مسیلمه کذاب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = مسیلمه کذاب
| موضوع مرتبط = مسیلمه کذاب
خط ۸: خط ۷:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[مسیلمه کذاب]] و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]]، از کسانی هستند که به [[دروغ]]، مدعی [[نبوت]] شدند. چون [[سرنوشت]] این دو [[مدعی پیامبری]] به نحوی به یکدیگر پیوند خورده است، در این مقاله، مطالبی را درباره این دو [[پیامبر دروغین]] ذکر می‌کنیم<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۸.</ref>.
* [[مسیلمه کذاب]] و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]]، از کسانی هستند که به [[دروغ]]، مدعی [[نبوت]] شدند. چون [[سرنوشت]] این دو [[مدعی پیامبری]] به نحوی به یکدیگر پیوند خورده است، در این مقاله، مطالبی را درباره این دو [[پیامبر دروغین]] ذکر می‌کنیم<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۸.</ref>.


==[[مسیلمه کذاب]]==
==[[مسیلمه کذاب]]==
*"[[مسیلمة بن حبیب]]"، معروف به "[[مسیلمه کذاب]]" از جمله [[پیامبران]] دروغین بود که در اواخر دوره [[زندگی پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[ادعای نبوت]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. علاوه بر او طُلیحه در میان بنی‌اسد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref>، [[اسود عنسی]] در [[یمن]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref> و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]] در میان [[بنی‌تمیم]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> [[مدعی پیامبری]] شدند.
*"[[مسیلمة بن حبیب]]"، معروف به "[[مسیلمه کذاب]]" از جمله [[پیامبران]] دروغین بود که در اواخر دوره [[زندگی پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[ادعای نبوت]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. علاوه بر او طُلیحه در میان بنی‌اسد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref>، [[اسود عنسی]] در [[یمن]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref> و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]] در میان [[بنی‌تمیم]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> [[مدعی پیامبری]] شدند.
*[[سال نهم هجری]] به [[دلیل]] ورود هیئت‌های نمایندگی [[قبایل]] به [[مدینه]] با [[هدف]] [[اسلام آوردن]]، به "عام الوُفود"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.</ref> مشهور شده است. در همین زمان، [[مسیلمه کذاب]]، همراه هیئت نمایندگی [[قبیله]] خویش (بنی‌حنیفه) به [[مدینه]] آمد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>.
* [[سال نهم هجری]] به [[دلیل]] ورود هیئت‌های نمایندگی [[قبایل]] به [[مدینه]] با [[هدف]] [[اسلام آوردن]]، به "عام الوُفود"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.</ref> مشهور شده است. در همین زمان، [[مسیلمه کذاب]]، همراه هیئت نمایندگی [[قبیله]] خویش (بنی‌حنیفه) به [[مدینه]] آمد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>.
