از دقت در این معانی، دستهبندی و نتیجهگیری آنها، میتوان دریافت که در دین، دو معنای رایج آیین و [[تسلیم]] نهفته است.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اهداف و کارکردهای دین (کتاب)|اهداف و کارکردهای دین]]، ص 15-16.</ref>
از دقت در این معانی، دستهبندی و نتیجهگیری آنها، میتوان دریافت که در دین، دو معنای رایج آیین و [[تسلیم]] نهفته است.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اهداف و کارکردهای دین (کتاب)|اهداف و کارکردهای دین]]، ص 15-16.</ref>
== تعاریف اصطلاحی==
در تعریف اصطلاحی از دین، هم باید تعاریف [[دانشمندان]] [[مسلمان]] و هم دانشمندان [[علوم]] جدید در [[مغرب زمین]] ارائه شود:
===[[دین]] از نظر دانشمندان مسلمان===
از نظر [[دانشمندان اسلامی]]، دین به صورتهای زیر تعریف شده است:
====[[تعریف دین]] به [[راه و رسم زندگی]]====
#[[علامه طباطبایی]] ([[فیلسوف]] و [[مفسر]] عالی قدر [[جهان اسلام]])، دین را منهج و [[روش زندگی]] معرفی میکند و در جاهای مختلف کتاب [[شریف]] [[المیزان]]، از آن به روش و [[سنت]] [[اجتماعی]] یاد میکند؛ چنان که میفرماید: «دین، راه [[زندگی]] است که [[آدمی]]، آن را به ناچار در [[دنیا]] میپیماید»<ref>المیزان، ج۸، ص۱۳۴ و ج۲، ص۱۳۰ و ج۱۶، ص۱۷۸.</ref>.
#[[علامه]] [[محمد تقی جعفری]] (فیلسوف و [[اندیشمند]] معاصر) مینویسد: از نظر ایشان، دین متشکل از [[اعتقادات]] و [[احکام]] است که از جانب [[خداوند متعال]] برای [[هدایت]] [[بشر]] نازل شده<ref>محمد تقی جعفری فلسفه، دین ص۹۵.</ref> بنابراین تعریف، دین دارای دو رکن اساسی است:
##اعتقادها، مثل [[اعتقاد]] به وجود [[خداوند]] و [[وحدانیت]] او،...؛
##برنامه حرکت به سوی [[آرمان]] و اهداف عالیه [[الهی]] که [[احکام]] و [[تکالیف]] نامیده میشود و شامل [[اخلاقیات]] و [[احکام فقهی]] است.
====[[تعریف دین]] به دینداری و تدین====
بدیهی است که [[دین]]، غیر از تدین است و این دو با هم تفاوت دارند؛ ولی برخی صاحبنظران، آنها را یکی در نظر گرفتهاند. [[استاد مصباح یزدی]] ([[فیلسوف]] و [[اندیشمند]] معاصر) بر این [[باور]] است که: دین در اصطلاح، به معنای [[اعتقاد]] به آفرینندهای برای [[جهان]] و [[انسان]] و دستورالعملهای متناسب با این [[عقاید]] است. از این رو، کسانی که مطلقاً [[معتقد]] به آفرینندهای نیستند و پیدایش پدیدههای جهان را تصادفی و یا صرفاً معلول فعل و انفعالهای مادی و طبیعی میدانند، بیدین نامیده میشوند<ref>محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید (۲.۱)، ص۲۸.</ref>.
[[علامه]] [[اقبال لاهوری]]، [[شاعر]]، فیلسوف، [[سیاستمدار]] و متفکر [[مسلمان]] پاکستانی، نیز همین تعریف را مد نظر قرار داده است<ref>محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احد آرام، ص۴۰۳.</ref>.
====تعریف دین با توجه اساس و منشأ آن====
برخی، [[دین]] را بر اساس خاستگاه و منشأ آن مورد [[شناسایی]] قرار میدهند و معتقدند مقصود از دین، مجموعه آموزهها و احکامی است که بنابر ادعای آورنده آن احکام و آموزهها و [[پیروان]] او، حاصل [[ذهن]] بشری نیست؛ بلکه منشأ الهی دارد<ref>مصطفی ملکیان، نقد و نظر، مقاله انتظار بشر از دین، ص۱۰ و ۹.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اهداف و کارکردهای دین (کتاب)|اهداف و کارکردهای دین]]، ص 16-17.</ref>
=== تعریف دین از نظر [[دانشمندان]] [[علوم]] جدید (دانشمندان [[غربی]])===
این باره تعاریف گوناگونی را میتوان بر اساس رویکردهای متفاوت مد نظر قرار داد؛ ولی برای جلوگیری از تطویل، به مهم تعاریف اشاره میشود.
