انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۵: خط ۳۵:
==[[انسان در قیامت]]==
==[[انسان در قیامت]]==
==پیامبر و انسان در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
==پیامبر و انسان در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
منظور آن دسته از آیاتی است که نگاه [[وحی]] [[پیامبر]] را نسبت به انسان نشان می‌دهد و نوعی [[جهان‌بینی]] [[وحی]] محمدی را در باره [[جایگاه]] و شخصیت [[الهی]] انسان را ترسیم می‌کند.
از جمله آیاتی که نگاه [[وحی]] [[پیامبر]] را نسبت به انسان نشان می‌دهد و نوعی [[جهان‌بینی]] [[وحی]] محمدی را در باره [[جایگاه]] و شخصیت [[الهی]] انسان را ترسیم می‌کند.
*{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>
*{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>
*'''نکته''': توصیف انسان، [[جانشینی]] [[خداوند]] در روی [[زمین]] شدن است. این [[جانشینی]] اولاً اختصاص به [[آدم]] ندارد و شامل همه [[انسان‌ها]] است. ثانیاً، حکایت از [[مقام]]، [[ارزش]] و [[جایگاه]] [[تکوینی]] در [[نظام هستی]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> در این [[آیه]] [[خداوند]] با «اذ» که ناظر به واقعیت پیشینی و ذکر خاطره است می‌گوید: به خاطر بیاور آن هنگامی که پروردگارت به [[فرشتگان]] گفت: من در روی [[زمین]] [[جانشینی]] قرار خواهم داد و جالب اینکه [[فرشتگان]] می‌گویند با وجود آنکه ما [[تسبیح]] و [[حمد]] تو را به جای می‌آوریم و تو را [[تقدیس]] می‌کنیم، آیا باز لازم است که موجوداتی را [[خلیفه]] خود قرار دهی‌؟ که [[خداوند]] گویی وقتی با [[ملائکه]] سخن می‌گوید به صراحت مرتبه‌ای بالاتر از آنها را یادآوری می‌کند و آن [[خلیفه]] شدن است. خلیفه‌ای که گاهی [[تقدیس]] و [[تسبیح]] می‌کند و گاهی نمی‌کند و چه بسا [[فساد]] و [[خونریزی]] هم می‌کند، در صورتی که [[فرشتگان]] همگی و همواره [[تسبیح]] و [[تقدیس]] می‌کنند. در این [[آیه]] [[خداوند]] [[استدلال]] [[فرشتگان]] را رد نمی‌کند، بلکه می‌گوید در [[خلیفه]] قرار دادن این موجود [[راز]] و رمزی است: {{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>
*'''نکته''': توصیف انسان، [[جانشینی]] [[خداوند]] در روی [[زمین]] شدن است. این [[جانشینی]] اولاً اختصاص به [[آدم]] ندارد و شامل همه [[انسان‌ها]] است. ثانیاً، حکایت از [[مقام]]، [[ارزش]] و [[جایگاه]] [[تکوینی]] در [[نظام هستی]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref> در این [[آیه]] [[خداوند]] با «اذ» که ناظر به واقعیت پیشینی و ذکر خاطره است می‌گوید: به خاطر بیاور آن هنگامی که پروردگارت به [[فرشتگان]] گفت: من در روی [[زمین]] [[جانشینی]] قرار خواهم داد و جالب اینکه [[فرشتگان]] می‌گویند با وجود آنکه ما [[تسبیح]] و [[حمد]] تو را به جای می‌آوریم و تو را [[تقدیس]] می‌کنیم، آیا باز لازم است که موجوداتی را [[خلیفه]] خود قرار دهی‌؟ که [[خداوند]] گویی وقتی با [[ملائکه]] سخن می‌گوید به صراحت مرتبه‌ای بالاتر از آنها را یادآوری می‌کند و آن [[خلیفه]] شدن است. خلیفه‌ای که گاهی [[تقدیس]] و [[تسبیح]] می‌کند و گاهی نمی‌کند و چه بسا [[فساد]] و [[خونریزی]] هم می‌کند، در صورتی که [[فرشتگان]] همگی و همواره [[تسبیح]] و [[تقدیس]] می‌کنند. در این [[آیه]] [[خداوند]] [[استدلال]] [[فرشتگان]] را رد نمی‌کند، بلکه می‌گوید در [[خلیفه]] قرار دادن این موجود [[راز]] و رمزی است: {{متن قرآن|إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.</ref>