*در اینکه آیا [[مسیلمه کذاب]] در این زمان [[اسلام]] آورد یا نه، ابهام است. [[یعقوبی]] می‌نویسد: "[[مسیلمه کذاب]] [[اسلام]] آورده بود و در سال دهم، [[مدعی پیامبری]] شد"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. اما در برخی از منابع آمده است: "فرستادگان بنی‌حنیفه وقتی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند [[مسیلمه کذاب]] را پیش بارهای خود گذاشتند. آنها وقتی [[مسلمان]] شدند به [[پیامبر]] عرض کردند: ما یکی از [[یاران]] خویش را پیش بارها و مرکب‌های خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که معمولاً به این [[نمایندگان]] هدیه‌ای می‌داد، به کسی که [[مسئول]] اعطای هدایا بود [[دستور]] فرمود: تا هر چه به [[نمایندگان]] دادید به [[مسیلمه کذاب]] نیز بدهید و فرمود: او ([[مسیلمه کذاب]]) بدتر از شما نیست. [[نمایندگان]] وقتی نزد [[مسیلمه کذاب]] رفتند، هدیه او را دادند و سخن [[رسول خدا]]{{صل}} را به او گفتند <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. [[قبیله]] بنی‌حنیفه به یمامه باز گشتند و [[مسیلمه کذاب]] وقتی به آنجا رسید [[ادعای پیامبری]] کرد"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>.
*در اینکه آیا [[مسیلمه کذاب]] در این زمان [[اسلام]] آورد یا نه، ابهام است. [[یعقوبی]] می‌نویسد: "[[مسیلمه کذاب]] [[اسلام]] آورده بود و در سال دهم، [[مدعی پیامبری]] شد"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. اما در برخی از منابع آمده است: "فرستادگان بنی‌حنیفه وقتی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند [[مسیلمه کذاب]] را پیش بارهای خود گذاشتند. آنها وقتی [[مسلمان]] شدند به [[پیامبر]] عرض کردند: ما یکی از [[یاران]] خویش را پیش بارها و مرکب‌های خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که معمولاً به این [[نمایندگان]] هدیه‌ای می‌داد، به کسی که [[مسئول]] اعطای هدایا بود [[دستور]] فرمود: تا هر چه به [[نمایندگان]] دادید به [[مسیلمه کذاب]] نیز بدهید و فرمود: او ([[مسیلمه کذاب]]) بدتر از شما نیست. [[نمایندگان]] وقتی نزد [[مسیلمه کذاب]] رفتند، هدیه او را دادند و سخن [[رسول خدا]]{{صل}} را به او گفتند <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. [[قبیله]] بنی‌حنیفه به یمامه باز گشتند و [[مسیلمه کذاب]] وقتی به آنجا رسید [[ادعای پیامبری]] کرد"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>.
*منابع می‌نویسند که وقتی [[مسیلمه کذاب]] به یمامه رسید به [[دروغ]] مدعی شد که من در کار [[پیامبری]] با [[محمد]] شریکم و به همراهیان خویش می‌گفت: "مگر وقتی نام مرا پیش [[محمد]] یاد کردید نگفت که او بدتر از شما نیست؟ [[محمد]] این سخن را از این لحاظ گفت که می‌دانست من شریک [[پیامبری]] او هستم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. [[مسیلمه کذاب]] با سوء استفاده از این سخن می‌گفت: "مثل اینکه [[محمد]] خودش می‌داند که [[فرمانروایی]] پس از او با من است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۲.</ref>.
*منابع می‌نویسند که وقتی [[مسیلمه کذاب]] به یمامه رسید به [[دروغ]] مدعی شد که من در کار [[پیامبری]] با [[محمد]] شریکم و به همراهیان خویش می‌گفت: "مگر وقتی نام مرا پیش [[محمد]] یاد کردید نگفت که او بدتر از شما نیست؟ [[محمد]] این سخن را از این لحاظ گفت که می‌دانست من شریک [[پیامبری]] او هستم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. [[مسیلمه کذاب]] با سوء استفاده از این سخن می‌گفت: "مثل اینکه [[محمد]] خودش می‌داند که [[فرمانروایی]] پس از او با من است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۲.</ref>.
خط ۱۸: خط ۱۷:


==[[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و جواب آن [[حضرت]]==
==[[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و جواب آن [[حضرت]]==
*[[مسیلمه کذاب]] که به [[دروغ]]، مدعی بود در پیامیری با [[حضرت محمد]]{{صل}} شریک است، در نامه‌ای به [[خاتم انبیا]]{{صل}} نوشت: "من با تو در امر [[نبوت]] شریک شده‌ام. پس نیمی از [[زمین]] از تو است و نیمی از من؛ ولی [[قریش]]، مردمی بیدادگرند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>. [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] را دو نفر از فرستادگان او نزد [[رسول اکرم]]{{صل}}‌ آوردند. آن [[حضرت]] از [[عقیده]] آنها درباره [[مسیلمه کذاب]] سؤال کرد. آنها گفتند: "[[عقیده]] ما همان است که در این [[نامه]] نوشته شده است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر [[ناپسند]] نبود که فرستادگان را به [[قتل]] برسانند، اکنون گردنتان را می‌زدم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>.
* [[مسیلمه کذاب]] که به [[دروغ]]، مدعی بود در پیامیری با [[حضرت محمد]]{{صل}} شریک است، در نامه‌ای به [[خاتم انبیا]]{{صل}} نوشت: "من با تو در امر [[نبوت]] شریک شده‌ام. پس نیمی از [[زمین]] از تو است و نیمی از من؛ ولی [[قریش]]، مردمی بیدادگرند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>. [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] را دو نفر از فرستادگان او نزد [[رسول اکرم]]{{صل}}‌ آوردند. آن [[حضرت]] از [[عقیده]] آنها درباره [[مسیلمه کذاب]] سؤال کرد. آنها گفتند: "[[عقیده]] ما همان است که در این [[نامه]] نوشته شده است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر [[ناپسند]] نبود که فرستادگان را به [[قتل]] برسانند، اکنون گردنتان را می‌زدم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>.
*سپس آن [[حضرت]] در جواب [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] نوشت: "از [[محمد]] [[رسول خدا]]{{صل}} به مسیلمه [[کذاب]]![[زمین]] برای خداست و آن را به هر که از بندگانش بخواهد [[میراث]] دهد و سرانجام [[نیک]] برای [[پرهیزگاران]] است"<ref>{{متن حدیث| من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب فانَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‌}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.</ref>. سپس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: "او را [[لعنت]] کنید که [[خدا]] او را [[لعنت]] کند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۹.</ref>.
*سپس آن [[حضرت]] در جواب [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] نوشت: "از [[محمد]] [[رسول خدا]]{{صل}} به مسیلمه [[کذاب]]![[زمین]] برای خداست و آن را به هر که از بندگانش بخواهد [[میراث]] دهد و سرانجام [[نیک]] برای [[پرهیزگاران]] است"<ref>{{متن حدیث| من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب فانَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‌}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.</ref>. سپس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: "او را [[لعنت]] کنید که [[خدا]] او را [[لعنت]] کند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۹.</ref>.
*[[ابن‌سعد]] می‌نویسد: "زمانی که [[مسیلمه کذاب]] در یمامه، [[ادعای پیامبری]] کرد، "[[ثمامة بن اثال]]"<ref>از اصحاب پیامبر{{صل}} که در یمامه ساکن بود. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۱۵.</ref> [[قوم]] خویش را [[نصیحت]] کرد و گفت: "...[[محمد]]{{صل}} [[پیامبر]] خداست و نه تنها پس از او [[پیامبری]] نیست که هیچ [[پیامبر]] دیگری هم با او شریک نیست. سپس [[آیات]] اول تا سوم [[سوره غافر]] را برایشان خواند که [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|حْمَ تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«حم فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخ‌دست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.