اصحاب کهف در ادیان و مکاتب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
== اصحاب کهف در منابع مسیحی == | == اصحاب کهف در منابع مسیحی == | ||
داستان اصحاب کهف از معدود داستانهایی است که بر خلاف بسیاری از داستانهای دیگرِ [[قرآن]]، در منابع [[یهودی]] به دلایلی از آن یاد نشده است؛<ref>اهل الکهف، ص ۵۷. </ref> امّا در منابع مسیحی ذکر شده است. ساختار داستان در منابع مسیحی همگونی خاصی با نقلهای [[اسلامی]] دارد و به "هفت خفتگان" و "هفت خفتگان [[شهر]] اِفِسوس" معروف است. <ref> The Encyclopedia Britanica, Vol.۲۰, P.۲۷۰-۸ Gibon The Decline And Fall Of The Roman Empire, Vol. I, P, ۵۴۴-۵. </ref> گیبون، [[مورخ]] معروف [[انگلیسی]]، داستان اصحاب کهف را چنین [[نقل]] میکند: هنگامی که [[مسیحیان]] گرفتار ستمگریهای امپراتور دیکیوس (Decius) بودند، ۷ تن از [[جوانان]] اشراف زاده شهر "[[افسوس]]" (Ephesus) در غار وسیع و عمیقی در کوهی، در کنار شهر پنهان شدند. امپراتور [[ستمگر]] برای نابودی جوانان، [[فرمان]] داد دهانه غار را با ساختن تپه مستحکمی از سنگهای بزرگ و ضخیم ببندند. در این حال، جوانان به خوابی عمیق فرو رفتند. این [[خواب]] بهگونهای [[معجزه]] آسا ۱۸۷ سال به طول انجامید، بدون آنکه در این مدت به قوای حیاتی ایشان آسیبی برسد. پس از این مدت، بردگان "ادولیوس" (Adolius)، که [[وارث]] [[کوه]] مزبور بود، برای احداث ساختمان مجلل روستایی در آن محل، آن سنگهای ضخیم را برداشتند. با برداشتن سنگها، اشعه [[آفتاب]] به درون [[غار]] [[نفوذ]] کرد و عامل بیدار شدن [[جوانان]] خفته در غار گردید. آنان که میپنداشتند ساعاتی اندک در [[خواب]] بودهاند [[احساس]] [[گرسنگی]] کردند، ازاینرو بر آن شدند که یکی از آنان بهطور مخفیانه و ناشناس به [[شهر]] بازگردد و غذایی فراهم آورد. آنان "جامبلیکوس" (Jamblichus) را برای این کار برگزیدند؛ امّا این [[جوان]] ـ اگر روا باشد که پس از این خوابِ دراز مدت، نام "جوان" بر وی اطلاق کنیم ـ نتوانست منظره شهر بومی خود را که پیشتر با آن آشنا بود، باز شناسد. [[هراس]] او هنگامی فزونی یافت که [[صلیب]] بزرگی را بر دروازه بزرگ شهر اِفِسوس [[مشاهده]] کرد. [[لباس]] شگفتآور و منفرد و لهجه قدیمی و متروک او نانوا را متحیر و سراسیمه کرد. هنگامی که جامبلیکوس [[پول]] * قدیمی رایج در دوران امپراتور دیکیوس را، به نانوا داد نانوا پنداشت که این جوان به گنجی دست یافته است، ازاینرو وی را نزد [[قاضی]] برد و در آنجا با تبادل [[پرسش]] و پاسخهایی، داستان حیرتانگیز و درنگ دراز مدت نزدیک به دو قرن آنان در غار روشن شد. در پی این رخداد، [[اسقف]] [[شهر]] اِفِسوس، [[کاهنان]]، [[حاکمان]] و [[مردم]] شهر و حتی خود امپراتور "شیودوسیوس" برای مشاهده غار مورد نظر شتافتند. پس از آنکه ۷ جوان، خود را به حاضران رسانیدند و ماجرای خود را برای ایشان بازگو کردند [[مرگ]] آنان فرا رسید و با کمال [[آرامش]] از [[دنیا]] رفتند. <ref> The Decline And Fall Off The Roman Empire, Vol. I.pp. ۵۴۴-۵۴۵. </ref>.