#کارل گوستاو یونگ، ([[روانشناس]] [[پزشک]] و فیلسوف سوئیسی)، میگوید: «دین عبارت از یک حالت [[مراقبت]]، [[تذکر]] و توجه به برخی عوامل مؤثر است که بیشتر، عنوان «قاهره» به آن اطلاق میگردد»<ref>کارل گوستاو یونگ، روانشناسی دین، ترجمه فؤاد روحانی، ص۵۹.</ref>.
#هربرت اسپنسر (فیلسوف و جامعهشناس [[انگلیسی]] [[قرن]] بیستم) میگوید: «ذات دین و [[ایمان]] به این است که همه چیز تجلیات قدرتی هستند که فراتر از حد معرفتهاست»<ref>جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، ص۲۲.</ref>.
#فردریش شلایر ماخر، [[فیلسوف]] و [[دین]] شناس آلمانی [[قرن]] نوزده میگوید: «دین عبارت است از [[احساس]] اتکای مطلق به چیز دیگر»<ref>میرچا الیاده، دین پژوهی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، ج۱، ص۸۵.</ref>. در این تعریف، نیاز [[عاطفی]] [[انسان]] ایجاب میکند که او به [[قدرت]] [[برتر]] احساس [[وابستگی]] کند؛ همانگونه که تلی یل، [[دین]] را به معنای [[خشیت]] میداند<ref>مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، ص۱۸، به نقل از دین پژوهی، ج۱، ص۱۷.</ref>.
#ماتیو آرنولد [[شاعر]]، منتقد [[اجتماعی]] و منتقد [[دینی]] [[انگلیسی]] تبار قرن ۱۹، دین را عبارت از [[اخلاق]] میداند که احساس [[عاطفه]] به آن، تعالی و [[گرما]] میبخشد<ref>جان هیک، فلسفه دین، ص۲۴.</ref>؛ زیرا محور [[اخلاقیات]] بیان بایدها و نبایدهایی است که مدلولات [[حکمت عملی]] است. پس در این تعریف، عمل جایگاه ویژهای دارد.
#امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی و از بنیانگذاران جامعهشناس نوین در قرن بیستم، میگوید که دین، [[نظام]] یکپارچهای از باورداشتها و عملکردهای مرتبط به چیزهای [[مقدس]] است؛ یعنی چیزهایی که جدا از چیزهای دیگر انگاشته میشوند و در زمره [[محارم]] به شمار میآیند. دین، باورداشتها و عملکردهای همه کسانی را که به آن عمل میکنند، در [[اجتماع]] [[اخلاقی]] واحد به هم پیوند میدهد <ref>مکلم همیلتون، جامعهشناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، ص۲۲.</ref>. به نظر او، بین باورداشتها و عملکرد در [[گستره دین]]، [[وحدت]] و [[یکپارچگی]] حاصل میشود؛ به گونهای که ما، هم عملکردها را جزء دین میدانیم و هم باورداشتها را؛ هرچند این سخنها جای [[تأمل]] فراوان دارد و نیازمند نقد و و بررسی است. به طور کلی، میتوان گفت بین [[دانشمندان]] [[غربی]]، دیدگاه [[اجماعی]] و اتفاقی وجود ندارد.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اهداف و کارکردهای دین (کتاب)|اهداف و کارکردهای دین]]، ص 18-19.</ref>
=== معنای [[قرآنی]] دین===
در [[قرآن کریم]]، دین در معانی مختلفی به کار رفته است که عبارتاند از: [[آیین]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}} «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا}} «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد و خداوند، گواه بس» سوره فتح، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}} «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>، [[اطاعت]]<ref>{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ}} «اوست که شما را در خشکی و دریا میگرداند تا چون در کشتیها باشید و آنها سرنشینان خود را با بادی سازگار پیش برند و (سرنشینان) بدان شادمان شوند (ناگهان) بادی تند بر آن کشتیها وزد و موج از هر جا به ایشان رسد و دریابند که از هر سو گرفتار شدهاند، خداوند را با پرستش خالصانه بخوانند که اگر ما را از این غرقاب برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود» سوره یونس، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}} «و چون در کشتی سوار میشوند خداوند را میخوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب میگردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک میورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref> و [[جزا]] و [[پاداش]]<ref>{{متن قرآن|مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ}} «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ}} «آنان که روز پاداش و کیفر را دروغ میشمرند،» سوره مطففین، آیه ۱۱.</ref>. پس به طور کلی، میتوان گفت واژه [[دین در قرآن]] [[کریم]]، به همان معانی لغوی آن به کار رفته است.
