عصمت وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{علم معصوم}}
{{علم معصوم}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[وحی]]''' است. "'''عصمت وحی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[وحی]]''' است. "'''عصمت وحی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عصمت وحی در قرآن]] | [[عصمت در حدیث]] | [[عصمت وحی در کلام اسلامی]] | [[عصمت وحی در عرفان اسلامی]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عصمت وحی در قرآن]] | [[عصمت در حدیث]] | [[عصمت وحی در کلام اسلامی]] | [[عصمت وحی در عرفان اسلامی]]</div>
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''عصمت [[وحی]]''' به معنای مصونيت، سلامت و خطاناپذیری وحی است.
'''عصمت [[وحی]]''' به معنای مصونیت، سلامت و خطاناپذیری وحی است.


==واژه شناسی لغوی==
==واژه شناسی لغوی==
خط ۱۶: خط ۱۶:
==خطاناپذیری [[وحی الهی]]==
==خطاناپذیری [[وحی الهی]]==
{{همچنین|ضرورت وحی}}
{{همچنین|ضرورت وحی}}
* بعد از آنكه ضرورت [[وحى]] به عنوان راه ديگرى براى دستيابى به شناخت هاى لازم، و جبران نارسايى حس و عقل انسانى، به ثبوت رسيد مسأله ديگرى مطرح مى‌شود و آن اين است: با توجه به اينكه افراد عادى مستقيماً از اين وسيله شناخت، بهره‌مند نمى‌شوند و استعداد و لياقت دريافت وحى الهى را ندارند، و ناچار پيام الهى بوسيله افراد خاصى "[[پيامبران]]" بايد به ايشان ابلاغ شود چه ضمانتى براى صحّت چنين پيامى وجود دارد؟ و از كجا مى‌توان مطمئن شد شخص [[پيامبر]]، [[وحى]] الهى را درست دريافت كرده و آنرا درست به مردم رسانده است؟ و نيز اگر واسطه‌اى بين خدا و [[پيامبر]]، وجود داشته، او نيز رسالت خود را بطور صحيح انجام داده است؟ زيرا راه [[وحى]]، در صورتى كارآيى لازم را دارد، و مى‌تواند نارسايى دانش بشرى را جبران كند كه از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحريف و دستبرد عمدى و سهوى، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسيان در واسطه يا وسائط، يا تصرف عمدى در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستى در پيام واصل به مردم، باز مى‌شود و موجب سلب اعتماد از آن مى‌گردد. پس از چه راهى مى‌توان اطمينان يافت كه [[وحى]] الهى بطور صحيح و سالم بدست مردم مى‌رسد؟ <ref> محمد تقی مصباح یزدی </ref>.
* بعد از آنکه ضرورت [[وحی]] به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناخت های لازم، و جبران نارسایی حس و عقل انسانی، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح می‌شود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این وسیله شناخت، بهره‌مند نمی‌شوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند، و ناچار پیام الهی بوسیله افراد خاصی "[[پیامبران]]" باید به ایشان ابلاغ شود چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا می‌توان مطمئن شد شخص [[پیامبر]]، [[وحی]] الهی را درست دریافت کرده و آنرا درست به مردم رسانده است؟ و نیز اگر واسطه‌ای بین خدا و [[پیامبر]]، وجود داشته، او نیز رسالت خود را بطور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه [[وحی]]، در صورتی کارآیی لازم را دارد، و می‌تواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در پیام واصل به مردم، باز می‌شود و موجب سلب اعتماد از آن می‌گردد. پس از چه راهی می‌توان اطمینان یافت که [[وحی]] الهی بطور صحیح و سالم بدست مردم می‌رسد؟ <ref> محمد تقی مصباح یزدی </ref>.
* جواب اين است: همانگونه كه عقل، با توجه به حكمت الهى درمى يابد كه بايد راه ديگرى براى شناختن حقايق و وظايف عملى، وجود داشته باشد هر چند از حقيقت و كنه آن راه، آگاه نباشد به همين ترتيب درك مى‌كند كه مقتضاى حكمت الهى اين است كه پيامهاى او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به ديگر سخن: بعد از آنكه معلوم شد پيامهاى الهى باید با يک يا چند واسطه به مردم برسد تا زمينه تكامل اختيارى انسانها فراهم شود و هدف الهى از آفرينش بشر تحقق يابد با استناد به صفات كماليّه الهى ثابت مى‌شود اين پيامها مصون از تصرفات عمدى و سهوى خواهد بود. زيرا اگر خداى متعال نخواهد كه پيامهايش بطور صحيح به بندگانش برسد خلاف حكمت خواهد بود و اراده حكيمانه الهى، آنرا نفى مى‌كند، و اگر خدا نداند كه پيام خود را از چه راهى و بوسيله چه كسانى بفرستد كه سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهى او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسايط شايسته‌اى را برگزيند و ايشان را از هجوم شياطين، حفظ كند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود. <ref> محمد تقی مصباح یزدی </ref>.
