استعفاف: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۹: خط ۲۹:
[[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن [[عفت]] و به کار بردن آن<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.</ref>.
[[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن [[عفت]] و به کار بردن آن<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: استعفاف و [[تعفّف]] از نظر معنا به هم نزدیکند، و {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: باید و بر او لازم است که طریق عفت و [[پاکدامنی]] را [[طلب]] نماید<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۲.</ref>
[[علامه طباطبایی]] در [[المیزان]] فرموده: استعفاف و [[تعفّف]] از نظر معنا به هم نزدیکند، و {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}: باید و بر او لازم است که طریق عفت و [[پاکدامنی]] را [[طلب]] نماید<ref>المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۲۲.</ref>
==[[تدبّر]] در [[آیات]] استعفاف و [[تعفّف]]==
{{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>.
===تدبّر در معنا و مفهوم استعفاف و تعفّف به ترتیب آیات [[مصحف]]===
در این قسمت، معانی و مفاهیم استعفاف و تعفّف در هر [[آیه]] به ترتیب آیات مصحف به صورت جداگانه و به شرح زیر مورد بررسی و [[تدبر]] قرار می‌گیرد:
====معنا و مفهوم اوّل استعفاف====
در آیه ششم [[سوره نساء]]: {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ...}}، [[آزمایش]] [[یتیمان]]، شرایط قرار دادن [[مال]] یتیمان در [[اختیار]] آنان، [[حکم]] نگهداری از [[مال یتیم]]، استعفاف ولی [[یتیم]]، وقتی که [[غنی]] باشد، اَکْلِ به معروف [[ولیّ]] یتیم، وقتی که [[فقیر]] باشد و [[گواه]] گرفتن بر تحویل [[مال]] به [[یتیم]]، موضوعات این [[آیه]] شریفه‌اند. بنابراین استعفاف بنا بر شرحی که خواهد آمد، در نگهداری از [[مال یتیم]] معنا و مفهوم پیدا می‌کند:
# [[آزمایش]] [[یتیمان]]: پیش از اینکه [[بلوغ]] یتیمان شروع شود، باید آنان را در جهت مشخص شدن صلاحیت [[استقلال]] [[مالی]] و [[اقتصادی]] شان آزمایش نمود و این آزمایش تا زمانی که هنگام ازدواجشان فرا می‌رسد، [[استمرار]] و تداوم خواهد داشت: {{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ}}.
#شرط قرار دادن مال در [[اختیار]] یتیمان: در آزمایشی که به لحاظ اقتصادی از یتیمان به عمل می‌آید، «[[رشد]]» شرط اساسی قرار دادن مال در اختیار آنان است. «رشد» عبارت از حصول دو جنبه [[عقل نظری]] و [[عقل عملی]] (اقتصادی) در یتیم است؛ بدین معنا که از لحاظ نظری، حصول [[عقل]] در او محقق باشد و از لحاظ عملی هم بتواند مال را در جهت مقاصد و [[مصالح]] زندگانی به کار بَرد. با حصول این دو جنبه از عقل در یتیم، باید مال او را در اختیارش قرار داد: {{متن قرآن|فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ}}.
# [[حکم]] نگهداری مال یتیمان: تا زمانی که مال یتیم در تصرّف و در اختیار [[ولیّ]] اوست، نخست، آن است که نباید مال یتیم مورد [[تجاوز]] و [[اسراف]] قرار گیرد، و دوم این است که ولیّ یتیم در حالی که به کبیر شدن او مبادرت می‌کند، نباید به خوردن از مال یتیم مبادرت نماید: {{متن قرآن|وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا}}.
#استعفاف ولیّ یتیم وقتی ولیّ [[غنی]] باشد: کسی که [[سرپرستی]] و نگهداری مال یتیم را به عهده می‌گیرد و خودش هم [[بی‌نیاز]] است و برای تأمین معاش، احتیاجی به استفاده نمودن از مال یتیم ندارد، باید [[راه]] [[عفت]] پیش گیرد و از استفاده نمودن مال یتیم به نفع خود و یا خوردن آن، [[احتراز]] نماید. لذا در این جا استعفاف به معنای [[طلب]] عفت نمودن از جانب ولیّ [[یتیم]] است؛ به این گونه که در نفس خود حالتی را ایجاد کند که در اثر آن مطلقاً از استفاده نمودن از [[مال یتیم]] ([[مالی]] که منهی عنه است) به نفع خود، خودداری نماید: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}.