</ref> و گفت: "این سخن، [[سخن]] خداست. این کجا و آن کجا که می‌گوید: {{عربی|"يا ضِفْدَع، نِقِّي كم تُنقِّين، لا الشَّرابَ تَمْنَعِين، و لا المَاءَ تُكَدِّرِين‏"}}<ref>اشاره به یکی از سخنان سجع‌گونه مسیلمه کذاب.</ref>؛ ای قورباغه! آواز بخوان، نه [[آب]] را تیره می‌سازی و نه [[آشامیدن]] را باز می‌داری. به [[خدا]] [[سوگند]] که خود می‌بینید که این گفتار از دهان هیچ خدایی بیرون نیامده است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶ ص۷۶.</ref>. علاوه بر این سخنان سجع‌گونه که ثمامه به آنها اشاره کرده است، مسیلمه برای جذب حامیان بیشتر، کلماتی به [[خیال]] خودش هم‌طراز با [[قرآن]] می‌گفت. از جمله سخنان او این بود: {{عربی|" لقد أنعم الله على الحبلى أخرج منها نسمة تسعى من بين صفاق وحشا"}}<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵، ص۵۱.</ref>؛ [[خداوند]] به [[زن]] باردار [[نعمت]] داد و موجودی زنده و روان از او بیرون آورد...".
* [[ابن‌سعد]] می‌نویسد: "زمانی که [[مسیلمه کذاب]] در یمامه، [[ادعای پیامبری]] کرد، "[[ثمامة بن اثال]]"<ref>از اصحاب پیامبر{{صل}} که در یمامه ساکن بود. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۱۵.</ref> [[قوم]] خویش را [[نصیحت]] کرد و گفت: "...[[محمد]]{{صل}} [[پیامبر]] خداست و نه تنها پس از او [[پیامبری]] نیست که هیچ [[پیامبر]] دیگری هم با او شریک نیست. سپس [[آیات]] اول تا سوم [[سوره غافر]] را برایشان خواند که [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|حْمَ تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«حم فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخ‌دست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.</ref> و گفت: "این سخن، [[سخن]] خداست. این کجا و آن کجا که می‌گوید: {{عربی|"يا ضِفْدَع، نِقِّي كم تُنقِّين، لا الشَّرابَ تَمْنَعِين، و لا المَاءَ تُكَدِّرِين‏"}}<ref>اشاره به یکی از سخنان سجع‌گونه مسیلمه کذاب.</ref>؛ ای قورباغه! آواز بخوان، نه [[آب]] را تیره می‌سازی و نه [[آشامیدن]] را باز می‌داری. به [[خدا]] [[سوگند]] که خود می‌بینید که این گفتار از دهان هیچ خدایی بیرون نیامده است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶ ص۷۶.</ref>. علاوه بر این سخنان سجع‌گونه که ثمامه به آنها اشاره کرده است، مسیلمه برای جذب حامیان بیشتر، کلماتی به [[خیال]] خودش هم‌طراز با [[قرآن]] می‌گفت. از جمله سخنان او این بود: {{عربی|" لقد أنعم الله على الحبلى أخرج منها نسمة تسعى من بين صفاق وحشا"}}<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵، ص۵۱.</ref>؛ [[خداوند]] به [[زن]] باردار [[نعمت]] داد و موجودی زنده و روان از او بیرون آورد...".
*او شراب و [[زنا]] را [[حلال]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵.</ref>. [[قوم]] [[مسیلمه کذاب]] از او درخواست کردند همان‌گونه که [[پیامبر]] در چاهی [[آب]] دهان انداخت و [[آب]] [[چاه]] بالا آمد، او نیز این کار را انجام دهد. [[مسیلمه کذاب]] در [[چاه]]، [[آب]] دهان انداخت؛ اما [[آب]] [[چاه]]، شور و بدمزه شد <ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۸۲.</ref>. علاوه بر [[قبیله]] بنی‌حنیفه، افرادی از [[قبیله]] [[ربیعه]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref> نیز از [[مسیلمه کذاب]] [[حمایت]] کردند<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۰-۲۸۱.</ref>.
*او شراب و [[زنا]] را [[حلال]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵.</ref>. [[قوم]] [[مسیلمه کذاب]] از او درخواست کردند همان‌گونه که [[پیامبر]] در چاهی [[آب]] دهان انداخت و [[آب]] [[چاه]] بالا آمد، او نیز این کار را انجام دهد. [[مسیلمه کذاب]] در [[چاه]]، [[آب]] دهان انداخت؛ اما [[آب]] [[چاه]]، شور و بدمزه شد <ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۸۲.</ref>. علاوه بر [[قبیله]] بنی‌حنیفه، افرادی از [[قبیله]] [[ربیعه]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref> نیز از [[مسیلمه کذاب]] [[حمایت]] کردند<ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۰-۲۸۱.</ref>.