باید در نظر داشت که در بیشتر جاها، کلمه [[دین]] به صورت ادیان به کار رفته است. به کار بردن [[ادیان]] به جای دین، بیشتر در بحثهای [[دینشناسی]] بوده؛ زیرا در آن بحثها برای هر [[پیامبری]]، [[دینی]] رقم میزنند؛ مانند [[یهود]]، [[مسیح]] و [[اسلام]].
اما در [[فرهنگ]] اسلام، [[دین خدا]] از [[آدم]]{{ع}} تا خاتم{{صل}}، یکی است و همه [[پیامبران]] به مکتبی واحد [[دعوت]] میکردهاند و اصول [[مکتب]] همه آنها یکی، و تفاوت آنها در فروعات و سطح تعلیمات آنهاست.
بر این اساس، [[قرآن کریم]] کلمه دین را هرگز به صورت جمع (ادیان) نیاورده است؛ بلکه [[پیامبران الهی]] را مؤید و [[تصدیق]] کننده یکدیگر میدانند. بر اساس این [[بینش]]، میتوان پذیرفت که هر یک از پیامبران اگر در محیط و [[زمان پیامبر]] دیگر میبود، دستورالعمل و قانونی مانند او میآورد<ref>مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۱۸۱.</ref>. [[قرآن]] تصریح میکند که پیامبران، رشته واحدی را تشکیل میدهند؛ یعنی [[پیامبران پیشین]]، [[مبشر]]پیامبران پسین و پسینیان بودهاند و بر این مطلب از ایشان، [[پیمان]] اکید گرفته شده است<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}} «و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست میشمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید و (آنگاه) فرمود: آیا اقرار کردید و بر (پایه) آن پیمان مرا پذیرفتید؟ گفتند: اقرار کردیم؛ فرمود: پس گواه باشید و من نیز همراه شما از گواهانم» سوره آل عمران، آیه ۸۱.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اهداف و کارکردهای دین (کتاب)|اهداف و کارکردهای دین]]، ص 19-20.</ref>
=== معنای [[روایی]] [[دین]]===
دین در [[احادیث]] و [[روایات نبوی]]{{صل}} و [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} نیز به معنای [[آیین]]<ref>امام صادق میفرماید: {{متن حدیث|ثَلَاثُ خِلَالٍ يَقُولُ كُلُّ إِنْسَانٍ أَنَّهُ عَلَى صَوَابٍ مِنْهَا دِينُهُ الَّذِي يَعْتَقِدُهُ وَ هَوَاهُ الَّذِي يَسْتَعْلِي عَلَيْهِ وَ تَدْبِيرُهُ فِي أُمُورِهِ}}؛ «سه خصلت است که هر انسانی درباره آن خود را حق میداند، آئینی که بدان اعتقاد دارد، هوا و هوسش که بر او غلبه کرده است و تدبیرش در امور [زندگی]» (محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۳۴).</ref>، [[آیین حق]]<ref>{{متن حدیث|قَالَ عَلِیٌّ{{ع}} لَا حَيَاةَ إِلَّا بِالدِّينِ وَ لَا مَوْتَ إِلَّا بِجُحُودِ الْيَقِينِ}}؛ «هیچ زندگی جز به دین [حق]، و هیچ مرگی جز به انکار یقین وجود ندارد». (محمد بن نعمان شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۲۹۶).</ref>، و همچنین به معنای تدین و [[اعتقاد]]<ref>{{متن حدیث|قَالَ عَلِیٌّ{{ع}}: الدِّينُ شَجَرَةٌ أَصْلُهَا التَّسْلِيمُ وَ الرِّضَا}}؛ «دین درختی است که اساس آن، تسلیم و خشنودی است» (عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص١۰٣).</ref> آمده است.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اهداف و کارکردهای دین (کتاب)|اهداف و کارکردهای دین]]، ص 20.</ref>
بعضی منابع لغت، معنای نخستین دین را اطاعت و انقیاد میداند[۳] و برخی دیگر، آن را به معنای عادت، حکم و جزا هم ذکر کردهاند[۴]. در لغتنامه آکسفورد (Religion)، Oxford»» به معنای ایمان به خدا یا خدایان که عالم را آفریده، نظام ویژه و عبادت و ایمان مبتنی بر آن و موضوع مورد علاقه شدید آمده است[۵].
