ارتداد در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:مدخل‌' به 'رده:مدخل')
جز (جایگزینی متن - 'باقی' به 'باقی')
خط ۳۱: خط ۳۱:
#'''مجازات بدنی:''' فقهای [[امامیه]] اگر [[مرتد]]، مرد باشد، میان [[ارتداد]] فطری و ملی فرق نهاده‌اند. مردی که [[مرتد]] فطری است، به [[مرگ]] محکوم می‌شود. اگر [[مرتد]] ملی باشد، نخست او را به [[توبه]] وا می‌دارند و اگر [[توبه]] نکرد، محکوم به [[مرگ]] است<ref>ر.ک: وسائل الشیعه‌، ۱۸/ ۵۴۵.</ref>.
#'''مجازات بدنی:''' فقهای [[امامیه]] اگر [[مرتد]]، مرد باشد، میان [[ارتداد]] فطری و ملی فرق نهاده‌اند. مردی که [[مرتد]] فطری است، به [[مرگ]] محکوم می‌شود. اگر [[مرتد]] ملی باشد، نخست او را به [[توبه]] وا می‌دارند و اگر [[توبه]] نکرد، محکوم به [[مرگ]] است<ref>ر.ک: وسائل الشیعه‌، ۱۸/ ۵۴۵.</ref>.
#'''مجازات [[مالی]]:''' در [[فقه]] [[امامیه]] آمده است که [[حق]] مالکیت مرد و [[زن]] در [[ارتداد]] ملی محفوظ و تصرفات آنان صحیح است؛ اما در [[ارتداد]] فطری چنین نیست و مرد چون [[مرتد]] می‌شود، بی‌درنگ مالکیت او از میان می‌رود و اموالش میان [[وارثان]] تقسیم می‌گردد. [[دلیل]] مجازات [[مالی]] [[مرتد]] فطری، موثقه [[عمار ساباطی]] است که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: "هر مسلمانی که از [[اسلام]] برگردد و [[پیامبری]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را منکر شود... باید اموالش را میان [[وارثان]] تقسیم کرد"<ref>وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۵.</ref>.
#'''مجازات [[مالی]]:''' در [[فقه]] [[امامیه]] آمده است که [[حق]] مالکیت مرد و [[زن]] در [[ارتداد]] ملی محفوظ و تصرفات آنان صحیح است؛ اما در [[ارتداد]] فطری چنین نیست و مرد چون [[مرتد]] می‌شود، بی‌درنگ مالکیت او از میان می‌رود و اموالش میان [[وارثان]] تقسیم می‌گردد. [[دلیل]] مجازات [[مالی]] [[مرتد]] فطری، موثقه [[عمار ساباطی]] است که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: "هر مسلمانی که از [[اسلام]] برگردد و [[پیامبری]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را منکر شود... باید اموالش را میان [[وارثان]] تقسیم کرد"<ref>وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۵.</ref>.
#'''مجازات [[اجتماعی]]:''' به محض آنکه مردی [[مرتد]] شود، همسرش از او جدا می‌گردد. فقهای [[امامیه]] بر آن‌اند که [[زن]] باید برای [[ارتداد]] فطری شوهر، عده [[وفات]] و برای [[ارتداد]] ملی عده [[طلاق]] نگاه دارد. اگر [[مرتد]] ملی [[توبه]] کند، می‌تواند به [[همسر]] خویش [[رجوع]] نماید؛ زیرا نکاح به‌صحت خود [[باقی]] است. از دیگر [[احکام]] [[ارتداد]] این است که [[ذبح]] حیوان به دست شخص [[مرتد]]، شرعی نیست<ref>ر.ک: وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 71-72.</ref>.
#'''مجازات [[اجتماعی]]:''' به محض آنکه مردی [[مرتد]] شود، همسرش از او جدا می‌گردد. فقهای [[امامیه]] بر آن‌اند که [[زن]] باید برای [[ارتداد]] فطری شوهر، عده [[وفات]] و برای [[ارتداد]] ملی عده [[طلاق]] نگاه دارد. اگر [[مرتد]] ملی [[توبه]] کند، می‌تواند به [[همسر]] خویش [[رجوع]] نماید؛ زیرا نکاح به‌صحت خود باقی است. از دیگر [[احکام]] [[ارتداد]] این است که [[ذبح]] حیوان به دست شخص [[مرتد]]، شرعی نیست<ref>ر.ک: وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۸.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 71-72.</ref>.


==[[توبه]] [[مرتد]]==
==[[توبه]] [[مرتد]]==

نسخهٔ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۰۶

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ارتداد است. "ارتداد" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارتداد (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