خط ۲۹: خط ۲۸:
==[[اتحاد]] [[سجاح]] و [[مسیلمه کذاب]]==
==[[اتحاد]] [[سجاح]] و [[مسیلمه کذاب]]==
*به نظر می‌رسد [[مسیلمه کذاب]] پس از [[آگاهی]] از [[قدرت]] نیروهای [[سجاح]]، [[تصمیم]] گرفت او را [[فریب]] دهد. پس از اینکه [[سجاح]] با [[سپاهیان]] خویش به قصد [[مدینه]] حرکت کرد، به علت [[نافرمانی]] برخی از نیروهایش، [[تصمیم]] گرفت به یمامه برود. او در این باره گفت: "به سوی یمامه حرکت کنید و چون کبوتر بگشایید"<ref>{{عربی| علیکم بالیمامه و دفوا دفیف الحمامه...}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref>. طبق [[نقلی]] دیگر، وقتی [[سجاح]] شنید که در سرزمین یمامه، [[مسیلمه کذاب]]، [[ادعای نبوت]] دارد و [[مردم]] را به سوی خویش [[دعوت]] می‌کند، با جماعتی انبوه از [[پیروان]] خویش به سوی یمامه روی آورد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۲.</ref>.
*به نظر می‌رسد [[مسیلمه کذاب]] پس از [[آگاهی]] از [[قدرت]] نیروهای [[سجاح]]، [[تصمیم]] گرفت او را [[فریب]] دهد. پس از اینکه [[سجاح]] با [[سپاهیان]] خویش به قصد [[مدینه]] حرکت کرد، به علت [[نافرمانی]] برخی از نیروهایش، [[تصمیم]] گرفت به یمامه برود. او در این باره گفت: "به سوی یمامه حرکت کنید و چون کبوتر بگشایید"<ref>{{عربی| علیکم بالیمامه و دفوا دفیف الحمامه...}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref>. طبق [[نقلی]] دیگر، وقتی [[سجاح]] شنید که در سرزمین یمامه، [[مسیلمه کذاب]]، [[ادعای نبوت]] دارد و [[مردم]] را به سوی خویش [[دعوت]] می‌کند، با جماعتی انبوه از [[پیروان]] خویش به سوی یمامه روی آورد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۲.</ref>.
*[[صاحب الفخری]] می‌نویسد: "[[سجاح]] که افرادش از افراد [[مسیلمه کذاب]] بیشتر بودند، به [[جنگ]] [[مسیلمه کذاب]] رهسپار شد. وقتی [[مسیلمه کذاب]] از حرکت [[سجاح]] [[آگاه]] شد، [[صلاح]] را در این دید که با او [[مشورت]] کند و به قول خودش درباره [[وحی]] - که از [[آسمان]] بر آنها نازل می‌شود – گفت‌و‌گو کنند تا هر کس بر [[حق]] بود، دیگری از او [[پیروی]] کند. [[مسیلمه کذاب]] خیمه‌ای بر پا کرد و موفق شد [[سجاح]] را [[فریب]] دهد"<ref>محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱؛ [[سجاح]] از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود، برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱.</ref>. با توافقی که بین آنها صورت گرفت، [[مسیلمه کذاب]] با [[سجاح]] [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref> و مهریه این [[ازدواج]] را بخشوده شدن [[نماز صبح]] و [[نماز]] عشاء اعلام کرد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۲-۲۸۳.</ref>.
* [[صاحب الفخری]] می‌نویسد: "[[سجاح]] که افرادش از افراد [[مسیلمه کذاب]] بیشتر بودند، به [[جنگ]] [[مسیلمه کذاب]] رهسپار شد. وقتی [[مسیلمه کذاب]] از حرکت [[سجاح]] [[آگاه]] شد، [[صلاح]] را در این دید که با او [[مشورت]] کند و به قول خودش درباره [[وحی]] - که از [[آسمان]] بر آنها نازل می‌شود – گفت‌و‌گو کنند تا هر کس بر [[حق]] بود، دیگری از او [[پیروی]] کند. [[مسیلمه کذاب]] خیمه‌ای بر پا کرد و موفق شد [[سجاح]] را [[فریب]] دهد"<ref>محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱؛ [[سجاح]] از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود، برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱.</ref>. با توافقی که بین آنها صورت گرفت، [[مسیلمه کذاب]] با [[سجاح]] [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref> و مهریه این [[ازدواج]] را بخشوده شدن [[نماز صبح]] و [[نماز]] عشاء اعلام کرد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۲-۲۸۳.</ref>.