<ref>[[منصور نصیری|نصیری، منصور]]، [[اصحاب کهف - نصیری (مقاله)|مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | داستان اصحاب کهف از معدود داستانهایی است که بر خلاف بسیاری از داستانهای دیگرِ [[قرآن]]، در منابع [[یهودی]] به دلایلی از آن یاد نشده است؛<ref>اهل الکهف، ص ۵۷. </ref> امّا در منابع مسیحی ذکر شده است. ساختار داستان در منابع مسیحی همگونی خاصی با نقلهای [[اسلامی]] دارد و به "هفت خفتگان" و "هفت خفتگان [[شهر]] اِفِسوس" معروف است. <ref> The Encyclopedia Britanica, Vol.۲۰, P.۲۷۰-۸ Gibon The Decline And Fall Of The Roman Empire, Vol. I, P, ۵۴۴-۵. </ref> گیبون، [[مورخ]] معروف [[انگلیسی]]، داستان اصحاب کهف را چنین [[نقل]] میکند: هنگامی که [[مسیحیان]] گرفتار ستمگریهای امپراتور دیکیوس (Decius) بودند، ۷ تن از [[جوانان]] اشراف زاده شهر "[[افسوس]]" (Ephesus) در غار وسیع و عمیقی در کوهی، در کنار شهر پنهان شدند. امپراتور [[ستمگر]] برای نابودی جوانان، [[فرمان]] داد دهانه غار را با ساختن تپه مستحکمی از سنگهای بزرگ و ضخیم ببندند. در این حال، جوانان به خوابی عمیق فرو رفتند. این [[خواب]] بهگونهای [[معجزه]] آسا ۱۸۷ سال به طول انجامید، بدون آنکه در این مدت به قوای حیاتی ایشان آسیبی برسد. پس از این مدت، بردگان "ادولیوس" (Adolius)، که [[وارث]] [[کوه]] مزبور بود، برای احداث ساختمان مجلل روستایی در آن محل، آن سنگهای ضخیم را برداشتند. با برداشتن سنگها، اشعه [[آفتاب]] به درون [[غار]] [[نفوذ]] کرد و عامل بیدار شدن [[جوانان]] خفته در غار گردید. آنان که میپنداشتند ساعاتی اندک در [[خواب]] بودهاند [[احساس]] [[گرسنگی]] کردند، ازاینرو بر آن شدند که یکی از آنان بهطور مخفیانه و ناشناس به [[شهر]] بازگردد و غذایی فراهم آورد. آنان "جامبلیکوس" (Jamblichus) را برای این کار برگزیدند؛ امّا این [[جوان]] ـ اگر روا باشد که پس از این خوابِ دراز مدت، نام "جوان" بر وی اطلاق کنیم ـ نتوانست منظره شهر بومی خود را که پیشتر با آن آشنا بود، باز شناسد. [[هراس]] او هنگامی فزونی یافت که [[صلیب]] بزرگی را بر دروازه بزرگ شهر اِفِسوس [[مشاهده]] کرد. [[لباس]] شگفتآور و منفرد و لهجه قدیمی و متروک او نانوا را متحیر و سراسیمه کرد. هنگامی که جامبلیکوس [[پول]] * قدیمی رایج در دوران امپراتور دیکیوس را، به نانوا داد نانوا پنداشت که این جوان به گنجی دست یافته است، ازاینرو وی را نزد [[قاضی]] برد و در آنجا با تبادل [[پرسش]] و پاسخهایی، داستان حیرتانگیز و درنگ دراز مدت نزدیک به دو قرن آنان در غار روشن شد. در پی این رخداد، [[اسقف]] [[شهر]] اِفِسوس، [[کاهنان]]، [[حاکمان]] و [[مردم]] شهر و حتی خود امپراتور "شیودوسیوس" برای مشاهده غار مورد نظر شتافتند. پس از آنکه ۷ جوان، خود را به حاضران رسانیدند و ماجرای خود را برای ایشان بازگو کردند [[مرگ]] آنان فرا رسید و با کمال [[آرامش]] از [[دنیا]] رفتند. <ref> The Decline And Fall Off The Roman Empire, Vol. I.pp. ۵۴۴-۵۴۵. </ref>.<ref>[[منصور نصیری|نصیری، منصور]]، [[اصحاب کهف - نصیری (مقاله)|مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳.</ref> | ||