خط ۴۹: خط ۴۹:
*{{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>
*{{متن قرآن|مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>
*'''نکته''' از نظر [[قرآن]]، انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی با حیات همه [[انسان‌ها]]، و [[مرگ]] او مساوی است با [[مرگ]] همه [[انسان‌ها]]. اگر کسی انسانی را بدون [[دلیل]] بکشد گویی که [[انسان‌ها]] را کشته است و اگر فردی را زنده کند، گویی همه [[انسان‌ها]] را زنده کرده است: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. از دیدگاه [[قرآن]] حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن [[جان]] یک انسان آن چنان اهمیت دارد که گوشزد می‌کند: حیات یک انسان برابر حیات همه [[انسان‌ها]] و [[مرگ]] او برابر با [[مرگ]] همه [[انسان‌ها]] می‌باشد. چون [[انسانیت]] حقیقتی است که در همه [[انسان‌ها]] مشترک است و اگر فردی را بدون جهت بکشد، آن [[حقیقت]] مشترک را از بین برده و [[انسانیت]] را لگدکوب و بی‌ارزش کرده است، هر چند [[جان]] یک انسان بوده است از سوی دیگر می‌توان گفت در [[فرهنگ قرآن]]، چون انسان [[مظهر]] [[اسامی]] [[خداوند]] و [[روح]] و [[خلیفه خداوند]] و مسجود [[ملائکه]] است، کشتن یک انسان بی‌گناه، اهانت به [[مقام]] شامخ ربوبی و اهانت به [[آفریدگار]] هستی است که با عظمت‌ترین آفریدهایش نابوده شده است.. نمونه‌ای دیگر از [[حق حیات]] [[معنوی]] [[نهی]] و [[مذمت]] و [[ستم]] کردن، [[تهمت]] زدن، [[افشاگری]] کردن است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.</ref> پشت سر افراد [[بدگویی]] کردن و به اصطلاح [[قرآن]] [[غیبت]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>[[آیات]] [[نهی]] از [[ستمگری]] و [[مذمت]] [[ستمکاران]] آن چنان بسیار است <ref>فانی، کامران، فرهنگ موضوعی قرآن مجید: ۲۶</ref> و دارای ابعاد زیادی است و ناظر به هر گونه [[ستمگری]] و ضایع کردن [[حقوق]] انسان و از آن جمله [[حقوق]] [[معنوی]] است. تمام این نکات در توصیف [[جایگاه]] انسان و [[دفاع]] از [[حریم]]، موضع [[پیامبر]] را بیان می‌کند و [[جهان‌بینی]] و [[موقعیت]] و [[مقام]] انسان را در آموزه [[وحی]] به صورت غیبی ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، بنات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و [[آفریدگار]] [[جهان]] از آن با خبر است، چقدر است و نشان از چیز دیگری می‌دهد، گویی [[خداوند]] انسان را با همین واقعیت‌های موجودش پذیرفته و بر اساس آن [[پیامبران]] را فرستاده و از آنها با [[حق]] [[انتخاب]]، توقعاتی را بیان کرده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۹۲.</ref>.