#أکل به معروف [[ولیّ]] یتیم وقتی که ولی [[فقیر]] باشد: آن کس که ولیّ یتیم بوده و [[سرپرستی مال]] یتیم را عهده‌دار است، در صورتی که فقیر باشد، و به عبارتی برای تأمین معاشش [[نیازمند]] باشد، مجاز است از مال یتیم أکل به معروف کند و به اندازه احتیاجش (در تأمین معاش) و به عنوان [[قرض]]، از آن [[مال]] بردارد، به طوری که در اولین [[فرصت]] نسبت به پرداخت آن [[اقدام]] نماید: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ}}.
# [[گواه]] گرفتن بر تحویل مال به یتیم: بعد از احراز شرایط «[[رشد]]» برای تحویل دادن مال به یتیم، هرگاه ولی بخواهد که مال یتیم را به او تحویل دهد، برای جلوگیری از هر گونه پیشامد ناملایم در موقع تحویل مال به یتیم، لازم است، بر این تحویل گواه و [[شاهد]] بگیرد: {{متن قرآن|فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۳۱.</ref>
====معنا و مفهوم دوّم استعفاف در [[آیه]]====
در آیه ۳۳ [[سوره نور]]: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...}}، استعفاف، استعتاق و استحصان، موضوعات این آیه شریفه‌اند.
*'''استعفاف''': کسانی که از لحاظ مالی و [[اقتصادی]] واجد شرایط [[ازدواج]] نیستند و [[توانایی]] [[پرداخت مهریه]] و [[نفقه]] را ندارند، باید استعفاف کنند و [[عفت]] بورزند؛ بدین معنا که از روی [[اراده]] باید حالتی را در خود ایجاد نمایند که بتوانند بر [[ظهور]] [[شهوت جنسی]] و [[طغیان]] آن فایق آیند و به عبارتی [[پاکدامنی]] را [[ملکه]] خود سازند تا زمانی که [[خدای متعال]] آنان را از فضلش [[بی‌نیاز]] کند و آنها با [[سرافرازی]] بتوانند به ازدواج اقدام نمایند: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}. بنابراین، استعفاف در این [[آیه شریفه]]، به معنای ایجاد حالتی در نفس است که بر اثر آن، شخص آماده [[ازدواج]]، از روی [[اراده]]، بر [[طغیان]] و [[سرکشی]] [[شهوت جنسی]] [[غلبه]] یافته و هرگز مرتکب [[فحشا]] نمی‌شود.
*'''استعتاق''': [[بندگان]] و غلامانی که از مولایشان درخواست می‌نمایند که با [[نوشتن]] [[قرارداد]] (برای بازپرداخت قیمت خود)، آنان را [[آزاد]] کنند، در صورتی که مولا بداند که آنها صلاحیت آزاد شدن دارند و می‌توانند خود را اداره کنند، باید تقاضای آنان را [[اجابت]] نماید و برای‌شان قرارداد (آزاد شدن) بنویسد و نیز از [[مالی]] که [[خدای متعال]] به آن مولا اعطا نموده، مقداری را برای سهم [[آزادی]] (و باز خرید) آن بندگان اختصاص دهد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ}}.
*'''استحصان''': کنیزانی که به [[پارسایی]] و [[پاکدامنی]] خود علاقه‌مندند، نباید مولایشان، از روی [[اکراه]] و ناخوشایندی، آنان را برای تحصیل [[پول]] و متاع [[دنیا]]، به فحشا (و زناکاری) وادار نماید: {{متن قرآن|وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۳۳.</ref>
====معنا و مفهوم سوّم استعفاف====
در [[آیه]] ۶۰ [[سوره نور]]: {{متن قرآن|وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ...}}، کیفیت [[حجاب]] [[زنان]] پیر و استعفاف رجحانی با استعفاف استحبابی خاص آنان، موضوعات این آیه شریفه‌اند.
*'''کیفیت حجاب زنان پیر''': آن دسته از زنانی که دوران حیض شدن آنان به سر آمده است، و [[امید]] به ازدواج هم ندارند، گناهی بر آنان نیست که ثیابشان را (سراندازی را که بر روی مقنعه‌شان می‌اندازند) بردارند، مشروط به آنکه [[زینت]] و آرایشی نداشته باشند: {{متن قرآن|وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ}}.