* جواب این است: همانگونه که عقل، با توجه به حکمت الهی درمی یابد که باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از حقیقت و کنه آن راه، آگاه نباشد به همین ترتیب درک می‌کند که مقتضای حکمت الهی این است که پیامهای او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیامهای الهی باید با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه تکامل اختیاری انسانها فراهم شود و هدف الهی از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه الهی ثابت می‌شود این پیامها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود. زیرا اگر خدای متعال نخواهد که پیامهایش بطور صحیح به بندگانش برسد خلاف حکمت خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، آنرا نفی می‌کند، و اگر خدا نداند که پیام خود را از چه راهی و بوسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسایط شایسته‌ای را برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود. <ref> محمد تقی مصباح یزدی </ref>.
* پس با توجه به اينكه خداى متعال، عالم به همه چيز است نمى‌توان احتمال داد واسطه‌اى را برگزيده كه از خطاكاريهاى او آگاه نبوده است. <ref> سورۀ انعام، آیۀ 124 </ref>، و با توجه به قدرت نامحدود الهى نمى‌توان احتمال داد كه نتوانسته است وحى خود را از دستبرد شياطين و تأثير عوامل سهو نسيان، حفظ كند <ref> سورۀ جن، آیۀ 26 ـ 28 </ref>، چنانكه با توجه به حكمت الهى نمى‌توان پذيرفت كه نخواسته است پيام خود را مصون از خطا بدارد <ref> سورۀ انفال، آیۀ 42 </ref>. بنابراين، مقتضاى علم و قدرت و حكمت الهى آن است كه پيام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدين ترتيب؛ مصونيّت وحى با برهان عقلى، ثابت مى‌شود. <ref> محمد تقی مصباح یزدی </ref>.
* پس با توجه به اینکه خدای متعال، عالم به همه چیز است نمی‌توان احتمال داد واسطه‌ای را برگزیده که از خطاکاریهای او آگاه نبوده است. <ref> سورۀ انعام، آیۀ 124 </ref>، و با توجه به قدرت نامحدود الهی نمی‌توان احتمال داد که نتوانسته است وحی خود را از دستبرد شیاطین و تأثیر عوامل سهو نسیان، حفظ کند <ref> سورۀ جن، آیۀ 26 ـ 28 </ref>، چنانکه با توجه به حکمت الهی نمی‌توان پذیرفت که نخواسته است پیام خود را مصون از خطا بدارد <ref> سورۀ انفال، آیۀ 42 </ref>. بنابراین، مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت وحی با برهان عقلی، ثابت می‌شود. <ref> محمد تقی مصباح یزدی </ref>.
*مهم‌ترین هدف [[پیامبران]] رساندن حقایق وحیانی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است. لذا مسلمانان معتقدند اگر خطاکاری [[پیامبر]] جایز باشد، هیچ تضمینی برای انجام دادن [[رسالت]] وجود ندارد <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۷۵ و ۱۷۶.</ref>.
*مهم‌ترین هدف [[پیامبران]] رساندن حقایق وحیانی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است. لذا مسلمانان معتقدند اگر خطاکاری [[پیامبر]] جایز باشد، هیچ تضمینی برای انجام دادن [[رسالت]] وجود ندارد <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۱۷۵ و ۱۷۶.</ref>.
*هدف از [[عصمت]]، [[معصوم]] بودن پیامبران در گرفتن وحی، حفظ یافته‌های وحی و ابلاغ آن است: "عصمت در امر تشریع دین غیر از عصمت از گناه و معصیت است. در عصمت علمی معلم پیامبر فقط خداوند متعال است که: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا‏}}﴾}}. کسی که به واقع و پیامدهای گناه علم دارد نه عمداً مرتکب آن می‌شود نه از روی جهل، زیرا از مخلصین است. <ref> سیدمحمدحسین طباطبایی </ref>
*هدف از [[عصمت]]، [[معصوم]] بودن پیامبران در گرفتن وحی، حفظ یافته‌های وحی و ابلاغ آن است: "عصمت در امر تشریع دین غیر از عصمت از گناه و معصیت است. در عصمت علمی معلم پیامبر فقط خداوند متعال است که: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا‏}}﴾}}. کسی که به واقع و پیامدهای گناه علم دارد نه عمداً مرتکب آن می‌شود نه از روی جهل، زیرا از مخلصین است. <ref> سیدمحمدحسین طباطبایی </ref>


== مصادیق عصمت==
== مصادیق عصمت==
خط ۸۹: خط ۸۹:
* [[انقطاع وحی]]
* [[انقطاع وحی]]
* [[کاتبان وحی]]
* [[کاتبان وحی]]
* [[انكار وحی]]
* [[انکار وحی]]
* [[دوره فترت وحی]]
* [[دوره فترت وحی]]
* [[زبان وحی]]
* [[زبان وحی]]

نسخهٔ ‏۲۰ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۵۴

این مدخل از زیرشاخه‌های بحث وحی است. "عصمت وحی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عصمت وحی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

عصمت وحی به معنای مصونیت، سلامت و خطاناپذیری وحی است.