*'''نکته''' از نظر [[قرآن]]، انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی با حیات همه [[انسان‌ها]]، و [[مرگ]] او مساوی است با [[مرگ]] همه [[انسان‌ها]]. اگر کسی انسانی را بدون [[دلیل]] بکشد گویی که [[انسان‌ها]] را کشته است و اگر فردی را زنده کند، گویی همه [[انسان‌ها]] را زنده کرده است: {{متن قرآن|مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا}}<ref>«به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref>. از دیدگاه [[قرآن]] حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن [[جان]] یک انسان آن چنان اهمیت دارد که گوشزد می‌کند: حیات یک انسان برابر حیات همه [[انسان‌ها]] و [[مرگ]] او برابر با [[مرگ]] همه [[انسان‌ها]] می‌باشد. چون [[انسانیت]] حقیقتی است که در همه [[انسان‌ها]] مشترک است و اگر فردی را بدون جهت بکشد، آن [[حقیقت]] مشترک را از بین برده و [[انسانیت]] را لگدکوب و بی‌ارزش کرده است، هر چند [[جان]] یک انسان بوده است از سوی دیگر می‌توان گفت در [[فرهنگ قرآن]]، چون انسان [[مظهر]] [[اسامی]] [[خداوند]] و [[روح]] و [[خلیفه خداوند]] و مسجود [[ملائکه]] است، کشتن یک انسان بی‌گناه، اهانت به [[مقام]] شامخ ربوبی و اهانت به [[آفریدگار]] هستی است که با عظمت‌ترین آفریدهایش نابوده شده است.. نمونه‌ای دیگر از [[حق حیات]] [[معنوی]] [[نهی]] و [[مذمت]] و [[ستم]] کردن، [[تهمت]] زدن، [[افشاگری]] کردن است. {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.</ref> پشت سر افراد [[بدگویی]] کردن و به اصطلاح [[قرآن]] [[غیبت]] است {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>[[آیات]] [[نهی]] از [[ستمگری]] و [[مذمت]] [[ستمکاران]] آن چنان بسیار است <ref>فانی، کامران، فرهنگ موضوعی قرآن مجید: ۲۶</ref> و دارای ابعاد زیادی است و ناظر به هر گونه [[ستمگری]] و ضایع کردن [[حقوق]] انسان و از آن جمله [[حقوق]] [[معنوی]] است. تمام این نکات در توصیف [[جایگاه]] انسان و [[دفاع]] از [[حریم]]، موضع [[پیامبر]] را بیان می‌کند و [[جهان‌بینی]] و [[موقعیت]] و [[مقام]] انسان را در آموزه [[وحی]] به صورت غیبی ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، بنات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و [[آفریدگار]] [[جهان]] از آن با خبر است، چقدر است و نشان از چیز دیگری می‌دهد، گویی [[خداوند]] انسان را با همین واقعیت‌های موجودش پذیرفته و بر اساس آن [[پیامبران]] را فرستاده و از آنها با [[حق]] [[انتخاب]]، توقعاتی را بیان کرده است<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر، محمد جعفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی، سید محمد علی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۱۹۲.</ref>.
==بشر بودن پیامبر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
==بشر بودن پیامبر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم==
منظور، آن دسته از آیاتی است که در مقابل کسانی که مطرح می‌کردند که [[فرستاده خدا]] باید از [[ملائکه]] باشد؛ بر [[بشر]] بودن [[پیامبر]] تأکید می‌شود. از سوی دیگر این [[بشر]] بودن به این معنا است که صفات و خصوصیات انسانی و ناسوتی دارد و [[دینی]] که او عرضه می‌کند، جنبه بشری و زمینی و توجه به واقعیات و نیازهای بشری را توجه دارد.
منظور، آن دسته از آیاتی است که در مقابل کسانی که مطرح می‌کردند که [[فرستاده خدا]] باید از [[ملائکه]] باشد؛ بر [[بشر]] بودن [[پیامبر]] تأکید می‌شود. از سوی دیگر این [[بشر]] بودن به این معنا است که صفات و خصوصیات انسانی و ناسوتی دارد و [[دینی]] که او عرضه می‌کند، جنبه بشری و زمینی و توجه به واقعیات و نیازهای بشری را توجه دارد.