==داستان [[اصحاب کهف]] در [[منابع تاریخی]] [[اقوام]] مختلف== | |||
سرگذشت اصحاب کهف مسلماً در هیچیک از [[کتب آسمانی پیشین]] نبوده است (اعم از کتب اصلی و کتب [[تحریف]] یافته کنونی) و نباید هم باشد؛ زیرا طبق نقل [[تاریخ]]، این حادثه مربوط به قرون [[بعد از ظهور]] [[مسیح]]{{ع}} است. | |||
این جریان مربوط به [[زمان]] «[[دکیوس]]» (که معرّب آن «[[دقیانوس]]» است) میباشد، که در عصر او [[مسیحیان]] تحت [[شکنجه]] [[سختی]] قرار داشتند. | |||
و به گفتۀ [[مورخان]] اروپایی این حادثه میان سالهای ۴۹ تا ۲۵۱ میلادی روی داده است، این مورخان مدت [[خواب]] آنها را ۱۵۷ سال میدانند، و آنها را به عنوان «هفت تن خفتگان [[افسوس]]» میشناسند در حالی که در میان ما به عنوان «اصحاب کهف» شناخته میشوند. | |||
اکنون ببینیم «افسوس» کجاست و نخستین دانشمندانی که در زمینه داستان این خفتگان، کتاب نوشتهاند چه کسانی و در چه قرنی بودهاند: | |||
«افسوس» یا «افسس» (به ضم الف و سین) یکی از شهرهای [[آسیای صغیر]] ([[ترکیه]] کنونی که قسمتی از [[روم]] شرقی قدیم است) بوده و در نزدیکی رود کاستر در حدود ۴۰ مایلی جنوب شرقی «ازمیر» قرار داشته که پایتخت [[پادشاه]] «الونی» محسوب میشده است. | |||
«افسوس» بخاطر [[معبد]] معروف و [[بتخانه]] «ارطامیس» که از عجائب هفتگانه [[جهان]] بوده نیز معروفیت جهانی دارد. | |||
میگویند داستان اصحاب کهف برای نخستین بار در [[قرن پنجم]] میلادی به وسیله یکی از [[دانشمندان مسیحی]] بنام «ژاک» که خلیفۀ کلیسای [[سوریه]] بود در رسالهای که به [[زبان سریانی]] نوشته است تشریح گردید، سپس شخص دیگری به نام «گوگویوس» آن رساله را به لاتینی [[ترجمه]] نمود و نام «جلال [[شهداء]]» را بر آن گذاشت و این خود میرساند که این حادثه یکی دو [[قرن]] [[پیش از ظهور اسلام]] در میان مسیحیان [[شهرت]] داشته، و مورد توجه محافل کلیسایی بوده است. البته همانطور که اشاره شد پارهای از مشخصات آن - از جمله مقدار مدت خواب آنها - با آنچه در [[منابع اسلامی]] آمده تفاوت دارد زیرا [[قرآن]] صریحاً مدت [[خواب]] آنها را ۳۰۹ سال ذکر کرده است. | |||
از طرفی طبق نقل «[[یاقوت حموی]]» در کتاب «معجم البلدان» و «ابن خرداد به» در کتاب «المسالک و الممالک» و «[[ابوریحان بیرونی]]» در کتاب «الاثار الباقیه» جمعی از جهانگردان قدیم در [[شهر]] «آبس» غاری یافتهاند که در آن چندین [[جسد]] خشک شده وجود داشته است، و احتمال میدهند که این موضوع مربوط به همین داستان باشد. | |||
از لحن [[آیات قرآن]] در [[سورۀ کهف]] و [[شأن]] نزولهایی که در این زمینه در [[منابع اسلامی]] مزبور وارد شده، استفاده میشود که حادثه مزبور در میان [[دانشمندان یهود]] نیز به عنوان یک حادثه [[تاریخی]] مشهور بوده است و به این ترتیب مسلم میگردد که ماجرای این خواب طولانی در [[منابع تاریخی]] [[اقوام]] مختلف آمده است<ref>برای پاسخ به این سؤال که «آیا داستان اصحاب کهف با موازین علمی سازگار است؟» رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۰۴.</ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۷۳.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[منصور نصیری|نصیری، منصور]]، [[اصحاب کهف - نصیری (مقاله)|مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']] | # [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[منصور نصیری|نصیری، منصور]]، [[اصحاب کهف - نصیری (مقاله)|مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']] | ||