*'''استعفاف رجحانی یا استعفاف استحبابی''': آن دسته از زنان پیر که [[وصف]] آنان گذشت؛ آن زنانی که مجازند سرانداز خود را بردارند، اگر [[طلب]] [[عفت]] نمایند؛ بدین گونه که هرگاه [[زینت]] و پیرایشی ندارند، اگر از برداشتن سرانداز خودداری نمایند، برای آنان بهتر است: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ}}. بنابراین یک معنا و مفهوم استعفاف، مخصوص [[زنان]] پیر است و آن عبارت می‌باشد از خودداری نمودن آنان از برداشتن سرانداز خود.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۳۴.</ref>
====معنای [[تعفّف]]====
در [[آیه]] ۲۷۳ [[سوره بقره]]: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}، [[فقیران]] غنیّ‌نما و تعفّف آنان و [[انفاق]] [[نیکو]]، موضوعات این آیه شریفه‌اند.
*'''فقیران غنیّ نما''': فقیران غنیّ نما، نیازمندانی هستند که در [[راه]] [[دین]] و [[اطاعت]] [[خدای متعال]] محدود شده‌اند؛ آنان هم از لحاظ [[مالی]]، [[توانایی]] برای [[مسافرت]] نمودن به منظور تهیه متاع از راه [[تجارت]] را ندارند و هم کسی که از وضعیت [[نیازمندی]] آنان اطلاع ندارد، آن فقیران را [[غنی]] و [[بی‌نیاز]] می‌پندارد: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ}}.
*'''تعفّف فقیران غنی‌نما''': [[جهل]] به وضعیت نیازمندی فقیران از یک طرف، و تعفّف آن فقیران از طرف دیگر، مانعی برای تشخیص نیازمندی و [[فقر]] در آنان است، امّا در مقابل، وضع ظاهری چهره و رخساره آنان، دلالت خوبی است بر فقر و بی‌چیزی آنها، و علاوه بر آن، اینکه آنان از روی [[اصرار]] و پافشاری سؤال نمی‌کنند، خود [[تفسیری]] دیگر بر تعفّف در آنان است. تعفّف مصدر باب تفعّل، و به معنای عفت داشتن است؛ یعنی حالتی در نفس که برای شخص [[ملکه]] شده و او را همواره خود دار نموده است. در این جا این خودداری نسبت به سؤال کردن است و این فقیران غنی‌نما، همواره از سؤال کردن خودداری می‌کنند. حصول آن [[ملکه نفسانی]]، تعفّف، آنان را از سؤال کردن از دیگران باز می‌دارد: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا}}.
*'''انفاق نیکو''': اتفاقی نیکو است که منّت و [[اذیت]] را با خود به همراه نداشته باشد: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَا يُتْبِعُونَ مَا أَنْفَقُوا مَنًّا وَلَا أَذًى لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنان که دارایی‌های خود را در راه خداوند می‌بخشند و از پی آنچه بخشیده‌اند منّتی نمی‌نهند و آزاری نمی‌دهند، پاداش آنها نزد پروردگار آنان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۲۶۲.</ref>، {{متن قرآن|قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَمَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَا أَذًى وَاللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ}}<ref>«گفتاری شایسته و گذشت بهتر است از صدقه‌ای که از پی آن آزاری باشد و خداوند بی‌نیازی بردبار است» سوره بقره، آیه ۲۶۳.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقه‌های خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را می‌بخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>.
و به چنین فقیرانی که دارای [[فضیلت]] تعفّف‌اند، به‌جاست که به طور [[نیکو]] [[انفاق]] شود که البتّه، [[خدای متعال]] بر آن [[آگاه]] است: {{متن قرآن|وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}. و تمام و کامل، [[پاداش]] این انفاق داده می‌شود و ستمی در بین نخواهد بود: {{متن قرآن|وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«و هر دارایی که ببخشید (پاداش) آن را تمام به شما باز می‌گردانند و بر شما ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۷۲.</ref><ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۳۴.</ref>
===[[تدبّر]] در [[آیات]] [[تعفّف]] و استعفاف به ترتیب [[نزول]] آن===
آیات استعفاف و تعفّف، همه در سوره‌های [[مدنی]] واقع‌اند. از این رو ترتیب نزولی آن، همان ترتیب مصحفی‌شان است، جز این که [[آیه]] تعفّف چون از مصدر باب تفعّل است، در تنظیم مصحفی، در آخر، و در ترتیب نزولی، به ترتیب زیر در اول قرار می‌گیرد.
====تنظیم آیات [[تعفّف]] و استعفاف به ترتیب [[نزول]] آن====
#{{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«(این بخشش‌ها) برای نیازمندانی است که در راه خداوند به تنگنا در افتاده‌اند (و برای کسب و کار) سفر نمی‌توانند کرد، نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد، ایشان را به چهره باز می‌شناسی، آنها از مردم با پافشاری چیزی نمی‌خواهند؛ و آنچه از دارایی (خود) ببخشید بی‌گمان خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«و بر زنان از کار افتاده‌ای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را وانهند بی‌آنکه زیورنمایی کنند و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۶۰.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۳۶.</ref>
====[[تدبّر]] در [[آیات]] [[تعفّف]] و استعفاف به ترتیب [[نزول]] آن====
در اولین [[آیه]] از آیات نزولی: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ...}}، کلمه تعفّف ذکر شده است. کلمه تعفّف مصدر و از باب تفعل است به معنای [[عفت]] داشتن؛ یعنی دارا بودن آن حالت [[نفسانی]] خاص که موجب خودداری نمودن از بیان [[حاجت]] و نیاز می‌شود و در عمل هم سبب به کار بستن و یا به فعلیت آوردن آن حالت می‌گردد. [[آیه شریفه]] چنین بیان می‌دارد: نیازمندانی که خود را محصور در [[طاعت الهی]] نمودند و (از لحاظ [[مالی]]) [[توانایی]] [[مسافرت]] و [[تجارت]] برای تحصیل معاش نداشتند، این حالت نفسانی خودداری کردن از سؤال را آن چنان به کار می‌بستند که [[جاهل]] به وضع آنان، ایشان را [[بی‌نیاز]] و [[غنی]] می‌پنداشت و در حالی که [[نیازمندی]] آنان در چهره‌هایشان آشکار بود، ایشان [[اصرار]] به سؤال نداشتند: {{متن قرآن|لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا}}.
در آیات دوم و سوم به ترتیب نزولی کلمات: {{متن قرآن|فَلْيَسْتَعْفِفْ}}، {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ}} و {{متن قرآن|أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ}} ذکر شده است. هر سه کلمه از باب استفعال و به معنای [[طلب]] کردن و خواستن آن حالت [[نفسانی]] خاص است که به واسطه آن، از شیء منهی عنه (خواه [[مالی]] باشد و خواه جنسی) خود داری نمایند.
پس در استعفاف، [[اراده]] حصول آن حالت نفسانی و به کار بستن آن لازم است. لذا کسانی که [[سرپرستی]] [[یتیمان]] را بر عهده داشته و از جهت مالی در امر معاش خود، نیازی به [[مال]] آنان ندارند، باید استعفاف کنند؛ بدین گونه که اراده نمایند که آن حالت خودداری از استفاده از [[مال یتیم]] را در خود ایجاد، و آن را به کار ببندند و در عمل، از مال یتیم به نفع خود استفاده نکنند: {{متن قرآن|وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ}}.
هم‌چنین کسانی که [[آمادگی]] برای [[ازدواج]] دارند، اما وسایل و امکانات آن را ندارند، باید اراده کنند که آن حالت نفسانی [[خودداری از حرام]] را، در خود ایجاد، و آن را در عمل به کار ببندند؛ یعنی از [[فحشا]] اجتناب کرده و مرتکب فعل [[حرام]] نشوند: {{متن قرآن|وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ}}.
نیز [[زنان]] پیر بازنشسته از دوران قاعدگی و نا [[امید]] از ازدواج، هر چند که مجازند که سرانداز خود را بردارند، (اما) بهتر است اراده کنند که این حالت نفسانی خودداری از بی سرانداز (یا بدون چادر) بودن را، در خود ایجاد، و در عمل آن را از سر خود برندارند: {{متن قرآن|وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ}}.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۳۷.</ref>


==[[کلمات قصار]] پیرامون [[عفاف]]==
==[[کلمات قصار]] پیرامون [[عفاف]]==

نسخهٔ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۱۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استعفاف (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

آیات عفاف در سه سوره بقره، نساء و نور و در ضمن چهار آیه آمده است. بنا بر روش متداول خود در فصل‌های قبل، ابتدا آیات را به ترتیب مصحفی‌شان تنظیم کرده و بعد از آن، معنای لغوی و اصطلاحی استعفاف و تعفف را مورد بررسی قرار می‌دهیم. سپس با استفاده از تفاسیر، به تحقیق درباره آن پرداخته و در مرحله بعد، این تحقیق را از دیدگاه تفاسیر روایی ادامه می‌دهیم. در آخر هم درباره آن به تدبّر می‌پردازیم.

تنظیم آیات، استعفاف، تعفف، به ترتیب مصحفی‌شان

  1. ﴿وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱].
  2. ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَالَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْرًا وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۲].
  3. ﴿وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۳].
  4. ﴿لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ[۴].[۵]

معنای استعفاف و تعفّف

راغب در مفردات گفته: ﴿عَفَةً، عبارت از حصول حالتی برای نفس است که به واسطه آن از غلبه شهوت جلوگیری به عمل می‌آید. متعفّف، کسی است که به نیروی تمرین و چیرگی برای رسیدن به آن حالت اقدام می‌کند، و استعفاف، طلب و درخواست نمودن عفت است. قال: ﴿وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ، ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا[۶].

فخرالدین در مجمع‌البحرین می‌فرماید: قوله تعالی: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا؛ یعنی اگر شخص فقیری بترسد که با نکاح نمودن، فقر او زیادتر شود، باید در چیره شدن بر شهوت خود بکوشد و عفت و پاکدامنی را با ریاضت و سختی کشیدن به هدف آرام نمودن شهوت جنسی به دست آورد؛ چنان که فرمود: «يَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ‏ اسْتَطَاعَ‏ مِنْكُمُ‏ الْبَاهَ‏ فَلْيَتَزَوَّجْ، وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَعَلَيْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ وِجَاءٌ»: ای جوانان! از شما هر کس که قدرت بر جماع نمودن دارد، باید ازدواج کند، و هر کس که قادر بر ازدواج نباشد، بر اوست که روزه بگیرد که روزه گرفتن او را (با تسکین دادن نیروی شهوانی) متعادل می‌کند، و گفته‌اند: استعفاف، همان نکاح است. پس قوله: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ، بدین معناست که فرد مورد نظر باید از دواج کند، و این سخن حق تعالی هم که: ﴿لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا؛ یعنی آنچه را که نسبت به ازدواج سبب است، از قبیل: مهر و نفقه، نمی‌یابد. پس وقتی ازدواج نمود، خدای متعال بر او باب روزی را گشوده و از فضل خود او را برای پرداخت حقوق نکاح بی‌نیاز می‌گرداند. جایز نیست از ترس پرداخت حقّ نکاح، از دواج را ترک نماید؛ چرا که نشانه سوء ظنّ به خداست. در حدیث از اسحاق بن عمار آمده که به ابی‌عبدالله، امام صادق(ع)، گفتم: مردم این حدیث را روایت می‌کنند که مردی نزد پیامبر(ص) آمد و از نیازمندی خویش شکایت نمود، (در پاسخ) آن حضرت او را به ازدواج امر فرمود. مرتبه دیگر که آمد و از حاجت‌مندی خود باز شکایت کرد، آن حضرت (دوباره) او را به تزویج امر نمود. تا آن‌که بالاخره در نوبت سوم هم (که مرد چون گذشته به نزد پیامبر آمده بود)، پیامبر او را به ازدواج امر فرمود. بعد از آن امام صادق(ع) فرمود: «نَعَمْ‏، هُوَ حَقٌّ»: آری آن حدیث، حق و راست است. پس از آن فرمود: «الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِيَالِ»: روزی به همراه زن و فرزندان است. در حدیث معاویة بن وهب از ابی عبدالله، امام صادق(ع)، درباره فرموده خداوند: ﴿وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ، آمده است که آن بزرگوار فرمود: «تَزَوَّجُوا حَتَّى‏ يُغْنِيَهُمُ‏ اللَّهُ‏ مِنْ‏ فَضْلِهِ‏»: ازدواج نمایند تا خدای متعال، آنان را از فضل خویش بی‌نیاز گرداند. در حدیث است که: «أَفْضَلُ‏ الْعِبَادَةِ الْعَفَافُ‏»: عفاف (به فتح عین آن) برترین عبادت است. تعفّف، نگهداری نفس است از محرمات و از درخواست کمک از مردم. از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «رَحِمَ‏ اللَّهُ‏ عَبْداً عَفَّ‏، وَ تَعَفَّفَ‏، وَ كَفَّ عَنِ الْمَسْأَلَةِ»: خدای تعالی رحمت کند بنده‌ای را که پارسایی کرده و از حرام خودداری نماید و از درخواست کمک از مردم بپرهیزد.

بعضی از شارحان گفته‌اند: استعفاف، طلب نمودن پارسایی و پاکدامنی است، و تعفّف، عبارت است از خودداری نمودن از حرام و از سؤال نمودن از مردم، و نیز گفته‌اند: استعفاف، خویشتن‌داری و دوری نمودن از زشتی‌ها و قبایح است[۷].

در ملخّص المنجد و منتهی الأرب آمده که: عِفَّة، مصدر است به معنای پارسایی، خودداری از ناروا، پاکی تن، و عفاف: دارو، و عَفاف و عَفافَة: پارسایی و پاکدامنی، و عَفافَة و عَفَّة؛ یعنی باقیمانده شیر در پستان و شیر جمع شده، و عفیف؛ یعنی پارسا و پاکدامن، و عفیفه، مونث آن است، و اعفاف: پارسا کردن و باز داشتن کسی از حرام، و تعفّف: خودداری از حرام و از سؤال و درخواست مساعدت، و استعفاف: پارسایی کردن و خودداری از محرمات و از طلب چیزی[۸]. شیخ در مصباح الانظار فرموده: اصل عِفَّة، خودداری نمودن است از آنچه جایز و یا سزاوار نباشد، مانند: حفظ زبان از سؤال نمودن، محافظت شکم از حرام و محافظت فرج از زنا. ظاهر این است که همه این مراتب سودی نبخشد مگر با تمسّک به ولایت[۹]. طبرسی در مجمع البیان فرموده: تعفّف، ترک سؤال نمودن است، و استعفاف و تعفّف یکسانند و آن، عبارت است از طلب نمودن عفت و به کار بردن آن[۱۰]. علامه طباطبایی در المیزان فرموده: استعفاف و تعفّف از نظر معنا به هم نزدیکند، و ﴿فَلْيَسْتَعْفِفْ: باید و بر او لازم است که طریق عفت و پاکدامنی را طلب نماید[۱۱].[۱۲]

کلمات قصار پیرامون عفاف

در غررالحکم و دررالکلم در «باب العفاف» سخنانی به اقتصار از مولای موحدان، امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب(ع) بیان شده است که در این جا فقط به بعضی از آنها اشاره می‌شود:

  1. «الْعَفَافُ‏ زَهَادَةٌ»: پارسایی، بی‌رغبتی در دنیاست.
  2. «بِالْعَفَافِ‏ تَزْكُو الْأَعْمَالُ‏»: به وسیله پاکدامنی، عمل‌ها پاکیزه شده یا افزایش می‌یابد.
  3. «أَهْلُ الْعَفَافِ‏ أَشْرَفُ‏ الْأَشْرَافِ‏»: پاکدامنی، برترین صفات و افعال نیک است.
  4. «الْعَفَافُ أَفْضَلُ‏ شِيمَةٍ»: باز ایستادن از آنچه حلال نیست، برترین خصلت است.
  5. «الْعَفَافُ يَصُونُ النُّفُوسَ وَ يُنَزِّهُهَا عَنِ‏ الدَّنَايَا»: پرهیزگاری، نفس را نگه داشته و آن را از پستی‌ها پاک می‌دارد.
  6. «حُسْنُ الْعَفَافِ مِنْ‏ شِيَمِ‏ الْأَشْرَافِ»: نیک پارسایی و پاکدامنی، از خصلت‌های مردم بلند مرتبه و شریف است.
  7. «سَبَبُ‏ الْقَنَاعَةِ الْعَفَافُ‏»: باز ایستادن از حرام، سبب قناعت است.
  8. «عَلَيْكَ‏ بِالْعَفَافِ‏ وَ الْقُنُوعِ‏ فَمَنْ أَخَذَ بِهِ خَفَّتْ عَلَيْهِ الْمُؤَنُ»: بر تو باد به پاکدامنی و قناعت؛ زیرا کسی که آن را فرا گیرد مخارج زندگی بر او سبک گردد.
  9. «عَلَيْكَ بِالْعَفَافِ فَإِنَّهُ‏ أَفْضَلُ‏ شِيَمِ‏ الْأَشْرَافِ‏»:بر تو باد به پاکدامنی؛ زیرا که آن برترین خصلت‌های افراد بلند مرتبه است.
  10. «لَا فَاقَةَ مَعَ‏ عَفَافٍ‏»: هیچ گونه بیچارگی با پارسایی و پاکدامنی نیست؛ یعنی آدمی به برکت پارسایی، توانگری حقیقی را داراست.[۱۳]

جستارهای وابسته

منابع

  1. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر

پانویس

  1. «و یتیمان را تا زمانی که توانایی زناشویی یافته باشند بیازمایید، پس اگر در آنان کاردانی یافتید، دارایی‌هایشان را به آنان بازگردانید و آن را به گزافکاری و شتاب، از (بیم) اینکه بالغ گردند (و از شما باز گیرند) نخورید و هر کس از شما که توانگر باشد (در برداشت مزد سرپرستی) خویشتنداری کند و هرکس تنگدست باشد برابر عرف (از آن) بخورد؛ و هنگامی که دارایی‌های ایشان را به آنان باز می‌گردانید بر آنها گواه بگیرید و حسابرسی را خداوند، بسنده است» سوره نساء، آیه ۶.
  2. «و کسانی که (توان) زناشویی نمی‌یابند باید خویشتنداری کنند تا خداوند به آنان از بخشش خویش بی‌نیازی دهد و کسانی از بردگانتان که بازخرید خویش را می‌خواهند اگر در آنها خیری سراغ دارید بازخریدشان را بپذیرید و از مال خداوند که به شما بخشیده است به آنان (برای کمک به بازخرید) بدهید و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید و اگر کسی آنان را وادار کند (بداند که) پس از واداشتنشان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نور، آیه ۳۳.
  3. «و بر زنان از کار افتاده‌ای که امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را وانهند بی‌آنکه زیورنمایی کنند و پاکدامنی پیشه کردن (و پوشش داشتن) برای آنان بهتر است و خداوند شنوایی داناست» سوره نور، آیه ۶۰.
  4. «(این بخشش‌ها) برای نیازمندانی است که در راه خداوند به تنگنا در افتاده‌اند (و برای کسب و کار) سفر نمی‌توانند کرد، نادان آنان را -از بس که خویشتندارند- توانگر می‌پندارد، ایشان را به چهره باز می‌شناسی، آنها از مردم با پافشاری چیزی نمی‌خواهند؛ و آنچه از دارایی (خود) ببخشید بی‌گمان خداوند به آن داناست» سوره بقره، آیه ۲۷۳.
  5. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۱.
  6. مفردات، ص۳۵۱.
  7. مجمع البحرین، ص۳۸۵.
  8. ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۵۵۳.
  9. مصباح الانظار الأبرار، ص۱۶۱.
  10. مجمع البیان، ج۲، ص۳۸۶ و ج۷، ص۱۳۹.
  11. المیزان، ج۴، ص۱۸۵ و ج۱۵، ص۱۲۲.
  12. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۲۲.
  13. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۳۸.