نسخهٔ ‏۱ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۲۵

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل انسان (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

انسان: برآیند مُلک و ملکوت[۱].

واژه‌شناسی لغوی

  • واژه انسان یا از ریشه "ا ـ ن ـ س" مشتق شده[۲] که در این صورت، وزن آن فِعلان و جمع آن نیز أناسی است یا از ریشه "ن ـ س ـ ی" و در اصل اِنسیان "بر وزن افعلان" بوده که یای آن به جهت فراوانی استعمال، حذف شده و بر وزن افعان آمده است. شاهد این رأی اینکه "أنیسیان" به اتّفاق همگان اسم مصغّر انسان است و چون در تصغیر، حروف اصلی هر کلمه باز می‌گردد نتیجه این می‌شود که حروف اصلی انسان، نون، سین و یاء و ریشه این کلمه، نسیان است[۳] دو کلمه "ایناس" و "نَوْس" را نیز مبدأ اشتقاق انسان دانسته‌اند که واژه نخست به معنای ادراک و علم و احساس و دومی به معنای تحرّک است[۴][۵].
  • چنانچه واژه انسان را مشتق از "انس" بدانیم، وجه تسمیه‌اش آن است که رونق، زیبایی و الفت در زمین، تنها با وجود او حاصل می‌شود[۶] یا آنکه حیات انسان بدون انس با دیگران تأمین نمی‌گردد و ازاین‌رو گفته می‌شود: انسان "مدنی بالطبع" است[۷] یا بدان جهت انسانش خوانده‌اند که با هرچه مرتبط است انس و الفت می‌گیرد[۸] یا اینکه همواره با دو اُنس همراه است: انس روحانی با حق و انس جسمانی با خلق[۹] یا بدان سبب که دو پیوند در او نهادینه شده است: یکی با دنیا و دیگری با آخرت[۱۰][۱۱].
  • اما اگر انسان را مشتق از "نسیان" بدانیم، وجه تسمیه‌اش بنابر قول ابن عباس آن است که آدمی عهد خود با خدا را به فراموشی سپرده است: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا[۱۲][۱۳][۱۴].
  • در صورتی که انسان از واژه ایناس مشتق شده باشد، وجه تسمیه‌اش عبارت است از دسترسی او به اشیای گوناگون از طریق علم و احساس و ابصار[۱۵] و اگر از کلمه نَوْس اشتقاق یافته باشد، وجه تسمیه او تحرک شدید و جنب و جوش فراوانش در کارهای بزرگ است[۱۶][۱۷].
  • در برخی منابع عرفانی وجه تسمیه انسان این‌گونه تبیین شده که انسان یا به سبب آنکه نشئه وی مشتمل بر همه مراتب و حقایق عالم است انسان نامیده شده است، زیرا در این صورت اگر از انس مشتق شده باشد بدین معناست که او مظهر اسما و حقایق است و اسما و حقایق با وی مأنوس‌اند و نشئه‌های جسمانی، مثالی و روحانی در او محصور است و اگر از نسیان مشتق گردیده باشد بدین معناست که به حکم اتصاف به وصف﴿يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[۱۸] خداوند در یک شأن متوقف نمی‌شود که این نیز نشان‌دهنده عموم و احاطه اوست یا تسمیه وی به انسان برگرفته از "انسان العین" (مردمک چشم) است؛ بدین معنا که به حکم قرب فرایض، انسان برای خداوند به منزله مردمک چشم برای چشم است؛ یعنی خداوند به وسیله انسان "انسان کامل" به عالم نظر می‌کند، چنان‌که چشم به وسیله مردمک می‌بیند[۱۹][۲۰].

آفرینش انسان

انسان پیش از ورود به دنیا

انسان در دنیا

گرایش‌های انسانی

مراحل آفرینش انسان

نیک سرشتی انسان

اختیار و تکلیف

حمل امانت الهی

تعلیم و تربیت

آفت‌ها و کاستی‌ها

انسان در برزخ

انسان در قیامت

پیامبر و انسان در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

از جمله آیاتی که نگاه وحی پیامبر را نسبت به انسان نشان می‌دهد و نوعی جهان‌بینی وحی محمدی را در باره جایگاه و شخصیت الهی انسان را ترسیم می‌کند.

  • ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۱]
  • نکته: توصیف انسان، جانشینی خداوند در روی زمین شدن است. این جانشینی اولاً اختصاص به آدم ندارد و شامل همه انسان‌ها است. ثانیاً، حکایت از مقام، ارزش و جایگاه تکوینی در نظام هستی است: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۲] در این آیه خداوند با «اذ» که ناظر به واقعیت پیشینی و ذکر خاطره است می‌گوید: به خاطر بیاور آن هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی قرار خواهم داد و جالب اینکه فرشتگان می‌گویند با وجود آنکه ما تسبیح و حمد تو را به جای می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم، آیا باز لازم است که موجوداتی را خلیفه خود قرار دهی‌؟ که خداوند گویی وقتی با ملائکه سخن می‌گوید به صراحت مرتبه‌ای بالاتر از آنها را یادآوری می‌کند و آن خلیفه شدن است. خلیفه‌ای که گاهی تقدیس و تسبیح می‌کند و گاهی نمی‌کند و چه بسا فساد و خونریزی هم می‌کند، در صورتی که فرشتگان همگی و همواره تسبیح و تقدیس می‌کنند. در این آیه خداوند استدلال فرشتگان را رد نمی‌کند، بلکه می‌گوید در خلیفه قرار دادن این موجود راز و رمزی است: ﴿إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲۳]
  • ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ * قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ[۲۴]
  • نکته: از نظر قرآن انسان دارای علم ویژه‌ای است که خداوند به انسان داده و او به ملائکه عرضه کرده و زمینه پذیرش و خضوع ملائکه شده است: ۱) تحمل علم به اسماء آنهم اسمایی که در توان تعلیم ملائکه نیست، اختصاص به آدم نداشت و همان موجودی که خلیفه شده بود و ملائکه اعتراض داشتند که او سفک دماء می‌کند، و خداوند آن را رد نکرد، مسجود ملائکه واقع شدند. ۲) اینکه تعلیم به آدم، تنها تعلیم به نام‌ها نبوده و از چیزهایی نبوده که ملائک می‌دانسته‌اند، و گرنه برای آدم کرامتی نبود.
  • ﴿وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ * فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ * فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ[۲۵]
  • نکته: خداوند در آغاز انسان‌ها را آفریده، سپس به او صورت انسانی داده و در همین صورتگری بوده است که خواسته او را خلیفه در روی زمین قرار دهد. و آنگاه به ملائک دستور داده تا انسان را سجده کنند، از این آیه نه تنها استفاده می‌شود که انسان و نه آدم دارای مقام والا و متعالی است، بلکه برتری انسان بر ملائکه نیز استفاده می‌شود، زیرا اگر موجودی کامل‌تر از ملائکه و افضل بر آنها نبود، درست نبود که وجود کامل بر وجود ناقص خضوع و کرنش کند.
  • ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۲۶]
  • نکته: انسان را امانتدار خداوند معرفی می‌کند و این مسئله را با ذکر مقدمه‌ای بیان می‌کند و می‌گوید: این امانت را بر آسمان به زمین و کوه‌ها عرضه کرد، ولی آنان از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند، اما انسان آن را بر دوش کشید: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا[۲۷] از این تعبیرها استفاده می‌شود که پذیرفتن امانت از ویژگی‌های انسان است که همه موجودات جهان آفرینش از پذیرش آن سر باز زده‌اند. لذا سخن در باره معنای امانت و ارتباط آن با کرامت انسان است. بی‌گمان وقتی گفته می‌شود برانسان عرضه شد، منظور این نیست که به صورت تشریعی و عرضه بر یکایک انسان، آنها پذیرفتند، چون می‌دانیم که چنین چیزی اتفاق نیافتاده است. پس باید منظور از عرضه، نهادن در خمیرمایه و فطرت انسان باشد، چیزی که می‌تواند مایه امتیاز انسان از موجودات دیگر به لحاظ ساختار وجودی باشد: با عقل، اختیار و اراده که انسان را از سایر موجودات برتری ببخشد و روشن است که این آیه در مقام بیان خبر از مقام و ارزشگزاری است.
  • ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ * وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ * وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۲۸]