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|'''قصههای قرآن''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۱
اصحاب کهف در منابع مسیحی
داستان اصحاب کهف از معدود داستانهایی است که بر خلاف بسیاری از داستانهای دیگرِ قرآن، در منابع یهودی به دلایلی از آن یاد نشده است؛[۱] امّا در منابع مسیحی ذکر شده است. ساختار داستان در منابع مسیحی همگونی خاصی با نقلهای اسلامی دارد و به "هفت خفتگان" و "هفت خفتگان شهر اِفِسوس" معروف است. [۲] گیبون، مورخ معروف انگلیسی، داستان اصحاب کهف را چنین نقل میکند: هنگامی که مسیحیان گرفتار ستمگریهای امپراتور دیکیوس (Decius) بودند، ۷ تن از جوانان اشراف زاده شهر "افسوس" (Ephesus) در غار وسیع و عمیقی در کوهی، در کنار شهر پنهان شدند. امپراتور ستمگر برای نابودی جوانان، فرمان داد دهانه غار را با ساختن تپه مستحکمی از سنگهای بزرگ و ضخیم ببندند. در این حال، جوانان به خوابی عمیق فرو رفتند. این خواب بهگونهای معجزه آسا ۱۸۷ سال به طول انجامید، بدون آنکه در این مدت به قوای حیاتی ایشان آسیبی برسد. پس از این مدت، بردگان "ادولیوس" (Adolius)، که وارث کوه مزبور بود، برای احداث ساختمان مجلل روستایی در آن محل، آن سنگهای ضخیم را برداشتند. با برداشتن سنگها، اشعه آفتاب به درون غار نفوذ کرد و عامل بیدار شدن جوانان خفته در غار گردید. آنان که میپنداشتند ساعاتی اندک در خواب بودهاند احساس گرسنگی کردند، ازاینرو بر آن شدند که یکی از آنان بهطور مخفیانه و ناشناس به شهر بازگردد و غذایی فراهم آورد. آنان "جامبلیکوس" (Jamblichus) را برای این کار برگزیدند؛ امّا این جوان ـ اگر روا باشد که پس از این خوابِ دراز مدت، نام "جوان" بر وی اطلاق کنیم ـ نتوانست منظره شهر بومی خود را که پیشتر با آن آشنا بود، باز شناسد. هراس او هنگامی فزونی یافت که صلیب بزرگی را بر دروازه بزرگ شهر اِفِسوس مشاهده کرد. لباس شگفتآور و منفرد و لهجه قدیمی و متروک او نانوا را متحیر و سراسیمه کرد. هنگامی که جامبلیکوس پول * قدیمی رایج در دوران امپراتور دیکیوس را، به نانوا داد نانوا پنداشت که این جوان به گنجی دست یافته است، ازاینرو وی را نزد قاضی برد و در آنجا با تبادل پرسش و پاسخهایی، داستان حیرتانگیز و درنگ دراز مدت نزدیک به دو قرن آنان در غار روشن شد. در پی این رخداد، اسقف شهر اِفِسوس، کاهنان، حاکمان و مردم شهر و حتی خود امپراتور "شیودوسیوس" برای مشاهده غار مورد نظر شتافتند. پس از آنکه ۷ جوان، خود را به حاضران رسانیدند و ماجرای خود را برای ایشان بازگو کردند مرگ آنان فرا رسید و با کمال آرامش از دنیا رفتند. [۳].[۴]
داستان اصحاب کهف در منابع تاریخی اقوام مختلف
