عبدالرحمن بن ابزی خزاعی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
وی سپس ساکن [[کوفه]] شد و از [[شیعیان]] و [[موالیان]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گردید و در [[صفین]] [[حضرت]] را [[یاری]] کرد. او [[نقل]] میکند: هشتصد نفر از کسانی که در [[بیعت رضوان]] با [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کردند، در [[جنگ صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} جنگیدند و از آن جمع، سیصد و شصت نفرشان - از جمله [[عمار یاسر]] - به [[شهادت]] رسیدند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به سبب اعتمادی که به عبدالرحمان داشت او را پس از بازگشت از [[صفین]]، به [[حکومت]] و [[امارت]] [[خراسان]] [[منصوب]] کرد<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۳۷.</ref>. | وی سپس ساکن [[کوفه]] شد و از [[شیعیان]] و [[موالیان]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} گردید و در [[صفین]] [[حضرت]] را [[یاری]] کرد. او [[نقل]] میکند: هشتصد نفر از کسانی که در [[بیعت رضوان]] با [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[بیعت]] کردند، در [[جنگ صفین]] در رکاب [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} جنگیدند و از آن جمع، سیصد و شصت نفرشان - از جمله [[عمار یاسر]] - به [[شهادت]] رسیدند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به سبب اعتمادی که به عبدالرحمان داشت او را پس از بازگشت از [[صفین]]، به [[حکومت]] و [[امارت]] [[خراسان]] [[منصوب]] کرد<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۳۷.</ref>. | ||
از او روایاتی در [[فقه]] و... به یادگار مانده است از جمله در [[سنن ابی داود (کتاب)|سنن ابی داود]]<ref>[[سنن ابی داود]]، ج۱، ص۵۳.</ref> و [[سنن بیهقی (کتاب)|سنن بیهقی]]<ref>سن بیهقی، ج۱، ص۲۰۹.</ref> آمده که عبدالرحمن بن ابزی خزاعی گفت: مردی نزد [[عمر بن خطاب]] آمد و گفت: من جنب شدم و آب نیافتم؟ [[عمر]] گفت: پس [[نماز]] نخوان. [[عمار]] فوراً گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]، آیا به یاد میآوری که من و تو در سریهای جنب شدیم و آب نیافتیم و تو [[نماز]] نخواندی و من [[تیمم]] کردم و [[نماز]] خواندم، و [[پیامبر]] {{صل}} کار مرا [[تأیید]] کرد. [[عمر]] - از [[عمار]] ناراحت شد - و گفت: | از او روایاتی در [[فقه]] و... به یادگار مانده است از جمله در [[سنن ابی داود (کتاب)|سنن ابی داود]]<ref>[[سنن ابی داود]]، ج۱، ص۵۳.</ref> و [[سنن بیهقی (کتاب)|سنن بیهقی]]<ref>سن بیهقی، ج۱، ص۲۰۹.</ref> آمده که عبدالرحمن بن ابزی خزاعی گفت: مردی نزد [[عمر بن خطاب]] آمد و گفت: من جنب شدم و آب نیافتم؟ [[عمر]] گفت: پس [[نماز]] نخوان. [[عمار]] فوراً گفت: ای [[امیرالمؤمنین]]، آیا به یاد میآوری که من و تو در سریهای جنب شدیم و آب نیافتیم و تو [[نماز]] نخواندی و من [[تیمم]] کردم و [[نماز]] خواندم، و [[پیامبر]] {{صل}} کار مرا [[تأیید]] کرد. [[عمر]] - از [[عمار]] ناراحت شد - و گفت: «دست بردار ای [[عمار]]، و از [[خدا]] بترس و مرا تخطئه نکن»<ref>{{عربی|اتَّقِ اللَّهَ يَا عَمَّارُ}}</ref>.[[عمار]] به [[عمر]] گفت: اگر بخواهی دیگر این [[حدیث]] را [[نقل]] نمیکنم<ref>الغدیر، ج۶، ص۸۳.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۱۶-۸۱۷.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۶
عبدالرحمن بن ابزی خزاعی | |
---|---|
نام کامل | عبدالرحمن بن ابزی خزاعی |
جنسیت | مرد |
از قبیله | بنیخزاعه |
پدر | ابزی خزاعی |
پسر | عبدالله بن عبدالرحمن بن ابزی |
محل زندگی | کوفه |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | جنگ صفین |
فعالیتهای او | فرماندار خراسان |
آشنایی اجمالی
عبدالرحمن غلام آزاد شده نافع بن عبد حارث است که برخی از مؤرّخان وی را در شمار اصحاب پیامبر (ص) آوردهاند و نوشتهاند: او پُشت سر پیامبر (ص) نماز خوانده است و موقعی که عمر بن خطاب به مکه مشرف شد، امیر مکه نافع بن عبدالحارث که از طرف عمر منصوب بود به استقبالش رفت و عبدالرحمن بن ابزی خزاعی را به جانشینی خود گذاشت، زیرا معتقد بود او زیاد قرآن میخواند و بر احکام و دین خدا فقیه و آگاهتر از دیگران است، آن گاه عمر این انتخاب را پذیرفت [۱].
وی سپس ساکن کوفه شد و از شیعیان و موالیان امیرالمؤمنین (ع) گردید و در صفین حضرت را یاری کرد. او نقل میکند: هشتصد نفر از کسانی که در بیعت رضوان با پیامبر خدا (ص) بیعت کردند، در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین (ع) جنگیدند و از آن جمع، سیصد و شصت نفرشان - از جمله عمار یاسر - به شهادت رسیدند[۲]. امیرالمؤمنین (ع) به سبب اعتمادی که به عبدالرحمان داشت او را پس از بازگشت از صفین، به حکومت و امارت خراسان منصوب کرد[۳].
از او روایاتی در فقه و... به یادگار مانده است از جمله در سنن ابی داود[۴] و سنن بیهقی[۵] آمده که عبدالرحمن بن ابزی خزاعی گفت: مردی نزد عمر بن خطاب آمد و گفت: من جنب شدم و آب نیافتم؟ عمر گفت: پس نماز نخوان. عمار فوراً گفت: ای امیرالمؤمنین، آیا به یاد میآوری که من و تو در سریهای جنب شدیم و آب نیافتیم و تو نماز نخواندی و من تیمم کردم و نماز خواندم، و پیامبر (ص) کار مرا تأیید کرد. عمر - از عمار ناراحت شد - و گفت: «دست بردار ای عمار، و از خدا بترس و مرا تخطئه نکن»[۶].عمار به عمر گفت: اگر بخواهی دیگر این حدیث را نقل نمیکنم[۷].[۸]
جستارهای وابسته
- ابزی خزاعی (پدر)
- عبدالله بن عبدالرحمن بن ابزی (فرزند)
- بنیخزاعه (قبیله)
منابع
پانویس
- ↑ اسدالغابه، ج۳، ص۲۷۸؛ و ر. ک: تهذیب التهذیب، ج۵، ص۴۶.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۰، ص۱۰۴.
- ↑ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ سنن ابی داود، ج۱، ص۵۳.
- ↑ سن بیهقی، ج۱، ص۲۰۹.
- ↑ اتَّقِ اللَّهَ يَا عَمَّارُ
- ↑ الغدیر، ج۶، ص۸۳.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۱۶-۸۱۷.