  • نکته: انسان از دیدگاه قرآن از آن چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش در تسخیر او هستند و خداوند ظرفیت وجودی او را به گونه‌ای آفریده که توانایی به‌کارگیری موجودات جهان را به نفع خود دارد و می‌تواند از خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات، جمادات و امور غیبی به نفع خود استفاده کند، بلکه آنها را به تسخیر در آورد. در این باره قرآن از تسخیر خورشید و ماه، دریاها، رودها، شب و روز بلکه آنچه در روی زمین، بلکه آنچه در آسمان و زمین برای انسان سخن می‌گوید و این را به عنوان ارزش و برتری و نعمت برای انسان بر می‌شمارد: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ[۲۹] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ[۳۰] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ[۳۱] ﴿وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا[۳۲] ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۳۳] ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا[۳۴]
  • ﴿وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا[۳۵] و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم. و او را در خشکی و دریا به حرکت در آوردیم و به آنها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از آفریدههای خود برتری دادیم. نکته: در این آیه چند نکته بیان شده است: ۱) این کرامت از آن فرزندان آدم است و شامل همه آنان می‌شود. قید مؤمن، مسلمان، حتی انسان را نمی‌آورد. ۲) برای این موجود گرامی داشته شده، امکانات، وسائل، فرصت حرکت و جابجایی و رزق پاکیزه بخشیده است. ۳) به جز گرامی داشتن، بر بسیاری از آفریده‌ها برتری داده است که نشان می‌دهد کرامت به جز برتری است.
  • ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ[۳۶]
  • نکته از نظر قرآن، انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی با حیات همه انسان‌ها، و مرگ او مساوی است با مرگ همه انسان‌ها. اگر کسی انسانی را بدون دلیل بکشد گویی که انسان‌ها را کشته است و اگر فردی را زنده کند، گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است: ﴿مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[۳۷]. از دیدگاه قرآن حیات انسان مهم است، از این رو کیفیت مهم است، حیات یک انسان و به خطر افتادن جان یک انسان آن چنان اهمیت دارد که گوشزد می‌کند: حیات یک انسان برابر حیات همه انسان‌ها و مرگ او برابر با مرگ همه انسان‌ها می‌باشد. چون انسانیت حقیقتی است که در همه انسان‌ها مشترک است و اگر فردی را بدون جهت بکشد، آن حقیقت مشترک را از بین برده و انسانیت را لگدکوب و بی‌ارزش کرده است، هر چند جان یک انسان بوده است از سوی دیگر می‌توان گفت در فرهنگ قرآن، چون انسان مظهر اسامی خداوند و روح و خلیفه خداوند و مسجود ملائکه است، کشتن یک انسان بی‌گناه، اهانت به مقام شامخ ربوبی و اهانت به آفریدگار هستی است که با عظمت‌ترین آفریدهایش نابوده شده است.. نمونه‌ای دیگر از حق حیات معنوی نهی و مذمت و ستم کردن، تهمت زدن، افشاگری کردن است. ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۳۸] پشت سر افراد بدگویی کردن و به اصطلاح قرآن غیبت است ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ[۳۹]آیات نهی از ستمگری و مذمت ستمکاران آن چنان بسیار است [۴۰] و دارای ابعاد زیادی است و ناظر به هر گونه ستمگری و ضایع کردن حقوق انسان و از آن جمله حقوق معنوی است. تمام این نکات در توصیف جایگاه انسان و دفاع از حریم، موضع پیامبر را بیان می‌کند و جهان‌بینی و موقعیت و مقام انسان را در آموزه وحی به صورت غیبی ترسیم می‌کند و نشان می‌دهد که تفاوت او با سایر موجودات، از جماد، بنات، حیوانات و حتی موجودات عرشی با همه مسائلی که انسان دارد و آفریدگار جهان از آن با خبر است، چقدر است و نشان از چیز دیگری می‌دهد، گویی خداوند انسان را با همین واقعیت‌های موجودش پذیرفته و بر اساس آن پیامبران را فرستاده و از آنها با حق انتخاب، توقعاتی را بیان کرده است[۴۱].