واژه شناسی لغوی

  • واژه "عصمت" از ریشه "عصم" در عربی به معنای منع و امساک است و چون شخص معصوم، از خطا و گناه بازداشته می‌شود، به او معصوم می‌گویند[۱].

خطاناپذیری وحی الهی

  • بعد از آنکه ضرورت وحی به عنوان راه دیگری برای دستیابی به شناخت های لازم، و جبران نارسایی حس و عقل انسانی، به ثبوت رسید مسأله دیگری مطرح می‌شود و آن این است: با توجه به اینکه افراد عادی مستقیماً از این وسیله شناخت، بهره‌مند نمی‌شوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند، و ناچار پیام الهی بوسیله افراد خاصی "پیامبران" باید به ایشان ابلاغ شود چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا می‌توان مطمئن شد شخص پیامبر، وحی الهی را درست دریافت کرده و آنرا درست به مردم رسانده است؟ و نیز اگر واسطه‌ای بین خدا و پیامبر، وجود داشته، او نیز رسالت خود را بطور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه وحی، در صورتی کارآیی لازم را دارد، و می‌تواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد و گرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در پیام واصل به مردم، باز می‌شود و موجب سلب اعتماد از آن می‌گردد. پس از چه راهی می‌توان اطمینان یافت که وحی الهی بطور صحیح و سالم بدست مردم می‌رسد؟ [۲].
  • جواب این است: همانگونه که عقل، با توجه به حکمت الهی درمی یابد که باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از حقیقت و کنه آن راه، آگاه نباشد به همین ترتیب درک می‌کند که مقتضای حکمت الهی این است که پیامهای او سالم و دست نخورده به دست مردم برسد و گرنه نقض غرض خواهد شد. به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد پیامهای الهی باید با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه تکامل اختیاری انسانها فراهم شود و هدف الهی از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیّه الهی ثابت می‌شود این پیامها مصون از تصرفات عمدی و سهوی خواهد بود. زیرا اگر خدای متعال نخواهد که پیامهایش بطور صحیح به بندگانش برسد خلاف حکمت خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، آنرا نفی می‌کند، و اگر خدا نداند که پیام خود را از چه راهی و بوسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسایط شایسته‌ای را برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود. [۳].
  • پس با توجه به اینکه خدای متعال، عالم به همه چیز است نمی‌توان احتمال داد واسطه‌ای را برگزیده که از خطاکاریهای او آگاه نبوده است. [۴]، و با توجه به قدرت نامحدود الهی نمی‌توان احتمال داد که نتوانسته است وحی خود را از دستبرد شیاطین و تأثیر عوامل سهو نسیان، حفظ کند [۵]، چنانکه با توجه به حکمت الهی نمی‌توان پذیرفت که نخواسته است پیام خود را مصون از خطا بدارد [۶]. بنابراین، مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیّت وحی با برهان عقلی، ثابت می‌شود. [۷].
  • مهم‌ترین هدف پیامبران رساندن حقایق وحیانی برای سعادت دنیوی و اخروی بشر است. لذا مسلمانان معتقدند اگر خطاکاری پیامبر جایز باشد، هیچ تضمینی برای انجام دادن رسالت وجود ندارد [۸].
  • هدف از عصمت، معصوم بودن پیامبران در گرفتن وحی، حفظ یافته‌های وحی و ابلاغ آن است: "عصمت در امر تشریع دین غیر از عصمت از گناه و معصیت است. در عصمت علمی معلم پیامبر فقط خداوند متعال است که: ﴿﴿وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا‏. کسی که به واقع و پیامدهای گناه علم دارد نه عمداً مرتکب آن می‌شود نه از روی جهل، زیرا از مخلصین است. [۹]

مصادیق عصمت

دلایل عصمت وحی

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع وحی و الهام



پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
  2. محمد تقی مصباح یزدی
  3. محمد تقی مصباح یزدی
  4. سورۀ انعام، آیۀ 124
  5. سورۀ جن، آیۀ 26 ـ 28
  6. سورۀ انفال، آیۀ 42
  7. محمد تقی مصباح یزدی
  8. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۷۵ و ۱۷۶.
  9. سیدمحمدحسین طباطبایی