گونه‌های ارتداد

شرط‌های ارتداد

  1. بلوغ: بر سه قسم است:
    1. بلوغ نکاح: آن است که شخص بر زناشویی توانایی یابد. از این رو، احتلام فعلی شرط نیست [۱۶].
    2. بلوغ حلم: مراد آن است که شخص دچار احتلام گردد.
    3. بلوغ أشد: در این باره میان فقها اختلاف درگرفته است. برخی آن را کمال عقل دانسته‌اند [۱۷] و برخی، بلوغ رشد شمرده و گفته‌اند: بلوغ اشد عبارت از بلوغ نکاح و رشد است و هنگام آن غالباً هیجده سالگی است[۱۸]. برخی دیگر تعریفی دیگر آورده‌اند: بلوغ اشد آن است که انسان از نظر قوای جسمانی به حد کمال برسد و هنگام آن، غالباً هیجده سالگی است[۱۹]. بلوغ حلم هنگامی است که انسان برای ورود بر والدین می‌باید اذن گیرد. با بلوغ اشد، مرحله کودکی پایان می‌پذیرد و تصرفات مالی با این بلوغ روا می‌گردد.
  2. عقل: شیعه و سنی بر این شرط متفق‌اند. ارتداد دیوانه و مست پذیرفته نیست؛ زیرا عقل به ویژه در امور اعتقادی از شرطهای بنیادی است[۲۰].
  3. اختیار: در برابر اجبار و اضطرار است. شیعیان بر این شرط اتفاق نظر دارند. اگر کسی را مجبور به کفر کنند و از روی اکراه کفر بگوید، گفتارش لغو و بیهوده شمرده می‌شود[۲۱].
  4. قصد: کسی که سخن کفرآمیز بر زبان می‌آورد، باید با قصد و انگیزه و علم به معانی، آنها را به زبان آورد. اگر در حال خواب، بیهوشی و حتی خشم، کفر بگوید، نمی‌توان او را مرتد دانست[۲۲][۲۳].

احکام ارتداد

  1. مجازات بدنی: فقهای امامیه اگر مرتد، مرد باشد، میان ارتداد فطری و ملی فرق نهاده‌اند. مردی که مرتد فطری است، به مرگ محکوم می‌شود. اگر مرتد ملی باشد، نخست او را به توبه وا می‌دارند و اگر توبه نکرد، محکوم به مرگ است[۲۴].
  2. مجازات مالی: در فقه امامیه آمده است که حق مالکیت مرد و زن در ارتداد ملی محفوظ و تصرفات آنان صحیح است؛ اما در ارتداد فطری چنین نیست و مرد چون مرتد می‌شود، بی‌درنگ مالکیت او از میان می‌رود و اموالش میان وارثان تقسیم می‌گردد. دلیل مجازات مالی مرتد فطری، موثقه عمار ساباطی است که از امام صادق(ع) نقل کرده است: "هر مسلمانی که از اسلام برگردد و پیامبری پیامبر اسلام(ص) را منکر شود... باید اموالش را میان وارثان تقسیم کرد"[۲۵].
  3. مجازات اجتماعی: به محض آنکه مردی مرتد شود، همسرش از او جدا می‌گردد. فقهای امامیه بر آن‌اند که زن باید برای ارتداد فطری شوهر، عده وفات و برای ارتداد ملی عده طلاق نگاه دارد. اگر مرتد ملی توبه کند، می‌تواند به همسر خویش رجوع نماید؛ زیرا نکاح به‌صحت خود باقی است. از دیگر احکام ارتداد این است که ذبح حیوان به دست شخص مرتد، شرعی نیست[۲۶][۲۷].

توبه مرتد

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. صحاح اللغة، ۲/ ۴۷۳.
  2. مفردات راغب‌، ۱۹۸.
  3. فرهنگ شیعه، ص 69.
  4. ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ سوره بقره، آیه ۱۰۹ و ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَصَدٌّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِندَ اللَّهِ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُواْ وَمَن يَرْتَدِدْ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ آیه ۲۱۷؛ ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ سوره آل عمران، آیه ۸۶؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ آمَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ازْدَادُواْ كُفْرًا لَّمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً ؛ سوره نساء، آیه ۱۳۷؛ ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الأَرْضَ المُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلاَ تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِينَ؛ سوره مائده، آیه ۲۱ و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ آیه ۵۴؛ ﴿مَن كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ؛ سوره نحل، آیه ۱۰۶؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ ؛ سوره محمد، آیه ۲۵.
  5. فرهنگ شیعه، ص 70.
  6. وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۴.
  7. فرهنگ شیعه، ص 70.
  8. الانتصار، السلسلة الینابیع الفقهیة، ۲۳/ ۲۲.
  9. جامع الشتات‌، ۲/ ۷۴۲.
  10. المبسوط فی فقه الامامیة؛ السلسلة الینابیع الفقیه‌، ۳۱/ ۱۶۹.
  11. فرهنگ شیعه، ص 70.
  12. الدروس‌، ۲/ ۵۱؛ شرح اللمعة، ۲/ ۳۶۸؛ ایضاح الفوائد، ۴/ ۵۴۷؛ تحریر الوسیلة، ۱/ ۱۰۶.
  13. فرهنگ شیعه، ص 70.
  14. کشف الغطاء، ۴۱۸؛ الخلاف‌، السلسلة الینابیع الفقهیة، ۳۱/ ۵۹؛ ارشاد الأذهان‌، ۲/ ۱۸۸؛ تحریر الوسیلة، ۲/ ۳۲۹.
  15. فرهنگ شیعه، ص 70-71.
  16. التبیان‌، ۳/ ۱۱۶.
  17. التبیان‌، ۷/ ۲۹۲.
  18. المیزان‌، ۷/ ۳۷۶.
  19. تفسیر نمونه‌، ۱۶/ ۳۹.
  20. تحریر، ۲/ ۴۴۵.
  21. شرایع الاسلام‌، ۴/ ۹۶۲؛ المبسوط السلسلة الینابیع الفقهیة، ۳۱/ ۱۸۰؛ الخلاف‌، همان، ۳۱/ ۶۶.
  22. تحریر الوسیلة، ۲/ ۴۴۵.
  23. فرهنگ شیعه، ص 71.
  24. ر.ک: وسائل الشیعه‌، ۱۸/ ۵۴۵.
  25. وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۵.
  26. ر.ک: وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۸.
  27. فرهنگ شیعه، ص 71-72.
  28. وسائل الشیعة، ۱۸/ ۵۴۸.
  29. فرهنگ شیعه، ص 72.