بشر بودن پیامبر در فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

منظور، آن دسته از آیاتی است که در مقابل کسانی که مطرح می‌کردند که فرستاده خدا باید از ملائکه باشد؛ بر بشر بودن پیامبر تأکید می‌شود. از سوی دیگر این بشر بودن به این معنا است که صفات و خصوصیات انسانی و ناسوتی دارد و دینی که او عرضه می‌کند، جنبه بشری و زمینی و توجه به واقعیات و نیازهای بشری را توجه دارد.

  • ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ[۴۲]
  • ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ[۴۳]
  • ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ[۴۴]
  • ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا[۴۵]
  • ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ[۴۶]
  • نتیجه: در این آیات این محورها مطرح گردیده است
  1. تأکید بر بشر بودن پیامبر، با همه ویژگی‌های بشری، با این تفاوت که به او وحی می‌شود. «﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ[۴۷]
  2. تأکید بر مساوی بودن او با دیگران و چشیدن مرگ برای پیامبر همانند انسان‌های دیگر. ﴿وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ[۴۸]
  3. در مقابل بهانه‌جوئی‌ها و مطرح کردن خواست‌های خارق العاده: خداوند به پیامبر می‌فرماید به آنها بگو آیا من جز بشری فرستاده خدا هستم. ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا[۴۹]... ﴿قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا[۵۰]
  4. مخالفان دعوت ومستکبران وحی بودن قرآن را انکار می‌کنند و می‌گویند این گفته بشری ساحراست: «﴿إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ[۵۱][۵۲].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  2. التحقیق، ج ۱، ص ۱۶۱، «انس»؛ مصطلحات قرآنیه، ص ۶۸ ـ ۶۹ .
  3. لسان‌العرب، ج ۱، ص ۲۳۱؛ الفروق اللغویه، ص ۸۰ ، «انسان».
  4. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲؛ تفسیر سوره والعصر، ج ۲، ص ۱۰.
  5. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  6. المخصص، ص ۱۶.
  7. مفردات، ص ۹۴، «انسان».
  8. مفردات، ص ۹۴، «انسان».
  9. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱.
  10. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۱.
  11. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  12. و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم؛ سوره طه، آیه:۱۱۵.
  13. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۳۲؛ المخصص، ص ۱۶؛ مفردات، ص ۹۴، «انسان».
  14. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  15. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.
  16. بصائر ذوی التمییز، ج ۲، ص ۳۲.
  17. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  18. هر که در آسمان‌ها و زمین است از او درخواست دارد، او هماره در کاری است؛ سوره الرحمن، آیه:۲۹.
  19. شرح فصوص الحکم، ص ۳۴۸ ، ۳۵۰.
  20. امین غلام علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.
  21. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  22. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  23. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که» سوره بقره، آیه ۳۰.
  24. «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید * گفتند: پاکاکه تویی! ما دانشی جز آنچه تو به ما آموخته‌ای، نداریم، بی‌گمان تویی که دانای فرزانه‌ای * فرمود: ای آدم! آنان را از نام‌های اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نام‌های اینان آگاهانید فرمود» سوره بقره، آیه ۳۱الی۳۳.
  25. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بر آنم بشری از گلی خشک برآمده از لایی بویناک، بیافرینم؛ * پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید! * آنگاه همه فرشتگان، همگان فروتنی کردند؛» سوره حجر، آیه ۲۸الی۳۰.
  26. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  27. «ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.
  28. «خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید*و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد*و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمی‌توانید شمار کرد؛ بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۲الی ۳۴.
  29. «و خورشید و ماه را که همواره روانند و نیز شب و روز را رام شما کرد» سوره ابراهیم، آیه ۳۳.
  30. «خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان آبی فرو فرستاد که با آن از میوه‌ها برای شما روزی بر آورد و کشتی را برای شما رام کرد تا به فرمان او در دریا روان گردد و رودها را برای شما رام گردانید» سوره ابراهیم، آیه ۳۲.
  31. «و شب و روز و خورشید و ماه را رام شما گردانید و ستارگان رام‌شدگانی به فرمان اویند، به راستی در آن برای گروهی که خرد می‌ورزند نشانه‌هایی است» سوره نحل، آیه ۱۲.
  32. «و اوست که دریا را رام (شما) کرد تا از آن گوشتی تر و تازه بخورید و از آن زیوری (چون مروارید) بیرون آورید که آن را می‌پوشید و کشتی‌ها را در آن می‌نگری که آب شکاف‌اند و (چنین کرد) تا از بخشش او (روزی خود را) فرا چنگ آورید و باشد که سپاس گزارید» سوره نحل، آیه ۱۴.
  33. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد و نعمت‌های آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد؟ و برخی از مردم بی‌هیچ دانش و رهنمود و کتاب روشنی درباره خدا چالش می‌ورزند» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  34. «و آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است که همه از اوست برای شما رام کرد؛ بی‌گمان در این نشانه‌هایی است برای گروهی که می‌اندیشند» سوره جاثیه، آیه ۱۳.
  35. «و به راستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب) سوار کرده‌ایم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی داده‌ایم و آنان را بر بسیاری از آنچه آفریده‌ایم، نیک برتری بخشیده‌ایم» سوره اسراء، آیه ۷۰.
  36. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.
  37. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را- جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است؛ و بی‌گمان پیامبران ما برای آنان برهان‌ها (ی روشن)» سوره مائده، آیه ۳۲.
  38. «بی‌گمان کسانی که دوست دارند درباره مؤمنان، (تهمت) کار زشت شایع شود عذابی دردناک در این جهان و در جهان واپسین خواهند داشت و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید» سوره نور، آیه ۱۹.
  39. «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید و از خداوند پروا کنید که خداوند توبه‌پذیری» سوره حجرات، آیه ۱۲.
  40. فانی، کامران، فرهنگ موضوعی قرآن مجید: ۲۶
  41. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۹۲.
  42. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  43. «بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.
  44. «و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان می‌مانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.
  45. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی*یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی*یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری*یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰الی۹۳.
  46. «این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.
  47. «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
  48. «و ما پیش از تو نیز برای هیچ بشری جاودانگی ننهادیم، آیا اگر تو بمیری آنان جاودان می‌مانند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۴.
  49. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.
  50. «یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۳.
  51. «این جز گفتار آدمی نیست» سوره مدثر، آیه ۲۵.
  52. سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۲۹.