاه که بر پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) وارد می‌شوی، سلام اسماء بنت عمیس را به او برسان.

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل کرده: «سبب وفات حضرت همانا آن بود که قنفذ غلام عمر (در روایت تعبیر به «الرجل» شده است) به اشاره او با نوک تیز غلاف شمشیر به حضرت زد که محسنش را سقط نمود و پس از این واقعه به مرضی شدید و جانکاه دچار شد و به بستر بیماری افتاد و به فردی از آزاردهندگانش رخصت دیدار نداد». بدین‌سان، زندگی سرشار از فضایل و مناقب و موضع‌گیری‌های به حق و اصولی و ارزشمند زهرای اطهر (س) به پایان رسید.