==[[جنگ]] یمامه==
==[[جنگ]] یمامه==
*[[اتحاد]] این دو [[مدعی دروغین]] [[نبوت]]، نیروی عظیمی را علیه [[مسلمانان]] شکل داد. [[ابوبکر]]، [[خالد بن ولید]] را [[مأمور]] سرکوبی آنها کرد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[ثمامة بن اثال]]، با [[یاران]] خویش به ملازمت خالد پیوست<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۴.</ref>. قبل از [[جنگ]]، [[لشکریان]] [[اسلام]] به دسته‌ای از [[یاران]] [[مسیلمه کذاب]] برخوردند و از آنها پرسیدند: "[[عقیده]] شما چیست؟" آنها گفتند: [[پیامبری]] از ما و [[پیامبری]] از شما!؛ " پس از آن بود که درگیری آغاز شد<ref>عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>.
* [[اتحاد]] این دو [[مدعی دروغین]] [[نبوت]]، نیروی عظیمی را علیه [[مسلمانان]] شکل داد. [[ابوبکر]]، [[خالد بن ولید]] را [[مأمور]] سرکوبی آنها کرد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[ثمامة بن اثال]]، با [[یاران]] خویش به ملازمت خالد پیوست<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۴.</ref>. قبل از [[جنگ]]، [[لشکریان]] [[اسلام]] به دسته‌ای از [[یاران]] [[مسیلمه کذاب]] برخوردند و از آنها پرسیدند: "[[عقیده]] شما چیست؟" آنها گفتند: [[پیامبری]] از ما و [[پیامبری]] از شما!؛ " پس از آن بود که درگیری آغاز شد<ref>عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>.
*[[خالد بن ولید]] با نیروهای خویش با [[مسیلمه کذاب]] درگیر شد. در این [[جنگ]] که در [[ربیع الاول]] [[سال دوازدهم هجری]] صورت گرفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱.</ref>، [[مسیلمه کذاب]] به [[قتل]] رسید و [[سجاح]] به [[بصره]] فرار کرد و در همانجا از [[دنیا]] رفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref>. بنا به [[نقلی]]، [[سجاح]]، کشته شده است <ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref>.
* [[خالد بن ولید]] با نیروهای خویش با [[مسیلمه کذاب]] درگیر شد. در این [[جنگ]] که در [[ربیع الاول]] [[سال دوازدهم هجری]] صورت گرفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱.</ref>، [[مسیلمه کذاب]] به [[قتل]] رسید و [[سجاح]] به [[بصره]] فرار کرد و در همانجا از [[دنیا]] رفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref>. بنا به [[نقلی]]، [[سجاح]]، کشته شده است <ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref>.
*[[ابن‌حجر]] می‌نویسد: "او پس از [[قتل]] [[مسیلمه کذاب]] به [[اسلام]] برگشت<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref> و تا زمان [[خلافت]] [[معاویه]] زنده بود"<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref>.
* [[ابن‌حجر]] می‌نویسد: "او پس از [[قتل]] [[مسیلمه کذاب]] به [[اسلام]] برگشت<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref> و تا زمان [[خلافت]] [[معاویه]] زنده بود"<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref>.
*در این [[جنگ]] که یکی از سخت‌ترین [[جنگ‌ها]] با مدعیان [[نبوت]] و [[مرتدان]] بود، [[مسلمانان]] بسیاری به [[شهادت]] رسیدند. منابع از کشته شدن ۱۲۰۰ [[مسلمان]] خبر داده‌اند که ۷۰۰ نفر از آنان [[حافظ]] [[قرآن]] بوده‌اند<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. خالد پس از این [[نبرد]] با دختر "[[مجاعة بن مراره]]"<ref>یکی از سران توطئه‌گر بنی‌حنیفه.</ref>[[ازدواج]] کرد. [[رفتار]] او باعث [[اعتراض]] [[مسلمانان]] شد<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. [[مسلمانان]] در [[اعتراض]] به این کار، نامه‌ای به [[ابوبکر]] نوشتند. [[عمر]] گفت: "خالد همیشه کاری می‌کند که [[دل]] ما را به درد می‌آورد". [[ابوبکر]] [[نامه]] [[تندی]] به خالد نوشت. وقتی [[نامه]] به دست خالد رسید خندید و گفت: "من مطمئن هستم این کار [[عمر]] است؛ وگرنه [[ابوبکر]] از من [[راضی]] است"<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۳-۲۸۴.</ref>.
*در این [[جنگ]] که یکی از سخت‌ترین [[جنگ‌ها]] با مدعیان [[نبوت]] و [[مرتدان]] بود، [[مسلمانان]] بسیاری به [[شهادت]] رسیدند. منابع از کشته شدن ۱۲۰۰ [[مسلمان]] خبر داده‌اند که ۷۰۰ نفر از آنان [[حافظ]] [[قرآن]] بوده‌اند<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. خالد پس از این [[نبرد]] با دختر "[[مجاعة بن مراره]]"<ref>یکی از سران توطئه‌گر بنی‌حنیفه.</ref>[[ازدواج]] کرد. [[رفتار]] او باعث [[اعتراض]] [[مسلمانان]] شد<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. [[مسلمانان]] در [[اعتراض]] به این کار، نامه‌ای به [[ابوبکر]] نوشتند. [[عمر]] گفت: "خالد همیشه کاری می‌کند که [[دل]] ما را به درد می‌آورد". [[ابوبکر]] [[نامه]] [[تندی]] به خالد نوشت. وقتی [[نامه]] به دست خالد رسید خندید و گفت: "من مطمئن هستم این کار [[عمر]] است؛ وگرنه [[ابوبکر]] از من [[راضی]] است"<ref>ابن‌اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۵.</ref><ref>[[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۳-۲۸۴.</ref>.
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۷: خط ۴۴:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:مسیلمه کذاب]]
[[رده:مسیلمه کذاب]]