سرگذشت اصحاب کهف مسلماً در هیچیک از کتب آسمانی پیشین نبوده است (اعم از کتب اصلی و کتب تحریف یافته کنونی) و نباید هم باشد؛ زیرا طبق نقل تاریخ، این حادثه مربوط به قرون بعد از ظهور مسیح(ع) است. این جریان مربوط به زمان «دکیوس» (که معرّب آن «دقیانوس» است) میباشد، که در عصر او مسیحیان تحت شکنجه سختی قرار داشتند. و به گفتۀ مورخان اروپایی این حادثه میان سالهای ۴۹ تا ۲۵۱ میلادی روی داده است، این مورخان مدت خواب آنها را ۱۵۷ سال میدانند، و آنها را به عنوان «هفت تن خفتگان افسوس» میشناسند در حالی که در میان ما به عنوان «اصحاب کهف» شناخته میشوند. اکنون ببینیم «افسوس» کجاست و نخستین دانشمندانی که در زمینه داستان این خفتگان، کتاب نوشتهاند چه کسانی و در چه قرنی بودهاند: «افسوس» یا «افسس» (به ضم الف و سین) یکی از شهرهای آسیای صغیر (ترکیه کنونی که قسمتی از روم شرقی قدیم است) بوده و در نزدیکی رود کاستر در حدود ۴۰ مایلی جنوب شرقی «ازمیر» قرار داشته که پایتخت پادشاه «الونی» محسوب میشده است.
«افسوس» بخاطر معبد معروف و بتخانه «ارطامیس» که از عجائب هفتگانه جهان بوده نیز معروفیت جهانی دارد. میگویند داستان اصحاب کهف برای نخستین بار در قرن پنجم میلادی به وسیله یکی از دانشمندان مسیحی بنام «ژاک» که خلیفۀ کلیسای سوریه بود در رسالهای که به زبان سریانی نوشته است تشریح گردید، سپس شخص دیگری به نام «گوگویوس» آن رساله را به لاتینی ترجمه نمود و نام «جلال شهداء» را بر آن گذاشت و این خود میرساند که این حادثه یکی دو قرن پیش از ظهور اسلام در میان مسیحیان شهرت داشته، و مورد توجه محافل کلیسایی بوده است. البته همانطور که اشاره شد پارهای از مشخصات آن - از جمله مقدار مدت خواب آنها - با آنچه در منابع اسلامی آمده تفاوت دارد زیرا قرآن صریحاً مدت خواب آنها را ۳۰۹ سال ذکر کرده است. از طرفی طبق نقل «یاقوت حموی» در کتاب «معجم البلدان» و «ابن خرداد به» در کتاب «المسالک و الممالک» و «ابوریحان بیرونی» در کتاب «الاثار الباقیه» جمعی از جهانگردان قدیم در شهر «آبس» غاری یافتهاند که در آن چندین جسد خشک شده وجود داشته است، و احتمال میدهند که این موضوع مربوط به همین داستان باشد. از لحن آیات قرآن در سورۀ کهف و شأن نزولهایی که در این زمینه در منابع اسلامی مزبور وارد شده، استفاده میشود که حادثه مزبور در میان دانشمندان یهود نیز به عنوان یک حادثه تاریخی مشهور بوده است و به این ترتیب مسلم میگردد که ماجرای این خواب طولانی در منابع تاریخی اقوام مختلف آمده است[۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ اهل الکهف، ص ۵۷.
- ↑ The Encyclopedia Britanica, Vol.۲۰, P.۲۷۰-۸ Gibon The Decline And Fall Of The Roman Empire, Vol. I, P, ۵۴۴-۵.
- ↑ The Decline And Fall Off The Roman Empire, Vol. I.pp. ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ نصیری، منصور، مقاله «اصحاب کهف»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
- ↑ برای پاسخ به این سؤال که «آیا داستان اصحاب کهف با موازین علمی سازگار است؟» رجوع کنید به تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۴۰۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۴۷۳.