از دقت در این معانی، دستهبندی و نتیجهگیری آنها، میتوان دریافت که در دین، دو معنای رایج آیین و تسلیم نهفته است.[۶]
تعریف برگزیده
با توجه به تعاریف اصطلاحی عالمانمسلمان و همچنین دانشمندانمغرب زمین از دین، میتوان دریافت که هیچ یک از آنها جامع و مانع نیست؛ اگر مقصود از دین را اسلام بدانیم؛ یعنی کاملترین مجموعه احکام، دستورالعملها و معارفی که منشأ الهی دارند و میتوان مراتبی گوناگون برای آن در نظر گرفت.
تعریفی که از بیانات استاد مطهری در آثارشان به دست میآید، جامعترین تعریف به نظر میرسد؛ اگر چه ممکن است کاستیهایی هم در تعریف ایشان یافت شود.
نتیجه کلام ایشان به صورت زیر میباشد: «دین، مکتبی است که از مجموع عقاید، اخلاق و مقررات اجرایی تشکیل شده و هدف آن، راهنماییانسان برای سعادتمندی است که خداوند برای هدایتبشر فرستاده»[۷]. سخن نهایی اینکه، تعریف دین در قسمت اهداف دین با تقریر استاد مطهری، پذیرفته نگارنده این سطور است و اگر معانی مربوط به آیات و روایات را بازبینی کنیم در مییابیم که آیات و روایات نیز با این تعریف سازگار است.[۸]
مقدمه
در منابع لغوی زبان عرب برای واژۀ «دین» دو معنا ذکر شده است:
و در تبیین معنای دوّم گفته شده که معنای کلمۀ «دین» در اصل اطاعت است؛ لکن در معنای «شریعت» به عنوان استعاره بکار برده میشود.
وجه این استعاره نیز روشن است؛ زیرا اطاعت توقف بر ما یُطاع دارد و مسبَّب و معلول آن است، لهذا لفظ موضوع برای مسبَّب از طریق استعاره، در سبب به کار میرود.
راغب اصفهانی در مفردات میگوید: و الدِّينُ يقال: للطاعة و الجزاء، و استعير للشريعة، و الدِّينُ كالملّة، لكنّه يقال اعتبارا بالطاعة و الانقياد للشريعة، قال ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۹]، و قال ﴿وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ﴾[۱۰]...[۱۱].
و «دین» گفته میشود بر: طاعت و جزاء، و برای «شریعت» استعاره شده است و «دین» مانند «ملت» است؛ لکن به لحاظ اطاعت و انقیاد به شریعت گفته میشود. فرمود: «همانا دین نزد خدااسلام است» و فرمود: «چه کسی دینش بهتر از کسی است که روی خود را به خدا سپرده و نیکوکار است».
فیومی در المصباح المنیر میگوید:و دان بالإسلام دیناً - با کسر دال - یعنی به اسلام پایبند و عمل کننده است.و دَانَ بِالإِسْلَام دِيناً بِالْكَسْرِ: تَعبَّدَ بِهِ[۱۲].
ابن منظور در لسان العرب میگوید: و دین: جزاء و مکافات است...و الدِّين: الجزاء و المُكافأَة... تا آنجا که میگوید: - و دین: طاعت است، وقد دِنته ودِنت له: به معنای «او را اطاعت کردم» میباشد و الدِّين الطاعة. و قد دِنْته و دِنْتُ له أَي أَطعته... تا آنجا که میگوید: - و جمع آن: ادیان است... و الجمعُ الأَدْيان... تا آنجا که میگوید: - و دین؛ یعنی اسلام... و الدِّين: الإِسلام... تا آنجا که میگوید: - و دیّان؛ یعنی سائس. و الدَّيَّان: السائس[۱۳].
سپس به تعدای از کاربریهای واژۀ «دین» پرداخته و میگوید: و دین: یعنی طاعت، و در حدیثخوارج است که: يَمْرُقُون من الدِّين مُروقَ السهم من الرَّمِيَّة مراد این است که آنچنان در اسلام وارد میشوند و پس از آن برون میروند که به هیچ چیز از اسلام تمسک نجستهاند، مانند تیری که در کمان میرود، و سپس از آن به بیرون میجهد بدون آنکه چیزی از کمان را با خود همراه بَرد.[۱۴]
تا آنجا که میگوید: خطّابی گفت: فرمودۀ رسول اکرم(ص): «يَمْرُقُونَ مِن الدِّيْن» مراد از «دین» طاعت است، و مقصود این است که خوارج از اطاعت فرمان امامواجب الطّاعة برون میروند و از آن منسلخ میشوند.[۱۵].