نسخهٔ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۲۷

مقدمه

مسیلمه کذاب

نامه مسیلمه کذاب به رسول خدا(ص) و جواب آن حضرت

سجاح

اتحاد سجاح و مسیلمه کذاب

جنگ یمامه

منابع

پانویس

  1. حاجی‌زاده، یدالله، مسیلمه کذاب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۷۸.
  2. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.
  3. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.
  4. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.
  5. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.
  6. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.
  7. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.
  8. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.
  9. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۲.
  13. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن عثم، الفتوح، ج۱، ص، ۲۱.
  15. ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص، ۲۱.
  16. حاجی‌زاده، یدالله، مسیلمه کذاب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۷۸-۲۷۹.
  17. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.
  19. « من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب فانَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‌»؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۹.
  21. از اصحاب پیامبر(ص) که در یمامه ساکن بود. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۱۵.
  22. «حم فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخ‌دست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.
  23. اشاره به یکی از سخنان سجع‌گونه مسیلمه کذاب.
  24. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶ ص۷۶.
  25. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵، ص۵۱.
  26. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵.
  27. شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۸۲.
  28. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.
  29. حاجی‌زاده، یدالله، مسیلمه کذاب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۸۰-۲۸۱.
  30. علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.
  31. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹۹.
  32. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۲۶.
  33. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹-مؤذن او شبث بن ربعی یا جنیة بن طارق بود. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.
  34. این دو نفر از نمایندگان بنی‌تمیم بودند که خدمت پیامبر رسیده بودند و اسلام آورده بودند.
  35. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه الاشراف، ص۲۴۸.
  36. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.
  37. از اقوام مادری‌اش. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.
  38. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.
  39. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.
  40. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۴.
  41. ابو حاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۴.
  42. اعدوا الرکاب و استعدوا للنهاب، ثم اغیروا علی الرباب، فلیس دونهم حجاب؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۰.
  43. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.
  44. حاجی‌زاده، یدالله، مسیلمه کذاب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۸۱-۲۸۲.
  45. علیکم بالیمامه و دفوا دفیف الحمامه...؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۱-۲۷۲.
  46. ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۲.
  47. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱؛ سجاح از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود، برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱.
  48. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.
  49. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.
  50. حاجی‌زاده، یدالله، مسیلمه کذاب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۸۲-۲۸۳.
  51. ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۳.
  52. ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۴.
  53. عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۵۱.
  54. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱.
  55. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.
  56. مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.
  57. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.
  58. ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.
  59. ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.
  60. یکی از سران توطئه‌گر بنی‌حنیفه.
  61. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.
  62. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۵.
  63. حاجی‌زاده، یدالله، مسیلمه کذاب، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۲۸۳-۲۸۴.