عمر بن خطاب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:


==مقدمه==
==مقدمه==
*وی در ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]] و روی‌کار آمدن [[ابوبکر]]، نقش اساسی داشت و پس از [[مرگ]] [[ابوبکر]]، خود در سال سیزده هجری با [[وصیت]] [[ابوبکر]] به [[خلافت]] رسید و ده سال [[حکومت]] کرد و در سال ۲۳ هجری با خنجر [[ابو لؤلؤ]] مجروح شد و درگذشت. وی از نخستین کسانی بود که در روز [[غدیر خم]] با [[امام علی|علی]]{{ع}} بر مسألۀ [[ولایت]]، [[بیعت]] کرد و به وی تهنیت گفت، امّا پس از [[پیامبر]] [[بیعت]] [[شکست]] و [[خلافت]] را از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] دور ساخت. او بود که نگذاشت [[پیامبر]] در آخرین روزهای [[زندگی]]، سندی مکتوب دربارۀ [[خلافت امام علی|خلافت علی]]{{ع}} برجای بگذارد و شعار [[حسبنا کتاب الله]] سرداد. [[تلاش]] وی برای [[بیعت]] [[مردم]] با [[ابوبکر]]، [[زمینه‌سازی]] برای [[خلافت]] خود بود. وقتی در ماجرای وادارکردن [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} به [[بیعت اجباری]] با [[خلافت ابوبکر]]، عمر بن خطاب آن [[حضرت]] را تهدید کرد که: تو را رها نمی‌کنیم تا [[بیعت]] کنی، چه بخواهی چه نخواهی، [[حضرت]] با اشاره به همین نکته فرمود: {{عربی|احلب حلبا لک شطره، اشدد له الیوم لیردّ علیک غدا}}<ref>بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۱۸۵</ref> بدوش دوشیدنی که بخشی از آن سهم توست و امروز برای آن به [[سختی]] بکوش و آن را محکم کن، تا فردا به خودت بازگردد. هنگام [[مرگ]] نیز شورای شش‌نفره‌ای برای [[انتخاب]] خلیفۀ بعدی تعیین کرد که نتیجۀ آن [[قدرت]] یافتن [[عثمان]] و کنار گذاشتن [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود.<ref>برخی از قضایای او را در شرح ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۷۳ و بحار الأنوار، ج ۳۱ مطالعه کنید، نیز کتاب «من حیاة الخلیفه عمر بن خطاب» عبد الرحمان احمد البکری</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۲۴.</ref>.
*وی در ماجرای [[سقیفه بنی ساعده]] و روی‌کار آمدن [[ابوبکر]]، نقش اساسی داشت و پس از [[مرگ]] [[ابوبکر]]، خود در سال سیزده هجری با [[وصیت]] [[ابوبکر]] به [[خلافت]] رسید و ده سال [[حکومت]] کرد و در سال ۲۳ هجری با خنجر [[ابو لؤلؤ]] مجروح شد و درگذشت. وی از نخستین کسانی بود که در روز [[غدیر خم]] با [[امام علی|علی]]{{ع}} بر مسألۀ [[ولایت]]، [[بیعت]] کرد و به وی تهنیت گفت، امّا پس از [[پیامبر]] [[بیعت]] [[شکست]] و [[خلافت]] را از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] دور ساخت. او بود که نگذاشت [[پیامبر]] در آخرین روزهای [[زندگی]]، سندی مکتوب دربارۀ [[خلافت امام علی|خلافت علی]]{{ع}} برجای بگذارد و شعار [[حسبنا کتاب الله]] سرداد. [[تلاش]] وی برای [[بیعت]] [[مردم]] با [[ابوبکر]]، [[زمینه‌سازی]] برای [[خلافت]] خود بود. وقتی در ماجرای وادارکردن [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} به [[بیعت اجباری]] با [[خلافت ابوبکر]]، عمر بن خطاب آن [[حضرت]] را تهدید کرد که: تو را رها نمی‌کنیم تا [[بیعت]] کنی، چه بخواهی چه نخواهی، [[حضرت]] با اشاره به همین نکته فرمود: "بدوش دوشیدنی که بخشی از آن سهم توست و امروز برای آن به [[سختی]] بکوش و آن را محکم کن، تا فردا به خودت بازگردد"<ref>{{متن حدیث| احْلِبْ حَلْباً لَكَ شَطْرُهُ اشْدُدْ لَهُ الْيَوْمَ لِيَرِدَ عَلَيْكَ غَدا}}؛ بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۱۸۵.</ref> هنگام [[مرگ]] نیز شورای شش‌ نفره‌ای برای [[انتخاب]] خلیفۀ بعدی تعیین کرد که نتیجۀ آن [[قدرت]] یافتن [[عثمان]] و کنار گذاشتن [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود.<ref>برخی از قضایای او را در شرح ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۷۳ و بحار الأنوار، ج ۳۱ مطالعه کنید، نیز کتاب «من حیاة الخلیفه عمر بن خطاب» عبد الرحمان احمد البکری</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۲۴.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۶

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عمر بن خطاب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عمر بن خطاب وی چهل سال پیش از هجرت در مکه متولّد شد، بیشتر عمر خویش را در جاهلیت گذراند. در مکّه پنج سال پیش از هجرت مسلمان شد و دخترش حفصه همسر پیامبر خدا(ص) بود[۱].


مقدمه

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲۴.
  2. « احْلِبْ حَلْباً لَكَ شَطْرُهُ اشْدُدْ لَهُ الْيَوْمَ لِيَرِدَ عَلَيْكَ غَدا»؛ بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۱۸۵.
  3. برخی از قضایای او را در شرح ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۷۳ و بحار الأنوار، ج ۳۱ مطالعه کنید، نیز کتاب «من حیاة الخلیفه عمر بن خطاب» عبد الرحمان احمد البکری
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲۴.