آیا امام کاظم علم غیب دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین حقیقت‌جو|حقیقت‌جو]]]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حسین حقیقت‌جو|حقیقت‌جو]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین حقیقت‌جو|حقیقت‌جو]]''' در کتاب ''«[http://ketaab.iec-md.org/IMAM_KAAZEM/zendegaani_imam_kaazem_modarresi_04.html#14 چهل مثل از قرآن]»'' در این‌باره گفته‌است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[حسین حقیقت‌جو|حقیقت‌جو]]''' در کتاب ''«[http://ketaab.iec-md.org/IMAM_KAAZEM/zendegaani_imam_kaazem_modarresi_04.html#14 چهل مثل از قرآن]»'' در این‌باره گفته‌است:
::::::[[امام کاظم]]{{ع}} با اتکا به [[علم غیب]]، در تمام عرصه‌های حیات سخن گفته است و وصیت آن حضرت با هشام که خود چکیده‌ای از حکمتهای پیامبران و گلچینی از دیدگاههای مکتبی است، به عنوان شاهدی برای اثبات این مطلب کافی است. آنچه در زیر می‌آید. قطره‌ای است ناچیز از این دریای گهربار: روایت شده است که [[اسحاق بن عمار]] گفت: چون هارون، [[امام موسی]]{{ع}} را در بند کرد، [[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] از یاران و شاگردان ابو حنیفه خدمت آن امام رسیدند. یکی از آن دو به دیگری گفت: ما برای یکی از دو کار پیش [[ابوالحسن موسی‌ بن‌ جعفر]]{{ع}} آمده‌ایم که یا او را هم‌عقیده خویش کنیم و یا بر او اشکال بگیریم. هر دو رو به روی ایشان نشستند. در همین حال مردی که از طرف سندی بن شاهم بر آن حضرت گمارده شده بود، خدمت وی رسید و اظهار داشت: نوبت من تمام شده و به خانه خود می‌روم اگر شما را خدمتی و کاری هست بفرمایید که چون باز نوبت من شود فرمایش شما را به انجام رسانم. حضرت فرمود: من کاری ندارم. چون مرد از محضر آنان بیرون رفت، امام به ابو یوسف روی کرد و فرمود: شگفتا از این مرد! او امشب می‌میرد و آمده می‌گوید که فردا می‌خواهد کار مرا انجام دهد!!. [[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] برخاستند و با هم گفتند: ما آمده بودیم تا از او دوباره مستحب و واجب پرسش کنیم، اما او اکنون چیزی گفت که انگار از [[علم غیب]] بود. سپس آنان مردی را در پی آن نگهبان فرستاده به وی گفتند: این مرد را زیر نظر بگیر و ببین کار او امشب به کجا می‌انجامد و فردا ما را از وضع او آگاه کن. آن شخص آمد و در مسجدی که روبروی سرای آن مرد بود، منتظر نشست. چون نیمی از شب بگذشت بانگ فریاد و شیون به آسمان بلند شد و مردم را دید که به خانه آن مرد می‌روند. پرسید: چه شده است؟ گفتند: فلانی بدون آنکه بیمار یا مریض باشد، امشب ناگهانی جان سپرد. آن مرد به نزد [[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] بازگشت و آنان را از این ماجرا آگاه کرد، ا[[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] نزد امام هفتم آمده عرض کردند: ما دانستیم که تو علم حلال و حرام را می‌دانی، اما از کجا دانستی که این مرد امشب می‌میرد؟ امام پاسخ داد: از دری که [[رسول خدا]]{{صل}} علم خویش را به [[علی‌‌ بن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}} تعلیم فرمود. آن دو با شنیدن این جواب مات و متحیر ماندند و نتوانستند پاسخی به آن حضرت بدهند <ref>بحارالانوار، ج ۲، ص ۶۴ -۶۵.</ref> بدین سان [[امام موسی‌ بن‌ جعفر]]{{ع}} همچون پیامبران و اولیای بزرگوار خداوند از زمان مرگ افراد آگاه بود.»}}<ref>http://ketaab.iec-md.org/IMAM_KAAZEM/zendegaani_imam_kaazem_modarresi_04.html#14 چهل مثل از قرآن</ref>.
::::::[[امام کاظم]]{{ع}} با اتکا به [[علم غیب]]، در تمام عرصه‌های حیات سخن گفته است و وصیت آن حضرت با هشام که خود چکیده‌ای از حکمتهای پیامبران و گلچینی از دیدگاههای مکتبی است، به عنوان شاهدی برای اثبات این مطلب کافی است. آنچه در زیر می‌آید. قطره‌ای است ناچیز از این دریای گهربار: روایت شده است که [[اسحاق بن عمار]] گفت: چون هارون، [[امام موسی]]{{ع}} را در بند کرد، [[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] از یاران و شاگردان ابو حنیفه خدمت آن امام رسیدند. یکی از آن دو به دیگری گفت: ما برای یکی از دو کار پیش [[ابوالحسن موسی‌ بن‌ جعفر]]{{ع}} آمده‌ایم که یا او را هم‌عقیده خویش کنیم و یا بر او اشکال بگیریم. هر دو رو به روی ایشان نشستند. در همین حال مردی که از طرف سندی بن شاهم بر آن حضرت گمارده شده بود، خدمت وی رسید و اظهار داشت: نوبت من تمام شده و به خانه خود می‌روم اگر شما را خدمتی و کاری هست بفرمایید که چون باز نوبت من شود فرمایش شما را به انجام رسانم. حضرت فرمود: من کاری ندارم. چون مرد از محضر آنان بیرون رفت، امام به ابو یوسف روی کرد و فرمود: شگفتا از این مرد! او امشب می‌میرد و آمده می‌گوید که فردا می‌خواهد کار مرا انجام دهد!!. [[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] برخاستند و با هم گفتند: ما آمده بودیم تا از او دوباره مستحب و واجب پرسش کنیم، اما او اکنون چیزی گفت که انگار از [[علم غیب]] بود. سپس آنان مردی را در پی آن نگهبان فرستاده به وی گفتند: این مرد را زیر نظر بگیر و ببین کار او امشب به کجا می‌انجامد و فردا ما را از وضع او آگاه کن. آن شخص آمد و در مسجدی که روبروی سرای آن مرد بود، منتظر نشست. چون نیمی از شب بگذشت بانگ فریاد و شیون به آسمان بلند شد و مردم را دید که به خانه آن مرد می‌روند. پرسید: چه شده است؟ گفتند: فلانی بدون آنکه بیمار یا مریض باشد، امشب ناگهانی جان سپرد. آن مرد به نزد [[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] بازگشت و آنان را از این ماجرا آگاه کرد، ا[[ابو یوسف]] و [[محمد بن‌ الحسن]] نزد امام هفتم آمده عرض کردند: ما دانستیم که تو علم حلال و حرام را می‌دانی، اما از کجا دانستی که این مرد امشب می‌میرد؟ امام پاسخ داد: از دری که [[رسول خدا]]{{صل}} علم خویش را به [[علی‌‌ بن‌ ابی‌ طالب]]{{ع}} تعلیم فرمود. آن دو با شنیدن این جواب مات و متحیر ماندند و نتوانستند پاسخی به آن حضرت بدهند <ref>بحارالانوار، ج ۲، ص ۶۴ -۶۵.</ref> بدین سان [[امام موسی‌ بن‌ جعفر]]{{ع}} همچون پیامبران و اولیای بزرگوار خداوند از زمان مرگ افراد آگاه بود.»<ref>http://ketaab.iec-md.org/IMAM_KAAZEM/zendegaani_imam_kaazem_modarresi_04.html#14 چهل مثل از قرآن</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۹:۴۶

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
آیا امام کاظم علم غیب دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا امام کاظم(ع) علم غیب دارد؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ابراهیم امینی
آیت‌الله ابراهیم امینی، در کتاب «بررسی مسائل کلی امامت» در این‌باره گفته‌ است:
«هنگامی‌ که حسین صاحب فخ می‌‏خواست خروج کند حضرت موسی بن جعفر (ع) به او فرمود: کشته می‌‏شوی‌. حسین خروج کرد و کشته شد»[۱][۲].






پاسخ‌های دیگر

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. مقاتل الطالبیین، ص ۲۹۸
  2. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۸۷.
  3. به نقل از علی بن جعفر: برادرم امام کاظم (ع) فرمود: هنگامی که پنجمین نفر از فرزندان هفتمین امام، ناپدید شود، خدا را در دین‌هایتان! مبادا که کسی شما را از آن جدا کند. پسر عزیزم! صاحب این امر "قیام" را ناگزیر از غیبتی است، تا آن جا که برخی معتقدان به آن، از نظرشان باز می‌گردند و این، آزمونی سخت از سوی خدای برای بندگانش است. از دینتان دست نکشید که اگر پدران و نیاکانتان، دینی را درست‌تر از این می‌دانستند، از آن پیروی می‌کردند. گفتم: سرورم! پنجمین نفر از فرزندان هفتمین چه کسی است؟. فرمود: دلبندم! عقل شما به این نمی‌رسد و روحتان گنجایش فراگیری آن را ندارد؛ اما اگر زنده بمانید، او را درک خواهید کرد؛ کمال الدین: ص ۳۵۹، ح ۱؛ الکافی: ج ۱، ص ۳۳۶، ح ۲؛ بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۱۵۰ ح ۱.
  4. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۱۶ - ۱۱۸.
  5. بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۴۷.
  6. آگاهی امامان از غیب، ص ۱۰۳.
  7. مردی از اهل فارس از امام کاظم(ع) سؤال کرد: آیا شما غیب می‌دانید؟ حضرت پاسخ دادند: جدم امام باقر(ع) فرمودند: خداوند به ما علم را می‌بخشد و ما آن را دریافت می‌کنیم و وقتی می‌گیرد ما نمی‌دانیم؛ کافی، ج۱، ص ۳۷۶.
  8. پرچم‌داران هدایت، ص۱۴۲.
  9. بحارالانوار، ج ۲، ص ۶۴ -۶۵.
  10. http://ketaab.iec-md.org/IMAM_KAAZEM/zendegaani_imam_kaazem_modarresi_04.html#14 چهل مثل از قرآن