عبیدالله بن حر جعفی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-\n{{امامت}} +{{امامت}}))
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>

نسخهٔ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۳۵

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

عبیدالله بن حر جعفی کسی که سیدالشهدا(ع) از او یاری خواست، امّا توفیق همراه شدن در کاروان کربلا نیافت و امام را یاری نکرد. امام در منزلگاه قصر مقاتل، خیمۀ او را دید، حجاج بن مسروق را فرستاد تا او را دعوت کند تا به اردوی امام بپیوندد و یاریش کند. وی بهانه آورد که از کوفه به این خاطر بیرون آمدم که با حسین نباشم، چون در کوفه یاوری برای او نیست.

پاسخ او را که به امام گفتند، حضرت همراه عده‌ای نزد او رفت و پس از گفتگوهایی پیرامون اوضاع کوفه، امام از او خواست تا با آب توبه خطا‌های گذشته‌اش را بشوید و به نصرت اهل بیت بشتابد. عبیدالله بن حر جعفی بازهم نپذیرفت و این کرامت و توفیق را ردّ کرد و از روی خیرخواهی! حاضر شد که اسب زین شده و شمشیر برّان خویش را به امام دهد.

چون امام مأیوس شد که او سعادت را دریابد، فرمود: اسب و شمشیرت از آن خودت، ما از خودت یاری و فداکاری می‌خواستیم. اگر حاضر به جانبازی نیستی، ما را نیازی به مال تو نیست[۱]. آنگاه امام از پیش او به خیمۀ خویش برگشت...!

وی پس از حادثۀ کربلا، بشدّت از آن کوتاهی در یاری کردن امام پشیمان شده بود و خود را ملامت می‌کرد و با شعری که با مطلع فيا لك حسرة ما دمت حيّا شروع می‌شود، این اندوه و ندامت را بیان کرده است [۲]. در برخی نقل‌ها نام او عبدالله بن حر نقل شده است.

عمرو بن قیس نیز از کسانی بود که در همین منزلگاه امام حسین(ع) از او یاری خواست و او بهانه آورد. نصرت خواهی امام، تکلیف می‌آورد و هر که ندای "هل من ناصر" امام را بشنود و پاسخ ندهد، جهنّمی است. این ندای استنصار، همواره در تاریخ وجود دارد. همه جا کربلا و هر روز عاشوراست و سعادت، در فدا کردن هستی و مال و جان در راه دین و به فرمان امام و رهبر الهی است و چه شقاوتی بالاتر از آنکه انسان، دعوت امام معصوم را پاسخ ندهد و نسبت به جان خویش در راه خدا بخل ورزد، جانی که امانت الهی است[۳].

منابع

پانویس

  1. «يا ابن الحر! ما جئناك لفرسك وسيفك، إنما أتيناك لنسألك النصرة، فإن كنت قد بخلت علينا بنفسك فلا حاجة لنا في شيء من مالك ولم أكن بالذي اتخذ المضلين عضدا، لأني قد سمعت رسول الله وهو يقول: من سمع داعية أهل بيتي ولم ينصرهم على حقهم إلّا أكبه الله على وجهه في النار»؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۸۴؛ موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۳۶۵.
  2. حیاة الإمام الحسین، ج۳، ص۳۶۳ به نقل از مقتل خوارزمی.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۳۲۹.