فیروزآبادی در قاموس میگوید: و دین - به کسر دال - یعنی: جزاء... و اسلام... و طاعت... و سلطان و مُلک و حکم و سیره و تدبیر و توحید است، و به تمام آنچه خدا با آن پرستیده میشود دین میگویند، «ودِنْتُه أدِينُه»؛ یعنی: خدمت کردم او را و به او نیکی کردم و او را مالک شدم، و از همین معنا گرفته شده است واژۀ «مدینۀ به معنای شهر».[۱۶].
جوهری در صحاح میگوید: «دین»؛ یعنی طاعت، و دان له؛ یعنی او را اطاعت کرد، عمرو بن کلثوم گفته: روزهای درازی ما و آنان داریم که در آنها از دین شاهنافرمانی کردیم. و از همین باب است: دین و جمع آن ادیان است... و گفته ذی الاصبع که گفت: و لا أنت دَيَّاني فَتَخْزوني ابن السّکیت گفت: یعنی تو مالک امر من نیستی که مرا فرمانروایی و سیاست کنی.[۱۷].
طریحی در مجمع البحرین میگوید: هو وضع إلهي لأولي الألباب يتناول الأصول و الفروع، قال تعالى ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ﴾[۱۸]
تا آنجا که میگوید: قوله ﴿فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ﴾[۱۹] أي غير مملوكين من دَانَ السلطان الرعية إذا ساسهم....
دین قانونی الهی است برای خردمندان، که اصول و فروع را دربر میگیرد، خدا فرمود: «دین نزد خدا تنها اسلام است» و فرمود: ﴿فَلَوْلَا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ﴾
مدین در اینجا؛ یعنی مملوک، از ریشۀ دان السلطان الرعیّة است که به معنای سیاست نمودن و فرمانروایی مردم است.
آنچه از مجموع گفتارهای اهل لغت دربارۀ معنای «دین» بهدست آمد این است که در کاربریهای قرآنی «دین» در یکی از دو معنای زیر بکار رفته است:
بنابراین نتیجه میگیریم: کلاماهل لغتعرب نیز در بیان معنای «دین» همان معنا را از «دین» در آیۀ کریمۀ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ﴾تأیید میکند که در آغاز گفتیم؛ یعنی نظام حاکم بر زندگی بشر.[۲۰]
↑«بیگمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
↑«و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
↑و الدين: الطاعة. و في حديث الخوارج: يَمْرُقُون من الدِّين مُروقَ السهم من الرَّمِيَّة. يريد أَن دخولهم في الإِسلام ثم خروجهم منه لم يتمسكوا منه بشيء كالسهم الذي دخل في الرَّمِيَّةِ ثم نَفَذ فيها و خرج منها و لم يَعْلَقْ به منها شيء....
↑قال الخطابي: يعني قوله(ص)، يَمْرُقُون من الدين. أَراد بالدين الطاعة أَي أَنهم يخرجون من طاعة الإِمام المُفْتَرَضِ الطاعة و ينسلخون منها؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۱۷۰.
↑و الدِّيْنُ، بالكسر: الجَزاءُ... و الإِسْلامُ... و الطاعة... و السلطانُ و المُلْكُ و الحُكْمُ و السِّيرَةُ و التَّدْبيرُ و التَّوْحيدُ و اسْمٌ لجميعِ ما يُتَعَبَّدُ الله به... و دِنْتُه أدِينُه: خَدَمْتُهُ، و أحْسَنْتُ إليه، و مَلَكْتُه، و منه: المَدينةُ للمِصْرِ؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۱۵.
↑و الدينُ: الطاعةُ. و دانَ له، أي أطاعه، قال عمرو بن كلثوم:
و أيام لنا و لهم طِوالٍ *** عَصَيْنا المَلْكَ فيها أَنْ نَدينا
و منه الدينُ، و الجمع الأدْيانُ... و قول ذى الاصبع:
لاهِ ابْنُ عَمِّكَ لا أَفْضَلْتَ في حَسَبٍ *** عَنِّي و لا أنت دَيَّاني فَتَخْزوني
قال ابن السكيت: أي و لا أنت مالِكُ أمري فتسوسنى؛ الصحاح، ج۵، ص۲۱۱۸-۲۱۱۹.
↑«دین نزد خدا تنها اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.